افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 (2)
انگلستان پلان صلح با طالبان را به سعودی و امریکا سپرد. دولت بوش از مذاکره صلح با طالبان سخن گفت. چرخبال های بی نام و نشان شبانگاه هزارها تن از جنگجویان طالبان را در شمال شرق و شمال غرب افغانستان پیاده کردند که در این داستان کرزی-فهیم و امریکا و ناتو و پاکستان دست داشتند 
تاریخ انتشار:   ۱۹:۴۸    ۱۳۹۹/۳/۱۱ کد خبر: 163591 منبع: پرینت

دست آوردهای نظام ریاستی کرزی؛
حکومت کرزی در قلمرو سیاست اقتصادی پلان اقتصادی ملی که روند رشد تولید ملی را افزایش بدهد و کارزا باشد، در چانته وزارت مالیه نداشت. دولت کرزی، از نظر اقتصادی به کمک های خارجی و به ویژه به امریکا وابسته بود. زمین و آب دو منبع اصلی ثروت ملی زیربنای اقتصادی کشور بخش بزرگ آن در حوزه جنوب غرب {و به ویژه هلمند} و حوزه جنوب و شرق به وسیله امریکا و انگلیس و ناتو و مافیای منطقه به شمول مافیای داخلی به مزارع کشت خشخاش تبدیل گردید.

دولتمردان امریکا با شعار بازسازی افغانستان و دادن کمک های مالی برای ساختار پروژه ها اقتصادی به دولت افغانستان، از طریق موسسات مالی شرکت های خارجی{انجو ها} مستقل از وزارت مالیه و وزارت پلان، سیاست اقتصادی پروژه سازی های آنچنانی که بخش کلان آن پروژه ها به ثمر نرسید، را رقم زدند که نه تنها بازار اقتصاد دلالی مافیایی و فساد اخلاقی و فحشا و آدم ربادی و بی امنیتی و بیکاری و فقر و دزدی و اختلاس و رشوه و مردم آزاری در داخل جامعه آورد که قارون های اشرافیت داخلی{خانواده کرزی و برادارانش، خانواده خلیلزاد، خانواده های رهبران و قوماندانان جهادی سابق و خانواده های خان های پشتون غلجایی و درانی مافیای راه شتران} و قارون های شرکت سالاران امریکایی و اروپایی و همچنان شرکت سالاران چینی، هندی، ایرانی، ترکی، پاکستانی، جاپانی و روسی و مافیای مواد مخدر در یک سلسله مراتب پیچیده بانکی در بازار اقتصاد دلالی افغانستان سرمایه گذاری های کرده اند و سود می برند، بلکه با سیاست خصوصی سازی دود از دمار مردم افغانستان در فقر، بیکاری، بی روزکاری و دویدن به دنال یک لقمه نان کشیدند و دولت و مردم را قرضدار قرضه های بانک حهانی و صندوق بین المللی کرند و فساد اقتصادی را در افغانستان نهادینه ساختند.

بازار اقتصادافغانستان به واردات کالا های کشورهای خارجی مبدل شد. برطبق گزارش ملی تایم مورخ جولای 2005، که در پاکستان به چاپ رسید، صادرات پاگستان به افغانستان در سال2005، به 166 میلیون دالر{71 میلیارد و 300 میلیون روپیه} است. از سوی دیگر، بانک های پاکستانی از جمله حبیب بنگ سیاست پولشوی یعنی یک گردش مختصر پول در بازار اقتصاد افغانستان را در دستور کار قرار داده بودند که پول در یک گردش مختصر تمام حاصل تز سودا و فروش را به بانک های مرکزی پاکستان انتقال می دادند که افغانستان از این داد و ستد تجاری و اقتصادی سود نمی برد.

