افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 (13)
حکمتیار از یاران اصلی پاکستان و مورد تایید شاهزادگان سعودی و سازمان سیا برای ادامه بازی ها در افغانستان است. حکمتیار را وادار کردند تا هنر تفرقه اندازی نشان بدهد و در دور جدید بازی ها با بلک واتر طالبان همسو شود 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۵۱    ۱۳۹۹/۳/۲۹ کد خبر: 163859 منبع: پرینت

سال های پاینی حکومت وحدت ملی؛
برطبق توافقنامه سیاسی حکومت ملی {ماده دوم اسد 1393}، رییس جمهور اشرف غنی، مکلف و ملزم شناخته شده است که پس از دوسال حکومت وحدت ملی، لوی جرکه تعدیل قانون اساسی برای ایجاد پُست ریاست اجرایی صدارتی را دایر کند و انتخابات پارلمانی و شوراهای ولسوالی را برگزار و صلاحیت های مشخص ریاست اجرایی صدارتی در قانون اساسی تعریف گردد و زمینه برگزاری انتخابات شفاف ریاست جمهوری سال 1398، فراهم شود.

اشرف غنی در جلوه اختیارات و صلاخیت شاهی مطلقه حکمفرمایی مافوق قانون اساسی {52 مورد جعل در قانون بر ساخته لوی جرگه 2002، کرزی و اهل قومگرا به کمک صبغت الله مجددی و حواریون قومگرای کرزی در همسوسی قانون گذران ایتالیایی، امریکایی و اروپایی، به نفع فرزندان قبیله وارد قانون اساسی شده است}، به یمن حمایت یاران فتنه سیاسی، بین المللی و منطقه ای، چرخه سیاست های قومگرانه را در افغانستان می چرخاند.

اشرف غنی در عمق سیاست استراتژیک برای رسیدن به هدف ضدملی یعنی حفظ چیرگی اقتصادی سیاسی و فرهنگی و قومی اهل قبیله غلجایی بر اقوام تاجیک، هزاره، ازبیک و ترکمن و حتی پشتون های سدوزایی، در صدد لغو تشکیلات ریاست اجرایی-یعنی خفه کردن نخستین نطفه تشکیل حکومت صدارتی بود که به اثر زور فشار و ایستادگی مردم افغانستان در مبارزه علیه غنی در دور دوم انتخابات 24 جوزا 1393، در رسوایی تقلب گوسفندان امرخیلی، در زمین ممنوعه قدرت سیستم متمرکز فرزندان بذر شده بود، تا ریشه نطفه ایجاد نظام نامتمرکز صدارتی را در دور دوم انتخابات ریاست جمهور 6 میزان 1398، در یک تقلب دیگر از زمین قدرت سیاسی منموعه فرزندان قبیله تا بیخ بیرون بکشد. از باز شدن سیستم متمرکز بسوی سیتسم نامتمرکز صدارتی که اقوام تاجیک، هزاره، ازبیک، ترکمن، بلوچ، ایماق و نورستانی را در مرکز قدرت سیاسی وارد ارگان های قدرت دولتی می کرد و راه را بسوی آزادی و در یک مرتبه نهایی برای گذر به فدرالی شدن نظام سیاسی افغانسان باز می نمود، جلوگیری نماید.

استراتژی سیاست داخلی غنی در جامع افغانستان بر اساس دکترین سیاسی قوم گرایانه در پی خشک کردن نطفه ای تغییر برای ایجاد نظام غیرمتمرکز از طریق لغو تشکیلات ریاست اجرایی بود {قسمی که اشرف غنی بعد از انتخابات تقلبی ریاست جمهوری 1398، فرمان لغو ریاست اجرایی را صادر کرد} و ایجاد تفرقه و تنش میان رهبران فراکسیونی احزاب اپوزیسیون و به ویژه جمعیت، حزب وحدت اسلامی، جنبش ملی اسلامی و حزب وحدت مردم افغانستان و حزب حرکت انقلاب اسلامی به غرض شکاف انداختن و تعضیف درونی احزاب اپوزیسون و پراگنده کردن رهبران فراکسیونی احزاب و معامله گری با رهبران فراکسیون های جدا شده و استفاده از وجود آنها برضد حریفان تسلیم نشو به چرخه سیاست های تعبیضی و ضدملی فرزندان قبیله.

