جدال خونین "امت" و "ملت"
 
تاریخ انتشار:   ۱۵:۴۶    ۱۳۹۹/۳/۲۶ کد خبر: 163819 منبع: پرینت

در دو هفته اخیر، گروه های تروریستی دو عالم دین و روحانی سرشناس کشور را در کابل ترور کردند: مولوی ایاز نیازی و مولوی عبدالعزیز مفلح.
من سخنرانی های این دو عالم را شنیدم. آنچه را در خطبه های این دو روحانی به عنوان عنصر مزاحم برای تفکر طالبانی یافتم، تاکید شان بر حس وطن دوستی و نوع ملی گرایی بود.

مولوی مفلح به صراحت در سخنرانی خود تاکید می کند که آماده است یونیفورم ارتش ملی را بر تن کند و برای دفاع از وطن برزمد. مولوی ایاز نیازی نیز بارها از حس تعلق خود به افغانستان صحبت کرده بود و اینکه این سرزمین را مثل مادر دوست دارد.
این در حالی است که ایدیولوژی جهادیسم اسلامی بر نوع "امت گرایی" تاکید دارد و مرزهای سیاسی را به رسمیت نمی شناسد.
عنصر "امت گرایی" در ایدیولوژی جهادیسم از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
همین عنصر است که می تواند یک جهادیست چچنی را در کنار یک افراطی عرب قرار دهد و پای هر دو را به افغانستان بکشاند.
همچنان همین تیوری است که ثروت های نفتی دنیای عرب را در خدمت طالبان قرار می دهد و برای آن ها منابع بزرگ مالی فراهم می کند.
بنابراین، هر کسی که این تیوری را زیر سوال ببرد یا گرایش ملی را بر تیوری امت گرایی در اولویت قرار دهد، در واقع روی پاشنه آشیل یا نقطه ضعف ایدیولوژی جهادیسم انگشت گذاشته است.

ترورهای خونین پسین می تواند بدین طریق نماد جدال امت و ملت باشد.
ایدئولوژی جهادیسم در وجود چنین ملاها گرایشی را می بینند که در سده های نخست اسلامی عنصر شکل دهنده مقاومت خراسانیان در برابر اعراب بود: عرق ملی.
وقتی سخن از عرق ملی به میان می‌آید، من به یاد علمای خراسان می‌افتم. همه از دو قرن سکوت، ظلم و ستم اعراب و تهاجم بیگانان بر ایران شنیده‌ایم.

مطالعات من نشان می‌دادند که خراسان اسلامی نمی‌توانست از زیر بار این همه تهاجم و ستم کمر راست کند، اگر علمای دینی‌اش از خود عرق ملی و رگ غیرت نشان نمی‌دادند.میان علمای دینی با شاعران و حکمرانان این سرزمین یک ایتلاف نانوشته در پاسداری از موجودیت فرهنگی خراسان وجود داشت و هر کسی به سهم خود تلاش می‌کرد تا این سرزمین روی پای خود بایستد. امام ابوحنیفه می‌آمد و هزار اتهام را به جان می‌خرید اما می‌‎گفت نمازخواندن به زبان فارسی روا است و دیگری می‌آمد و چند قدم پیش‌تر می‌گذاشت و زبان فارسی را زبان انبیا و اولیا می‌خواند. شاهرخ مسکوب می‌نویسد که وقتی امیر سید مظفر ابوصالح منصور بن نوح بن احمد بن اسماعیل می‌خواست تفسیر طبری را از عربی به فارسی ترجمه کند، از علمای ماوراءالنهر استفتاء کرد که آیا ترجمه قرآن به زبان فارسی درست است یا خیر؟ این استفتاء در حالی صورت می‌گرفت که گروهی از بیگانگان احادیث جعلی‌ای ساخته بودند که بر بنیاد آن‌ها ادعا می‌کردند که فارسی زبان اهل جهنم است.

در همین حال، جالب این‌جا پاسخ علمای خراسان و ماوراءالنهر است که نشان‌دهنده عرق ملی شان می‌باشد. علمای خراسان و ماوراءالنهر در پاسخ استفتای امیر فرمودند: «گفتند روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن به پارسی مر آن کس را که تازی نداند. از قول خدای عزوجل که گفت: و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه. گفت: من هیچ پیغامبری نفرستادم مگر به زبان قوم او و آن زبانی کایشان بدانستند؛ از روزگار آدم تا روزگار اسماعیل پیغامبر (ص)، همه پیغامبران و ملوکان زمین به پارسی سخن گفتندی. و اول کسی که سخن گفت به زبان تازی، اسماعیل پیغامبر بود و پیغامبر ما از عرب بیرون آمد و این قرآن به زبان عرب بر او فرستادند. و این جا بدین ناحیت، زبان پارسی و ملوکان این جانب، ملوک عجم اند."