در این مختصر تنها از صادرات کالاهای پاکستان در سال2005 یاد کردیم. شرح همه کالاهای صادراتی شرکت ها و بانک های خارجی در بازار اقتصاد مافیایی بورزوا کمپرادور افغانستان از حوصله این نبشته بیرون است. اشاره کردیم تا ماهیت اقتصادی ضدملی حکومت کرزی و همچنان ماهیت اقتصادی بازار مافیایی اقتصاد کالایی غیر تولیدی به نفع قارون ها و به ضرر مردم افغانستان را آشکار ساریم. نشان دهیم که چکونه فقر اجتماعی و فساد و اختلاس و چور و چپاول و مردم آزاری و دزدی و فحشا همراه با تفرقه ملی از نقص قدرت سیاسی حکومت کرزی در پرده دموکراسی پیوسته بازتولید گردید.

اوضاع اجتماعی؛
مافیایی شدن بازار اقتصادی افغانستان و سیاست خصوصی سازی بی رویه حکومت کرزی، نتها فقر، بیکاری، فحشا، خانه خرابی و اعتیاد و زن ستیزی و مردم آزاری را آورد و به یک فرهنگ زشت همراه با عصبیت روانی تبدیل کرد بلکه شبکه های باند های تباه کار و آدم کش که دختران و پسران خُردسال و نوجوان خانواده های افغانستانی را اختطاف می کردند و به قتل می رساندند و اعضای بدن آن معصومان را در بازار سیاه به فروش می رساندند، وارد میدان هرج و مرج شدند.
حکومت کرزی که قادر به تامین امنیت ملی و حفاظت از جان مردم نبود، به دلیل فساد در تمام لایه های حکومت به شمول پولیس، باندهای تباه کار شکارشان را از بین مردم به دام می انداختند سال های زیاد را گرفت که در اثر فشار مردم، قوای امنیتی قادر شد امنیت نسبی در شهرها از جمله شهر کابل بیاورد.

در حالیکه کرزی شعار آزادی و تساوی حقوق مرد و زن را می داد و وزارت امور اجتماعی زنان تشکیل شد، جامعه مردسالار فشار را بر زنان افزایش دادند. ملایان و فقها که در برابر ظلم عریان ساکت و همبازوی دولت کرزی نان به نرخ روز می خوردند، در جنون تفکرات اجنماعی و فرهنکی قبیله ای و سنگگ شدن در فقه روایتی که حقوق فردی زن{مهر، نان، لباس، خانه} را بیان می کند نه حقوق اجتماعی و سیاسی و نه حقوق برابر مرد و زن را، فشار را بر رسم غیرت های جاهلانه قبیله خان سالاری مردسالار، به زنان افزایش داند خانم انجمن زن شاعره هرات باستان، به گناه و جرم شعر گفتن، در نوامبر سال 2005{14 عقرب 1384} به اثر ضربات لت و کوب شوهر مردسالار دارای رگه های جنون قبیله غیرت مزاجی، جان اش را به حق سپرد و قربانی غیرت های قومی و غیرت های جاهلانه قومی است که ملایان آنرا غیرت و شهامت مرد مسلمان تعریف می کنند.

زنان کابل، هرات، بدخشان، تالقان، پکتیا، ننگرهار، قندهار، ارزگان، فراه، غزنی، وردک، کنرا، نورستان، قندوز و سایر ولایات از حقوق طبعی و اجتماعی و سیاسی و فکری و تصمیم گیری و حتی تحصیلات عالی و انتخاب شوهر به محبت و دوستی نیز در فرهنک فقه قبیله مردسالار محروم هستند. گراف خشونت های فامیلی به سبب عوامل اقتصادی و فرهنگی و مذهبی افزایش بی سابقه پیدا کرده است. بی سوادی 85 درصدی جامعه افغانستان و اینکه علیرغم صورت ظاهری جامعه افغانستان که به تولیدات سرمایه داری خارجی و فرآورده های تکنالوژی اینترنتی و مدنیت جهان معاصر رنگ آمیزی صوری شده است، خاستکاه اقتصاد تولیدی افغانستان زمین و آب است که تضاد میان صورت سرمایه داری رنگ شده به تولیدات کالای و خاستکاه اقتصاد فیودالی و زندگانی عشیره ای و قبایلی ساخت اقتصادی جامعه افغانستان را می نماید.