مخالفت علیه سیاست قوم گرانه ارگ؛
سپیدار پس از دوسال حکومت وحدت ملی، بر اشرف غنی فشار وارد کرد که برطبق توافقنامه سیاسی، اشرف غنی فرمان دایر شدن لوی جرگه تعدیل قانون اساسی برای ایجاد پُست ریاست اجرایی صدارتی و همچنان انتخابات پارلمانی و انتخابات شوراهای ولایتی و ولسوالی ها برگزار شود را صادر کند.
اما ارگ که در صدد خفه کردن نطفه ی تغییر و باز شدن قدرت سیاسی به روی اقوام غیرپشتون بود، علیرغم همه مخالفت های سپیدار، فعالان جنبش مدنی حقوق بشر، احزاب اپوزیسیون چپ و راست و ایتلاف های سیاسی جدید، در سایه حمایت یاران بین المللی و منطقه ای اسپ یکه تازی شاهنشاهی تاختن را ادامه داد. با رشوه دادن به دادگاه عالی، حکم غیرقانونی دادگاه عالی را برای ادامه حکومت تا برگزاری انتخابات سال 1398، سپر دفاعی قرار داد.

در اینجا به گوشه هایی از مخالفت ها علیه ادامه حکومت نامشروع غنی را می آوریم. به دو مساله مهم دیگر می پردازیم: یکی سنگسار زجرکش فتل وحشیانه مظلوم فرخنده ملکزاده {28 حوت 1393}، که وجدان انسانیت را جریحه دار کرد و تکان داد که لکه ننگ است بر دامن جنایات سلفی های تکفیری در تاریخ سیاسی و حقوق بشر افغانستان و جهان بشر. دو دیگر توافقنامه سیاسی تسلیم شدن حکمتیار {22 سپتامبر 2016، اول میزان 1395} به امریکا و حکومت تحت الحمایه اشغالگران، که چهره اصلی راکتیار را در خدمت به پروزه امریکا، پاکستان و سعودی و شمشیرکشی قومی او برضد تاجیک، هزاره و ازبیک را می نماید و سپس منحنی کلیات رویداد های سیاسی پایانی دوره حکومت غنی که با فصل جدید انتخابات تقلبی 6 میزان 1398 و رقم خوردن سازشنامه دوحه {29 فبروری 2020}، شدت گرفتن حملات طالبان و رهایی طالبان از زندان های افغانستان و داستان تحمیلی خونین جنگ و صلح عجین شده است را مورد دقت قرار خواهیم داد. نخست از مخالفت نهادهای جامعه مدنی افغانستان شروع می کنیم.

روز پنجشنه 8 میزان 1395، نهادهای جامعه مدنی افغانستان در نشست خبری زیر نام «دوسال ماموریت توام با ناکامی و سه سال بیشرو توام با نگرانی»، از ارگ خواستند که برطبق موافقتنامه سیاسی باید حکومت وحدت ملی مواد این توافقنامه را به زودترین فرصت عملی کنند. احمد ذکی یکتن از فعالان مدنی، در این نشست گفت: «امروز که دوسال از عمرجکومت وحدت ملی می گذرد،این حکومت ناکام بوده و علت عمده این شکست همانا تداوم اختلاف سیاسی رهبران حکومت از آغاز تا حال می باشد». در ادامه این مخالفت های سیاسی، روز یکشنبه 31 اسد 1395، شبکه فعالان جوانان برای «اصلاح و تغییر» در نشست خبری در کابل یادآور شدند که سران حکومت وحدت ملی در یک تنش درونی باهم گیر افتاده اند. جامعه جهانی باید سران حکومت وحدت ملی را وادار به دست کشیدن از تنش و کشمکش کند. سید مثیم احسانی سخنگوی شبکه فعالان جوانان برای اصلاح و تغییر، سران حکومت وحدت ملی را به تفرقه افگنی میان مردم افغانستان متهم کرد. او گفت که: «حکومت نباید با استفاده از تریبون دولت صدای نفاق را بلند بکند، چون صداها به نفع کشور نیست».

