افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 (9)
عبدالله به آرمان های حق تعیین سرنوشت سیاسی مردم پشت نمود. منافع شخصی و خانوادگی و گروهی و سمتی را به عنوان فرد دوم بر منافع ملی ترجیح داد. سیزیف وار به تقلب زیر نام «مصلحت ملی» تسلیم شد 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۴۰    ۱۳۹۹/۳/۲۳ کد خبر: 163781 منبع: پرینت

حکومتِ وحدتِ ملی؛
آلبرکامو نوسینده و متفکر فرانسوی، در کتاب «افسانه قرون» از افسانه سیزیف یاد می کند که خلاصه مضمون اش چنین است: خدایان «سیزیف» را محکوم کرده بودند که هر روز صبح با طلوع خورشید تخته سنک بزرگی را از دامنه کوه به زور فشار بازوهای تنومند بر شانه حمل بسوی قله کوه کند. سنک را بر قله برساند. در آنجا بگذارد. پس، از آن از پاره ی مجازات ها ی دیگر که در پیش است معاف می گردد.
سیزیف، بارها باتن خسته سعی کرد که تخته سنک بزرگ را بر شانه ها حمل کند تا به قله برساند. اما هربار که نزدیک قله به بالایی های بالا می رسید و می خواست که تخته سنک را به آنجا بگذارد و به قله پیروزی برسد تا از پاره مجازات های سنگین خدایان رهایی یابد، سنک از دست اش بسوی دامنه ی پایین کوه می افتاد. تخته سنک با غرش هولناک بسوی دامنه کوه سقوط می کرد. در برخورد با پهنه کوه و دامنه پایینی به پارچه های چند منقسم می گردید. او پیش خود فکر می کرد و از خود می پرسید: چرا خدایان او را به انجام یک چنین کار بیهوده محکوم کرده اند؟

این افسانه در مورد داکتر عبدالله صادق است: داکتر عبدالله سیزیف وار سه بار تخته سنگ انتخابات ریاست جمهوری را در سال های 1388 و 1393 و 6 میزان 1398، به حمایت گسترده مردمی به بالای قله پیروزی رساند و در تندباد خطوط باریک کوهستان سیاسی انتخابات سنگ پیروزی از دستان اش افتاد و بسوی دامنه انتخابات تقلبی سقوط کرد. دکتر اسپنتا در کتاب اش آورده است که: «دکتر عبدالله در انتخابات سال 1393، برنده انتخابات بود. اما سفارت انگلیس فشار آورد که نتایج را اعلام نکنند».

عبدالله افسانه سیزیف که آلبر کامو با بیان آن بیهودگی زندگی آدمیان را در چرخه ی نظام سرمایه داری نشان می داد، را در صحنه مبارزات سیاسی افغانستانِ پس از 11 سپتامبر در افغانستان از نو تجسم مادی داد. او سیزیف وار با زبان نرم و طبع آرام و موقر و آن فیشن و کالر و مفلر لباس های قیمتی ساخت لندن و ایتالیا که رنگ به رنگ لوکس و شیک می پوشید در پوش خوش صورت و هیکل فن حرف زدن، نقش خودش را در انتخابات بازی کرد. سه بار تخته سنگ سیاسی تابوت انتخابات را به حمایت گسترده مردمی به قله پیروزی رساند و هرسه بار زمین برده انتخابات مردمی را در عقب نشینی های فشارهای سیاسی چند طرفه در بی شیمگی ترس دل از عافبت نافرمانی خدایان حاکم بر سرنوشت سیاسی افغانستان، به اهل تقلب قومگرا دماغ فاشیستی فرزندان قبیله باخت.
به آرمان های مردم حق تعیین سرنوشت سیاسی مردم افغانستان بدست خودشان پشت نمود. منافع شخصی و خانوادگی و گروهی و سمتی را به عنوان فرد دوم بر منافع ملی ترجیح داد. سیزیف وار به تقلب زیر نام «مصلحت ملی» تسلیم شد. در نمایش سیاسی «حکومت وحدت ملی»، در سال 1393 به حیث رییس اجرایی در کاخ سپیدار کاخ نشین گردید که داستان اش را در جایش خواهیم آورد.