تفرقه ملی؛
حامد کرزی که در پوشش حفاظتی گارد مخصوص محافظت امنیتی شغالان سیا و پنتاگون وارد افغانستان شد، با حریفان تاجیک پنجشیری که مقامات کلیدی هر سه وزارت خانه های دفاع ملی، داخله، خارجه به شمول ریاست امنیت دولتی را در دست داشتند، روبرو بود. کرزی، پس از شش ماه اول حکومت انتقالی موقت، در پوشش حمایت جرج دبلیو بوش و خلیلزاد از فرزندان قبیله و در همدستی با علی احمد جلالی{از افسران دوره حکومت داود، پشتون} مثلث پشتونوالی به وجود آورد که اولین ضربه سیاسی را بر یونس قانونی{وزیر داخله} وارد کرد. جلالی به عوض قانونی وزیر داخله شد. یکی از مهمترین ارکان کلیدی را از چنگ تاجیک ها بیرون کرد.

مثلث پشتونوالی در وجود جلالی{هرچند علی احمد جلالی بعداً با کرزی در افتاد} به نقاضت های قومی دامن زدند. اسماعیل یون ،کمالی، احدی و سایر فرزندان قبیله دماغ قوم گرا عظمت طلب، در زیر چپن و کلاه کرزی در آمدند. کرزی برای سلطه به وزارت اطلاعات و فرهنگ نگارستان که دکتر رهین وزیر بود و همچنان کنترول و سلطه بر وزارت خانه های دفاع و خارجه، پس از انتخابات 2004، دومین ضربه را به غرض به حاشیه کشاندن فهیم-قسیم{وزیر دفاع}، عبدالله عبدالله{وزیر خارجه.

خلیلزاد گفته است که عبدالله به من گفت که ما به یک رهبر پشتون نیاز داریم. کرزی را عبدالله به ما پیشنهاد کرد} و داکار رهین{وزیر اطلاعات و کلتور نگارستان} بر حریفان وارد کرد. به عوض فهیم، استرجنرال عبدالرحیم وردک را آورد. به عوض عبدالله دکتر اسپنتا را وزیر خارجه مقرر کرد. داکتر رهین را سفیر هند ساخت.
محمداعظم دادفر را به وزارت اطلاعات نصب کرد. دادفر از دماغ قومی گرایان خدمتگار، در یک فتنه سیاسی تفرقه براندار مدعی شد که کلمات دانشگاه و دانشکده و دانشجو و نگارستان، در اصل کلمات فرهنگی و اسلامی مردم افغانستان نمی باشد. او رسماً جنگ علیه زبان فارسی-دری و بنابراین جنگ با تاجیک های افغانستان برآمد؛ دستو رداد که دانشگاه بلخ به «دبلخ پوهنتون» تبدیل گردد. دانشگاه بلخ در زمان حکومت نجیب الله در سال 1367 تاسیس شد و بنام دانشگاه بلخ مسما گردید. این حمله به زبان فارسی-دری، فصل جدید کشمکش های قلمی را میان قلم بدستان تاجیک و پشتون به وجود آورد.
این کشمکش ها وقتی کش دار شد که تمامیت خواهان بصیر بابی گزارشگر تلویزیون ملی افغانستان را متهم کردند که از کلماتی استفاده می کند که برخلاف اصول و فرهنگ اسلامی است. می دانید آن واژه ها کدام بود؟: دانشگاه، دانشکده و دانشجویان. همین سه واژه سچه فارسی-دری برخلاف فرهنگ اسلامی و ملی بود، باید بصیر بابی می گفت: پوهنتون، پوهنحی و محصلین.
نه تنها بصیر بابی به جرم اینکه به زبان مادری خودش صحبت می کند، متخلف و جریمه نقدی شد و فعالیت سابقه بیست سال خدمتش نادیده گرفته شد، بلکه عظمت طلبان فاشیست دماغ قوم گرا عاشق پته خزانه{بالاخره داکتر ناشناس جعلی بودن پته خزانه را افشا کرد} دکتر ذبیح الله صفوت مدیر تلویزیون بلخ و داوود احمدی مدیر عمومی اطلاعات هم متخلف شمرده شدند که واژه های ممنوعه را بکار گرفته اند و هریک به خاطری که به زبان مادری خودشان صحبت می کنند را چوپ سیاسی فاشسیم زبانی و نژادی زدند و به پرداخت جزیه محکوم نمودند کاری که قوم پرستان دهه شصت نکرده بودند.