ایتلاف های جدید؛
در ادامه مبارزات سیاسی که اپوزیسیون را به روی ارگ می زد، ایتلاف های جدیدی میان رهبران احزاب سیاسی چهره گشود: روز پنجم سنبله 1394، شماری از چهره های سیاسی از جمله، صبغت الله مجددی، کریم خلیلی، پیراحمد گیلانی، نورالحق احدی {رهبر افغان ملت}، سیدحسین انوری، احمدضیا مسعود، قطب الدین هلال، قاضی محمد وقاد و عبدالحکیم منت دور هم جمع شدند و ایتلاف جدیدی را تشکبل دادند. این ایتلاف متشکل از چهره های است که در انتخابات 1393 از غنی حمایت کردند. بعداً اشرف غنی هریک از این چهره ها به صورت متفاوت چوب سیاسی به شف لنگی قوم احمدزی غلجایی زد. این چهره ها در غم جان خود و منافع خانوادگی و تباری و گروهی بودند که در انتخابات ریاست جمهوری 1398، از قافله دزدان مافیایی عقب نمانند.

روز 5 حوت 1396 {24 فبروری 2018} رهبران و نمایندگان حدود بیست حزب و سامان سیاسی به شمول حزب جمعیت، حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان، حزب اسلامی گلبدین در این ایتلاف دور هم جمع شده بودند. محی الدین مهدی به نمایندگی احزاب سیاسی در این نشست سخن گفت. او گفته که: «به منظور جلوگیری از هدر رفتن آرای مردم، برای احزاب سیاسی و ایتلاف ها «آرای» هرحوزه در درون فهرست ها قابل انتقال باشد.»
این احزاب همچنان تاکید کردند که انتخابات پارلمانی و انتخابات شورا های ولایتی و ولسوالی ها باید برگزار شود. قرار بود انتخابات پارلمانی پس از سه سال تاخیر در 16 سرظان 1397 برگزار شود که ارک از برگزاری انتخابات پالمانی طفره رفت.

روز 7 سنبله 1397 {اکوست 2018} 35 حزب و سازمان های سیاسی ایتلاف بزرگ ملی افغانستان را بوجود آوردند و در یک راهپیمایی بزرگ خواهان استعفای غنی و عبدالله و تغییر نظام و برگزاری انتخابات پارلمانی و انتخابات شورا های ولسوالی گردیدند. ارک بعد از سه سال تاخیر سرانجام اعلام کرد که انتخابات پارلمانی و شوراهای ولسوالی در میزان 1397 برگزار خواهد شد.

تنش سیاسی میان کرزی و غنی؛
از سوی دیگر، تیم حامد کرزی و شورای قندهار پشتون های قوم سدوزایی دورانی که مورد غضب اشرف غنی پدر تعصب قومی قرار گرفته بودند و در یک جنگ قبیله ای غلجایی و دورانی گیر افتاده بودند که غنی، در قسمی سبک نظری به احمدشاه خان سدوزایی و شاهزادگان سدوزایی {تیمورشاه، زمان شاه و شاه شجاع و شاه محمود} می نگریست و فرزندان قبیله سدوزایی-دورانی را به برادرکشی و کور کردن همدیگر بر سر تاج و تخت شاهی و فساد و باده نوشی متهم می کرد و شمشیر بر ضد کرزی تا آنجا تیز برهنه کرد که گفت: «کرزی به زور توپ و تانک امریکایی آمد، مه به رای مردم انتخاب شدم، با شعار دایر شدن لوی جرگه، پبلبورد هایی در بخش هایی از شهر کابل با عنوان «لوی جرگه عنعنوی حل بحران های بزرگ ملی» نصب کردند.

حامد کرزی که پس از مدتی همجوشی سیاسی با غنی، چوب سیاسی فرزند غلجایی قبیله را خورد، در قسمی تنش سیاست مصحلت مدارا سیاسی برای باز گذاشتن راه رسم پشتونوالی در مبارزه مشترک سیاسی علیه حریفان که قصد ارگ نشینی بر کرسی ریاست جمهوری دارند، چهره تاب داد و به منتقد سیاسی غنی تبدیل شد.

کرزی که در عقب لوی جرکه در حرکت بود سعی داشت با یک تیر سه هدف را بزند. یکی با بدست گرفتن رهبری شورای قندهار حضورش را به عنوان زعیم پشتون های سدوزایی در میان خان های قبایل سدوزایی حفظ کند. دو، در کشمکش های اپوزیسیون و به ویژه رهبران سیاسی تاجیک و هزاره و ازبیک و ترکمن را در لوی جرکه حول سیاست کلاه و چپن بچرخاند. سوم، با تشکیل حکومت موقتی ریاست آن را به عهده بگیرد، غنی را چوب عزل سیاسی دورانی بزند و راه را بسوی انتخابات باز نماید، یک چوبکی اعتمادی منافع و هم قوم قبیله را در یک تقلب دیگر به قدرت نصب کند. از پشت پرده با سیاست «نه سیخ بسورد و نه کباب» صلاح الدین ربانی، جنرال دوستم، محقق، خلیلی، احدی، عطامحمد نور، احمدضیا مسعود و احمدولی مسعود و قوماندانان جهادی را به مقامات دارای اختیارات و صلاحیت های آنچنانی بدهد و عبدالله را در مقام معاونیت اول ریاست جمهوری مشغول دل به اختیارات سازد و در همین راستا قضیه جنگ و صلح مذاکرات بین الافغانی را پیش ببرد.

