فهم پدرام و توییت سیا
 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۱۷    ۱۳۹۹/۲/۳۱ کد خبر: 163488 منبع: پرینت

سازمان سیا در تویتی نوشته است که قبایل شمال افغانستان به زبان دری صحبت می‌کنند. زبان این توییت بسیار کوچک انگارانه و تحقیر آمیز است.
دکتر پدرام در یکی از بحث‌های طلوع نیوز می‌گفت: آمریکایی‌ها حکومت مجاهدین، استاد ربانی و فرمانده مسعود را به دلیل فرهنگی قبول نکردند؛ به دلیل تاجیک بودن و زبان فارسی. آمریکایی‌ها از عظمت این زبان و فرهنگ می‌هراسند؛ چون قدرت تولید و مقاومت دارد (نقل به مضمون).

حالا هر عقل سلیمی می‌تواند بفهمد که چرا طی سال‌های پسین بحث سه‌گانه‌گی یک زبان واحد(پارسی) به فارسی-ایران، دری-افغانستان و تاجیکی-تاجیکستان این همه داغ بوده‌است. ما طی این‌ سال‌ها یک‌سره تلاش کردیم به هموطنان با سواد، دانش آموخته، سیاست‌مدار و حتی شماری از تاجیکان و فارسیوان‌‌ تفهیم کنیم که برادر، خواهر، عزیز دل، نور چشم و قوت قلب! خودت را به کوچه‌ی حس چپ نزن این زبان در سه گویش متفاوت باز یکی‌ست. اما، دیوانه وار تکرار می‌کردند و دلایل مزخرف و خرد آزار ردیف می کنند که نه فارسی جداست و دری جداست و تاجیکی چیز دیگری‌ است.

اما، حالا تویت سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) که کارش خارج از مرزهای آمریکا است نشان می‌دهد که واقعن این فرهنگ و زبان چقدر دشمن دارد. همچنین نشان می‌دهد آدم‌هایی که در داخل کشور تاکید بر جدایی زبان فارسی و دری داشتند؛ که تا مرز لودگی تاکید بر چند‌گانه‌گی می‌کردند مفت نبوده است- از این جاها لوده پولی دریافت می‌کردند. با این وجود، شخصن خوش‌حال‌م که دشمن ما (هویت و فرهنگ و زبان) قدرت بزرگی چون آمریکا و انگلیس است، این جیره‌خورهای داخلی‌اش را واقعا عدد حساب نمی‌کنم؛ چون اینها آنقدر کوچک اند که از دشمنی با هویت و فرهنگ من نان می‌خورند.

كليم الله همسخن


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سازمان سیا
پدرام
نظرات بینندگان:

>>>   امریکا برای خود شان سیاه پوست افریقائی را می ذیرد اما برای افغانستان چرا تاجک را قبول ندارد ؟

>>>   مهم این نیست که مردمان یک کشور به کدام لسان صحبت میکنند، مهم این که ان مردمان کفایت،لیاقت، شایستگی پیشبرد امور مملکت را داشته ، وبرای زعامت رهبر شایسته را معرفی دارد، بعد از(۸) ثور ۱۳۷۱ یک حکومت تک قومی تاجک بوجود امد، این حکومت در عمر (۴،۵) ساله خود میتوانست با یک شیوه رهبری منطقی و معقول،یک حکومت نمونه وقابل پذیرش برای همه اقوام را ایجاد ومعرفی دارد،که در نظام حکومتی (۲۵۰) ساله قبلی کمبود ان احساس میشد،ولی بد بختانه به دلیل کمبود معیار های یک حکومت خوب وضعف شدید رهبری و بکارگیری مسایل قومی،لسانی،تنظیمی کار حکومت به بن بست رسیده وبلاخره کار به جنگ داخلی کشید،مردم از داشتن همچو حکومتی پشیمان شده وبه ارمان حکومتهای قبلی وحتی نًظام کمونیستی شدند.
ضعف رهبری به قدری نمایان بود، که استاد ربانی به هیچوجه با زمام داران قبلی (نادرخان،ً ظاهر خان، داوود خان ) و حتی نجیب کمونیست مقایسه شده نه میتوانست!
خلاصه چسپیدن به برتری لسان دری نسبت به دگر لسان هادرد تاجکها وحکومت کردن انهارا دوا نه میکند، بلکه برای حکومت کردن هنر انرا باید اموخت!
توافق اخیر ارگ وتیم داکتر عبدالله میتواند دلیل خوبی برای کم وکاستی های موجوددر طز تفکر برادران تاجک
باشد!

>>>   فارسی کوه است
زین کوه هر زمان
سنگ بنای شهر ها را مانده اند
کوه را ویران نمودن کی توان
گرچه مردم بازوان را خسته اند.

>>>   چه گونه حکومت شاهى کشور نامنهاد افغانسان در سال 1964 فارسى را حذف و بجاى آن درى را جانشين کردند.
عبدالظاهر رييس شوراى ملى دولت شاهى افغانستان یک ايرگرام (یادداشت دیپلماتیک از طريق نامه هوايى) مورخ 23 مه 1964 به معاون امور سیاسی سفارت امريکا در کابل هوارد آشفورد (جونیور جوان يا پسر) فرستاد که به وزارت امور خارجه ايالات متحده آمریكا در مورد سیاست جدید زبانى پيشکش نمايد. جالب اینجاست که موضوع اسناد قبلاً محرمانه در 4 ماه اپريل اين ياداشت و يادداشتهاى ديگر هوايى به سفارت امريکا فرستاده شده بودند : "Farsi to "dahri" " (نوشتار و گفتار غلط درى) منظور بجاى فارسى " درى باید زبان رسمی شود".

