منشاء فکری غنی در مورد تاریخ از کجا می آید؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۱۸    ۱۳۹۸/۱۱/۱۳ کد خبر: 162033 منبع: پرینت

منشاء فکری غنی احمدزی در مورد تاریخ افغانستان از کجا می آید؟
تاریخ چاپ وزارت معارف و پشتو تولنه دوران خاندان آل یحی و خانواده محمد نادر که مشهور به نادر قرآن خور است، تحولات کشوری بنام افغانستان را طوری جلوه می داد که گویا خانواده بارکزایی ها در شکل دادن این تاریخ نقش ایفا کرد. امیر دوست محمد خان بانی زمامداری این خانواده است. امیر دوست محمد خان مطلقا یک چوکره و نوکر زرخرید انگلیس بود. تحولاتی که در قرن ۱۹ در افغانستان صورت گرفت برنامه و دستور انگلیس ها در تبانی با روس ها و ایرانی ها در قالب بازی های بزرگ بود.

انگلیس ها بخاطر ایجاد یک منطقه حایل در دفاع از هند، کشوری را بشکل جعلی زیر نام افغانستان ایجاد می کند. سرحدات افغانستان را با روس ها و ایرانی ها معین می سازند. سرحد افغانستان، بحیث مستعمره انگلیس، بین افغانستان و حیطه آسیای مرکزی دریای آمو، با ایران خط مرزی سیستان و با هند خط دیورند تعیین می گردد. بعد از همین تحولات است که انگلیس ها برای امیر دوست محمد خان بارکزایی صلاحیت اشغال شمال هندوکش یا ترکستان را صادر می کند. بارکزایی ها با کمال نابخردی زیر حمایت مستقیم انگلیس ها دست به تسخیر شمال هندوکش از قبیل بلخ، مزار، قندوز، میمنه، شبرغان .... می زنند. قبل از روی کار آمدن امیر دوست محمد بارکزایی یهود تبار، شمال هندوکش آزاد بودند.

برای اینکه مردم ترکستان را سرکوب کرده باشند، بارکزایی ها دست به نشر اکاذب و جعل تاریخ ساکنین ترکستان از قبیل ازبیک ها، هزاره ها و تاجیک های می زنند. مطابق این جعلیات هر شخصیت مطرح این مردم خاین ملی نسبت به ملت افغان و کشور افغانستان و هر خاین خاندان بارکزایی قهرمان ملی و شخصیت ملی افغانستان سجل می گردد. در همین راستاست که غنی احمدزی پا را بسا فراتر از ظرفیت و توانایی خویش گذاشته در مورد امیر تیمور که امپراطور کل آسیا بود گستاخی می نماید و از نوکران افغان انگلیس بحیث قهرمانان ملی افغانستان یادآوری می کند.

بشکل مشابه قوم و قبیله غنی احمدزی در همین مقطع تاریخ مورد بی مهری بارکزایی ها قرار می گیرند. جرنیل غلام حیدر از طرف عبدالرحمن موظف به قلع و قمع غلزایی ها می گردد. وی دو هزار سر از شورشیان قوم و قبیله غلزی را بکابل آورده و کله منار ساخت. شاه ولی خان، برادر محمد نادر، برای سرکوبی شورشیان غلزی در خوست و گردیز توظیف می گردد. وی شش صد دختر و زن غلزایی ها را بشکل غنیمت بکابل آورده و بشکل تحفه بین بارکزایی ها توزیع کرد.

غنی غلزی باید با مطالعه دقیق تاریخ خود و قوم خود در راه بهبودی وضعیت ساکنین افغانستان در کل و در راه بهبودی وضعیت قوم و قبیله خویش که در طول تاریخ کثیف افغانستان مورد بی مهری قرار گرفته، اقدام می کرد ولی عملا دیده می شود که وی با مطالعه تاریخ افغانستان بشکل سرچپه کاری می کند که نباید بکند.

عبدالحمید


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
تاریخ
غنی
نظرات بینندگان:

>>>   این غنی مگر خودش کل نیست؟
چرا به خود پسوند کل را اضافه نمیکند.
از این بعد غنی را به لهجه مردم هرات غنی کچل می نامیم
و این غنی کچل که همان غنی کل است به لهجه مردم کابل ن از دین خبر دارد و نه از دنیا فقط تمام هدف اش راضی کردن بی بی گل است و آنهم چه مشکل.