کرزی که در صدد عزل غنی از طریق لوی جرگه بود و رقم خوردن حکومت موقتی و رفتن بسوی رهبری دوباره حکومت موقتی، با عبدالرسول سیاف، رهبران شورای حراست و جمعیت، جنبش ملی، چینل انداخت تا کار حکومت وحدت ملی را یکسره سازد. اما غنی دهان جوال کود 91 را باز کرد. به قدرت سیاسی پول، سیاف را از کرزی جدا کرد. با شعار لوی جرگه صلح در ارگ سیاف را در مقام ریاست مجلس همه کاره نمود. تیر کرزی به سه هدف نخورد. تیم کرزی برای مقابله با ارگ، محمد عمر داوودزی را کاندیداتور انتخابات تعیین کردند. اما این ها همه یک بازی بود. محمد عمر داودزی که گفته بود که تا پیروزی به جنگ غنی ادامه خواهد داد و گفته بود اگر چنین نکردم به روی من تف کنید، در خم و پیچ بازی ها پول کلان از غنی گرفت و یکباره رهبری ستاد تبلیغاتی غنی تبدیل شد و خود به روی خود تُف انداخت.

رسیدیم به جایی که پس از شرح بیان داستان سیاست قومگرانه غنی و رویداد های مهم سیاسی دوره پایانی درامه حکومت وحدت ملی، به دو رویداد مهم دیگر یکی قتل وحشیانه مظلوم فرخنده بدست سلفی های تکفیری به رهبری اجمل لطیف عرب و دیگر توافقنامه صلح گلبدین با امریکا و قرار گرفتن او در پوشش مالی دولت امریکایی انگلیسی اشرف غنی. از قتل وحشیانه فرخنده شروع می کنیم.

تراژدی داستان قتل مظلوم فرخنده؛
روز 28 حوت سال 1393، ساعت سه بعد از ظهر در روز روشن در سه کیلومتری قوماندانی امنیه شهر کابل، در زیارت شاه دوشمشیره، جنایت رخ داد که تراژدی هولناک سنگسار خونبار فرخنده ملکزاده را آورد که جوانان ذهن شسته مدارس دینی سلفی پاکستان به فتوای تهمت یک تعویض نویس زیارت شاه دوشمشیره که فرخنده قران را آتش زده است، با سنگ و پارچه های خشت و چوپ به فرخنده دختر 27 ساله مسلمان جوان تحصیل کرده بصورت بربرهای وحشی حمله کردند. در فیلم های منتشر شده در لحظات اولیه حمله سنگسار و لت و کوب فرخنده در حالیکه از سر و رویش خون بر گردن و صورت اش سرازیر می شد مظلومانه به آنهایی که سنگ بسوی او پرتاب می کردند می گفت: مه قرآن ره آتش نزدیم، نسوزاندیم. او در همان حال از مردم و پولیس که در محل حضور داشت مظلومانه تقاضای کمک می کرد. اما پولیس هیچ دخالت نمی کرد و در قتل فرخنده دست داشتند.

فیلم های منتشر شده از قتل وحشیانه فرخنده نشان دهنده تراژدی هولناک انسانی است که رهبری آنرا اجمل لطیف عرب به فتوای مفتی های سلفی به عهده داشت. عمق قصه ی این جنایت ضدبشری قتل فرخنده که وجدان انسانیت را جریحه دار و سخت دردناک تکان داد، چنان تراژدیک و غم انگیز است که سلفی های تکفیری تنها فرخنده که تا جان داشت می گفت: نزنید. مه قرآن ره آتش نزدیم نسوزاندیم، را سنگسار کردند بلکه به رسم خشونت جهالت دین خویی سلفی وهابی مذهب داعشیان تشنه به خون به هفت پرده دین خویی تعصب مذهبی پرده به پرده فرخنده را زجرکش کردند.

