اگر جای دکتر عبدالله بودم....
 
تاریخ انتشار:   ۲۰:۰۰    ۱۳۹۹/۳/۱۱ کد خبر: 163592 منبع: پرینت

باتوجه به نزاکت‌های سیاسی در سطح منطقه و بین‌المللی؛ نخست ابتلاف احزاب بزرگ افغانستان در محور تیم ثبات و هم‌گرایی را جدی می‌گرفتم. یعنی برای نخستین‌بار در تاریخ مبارزات سیاسی، احزاب جمعیت، وحدت، جنبش، اسلامی، افغان‌ملت و بعضی از چهره‌های برجستۀ مردمی یک‌صدا در برابر تمامیت‌خواهی ایستاد شدند. همان‌گونه که تحلیف کرده بودم، هرگز از موضع سیاسی ثبات و هم‌گرایی عقب‌نشینی نمی‌کردم.

وقتی شرایط به گونه‌یی پیش می‌آمد که مجبور بودم از تحلیف بگذرم، حداقل از مبحث تغییرنظام، مشارکت و صلاحیت برابر عقب‌نشینی نمی‌کردم. چرا که اگر بحث معاملۀ برابر سیاسی و مصلحت ملی مدنظر می‌بود، تا همین‌جا گنجایش عقب‌نشینی داشت. تحلیف کردن با پشتوانۀ اکثریت احزاب قدرت‌مند و چهره‌های مردمی، حیثیت سیاسی است. اگر کسی قرار است از حیثیت خود بگذرد، در بدل چیزی بگذرد که ارزش مصلحت را داشته باشد و قناعت همراهان سیاسی را فراهم کند. در چنین موقعیتی، اکثریت نیروی فعال سیاسی را باخود می‌داشتم.

وقتی گزینه‌های بالا بنابر تمام بحران‌های خودساخته مقدور نبودند، یکی از همراهان مثلاً محمدمحقق یا صلاح الدین ربانی را به حیث ربیس شورای مصالحۀ ملی معرفی می‌کردم. امرالله صالح را به حیث نمایندۀ سیاسی در امور اجرایی حکومت و مشارکت سیاسی پیشنهاد می‌دادم و خودم با بسیار شرافت‌مندانگی کنار می‌رفتم. مطمئن هستم نسبت به امروز هم جایگاه ملی می‌داشتم و هم عمر سیاسی‌ام با ناکامی در پی ناکامی خاتمه نمی‌یافت. چرا که حالا هم موقعیت خود عبدالله در بدنۀ نظام سیاسی بی‌تاثیر شده است و هم کش‌وگیرهای بیهوده سبب تضعیف جایگاه امرالله صالح به حیث معاون نخست و شریک سیاسی غنی می‌شود. حالا خطری که وجود دارد این است که فاشیسم از موقعیت‌های عبدالله و امرالله، به بسیار نیکویی برای قیچی کردن استفاده می‌کنند. عبدالله با پذیرفتن شورای مصالحۀ ملی نه برای خود چیزی کرد و نه گذاشت یکی از جایگاه حقوقی مناسب سیاسی برای ما نمایندگی کند. این را به یاد داشته باشید و در گیرودارهای سال‌های آینده مشاهده کنید.

سپاهیان تو بعد از تو راه گُم کردند
میان خانۀ شان سرپناه گُم کردند
به راه رفتۀ تان اعتقاد شان کم بود
حقیقتاً که بگویم سواد شان کم بود
شکوه و شان ترا ای چریک بخشیدند
ترا به قیمت یک قصر شیک بخشیدند

نجیب بارور


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
عبدالله
باور
نظرات بینندگان:

>>>   نجیب جان
از کلوخ آتش نمیپرد.
اگر جوهری داری پا پیش بگذار در غیر آن این همه گلایه کردن سر دل ما هم ریخته.
دوست محمد خان که بعدا" لقب امیر دریافت کرد از شمال تا چهاریکار آمد و در حوالی شمال کابل دوتا کرد و رفت در بالا حصار تسلیم انگلیس شد تا ادامه سلطنت در دودمان خودرا تضمین کرده باشد و دیدیم که تا امان الله خان ادامه پیدا کرد.
حال عبدالله و باقی هرچه نا امید ان درگاه الهی است در فکر میرویس جان و طارق جان و خالد جان و مثل این ها از حرام پرورش یافته های دیگر هستند ، تا در فکر من و تو و وطن و دین وخدا و پیغمبر.
بعد به خاک و خون کشیدن آن قامت بلند
دیگر امام نیست که بدو اقتدا کنیم

>>>   اگر شما به جایی عبدالله میبودید شاید با یک لب سرین بدل ایرانی و یا آرایشگاه حمیرا که ارایش تان را رایگان کند معامله میکردید اگر کسی دیگری این نظر را میداد خوب چون شاید کسی نمیشناخت و فکر می‌کرد که شاید مانند اغای تایمنی کدام شمشیر باز باشد ولی یک کلینر کاماز که عمرش در معامله ودزدی تیل از تانکی تیل کاماز گشته باشد چنین اظهارات میکند قابل خنده است

>>>   تو خودت جای خودت باش و ببین که چه کرده میتوانی و آن را انجام بده.
اگر من جای او بودم ، یک تخیل است و در حد تخیل میماند.
چه بسا اینکه اگر خودت جای او بودی و در همین موقعیت و شرایط شاید تصمیمی بهتر از این گرفته نمیتوانستی.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است