با توجه به وقایع 4 اپريل 1964، Airgram فاش می کند که عبدالظاهر، رئیس مجلس ملی و رئیس کمیسیون مشورتی سلطنتى به شاهى مشروطيت ( شاهى جمع پارلمان) که بعداً نخست وزیر افغانستان شد، ب هdeputy chief of mission) DCM ) معاون امور سیاسی سفارت ايالات متحده آمریكا اسناد محرمانه گوناگون ديگرى را پيرامون سیاست جدید زبانى از سوى نماينده گى آمریكا کابل به وزارت امور خارجه ايالات متحده آمریكا فرستاده بود.
اسنادهاى محرمانه يا ("طبقه بندى شده = classified" در امريکا پس از فاصله زمانى هر دوازده سال طبقه بندى يا محرمانه بودناش کاهش مى آبد که محرمانه گى خود را با(declassified ) از دست مى دهد و اسناد محرمانه نشر و بدسترس همه قرار داده مى شوند.
متن ياداشت اول در دو برگ محرمانه
صفحه اول
از سفارت کابل
موضوع: "فارسی-داهری" (نوشتار وگفتار غلط درى) به عنوان زبان رسمی
A-424 سفارت ، 4 اپريل 1964
دکتر عبدالظاهر ، رئیس مجلس شورای ملی و رئیس کمیسیون مشروطیت ، اندکی پیش از آنکه کمیسیون در 14 ماه مه به رقابت بپردازد ، به DCM (معاون سفارت ) نوشت که پیش نویس مشروطه خواهان ایجاد تغییر مهمی در رابطه با سیاست زبان است. دکتر ظاهر نگاريد همانطور که اکنون دو زبان ; زبان های رسمی پشتو و فارسی وجود داشت ، اما دومی از این پس "درى" خواهد بود.
طبقه بندی شده Pol 15-5 AFG وزارت امور خارجه امريکا
"دو گونه فارسی در داخل افغانستان وجود دارد. "فارسی پهلوی " گونه ایرانی است که از قرن 18th به طور فزاینده در افغانستان به عنوان زبان ادبی مورد استفاده قرار گرفته است، در حالی که "درى" ، به گفته حامیان افغان، در اصل هزاران سال پیش در افغانستان شکل گرفته است. دودمانهاى شاهنشاهى تاجیک مستقر در هرات و غزنی از قرن 9 تا شانزدهم میلادی از این نسخه فارسی استفاده می کردند.
اختلافات مربوط به زبان ، كه به طور نزدیكی با اختلافات بین پشتون های حاكم و گروههای فرعی فارسی زبان تحت تابعيت آن ارتباط دارند ، در ماه مارس هنگامی كه یكی از اعضای پشتون كمسیون پیشنهاد كرد كه پیش نویس قانون اساسی اصطلاحات را كه در این كمسیون به وجود آورند. که پر پايه اقدام آنها حمایت از پاکيزگى پشتو و تأکید استفاده از آن به عنوان یک زبان ملی است.
بنا بر گزارش ها ، یکی از اعضای کمیسیون اوزبيک از این جلسه خارج شد، رویدادی که منجر به سوء ظن در بین گروه های قومی غیر پشتون در مورد اخلاص حرفه ای پادشاه و کابينه برای نياز مبرم ایجاد یک آگاهی ملی جدید افغان شود."
(الف) -434 ، 11 آوریل 1 1964).
گروه 3
متن ياداشت اول در دو برگ
1- صفحه 2
راز در فواصل 12 ساله درجه بندی می شود
declassified Pol 15-5 AFG , Department of State
ازسفارت کابل موضوع: "فارسی-دری"
A-424 ، 4 1964
طبقه بندی شده Pol 15-5 وزارت امور خارجه ايالات متحده امريکا
متن ياداشت اول در برگ دوم
اظهار نظر: تصمیم برای تعیین "dahri" فارسی به عنوان زبان رسمی باید اطمینان خاطر غیر پشتون ها را برای این اصطلاح و برطرف کردن مفهوم ضمنى ذهنى این ادعا که فارسی یک زبان خارجی است. در واقع ، گویندگان فارسی ادعا می کنند که "دری" زبانی بسیار قدیمی تر از پشتو است و مدت ها قبل از اینکه پشتو با زبان قبایل کوهنشين متفاوت باشد، به عنوان زبان پادشاهی ها و امپراتوری ها در افغانستان مورد استفاده قرار می گرفت. این اقدام نشان دهنده یک پیروزی دیگر برای نیروهای مخالف که عليه نخست وزیر پیشین داود خان بودند. داود خان از این جمله استفاده کرده باشد هنگام که وى در پيوند به فارسى تحت رژیم صدارت خود از اصطلاح "دری" استفاده نموده بود."
درى را عبدالظاهر به انگليسى اين گونه "داهری" نگاريده بود.
امضا هاى سفير و وزير مختار سفارت يا معاون سفارت
آگاهى: اسناد باهمين نوشته ( Airgram Kabul 1964 ) در انترنت قابل دريافت اند
سند دومى و حذف نامهاى فارسى و جايگزنى آنها با نامهاى مکانى پشتو نو ساخته از سوى پشتو تولنه (اکادمى پشتو) ريشتين رييس آکادمى . ادامه دارد

>>>   به یاد داشته باشید که امریکا همان میراث خور استعمار پیر انگلیس هست آنچه را که دیروز استخبارات ام آی شش از طریق بی بی سی نشخوار میکرد امروز سی آی ای تفاله اش را به رخ شما می پاشد. این موضوع چیز تازه ای نیست که بخود نگرانی راه دهید. مگر خلیل زادها در طول این نیم قرن سرسپردگی چه وظیفه ای داشتند جز عملی سازی پالیسی پدران از طریق باداران خارجی.
باید پالیسی محمد گل مومند ها و هاشم خانی ها را به خورد باداران مبدادند تا جنبه عملی پیدا مینمود.
وقتی به شما گفته میشد که در زبان خود تان اجازه استفاده از کدام واژه هارا دارید و کدام یک را ندارید؛
وقتی به خواست مشاور ارشد فرهنگی ارگ دو رییس جمهور جناب یون صیب نویسنده کتاب ارزشمند تاریخی « دویمه سقاوی» به نام محمد گل بابا در چهار راهی بلخ آبده میساختید (آنهم در زمان سه معاون رییس جمهور تاجیک و والی بلخ تاجیک)؛
وقتی زمین های کیله گی و بغلان و کندز و تخار و بدخشان و بلخ و جوزجان و سرپل و فاریاب را به این مهمانان ناخوانده پیش کش میکردید؛
وقتی جناب جنرال طاقت همه شمارا حرامی مهاجر میخواند و شما برای رد ادعایش چیزی برا ی گفتن نداشتید؛
وقتی نمایندگان تان در مجلس در مقابل یاوه سرایی کوچی کودنی بنام ملا تره خیل کشور را کشور افغان ها و همه شمارا بیگانه میخواند جراات دفاع از خود را نداشتید؛ حالا چرا از سی آی ای این همه گله دارید.
آنچه را که سی آی ای امروز بیان کرده اینها رو در روی تان سالها گفته اند. درین شرایطی که برنامه عملی سازی ستراتیژی دوهمی سقاوی آخرین مراحل خویش را می پیماید. حالا وقت آن رسیده است تا شما خود طنابی که باید به گلوی تان انداخته شود را خود تهیه نموده و تسلیم قضا و قدر خود باشید.

