واژه (ملت) هنوز تولد نشده است
 
تاریخ انتشار:   ۱۵:۵۲    ۱۳۹۸/۱۱/۲۲ کد خبر: 162149 منبع: پرینت

جو بایدن: "امکان ندارد که افغانستان یک پارچه و یک ملت شود"
اگر اینطور است پس تکلیف این جعل "ملت افغان" که "فغان" اش سالها است گوش همه را کر کرده است چه خواهد شد؟

گرچه جو بایدن کدام چیز تازه ای را در مورد دولت و ملت کشف و اختراع نکرده اند که برای ما عجیب بوده باشد و همه این را میدانیم که ملت شدن و ملت بودن در این گشور شباهت جن و اجنه های دارد که کسی وجود فیزیکی وی را تا حال ندیده است و به یک افسانه شباهت دارد تا یک واقعیت، همانطور که پته خزانه را کسی تا الحال ندیده است.

بدون هیچ نوع مبالغه ای این واژه (ملت) در اینجا هنوز تولد نشده است که در موردش بحث کنیم زیرا غیر قابل درک و دید است.
سابق ها بسیاری ها به این نظر بودند اگر کسی شکم بزرگ و هیکل قوی داشت آن آدم را مهم همه کاره و چیز فهم می پنداشتند و این وضعیت موجود همین است. در حالیکه سالها است بقول معروف "زبان ها مو در آورد" و رنگ قلم ها خلاص شد و فریاد میکشیم که: آی هموطن ما ملتی نبودیم و نیستیم فرزندان تان را به قتلگاه بخاطر دفاع از آرامی و آسایش یک قبیله حاکم و بدون هدف روانه نکنید تصمیم خود را بگیرید..."؛ ولی متاسفانه کسی گوش شنوایی نداشت ولی به سخن یک اجنبی زمین را به زمان میزنیم که ایشان چنین گفت و چنان گفت وای "از این آستین کهنه..."

گرچه بیان این حقیقت تلخ برای این سردمداران کار آسان نبوده و نیست و ممکن است هیچگاهی این را اعتراف نمی‌کردند، ولی معلوم میشود که کارد بر گلوی اینها هم رسیده است و پنهان کردنش دیگر غیر ممکن است.

جالب اینکه سخن غیر مترقبه و دور از انتظار جو بایدن برای تعدادی نانخوران و اسیرانش چنان غافلگیرانه بود و مرچ تندی بود که کام ها را تلخ نمود و نیز تعداد آن پست فطرتانی که نان شان در روغن استبداد قبیلوی این رژیم خونین تر است و از این طریق نفس میکشند از پول های باد آورد شده و چپاول غارت دارایی های این مردم بقول معروف "روزشان عید و شب شان برات است". ولی اکنون از سخنان بادار خویش ناراحت و سراسیمه شدند و به هذیان گویی و سخنان ضد و نقیض غیر منطقی روی آورده اند و حتی غلامان شکم سیر شده در مقابل بادارانی که نان میدهند در ظاهر امر گاهی هم گستاخی مینمایند و اندکی سرکشی نمودند: توجه کنید که این مارمولک کرزی چه درفشانی میکند: "امریکا هیچ وقت در افغانستان به فکر ملت سازی نبوده"...

عجبا مگر قرار بر این بوده است که آمریکا برای ملت ساختن به اینجا لشکر کشی نموده است و شما را همچون تحفه به اینجا دیسانت کرده بودند؟
در حالیکه نام از "ملت افغان" می برید اگر این را داشتید پس چه نوع ملت سازی دیگر ی از آمریکا توقع داشتید. درحالیکه حرف این ذهن فراموشان تاریخ بدین معنا است که تابحال صاحب ملتی نبوده اند.

از همه جالب اینکه فرزند خوانده اش به اسم "وحید عمر" برعکس بابای خود ادعا دارد که نخیر "تشکر از تمامی کمک های تان اما ما نیاز نداشتیم که شما برای ما ملت بسازید" ما برای قرن ها است که یک ملت هستیم". ما نیاز نداشتیم که شما ما را به کشور یک‌ پارچه مبدل کنید. ما از قبل کشور یک‌ پارچه بودیم".

