نقش مخرب عربستان سعودی در افغانستان (یکم)
عربستان سعودی برای حفظ منافع در افغانستان و مقابله با نفوذ ایران، نقش مخرب را در افغانستان دهه های 80 و 90 و پس از سقوط طالبان تا امروزه بازی کرده است 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۰۸    ۱۳۹۹/۴/۱۷ کد خبر: 164082 منبع: پرینت

پیش درآمد؛
برای درک اوضاع و احوال سیاسی و شرایط تاریخی به قدرت رسیدن خانواده عبدالعزیز بن سعود در عرستان {22 دسامبر 1932}، ضروری است که نگاهی اجمالی به رویدادهای سیاسی دهه نیمه دوم قرن نوزدهم، بیندازیم که انگلیس ها در فن سیاست نیرنگ برای براندازی امپراطوری عثمانی در حال احتضار و فریب دادن اعراب حجاز مکه به رهبری امیرحسین به امید پادشاهی مستقل عرب و در تحریک خانواده عبدالعزیز بن سعود و لشکر وهابی ها برضد امیرحسین و همجنان در براندازی نیکولای دوم تزار روسیه در آن نقش بازی می کردند، تا به یک درک و فهم تاریخی و سیاسی همه جانبه از چگونگی پیدایش شاهنشاهی عربستان سعودی برسیم و نقش مخرب آنکشور در لباس دوستی با مردم افغانستان را در روشنی قضایای تاریخی شفاف سازیم.

در نیمه دوم قرن نوزدهم، بازیگران قدرت های اروپایی برای تقسیم مجدد اروپا و آسیا و افریقا و امریکا لاتین و میراث امپراطوری در حال احتضار عثمانی باهم در یک تنش رقابتی گیر کرده بودند. این قدرت ها عبارت بودند از انگلستان، اتریش، فرانسه، پروس-آلمان و ایتالیا و روسیه تزاری که در میان همه ای این قدرت های اروپایی اسپ سواران امپراطوری بریتانیا اهل تاج و تخت ویکتوریایی که آفتاب در مستعمرات تحت سلطه فرمان غروب نمی کرد، در سوق و جهت و مسیر دادن به قضایای سیاسی رویدادهای جهانی و منطقه آنزمان که بسوی جنگ جهانی اول کشیده می شد، نقش اصلی را بازی می کردند.

سیاست نیرنگ به هدف چیره شدن به منابع نفتی اعراب؛
انگلیس ها در میان سال های 1800، در تبانی با امریکا، طرح مهار و تسلط بر نفت خاورمیانه را در دستور کار قرار دادند. برای اجرا شدن این طرح توسعه طلبی امپریالیستی، انگلیس ها به هدف باز جا پایی در میان اعراب حجاز مکه به رهبری امیرشریف از قبیله هاشمیان و فریب دادن اعراب به امید پادشاهی مستقل و جنگانیدن آنها علیه قشون عثمانی در منطقه، آرچیوندموری معرف به لورنس جاسوس کار کشته که به زبان های عربی و ترکی تکلم می کرد به نزد امیرشریف که پسرانش عبدالله و فیصل با ملی گرایان سوریه و عراق روابط داشتند، فرستادند.

انگلیس ها از طریق لورنس به امیرحسین وسران قبایل متحد با حین شریف مکه پیام دادند و سوگندنامه فرستادندکه جابجایی یهودی ها در فلسطین برطبق طرح روجلید در کار نیست بلکه آرزوی حکومت انگلستان پادشاهی مستقل اعراب به شاهنشاهی امیرحسین است. لورنس، در لباس عربی خودش را عاشق پادشاهی اعراب به شاهی امیرحسین ساخت. انگلیس ها با آنکه به ظاهر، حسین شیریف مکه را پادشاه حجاز معرفی می کرد، به طور پنهانی با عبدالعزیز بن سعود و لشکرهای و وهابی وارثان خانواده شیخ محمد بن عبدالوهاب در براندازی حسین شریف که مخالف جابجا شدن صهونیست های یهودی در فلسطین بود و پسرانش با ملی گرایان سوریه و عراق در تماس های چنیل اندازی ضدانگلیسی بودند، تاردوانی های سیاسی داشتند و سلاح و مهمات و پول در اختیار بن عبدالعزیز قرار می دادند.