توافقنامه سیاسی وتشکیل حکومت «وحدت ملی»؛
روز 30 سنبله 1993، توافقنامه ی تشکیل حکومت وحدت ملی میان اشرف غنی و عبدالله، در ارک ریاست جمهوری در حضور تعدادی از مقامات دولتی از جمله کرزی و همجنان سفیر امریکا جیمز بکینگهام و بان کوبیش نماینده خاص سرمنشی ملل متحد، امضا شدکه پای سند توافقنامه سفیر امریکا به نمایندگی از دولت امریکا و کوبیش به عنوان نماینده سرمنشی ملل متحد نیز امضا به تایید و تصدیق گذاشتند.

کرزی تنها سخنران مجلس بود. او توافقنامه را تبریک گفت و افزود که: «محتوای این توافقنامه و اجرایی شدن مسوولیت هردو طرف است. خوشحال است که سرانجام، بن بست انتخابات افغانستان شکسته شده است». غنی متقلب و عبدالله تسلیم به تقلب، لبخندهای سیاسی آنچنانی تحویل همدیگر دادند. بار دیگر هم آغوشی سیاسی به رسم دیپلوماسی ماکیاوالیستی کردند. غنی بدون اعلام نتایج انتخابات به کرسی ریاست جمهوری ریاستی نشست. عبدالله فرد دوم در کاخ سپیدار به کرسی ریاست اجرایی تکیه زد که بنیاد قانونی در قانون اساسی افغانستان نداشت. توافقنامه حکومت وحدت ملی یک توافقنامه سیاسی است.

نکته های کلیدی توافقنامه؛
توافقنامه سیاسی تشکیل حکومت وحدت ملی با ساختار سیاسی ریاست اجرایی هفت بخش دارد که در آن بدون نام بردن از غنی و عبدالله از اصل تقسیم مساوی قدرت واصل «شایسته سالاری» نام برده شده است.
نکته اول: برگزاری لوی جرگه تعدیل قانون اساسی به منظور تغییر ساختار نظام سیاسی
نکته دوم: اصلاح نظام انتخاباتی
نکته سوم: ایجاد پُست ریاست اجرایی
نکته چهارم: تفکیک کابینه و شورای وزیران که رییس اجرایی «مجالس» فرعی کابینه را ریاست می کند.

بر اساس ماده دوم اعلامیه مشترک 17 اسد 1393 {18 اگوست 2012}: «پس از دوسال از عمر حکومت وحدت ملی رییس جمهور موظف است تا لوی جرگه تعدیل قانون اساسی برای ایجاد پُست صدارت اجرایی را دایر کند و فرمان اصلاح نطام انتخاباتی و صلاحیت های مشخص کاندیداتوارها را صادر کند. همچنان در ماده دوم تصریح شده است که رییس جمهور پس از انجام مراسم تحلیف در مشوره با رییس اجرایی طی یک فرمان کمیسیون را به منظور تهیه پیش نویس تعدیل قانون اساسی تشکیل می دهد.»
تاریخ نشان داد که پس از مراسم تحلیف، کرزی، دست غنی را گرفت. او را بر کرسی ریاست جمهوری نشاند و خوش آمد و تبریک گفت. اشرف غنی در یک چپه گرمک سیاسی میدان هوایی بین المللی کابل را به نام میدان هوایی بین المللی حامد کرزی مسما کرد.