من فکر میکنم که این سبکسر فرزند ناتنی بابایش هنوز مفهوم ملت را نمیداند و اگر میدانست هرگز مفهوم حاکمیت قبیلوی را تا ملت باهم فرق می نمود و از چنین موضعگیری احمقانه پرهیز می کرد و یا هم ممکن هدف اش از قرن ها پیدایش قبیله کوچی بوده باشد.
ضمنا فرد دیگری بنام صدیق صدیقی که در دربار ارگ لم زده است بقول معروف "مسجد گرم و گدا آسوده..." هرغلطی که خواست انجام میدهد.

توجه کنید به این سخنان بی پایه اینچنین خود فروخته ها:
افغانستان به عنوان "ملتی یکپارچه علیه ستمگری‌هایی مثل تهاجم شوروری، تروریسم" جنگیده و ایستادگی کرده است.
آقای صدیقی اضافه کرده است: "اکنون نیز افغانستان در خطوط مقدم قرار دارد تا کشورهای دیگر مصون باشند".
متاسفانه که این بیخبر از دنیا و مامور دربار که نان اش دیری است در روغن چرپ شده است که بدون اینکه به اصل مطلب بپردازد" ده کجا و درختان در کجا"، بخاطر روی گل باداران خویش بی خریطه فیر کردند. ولی این فروخته شده ها هنوز نمیدانند که به اصطلاح قیام و یا یکپارچگی علیه شووروی آنزمان انگیزه دینی و مذهبی داشت نه انگیزه ملی.

عطا صفوی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ملت
آمریکا
نظرات بینندگان:

>>>   درکتغاب تاریخ جنگ دوم افغان انگلیس نوشته ( کاکر ) یک فرد انگلیسی بنام ( لیتن ) کسیکه معاهده گندمک را بریعقوب خان تعمیل کرد گفته است:
( افغانستان صرف یک افاده جغرافیوی است واقوام متعدد افغانستان صرف دراثر یک تصادف وچانس بدون اینکه بین خود مشترکات داشته باشند با هم جمع شده اند )
ر

>>>   جواهر لعل نهرو درنامه های بدخترش نوشته است : افغانستان یک کشور جعلی است که صرف برای ایجاد یک نقطه حایل بین دو امپراطوری روس وانگریز ایجاد شده است

>>>   مفهوم «ملت » هنوز تولد نشده است! بسيارى مفهوم هاى اصطلاحات علمى که در دانشنامه اعلايى پزشک (ابن سينا يا پسر سينا يا پورسينا ) و يا خوارزمى و فارابى و زيکرياى رازى در ايران زمين تولد شدند که کشور نامنهاد افغانستان ادعا مى کنند که شهر بلخ و غزنى و هرات را مهد يا گهواره فرهنگى و سياسى ايران زمين که در جغرافيه امروزى افغانستان قرار دارند.
همين اصطلاحات در جغرافيه امروزى افغانستان مرده اند و يا تحريف و جعل و تقلب شده اند.
مفهوم يااصطلاح «کودک » هم در افغانستان هنوز تولد نشده است.
"الن کارولینا سوفی کی" (Ellen Key) در 11 دسامبر 1849 دردر جنوب سويدن به دنیا آمد. کتاب "قرن کودک" اش فرانسیس مارو در سال 1902 به چاپ اول به آلمانی ترجمه شد. این کتاب در سال 1992 در وینهایم و بازل (بال سويس) دوباره چاپ شد .
کشف کودکيا تولد کودک در قرن کودک به عنوان گفتمان نوين مطرح علم آموزش و پرورش شد. وظایفی برای کودک تعیین کردند که مرحله هاى کودکى را نقض مى کردند.
"کار کودک بازی است". فریدریش فروبل (به آلمانی: Friedrich Fröbel) آلمانى و مخترع کودکستان (Kindergarten)
همه افراد هم بزرگسالان به بازی نیاز دارند.
در سال 1840 فردریش ویلهلم اوگوست فریبل (فروبل) اولین کودک ستانر آلمان را در "باد بلنکنبورگ "( تورینگن (به آلمانی: Thüringen) یکی از شانزده ایالت آلمان است. پایتخت این ایالت شهر ارفورت است) تأسیس کرد.
با بازى و موسيقى و هنر و ساز و نى و نوا آدم انسان مى شوند. کسانيکه فرهنگ و موسيقى وساز وسرود مى نوازند خشن و وحشى نيستند.