>>>   راستگو
او مردم. غنی کی گفته که تیمور پادشاه قدرتمند نبود ولی نامش در تمام تاریخهای جهان بنام تیمور لنگ بود در انگلیس بنام Timor Lane یاد میشود. این شما چی مردم استین. هرکی میدانند لقب تیمور (لنگ) بود. در انترنت سرچ کنید. به همین شکل علاوالدین غوری لقب جهان سوز را بخود گرفت بعد ازین که غزنی را سوختاند. این دیگه چی گپی داره. مشکل ماهمین است که حقیقت خود را قبول نداریم و در به در استیم.

>>>   هرکسی که است ریس جمهورمااست توهین نباید بکنیم دوستان

>>>   غنی یک پشتونیست است طبیعتش اینچنین است هرگز انتطار نداشته باش او مانند یک انسان متعادل رفتار کند او همه چیز را منسوب به پشتون ها دوست دارد حتی تاریخ هم در نطر او فیط بدید پشتونی نوشته و خوانده شود و مابقی حذف گردد.

>>>   غنی امان الله را فاقد برنامه میگوید ولی خودش رامکلف به تکمیل برنامه های امان الله میداند
این هم یک پته خزانه تازه

>>>   اشرف غنی دیوانه وتیم فاشیست مشرب ارگ فقط درپی ایجادتفرقه قومی،نژادی،زبانی ومذهبی درافغانستان میباشند!هر روزیک دسیسه وتوطئه دیگر!😢

>>>   سلام
به هوشمندی رئیس جمهور غنی سخت غبطه میخورم!!!
اینکه تیمور گورگانی
کی بود و چه بود به جایش ، اما اینکه رییس دولت با کمال بی فراستی و فردی را معیوب جلوه میدهد و یا معلولیت او را به رخ می کشد ، جای شرم است .
ریس جمهور کشور از جهت فراست و شعور و دانش بایست یک سر و گردن از دیگران بلند تر باشذ و بخصوص در برخورد هایی اجتماعی و ظاهر شدن در انظار عمومی و سخنرانی هایی خود ، همه جوانب ارزشمند و مثبت را در نظر بگیرد تا در بین مردمش الگو باشد . الگوی عقل و دانش و ذکاوت و سرافرازی و رسالت و انساندوستی . الگوی احترامگذاری به تمامی ملیت های مختلف و مخصوصا انسانی باشد که در برابر تاریخ و گذشته های سرزمینش با احترام و کرنش برخورد داشته باشد .
البته این ها به جایش که سخن اصلی من چیز دیگریست و آن اینکه در کشور های شرقی و یا به عباره دیگر در سنت و فرهنگ تربیتی جوامع شرقی بخصوص افغانستان که من خود در آن جا بزرگ شده ام و وطن من است ، اسم گذاری های تحقیر آمیز و توهین کننده خیلی بیشتر از آنچه که در تصور تان میگذرد ، مروج است .
این روال تربیتی مشمئز کننده که انسان را تا پرتگاه سقوط می رساند سابقه دیرین سال دارد .
من در طول زندگی خود چه در خانه و کوچه و بازار و مکتب و فاکولته و محیط کار و همه جادیده ام و شنیده ام که افراد بالای همدیگر بطور عادت نام های خیلی سخیف و آزار دهنده یی را می کرارند و هر بار که اسم آن فرد یاد می شود ، به جای نام بردن تنها اسم او ، معلولیت او را پیشوند و یا پسوند نامش قرار میدهند . مثلا : کور جلیل ، اکبر شل ، حبیب کچل ، کبرای بی بینی ، رحیم چنته ، حمید چوته ، عزیز دراز ، رسول دزد ، جمیله فاسق ، زهرای لنگ ، نجیب گنگه و امثال این ها.
این خصلت بد نام گذاشتن بدین شکل به حد خیلی افراطی در جامعه ما و بین مردم ما در هر کجای که باشند مروج است که یکی از بدترین ، زشت ترین و مشمز کننده ترین خصوصیات مردم ماست .
این عادت گفتاری زشت و ناشایست فقط و فقط مختص مردان نیست ، از برکت شعوری که داریم همه مردم چه زن و مرد و بیسواد و بی سواد و تحصیل کرده و فاکولته یی و مغازه دار و دکاندار و جوالی و وکیل و قاضی و وزیر و معین و پولیس و زیر دست و بالای دست و تا عملا رئیس جمهور ما به چنین بیماری نا اعلاجی مبتلا اند .
یقین دارم که رئیس جمهور غنی تیمور گورگانی را از سر عمد ( تیمور لنگ ) نگفته بلکه او بنابر همین عادت ، تیمور گورگانی را به لقب معلولیتش یاد کرده است .
حالا تصورش را بکنید که تمامی مشکلات و نابسامانی های که گریبانگیر جامعه ما شده یک طرف و ترک این عادت زشت وناشایست یک طرف .
نمیدانم چند دهه دیگر طول خواهد کشید تا این عادت ناخوشآیند که زیبایی زبان گفتاری روزمره ما را زشت و پلشت جلوه می دهد ، از زبان مردم خواهد افتاد . ممنون

