تکیه بر هویت قومی باتکیه بر قدرت اجنبی
ناروا ترین، فتنه انگیز ترین و خطرناک ترین صدایی که از حلقوم یک معتاد قدرت بر می برآید. کسیکه از صلح و آشتی با طالب سخن می راند ولی خود برای منافع شخصی درز جدایی اقوام را فراخ میسازد 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۳۰    ۱۳۹۸/۱۱/۱۲ کد خبر: 162017 منبع: پرینت

با نهایت تأثر و تأسف عمیق و جفای ظالمانه در حق وطن ما پیروی عده ای از طریقت قدرت های استعماری در ایجاد نفاق و درهم شکستن شالودۀ وحدت ملی غرض تحکیم و استمرار قدرت سیاسی و بهره برداری های مالی خود اند. عدم رشد مطلوب سطح دانش مردم و سلطۀ جهالت و فقدان علم و معرفت زمینه ساز تطبیق مؤفقانۀ این شیوه ها است.

هستند کسانی که به اساس هویت قومی توسط یک قدرت اجنبی و یا نظام غیر ملی، سازش گر و مصلحت گرا بر اریکۀ قدرت تکیه زده اند.
در زمان قدرت مندی مست و مدهوش مقام و منزلت و ثروت وسرشار از بادۀ خود نگری و بزرگ منشی و تأثیرات عمیق روانی مدح، ثنا، تعظیم، احترام و انقیاد طبقات عاجز بوده، از این ایشان معتادین لا علاج جنون آسای قدرت، بد تر از معتادین افیون می سازد.

صیانت قدرت چه منصب و مقام باشد چه مال و منال آن ها را به سوی جنون کشانیده و در تأمین این هدف به هر وسیلۀ که در اختیار دارند متوسل می گردند قتل می کنند و دهشت می افگنند و هراس و واهمه می آفرینند و به چاکری و پابوسی و خدمت به اجنبی تن می دهند.

مهیب ترین، ویران کننده ترین و براباد سازنده ترین شیوۀ صیانت قدرت استفادۀ نا جایز و غیر ملی از هویت قومی به حیث یک حربۀ سیاسی است.
در یک جامعۀ عقب افتاده با سطح پایین دانش و غیبت نهضت های مترقی ملی صاحب نفوذ سیاسی، مالکین ثروت های بی حساب طبعاً خود را رهبر قوم جا زده و در اوج قدرت سرشان فارغ ز سودای دار و ندار قوم است.

ولی آوانی که تند باد بیداری جامعه درخت تنومند قدرت شان را تکان داده و تزلزلی در موقف شان احساس گردید و شرائط عینی حامعه آنها را کنار ببرد، بقای خود را در تفتن، تزویر، نفاق و شقاق و ایجاد تفرقه سراغ می نمایند و هویت قومی را به حیث حربه و ضربۀ کاری ولی خاینانه به کار می بندند و تخم، حسادت، عداوت، خصومت، نفرت و تعصب را در مزرعۀ اندیشه های گروه ساده دل و خوش باور قوم خود می کارند.

اگر یکی دونفری که در حاتم بخشی ها و پیوند های خاص به مقاماتی توسط اعمال نفوذ همین تفرقه اندازان، آلۀ دست بیگانه به مقامی رسیده بودند ولی بر معیار های اصلاحات اداری بر کنار شدند. این سود خواران سرمایۀ قدرت صد ها نفر اهل قوم خود را که بر معیار لیاقت، اهلیت و کفایت در مقامات مختلف جایگزین اند نا دیده گرفته عزل پیروان و وابستگان خود را بهانه قرار داده از غوندی شر و فساد می گوید« در حق فلان قوم شریف ظلم شده و این قوم مورد تبعیض و تجرید قرار گرفته».

این نا روا ترین، فتنه انگیز ترین و خطرناک ترین صدایی است که از حلقوم یک معتاد قدرت بر می برآید. کسی که از صلح و آشتی با طالب سخن می راند ولی خود برای منافع شخصی درز جدایی اقوام را در این شرایط وخیم وطن فراخ تر ساخته به سود خود و منفعت بیگانه تفرقۀ قومی را به حیث یک حربۀ خلاف منافع ملی مورد استفاده قرار می دهد.

محمد عارف عباسی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
هویت قومی
قدرت اجنبی
نظرات بینندگان:

>>>   از گفتار عباسی صاحب چنین پنداشته میشود که طالبان طرفدار وحدت ملی هستند،اما دولت اشرف غنی در روی زمانه از مذاکرات صلح با طالبان خبر میدهد،اما در خفا تضاد های قومی را برای دوام حفظ قدرت دامن میزند.
در حالی که چنین نیست.
اولاً در تشکیلات رهبری خود طالبان وحدت ملی در نظر گرفته نشده است.
ثانیاً اکثریت طالبان به زبان پشتو حرف میزنند.یا این که به زبان فارسی بلدیت ندارند و یا قصداً فارسی گپ نمیزنند.
ثالثاً در دوران قدرت طالبان در افغانستان،اکثریت قاطع جنگ هایشان برضد سمت شمال در مقابل تاجک ها و هزاره و ازبک ها بوده است که سبب تشکیل اتحاد شمال در مقابل شان به رهبری احمد شاه مسعود شد.
در مورد حفظ قدرت،در آغاز تشکیل دولت اعتلافی اشرف غنی،اشرف غنی برای حفظ قدرت،حتی از تخلص خود که احمد زی بود،بخاطر حفظ وحدت ملی،غرض تصاحب قدرت،صرف نظر کرد.
اما زمانی که داکتر عبدالله و دوستم و تاجک ها و هزاره ها و ازبک ها،خواهان حقوق مساوی در دولت در زمینه های سیاسی و اقتصادی و نظامی شدند،اینجا بود که اشرف غنی خود را در مقابل یک اپوزیسیون از کسانی دید که شامل دولت بودند،اما از تمام امتیازات دولتی برخوردار نبودند.
بنأ اشرف غنی بخاطر حفظ قدرت ،دوباره با بر سرکردن لنگی طالبانی با فش بلند،دوباره به پشتونولی روی آورد و بخاط ترساندن گروپ های مجاهدین از تنظیم های جمعیت و شورای نظار و جنبش ملی و وحدت اسلامی و غیره گروپ های جهادی،گلبدین را مسلح با راکت انداز ها و کاروان موتر ها،از راه جلال آباد وارد کابل کرد و برایش گفتند که تو مخالفت خویش را با دولت وحدت ملی اعلان کن و خود را اپوزیسیون دولت نشان بده ،تا داکتر عبدالله ث دوستم و غیره شاملان دولت از ملیت تاجک ها و ازبک ها و هزاره ها بترسند و در نتیجه اشرف غنی به ادامه قدرتددام بدهد.
در نتیجه چنین نیز شد.
جنگ توسط گزوپ های طالبان به شمال انتقال داده شد.در بغلان ودصندوز نیز چند وقت گروپ های حزب اسلامی با جمعیت و شورای نظار در گیر شدند و غیره.
تا بالاخره وقت انتخابات رسید و هر گروپ بخاطر بدست آوردن قدرت،اعتلاف های جدیدی را ایجاد کردند.
اما حالا قسمی که بدون اجازه امریکا،نتیجه نهایی انتخابات اعلان نمیشود،هرچند اشرف غنی درین رمینه کوشش های آخری خود را به خرج داد. به همین منوال سرنوشت آینده سیاسی افغانستان نیز بدست امریکا است که کی را بر اریکه قدرت میرساند.
از اشرف غنی گرفته،تا دولت وحدت ملی،تا دولت اعتلافی با طالبان،تا تحویل قدرت به طالبان و تا تشکیل یک دولت انتقالی و تشکیل لویه جرگه و تصویب قانون اساسی جدید و غیره.

>>>   تاریخ ظهور قبیله افغان از پشتونستان در خراسان
ظهور قبیله بنام افغان « پشتون » به علت خشکسالی طولانی در اطراف کوه های سلیمان در ( سال 1018 هجری , قمری ) , به دستور شاه عباس صفویی به سیستان در اطراف تالاب هامون هرمند سرزمین آبرفتی مسکن گزین شده اند و از اولاد شان در مقابل بقایای شاه طهماسب « شیعه دوازده امامی » نوکر به خدمت پاس بانی میگرفت. کوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از سر زمین آبایی افغانان محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان از قبایل هندی الا صل ملتانی نام برده است و از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی می باشد. در یا داشتهای تاریخی بعضی از نویسنده گان انگلیسی منجمله ( جنرال ادوارد فلینستون ) مولف کتاب افغانان نماینده انگلیس در در باره شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نیشن با تفصیل آن در اطراف کوه سلیمان , خیبر پشتخوا و وپیش وژوب سرزمین آبایی افغانان می باشد و ذکر گرده است.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان امروز اینها بنام ها ی درانی و غلجائی ( غلزائی) است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان در سرزمین امروز بنا م افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بر‌دیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمی‌دهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
عزیزان اقوام مختلف با سیاست های متفاوت باید بکوشند در اطراف واژه های وحدت و همدلی که یگانه راه نجات از دست متعصبان فاشیست و سران به قدرت رسیده پوشالی طاغوتی است جمع شده و با وحدت و همدلی تمام برای ساختن سرزمینی آزاد و مستقل و متکی بخود و دور از فاشیست های زمان بکوشند .
تاجیک گرسنبل است
افغان بلبل است
هزاره شاخ گل است
ازبیک خوگل است
پشه ای ساقه است
ترکمن خودل است
هرکس گوید همه افغان است
نادان , جاهل و بی ایمان است
منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 . 7- افغان ( گزارش سلطنت کابل ) , مونت اسوارت افنستون , ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .
9—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات

>>>   آقای عباسی
شف شف نگو بگو شفتالو
مگر تو شک داری که غنی پدر فاشیسم قومی است و فقط تسلط قبیله غلزوی را بر تمام کشور میخواهد

>>>   عباسی صاحب محترم
به من بگو که وحدت ملی چیست؟
چو وقت تامین میشود و چه وقت تخریب؟
عناصر تشکیل دهنده وحدت ملی چیست؟
آیا این وحدت وحدت صوری است یا ماهیوی؟
به من بگو که سنگ و آهن و چوب و شیشه و پلاستیک چگونه میتوانند با هم وحدت ملی داشته باشند؟ یک نقل هم برایتان میدهم که وحدت بین این اشیا ممکن است و همیشه هم مورد استفاده ما
اگر رئیس جمهور هزاره و رئیس پارلمان ازبک و رئیس قضا پشه یی و وزیر دفاع بلوچ و وزیر داخله ایماق و وزیر خارجه ترکمن باشند کدام مشکلی وجود دارد و وحدت ملی تامین شده یا نی.
وقت گپ زدن در لفافه گذشته صاف و پوست کنده بگو که حرف دلت چیست.
هرچند قضایا به مراد دل من و تو پیش نمیرود.
هر کسی کو نان دهد فرمان دهد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است