>>>   هر زمانی جناب وحید عمر از قدرت افتاد بعد از او پرسان کنید : آن زمان جواب برعکس فعلی را میدهد

>>>   سخنگویان را گناهی نیست
آنها بلند گویانی هستند که در متن پیام هیچ تصرفی ندارند و چنانکه بلند گو ها فقط صدا را بلند تر به گوش ها می رسانند و دیگر هیچ اینها هم همینطور اند.
نگاه کنید به مرتضوی که فعلن نمیدانم در کدام انبار خاک میخورد.

>>>   غنی تلاش دارد تا خود را مثل امان الله خان نشان دهد اما نیمه دوم تاریخ را نخوانده و آن سرنوشت امان الله خان است که همه میدانیم چه شد.

>>>   تلاش غنی در این بود که اگر شود بی بی گل یک نوزاد نو به دنیا بیاورد و نامش را ملت بگزارد و اگر مشکل نباشد نامش را ملت افغان بگذارد مگر هرچه تلاش کرد نه شد.
معلوم نیست که مشکل از کی بود.
به هر حال هنوز ملت تولد نشده.

>>>   درافغانستان تاهنوز ملت ساخته نشده مادرمرحله ملیت هستیم ملت نشده ایم هرزمانیکه ملیتها باهم برابر ومتساوی الحقوق نشوند همه ملیت ها درتصمیمگیری کلی کشوری سهیم شوند,کرسیهای کابینه ومقامات کلیدی دولتی طور مساوی به همه ملیت هاداده شود وهمه اقوام وملیت ها خودرا دربدنه دولت دیده بتوانند وبه حاشیه نباشند کارت های شهروندی همه یک درجه باشند وقوم درجه اول ودرجه دوم نباشد همه حق کاندیدی ریاست جمهوری را پیدا کرده وباتقلب متوصل نشوندازرای پاک مردم براریکه قدرت تکیه زننددران صورت ادعاکرده میتوانیم که ما ملت شدیم درغیر آن این حالت قبیله وی وقومگرایی وتقلب باشد ملت نیست.
بااحترام فضلپور.

>>>   موقعیت ژئواکانومیک و ژئوپلتیک افغانستان عامل اصلی تفرقه اندازی بین افغانهاست که حتی اگر مشکل بیسوادی و آگاهی سیاسی افغانها هم مرفوع گردد باز هم تحریک بلوک شرق و غرب میتواند انسجام افغانها را از هم بپاشد.
عامل دوم بیسوادی و خصوصاً تندروی های مذهبی است که کاتالیزور نفاق افکنی کشورهای بیرونی در افغانستان شده و ثبات کشور را برهم میزند.
عامل سوم تنوع قومی بوده که روحیه همکاری و گذشت را کاهش میدهد و زمینه تبعیض و تخریب را فراهم میسازد.
عامل چهارم منابع طبیعی بوده که حسادت و تقابل همسایه ها را بوجود میاورد و باروری رشد و انکشاف افغانستان را مانع میشوند.
افغانستان به تنهایی نمی تواند ثبات و شرایط استفاده از مزیت ها و استعدادهای خود را فراهم سازد و باید با قدرتهای توانمند (کشورهای پیشرفته و صنعتی) شریک شود و اقوام مختلف گذشت و همکاری را پیشه کنند تا به ثبات و پیشرفت برسند و از شر نفاق اندازی سودجویانه همسایه ها و تیکه داران بگذرند.
در کشورهای پیشرفته مدت ۵ سال یک حزب حکومت میکنند و ۵ سال دیگر کدام حزبی که سابقه کاری بهتری داشته باشد رآی مردم را میگیرد و افغانها نیز باید همین گذشت را داشته باشند و یک حزب یا حتی یک قوم را مدتی فرصت خدمت بدهند و اگر تبعیض کرد دوره و دوره های بعد به آنها رآی ندهد. خصوصاً که امروز آمریکا و سایر همپیمانان ما ناظر و موسس دموکراسی در این کشور هستند و کمتر امکان انحصار دوامدار حکومت را خواهند داد.
متآسفانه بعضی افغانها کمتر روحیه گذشت و رقابت سالم را دارند که چهره تاریخی خود و قوم خود را بدتر از این خواهند کرد و بس. و چاره ای جز تآدیب و سانسور به مقابل خود نخواهند گذاشت که امریکا هم حوصله دموکراسی سودجویی را ندارد و فقط یک دولت همکار می‌طلبد و بس.
محبوب الله دروازی

