ارتباط نامه نادر به کلکانی با تسلیمی سپیدار
 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۰۲    ۱۳۹۹/۲/۸ کد خبر: 163178 منبع: پرینت

مطمین هستم که عاقبت توافقات (تسلیمی) قصر سپیدار در همسویی تسلیمی اکثر این تیم شباهت کامل به قول و قرار و تعهد قرآنی نامه نادر غدار داشته و نیز از طرفی هم تمدید معامله ننگین "بن" را در پی دارد.

آی سبکسران فراموش ذهن تاریخ شما ها را خطاب میکنم!
گاهی این نامه ی نادر به شاه حبيب الله کلکانی را خوانده اید و از نتیجه اش باخبر هستید؟
"تهور نشان امیر حبیب الله خان و ارکان محترم شان با عافیت باشند، بقرار آیه کریمه (انما المؤمنون اخوه) که مسلمانان برادر هم بوده و در حقوق بالمساوات اند. بنابر مکاتیب گذشته من تذکار داده بودم که باید برای انتخاب شاه آینده کشور لوی جرگه صورت گیرد، لیکن سران اقوام و قبايل و روحانیون و دیگران مرا وادار نمودند که این وظیفه خطیر را متقبل شوم. نظر به شرایط حساس ناگزیر این درخواست را اجابت نمودم. بنابران مرا منحیث برادر بزرگ قبول نموده با هم همکار شویم تا با اتحاد کامل به تشکیل یک حکومت دارای قاعده وسیع را اساس گذاریم. بازهم تذکارمیدهم هرگاه کشور آرام شد بازهم به تشکیل لوی جرگه (مجلس بزرگ ملی) اقدام خواهم نمود...
من نظر به وعده قبلی هر مقامی را که برای خود و دوستان تان انتخاب می نماید قابل قبول من است. نظر به شرایط حساس کابل نمیتوانم در این جلسه اشتراک نمایم. لذا برادرم را با این هیأت محترم نزد شما فرستادم تا تضمین گفتارمن باشند. بنابراین من نادرشاه به این قرآن های مجید قسم یاد میکنم اینکه شما و اعضای حکومت تانرا با کمال مصونیت به كابل دعوت نموده و در حکومت وحدت ملی اشتراک داده و در پیمان خود صادق میباشم.
اینک در شش جلد قرآن پاک در حاشیه آن امضا و مهر نمودم و برای تضمین گفتار خود این هیأت که به عنوان شاهد بر گفتار وقول من است نزد شما فرستادم".
(فقط امضا محمد نادر شاه)

به گفته رودگی بزرگوار:
هرکه ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
... تاریخ بر شما شرفباخته های قرن که هیچ حیثیتی به این قطعه نگذاشتید، زیرا خود فاقد واژه "عزت و حیثیت" بودید.

عطا صفوی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
کلکانی
نادر
سپیدار
نظرات بینندگان:

>>>   راستگوی
این چی جعلکاری است.
کلکانی یک دزد باغی شمالی بود که نادرشاه آنرا اول از کابل راند بعدآ در شمالی دستگیرش کرد و به جزای اعمالش رساند.
با این افسانه ها نمیشود یک دزد را قهرمان ساخت.

>>>   نام هاى اصلى بچه سقو را هم بايد ميگرفتى در اين نامه، بچه سقو، حبيب الله دزد كللكانى!!

>>>   اگر فرض کنیم که عبدالله عبدالله ستون پنجم اوغانها در بین تاجیک ها نباشد مطمئنن که قلبن همنوایی، همسویی و دلسوزی به افغانها دارد شواهد در این مورد زیاد است، از همکاری نامبرده با امریکایی ها در کنفرانس بن جهت نصب کرزی به ریاست دولت موقت، خاک درچشم زدن تاجیکها در مناسبتهای مختلف تا معاملات رذیلانه اش در سه دوره انتخباتی.
لذا نمک حرامی موصوف در حصه تاجیکها مخصوصا پنجشیری ها مثل روز روشن است. و اگر باز هم معامله کرده باشد خودش چندان ضرر نمیکند چون اوغانها یا به خاطر این خدمات ارزنده اش و یا به خاطر برادر زاده گی اش وی را مجازات نمی کنند اما وای به حال همدستان هزاره و تاجیکهای اصیل (غیر دورگه) وی که این اوغانها در فرصت مناسب بلخ و بخارا را برای شان نشان خواهند داد.