>>>   گذارش نامه برای عطای چور چی نوشته ؟ "
استاد! از خود بگو، به سی آی ای کارخانه گی نده
به دور از بی احترامی و شماتت، از استاد عطا نور می پرسم که در بازسازی و احیای میراث معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی چقدر خرج کردید؛ چقدراعانه گرد آوردید؟ یک خشت روی آن ویرانه گذاشتید؟

درپیام اعتراضی خویش عنوانی سران سیا، گفته اید که « زبان فارسی، زبان مولانا جلال الدین محمد بلخی - رومی است که بخشی از اثر گرانسنگ او "مثنوی معنوی" را شاعر و نویسنده معروف آمریکا کولمن بارکس ترجمه کرد و به پرفروش ترین کتاب سال در آن کشور مبدل شد و عطش معنوی غرب را سیراب کرد؛ همان مولانایی که سازمان ملل سال ۲۰۰۷ را به احترامش سال مولانا نام گذاری کرد».
بسیار اعلی.
زخم های انسانی و فرهنگی ما برای سازمان سیا، هیچ ارزشی ندارد و اشکی هم نمی ریزد. پیام سیا، آگاهانه و سیاسی است تا راه را به حاکمیت منازع بلک واتر افغانی صاف کرده و درفاز بعدی، توفان خشم استراتیژیک امریکا را به سوی ایران زمین براند و آن را مثل افغانستان قلبه کشی کند.
بیائید شمه ای از کارنامۀ ارجناک و ماندگار خود تان برای حراست از اهرام فرهنگ و مدنیت زبان وعرفان پارسی در دورۀ بیش از ده سالۀ فرمانداری در ام البلاد بلخ را برشمارید.
آیا بر ویرانه های عصرشکوهناک مولانا ( درس خانه سلطان العلما) کناردست تان در بلخ قدیم، حتی یک خشت و یک وجب «غوره گِل» گذاشتید؟
در بازسازی و احیای میراث معنوی دودمان مردی که به قول شما از فیوضات اثرش « عطش معنوی غرب» سیراب شده است، چقدر خرج کردید؛ چقدراعانه گرد آوردید؟ تصور کنید هرگاه مدرسه سلطان العلماء که جلال الدین محمد بلخی تا سن هفت ساله گی زیر گنبد آن، تعلیمات دیده، در قلمرو ترکیه موقعیت می داشت، چه بنای چشم خیره کنی برپا شده بود که میلیون ها حاجتمند را از سرزمین های اسلامی و نا اسلامی به سوی خود می خواند؟
شما برای نجات مدرسه سلطان العلماء چه کرده اید که امروز یخن سیا را گرفته اید؟ یک بازبینی ( از روی خدا و راستی) برقدرت و ثروت خود بکنید. عیبی ندارد. لااقل از رهبر و رفیق تان ( اشرف غنی) الگو بگیرید که در ساختن کاخ های «سیاسی» نان را از دسترخوان مردم زد و در بازسازی « کارهای نا تمام» پیشدستی کرد.
صلاحیت و سلطه بر بلخ، در بازه زمانی حدود پانزده ساله، وقت اندکی نیست و روپوش هیچ بهانه ای برقامت ناکرده های مفید شما در عرصه حراست ازخاستگاه خالق « مثنوی معنوی» جور درنمی آید. حالا هم سروقت است. به درگاه فرویختۀ امپراتوری معنویت قدم رنجه فرمائید. وقت کافی هم دارید. از خود خرج نکنید؛ فقط از کمپاین ملی و معنوی سرپرستی کنید. خواهید دید که یک بارگاه معنوی هم طراز روضه شریف درزادگاه شما فراز خواهد آمد

>>>   ايا افغان ها هم تشكر را mercy مى گويند؟؟ همسخن خان لوده اگر هر سه اين زبان ها هم يكى باشد باز هم لحجه هاى متفاوت و واژه هاى متفاوت دارند كه به سه زبان ناميده مى شوند! درى، فارسى، و تاجيكستانى و تاجيك ها حتى در قيافه هم نسبى متفاوت هستند مخصوصا" از قسمت كله كه اكثر تاجيك ها كله سه كنجه دارند!! زنده باد افغانستان با زبان هايش درى، پشتو، ازبكى، تركمنى و غيره و غيره! مرگ بر وطنفرشان ، متعصبين و نوكران اجنبى!

>>>   من به عنوان یک ترک زبان افغانستان این را میگویم که کوشش برای محو کردن زبان فارسی در افغانستان مانند پوشانیدن افتاب با دو انگشت است قرنها زبان فارسی زبان مشترک مردمان این مرز بوم بوده و خواهد بود (این کار این سازمانها و افراد مرا یاد جمله جمال ناصر مصری می اندازد که یک فارسی زبان از او پرسیده بود که چگونه شما مصری ها نتوانستید بعد از استیلای عرب فرهنگ و زبان خود را حفظ کنید ؟ جمال ناصر در پاسخ گفته بود که چون ما اشخاصی مانند حافظ نداشتیم )

>>>   زبان فارسی یک زبان قصه و شعر و داستان های تحیلی و روایات دینی است.
زبان علوم معاصر و تخنیک و تکنالوژی نیست.
جهان امروزی با سرعت بطرف پیشرفت تخنیک و تکنالوژی قرار دارد.
زبان انگلیسی حاوی چندین میلیون واژه های علمی است.
زبان فارسی شاید از صد هزار واژه زیاد تر و یا کمتر تشکیل شده باشد.
گذشته از آن شما با ندانستن زبان انگلیسی از کاروان پیشرفت علمی و تحنیکی به عقب میمانید.
شاید از نظر قدامت با تغیر نام این زبان در ادوار مختلف،تغیر نام و تغیر ماهیت ودساختاری داده باشد و یکی از کهن ترین زبان های مدنیت بین النهرین باشد،اما تعداد گویندگان آن در جهان معدود و از نگاه تحنیکی نیز خیلی عقب مانده است.
زبان پشتو از فارسی هم عقب مانده تر است.
بهر صورت زبان یک وسیله افهام ودتفهیم است و شما میتوانید حتی با زبان اموجی ودیا زبان تصاویر که زبان هیروگلیف در مصر باستان بود،نیز افهام و تفهیم کنید.