تظاهرات علیه فاشیسم قبلیه؛
وقتی مردم به طرفداری گزارشگر تلویزیون ملی افغانستان و قربانیان تعبیض زبانی دکتر ذبیح الله مدیر تلویزیون بلخ و داوود احمدی مدیر عمومی اطلاعات برضد فاشیسم قبلیه که زبان مادری تاجیک ها و هزاره ها را به گروگان گرفته است که زبان ملی است، کرزی شعبده باز مشهور سه پته باز، کمیسیون تشکیل داد تا تحققیق کنند. اما نه کمسیون تشکیل شد و نه دادفر فاشیست محاکمه شد. بصیر بابی در محکمه اش با دفاع معنی دار از خودش، گفت: «از من انتظار دارید به غیر از زبان مادری ام سخن بگویم؟

موج جدید جنگ زبانی میان تاجیک ها و هزاره ها برضد عظمت طلبان فتنه شیطان در دفاع از زبان فارسی-دری که یک زبان حوزه تمدنی است با فرهنگ سرشار علمی، فلسفی، عرفانی، ادبی، که فرزندان فاشیست قبیله از آن سخت می ترسند، در رسانه ها قلمی شد. دانشجویان دانشکاه بلخ با پول شخصی از جیب خود تابلویی بنام دانشگاه بلخ تهیه و آنرا در کنار تابلوی دبلخ پوهنتون قرار دادند که آتش در جان تفرقه براندازان در آمد بطوریکه فاشیست های زیر چپن کرزی برای برچیدن تابلوی دانشکاه بلخ، پولیس و زرهدار مسلح روان کردند. بر اثرحملات پولیس به دانشجویان دانشگاه بلخ تعدادی از دانشجویان زخمی شدند و تعدادی دستگیر شدند.
سخنگوی پولیس بلخ، دانشجویان را به تیر سیاسی زد و آشوبگر خواند که برخلاف مصالح ملی اقدام کرده اند. دانشجویان به تظاهرات اعتراضی در دفاع از هویت فرهنگی و زبانی مادری شان در روزهای بعد ادامه دادند.
قبلا در زمان ظاهرخان در دهه شصت قرن بیستم، فاشیست ها گتاب قرائت فارسی را از معارف افغانستان جمع کردند. کتاب قرائت دری را آوردند. قوم گرایان نه تنها زبان فارسی-دری که یک زبان حوزه تمدنی است، دری را از فارسی جدا کردند، بلکه انجمن ادبی کابل را به پشتوتولنه تعییر نام دادند و مجله ادبی کابل را پشتون ژغ نامیدند و کار پروژه پشتونسازی فرهنگ و معارف و جامعه افغانستان را شروع کردند.

کرزی در وجود علم دادفر به جنگ علیه مردم فارسی زبان برآمد. دادفر که نگارستان را بیگانه با فرهنگ ملی و اسلامی معرفی می کرد، نگارستان ملی را «گالری ملی» نامید. که «گالری کلمه انگلیس و ملی کلمه عربی است. او به روی خود نیاورد که نگارستان برخلاف اصول فرهنگی و ملی است، ولی گالری نیست. کلمه ترکیبی نگارستان، قدمت کهن در فرهنگ ما دارد: مولوی در مثنوی می گوید:
بر بهارش چشمه و نخل و گیاه
وآن گلستان و نگارستان گواه
مساله ملی که ریشه در تاریخ و فرهنگ سیاسی افغانستان دارد به وسیله هیچ کدام از حکومت های افغانستان در طول صدسال اخیر، بطور عادلانه حل نشد. دلیل اش این است که نزدیک به سیصد سال است که پس از احمدشاه خان درانی سدوزایی{1747-1773} تمام حکومت های افغانستان به شمول خلق و پرچم و طالبان، از مردم پشتون دو قبیله سدوزایی و غلجایی بودند. این ها منافع خود را در پشتون والی رسم دیرینه اجدادی می دیدند. برای حفظ سلطه قوم پشتون بر سایر اقوام منافع شان در تفرقه اندازی میان پشتون و تاجیک و هزاره و ازبیگ و ترکمن و حفظ قدرت خانوادگی و قبیله ای بود. منافع حکومت های پشتون در همین به روی هم زدن اقوام متفاوت کشورمان تضمین می شود. قسمی منافع استعمارگران انگلیسی که فتنه تفرقه بینداز و حکومت کن را در زمان امیر جلاد عبدالرحمن {1880-1901} در دستور کار امیر قرار داد برای جنگاندن اقوام ساکن کشورمان.