پرده اول: حمله ساعت سه بجه به جان یک دختر تنها بیگناه مظلوم به اتهام تعویض نویس زیارت شاه دوشمشیره.
پرده دوم: بالا بردن فرخنده به بام در حین لت و کوب وحشیانه.
پرده سوم: پایین انداختن فرخنده از بام به زمین زیارت شاه دوشمشیره. سنگباران مجدد فرخنده نیمه جان که در تصاویر به یادمانده.
پرده چهارم کشان کشان فرخنده ژولیده موی مجروح زخمی صورت در خون نشسته به بیرون از محوطه زیارت.
پرده پنجم زجرکشی های بی وقفه فرخنده نیم جان صدا به گلون خشک شده تشنه زبان در سرک.
پرده ششم زجرکشی انداختن جسد گوشت خون فرخنده به زمین خشک دریای کابل.
پرده هفتم: پطرول ریختن بر جسد فرخنده و به آتش کشیدن جنازه انسانیت.

این پرده ها عمق تراژدی یک جنایت هولناک را می نماید که فرخنده را به هفت پرده زنده زنده از پرده تراژدیک به پرده تراتژدیک در روز روشن در پیش چشم پولیس و خلایق سیل بین زجرکش و عذاب کش کردند و در پرده اخر آتش زدند و سوزاندند تا به خیال باطل شان خدا و جبرییل و مصطفی را راضی و دلشاد بسازند به هوس هم آغوشی با 72 حور بهشتی.

این جنایت هولناک تکان دهنده موج خشم زنان فعالان مدنی و حقوق بشری افغانستان را طغیانی ساخت، تظاهرات بزرگی در شهر کابل در دادخواهی پرونده قتل فرخنده از سوی زنان فعال مدنی و احزاب سیاسی براه انداخته شد. تظاهر کنندگان با شعار های «عدالت، عدالت، ما همه فرخنده ایم، جهالت جهالت دشمن انسانیت، فرخنده خواهر مایی و ما برایت جان می دهیم» خواهان دستگیری جنایتکاران قتل فرخنده شدند. بصیر عزیزی، سخنگوی داستانی کل افغانستان به خبرنگاران گفت که: 46 نفر در قضیه قتل فرخنده گرفتار شده اند که در آن جمله شماری پولیس های روز حادثه در محل نیز به جرم قتل فرخنده بازداشت گردیده اند.
فیض محمد عثمانی وزیر ارشاد و حج و اوقاف افغانستان گفت که: «شهادت فرخنده یک نقطه عطف شد و ما را بیدار کرد».

زنان مبارز فعال مدنی و احزاب و سازمان های چپ و راست لباس سیاه بر تن و چادر سیاه بر سر با حمل تابوت فرخنده بر شانه های شان بسوی قبرستان برای اولین بار تابو شکنی کردند. آنها با حمل تابوت فرخنده ملایان را به چالش کشیدند و با شعار «ما همه فرخنده ایم» فریاد زنان بسوی قبرستان می رفتند. تمام زنان همراه با مردان که از زنان حکایت می کردند از ته دل شعار می دادند و نمی ترسیدند. همبستگی دردمندانه ای میان جمعیت در دل های مرد و زن که فریاد زنان بسوی قبرستان می رفتند دیده و حس کرده می شد. بهار سهیلی یکی از زنان مدنی که تابوت فرخنده را به سوی قبرستان شهدای صالحین حمل می کرد، پس از دفن فرخنده در صفحه فیس بوک خود نوشت: «امروز بوی مرد سالاری نمی آمد، همه چیز پاک زنانه بود حتی حکایت مردان سوگوار. حضور مردان در کنار سی زن تابوت به دوش، امید امنیت و عدالت اجتماعی را در دل زنده می کرد. امروز همه برادر و پشتیبان بودند».

رولا غنی، گفت: «خودم دوسیه قتل فرخنده را دنبال می کنم و عاملان این قتل مجازات خواهند شد». مجلس فاتحه تشکیل شد. یکسال از قتل فرخنده گذشت هیچ کس به جرم قتل فرخنده محاکمه و قصاص نشد. اجمل لطیف عرب پس از جنایت ناپدید گردید. زور هیچ کس به اجمل عرب نرسید. کسانی که هم گرفتار شده بودند بعداً به حکم قاضی محکمه استیناف رها شدند.

