تاریخ انتشار: ۱۰:۴۰ ۱۳۹۸/۱۱/۳۰ | کد خبر: 162246 | منبع: | پرینت |
چندین سال تلاش و مبارزهی هدفمندانه، چندین ماه کار، پیکار و زحمت، خطر را بهجان ودل خریدن و بهقیمت قطع شدن انگشتانم مان برای به کرسی نشاندن یک آرمان بزرگ و تاریخی از خود و داشته های مان مایهگذاشتیم. حقیقتن همهچیز تا فردای آن روز (اعلام حکومت جدید در تالار لوی جرگه) داشت بهخوبی پیش میرفت، ما همه مان باور داشتیم که داکتر عبدالله بهحیث نامزد پیشتاز و برندهی میدان، حکومت تازهی افغانستان (یا لااقل حکومت موازی) را که در آن زمان همه طرفها (جبههی مقاومت، مجاهدین و در کل، مردم عزتمند افغانستان) پشت آن قرار داشتند را اعلام میکند و مردم افغانستان شاید برای نخستین بار، به حقوق حقهی شان میرسند.
همه برنامه ریزیها هم قاطعانه صورت گرفته بود و استاد عطا محمد نور که در آن زمان والی مقتدر ولایت بلخ بود، تمام طرفها را قناعت داده بود تا به هیچ قیمتی از خواست برحق شان کوتاه نیامده و بههر قیمتی که هست، برای خواست مشروع شان، ایستادگی نمایند. مرردم هم انتظار داشتند تا رهبران شان نوید خوشیبخش تشکیل حکومت تازه و فراگیر مردمی را به آنان بدهند، حکومتی که در دلهای مردم جا داشته باشد و همه اقوام بزرگ و شریف کشور، خودشان را آن ببینند.
از مصارف و مخارج هر سه دورهی انتخابات ریاست جمهوری (۲۰۰۹، دور اول و دور دوم انتخابات ۲۰۱۴) چیزی نمیگویم، زیرا این دستور رهبر ما “استاد عطا محمد نور” است. او باور دارد که یاد کردن مصارف و هزینههای انتخاباتی که بالای عبدالله کرده است، به عیاری و کاکهگی مان ضرر میرساند. از این جهت، از خیر ذکر آن مبالغ هنگفت که در سه دور انتخابات بالای آقای عبدالله هزینه شدهاند، شریفانه میگذرم.
بههرحال، همهچیز آماده بود تا حکومت تازهی افغانستان اعلام و کارش را شروع کند. همه در تالار لویه جرگه جمع شده بودیم و برنامهی اعلام حکومت مردمی، فراگیر و ملی هم در حال برگزاری بود. رسانههای ملی و بینالمللی هم برای پخش و نشر نشرات زندهی آن برنامه حضور داشتند، همه چشمها و گوشها بهسمت داکتر عبدالله دوخته شده بودند که ناگهان او از اعلام حکومت و برنده شدنش صرف نظر کرد و از رفتن به دور دوم که قطعن شامل برنامهی رهبری تکت آن زمان ما نبود، سخن گفت. او با اقای زلمی رسول و خانم حبیه سرابی مشورت کرده بود.
هیچ یادم نمیرود آن نمنم کردنهای لبانش که برخلاف همه تعهدات و انتظارها صورت میگرفت. آن نازهای لطیفانه و دور از تصور ملت ما. بههررو، فضای تالار دگرگون شدهبود و همهی ما متعجب از تصمیم ناگهانی و غیر قابل برگشت آقای/شاغلی عبدالله عبدالله.
خوب، اینکه پس از آن تصمیم عجولانه و غیر قابل باور عبدالله، رهبری تکت انتخاباتی آن زمان ما چه مجلسها گرفتند و چهگفتند، بماند، انا آنچه مایهی تاسف همه مردم افغانستان بود، این بود که بازی برده شده را آقای داکتر عبدالله به باخت مبدل کرده بود، آنهم برخلاف تمامی خواستها و توقعات مردم افغانستان.