در دهه ی 80 قرن بیستم، در گرما گرم نبرد آزادی بخش برضد شوروی، احمدشاه مسعود شمشیر گم شده تاجیک ها را بدست آنها داد. پیروزی جهاد مردم افغانستان با ورود نیروهای مجاهدین در 8 ثور 1372 به کابل، بنام تاجیک ها کلید خورد. حکومت جمهوری اسلامی افغانستان به رهبری استاد شهید ربانی، معادلات قدرت سیاسی کهن افغانستان را تغییر داد. بعد از حبیب الله کلکانی{جنوری 1929-اکتبر1929}، حکومت ربانی دومین حکومت مستقل افغانستان است که تاجیک ها قدرت سیاسی را در دست دارند. هم حکومت حبیب الله کلکانی و هم حکومت برهان الدین ربانی خار چشم خان سالاران ابدالی غلجایی و خار چشم انگلیس و امریکا شدند.
مسعود بزرگ شمشیر مقاومت آزادیخواهی و پاسداری از عدالت را بدست همسنگران و یاران اش داد. اما شوربختانه پس از شهادت مسعود در خواجه بهاوالدین تخار روز 9 سپتامبر 2001، همسنگران وقتی بوجی های پول را دیدند، آرمان های جهاد مردمی-آزادی و عدالت اجتماعی و برابری و استقلال سیاسی و سرافرازی مردم افغانستان آن ارزش هایی که فرزانه مسعود در پای آن در سنگر داغ جان داد، یکشبه از یادشان رفت. شمشیر تاجیک ها از دست شان در سودای پول و زر و چوکی و مقام، افتاد و گرد وجود کرزی و غنی قوم گرا برای حفظ منافع شخصی و خانوادگی و تباری در طواف شدند.