علمای ماوراءالنهر در این جوابیه روی چند چیز تاکید کرده اند:
۱) قدامت زبان فارسی؛
۲) قداست زبان فارسی، که زبان پیامبران خوانده شده است؛
۳) و اینکه مردم این ناحیه فارسی‌زبان هستند و دین را باید با زبان خود شان بیاموزند.
آنچه تاکیدهای این علما بر اهمیت پاسداری از زبان فارسی خوانده می‌شود، نشان‌دهنده عرق ملی شان است. با همین عرق ملی بود که فرهنگ خراسان رونق گرفت، گسترش و توسعه یافت و به نگین جهان اسلام تبدیل شد.

این عرق ملی در علمای خراسان هنوز قابل احیای است. مولوی نیازی شهید و مولوی مفلح شهید، دو نمونه این امر اند. من باور دارم اگر حاکمیت از چنین گرایشی حمایت کند، علمای افغانستان توانایی این را دارند که مرجعیت مستقل خود را تاسیس کنند و از وابستگی به عربستان و پاکستان رهایی یابند. و در ضمن، افغانستان از اینکه بهشت امن تروریستان باشد، نجات دهند.
این گرایش هنوز هم در میان علمای ما قوی است.
کافی است توسط قدرت سیاسی پشتیبانی شود.

عبدالشهید ثاقب


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ملت
امت
نظرات بینندگان:

>>>   بایدازدست تفکرات وهابی تروریستی پاکستان وعربستان خلاص شد

>>>   عبدالشهید ثاقب در باره مليت و ملت (پديده هاى واقعى اند) چيزدان ام. ولى پيرامون "امت" از سطح دانش من بالاتر است . من در صفت ملت ها و مليت شک دارم چون شک عمده ترين پديده علمى در حلقه مرکزى واقعيت دانش قرار دارد - در حاليکه "امت" با حقيقت تفسير سروکار دارد. در مرکز حقيقت دينى قرار دارد و دانش کار اش حقيقت يابى نيست چون دانش تعريف واقعيت هاست و نياز به تفسير ندارند. و اجازه شک کردن ندارد. چون حقيقت آزادى شک ندارد
اجازه تفسير دارد. و تفسير تعريف واقعيت را حقيقت مى سازد و حقيقت تاريک است. عميق است و پيچيده است
و با استدلال منطقى حقيقت تاريکتر مى شود. و روشنى اش و يا به واقعيت انجام شدن حقيقت در اين ستان امکان پذيرنيست بلکه در ستان ديگر به واقعيت تبديل خواهد شد. مانندآهنگ سمنک نوروز
در جهان ديگر يا نصيب
مليت و ملت
1- «مليت » در متن‌های پارسى کلمه "مليت" به یک گروه قومی اشاره مى دهد. یعنی گروهی از مردم که دارای یک قومیت، زبان، فرهنگ و تاریخ هستند. تا سالهاى 1960
و حتى پس از آن در تذکره هاى افغانستان که از سوى "مَلک" هاى روستاها و قعله ها و گذرها داده مى شددر آن در خانه جدول مليت: تاجيک و اوزبيک و افغان محمدزايى و پوپل و غيره درج مى شد. اطلاق ملیت بيشتر از "تابعیت" (افغانستان شهروند که مستقل و آزاد ندارد بلکه تابع دولت باشد و "قانون اساسى" اصلا اهميت ندارد زيرا خود حکومت و دولت قانونشکن اند.
2- «ملت» یک اجتماع بزرگ و عمدتاً بسته از اقامت مردم با همان نسب ، تاریخ ، زبان ، فرهنگ است که یک کشور سیاسی را تشکیل می دهد ، به عنوان مثال ملت آلمان; ملت فرانسه.
2.1 ملت در كشورهای اروپایی نیز به عنوان یك كشور یا كشور شناخته می شود و برخی یا بسیاری از كشورها می توانند به عنوان یك انجمن ، كنفدراسیون یا جامعه ای از كشورها یا اتحادیه هایی مانند ایالات متحده آمریكا ، اتحادیه اروپا ، امارات متحده عربی متحد یا متحد شوند ، اما چگونه "سازمان ملل متحد (سازمانی که در آن بسیاری از کشورها برای حفظ صلح جهانی گرد هم آمده اند) سازمان ملل"
2.2 ملت افراد متعلق به یک ملت؛ مردم ، جمعیت : ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.
2.3 اصطلاح «ملت» در حال حاضر یک اصطلاح جامعه شناختی.
ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای ساختن چنین حکومتی دارند.
3- منشاء لغت يا اصطلاح «ملت»
ملت در حدود سال 1400 میلادی از لاتین به زبانهاى «هندو جرمنى» (پس از جنگ جهانى دوم: هندو اروپايى) گرفته شد.
در لاتین "natio" به معنای ، قبیله ، منشاء یا "تولد" است که در اصل برای "اجتماع تولدى" گرفته شده از فعل لاتین "nasci"، "به دنیا آمدن"مشتق شده است.
بنابراین "ناتثو" به گروه یا مجموعه عظیمی از مردم اشاره می کند که ویژگی های مشترک آن مانند سنت مشترک ، آداب و رسوم مشترک هنر مشترک ، تبار مشترک ، فرهنگ مشترک و به ویژه زبان مشترک به عنوان شاخص عمده و اصلى ملت نسبت داده می شود.
"دولت ملت" یک الگوی دولتی است که مبتنی بر ایده و حاکمیت ملت است. در اصطلاح دولت ملت ، ساختار دولت همزمان با مفهوم ملت است. یکنواختی زبانی ، فرهنگی و قومی اغلب در گفتمان درباره ملت به عنوان پیش نیاز و هدف دولت ملت ذکر می شود. عقاید ملت و ملت-دولت نیز "سازه" نامیده می شود. ساخت و ساز به این معنی است که این طبیعی نیست بلکه یک چیز مصنوعی است.
صفت اصطلاح ملت ملی است. در زبان فارسی ، "ملی" "ملت" خوانده می شود. اصطلاح صفت ملی در اروپا "ناتثونال" نامید شده است ، به همین دلیل اصطلاحاتی مانند "بانک ملی" ، مقامات ملی در افغانستان وجود دارد بخصوص در آلمان مورد استفاده قرار نمی گیرد زیرا این اصطلاحات مربوط به ناسیونالیسم مى شود. ملیگرایی (به معنای ناسیونالیسم) نیز به علت علل دو جنگ جهانی در اروپا بسیار بد بو شده و دیگر پذیرفته نمی شود.

