چرا دموکراسی در افغانستان پا نگرفت؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۰۱    ۱۳۹۸/۱۲/۲۵ کد خبر: 162636 منبع: پرینت

یکی از دلایل عمده جان نگرفتن دموکراسی در افغانستان این است که این کشور هنوز به مرحله ناسیونالیزم نرسیده است. برخلاف آنچه خیلی ها تصور می کنند ناسیونالیزم یکسره بد و مردود نیست. ناسیونالیزم قصه ی مشترکی است که تعداد انبوهی از انسانهای ساکن یک جغرافیا را به هم پیوند می دهد. در هیچ کشوری دموکراسی بدون ناسیونالیزم به نتیجه و بالندگی نرسیده است.

افغانستان هنوز در مرحله قبیلوی زندگی می کند. انتخابات در جامعه قبیلوی نمی تواند شفاف و صادقانه برگزار شود. قبایل وقتی در انتخابات شرکت می کنند آن را به چشم عزت و ذلت، شکست و پیروزی و فنا و بقا می بیند. در جامعه قبیلوی فکر می کنند اگر در انتخابات جناح دیگر برنده شود نابودی آنها رقم خواهد خورد.

انتخابات برای آنها انتخاب برنامه های متفاوت، راهکار متفاوت و فلسفه متفاوت نیست بلکه پیروزی اجنبی و شکست خودی است. شکست در انتخابات را ذلت و نابودی قبیله خود می پندارند. به همین خاطر است که یک تاجیک یا فارسیوان به عبدالله رای می دهد با آنکه می داند او مرد حکومت داری و تدبیر نیست. اما هرچه هست از قبیله خودشان است. به همین صورت یک پشتون به پشت اشرف غنی می ایستد و از او حمایت می کند حتی اگر برایشان ثابت شده باشد که غنی تقلب کار است. تقلب غنی برایشان مهم نیست. مهم این است که او از قبلیه شان است.

اما ناسیونالیزم چیست؟ ناسیونالیزم دوست داشتن افرادی است که با ما در جغرافیایی به نام یک کشور و تحت یک بیرق زندگی می کنند. در ناسیونالیزم رشته پیوند تمام افراد "وطنداری" است. این اجتماع "ملت" نامیده می شود. اعضای ملت همه خود را در یک آیینه ی بزرگ می بینند و خود را همانند دیگران در کشور سهیم میدانند. افراد در یک ملت ناسیونالیست تلاش می کنند کشور خود را جای بهتری بسازند و در میان ملت های دیگر سر افراز باشند. دولت ها هم با تبلیغات این حس وطندوستی و ناسیونالیزم را تقویت می کنند تا این پیوند را محکمتر کنند.

مفهوم ناسیونالیزم البته در سیاست جدید است و از ظهور آن بیش از دو قرن نمی گذرد. در قدیم جوامع انسانی قبیلوی بود اما با پیشرفت و تمدن، سیستم قبیله ای نمی توانست تعداد انبوهی از انسان ها را بسیج کند و کارهای مشترک بزرگ را به نتیجه برساند به همین خاطر مفاهیم بزرگتر و فراتر از قبیله به میان آمد. چیزهای دیگری جایگزین قبیله شد، چیزهایی مانند دین و مذهب که "امت" را می ساخت. در یکی دو قرن گذشته با به میان آمدن مفهوم دولت به معنای مدرن آن ایجاب می کرد که رشته ی دیگری جوامع محاط در یک جغرافیا را پیوند بدهد و آن عبارت از ناسیونالیزم بود. البته خطر ناسیونالیزم این است که در صورت افراط می تواند به "فاشیسم" تبدیل شود.

خلاصه افغانستان مانند پسرکی است که پیش از بلوغ برایش زن گرفته باشند. شما هر چه به آن کودک بگویید زن چیست و با آن چگونه باید رفتار و تعامل کرد او فقط با چشم های گرد به شما نگاه خواهد کرد و نخواهد فهمید. افغانستان هنوز از مرحله قبیله عبور نکرده است و همین است که تمام تلاش های برای برقراری دموکراسی در آن ناکام می ماند.

سرور حسینی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
جامعه قبیلوی
انتخابات
نظرات بینندگان:

>>>   بیادر ببین مه به ای نتیجه رسیدیم که جنتیک است. ما نمیتانیم ذهن مان را از زندان باور های قبیلوی آزاد کنیم. جناب خلیل زاد داکتر صاحب غنی و جلالی کسانی هستند که تا دوران نوجوانی در افغانستان بودند بعد ازآن رفتند در یک جامعه آزاد و مدرن بزرگ شدن و شخصیت شان شکل گرفت. حتی در سطح بین المللی مطرح هم شدند. غربی ها به افغانستان آمدند با امکانات و پول های سرسام آور میشد برای افغانستان یک نظام کارا با زیر بناهای اقتصادی و اداری خوب اعمار کرد. اما همین سه بزرگوار به جای اعمار این ویرانه چسبیدن به پختونولی و حذف به قول خودشان شمال تلوالی در این مدت بیست سال کار این بزرگواران فقط همین بوده و بس. از دید بنده پختون ولی فی نفسه نا پسند نیست هر انسانی هویت خودش را باید دوست داشته باشه اما نه به قیمت نفی دیگران. من از زمانیکه جناب دکتور جلالی و دکتور غنی وزیر داخله و مالیه بودند ناظر اوضاع بودم و میدانم که با چه اشتیاقی دست به تصفیه حساب دیگران میزدند. جناب داکتر جلالی به مزار آمد و آقای افتخاری قوماندان امنیه مزار از وظیفه اش عزل کرد و طوری اکت میکرد که انگار اتک را فتح کرده باشد. در حالیکه میدانست همین افتخاری و امثال او بودند که با مایه گذاشتن از جان شان اورا به کرسی وزارت رسانیده بودند.
کار دیگری که این سه بزرگوار کردند. این بود که طی یک پلان از پیش طرح ریزی شده تمامی کار مندان محلی موسسات ملل متحد و موسسات بین المللی از وجود اقوام دیگر پاکسازی کردند. و به جای آنها اشخاص تربیت شده از پاکستان را و حتی پاکستانی را آوردند و آنهارا در آنجا ها آهسته آهسته بزرگ کرده و در بدنه دولت جا دادند. امروز که ببینی در بدنه دولت یا اشخاص انجویی است یا هم مانند خودشان افراد نکتایی داری که از اروپا و امریکا آمدند و در آنجا ظرفشویی میکردند برای آنها شهادت نامه های جعلی ساختند و آوردند برما تحمیل کردند. َکسانی آوردند مانند افراد سرچوک یا کوته سنگی بنام دوکتور و فلان و بهمان که اصلا نمیدانند دکتورا چند سال درس میخوانه ما مردم اگه دکتور نیستیم اما تعدادی زیادی دکتور های وطنی را دیدیم که فقط از گپ زدنشان فهمیده میشه شما ملت میتوانید قضاوت کنین بخدا اینا وقتی ده تلیویزیون میایین مثل موتروانای سرچوک واری گپ میزنن اینا چه مودل دکتور هستند که ما تا حالا نظیرش را ندیدیم

>>>   چون دزدی واختلاس تقلب خیلی عمیق ریشه گرفتند بهمین لحاظ دموکراسی پا نگرفت بلکه بال پرفت ورفت امریکا

>>>   این یک کشور اسلامی است و بدون قانون اسلام هیچ قانون ناپاک کار امد نیست و دیمکراسی که در اسلام است . کفار و منافقین نمیتواند دیمکراسی جعلی خود را در افغانستان تحمیل کند این دیمکراسی حیوانی به خودت و فامیلا مبارک باد

>>>   در پشتون ها دو قوم یا تبار کلان و رقیب هم وجود دارد که یکی دورانی است و دیگرش غلزوی یا غلزی یا غلجی یا خلجی
دورانی ها کم کمک اصلاح شده هستند و در مواردی حاظر اند که با تمدن بشری و شهروندی سر سازش داشته باشند .
اما غلزوی ها که به گفته علامه حبیبی مشهور زاده پدری بودند که دزد بود و قصه اش را حبیبی مفصل نوشته همان ژن پدر را تا به حال به ارث برده اند و در آخرین مورد دزدی رای مردم بود که غنی غلزوی با دزدیدن رای مردم افغانستان خود را قریه دار ارگ مقرر کرد و قاضیالقضات بی حیا با تمام چشم سفیدی غنی را به قران سوگند داد در حالیکه غنی نه از قران فهمی دارد و نه هم‌باوری.

>>>   احسنت

>>>   هر چیزیکه توسط بیگانگان و دشمنان خاک، دین و ملت ما آورده شود و تحمیل گردد، نتیجه اش همانند این دیموکراسی نوزاد بود که در قنداق خفک اش کردند.

>>>   دموكراسي تا زماني كه تاجك ها در قدرت بودند وجود داشت بعد از اينكه مارشال فهيم وفات نمود و متعاقباچند هفته بعد اشرف غني روي كار امد ميدان برايش شغالي بود ازين رو دموكراسي را نابود كرد به جاي ان دزدي و فحشا و تقلب و خيانت و قوم پرستي را رواج داد.
هدف اشرف غني از قوم بازي جمع اوري قوم خودش دور خودش بود چون اشرف غني مردم دار نبود و ميخواست قوم خودش را با قوم بازي و تعصب دور خود جمع كند كه تا جايي موفق شد ولي غافل از اين بود كه اين قوم بازي و تقلب كاري در انتخابات به نفع اش تمام نميشود چون مردم افغانستان از قوم بازي و تعصب و تقلب و دروغ نفرت دارند .
همزيستي مسالمت أميز و دموكراسي واقعي و از خود گذاري را تاجك ها واقعا به نمايش گذاشتند . بعد از پيروزي كامل شان در جنگ و داشتن دولت برحال و حاكم بالاي صد در صد خاك كشور و داشتن صد ها هزار جنگجوي مسلح و داشتن رييس جمهور برحال كه در تمام دنيا داراي سفارت بود و جهان انرا به رسميت مشيناخت و داشتن سربازان فاتح جنگ عليه طالب و پاكستان . باز هم به خاطر صلح و ترقي كشور و برادري و برابري حاضر شد حكومت را رها نموده خود را خلع سلاح و دي دي ار نموده و دولت را به صورت مسالمت أميز به يك پشتون يعني حامد كرزي بسپارند و خود شان از حكومت حامد كرزي پاسداري نماييند و حتي تا ده سال بادي گاردي و محافظت كرزي را باديگاردان قهرمان ملي به عهده گرفتند . ازين بيشتر از خود گذري و صميميت در تاريخ بشر در هيج جاي دنيا وجود ندارد.
ولي برادران پشتون فرصت طلب و موقع بين بودند همين كه استاد رباني شهيد و مارشال فهيم مرحوم چشم از دنيا بستند حامد كرزي ميدان را شغالي ديده حكومت را با تقلب به اشرف غني پاس داد و اشرف غني همه ملت و كشور را به باد فنا داد و قوم پرستي و جهل و تعصب را دوباره در كشور رائج ساخت كه نتيجه اش امروز همين است كه ميبينيم .
سلطان سنجر


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است