حملات سازمان یافته طالبان؛
حکومت جنرال مشرف{200-2007}، به دستور دبلیو بوش برای شکار اعضای بلند پایه القاعده و الظواهری که بعد از سقوط طالبان به وزیرستان شمالی و جنوبی عقب نشینی کرده بودند، پس از یک رشته پیکارها، در سال 2005، با سران قبایل وزیرستان شمالی و جنوبی صلح نامه ای امضا کرد و آن را برای وحدت ملی پاکستان ضروری خواند. پرویز مشرف گفت که سران قبایل و مردم محل برضد تروریست ها می جنگند. اوضاع امنیتی افغانستان هرچند بوسیله مافیای شبکه های تباهکار تهدید می شد اما پس از سقوط طالبان{نوامبر 2001}، مردم ما از شرحملات خانمانسوز طالبان در قسمی امنیت نسبی تا سال 2006 در امان بودند.
یکسال پس از صلحنامه پاکستان با طالبان و سران قبایل وزیرستان شمالی و جنوبی، در 10 اپریل 2006، یک حمله کننده انتخاری ظالبان در ولایت پکتیا شش نفر از عساکر ارتش افغانستان را به قتل رساند. همزمان با این حمله تروریستی، طالبان در طی حملات انتحاری سازمان داده شده به ولایت قندهار جان 11 سرباز را گرفت و همچنان در حمله به پایگاه نظامی امریکا در جنوب شش نفر از سربازان امریکایی را بقتل رساندند. در ادامه این حملات انتحاری در 12 مارچ 2006، طالبان سوء قصد به جان صبغت الله{رییس سنا} در جاده پلی تخنیک کابل کردند که بمب را در پهلوی موتر مجددی منفجر کردند. مجددی از دست زخمی شد اما جان به سلامت برد. از سوی دیگر، طالبان در 11 مارچ سه کارمند موسسه ای دی آی، را در زابل اختطاف نمودند.
در اوسط سال 2006، طالبان در یک حکله راکتی پرقدرت ولسوالی مارجه مربوط هلمند را تصرف کردند. طالبان در ارزگان به ترینکوت دست یافتند.
در گرماگرم این حملات، مفرزه های طالبان-پاکستان به داخل شهر کابل نفوذ کردند. انتحاری های طالبان در سال 2007، کارمندان تلویزیون طلوع را هدف قرار دادند. همزمان با آن به داخل بس های سرویس های انتقال دهنده صاحب منصبان ارتش و پولیس نفوذ کردند. در جولای 2006، انتحاری های طالبان در داخل دو سرویس صاحب منصبان پولیس وزرات داخله در شهر کابل بمب هایی را منفجر کردند، که 200 نفر از صاحب منصبان پولیس بقتل رسیدند و سی نفر زخم برداشتند. همزمان با این حملات طالبان خطوط لوژستیکی قوای ناتو را در شهر کابل موردحمله انتحاری قرار دادند.
در ادامه این عملیات ها طالبان در جون 2007، بر قوای انگلیس در هلمند حمله کردند{بعداً انگلیس ها در هلمند با طالبان معامله گری کردند. طالبان در بدل پول امنیت کشتزارهای انگلیسی تریاک در هلمند را برای آنها محافظت می کردند.} طالبان در 2007، به سفارت هند در کابل حمله کردند که تعدادی از اعضای سفارتخانه و سه نفر پولیس جان سپردند. جنرال دیوید ریچارد فرمانده عمومی نیروهای امریکا و ناتو در افغانستان در سال 2007 کفت: «وضعیت افغانستان برعکس ارزیابی ناتو، در حال تغییر است.» کزارشگر گاردین نوشت که جنرال ریچارد از نبود وحدت و هماهنگی بین نهادهای مختلف برای برقراری ثبات در افغانستان نگران است.{هفته نامه همشری.شماره 133/25 جولای 2007، ص 13 استرالیا سدنی}

کشمکش کرزی و مشرف؛
با شدت گرفتن حملات ناگهانی طالبان که با شیوه و تکتیک جدید جنگ انتحاری و ماین گذاری در جاده ها به صحنه مبارزه آمده بودند، کرزی{پدر احیای مجدد طالبان در افغانستان در اسد 1388 در گرماگرم انتخاب ریاست جمهوری دور دوم شبانگان هلیکوپترهای بی نام و نشان هزاران طالب و چیچینی و ازبیک و حزب اسلامی ازبیکستان را در شمال شرق و غرب افغانستان پیاده کرد. کرزی و فهیم قسیم در آن نقش بازی کرده اند} در جولای سال 2006، مشرف را متهم کرد که با امضای صلحنامه با القاعده و طالبان پاکستان در وزیرستان، ماشین جنگی طالبان افغانستان را برای کشتار مردم افغانستان از آنسوی مرز به افغانستان فرستاده است.
مشرف حاکم نظامی پاکستان در کنفرانس مطبوعاتی در کابل در سپتامبر 2006، اتهامات کرزی را رد کرد و گفت: پاکستان در مبارزه با تروریسم در حال جنگ است. البته، حملات از داخل خاک افغانستان صورت می گیرد نه از خاک پاکستان. مشکل طالبان یک مساله داخلی افغانستان است و به پاکستان هیچ ربطی ندارد. رهبران طالبان و القاعده در مناطق سرحدات افغانستان مخفی شده اند. مشرف با بیان اینکه پاکستان از سال 2001 با تروریسم می جنکد و همین اکنون 80 هزار نفر از سربازان پاکستان در نبرد با تروریسم قرار دارند، چهره ضد تروریسم گرفت که در سرکوبی آنها به امریکا و دولت افغانستان کمک کرده است. مشرف تا آنجا در حمله و بی حیایی سیاسی پیش رفت که به کرزی گفت: از خانه خود خبر نداری.