بعدش به دور دوم رفتیم و از آن زمان بدینسو همه شاهد هستیم که او “عبدالله” یک آدم بهشدت نا سپاس، قدرناشناس، صفشکن، تعهد شکن، نا رفیق و ترسو ظاهر شد. چهرهی دوم و قاطع اورا هرگز ندیدیم و انشاالله هم، نه خواهیم دید. آنچه اما از او بار باز دیدیم، جز فراموشکاری، جبونی، حذف دوستان، همسنگران، حامیانش و خندههای بیمزه نبود.
اینجا یک باور جدی دیگر هم وجود دارد. شماری از مردم ما بدین باورند که عبدالله تظبیق کنندهی یک ستراتژی خطرناک است، مردم باور دارند که ستراتژی عبدالله عبارت است از صفشکنیها و پارچه ساختنها در میان مردم ماست، مخصوصن که آن ستراتژی خطرناک و مخوف در هنگام انتخابات و صف بستنهای انتخاباتی مردم ما گل میکند. ستراتژیکه فقط برای به انزوا بردن یک آرمان بزرگ و تاریخی است. حاکمیت یک گروه و محکومیت سایر مردم افغانستان. مردم شرافتمند و سر بلند ما اما از خواستهای مشروع شان باز نخواهند ماند و خواستهای قانونی شان را به هر قیمتی، مطالبه خواهند کرد.
گذشته از آن، حال هم همین آدم بهشدت مشکوک و صفشکن با بهگروگان گرفتن نتیجهی آرای انتخابات پسین (۲۰۱۹) سعی دارد تا اقوام باهم برادر افغانستان را بهجان هم بیاندازد و حضور نا میمون خودش و چند خواهر زاده و نور چشمی دیگرش را تداوم بخشد.
اینکه داکتر غنی در گذر پنجسال و اندی از قدرت و حکومت نتوانست بافتها و واقعیتهای عینی جامعهی افغانستان را دقیق بفهمد و در نظر گیرد، یکجانب قضیهاست، ولی بیایید صادقانه بگوییم، آیا یک حریف مرد و با برنامه، بهتر از یک دوست نا مرد و صفشکن نیست!؟
مرتضی جلالی
>>> اگر اشتباه نکنم سال قبل مصلح در یک گزارش حال امروز کشور را انتشار کرده بود. او گفته بود که امریکا به هیچوجه نمیخواهد داکتر عبدالله رئیس جمهور افغانستان شود. همین آدم این همه اطلاعات مؤثق را از کجا دریافت میکند؟
....
>>> مكتب خطرناك پشتون سازی و فابريکه هاى تفکر دکترين آن ، اندیشکده هامؤسسات یا مراکز پشتون سازی یا افغانی سازی، پس از به دست گرفتن پشتون با مسلح کردن استعمارگران به عنوان مثال از زمان انگلیس، هرگونه اقدامات قابل تصور برای ایجاد چنين دکترین لازم برای دولت-ملت سازى پشونى صورت گرفته است.
دودمان هاى مانند احمدخان ابدالى تا شاه شجاع لغت "ملت" را نمى شناختند.
لغت "ملت" يک واژه لاتنى است که در قرن چاردهم ميلادى در اروپا باعث کشورسازى ملت در رابطه به زبان زبان به عنوان مؤلفه اصلی ملت شد
و سر مونتستوارت الفینستون (الفنستون) انگلیس اولين کسى بود که پيش زمينه تفکر يک اصطلاح براى لغت "ملت" افغان را بسازد. وى در کتاب اش "سلطنت کابل" دو دليل مهم آورد:
1- "افغانها از براى کشور خود نام ندارد و من همين مناطق که در خراسان قرار دارند "افغان لند" (Afgaunistan)
مى نامد"
2- سرشمارى مونتستوارت الفنستون:
ملت های مختلفی که در "سلطنت کابل" زندگی می کنند، که مقدار جمعیت در مقیاس کمک حاکى اند:
Afghauns 4,300,000
"افغونس": 4،300،000
بلوچها: 1،000،000
تاتارها ( تورکتباران) : 1،200،000 پارسيان :(از جمله تاجیک ها): 1،500،000
هنديان (کشميريان جتها و غیره): 5،700،000
قبایل مختلف: 300،000
اين است سرشمارى نامگذار "افغانستان"!