دور اول دوسال حکومت وحدت ملی؛
اشرف غنی در اواخر سال 1399 به کشور چین، پاکستان، عربستان، انگلستان و امریکا، امارات متحده عربی، آذربایجان و نشست سران ناتو در بروکسل
سفر کرد که تعدادی از مقامات دولتی به شمول عبدالله در این سفر با غنی همراه بودند. اشرف غنی روابط اش با پاکستان چنان گرم شد که نه تنها توافق میان هند و افغانستان {در زمان کرزی} در مورد تجهیز نیروی های ارتش به وسیله دهلی را به حالت تعلیق آورد، بلکه به تاریخ 21 مه 2015 {1395} توافقنامه ننگین تبادل اطلاعات بین دستگاه های استخباراتی آی اس آی و ریاست امنیت ملی میان غنی نواز شریف صدراعظم پاکستان و تیم هیات پاکستانی به شمول قمر باجور رییس ستاد ارتش پاکستان و رییس آی اس آی به امضا رسید. کرزی و اپوزیسیون امضای تواهمنامه تبادله اطلاعاتی میان افغانستان و پاکستان را بی شرمانه خواندند.

مخالفان دولت از جمله فاروق وردک {دزد بزرگ} بر اشرف غنی اتهام وارد کرد که با اسناد موثق خبر دارد که در این معامله 75 میلیون دالر از سوی پاکستان به حکومت وحدت ملی پرداخته شده است که چهل میلیون آن به غنی و باقی میان قدرتمندان اصلی صحنه تقسیم شده است.

استانکزی رییس عمومی امنیت ملی عامل آی اس آی است. چاکری غنی در مقابل پاکستان و رهایی زندانیان طالبان از محابس افغانستان و پناه دادن عوامل نفوذی طالبان در داخل ارتش و پولیس و ضربه وارد کردن به حریفان داخلی از طریق انتحاریون طالبی و داعشی قسمی که قلب جنبش روشنایی را در روز 27 ثور سال 1395 در منطقه دهمزنگ کابل هدف قرار داد و خونبار ساخت {به این مساله برمی گردیم} و همچنان سیاست های قوم گرایانه غنی و حنیف اتمر و فضلی و اسماعیل یون و کمالی که جنرال دوستم و عبدالله و کرزی و احمدضیا مسعود و عطا محمدنور، جنرال مرادعلی، جنرال عتیق بریالی، جنرال رازق قوماندان امنیه قندهار را به صورت های متفاوت نشانه گرفته بود که در این میان حنیف اتمر از طریق جنرال شفیع و تعدادی از قوماندانان پشتون در شمال شرق پروژه ترور قوماندانان تاجیک در تخار و بدخشان و قندوز را پیش می برد و عرصه را بر اقوام تاجیک و هزاره و ازبیک تنگ تر می ساختند، فصل جدیدی از مبارزات خونین در افغانستان سال های 1395 و 1396 و 1397 و 1398 گشوده شد که قلب جنبش روشنایی و جنبش رستاخیز برای تغییر را که خونین ساخت که همراه است با موج جدید حملات طالبان و کشمکش ها میان غنی جنرال دوستم و کاخ سپیدار که به هریک از این مسایل خواهیم پرداخت. نخست از خونین شدن دل جنبش روشنایی شروع می کنیم.

خونین شدن قلب جنبش روشنایی؛
روز 27 ثور سال 1395، تظاهرات بزرگ مردمی جنبش روشنایی که مردم هزاره شیعه مذهب افغانستان در اعتراض به سیاست های تعبیضی حکومت اشرف غنی براه انداخته بودند در منطقه دهمزنگ شهر کابل مورد حمله انتحاری سه تروریست قرار گرفت که 80 کشته و 231 نفر زخمی از خود بجا گذاشت. منظره بسیار غم انگیز و خونیار در تصاویر تلویزیون به دست نشر سپرده شد که اجساد قربانیان و زخمی ها را می نمود. طالبان حمله به جنبش روشنایی را رد کردند و داعشیان مسوولیت حمله را به عهده گرفتند.
جنیش روشنایی در اعتراض به سیاست تعبیضی غنی، مدعی شدند که پروژه موسم به خط 500 کیلوولت تنویر برق از شمال {ترکمنستان} قرار بود که در حکومت کرزی از طریق بامیان و از آنجا به سوی غرب کابل به ولایت میدان پایه کشی شود ولی در حکومت غنی خط ترکمنستان بامیان به پروژه انتقال برق از طریق شاهراه سالنگ شمالی به جنوبی و از آنجا به ولایت پروان و شمالی و کابل تغییر مسیر داده است که ستم است عریان که نه تنها مردم بامیان را در تاریکی و استفاده از الیکین گیر انداخته بلکه جلوی رشد و شکوفایی اقتصادی مردم بامیان را سد کرده است. مردم بامیان در اعتراض به تاریکی و بی برقی در چوک شهر صفه سنگی ساختند و بالای آن الیکین بزرک را نهادند.