پدر فرخنده که ابتدا گفته بود که فرخنده «بیمار روانی» بود، بعداً به خبرنگاران در خانه اش گفت که تحت فشار قوماندان امنیه پولیس کابل مجبور شدم بگویم که فرخنده روانی بود. او گفت که تحت فشار هستیم. نمی دانیم چه کنیم. اشرف غنی، اشک تمساح ریخت و کمیسیون حققیقت یاب ساخت. روشن شد که فرخنده بی گناه است.
نورالحق علومی وزیر داخله گفت هیچ سند یافت نشده که فرخنده قرآن را سوزانده باشد. ملانیازی، سیمین حسن زاده معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ، حشمت استانکزی سخن گوی پولیس کابل، که در قدم اول از این کار یعنی قتل فرخنده بدون علم به حقیقت موضوع، حمایت کرده بودند، پس از این که روشن شد که فرخنده به تعویض نویس زیارت شاه دوشمشیره امر به معروف و نهی از منکر کرده بود که تعویض و جادوگری و قرئه فال در قرآن از اعمال شیطان خوانده شده است و دوری کن از کارشیطان و مردم فریبی، تعویض نوسی فتنه شیطان فتوا قرآن سوزی بر فرخنده صادر کرد و جلادان دین خو وارد کارزار جنایت هولناک شدند، به منزل فرخنده نزد پدر و مادر او رفتند و عذر خواهی کردند.

دولت تعویض نویسان را گرفتار کرد ولی آنها هم بعد از پول تیر کردن دوباره آزاد شدند. رسم تعویض نویسی، جادو نویسی، فال بینی، غیب گویی و زیارت پرستی جزو فرهنگ مردم عوام 85 درصدی بی سواد افغانستان گردیده است. دکان تعویض نویسان، جادوگران و جادو نویسان و طبیب های طبی سنتی گرم است. دولت ها هم برای بی خبر نگهداشتن 85 درصد بی سواد از جریانات زمانه ها، بازوی تعویض نویسان و پیران انگلیسی هستند.

با گذر از قتل هولناک فرخنده به سوی بیان داستان «صلح نامه» حکمتیار یکی دیگر از چهره هایی که در لیست سیاه سازمان ملل متحد، متهم به جنایت جنگی در کشتار مردم ملکی بیگناه افغانستان در سال های 1372 تا 1374 شده است، به یکی دیگر از رویدادهای سیاسی حکومت غنی می پردازیم، تا نشان دهیم که حکومت غنی تحت فشارهای سیاسی امریکا و سعودی و پاکستان دهل صلح با جنایتکار جنگی علیه مردم افغانستان، به گردن کرد.

توافقنامه صلح میان دولت غنی و هیات حزب اسلامی؛
روز 22 سپتامبر 2016 {اول میزان 1395} موافقنامه صلح میان شورای صلح دولت افغانستان به ریاست پیر سید احمد گیلانی با هیات حزب اسلامی از جمله محمد کریم امینی رییس هیات مذاکره کننده حزب اسلامی، غیرت بهیر {داماد گلبدین} و حبیب الرحمان حکمتیار {پسر گلبدین} ، در حضور محمد حنیف اتمر مشاور ارشد رییس جمهور و مشاور ریاست امنیت ملی، عطاء الرحمان سلیم منشی شورای صلح به نمایندگی دولت افغانستان امضا گردید. این توافقنامه شش صفحه ای در سه فصل 269 ماده ترتیب شده است.

این در حالی بود که در روز امضای توافقنامه دولت غنی با هیات گلبدین که پیش زمینه فراهم شدن شرایط آمدن حکمتیار از مخفیگاه اش به کابل بود، فعالان سازمان های حقوق بشر و نهادهای جامعه مدنی و احزاب سیاسی از جمله حزب همبستگی تظاهرات بزرگی را در شهر کابل بر ضد امضای توافقنامه صلح میان دولت و حزب اسلامی براه انداختند، تظاهر کنندگان در کابل با حمل شعارهای اعتراضی که در آن نوشته شده بود: «اگر امریکا و غلامانش راکتیار و شرکای جرمش را ببخشند، تاریخ و مردم ما هرگز نمی بخشند»، تصویری از گلبدین بشکل داراکولا دندان تیز خون آشام ترسیم کرده بودند، در زیر آن با خط درشت به رنگ سرخ نوشته بودند: قصاب کابل.