روابط سیاسی میان کابل و اسلام آباد تیره شد. داکتر اسپنتا وزیر خارجه کرزی علیه اسلام آباد سخن گفت. کرزی در حمله متقابل بر مشرف اتهام وارد کرد که رهبران القاعده در وزیرستان شمالی و جنوبی فعال هستند. ملا محمدعمر در شورای کویته. او از مشرف خواست که ملاعمر را دستگیر کند. افزایش سی درصدی حملات طالبان بر افغانستان و کشته شدن چند سرباز امریکایی و انگلیسی در این جریانات، در ماه اگست 2007، جرج دبلیو بوش و تونی بلر صدراعظم انگلستان، بر پرویز مشرف فشارهای وارد کردند، جرج دبلیو بوش گفت: ما یک میلیارد دالر در سال به دولت پاکستان می دهیم که علیه تروریست ها بجنگد. اما مشرف جامعه بین المللی را گمراه کرده است و از آن پول به غرض تقویت بیشتر تروریستان کار گرفته است.
البته، مشرف یک میلیار دالر در سال می گرفت که بنیادگرایان مصری و الجزایری و لبنانی همراه با القاعده تسلیم نشوند و طالبان پاکستانی ضد امریکا و انگلیس که دشمن مشترک مشرف هم هستند را بکشد. اما با طالبان افغانستان کاری نداشته باشد. امریکا و انگلیس ماشین جنگی طالبان تحت پوشش پاکستان و سعودی را در هم نشکستند بلکه اجازه دادند به سلامت به مناطق پشتون نشین پاکستان عقب بکشند. خشم بوش بر سر مشرف از برای طالبان و حملات در داخل افغانستان نبود. هدف این بود که آصف زرداری و نوازشریف وارد بازی شوند تا در دور جدید بازی ها از طریق نواز شریف بازی های منطقه ای پیش برده شود.

تاریخ نشان می دهد که در گرماگرم جنگ لفظی بوش با مشرف، آصف زرداری و بی نظیر بوتو از انگلستان و نواز شریف{در نوامبر سال1999، مشرف نواز شریف را به سوء قصد علیه جان خودش متهم کرد. ارتش حکومت و پارلمان را منحل کرد. نواز شریف گرفتار شد. مشرف می خواست شریف را در محکمه نظامی دربسته محکوم به مرگ کند، اما ملک عبدالله نواز شریف رهبر حزب مسلم لیک را نجات داد. نواز شریف به ریاض رسید} از عربستان به پاکستان رسید. بی نظیر بوتو {صدراعظم وقت پاکستان 1993-1996} در جریان کمپین انتخابات ریاست جمهوری در دسامبر2007، در لاهور بطوری اسرار آمیزی بقتل رسید. آصف زرداری در جنوری سال 2008، برنده انتخابات اعلام شد.

تشدید جنگ های خونین؛
حکومت آصف زرداری باشعار ریشه کن کردن تروریسم، در اپریل 2008، دست به یک رشته عملیات نظامی علیه مواضع طالبان پاکستانی در وزیرستان شمالی و جنوبی، باجور، چهارباغ و سوات زد. همزمان با این حملات نیروهای افغانستان در هلمند، قندهار، هرات، پکتیا، کنرا و قندوز در شمال دست به حملات علیه طالبان زد. طالبان در اواسط 2008، بیست و یک نفر از کارمندان شرکت کوریای جنوبی را در غزنی اختطاف کردند. در بدل پول گزاف از کوریای جنوبی، گروگان ها را آزاد کردند.
در سال 2008، طالبان در پشاو ر 40 کانتینر اموال امریکایی را به آتش کشیدند. در سپتامبر 2008 به سفارت هند و مراکز پولیس در شهر کابل حمله کردند.
همزمان با این حملات طالبان پاکستانی به رهبری بیت الله محسود، در جاده خیبر به کاروان های لوژستیکی ناتو، حمله کردند که شش کانتینر اموال به آتش کشیده شد. شاهراه اکمالاتی خیبر پیوسته بوسیله طالبان پاکستان مورد حمله قرار می گرفت. جنرال ریچارد انگلیسی و جنرال دایوید پتریوس امریکایی در سال 2008، اعلام کردند که بدون پاکسازی طالبان در آنطرف خط دیورند در داخل خاک پاکستان، امید برنده شدن در جنگ با طالبان ضعیف است. سفیر انگلیس در کابل به یک تاجر فرانسوی گفته بود که اگر فکر شود که مساله از راه نظامی حل می گردد، این اشتباه است باید با طالبان مدارا شود.