>>>   سازمان سياه و يا هر مرجع ديگر از عظمت اين زبان چه ميداند. اين جيره خواران و ناداني هستند كه نتنها در حق زبان فارسي جفا ميكنند بلكه تمام افتخارات تاريخي مارا داوطلبانه به حراج گذاشته و به ديگران ميدهند. اما تنها دو نام كفايت ميكند كه تمام زبانهاي دنيا را به چالش بكشد. حافظ و مولانا. هركس در مقابل اين زبان مي إيستد، خودرا خورد و خمير ميسازد.

>>>   فارسی زبان من است و پشتو زبان تو
پشتوی پاکستانی و پشتوی قندهاری و پشتوی خوستی و پشتوی لغمانی و به ده ها پستوی دیگر وجود دارد که تا حال حتی قاموس ندارد.
به جای تخریب فارسی به تعمیر پشتو بپردازید.

>>>   کلیم الله همسخن صاحب .. خدمت شما عرض کنم که پدرام صاحب ادیب است . بعضا ظرافت های سیاسی را در مقطع خاص زمانی . من در ایام حکومت مسعود و ربانی در کابل بودم. اقای ربانی باید برای شش ماه رییس جمهور موقت میبود و به همین ترتیب شخص دگری از مجموع اشرار .ولی کرسی قدرت و قوم پرستی و جمعیت پرستی ربانی صاحب مرحوم تا ان سرحد بود که بوی تعفن و گنده گی حکومتداری او و مسعود فضای کشور را فرا گرفته بود. ربانی حاضر به ترک کرسی نبود و کلبدین هم بهانه بدستش امد و کابل را به رگبار راکت بست و وزیر دفاع مسعود و شورای نظارش از مردم کابل نتوانستند دفاع کنند و اقای ربانی هم قصر را ترک و به استقامت نامعلوم فرار بود .
اگر قرار باشد که انگلیس و امریکا دشمن زبان فارسی باشند پس چرا هر دو کشور دوست محمد رضا و رضا شاه بودند؟ لطفا تعمق ورزید.
موضعگیری امریکاییان و انگلیسها در برابر حکومت موقت ربانی و احمد شاه مسعود بر بنیاد توصیه ها و رهنمود های دشمن دیرینه ای ما یعنی میراث شوم انگلیسها {پاکستان } بنا یافته است .
اقای پدرام با طرح این مساله که گویا : حکومت ربانی در حقیقت شکار دشمنی امریکاییان با زبان فارسی و فارسی زبان شده است دانسته یا ندانسته خطاها اشتباهات جنایات سو استفاده ها از دارایی عامه عدم توانایی دفاع از شهر کابل قتل عام مردم نبودن امنیت اب برق ...را چشم پوشی و ماست مالی کرده و تمام گناه و مشقاتی را که حکومت ربانی بر مردم افغا نستان در مدت بیشتر از یکسال روا داشته است به امریکاییان مرتبط میسازد.
ناکاره گی رهبران اشرار در امر حکومتداری بعد از سقوط دکتور نجیب الله به پاکستان فرصت انرا داد تا ستون پنجم یعنی طالبان را وارد صحنه سازد و هم پاکستانی ها نظر به تجارب چند دهه و انگلیسها نظر به تجارب دوصد ساله ای شان به امریکاییها مشورتهای ملیت ستیزی و ترجیح یک ملیت نسبت به ملیت دگر را توصیه کرده اند و این سیاست همچنان ادامه دارد. متاسفانه عده ای زیاد از صاحبنظران و رهبران افغانستانی در داخل و خارج دانسته یا ندانسته طبل زبان ستیزی و ملیت ستیزی را نواخته تا ملت از مسایل اساسی بدور نگهداشته شود. هدف دشمنان افغانستان معلوم است و ان تجزیه ای کامل کشور و برای انجام اینکار دستان داخلی و خارجی اگاهانه با هم یکجا گردیده است.
حنظله

>>>   بگذارید که معتصبین خاین مانند اسماعیل یون و جنرال طاقت و گلاب منگل جاسوسان ای اس ای پاکستان و خود فروخته های دیگری ازین قماش هرچه در باره زبان فارسی /دری
هرچه پوچکپرانی میکنند بکنند زبان فارسی ازقدامت تاریخی در جهان برخوردار است و در تمام زبانها شامل فارسی دری و تاجیکی مبد و منشه شان یکی و تنها از نگاه لهجه کمی متفاوت است اگر تفاوت لهجهجدایی از زبان به نظرمعتصبین خاین جاسوس بیگانه گانباشد زبان پشتو به چندین زبان منقسم میگردد بطور مثال مردم قندار و بعضی دیگر کور خانه را گینداما مردم منگل متفاوت از ان گیر میگوید خانه را همچنان در زبان پشتون قندهار دودی نان را گویند اما در خوست تکلی و ملی گویند همچنان در پشتوی قندهار گوگرد را اورلگیت گویند اما مردم جنوبی گوگرد را دبلی مپیز و کوتی میگویند این تفاوت لهجه در هر زبان وجود دارد نمیشود که بخاطر لهجه مردم یک زبان را ما تقسیم و مجزا کنیم زبان فارسی از جانب سازمان ملل منحیث یکزبان رسمی پذیرفته شده و در اکثر کشور ها انرا در کشور شان رسما بکار میبرند و پیروان زبان فارسی را رسمیت بخشیده اند بدون تفکیک لهجه های ان .

>>>   دری و تاجکی و فارسی هر سه یک زبان است ولی چون سه کشور به ان صحبت میکنند هرکدام به نفع خود بالای ان نام گذاشته اند . افغانستانی ها دری منامند چون تمام شهنشاهان این زبان دری زبان بودند و از افغانستان امروزی بودند بدین لحاظ زبان دربار شاهان بوده است.
تاجکستانی ها تاجکی مینامند چون این زبان را به اسم کشور خود ربط میدهند.
ایرانی ها فارسی مینامند چون انها هم این زبان را به اسم قدیم کشور خود یعنی فارس ربط میدهند.
حالا فرق نمیکند که کی چی مینامد ولی هرسه نام مذکور نام یک زبان است.