>>>   ادامه پیام «پشتون سازی » مانع تولد ملت يا نقصان جنين ملت دارد!
فشرده پيام:
«پشتون سازی » و «پټان سازى » «افغانی سازی» ماننداصطلاحات «اجتماعى شدن» و «دموکراتى شدن» «الکترونيک شدن» و «ديجيتال شدن » (Digitization) و .در آلمانى "گرمانيزيرونگ" "Verdeutschung" فيردويچونگ (آلمانی شدن) غيره اصطلاحات علمى سياسى و قوم شناسى و جامعه شناسى و فرهنگى و زبان شناسى اجتماعى است.
در عمل پياده کردن اين پديده هاى به اقدامات و تلاش های هدفمندانه٬ عمدى پلانشده٬ آهگاهانه و سيستماتيت منظم و همآهنگ دولتى ازنگاه زمانى درازمدت
دارد.
براى پديده «پشتون سازی » و يا «افغانی سازی» هم همين تعريف و بيان صدق مى کنند.
*افغان و يا پشتون قدرت دولتى بدست گرفت
* نام افغانستان گذاشته شد
* ولى دولت از همه چيز اولتر نداشت "ملت" و "اصطلاحات ملى"ساخته شد و يا بهتر در عمل پياده شد.
* با تحميل واژه هاى ملى که به گفته محمود طرزى و امان اله خان و پژواک و تاهمين زمان براى "زبان افغانى" براى واژه سازى نوين که پشتوتولنه در ده هاى 1950 و1960 ميلادى به اوج خود رسيد.
* "اصطلاحات ملى" در سالهاى 1960 ميلادى
هم نتواست پديده ملت را بى زايد. هر بار که که دربار محمدزايى فرمان مى داد که در دستگاه دولت شاهى مامورين دولتى و شاگردان به زبان افغانى نوشته و استفاده کنند و نه به فارسى چرخش دستگاه دولتى "پرچو" يعنى رکود مى شد
"اقدامات و تلاش های هدفمندانه٬ عمدى پلانشده٬ آهگاهانه و سيستماتيک منظم و همآهنگ شده دولتى ازنگاه زمانى درازمدت "پشتون يا افغانی سازی" چى ها بودند:
1- انتقال پشتون ها به مناطقی غير پشتونان در آواخر قرن نوزده وقرن بیستم. در قرن بیستم ، پشتون ها تحت فرمانروایان و پادشاهان پشتون اداره می شدند ، به ویژه توسط عبدالرحمان خان در قرن نوزدهم ، حبیب الله خان مانند محمد نادر شاه یا اخیراً توسط طالبان.
2- تلاش سيستماتيک براى انقراض يا حذف کلمه فارسى و گسترش "زبان افغانى" زبان "افغانى" که در تاريخ تا همين زمان ما مورد ورد زبانهاى کليه اقوام و خود پشتونان و شاعران و خوشحالان و دولتان پشتون بود در سال 1936 به زبان پشتو در پشتوتولنه دوباره سازى و يا تولد دوباره شد . چرا? عبدالرحمان خان غيرپشتونان راقتل عام کرد و خال خال پشتون خود را کشت ولى مهترشان را به داخل وخارج تعبيد کرد مقدارزياد پشتونان در هند وازآنجابه انگلستان و ديگر کشورهاى اروپايى بويژه به انگلستان مهاجر شدند. در سال 1922 اولين پشتونان يا افغانان از سوى امان اله خان به فرانسه وآلمان براى تحصيل فرستاده شدند.
3- همين تحصيل کرده گان در سالهاى درخارج که در زمان محمدزايى سراجى حبيب اله خان وامان اله خانسراجى برگشتند و در زمان خاندان غدار آل یحیی طلايى محمدزايى نادر خان و ظاهرخان از خارج برگردند و دادند "افغانيت" را "پشتونوالى" تغير و کلمه منحوس "افغان" با معنى ناله و فرياد را و لقب پشتون و مترادف وهمچون و همچم براى پشتون را براى اطلاق همه "شهروندان" (کلمه شهروند دوران روشنگرى در کشور ناله و فغان وافغان کردن بى اهميت است)اين يک بازى بزرگ بود. نيرنگ و غدارى و قلدرى از همه کرده تاجيکان را بازى داد. همين تاجيکان را تاريخ نگار "تاجداران" يونان زمان "دارا" (يونانى: داريوس) و لاتينى: درى Dari) (پارسى باستانى: دارا ياوش Dara Yavuz) دو اصطلاح هستند. فردریش اشپیگل (1862) پارسى شناس باستان ترجمه خط ميخى يعنى "داراى خوبى ها"