4- نتيجه مفهوم مدرن ملت دولت:
دولت ملی یا ملت-دولت (به انگلیسی: Nation-State ) (یا با نام عمومی تر آن، "کشور") نوع خاصی از دولت ویژه جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است . در این نوع دولت ، ساکنان اش "شهروند" یا (Citizen) دارای قدرت است و نه "ملت" است. يعنى قدرت دولتى در دست شهروند است.
شهروند نياز خونى براى تذکره گرفتن ندارد بلکه رابطه به خاک يا کشور ساکن دارد که شرايط گرفتن "ناشنليتى" "تابعيت " که باوجود چنين واژه ها همان شهروند که يک اصطلاح انقلاب کبيرفرانسه و دوران روشنگرى است.
شهروند لغت سياسى دولتى جديد است که مردم يا همان شروندان وساکنان و باشندگان سرقدرت دولتى باشند و دين و دولت ازهم جدا باشد.
گروه هاى اسلامى مانند القاعده و طالبان و داعش گرچه از نظر لجستیکی و نظامی از سوى قدرت کلان ایالات متحده آمریکا و سایر کشورها پشتیبانی می شوند مسلمانان رابه راحتی گمراه کردند. آنها از دین سوء استفاده کرده اند یا پنج بناى اسلام اسلامى را بجا نياوردند. آیا طالبان یا دولت اسلامی و القاعده و داعش مسلمان نیستند؟ آيا این سازمانهای اسلامی مشرک و کافر و منافق بودند. کلمه و نماز خواندند. روزه گرفتند. ذکات دادند. حاجى شدند جهاد کردند و نکاح جهاد کردند و بسيار شعيه کشتند زخميان شان در شفاخانه هاى اسرائيل تداوى و جراحى و درمان شدند.
خوانندگان خود تصميم قضاوت دارند. شهروندان چقدر در حکومت و قدرت حاکمان پشتون حکومت يک قومى قدرت دارند.
حاکمان پشتون يا افغان به آن سوى مرزشرقى وجنوبى و ايالت فدرالى پختونخواه که خود را "پاکستانى" مى گويند
مرز ديورند: 1893; امسال 2020 127 سال پس از خطکشى


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است