>>>   چنان که اخلاق پسندیده ایجاب میکند؛ و طوریکه "معمول(!)" بوده و هست، نامه با سلام و عرض ارادت و ادبی آغاز میشود و بعد میرسد به عرض حال و خواهش و یا خواست و خواسته های احتمالی.
اما این نامۀ "معمولی" نیست و مضمون آن نیز قرار نیست بر سر موضوعی معمولی بچرخد، کما اینکه زبانش ساده و روشن و شفاف خواهد بود.
روی سخنم اینجا با وکیلان محترم مجلس نمایندگان کشور، که همانا پارلمان باشد؛ و به گونۀ خاص با همولایتی و همسایۀ "پلوان شریکم" آقای محمد یونس قانونی ست.
جناب آقای قانونی، عرضم به حضور شما که آنچه خواهم نوشت "عریضۀ مساعدت" نیست؛ که مجاهد معیوب و یا پدری که فرزندش را در جبهات مقاومت علیه روس و پاکستان از دست داده، از فرط ناچاری برای بزرگان دین و دولت می نوشتند – و شاید از فرط بیچاره گی مضاعف تا هنوز هم می نویسند – و در اکثر موارد بیجواب میمانند و با غروری خرد شده و دست دراز تر از پا از بارگاه جلال آنان بر می گشتند.
اینجا سرنوشت تاریخی زبان و فرهنگی مطرح است که منهزم سازی آن پیشنه و تسلسل تاریخی دارد، و تا امروز که جناب بر کرسی ریاست پارلمان تکیه دارند، ادامه می یابد.
زاده گاه من و شما ، که از قضا "همسایه" هم هستیم و راه خانه های مان از سراشیبی که آنرا در زبان محاوره محلی "لوله" میگویند، میگذرد و مشترک است. جناب شما سعادت بسر بردن در زیر آسمان صاف پنجشیر را، بیشتر از من داشته اید، بهتر از من با خصوصیات دره و مردم آن آشنائید و خیلی هم بیشتر از بنده در دریای آن شنا کرده اید.
جناب شما بخوبی میدانید که در پنجشیر، حلقات مثنوی خوانی و شهنامه خوانی،از دیر های تاریخ تا امروز دایر است و وطنداران دره گی ما در ادامۀ این رسم ارزشمند فرهنگی، از دیگران بیشتر پابند و علاقمند اند.
در مساجد هم وقتی از کار فرا گرفتن قاعده بغدادی و آموختن قرائت قران شریف فارغ میشوند، حافظ، سعدی ، مثنوی را ادامه میدهند تا به مُنیه و قدوری میرسند.
پس چگونه است که اگر جناب شما در قریۀ زاد گاه تان که "شغه" باشد بجای "پوهنتون" واژه "دانشگاه" را بکار برید به سرتان سنگ و چوب خواهد بارید؟
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود
ویا
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
پس قضاوت چه خواهد بود؟ حافظ شاعر دری گوست یا فارسی گو؟ و اگر دری گوست اشعار دری او را چگونه میتوان از اشعار فارسی اش بازشناخت؟ ودر صورتیکه زبان فارسی زبان بیگانه است و بسا کلمات "خلاف اصول اسلامی و شرعی" در خود دارد پس چرا حافظ را پس از قران عظیم الشان درمساجد و مدارس ما تدریس میکنند؟
مورد دیگر اینکه حضرت عالی درآخرین فرمایشات خویش فرموده بودید به کسی اجازه نمی دهید پارلمان را به مرکز تشنج مبدل سازد و اگر مصالح ملی در نظر همه باشد سوال در دو دقیقه حل خواهد شد!
برای بنده جالب است بدانم که آیا اصولا "پارلمان" مرکز بحث و مشاجره و مباحثه و مناظره به منظور دریافت راه حل و تفسیر های عقلانی برای ماده های تعبیر و تفسیر طلب قانون است یا دفتر مرکزی کدام حزب؟ که همه اعضای آن با تعهد به پیروی از یک اساسنامه و آئین نامه و در پرتو آن برای حل مشکلی یا بحث بر موضوعی گرد هم آیند و آخرالامر با اتفاق آرا به یک فیصله گردن نهند!
در کشور های که دنگ و فنگ دموکراسی در آنها قدیمی شده و جا افتاده است؛ پارلمان محلیست که نمایندگان مردم و احزاب برای بدست آوردن حقوق موکلین یا احزاب شان حتی به سرحد گلاویز شدن و حمله بر یکدیگر رسیده اند و این امر ادامه دارد. ژرینوفسکی، رهبر حزب و نمایندۀ "دوما" ی روسیه یکی از کسانیست که اکثر اوقات با مخالفین در می افتد. در کانادا رهبر حزب "ان دی پی" اگر چه به اندازۀ ژرینوفسکی، بزن بهادر نیست، ولی زبان تیزی دارد و همیشه به نخست وزیر کشورش آقای هارپر سخت میگیرد، و به هیچ نماینده مستقل یا حزب دیگری هم موقع نمیدهد.
در کشور دنمارک حزب تازه تاسیسی که بند اصلی اساسنامه اش ضد خارجی و خصوصا ضد مسلمانان است، توانسته به برکت همین سیاست نمایندگانی چند به پارلمان برد و آنجا زنی که در راس دیگر نمایندگان آن حزب هست چنان با سر و صدا از مواضع اش دفاع میکند که اگر لازم شود شاید ژرینوفسکی را عقب اندازد.
و به همین گونه پارلمان مرکز مشاجره و مباحثه و مناقشه لفظی است تا از آن میان خواست نمایندگان برحق برآورده شود و تعدادی رای دهندۀ حزبی یا مردم به حق شان برسند.
اگر قرار بود نظام هر غلطی دلش میخواهد بکند، دیگر نمایشی به اسم پارلمان نیازش در چه است؟
از جانب دیگر بنده با این دانش کم و عقل قاصرم هرگز قادر به دریافت تعریفی همه پسند و فراگیر از مقوله های "ملت" و "مصالح ملی" در کشور خودم نشدم! آیا مصالح ملی تنها گاهی برآورده میشود که فارسی را از دری جدا سازیم و در عوض دانشگاه بگوییم پوهنتون؟! و نمیدانم از کدام "ملت" صحبت می کنیم؟ اگر ملتی در آن جغرافیا به اساس اشتراکات اقتصادی – فرهنگی و دینی به گونۀ اختیاری و با درک اهمیت آن مشترکات موجود باشد، پس چگونه ممکن است داشته های فرهنگی – تاریخی یک بخش بزرگ از بدنه آن ملت را برد و به زباله دان تاریخ ریخت تا "مصالح ملی" رعایت شوند؟ در حالیکه آن بدنه هویت اش را در فرهنگ اش می بیند و می یابد؛ و زبان عنصر اصلی سازنده فرهنگ است و مکمل آن!
بحث برسر دو سه تا واژه مشخص نیست؛ که اگر پس از این به حکم آقای حبیب الله رفیع و تائید جناب شما از بکار گیری آن خود داری کنیم، وحدت ملی تامین و مصالح ملی احترام شده باشند، بحث برسرترفند ها و شگرد هائیست که خیال میشد شما با تجربه های سیاسی خود در شناخت آنها قابل باشید.
خوب حالا واژه گان دانشگاه و دانشکده وارداتی و تقلیدی؛ گذرگاه که اسم یکی از محله های قدیمی کابلست چی میشود؟ یا مسجد عید گاه را به دامن کدام کشور خارجی پینه کنیم ؟ و بخش بزرگی از استان بغلان را که " باجگاه " نام دارد به کدام کشور همسایه ببخشیم؟ تنها به دلیل اینکه در پسوند اسم شان کلمه گاه را دارند؟ فرمانده جلال را که همه او را به نام قوماندان جلال باجگاه می شناسند به جرم منصوب بودنش به باجگاه به کدام زندان بفرستیم تا مصلحت ملی اولویت و حرمت یابد؟ آرامگاه، آرایشگاه ، ایستگاه ، ترمیمگاه، پایگاه ، جایگاه و هزار و هزار " گاه " دیگر را چگونه دور بریزیم؟
وحدت ملی به قیمت قربانی میراث هزار و دوصد سالۀ زبان پارسی تامین میشود و بس؟! آخر هنوز مدرسه پدر مولینا جلال ایدین محمد بلخی رومی، با همه نا مهربانی و کینه توزی های که در برابرش صورت گرفته، آثارش در زادگاه مولینا پابرجاست! هنوز آرامگاه رابعه بلخی، زیارت گاه دختران سیاه بخت کشوراست ! ولی زبان پارسی بیگانه است ؟!
دیروز زایشگاه و دانشگاه برای حلقات و گروهک های مشخصی که زبان را از دریچه سیاست می بینند و وسیله تحکیم قدرت دولت میدانند قابل تحمل نبود و مورد تنفر و تمسخر شان واقع میشد، اما امروز بازرگان و آگهی های بازرگانی نیز در فهرست واژه های "خلاف اصول اسلامی و شرعی"! شامل شدند و زود است که کلیت زبان ما را حرام بدانند!
جناب آقای قانونی! شما پدران و پدر بزرگان مرا می شناسید و شاید میدانید که دلبستگی آنان همیشه به دانش و معرفت بوده و هست، بنده که کوچکترین آنان باشم با حافظ و سعدی و فردوسی و جامی بزرگ شده ام و برایم سخت تمام میشود که می بینم در سرزمینی که زادگاه مولانا و بن سیناست بکار بردن واژه بازرگان را کاری خلاف وحدت ملی و جرم قلمداد می کنند.
اجداد من هیچ کدام سرمایۀ گزاف مادی از خود بیادگار نمانده اند؛ اما آنچه از آنها میراث مانده بی بهاست و بزرگ و گران قدر که عشق شان به فرهنگ و زبان شان است و در سراسر زادگاه مرد خیز ما سنگردی و قرصک اصیل اش میراثی است گرانبها برای ما و نسل های بعد ما که با هزار رشتۀ نا گسستنی با فارسی وصل اند و گره خورده و درهم تنیده.
امروز به سر هوای پریان دارم
در سینه دلی کباب و بریان دارم
یک بار دگر اگر رسم به وطنم
جان گر بدهم دگر چه ارمان دارم
کدام پهلوان سخن قادر به تفکیک و دسته بندی کلمات فارسی از دری در سنگردیی که آمد است؟
بنده هیچ گاه به حضور شما و یا بزرگ دیگری از سران مقاومت "عریضۀ مساعدت" یا درخواست زمین و خانه یی ننوشته و نیاورده ام و حتی به حضور جناب شرفیاب هم نشده ام و گاهی اگر شده باشم هم از بنده نوازی شما بی بهره مانده ام، اما از اینها نه متاسفم و نه هم گله مند! مگر اینجا از شما به عنوان یک موکل برای موضوع گیری مبهم و لرزان تان در برابر جفای که در حق چند میلیون فارسی زبان و فارسی گوی کشور صورت میگیرد با جرئت گله می کنم!
اگر جناب خود مصلحت می کنید و سیاست می ورزید و به آینده های بهتر حضور سیاسی تان امیدوارید، حق دارید.
اما لطفا دیگران را خاموش نسازید و رخنه را باز نکنید.
زبان ما ریشۀ کهن و گشن ایست که با آن به خاک کشورما پیوند خورده ایم و به وسیله آن فرهنگ و تاریخ مان به ما منتقل شده و ما موظف به انتقال آن به فرزندانمان و به نسل های آیندۀ مان هستیم.
چگونه میشود در کشور و فضایی که برای اهل قلم و فکر و فرهنگ اش دولت خط و نشان می کشد و چه بنویس و چه ننویس! و چه بگو و چه نگو تعین میکند؛ به دموکراسی و حقوق برابر شهروندی و زندگی باهمی و وحدت ملی امیدوار بود؟
جناب شان که در جریان تصویب قانون اساسی حضور داشتند و ماجرای دست برد زدن عده ای را به قانون اساسی و جعل ماده ها و بند های در آن بخوبی میدانند؛ و درک میکنند که جعل و افزودن و کاستن ماده های از قبیل "مصطلحات ملی باید حفظ گردد"!!! با چه مقاصدی صورت گرفت و اینک زمان آن رسیده است که گروهک نابکار حاکم که جرئت دست بردن به قانون اساسی ، سندی که منحیث وثیقۀ ملی باید مورد اعتماد و احترام همه اقشار و احاد جامعه باشد، را بخود داده بود از آن استفاده عملی نماید و با توسل به آن ماده جعلی بر قلم و زبان و حتی اندیشه و تفکر ما بند بگذارد و تا آنجا پیش برود که روزی تنها به جرم حرف زدن به زمان مادری مردم را به زندان بکشاند و اتهام نقض قانون اساسی را نیز بر شانه هایشان بار کند!
آیا چنین قانون اساسی یی میتواند محوری برای همگرایی ملیت ها و اقوام باشد؟
وحدت ملی و مصالح ملی گاهی مفهوم می یابند و مجال عملی خواهند یافت که حضور من و ما را با بن مایه های تاریخی و فرهنگی مان نادیده نینگارند و دست کم نگیرند. مصلحت ملی که با زبان ما کنار نیاید و آنرا برنتابد، الحق که مصحلت نیست و ملی بوده نمیتواند زیرا با زبان ما، که بزرگترین نشانۀ حضور ماست سرسازش ندارد! نفی وجود دیگران و دور ریختن میراث های فرهنگی دیگران نمیتواند "مصلحت" آنهم از جنس "ملی" آن باشد و با توهین به حافظه تاریخی غیر پشتون ها جان نمی گیرد.
جناب شان به یگانگی زبان دری و فارسی واققند و این دیگر از بدیهییات است؛ بنده در کنار اینکه جانبدار افراط و تفریط نیستم؛ بکار برد زبان مادریم را بگونه معیاری آن در نوشت و خواند و برقراری ارتباطات حق مسلم خود میدانم و حاضر به قربانی آن در پای هیچ مصلحتی نخواهم شد.
بار دیگر از جناب شان که رسالت وکالت را در این برهۀ بحرانی تاریخ کشور به عهده دارند؛ خواهشمندم تا برای مصالح نامتعارف، گنگ، ناشناخته، یک جانبه و ناقص که مورد قبول همگان نیست، زبان فارسی – دری را با آن همه میراث های گرانبار و ارزشمندش در خطر انهدام و به حاشیه روی قرار ندهند. بلکه از جلسات پارلمان و فرصت های نیم بند موجود طوری باید استفاده شود که سرمسئله فارسی و پشتو برای ابد به بالین مانده شود و این استخوان از لای زخم ما بیرون آید، تا باشد در آینده ها مردمان این سرزمین فارغ از چنین تبعیض و تعصباتی در همزیستی مسمالت آمیز بسربرند و به جانها و زبانهای همدیگر ارج گذارند.
با عرض ادب
احمد بهارچوپان