4- اسم فارسى حذف شد. "درى" بدون نام و نشان بدون دستور زبان و بدون فرهنگ لغت که يک لقب ادبى يا نظمى يا لقب ادبيات يک دوران مشخص نظمى و نثرى و درامه ا ى که تعداد اندک بزرگان مااز طرز و نظم و گفتار ادبى شعرى همين زبان پارسى نام گرفته اند او را زبان درى گرفنتد. گذشته از آن که همين دوبار "درى" گفته فردوسى که درزبان پارسى نو در درى ده هزار لغت پهلوى دارد کتمان و پنهان مى شوند.
اختراع اصطلاحات ملى بايد به پشتو باشد. بسيارى اصطلاحات زبان فارسى با پس و پيش کردن ويا تغير جايگاه کلمات و افزود حرف اضافه [د] پشتو شد!
تنش ها در مورد منع استفاده از کلمات فارسی مانند در حوزه فرهنگی افغانستان جنجالی است.
اعتراض و تظاهرات با جريمه ها پاسخ داده شد.
5 اخلال در ترکیب جمعیت هاى غير پشتون
مهاجرت اجباری اقوام پشتون سیاست انتقال اقوام پشتون به شمال در دوره محمد هاشم خان بود.
دزدان در وزارت داخله رياست قبايل راه اندازی شد که محمد گل مهمند خان به عنوان رييس دبیر خانه رياست قبايل فعالیت داشت.اين رياست عمومى پسانها به وزارت قبايل و انتقال مردم سرحدى در مرز پاکستان وظيفه داشت
به محمد گل مهمند خان مأموریت داده شدکه به گروه قومی پشتون در افغانستان گسترش ، بر استقرار قبایل در مرز شمالی شمال آزاد افغانستان نظارت داشته باشد. او به آنها انگیزه داد که تا حد امکان به "ناقلين" ( ساکنان اسکان شده گان) ("طبقه برتر " شوند.
پشتونان خود را "اقوام اصيل و
بهرتر و حلالى" مى پندارند و مى نامند.
پشتونها از پرداخت مالیات بر عايدات و خدمت سربازی نه تنها که معاف شدند بلکه براى تن يا جسم پشتون طبقه بهرتر "تنخواه" پول براى پشتون بودن صاحب منصب ( درجه هاى بلند ارتشى و يا به زبان تورانى اردو) مي شدند.
حکم جلب براى سربازهاى "خدمت سربازى دوساله در ارتش بطور مهتر براى مردمان غير پشتونان توسط سپاهى آورده مى شدو شخص که نام اش در حکم جلب درج بود بازداشت مى شد و به پادگان نظامى برده مى شد.
استخدام آنعده غير پشتونان ايکه شرايط خدمت سربازى را پوره نکرده بودند نوکرى و خدمت را درخانه سرداران و سربازان عالى رتبه صاحب منصبان پشتون مى کردند. دوره خدمت شان اضافه مى شد .روزهاى جمعه اين سربازان اقوام پارسىزبان تاجيک و تورانيان پارسيگو براى دو و سه ساعت مرخصى داشتند که در کنار رود کابل ("درياى کابل" سرچشمه سهند) در مرکز شهرکابل در نزديکى ده افغانان باغزرنگار پل خشتى جاده نادر پشتون با همشهرى هاى خود به گويشهاى زبان مادرى ( نخوان زبان ما درى) به اوزبيکى و تورکمنى.
زمانيکه که خال خال پشتونان سربازى کنند دولت پشتونان پسران جوان را از"عسکرى" (خدمت ) سربازى معاف مى کردند که کار اين پسران در کشاورزى بزگران در مناطق پشتون ضرور اند.
برخلاف پسران مردمان غير پشتون جلب مى شدند و پدربزرگ وپدران زمين کشاورزى خود رامجبور رها کند و به ناقلين پشتون بفروشد ونامهاى مناطق که پيشوند منحوس در ستان ما با وسيله هاى پشتونسازى يعنى انيکه ونامهاى تاريخى فارسى و تورانى از سوى متنفرترين پشتون (گل محمد خان مهمند و يا مومند) تغير داده شد . فهرست حذف نامهاى زبانهاى تورانى وفارسى به پشتوتغير داده شد
6- کاهش افراد ظلم و ستم و توهين هاى متواتر به مردمان غير پشتون
همين سردار داودخان پسر کاکا (هندى براى پسر عمو; پشتو: اودور ) به مأموریت سرکوبى مردم تورانى تبار استان قندهار موظف شد. گورگانى ها و "پارسى وان" ( شعيه ها و سنى پارسيان)
اکثريت مردم ستان قندهار رامى ساختند
آنها مجبور شدند به کويته پاکستان و هزارستان فرار کردند.
دلايل بالا مانع تولد ملت شد!
ادامه دارد