شاه حسین مرتضوی معاون سخنگوی ریاست جمهوری در واکنش به تظاهرات جنبش روشنایی گفت که: «بودجه ی اجرای این طرح به تصویب رسیده و کار روشنایی ولایت بامیان رسماٌ شروع شده است. ارزیابی برای برق رسانی به مناطق مرکزی افغانستان در مدت شش ماه آینده تکمیل می شود که تا قوس 1398 برای بیست هزار خانه در بامیان برق تامین خواهد شد».
شورای جنبش روشنایی ضمن محکوم کردن سیاست تعبیضی حکومت وحدت ملی رهبران دولت را متهم ساختن که برای کشتار مردم هزاره انتحاریون طالبانی را استخدام کردند. داعش و طالبان هردو یکی هستند. هردو را دولت غنی تحت پوشش قرار داده است.

سازمان عفوبین المللی و جنرال جان نیکلسون فرمانده کل قوای امریکا و ناتو در افغانستان حمله به تظاهرات مسالمت آمیز جنبش روشنایی را محکوم و آنرا هولناک تعریف کردند. ذبیح الله مجاهد گفت که طالبان هیچ نقشی در این حمله ندارند. خونین شدن جنبش روشنایی و سپس خونین شدن جنبش رستاخیز برای تغییر در 12 جوزا 1396، فصل جدید مبارزات سیاسی را گشود که نسل جدید روشنفکران عاصی از سیاست های قوم گرایانه تعبیضی اشرف غنی را به صحنه مقاومت آورد.

جنبش رستاخیز برای تغییر؛
روز چهارشنبه 6 جوزا 1396، انفجار بزرگ در چهارراهی زنبق رخ داد که به اثر آن 90 نفر کشته شدند و 460 نفر دیگر زخمی شدند. جنبش رستاخیز {فعالان مدنی و قشر روشنفکر مستقل از اخزاب سیاسی} و همچنان حزب کنگره ملی به رهبری لطیف پدارم و سایر احزاب سیاسی در اعتراض به سیاست قوم گرایانه تعبیضی ارک و حنیف اتمر که در جابجا ساختن داعشیان در جنوب و شرق افغانستان نقش بازی کرده است، روز 12 جوزا 1396 {ژوئن 2017} دست به تظاهرات گسترده در شهر کابل زدند. تظاهر کنندگان با شعار بی کفایتی حکومت وحدت ملی در تامین امنیت حفظ جان شهروندان کشور که هر روز در جاده ها کشته می شوند خواهان استعفای غنی و عبدالله شدند.

هنگامیکه تظاهر کنندگان تلاش داشتند خود را به چهارراهی زنبق همجوار قصر ریاست جمهوری و کاخ سپیدار برسانند، نیروهای امنیتی با گاز اشک آور و موترهای فشار آب برای پراکنده کردن معترضین به جنگ مردم به لب جان رسیده افتادند.
در این تظاهرات نقش مهم را جوانان فعالان مدنی ایفا می کردند. پیشگامان جنبش رستاخیز برای تغییر از جمله سالم ایزدیار فشار را برای باز کردن راه تشدید کردند. ابتدا نیروهای امنیتی به فیر هوایی شروع کردند تا جمعیت را پراکنده کنند. اما چون جمعیت مقاومت انقلابی از خودنشان دادند و صف پولیس را بشکستند، دستور فیر بر روی فعالان جنبش رستاخیز داده شد که در نتیجه چندتن از جمله سالم ایزیار {پسر محمدعلم ایزدیار نماینده مجلس} بقتل رسیدند.