>>>   همسخن تشكر را مرسی نگفته، و اوغان هم تنها خودت وحدت ملی همه شهروندان کشور۰
ملت واحد بودن تنها به معنی مجبور بودن به زندگی کردن در داخل مرز های یک جغرافیای واحد نیست۰
داشتن ملت واحد و وحدت ملی در کشور ما ضرورت به اصلاحات جدی در امور سیاسی اجتماعی و دولتی دارد۰ بدون عدالت اجتماعی واقعی وحدت ملی واقعی هم وجود ندارد۰
برای مثال در صورتیکه همه ما یک ملت واحد و همه اوغان یا افغان هستیم پس ضرورت به داشتن یک وزارت بنام وزارت اقوام و قبایل در چه است؟
واقعیت آنست که ما همه اوغان نیستیم، و این ترفند های مثل موجودیت وزارت اقوام و قبایل هم یکی از راه های است که صرف برای امتیاز دادن به قبایل مختلف اوغان ایجاد شده۰
پشتونها یا همان افغان ها به مساوات برابری و احترام ارزش های متقابل دیگر اقوام باور ندارند. بهترین کاری که آنها میکنند اینست که بزور ویا به رضا یکسان سازی میکنند و اسمش را هم گذاشته اند وحدت ملی. هویت دیگران را حذف میکنند و همه را به جبر یکسان افغان نامگذاری میکنند و این یکسان سازی جبری را وحدت ملی تلقی میکنند.
وحدت ملی بدون قبول واقعیت و ایجاد عدالت اجتماعی امکان ندارد۰ ما همه هموطن هستیم ولی همه افغان نیستیم۰

