آیا سرمایه داری پایان تاریخ است؟
 
تاریخ انتشار:   ۲۰:۱۴    ۱۳۹۹/۱/۲۱ کد خبر: 162970 منبع: پرینت

پس از فروپاشی شوروی سران امریکا و اروپا با شعار بدون فیر مرمی جنگ جهانی سوم را برنده شدیم، جام های شراب را به باهم جنگ دادن و به سر سلامت سرمایه داری و مرگ سوسیالیسم و کمونیسم نوشیدند. تیولیبرالیسم با فلسفه اقتصاد سیاسی سیاست خصوصی سازی پایان تاریخ را در جلوه اقتصاد رشد کننده نیولیبرالیستی رقم زد. مداحان نیولیبرالیسم جنون زده تبلیغات سازمان یافته را براه انداختند که سرمایه داری پایان تاریخ است. فروپاشی شوروی به معنای فروپاشی سیستم تولید سوسیالیستی تحت مدیریت دولت است که بحران اقتصادی را در اردوگاه سوسیالیسم جهانی آورد. تنها اقتصاد بازار آزاد و سیاست خصوصی شدن نسخه چاره ساز رشد جهانی سرمایه داری و بقا و ماندگاری جهان بشری است.

بافروپاشی شوروی مناسبات اقتصادی سرمایه داری کارتلی جهانی شد.
جهانی شدن مناسبات اقتصاد تولید سرمایه داری که ذات اش برسود سرمایه می چرخد، سیمای اقتصادی و سیاسی جهان پس از جنگ سرد را بکلی دستخوش تغییرات اساسی کرد. تولید سرمایه داری همراه با فرهنگ سرمایه و حکومت های دموکراسی را جهانی کرد. تنها چین و کوبا به صورت های متفاوت اقتصاد مختلط دولتی و شخصی را حفظ کردند.

بیل کلینتون و جرج دیلیوبوش و اوباما به صورت متفاوت در پی بازکردن دوطرفه بازارها به روی سرمایه بزرگ و سیاست گلوبلایزیشن یعنی چیرگی بانک مرکزی امریکا بر اقتصاد جهان، اسپ سیاسی تاختند تا نظم به وجودآمده را به نفع سیادت سرمایه داری کارتلی مالکان بزرگ در جهان پس از جنگ سرد حفظ کنند. اجازه ندهند هیچ قدرتی سربلند کند و نظم وجود را تهدید نماید. اما این تلاش ها نتیجه معکوس آورد: چین، در قلب معادلات اقتصاد جهان تجارت خیمه محکم در برابر امریکا زده است. بحران اقتصادی اگست 2008، که تمامیت سیستم سرمایه داری امریکا و اروپا را تکان های شدید داد چین را به بانکر دولت جرج دبلیوبوش و قرضه دهنده به اروپا تبدیل کرد.

نقش دولت ها در بازار اقتصاد سرمایه داری برخلاف اقتصاد سیاسی نیولیبرالیسم، امروز افزایش یافته است. حمله کرونا به اقتصاد سرمایه داری که نیروی کار را قرنطینه کرده است، نقش دولت ها را در گردش و چرخش اقتصاد سرمایه داری خصوصی در مارکیت اقتصاد داخلی و خارجی برجسته ترساخته است. از سوی دیگر، وارد شدن احزاب سیاسی راست افراطی ملی گرا نژادپرسانه که باسیاست مهاجر ستیزی به میدان جامعه و سیاست آمده است، شکست فلسفه سیاسی لیبرالی را در قلمرو سیاست و جامعه و آزادی و دموکراسی و حقوق بشری می نماید.

نیولیبرالیسم نمونه بارز امپریالیسم در چرخش و گردش نظام سرمایه داری دچار چالش تیوریک شده است. تیوری اقتصادسیاسی نیولیبرالی که بر پایه سیاست خصوصی سازی استوار است، دچار این چالش است که اقتصاد خصوصی لیبرالی بدون دخالت دولت ها قادر به گردش آنچنانی به نیروی نامرئی بازار نیست. احزاب راست افراطی ملی گرا نژادپرستانه مخالف چپ و راست لبیرالی هستند.