>>>   دامه پیام «پشتون سازی » مانع تولد ملت يا نقصان جنين ملت دارد! کلمه "ملت افغان " در ستان فغان و افغان در زمان زايمان نقصان کرد.
مالیات گذاف غیرقابل توجیه برای ساکنان غيرپشتون محلی در شمال غرب و مرکزى تعين نمودند ،که اقوام غير پشتون نتوانستند از عهده هزینه مالیات زمین خود را به دولت پشتون بپرداندزد و قرضدار شود شدند اخذ می کردند. .و مجبور شدند زمین هاى کشاورزى و دارایی خود را ارزان به پشتونان فروختند و مجبور به ترک زیستگاه های اصلی خود شدند و در دامنه های سرزمين سرسبز شان به دست پشتون افتاد.
دولت پشتون طبق سیاست پشتون سازی اکثرا دانش آموزان پشتون را به اروپا و ایالات متحده فرستاد ، فرزندان هزاره ، قزلباش ( فارسی زبان) و شیعیان از این دوره ها ى آموزشى خارج يا محروم شدند.
دولت پشتون دوره های اجباری زبان پشتو برای کارمندان غير پشتون براه انداخت. پشتون نشینی در زمان سلطنت امان الله شاه ، یکی از مردان وی وزیر گل محمد خان مهمند ، معاون استاندار بلخ شد. وی سیاست پشتون سازی دراين استان عملی کرد 5000 هکتار از زمین تاجیک و وزبيک ترکمن مصادره و پشتون ها به منطقه انتقال و آورده شده است
مالچه ها به پشتون ها اختصاص دادند. بناهای بلخ از جمله کتیبه ها و سنگ قبرهای پیش از اسلام زرتشتیان و سغدیان تخریب کردند سوختاندند.
نسخه های باستانی فارسی ، عربی و ترکی سوختاندند. مدارس منطقه ساکنان غيرپشتون به تدریس در پشتو اجبارى شد .
وبلاخره شهرکسازى براى کوچيها و قباله دادن زمينهاى هزارستان براى کوچيها ى است. کلمه "ملت افغان " در ستان فغان و افغان در زمان زايمان نقصان کرد