دولت بریتانیا در 15 دسامبر 1916، حسین را به حیث پادشاه حجاز به رسمیت شناخت. با این نیرنگ شرکتسالاران نفتی انگلیس، حسین را به نفع خود، به سوی جنگ با سلطان عثمانی سوق دادند. قوای اعراب به رهبری قبایل منحد بخش بزرگ سرزمین اعراب را از وجود سربازان عثمانی پاک کردند. پس از شعله ور شدن جنگ اول جهانی {1914-1918}، انگلیس ها در همدستی لاردروچیلد اعلامیه بالفور را را در نوامبر 1917، آفتابی کردند و سپس برخلاف سوگند و وعده و پیمان با حسین، صهونیست های یهودی را از اروپا و روسیه به فلسطین آوردند و چهارمیلیون فلسطینی را از خاک سرزمین اجدادی 1300 سال به سوی جنوب لبنان و رود نوار اردن کوچ اجباری دادند و همزمان با آن با قرار دادن سلاح و پول به عبدالعزیز و لشکرهای وهابی را به هدف سرنگونی حسین که با جابجا سازی یهودیان در فلسطین مخالفت می کرد، به حرکت آوردند.

به قدرت رسیدن خانواده عبدالعزیزبن سعود؛
قشون وهابی تحت قوماندانی عبدالعزیز از سال های 1915 تا1927، دست به رشته علمیات های زدند که حجاز و طائف و سپس در 13 اکتبر 1924، به مکه شهر مقدس که مرکز پادشاهی هاشمیان به شمار می رفت یورش برند. حسین و پسرش علی شهر را ترک کردند و سپس گرفتار و بطرز هولناک بقتل رسیدند.
در 5 دسامبر 1925 قشون وهابی «برادران دینی» شهر مدینه را پس از جنگ های خونین تسخیر کردند در 22 دسامبر 1932، ارتش های وهابی و سعودی قیام اعراب گذرگاه ماوراء اردن را سرکوب و پس از این فتوحات سرزمین های تحت تصرف را به نام عربستان سعودی نامیدند. عبدالعزیز خودش را پادشاه عربستان سعودی خواند.

در سال 1935، کمپنی های تفتی امریکا و انگلیس به استخراج نفت جنوب عربستان شروع کردند. همزمان باین کار انگلیس ها یک خط لوله انتقال نفت از موصل به هایقه را تاسیس نمودند.
همزمان با این رویدادها که شرکتسالاران نفتی انگلیس و امریکا حوزه های نفتی اعراب خاورمیانه به شمول عراق و امیرنشینان خلیح را تحت تسلطه مهار می کرد و بر اساس طرح کمیسیون پیل مهاجرت یهودیان به فلسطین رسمی می شد، کنفرانس پان عرب، طرح پیل را رد کردند. انگلیس ها رهبران عرب مخالف را بازداشت و به جزیره دور افتاده سیشل تعبید کردند

تلاش برای سلطه بر نفت عراق؛
از سوی دیگر، انگلیس ها، برای کنترول منابع نفتی عراق در سال های 1922 و 1929، با فرستادن جاسوسان ام ای 6 به منطقه کردنشین موصل و کرکوک در تباتب با شیخ محمود، کرد ها را برضد حکومت عراق به شورش برانگیختند. در 13 اکتبر 1932 عراق به صورت کشور مستقل پا به عرصه وجود گذاشت. تحت فشار کشورهای فرانسه و ایتالیا و روسیه که جای پای منابع نفتی عراق باز کرده بود، به استقلال عراق تن داد. در سال 1968 به اثر فشار حکومت جنرال عبدالکریم قاسم رییس جمهور وقت عراق انگلیس ها از آن کشور خارج شدند. در هنکام خروج کویت که جزو خاک عراق است را به بهانه این کویت کشور مستقل است از عراق جدا کردند و بر منابع نفتی آن چیره شدند. انگلیس ها برای کنترول نفت عراق در 10 جون 1963 مصطفی بارزانی رهبر کردهای عراق را برضد بغداد به حرکت آوردند.