تظاهرکنندگان جسد قربانیان حادثه را به محل مرکزی تظاهرت آوردند. آنها گل نبی احمدزی قوماندان عمومی گارنیزیون کابل را متهم کردند که دستور قتل را صادر کرده است. آنها خواهان دستگیری گل نبی شدند. قوماندان گل نبی گفت که تظاهر کنندگان مسلح بودند و قصد تسخیر ارگ و مراکز دولتی را در سر داشتند. او انکار کرد که دستور به آتش بر روی تظاهر کنندگان را صادر نکرده است بلکه از درون تظاهرات افراد مسلح فیر کرده اند که باعث کشته شدن تعدادی کردیده است. اما رهبران جنبش رستاخیز تظاهرات را ادامه دادند. خیمه های اعتراضی بر افراشتند. خواست آنها دستگیری گل نبی و دیگران بود که در قتل دست داشته اند و این که غنی و عبدالله باید هردو استعفا دهند. این کشمکش ها برای چند روز متواتر ادامه داشت. در روز به خاک سپردن جنازه شهدای جنبش رستاخیز در قبرستان بادام باغ خصه ی اول خیرخانه سوءقصد به جان رهبران جمعیت و کنگره حزب ملی و حزب وحدت اسلامی صورت گرفت که چند نفر گشته شدند اما رهبران جمعیت و حزب کنگره ملی و وحدت اسلامی آسیب ندیدند.

این تظاهرات به سبب بی انسجامی و نبود یکپارچگی و رهبری واحد، با همه جان نثاری ها برای تغییر به نتیجه نرسید. نیروهای امنیت دولتی به امر غنی به زور لت و کوب و حمله به خیمه های اعتراضی سرانجام، با خونبار کردن بیشتر از جوانان خیمه های اعتراضی را برچیدند. جنبش رستاخیز را سرکوب کردند. عبدالله و معاون دوم اش حاجی محقق مردم را به خویشتن داری و صبر و دوری از خشونت برای سرنگونی رژیم فراخوان دادند. از این به بعد روشن شد که آب غنی و عبدالله وقتی که منافع هردو منظور باشد در یک جو آشتی کنان می لولند.

با خونین شدن قلب جنبش روشنایی و جنبش رستاخیز برای تغییر، نه تنها چوب سیاسی غنی بر سر مردم هزاره و تاجیک وطن ما فرود آمد و جوانان اقوام غیر پشتون را خونبار نمود و فامیل ها را به ماتم و عزای فرزندان شان نشاند بلکه چوب سیاسی قوم گراغنی بر سر مخالفان از جمله جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری فرود آمد و عبدالله را به فریاد آورد که در جمعی از طرفداران اش می گفت غنی سه ماه است که درخواست ملاقات با وی را رد می کند و در همه امور خودسرانه تصمیم می گیرد،

از درون ارتش و ریاست امنیت ملی نیروهای سایه و عمال آی اس آی به طالبان مدد می رساندند. موج جدید حملات طالبان در سال های 1395 و 1396 و 1398 در شمال و جنوب و حوزه جنوب غرب و شرق و جنوب و شهر کابل چهره گشود که با تفصیل جزییات بیشتر به آن خواهیم پرداخت و در همین سیلان پرخون که شهر قندوز برای مدتی بدست طالبان سقوط کرد و مردم کابل و سایر ولایات آماج حملات انتحاری بی رحمانه طالبان قرار گرفتند، تضادهای درونی جنگ قدرت میان تیم غنی و عبدالله و دوستم را مورد دقت قرار خواهیم داد.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
عبدالله
جنبش روشنایی
رستاخیز
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است