>>>   اشرف غنى ما خواندم توهم بخوان تاریخ ظهور قبیله مهاجر افغان از پشتونستان به سرزمین خراسان
ظهور قبیله بنام افغان « پشتون » به علت خشکسالی طولانی در اطراف کوه های سلیمان در ( سال 1018 هجری , قمری ) , به دستور شاه عباس صفویی به سیستان در اطراف تالاب هامون هرمند سرزمین آبرفتی مسکن گزین شده اند و از اولاد شان در مقابل بقایای شاه طهماسب « شیعه دوازده امامی » نوکر به خدمت پاس بانی میگرفت. کوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از سر زمین آبایی افغانان محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان از قبایل هندی الا صل ملتانی نام برده است و از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی می باشد. در یا داشتهای تاریخی بعضی از نویسنده گان انگلیسی منجمله ( جنرال ادوارد فلینستون ) مولف کتاب افغانان نماینده انگلیس در در باره شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نیشن با تفصیل آن در اطراف کوه سلیمان , خیبر پشتخوا و وپیش وژوب سرزمین آبایی افغانان می باشد و ذکر گرده است.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان امروز اینها بنام ها ی درانی و غلجائی ( غلزائی) است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان در سرزمین امروز بنا م افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بر‌دیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمی‌دهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
عزیزان اقوام مختلف با سیاست های متفاوت باید بکوشند در اطراف واژه های وحدت و همدلی که یگانه راه نجات از دست متعصبان فاشیست و سران به قدرت رسیده پوشالی طاغوتی است جمع شده و با وحدت و همدلی تمام برای ساختن سرزمینی آزاد و مستقل و متکی بخود و دور از فاشیست های زمان بکوشند .
تاجیک گرسنبل است
افغان بلبل است
هزاره شاخ گل است
ازبیک خوگل است
پشه ای ساقه است
ترکمن خودل است
هرکس گوید همه افغان است
نادان , جاهل و بی ایمان است
منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 . 7- افغان ( گزارش سلطنت کابل ) , مونت اسوارت افنستون , ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .
9—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات

>>>   امير تيمور كبير موسس سلسله تيموريان شاه شاهان سلطان كبير و طاغوت شكن و فاتح نصف دنيا از جمله نابغه هاي افغانستان بود بعد از فتح هند مشهور به تيمور لنگ شد چون هندو ها اين لقب را از روي ترس و دشمني شان به او دادند همين قسم وقتي ايران را فتح كرد ايراني ها از روي ترس شان لقب گور كن را به او دادند و او را گور كان وبعدها گور كاني خواندند.
لقب هاي منفي امير تيمور از طرف دشمنان افغانستان به او داده شده افغانها نباييد از ان لقب ها استفاده كنند خصوصا وزرا و رييس جمهور افغانستان باييد اين موضوعات را بدانند .
اعجاز علي فرهنگ

>>>   کسی خود را فرهنگ نامیدی تینور لنگ فقط بین اوزبیک ها مش
مشهوریت و مقبولیت دارد اما حقیقت این است که او اصلش تاتار و ترکتبار بود و نسب خود را به مغول میرسانید تا مردم از جنایاتش مقاومت نشان ندهند محض اطلاع تواو کشورداری بلد نبود و هیچ گاه نمیتانست متصرفات خود را آرام نگاه دارد و اداره کند بلکه فقط او هر شهرآباد را ویران میکرد و نفوسش را قتل عام میکرد جنایات او در قتل عام هرات غزنی اصفهان شیراز و دهلی و قفقاز مشهور است وی بسیاری از معماران ایرانی را اسیر و اجیر ساخت تا در سمرقند آثار باشکوه بسازند و هزینه ساخت را از تاراج اموال سایر شهرها تامین میکرد. در هرات و اصفهان چنان مردم بی گناه را کشت و از سر آنها کله منار ساخت
وی خوی ترحم و انسانیت و انصاف نداشت.بعدها نسل و اعقاب او چون شاهرخ خان در هند و ایران فرهنگ و تمدن اموختند و بااستفاده از تجارب وزرا و دانشمندان ایرانی حکومت قوی ساختند که ملقب به تیموریان در ایران و گورکانیان در هندوستان شد.
یاسر


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است