علت اصلی تشکیل کنفرانس لوزان 1923، کشف منابع نفتی، در منطقه موصل در شمال عراق بود. شرکت نفنی خانواده راکفلرها توانست که رییس جمهور وقت امریکا و ارن هاردینگ را وادارد که برای مهارنفت کویت و عراق دست به فعالیت بزند. انگلیس ها و امریکایی ها با خانواده الصباح حاکم کویت، قرار و مدار بستند که پادشاهی کویت را از آن خود کنند و منابع نفتی آن کشور را در اختیار شرکت های نفتی انگلیس و امریکا قرار دهند.

در سال 1961، عبدالکریم قاسم رییس جمهور عراق به بریتانیا هشدار داد که» کویت سرزمین متعلق به عراق است و 400 سال چنین بوده است». پس از این هشدار، عبدالکریم قاسم به وضع اسرار آمیزی به قتل رسید.

درهرصورت، انگلیس ها، برای جابجا سازی صهونیسم یهود و مهار کردن نفت خاورمیانه این همه فتنه ها را براه انداختند. به قبلیه سعود و وارثان خانواده شیخ محمدبن عبدالوهاب که منافع شان در ایجادحکومت شاهنشاهی دیکتاتوری مذهبی شلاق و قمچین باهم عجین شده بود کمک کردند که حریفان عربی مخالف به شمول حسین و پسران اش را نابود سازد و در راستای سیاست های آنها در عربستان سعودی اسپ پادشاهی بتازند.

حفره ای که در جهان عرب خلق شد؛
پس از جنگ جهانی دوم، جنبش استعمار زدایی که با احساسات ناسیونالیستی مردم دربند مستعمرات انگلیس همراه بود، ناسونالیست های عربی مصر و سوریه و عراق و همچنان اسلام رادیکال تندرو اخوان المسلمین مصر را در دهه های پنجاه و شصت و هفتاد قرن بیستم، برضد امریکا و انگلیس و اسراییل در حمایت از سازمان الفتح فلسطین به رهبری یاسر عرفات به صحنه آورد که جنرال عبدالناصر از ملی گرایان مصر برای وحدت اعراب و آزادسازی سرزمین های عربی از جمله فلسطین از سلطه شرکتسالاران نفتی امریکا و انگلیس و یهود، در آن همراه با حافظ اسد رهبر سوریه نقش بازی می کردند. در سال 1967، در حنگ اعراب علیه اسراییل عربستان سعودی از جانبداری طرف های عرب در جنگ با اسراییل خودداری کرد. حافظ اسد بعداً گفت که: «عربستان سعودی حفره است که انگلیس ها و امریکایی ها در قلب جهان عرب خلق کرده اند.»

در زمان روزولت رییس جمهور وقت امریکا،{نوه روزولت در سرنگونی حکومت ملی دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران در سال 1953، 22 اسد 1333، در تبانی ارتشبد زاهدی، نفش بازی کرده است}، بود که میان واشنگتن و ریاض، همجوشی سیاسی و نظامی استراتژیک به وجود آمد.

روزولت، طرح مسلح ساختن مسلمانان سنتی وهابی تحت پوشش سعودی را به هدف مقابله با خطر نفوذ کمونیسم شوروی و چین و مهار کردن ملی گرایی عربی که مسلمانان بنیادگر اخوان المسلمین که منافع امریکا و خانواده سعود را در خاورمیانه و شمال افریقا تهدید می کرد، به عبدالعزیز پیشنهاد کرد که مورد تایید شاه سعودی نیز واقع شد.

از این به بعد بود که سعودی ها برای لشکر سازی و تربیت وهابی های سنتی در خاورمیانه و خلیج فارس و جهان اسلام، پروژه سازی کردند که در سودان عبدالبشیر ترابی، در مصر مفتی های الازهر و در سوریه و عراق و اردن و لبنان و همچنان در افغانستان و پاکستان و کشورهای افریقایی مسلمان نشین، لشکرهای تحت پوشش به جود آمد که پس از اشغال افغانستان بوسیله لشکر چهلم شوروی در 27 دسامبر 1979 {6 جدی 1358}، عربستان سعودی برای حفظ منافع در افغانستان و مقابله با نفوذ ایران، نقش مخرب را در افغانستان دهه های 80 و 90 و پس از سقوط طالبان تا امروزه بازی کرده است که به آن خواهیم پرداخت.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
عرب
سعودی
افغانستان
نظرات بینندگان:

>>>   با صد باب مدرسه ساخت عربستان، اسلام را با بسته بندي سعودي مي آموزيم. از آغاز جهاد به حد كافي استقلال فقهي مدارس و علماي ما كاهش يافته اما با اين حركت جديد، از بين خواهد رفت و فقه و فكر وهابي، بر جايگاه و مسند فقه حنفي در افغانستان خواهد نشست.
در دل مدارس عربستاني، فكر وهابي وجود دارد و در دل فكر وهابي، انديشه تكفير، علمداري مي كند.
محمد بن عبدالوهاب، پيشواي وهابيت علاوه بر تكفير خيل كثيري از مسلمين، معتقد است كه حتي اگر كسي مسلمان باشد و به كفر كافري باور نداشته باشد، كافر شده است و حتي اگر پدري، پسر بي نمازش را كافر نخواند، خود او نيز كافر است.
انديشه تكفيري جهان اسلام را به زانو در آورده. تنها تفاوت ميان انديشه تكفيري داعش با سلفيت وهابي حجاز در اين است كه وهابيت حجاز، به دليل منافع خاندان سلطنتي، خروج بر عليه حاكم را جايز نمي داند اما داعش آن را جايز مي داند و اين حاكمان را مانع حاكميت شريعت مي خواند.
در روزگاري كه ما تاوان فكر افراطي، سلفيت جهادي و انديشه تكفير را مي دهيم و افراطيت تكفيري، مهمترين تهديد امنيت ملي ماست، صد باب مدرسه ساخت عربستان، به منزله صد برابر كردن تهديدات امنيت ملي است.
شجاع محسنی

>>>   ریس دانشگاه الازهر:
خواندن نماز جنازه طالبان به این میمانند که جنازه خوک را بخوانید !
محمد احمد الطیب نماز جنازه را برای طالبان منع کرد. و گفته که این فساد آمریکا و عربستان سعودی در افغانستان به را آن ساختن این در اصل از یهود کرده هم کافر تر هستند..
محمد احمد الطیب امام مسجید الازهر مصر در مورد مشروعیت جنگ در افغانستان چنین فتوا داد.
بنا بر این دلیل که طالبان با کفار صلح و با مسلمانان میجنگند وصدها دلیل دیگر بر رد مشروعیت جنگی به نام جهاد در افغانستان،پس به صراحت گفته میتوانیم که طالبان جهاد نمیکنند بلکه مسلمان کشی میکنند وکسی که این چنین با کفار صلح ومسلمانان را با استفاده سوء از دین قتل عام کند نماز جناز براین گروه حرام است. پس هیچ کس دیگر بر این گروه نماز جنازه نخواند.

>>>   Amin Hassan
این چه شوریست که من در حکومت دلقکان و نوکران میبینم
در سعودی دیسکو حلال ......
در افغانستان مدرسه ترور میبینم ؟!
دوستان من به عقاید همه شما هم کیشان و هم دینانم احترام دارم و صرف حرف دلم را میزنم و بس !
همین سعودی ها که کعبه را با دینش ( اسلام ) دزدیدند و بُردند و خاک نا پاک خود را ( مقدس ) بر ما تحمیل کردند و ۱۲۴۰ سال میشود که خود را هم زبان خدا معرفی نمودند و ........
پس از یاد نبرید که همین دزدان کعبه و دین ، قبرکن همین دین دزدیده شده ( اسلام) هم خواهند بود ، یعنی که اسلام از یک قبله برخاسته بود و کفر از این [قبله] بر می خیزد......
این حرفم امروز چندان چسب ندارد و فردا نه من هستم و نه تو ، خواننده یی هم نظر و مخالف !
با عرض حرمت ( امین )

>>>   عربستان امیدوار است که بتواند با طالبان و داعش و القاعده, افغانستان را به شعبه دوم عربستان تبدیل کند تا مرکز تولید و صادرات تروریسم وهابی تکفیری در دنیا شود...به امید هشیاری مردم مسلمان واقعی افغانستان..
خدایا همه ی انسانها را از جهل و تعصب بیجا نجات بده