امریکا و ناتو، طالبان پاکستان را در وزیرستان از راه هوا هدف قرار دادند. در سال 2009، در گرماگرم جنگ سوات، طیارات بدون سرنشین امریکایی بیت الله محسود رهبر طالبان وزیرستان را شکار کردند. پس از مرگ محسود، برادرش عبدالحکین محسود، رهبر طالبان وزیرستان شد.
نیروهای امریکا، در سرکوب طالبان وزیرستان پاکستان به حکومت آصف زرداری مدد می رساندند. در اواسط سال 2013، پهپادهای امریکایی عبدالحکیم محسود را در وزیرستان شمالی به قتل رساندند. اما امریکا و ناتو، طالبان شورای کویته را هدف قرار ندادند. هیچ یک از ملایان و رهبران طالبان{به جز ملا منصور اختر که پس از مرگ ملا محمدعمر، رهبر طالبان شد و با سپاه پاسداران ایران تماس داشت که در بازگشت از ایران به پاکستان در منطقه مرزی هدف پهپاد امریکایی قرار گرفت} کشته نشدند. امریکا طالبان را از القاعده و بنیادگرایان مصر جدا کرد تا در دور جدید بازی ها در رکاب امریکا در جنوب آسیا اسپ بتازند و قدرت را از آن خود سازند.

در گرماگرم حملات تازه طالبان روزنامه آبزرور انگلستان افشا کرد که انگلستان پلان صلح با طالبان را به سعودی و امریکا سپرده است. در اکتبر 2001، دولت جرج بوش که در بحران اقتصادی {اگست 2008} فرو رفته بود، از مذاکره صلح با طالبان سخن گفت. در گرماگرم انتخابات اسد سال 1388{اگست 2009}، چرخ بال های بی نام و نشان شبانگاه هزارها تن از جنگجویان طالبان افغانستان و چیچینیا و جنگجویان حزب اسلامی ازبیکستان را در شمال شرق و شمال غرب افغانستان پیاده کرد که در این داستان کرزی-فهیم و امریکا و ناتو و پاکستان دست داشتند. کرزی در اکست 2008، ناگهان از صلح و آشتی با طالبان سخن گفت. او چنان مشتاق دیدار ملامحمد عمر{از قبیله هوتک} شد که گفت: «اگر آدرس ملا عمر رهبر طالبان را بلد بود، خودش نزد او می رفت».

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
11 سپتامبر
کرزی
آمریکا
خلیلزاد
نظرات بینندگان:

>>>   آقای صدیقی از کوچکترین حوادث سخن راندی وبر علیه پشتون گفتی ولی از اوباشی پنچشیری ها که خود تیشه گرفتن وبر فرق خود ودیگران زدن چیزی نگفتی مخصوصن قتل وشهادت دکتور عبدالرحمن ، که اگر نمی بود مسعود را کسی نمی شناخت ،زیرا این کار کرد ها ودرایت سیاسی داکتر عبدالرحمن بود که مسعود مسعود شد.چرا چشم مان برای دیگران چار چشمه میبیند وبرای خود مان کور است؟

>>>   لشکر زمینی امریکا:
توبه بکشید قبل ازانکه دیر شود و نفس ها تا گلون برسد. شماها نظام اسلامی شرعی را که صلح وامنیت سرومال مردم را حفظ کرده بود از بین بردید. و امریکا را داخل کشور ساختید.
هکذا شماها شوروی ها را از راه شمال داخل کشور ساختید و سپس جناب آقای احمدشاه مسعود ربانی با کمک شوروی افتخار ویرانی کابل و قتل کماکان 150.000 افغان را در زمان اقتدارش بدست آورد. درحالیکه کلاه مجاهد را به سرکرده بود وهیچ کاری برای حاکمیت قران در کشور نکرد.
افغانان در کشور صلح می آرند وخاینین کشور را به بیگانه گان تسلیم و صلح را از بین میبرند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است