سرمایه داری پایان تاریخ نیست بلکه در عمق درونی دچار بحران اقتصادی و سیاسی شده است که برجسته شدن نقش دولت و پلان گذاری و سیاست های تدبیری در بازار اقتصاد لیبرالی و وارد شدن احزاب افراطی ملی گرا نژادپرست دارای رگه های فاشیستی، از نشانه های اصلی بحران درونی اقتصاد لیبرالی است. سرمایه داری پایان تاریخ نیست نسخه چاره ساز نظارت دموکراتیک مردمی بر فعالیت های تولیدی و نظم اقتصاد بین المللی است. نظارت که سرمایه به نفع عموم بچرخد ومنابع بزرگ سرمایه ملی و مردمی شوند. سوسیالیسم نظارت دموکراتیک مردمی بر ثروت اجتماعی و تقسیم عادلانه آن به مردم در دستور کار احزاب سیاسی چپ قرار خواهد گرفت.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سرمایه داری
بازار آزاد
نظرات بینندگان:

>>>   زمانیکه کرونا درچین شیوع پیداکرد وزیر خارجه امریکا خوشحالی میکرد وگفت: حالا اقتصاد امریکا بیشتر رشد میکند ، مپربرعککس شد حالا چین آرام وامریکا را که گرفتار کرونا شده نمظاره میکند

>>>   سرمایه داری پایان تاریخ، یعنی آخرین نظام اقتصادی بشر نیست. ولی این نظام، در شکل مهار نشدهٔ خود، می تواند پایان ناریخ بشر را رقم زند. اثراتی که این نظام بر حیات مادی و عقلانی بشر وارد می کند، فرد را گستاخ، بی هدف، و فاقد معنی و تعهد به آمال بشری به بار می آورد. از این طریق است که سرمایه داری مهارناشده می تواند زمینه های وحشت جمعی و هرج و مرج و بی عدالتی را دامن زده و در نهایت به جنگ همه در برابر همه منجر شود و به وجود بشر پایان بخشد.
داود

>>>   گپ های کلان خو ده جایش
ما دهقان هایی هستیم که ۴۰ سال است زمین و زمان در اختیار ماست مگر غذای شب و روز خود را تولید کرده نمیتوانیم.
رفتیم مغز متفکر را آوردیم مگر در این محیط تبدیل شد به مغز متعفن.

>>>   گپ های کلان خو ده جایش
ما دهقان هایی هستیم که ۴۰ سال است زمین و زمان در اختیار ماست مگر غذای شب و روز خود را تولید کرده نمیتوانیم.
رفتیم مغز متفکر را آوردیم مگر در این محیط تبدیل شد به مغز متعفن.

>>>   "فروپاشی شوروی" اساسأ از زمان کودتایی سفید خروشچف بر ضد یاران استالین آغازگردید وبا کودتایی سفید دوم برژنف و گروه نابکار او بر ضد خروشچف تسریع شد و با دخالت غرب از طریق رییسه گرباچوفه (زن گرباچوف) رقم زده شد. علت اصلی این رویداد ها تنها عدم موجودیت عملی سنترالیزم دموکراتیک در حزب کمونیست شوروی بود. بجایی آن فرهنگ تصمیم گیری بیروی سیاسی تحت نفوذ رهبر بدون دخالت پلینوم و حتی حداقل کمیته مرکزی مانند وایرس کرونا اول حزب و بعد شوروی را تخریب نمود. بخشی از حزب کمونیست شوروی (به زبان مردم خود شوروی "چورنی کمونیستی" کمونیست هایی سیاه ) به قشر نو ارستوکرات ها تبدیل شده بود که باعث پدیده سوسیال امپریالیسم گردید (مخصوصأ با مغز بیمار برژنف).
رواج این پروسه غیر متعادل در دیگر احزاب جهانی مخصوصأ چین باعث ایجاد قوه متفرقه بین کشور هایی سوسیالستی گردید (کمک هایی چین به گروه هایی مخرب در چتلستان بر ضد شوروی) تبر غرب را دسته داد تابه اصطلاح بنیاد سوسیالیسم را برکند.
تا وایرس رهبری گرایی و رهبری پرستی بدون فرهنگ عملی "انتقاد و انتقاد از خود" در احزاب چپ وجود دارد همین دیگ خواهد بودو همین چمچه. نمونه بارز آن فراکسیون هایی حزب حکم گذشته است که بجایی انتقاد دیالکتیکی و متحدانه از رهبران خطا کار گذشته خود هنوز هم بشکل گروپی از زبان و فرهنگ تخریبی استفاده می کنند (کسانی کارمل را هنوز هم می پرستند و نجیب را تخریب میکنند و خلاف آن)
آزاده

>>>   علمای اقتصاد سوسیلیستی گفته بودند"امپیریا لیزم اخرین مرحله سرمای داری است" درآخر امپریالیزم درسقوط است.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است