>>>   نعیم قاسم: محاصره لبنان توسط آمریکا برای تحقق اهداف اسرائیل است/ خبری از جنگ نیست
معاون دبیرکل حزب‌الله لبنان تأکید کرد، محاصره اقتصادی و گرسنگی که لبنان با آن مواجه است توسط آمریکا و هم‌پیمانانش برای تحقق اهداف اسرائیل و نابودی مقاومت مدیریت می‌شود.
نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزب‌الله لبنان در مصاحبه با پایگاه خبری العهد درباره نقش شهید قاسم سلیمانی، فرمانده گردان قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در جنگ ۲۰۰۶ در کنار مقاومت گفت: تجاوز ۲۰۰۶ جنگ واقعی اسرائیل علیه لبنان و با هدف از بین بردن مقاومت بود اما با آمادگی و تجهیزات و رهبری حکیمانه دبیرکل حزب‌الله و همچنین وجود فرماندهانی مثل شهید عماد مغنیه و دیگران و کمک شهید قاسم سلیمانی که در اوج جنگ کنار ما و یکی از افراد اصلی حاضر در اتاق مرکزی عملیات بود اسرائیل نتوانست پیروز شود.
وی درباره نقش قاسم سلیمانی در کنار مقاومت در سوریه به ویژه در جنگ آزادسازی الجرود تا ۲۰۱۷ گفت: قاسم سلیمانی سال ۱۹۹۸ به عنوان فرمانده نیروی قدس تعیین شد. هدف از نیروی قدس آماده سازی یک ارتش ۲۰ میلیونی برای آزادی قدس بود. این ارتش از مبارزان در تمام منطقه تشکیل می‌شد چه در فلسطین، چه لبنان یا عراق یا پاکستان یا افغانستان یا سوریه. زمانی که سال ۲۰۱۱ جنگ سوریه رخ داد طبیعی بود که قاسم سلیمانی همان کسی باشد که این پرونده را مستقیما پیگیری کند اولا به خاطر نجات سوریه و دوما برای مقابله با داعش و گروه‌های تکفیری و سوم برای حمایت از نیروها و حضور در کنار نیروهای حزب‌الله. در نتیجه او فرمانده واقعی برای تمام گروه‌های غیرسوری در داخل سوریه برای مقابله با چالش‌ها و نابودی داعش و همچنین نجات سوریه بود. قاسم سلیمانی فرمانده نظامی کاردانی بود که دیدگاه استراتژیک سیاسی و نظامی داشت. وی شخصیت فوق‌العاده‌ای از خود نشان داد.
نعیم قاسم درباره طرح محاصره اقتصادی لبنانی‌ها و نقش سلاح مقاومت در سناریوی رویارویی جدید گفت: محاصره اقتصادی لبنان توسط آمریکا و هم‌پیمانانش برای تحمیل سیاست‌هایی که به نفع خودشان است، اداره می‌شود. همچنین هدف آمریکا تحقق اهداف اسرائیل برای فشار بر لبنان است چراکه خطر ادامه مقاومت برای اسرائیل آزاردهنده است و آمریکا به دنبال نابودی مقاومت است. همبستگی لبنان با سوریه، عراق و منطقه موجب ناراحتی آمریکاست چراکه آن‌ها می‌خواهند سوریه در دام بیفتد و سیاست‌هایش تغییر کند. برای همین می‌دانیم این هجمه بزرگی است و تصمیم گرفتیم برای بازسازی کشور و فعالیت از طریق دولت و نهادها برای نجات اقتصاد کشور و ارائه پیشنهاداتی برای بهبود اوضاع تلاش کنیم. یکی از این طرح‌ها پیشنهاد اخیر دبیرکل حزب‌الله است که بر لزوم رفتن به سمت شرق به جای تکیه بر غرب تاکید کرد. زمانی که ببینند ما با شرق چه چین، چه روسیه و چه ایران یا هر کشوری غیر از غربی‌ها ارتباط داریم که می‌توانند به ما کمک کنند یا وام بدهند در این صورت فشار استکبار جهانی بر ما کاسته می‌شود. تلاش‌های ما از طریق دولت و فعالیت‌مان برای رفتن به سمت شرق به عنوان یکی از گزینه‌ها و همبستگی اجتماعی از جمله عواملی است که به بهبود وضعیت کمک می‌کند.
معاون دبیرکل حزب‌الله لبنان درباره اتهامات دوروتی شیا، سفیر آمریکا در بیروت علیه حزب‌الله گفت: اینکه سفیر آمریکا حقایق را وارونه می‌کند و می‌گوید تجاوز اقتصادی و اجتماعی آمریکا علیه لبنان از سوی حزب‌الله است هیچ کسی را قانع نمی‌کند و کسی این صحبت‌ها را باور نمی‌کند. بعد از اینکه واضح و روشن شد آمریکا پشت محاصره اقتصادی کنونی و افزایش قیمت دلار است مسؤولان آمریکایی از مایک پامپئو، وزیر خارجه این کشور گرفته تا معاونش دیوید شنکر و سفیر آمریکا سعی کردند از طریق اتهام‌زنی به حزب‌الله از خودشان دفاع کنند همگی در لبنان می‌دانند که دلیل بحران اقتصادی سیاست‌های آمریکا و مداخله در چگونگی اصلاح و اداره و فشار بر صندوق بین‌المللی پول برای آزاد نکردن وام‌ها و کمک است. کاملا با اظهارات سفیر آمریکا مخالفیم. این به این دلیل است که تمام تبلیغات‌شان برای مسؤول دانستن حزب‌الله شکست خورده است و سعی می‌کنند با این روش جبران کنند.
وی درباره اتهامات درخصوص سلطه حزب‌الله بر لبنان گفت: کسانی هستند که این اظهارات را ایراد می‌کنند. اگر حزب‌الله خواهان استقلال لبنان است و در این راه تلاش می‌کند و نمی‌خواهد به طرح اسرائیل بپیوندد این برای لبنان شرافت است. اگر حزب‌الله اصل سه‌گانه ارتش، مردم و مقاومت را حفظ می‌کند و بسیاری از رهبران سیاسی و مردم از آن حمایت می‌کنند پس ما به آن افتخار می‌کنیم.
وی درباره احتمال جنگ جدید گفت: شرایط حاکی از جنگ جدیدی از سوی اسرائیل نیست چراکه اسرائیل مشغول کرونا و احتمالات الحاق کرانه باختری است و از واکنش‌های فلسطینی‌ها می‌ترسد. همچنین نگران توانایی‌های نظامی مقاومت است در نتیجه ممکن نیست دست به جنگ جدیدی بزند که نتایجش مشخص نیست. در داخل خود اسرائیل نیز می‌گویند که جبهه داخلی آماده هیچ جنگی نیست. با این حال ما همواره آماده هستیم و اطمینان داریم که پیروز می‌شویم.