>>>   یک اوغانک در بالا نوشته چون ایرانی ها مرسی میگویند و ما تشکر پس زبان های ما دو زبان جداگانه هستند و یک شاهد دیگر آن هم از نظر این اوغانک لهجه های متفاوت ما هست۰ هههههههه۰۰۰
خواهی دری بخوانش و خواهی تاجیکی
در سه نماد جلـــوه یکتــاست پارســــی
مرز های سیاسی امروز مرز های فرهنگی و مرز زبانی شده نمیتوانند، ورنه زبان اوغانی پشاور و زبان اوغانی قندهار هم دو زبان جداگانه میبودند، یکی پوختو و دیگری پشتو۰

>>>   زبان دری مادر زبان فارسی است. زبان فارسی تا هنوز همه لغات را ندارد و کامل نیست و سالهاست که از زبان دری لغت میگیرد ولی زبان دری زبان دربار و شاهان تاجک‌ است و لغت های خارجی در ان دیده نمیشود . زبان فارسی هنوز هم مملو از لغت های فرانسوی و قسما عربی وپهلوی و مخلوط چند زبان است. و‌ قوت وقدامت زبان دری انقدر زیاد است که توانست زبان پهلوی فارس را در خود هضم کند و حتی فارس ها را مجبور سازد نام کشور شان فارس را به ایران تعغییر دهند ونام زبان شان پهلوی را به فارسی مسمی کنند.
زبان دری در عصر آریانا و باختر و قبل از ان زبان نوشتاری و رسمی افغانستان بوده و‌قدامت ان به ده ها هزارسال قبل از میلاد بر میگردد . تمام شهنشاهان و سلاطین تاجک مانند جمشید کبیر و کنشکای کبیر و حتی سلاطین و شهنشاهان ترک‌ افغانستان مانند شاه جهان کبیر و سلطان محمود غزنوی کبیر به این زبان کتابت میکردند و شاعران درباری در دربار شان به دری شعر میسرودند که نمونه ان شهنامه و سنگ‌ نوشته های تاج‌ محل و هزاران اثر دری در دهلی و اطراف ان است .
بهروز کوهدامنی

>>>   حنظله ،
در غندی خیر نشسته نظرات فیلسوفانه ابراز میکنی.
اگر یک روز با مسعود در سنگر میبودی شاید این دید را نمیداشتی.
فرق نمیکند حال نه مسعود است و نه ربانی و طالب هم فردا یا پس فردا داخل کابل میشود و این بار شما کمر ببندید و دفاع کنید.