>>>   نبود وحدت ملی ما نه مشکل امریکا است نه گناه امریکا.
تمام روابط و مناسبات قدرت و دولت، مسائل حکومتی، سیاسی، و اجتماعی در کشور ما قومی هستند، ویا اقلن عنصر قومی مهم ترین عنصر آن روابط و مناسبات میباشد.
ما باید قبول کنیم که در کشور خود مشکل های قومی داریم، که بهتر است شناسایی شوند و بهتر است روی اصلاح آنها کار شود، نه اینکه آن را پنهانکاری کنیم و فقط به دروغ گفتن و رد کردن آن اکتفا کنیم و چشم پت لاف بزنیم که دنیا گل و گلزار است و ما هم شیر هستیم شیر.
بدون اصلاحات جدی درسیستم های حکومتداری، دولتداری، و بدون اصلاحات عمیق در مسائل اجتماعی، سیاسی، و امثال آنها یکپارچگی و وحدت بین مردم های مختلف این کشور ناممکن است و وحدت ملی ی وجود نخواهد داشت.

>>>   محمد گل خان مومند يا هم مهمند (پشتو: محمد ګل خان مومند) (متولد 1885 - درگذشت 1964)، یکی از بدنام ترین ناشخصيت بدون شرف٬ تيورى پرداز و عمال تبعیض نژادی و ستم ملی در ستان ناله و فغ و فرياد وفغان است. وى مسوول تجاوز و کشتار مردم غير پشتون کشور است. آثار تاریخی را کتب فارسی و اوزبیکی را مانند نازى هاى آلمان به آتش کشید .این نژاد پرست نام هاى غير پشتون بويژه پارسى وتورانى زبان تاریخی مناطق و اماکن و شهرها را به زبان افغانى (پشتون) تغيير داد . من بسيارى مناطق را از نبشته بانو ثریا یهاء نقل قوم مى کنم با اضافه "ده افغانان" و مناطق با خيل ها
*سبزوار به" شیندند" و نام پوشنگ یا فوشنج " پشتون زرغون" نام "قره تپه" را به "تورغندی"
منطقه بلخ نام قریه" چهار باغ گلشن" را به" شینکی" ، نام" قلعه چه " را به" اسپین کوت "، نام" ینگی آرق را به "نویکوت" ، نام "دکبر جین" را به" شلخی" نام "هزاره چقیش" را به" استول گی " ، نام "رحمت آباد" را به "جرگی " ، نام " یول بولدی" را به "لیندی"، نام " ده دراز" را به "غشی" ، نام" قوش تپه" را به "منگولی"، نام "سمرقندیان" را به" زرغون کوت"، نام "حصارک " را به" اوغز "، نام "چهارسنگ" رابه "سلورتیگی"،نام پلاسپوش را به "زوزان " نام "عباد" را" به دیره گی " ، نام" چهل ستون" رابه "غندان" ، نام "کودو خانه را به " باندگی" ، "نام کشک عبدل را به " بانده" ، نام "کول انبو" را به" منده تی"، تغيير داد. محمد گل مومند قریه بهاء الدین " اشپوله " تغییر نام داده شد.
این قبیله سالاران دور از فرهنگ و از آن سوی مرزهای پاکستان خوشحال ختک و رحمان بابا را پیدا نموده خيابانها و حوزه هاى شهرهارا به این طرف مرز به نام خوشحال خان مینه ،مکتب خوشحال خان ، لیلیه خوشحال و رحمان بابا نامگذاری می کنند.
نام " ایلمانی" را به" وچه ونه" ، نام سلطان خوجه ولی را به میروندی، نام "باغ وراق" را به " حاجی کوت"، نام " زاموکان" را به " کاکاکوت" ، نام " بنگاله" را " به ورخی" ، نام " آق تیپه" را به "اسپین کی" ٠نام " تخت سلطان " شبرغان را به" شین کوت" ونام "حسن تابین" را به" غزگی" ٠
در آقچه نام " آقچه نمای " را به " بتی کوت"، نام " گومک صالح" را به "بتی" ، نام " بوینه قره" را به " شول گره" ٠ در ولایت سمنگان نام قریه " گل قشلاق را به " جوغی" نام " کته قشلاق" را به " جگه بانده" نام "مینگ قشلاق" را به "زندی کوت " ، نام " لرغان" را به "کلای وزیر" ، نام " جوی زندان " را به "جوی ژوندون"، نام دره " زندان " را به دره ژوندون تغییر داد.
در جوزوجان بنابر هدایت محمد گل مومند "کمال الدین اسحق زی " یازده نفر دهقان اوزبیک را زنده پوست کرد وبعد مرده های شانرا در میان خرمن گندم آتش زد، زمانیکه مردم برای شکایت این جنایت اسحق زی نزد ظاهر شاه آمدند حکومت وقت همه شکایت کنندگان را نیز روانه زندان کرد.