>>>   «عارف رحمانی» نماینده غزنی در پارلمان افغانستان در جلسه عمومی این مجلس نسبت به تلاش‌های عربستان برای نفوذ در نظام آموزشی افغانستان هشدار داد و خواستار هوشیاری دولت در این باره شد.
رحمانی گفت: مدرسه‌سازی افغانستان توسط عربستان سعودی حتی اگر زیر نظر دولت هم باشد پیامدهای بسیار وحشتناکی خواهد داشت.
وی افزود: اجازه ندهیم هیچ کشوری در افغانستان مدرسه دینی بسازد، خود ما با توجه به عقلانیت و همگرایی مذهبی این کشور برنامه‌های آموزشی داشته باشیم و مدرسه و مکتب دینی بسازیم.
رحمانی همچنین تصریح کرد: عربستان سعودی اگر مردم ما را دوست دارد 100 درمانگاه و یا کارخانه را در افغانستان احداث کند تا مشکلات مردم رفع شود.

>>>   محمد اسلم سلیم
امریکایی ها و اعراب در منطقه کاری برای صلح ثبات نمی کنند.
اینها تشنج زدایی نه ؛ تشنج زایی میکنند.
منطقه متشنج به نفع اهداف نزدیک و دور نمایی امریکایی ها است و اعراب ابزاری است در دست امریکا و انگلیس .
طالب و داعش امریکایی است و بدون حمایت امریکا تسلیح و تجهیز امریکا کوچکترین حرکتی انجام داده نمی توانند.
امریکا برای گروه های نیابتی تروریستی اش طالبان در کشور ما و منطقه میخواهد پوشش سیاسی دهد
وبا مشارکت شان درقدرت با دست باز تر از آنها استفاده نماید.
خلیل زاد در همین راستا کار میکند و جنگ در کشور پایان نخواهد یافت تا زمانیکه توازون قدرت و منافع قدرت های جهانی و منطقوی به وجود نیآید.