>>>   تفاوت عبدالله با کلکانی :
زمانیکه آن راهزن بکابل آمد واز همان لحظه اول تحت توقیف بود فردایش نادرخان اورا احضار ووقتی اورا از یرعینک هایش ورانداز کرد بعد از گفتگوی کوتاه : بعد ازینکه درمورد رفقایش پیشنهادی داشت درمورد خود گفت:
برای خودم فرمایشی ندارم !
اما عبدالله رفقا را مانده اول برای خود فرمایش دارد مانند: در قصر سپیدار باشد درحد صلاحیت های معاون رئیس جمهوری باشد از کـــد 91 دو درصد اخذ کرده بتواند ، ازهمه مهمتر تشریفات او درنظر گرفته شود ،

>>>   درمورد امیر حبیب الله خادم دین رسو الله تاریخ جعل گردیده اصلا نادر غدار جاسوس وابسته به انگلیس بود امیر حبیبالله دزد نه بلکه دزد بگیر بود.عیار وجوانمرد بود وقتیکه بکابل آمد یک سربازش یک مشت کشمش نخودرا ازیک دکان گرفته بود آنرا دردرخت به گوشش میخ زد.بافامیل امان الله خان باصداقت وجوانمردی وناموسداری رفتار کرد احترامانه آنهارا روان کرد.نام دزد را نادر غدار توسط تاریخ نویسان دربار ومعاش خوران سلطنت نوشتند اگر تاریخ واقعی افغانستان را بخوانید آنطور نیست که تارینویسان درباری نادر غدار نوشته اند. اقای راستگوی یکبار چشم تانرا مطالعه کنید لطفن.اوجوانمرد بود.

>>>   این بار قضیه بر عکس است.
اینبار غنی می‌بازد چون عمرش کوتاه و خیانت اش بی نهایت است.
غنی در چال خود مات خواهد شد.
نارسیده به عید عید خواهد شد.

>>>   تاریخ به واضاحت درج است که کلکانی یک دزد مشهور به بچه سقو بوده وکسانیکه امروز از ان یادمیکنند دزد وچپاولگر است

>>>   مشکل اصلی مردم شریف تاجیک و،هزاره و ازبیک ما اینست که همیشه دنباله رو چند نفر بی سواد،جنگسالار و قلدر هستند و برای همین است که همیشه در حقوق دموکراتیک شان ضرر میکنند. تا چه وقت به حرف این چند نفر قلدر گوش میدهید؟ مگر به قطاولرجال مبتلا هستید؟

>>>   نادر و برادرانش چهره هاي شناخته شده بودند. هركس ميفهميد كه نادر به زور انگليس پادشاهي را براي خود ميخواهد. حكومت نه ماهه كلكاني يك دوره عبوري براي آوردن نادر بود. وقتي نادر از فرانسه از طريق پشاور به پكتيا امد، تبليغات او براي آوردن امان الله خان و ضد كلكاني بود. اما مردم پكتيا بالاي او اعتماد نداشتند، زيرا او در جنگ استقلال هم ميدان جنگ را رها كرده در حالت گريز بود كه نورالمشايخ مانع او شده بود. بهر حال از عنعنات مردم سوء استفاده كرده با فريب كاري بالاي قبرستان آتش در داد. اين يك شكل عزر وزاري بود ، مردم از خانه هاي خود برآمدند وديدند كه كار نادر است بخاطر خواستن حمايت در مقابل كلكاني. وقتي مردم را با وعده ها راضي ساخت و اقوام جاجي، منگل ،جدران آماده مقابله با قشون كلكاني شدند، دراين وقت بود كه مسأله پادشاهي نادر از طرف هاشم برادرش مطرح شد و تبليغات بيديني امان الله خان بار ديگر شروع شد. دزد اصلي نادر است كه بازور اجنبي پادشاهي دزديد و پنجاه سال تمام او، برادرانش و خانواده اش ظلم و ستم بالاي مردم روا داشتند. او برادران چرخي را نيز به فريب كابل خواست و سر به نيست كرد. قرار شنيدگي خانم شاه محمود و خانم شاه ولي كه خواهران امان الله خان بودند، هميشه شوهران خودرا دزد خطاب ميكردند.

>>>   دست تان درد نکند چه سند عالی را دریافته اید . ممنون تان
به حرف بی خردان توجه ننمائید

>>>   قسمی که از متن این نامه معلوم میشود،این نامه هیچ با ادبیات نوشتاری آن زمان مطابقت ندارد.
خصوصاً جمله حکومت وحدت ملی در زمانهای سابق هیچ وجود نداشت.
لخاط این که شما به ادبیات نوشتاری آن زمان بلدید پیدا کنید،تاریخ افغانستان در مسیر تاریخ نوشته علام محمد غبار را بخوانید و نامه کارمندان دولت را به امیر عبدالرحمن خان از دست ساعات کاری زیاد و جواب امیر عبدالرحمن خان را به این عریضه شان بخوانید.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است