محمد گل مومندو دنباله روان وی نه تنها بادست درازی های بی شرمانه درتغییرنام صفحات شمال و غرب کشوراقدام کردند بلکه با بیرحمی صیهونستی خود نام بسیاری از مناطق شهرکابل را به زبان پشتو واشخاص پشتون نام گذاری کردندو بخشهای از قدیمی ترین محل بودباش مردم اصیل و زادگاه روشنفکران نویسنده و شاعر کابل را به نام جاده "میوند!؟ "مسمی کردند و با این پلان های فاشیستی غلام محمد فرهاد "پاپا غلام" عقب اپارتمان های "جاده میوند" را که قبلا" باغها و گل و گلزار بودند به بدرفت بزرگ و متعفن شهر تبدیل کردند نام " کوته سنگی " که نام شاعره" بی بی سنگی" اولین زن سیاست مدار کابل زمین بود و اشعارش بدست عبدالرحمن خان افتاد و وی را در اتاق یا کوته" سنگی" محبوس کرد و نام کوته سنگی از نام این زن مأخوذ گردیده که با سیاست تنگ نظرانه کوته سنگی به " میرویس میدان " تغییر نام داده شد ، نام" ده بوری "را به " جمال مینه " ،نام بخشی از " شاه شهید وسیاه سنگ " را به نام " سید نور محمدشاه مینه" و نام محلی در " ده افشار " را بنام سپین کلی" ، " قلعه ی جرنیل " را بنام " خوشحال مینه " و قستمی از قدیمی ترین نامهای شهر کابل را که بنام کوچه های " بازار ارگ ، خیابان ، پل خشتی ، کوچه علی رضا خان و "شور بازار" یاد می شدند بنام " جاده نادرپشتون " نام گذاری گردید، ومحوطه فواره های این محل را " پشتونستان وات " نام گذاری کردند آنطرفتر "پشتنی تجارتی بانک "عرض اندام کرد، نامها آب ورنگ فاشیستی ( پشتون تباری ) بخود گرفت همچنان مکرویان اول را بنام" نادرشاه مینه" و منطقه وسیع دیگر را بنام " وزیراکبر خان مینه " نام گذاری کردند همچنان تعداد زیادی از مکاتب را در شهر کابل بنام اقوام پشتون کردند. پختانه و پشتون و پشتانه و پختون و پشتنى و پشتو که گردانهاى يک نام و واژه و سه نام مترادف ديگر افغان به معنى ناله و فرياد وپټهان و روهيله بخود را به خود قبول مى کنند ولى پارسى و تاجيکى و ايران و اران و آرين و و آريا نا و آرياوج ارانشهر و ايرانشهر و نيران و آرياورتا را گردانهاى واحد اسمى از همان کنده کلمه آريايى ويا اير ى قبول نمى کند. اين اشخاص پشتون بسيار سبک و نفرت زياد به خود دارند واحساس تحقير و حقارت و کمبودى دارند از همين جهت مى کوشند خود را بالاتر جلوه دهند.همين حقارت فرهنگى اساس تفکر فاشيزم است:هيتلر قد کوتاه چشم سياه و موى سياه بود و در ذات خودهيتلر پسر آلوئيس هیتلر بود. آلوئيس هیتلر فرزند نامشروع (حرامى) آنا ماریا شیکلگربر بود.
هيتلر پيشوا و ديگر معيوبين اش از نژاد آريايى قد بلند مو طلايى چشم سبز وآبى بينى کوتاه زيرا يهود ها بنى دراز و کج داشتند. تحریک به دشمنی میان آریایی های بینی بلند و غیر آریایی در افغانستان در اینکه غیر آریایی ها که منظور صریح او "هزاره ها" و تورانى ها است سرزمین آریایی ها را اشغال کرده است.آريايى ها در فاشيزم آلمان بنى بلند و بنى کج نيستند بلکه مردمان سامى يهودان عبرى و عربها هستند افغانان که نام تبارى پشتونهاست چونکه بينى بلند و کج اند در زمان فاشيزم هيتلر منفور ولى اکنون دوست داشتنى!بينى بلند از نام اش پيداست مغرور وباغيرت!غرور وغيرت و آبله در روى يک کنده مى برايد. ما مردم بينى کوچک جراحى پلاستيکى نياز نداريم حاکمان افغان باز مى خواهند ملت بسازند و اقوام باهم برابر وبرادر?
ما شکر افغان نيستيم!
عاقبت نردبان دونان افتادنى است
آبله هر چه بالا رود در نردبان
چو افتد بر زمين استخوان پوز و بينى اش سخت شکستنى ايست
و دهن اش پستانهاى گاوميش اروپا و امريکا و گاو هندو را چوشيدنى است

>>>   نبود وحدت ملی ما نه مشکل امریکا است نه گناه امریکا.
تمام روابط و مناسبات قدرت و دولت، مسائل حکومتی، سیاسی، و اجتماعی در کشور ما قومی هستند، ویا اقلن عنصر قومی مهم ترین عنصر آن روابط و مناسبات میباشد.
ما باید قبول کنیم که در کشور خود مشکل های قومی داریم، که بهتر است شناسایی شوند و بهتر است روی اصلاح آنها کار شود، نه اینکه آن را پنهانکاری کنیم و فقط به دروغ گفتن و رد کردن آن اکتفا کنیم و چشم پت لاف بزنیم که دنیا گل و گلزار است و ما هم شیر هستیم شیر.
بدون اصلاحات جدی درسیستم های حکومتداری، دولتداری، و بدون اصلاحات عمیق در مسائل اجتماعی، سیاسی، و امثال آنها یکپارچگی و وحدت بین مردم های مختلف این کشور ناممکن است و وحدت ملی ی وجود نخواهد داشت.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است