>>>   دوست گرامی .. من یک شهروند عادی افغانستان هستم و در شهر های زیبای کابل پلخمری سالهای از حیاتم را سپری و شاهد حکومات ظاهر شاه داود خان تره کی امین کارمل نجیب الله حکومت موقت اشرار جنگهای کابل و شکست و فرار ربانی از کابل وعدم توانایی مسعود در جنگها و برابر کردن مردم کابل در دم تیغ کلبدین حقه باز همه و همه را دیده ام و تا کنون زنده ام از چوروچپاول تان از تجاوزات تان بالای زنان دختران و پسران نوبالغ اهل هنود و سیکــ در باغ بالا کارته پروان جنایات فرد فرد شما از وحدتی ها تا سیافی ها و غیره اگاه و شاهدم . مردم کابل نه برق داشتند و نه اب و نه امنیت بسیاری مردم دوباره راه پاکستان در پیش گرفتند و در نیمه راه چور شدند. شهروندان کابل حاضر بودند از هر نیرو چه روس چه امریکایی هرکی باشد مقصد صلح را بر قرار کند استقبال کنند . همان بود که طالب وارد کابل شد و مردم کابل در اغاز از انها با پیشانی باز استقبال نمودند . مسعود شما از ما دفاع کرده نتوانست و ما را به مرسی طالبان گذاشت و لی بعد ها من شاهد حکومت طالب نیز بودم وحشتی نه کمتر از جهادی ها اما امنیت برقرار بود.
جان برادر ... یقین دارم در انروز ها نه جناب شما نه اقای پدرام در کابل بوده اید ..من پشتونها هزاره ها و تاجیکهای فرصت طلب را که مصروف غارت ملت اند بخوبی میشناسیم. جریان حکومتداری همه ای تانرا در طی هیجده سال اخیر شاهد هستم. شما یان چه پشتو زبان هستید چه فارسی زبان ملت را به سوی جنگ خطرناک زبانی و قومی برده اید.
اقای محترم من دو دوره خدمت مقدس عسکری را در دوران حکومات کارمل و نجیب الله سپری کرده ام افتخار هم میکنم که در صفوف قوای مسلح مردمی انوقت سرباز بودم و در خدمت وطنم بودم . مردم کابل به هیچوجه حاضر نیستند که شما بار دگر مسلح و بنام دفاع از مردم بروی جاده ها بریزید و باز همان چورو چپاول سالهای نود تکرار خواهد شد.شما امتحان تانرا داده اید. افغانستان فعلا قوای مسلح دارد و باید اردو تقویه شود عسکری جبری اعلان شود هر فرزند جوان افغانستانی باید خدمت مقدس عسکری را سپری نماید افغانستان مثل اسراییل باید قوای مسلح خود را تنظیم نماید. کمیته های دفاع خودی در هر کوچه و پس کوچه ساخته شود مردم شخصا از خود دفاع کنند ... مردی و نامردی افغانستانی ها زمانی معلوم میشود که خدمت زیر بیرق جبری اعلان شود. همه بدون در نظرداشت تعلقات قومی و زبانی باید به خدمت زیر بیرق سوق شوند...
دوست گرامی ... من اقای مسعود را با تمام خصوصیات او که در لیسه استقلال کابل بود میشناسم و از فعالیتهای مسلحانه ای وی در نورستان پنجشیر تا کشتن قوماندان ولایت پروان در ۱۹۷۳و فراربه پاکستان اگاهی دارم خودم پنجشیری نیستم ولی ده ها دوست از علاقه های مختلف ولایت پنجشیر دارم و انها خود حکایتگر رنج و درد هاییکه مسعود عامل ان بوده میباشند.حکومت وقت در سالهای ۱۹۸۰ تطبیق پلانهای وسیع توسعوی در همه عرصه ها را در تمام ولایات کشور به شمول پنجشیر در نظر داشت که متاسفانه در اثر خراب کردن اوضاع در مجموع کشور توسط تنظیمها به کمک پاکستان و امریکا و به خصوص در پنجشیر توسط مسعود و همکارانش دولت وقت به جای ارسال معلم از مرکز اعمار مکتب بند برق بلند بردن سطح تولیدات فابریکه نساجی گلبهار برقی سازی پنجشیر مجبور به ارسال قوای مسلح عملیات تصفیوی پرداخت که متاسفانه صد ها سرباز و افسر شهید شدند و مردم نیز متضرر گردیدند پنجشیراز تحقق پلانهای توسعوی دور ماند. به این خاطر اکثریت مطلق پنجشیر بر ضد این شخص بوده و میباشند و انها به این عقیده اند که از معدن زمرد پنجشیر تا صد ها امتیاز ات دگر صرف حلقات نزدیک به مسعود و قوماندانان وی دگر کسی مستفید نگردیده و مردم پنجشیر همچنان با فقر دست و پنجه نرم میکنند. اگر میل دارید من میتوانم در همین سایت مصاحبه ای کاکای احمد شاه مسعود را که با روزنامه حقیقت انقلا ب ثور انجام داده بود نشر کنم. کاکای موصوف به اسم مستعار ترجمان در کارته پروان معروف بود. در سالهای هشتاد در شرکت دواسازی هوخست کار میکرد.
او مسعود را قاتل پسرش و قاتل پهلوان مشهور افغانستان احمد جان پنجشیری که من نیز این پهلوان را شخصا میشناختم میدانست
اینکه شما شخصا به مسعود اخلاص دارید تصمیم شخصی خود شما است
اما اگر به ارای مردم مراجعه کنید عقیده و احترام تان نسبت به مسعود خدشه دار خواهد شد.من یک ارزو دارم اگر از نظر شما فیلسوفانه است بگذار که باشد و ان اخوت و برادری بین تمام مردم افغانستان است .شما که خود را مجاهد و همرزم مسعود میدانید پس این چه نوع اسلامیت است که برادر مسلمان تانرا صرف به خاطر انکه پشتوزبان است توهین میکنید ولی یک خارجی را در اغوش میگیرید به همین ترتیب پشتوزبانها تمام روز در سایتها به تخریب میپردازید ...انسان مفسد و شیطان صفت هم در جمع شما است و هم در جمع پشتونها. بیایید تا این افراد را تجرید نماییم و دستجمعی به اعمار افغانستان بپردازیم. در حکومات کرزی و غنی هم حق پشتون بینوا و هم حق هزاره و تاجیک بینوا و به همین ترتیب حق مجموع خلق زحمتکش کشور تلف کردیده است . بیایید برای ارامی وطن خود برزمیم نه برای یک ملیت. نه اخوند های ایران و نه پنجابی های پاکستان و نه مقامات قصرهای سفید و کرملین ونه رهبران چین و نه هند به درد ما میخورند انها همه در پی کار خویش اند و من وتو مشت و یخن با همدگر.
حنظله


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است