پرسش ساده که افغونس 4,3 ميليون بود تعداد "پشتونان" چند بود?
"پشتونان" کجا شدند?
الفنستون در واقعيت ، پشتون ها را ذکر نکرده است?
البته که لقب پشتون "افغان" است. تا چه وقت خود را فريب دادن
منبع کتاب: مونت استوارت الفنستون: "گزارش سلطنت کابل" . بند يک 1842 لندن برگ 125 و 114
https://books.google.de/books?id=aLwoAAAAYAAJ&pg=PA114&dq=Afghauns+4,300,000&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwiwj_rHxKPnAhVLbFAKHXf1CF4Q6AEIMzAB#v=onepage&q=Afghauns%204%2C300%2C000&f=false
مردمان غیر پشتون مانند اوزبيک و هزاره و بلوچ به ويژه فارسى زبان
که فقط به دستاوردهای تاریخی خود افتخار می کردندو هیچ دکترین سیاسی اتحاد و همبستگى نداشتند. پناه به مذاهيب و طريقه هاى اسلامى نمودند. که اين کار باعث وحدت ضد روسى و مانع حکومت همه قومى شد.
"پشتونسازان" و "افغانسازان" در پايتخت و مراکز قدرت امريکا و اروپا بودند و دپلوماسى دولت آينده در دست به گفته عوام همين طالبان هاى نکتايى پوش پرورش شده امريکا بود. کهن پيخ ها و لاشه هاى متحرک محمدزايى ديگر نفس نداشتند: کرزى و غنى احمدزى و جلالى وخليلزاد پرورش شدگان و پشتونسازى تحت نام طالبان کردند چون در مبارزه عليه شوروى و هنگام اقامت در ممالک ديگر خارج و بويژه همزبان و همفرهنگ بر مبنى اهداف مشترک همگون تفکر هموطنى و همدرى و غمشريکى و حتى همزبانى غير پشتونان در پاکستان پشتو ياد گرفتن و پشتونان در ايران فارسى. اين مى توانست ايجاد حکومت فدرالى همه تباران را که همان ملت سازى غيرقومي وغير مذهبى فراهم مى ساخت.
احزاب چارده ! زبانها چارده! اقوام و مردمان چارده! رهبران نيروهاى مبارزان مناطقى فدرالى ولى کانفراس بن بعد از طالبان (دپلوماتهاى پشتون و سازمان افغان ملت ) براى دولت مرکزى افغانستان?
پس همان خرک و همان درک.
از 2002 تا اکنون در عمل پياده کردن « پشتون سازی » و «افغانی سازی» به اوج خود رسيده که رييس جمهور با تقريبا بلاخره انتصابى و انتخاباتى تقلبى که در انتخابات 10 فيصدى آراى جمعيت شهروندان پس از پنج ماه از انتخابات واجد انتصاب شد.
اين را مى نامد حاصل کشت تخمه يا هاگ يا دانه پشتونسازى!
>>> ما هزاره ها از غنی حمایت می کنیم
>>> مردم افغانستان از بی ثباتی و فریب های ۴۰ ساله نیمه جان شده اند و دیگر کشمکش و بی ثباتی را نمی خواهند!
باش که طالب برگردد و همه با هم این دفعه یک جامعه کاملتر بسازیم و شاید امریکا بتواند از هزینه های خود دفاع کند و وطن ما با سرمایه گذاری بالای معادن و سایر استعدادها و فرصتها، رونق بگیرد و شاهد حرکتی نو توآم با رشد اقتصادی و اقتدار ملی در منطقه باشیم و از دربدریهای جنگ ۴۰ ساله آموخته شویم.
فعلاً امریکا و متحدینش با هزینه صدها میلیارد دالر، ذیحق ترین صاحب این ملک است و عبدالله به ناحق بر نوبت آسیاب دلیری و دعوا میکند تا سایر هم تیمی های خود را در راه رسیدن به منصبی دیگر، استعمال نماید و بس!
زنده باد منطق! زنده باد حق شناسی! و زنده باد قلب آسیا!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است