تظاهرکنندگان گلبدین را به کشتار هزاران نفر از شهروندان شهر کابل در سال های 1372 تا 1374 محکوم می کنند. همچنان حزب اسلامی با منفجر کردن یک کامیون بزرک مملو از مواد منفجره در منطقه ای مسکونی شاه شهید روز جمعه 16 اسد 1394، که 15 نفر را به قتل رساند و 400 نفر دیگر را زخمی نمود و شیشه های خانه های محل را شکست و سبب وحشت و ترس مردم بی گناه ملکی گردید که لکه ننگ دیگری در دامن قصاب کابل است.

داستان راکت پرانی ها ی راکتیار در دهه ی 90 و داستان کشتارهای کمین هایش از جمله کمین تنگه فرخار کشتار جهل و هشت نفر از قوماندانان شورای نظار در دهه ی 80 قرن بیستم و همچنان داستان قتل سیدال از چپ اندیشان شعله ای و سخنرانان در دانشکاه کابل در اواخر دهه شصت قرن بیستم، به شمول داستان به کشتن دادن احمدشاه مسعود {در جنگ پنجشیر در 1354 در زمان داوودخان که پلان وقت کودتا را به مسعود غلط داده بود} و به قتل رساندن انجینیر جان محمد، در سال 1355 و بقتل رساندن سید رسول عضو جمعیت اسلامی نویسنده کتاب «اژدها» که تصویری از شیطانیت های سیاسی حکمتیار برکشیده بود که بوسیله آدمکشان گلبدین در دهه 80 قرن بیستم، در پشاور ترور شد، اینها همه شواهد عینی هستند که گلبدین تشنه به خون دیگر اندیشان و حتی مسلمانان که با او مخالفت کنند نیز هست.

در هرصورت، پس از امضای توافقنامه در گرماکرم آوازه رسیدن گلبدین به کابل، ناگهان سر و کله او در ولایت لغمان {والی لغمان از عمال آی اس آی نزدیک به گلبدین} پیدا شد. گلبدین سخنرانی کرد. طالبان را برادر خواند. او گفت صلح به نفع همه افغان ها است. گلبدین با کاروان از طرفداران اش از شاهراه کابل ننگرهار به کابل رسید. با اشرف غنی، عبدالله، کرزی، سیاف و اتمر و دیگران در ارک ریاست جمهوری دیدار کرد. او گفت که: «قانون اساسی افغانستان ناقص و نامکمل است و او قانون جامع تر برای افغانستان دارد».

حکمتیار، تحت پوشش مالی و امنیتی دولت غنی در منطقه دارالامان شهر کابل قصر و بنگاه و افراد مسلح حاضر باش و بادیگارها پیدا کرد و شروع نمود به فتنه گری علیه مردم تاجیک و هزاره و شمشیر برضد ایران کشید که در امور داخلی افغانستان مداخله می کند.
حکمتیار در 7 نوامبر 2013 {16 اسد 1392}، در پیامی به مناسبت عید فطر گفته بود که: «نیروهای خارجی در افغانستان با حمایت از «اقلیت» ها تلاش دارند افغانستان را تجزیه کنند و شرایط را برای دوام جنگ در افغانستان مساعد سازند». راکتیار افزود که: «اکنون بامیان و دایکندی مانند بلخ حیثیت ولایت های مستقل را دارند. امریکا در معامله گری با ایران برنامه دایکندی را آورد و حکومت هم اجرا می کتد». محمد محقق روز یکشنبه 8 حوت 1390 در دومین سالگرد شهادت عبدالعلی مزاری در غرب کابل دشت پرچی گفت که «در 15 سال فقط دایکندی و چند ولسوالی مورد تایید قرار گرفته است و هنوز سرنوشت سه ولایت و حدود 50 واحد اداری دیگر که قبلا از سوی حکومت وقت وعده داده شده بود، در ابهام قرار دارد».

حکمتیار در سال 1391 کفته بود که: «پیش شرط مذاکره با دولت کابل خروج تمام عساکر خارجی از افغانستان است». او سوگند خورده بود که از جمله امت رسول الله نباشم، که تا یک نفر امریکایی در افغانستان است با دولت آله دست امریکا، آشتی و مصالحه کنم».
عطامحمد نور در جنگ با گلبدین، گفت که: «تو چه گپ می زنی. تو یک تسلیمی هستی. گفته بودی که امت رسول الله نباشم که تا یک نفر امریکایی در افغانستان باشد، با دولت صلح کنم. حالا صلح چی تسلیم شدی. عطامحمد نور گفت: «حزب اسلامی از نظر جبهه جنگ خلع سلاح است. کدام جبهه جنگ حکمتیار برضد دولت فعال است. چند دزد از قوماندانان حزب اسلامی در تخار است که جز دزدی و راه گیری کاری ندارند.
خانم سیلی غفار از اعضای ارشد حزب همبستگی افغانستان، بر حمکتیار اتهام وارد کرد که با فرستادن دخترش به سفارت امریکا و دادن تضمین ها برای همکاری و همسویی با سیاست منطقه ای امریکا در افغانستان بر شانه های حکومت پوشالی غنی تحمیل گردید.

حکمتیار در دهه ی 80 به یمن لطف جنرال ضیاء الحق {1979 تا اپریل 1988 بر سر مساله جنگ افغانستان در آسمان هوایی نظامی پاکستان در چکاله در آسمان ها به قتل رسید بوسیله باند محارم} در پشاور پاکستان زندان های شخصی داشت. مقر نظامی و دفتر سیاسی حزب در شمشتو بود. او لاف می زد که 90 درصد افغانستان تحت کنترول حزب اسلامی است. هنگامیکه حکومت نجیب الله سقوط کرد و در 8 ثور 1372، نیروهای مجاهدین حزب جمعیت اسلامی شورای نظار و حزب وحدت به رهبری مزاری در غرب کابل مستقر شد، گلبدین تنها ولایت لوگر و لغمان را در کنترول داشت و در شمالی و شمال شرق و شمال غرب و حوزه جنوب غرب جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی، جنبش ملی حضور پیدا کردند. شورای ننگرهار به ریاست حاجی قدیر شکل گرفت و حکمتیار در چهار آسیاب 25 کیلومتری کابل موضع گرفت.

پس از ویران کردن شهر کابل و کشتن 15000 هزار از شهروندان کابل بوسیله راکت های کور سکر، هنگامیکه طالبان چهار آسیاب را در فبروری 1995 گرفتند و گلبدین به سروبی فرار کرد و سپس با پادرمانی سیاف در موافقنامه ماهی پر سال 1375، به حیث صدراعظم حکومت اسلامی ربانی ایفای وظیفه کرد که پس از سقوط کابل {26 سپتامبر 1996} بیچاره شد و در پناه ربانی و حمایت مسعود به تاجیکستان رسید و از آنجا به ایران پرواز کرد. از اکتوبر سال 1996 تا 2001، در ایران بود و بعد به پاکستان رسید.

نیروهای حزب اسلامی در دهه 90 به طالبان تسلیم شدند و با آنها یکجا برضد نیروهای مقاومت می جنگیدند. حکمتیار را وارد بازی ها کردند تا بنیادگرایان مکتبی را با ملایان سلفی زیر چتر حکمتیار برضد ایران و هند و کشورهای آسیای مرکزی به گردش آورند. حکمتیار از یاران اصلی پاکستان و مورد تایید شاهزادگان سعودی و سازمان سیا برای ادامه بازی ها در افغانستان، نیز، هست. حکمتیار را وادار کردند تا هنر تفرقه اندازی نشان بدهد و در دور جدید بازی ها با بلک واتر طالبان همسو شود در قتل مخالفان. در حمله چند ماه قبل در سال 1399 به درواز شمالی حوزه 17 در سرک کاریزمیر، قوماندان حزب اسلامی از قریه موچین در تبانی با نفرزه های بلک واتر طالبان، به حوزه 17 پولیس کابل حمله کردند.

رسیدیم به پایان درامه سیاسی حکومت وحدت ملی که با برگزاری انتخابات 6 میزان 1398، اشرف غنی بار دیگر در یک تقلب آشکار برنده انتخاب اعلام گردید و اندکی بعد فرمان لغو ریاست اجرایی را صادر کرد که در تاریخ سیاسی افغانستان برای اولین بار در اعتراض به سیاست های قوم گرایانه و تقلب غنی، حکومت موازی همه شمول به رهبری عبدالله چهره گشود که جزییات داستان انتخابات 1398 و رویدادهای سیاسی بعدی آن را با داستان سازشنامه تیاتر دوحه و پیامدهای بعدی به تفصیل خواهیم آورد.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
فرخنده
حکمتیار
غنی
کرزی
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است