>>>   باز هم صحبت بالای ایجاد 100 مدارس دینی از جانب عربستان سعودی است، 😥
استخابات کشور های عربی و غربی از طریق اطلاعات جمعی کشور همواره به گوش مردم ما میزنند " که گویا کشور، ملت و جامعه ما سنتی و آن هم اسلام میراثی است، 🤔

و یک تعداد از به اصطلاح روشنفکران بد بخت ما بدون در نظر اصل مطلب به این عقیده میباشند، 😊
که اگر این اسلام و مسلمانی میراثی هر بلای به جان ما از قبیل سنگسار" فحاشا در مساجد و مدارس دینی " انتهار و انفجار ها " دزدی و گرگی و غارتگری" بی عدالتی و بی انصافی و غیره را می‌آورد ، 😥

باید خاموش باشیم و درد و رنج بکشیم و اگر صدا بلند کردیم توهین به مقدسات دین میراثی شان می‌شود، 🤔
حالا تو " کودن دعوا گر " جاهل و بیکار که در وطن و یا خارج از وطن زندگی میکنی" برایم بگو آیا نیم قرن کافی نیست که همین مدارس دین میراثی تو چه بلا هایکه نبود بالای مردم ما " که نیاورد ، 😥
ضیا مجمر

>>>   حافظ اسد بعداً گفت که: «عربستان سعودی حفره است که انگلیس ها و امریکایی ها در قلب جهان عرب خلق کرده اند.»
خدا رحمت کنه حافظ 1سد را خوب این آل سعود خبیث را شناخته بود.

>>>   پارسی ستیری عربستان و همکاران دولتی شان کرزی و احمدزی به کمک غلام بچه های پارسی گو درباره زی ها در حتی است که ما نام یک نهاد دولتی به زبان پارسی نداریم نام یک اسناده ملی به زبان پارسی ندایم شرم آور این است که به انگلیسی هندی فرانسه ای است و حلال هم است پارسی حرام میداند از این بهتر هم میشود ؟؟؟؟؟

>>>   وهابیت٬ رژیم آل سعود و مصیبت جهان اسلام!

رژیم آل سعود از بدو تاسیس باپیروی از تفکر وهابیت که بنیان گذارش همان محمد بن عبدالوهاب مزدور استخبارات استعمار پیر بریتانیای کبیراست٬ جهان اسلام را به گلیم غم نشانیده است.
از زمان ایجاد رژیم دست نشانده آل سعود٬ دشمنی استعمار غرب به صورت کل با جهان اسلام مطمح نظر نبود. این رژیم در ابتدا در حمایت از منافع انگلیس و بعدآ میراث خوارش امریکا که تنها منافع اقتصادی برایشان مطرح بود می پرداخت؛ و اما بااشغال فلسطین توسط صیهونست ها و اشغال افغانستان توسط قشون سرخ بهره برداری از نظام مزدور سعودی برای پیشبرد اهداف دراز مدت ستراتیژیکی استعماری این اهداف به شیوه دیگری متجلی شد:

اول؛ خنثی سازی تلاش های جهان اسلام و مسلمانان علیه رژیم اشغالگر صیهونستی.
دوم؛ غرب با استفاده از ابزار اسلام علیه کفر و الحاد کمونیزم بنیادگرایی اسلامی را زیر نظر رژیم فاسد سعودی ایجاد کرد و توانست جهان اسلام را از نیم قرن بدینسو در آتشی که خود آنرا مشتعل ساخت بسوزاند.
--- حنایت قتل عام ملیونی مردم اندونیزیا و از بین بردن رژیم مردمی داکتر سوکارنو توسط بنیادگرایان آدمکش به نام اسلامی به رهبری مزدوری به نام سوهارتو.
--- از بین بردن تمامی رژیم های مترقی و مردمی کشورهای اسلامی عرب توسط همین باندها.
--- ایجاد اختلافات گوناگون بین کشور های اسلامی توسط رژیم منحط سعودی زیر نام مذهب.
--- به راه اندازی جنگ های نیابتی توسط رژیم سعودی برای جلوگیری از مبارزات مردمی برای نجات از دکتاتوری های خودکامه چون یمن مصر و غیره.
--- ایجاد خشن ترین٬ جنایت کارترین و وحشی ترین گروه های اوباش در تاریخ بشری٬آنهم زیر نام اسلام برای کشتار مسلمانان؛ چون القاعده و طالب و داعش و الشباب و غیره.
--- ازبین بردن تمامی دست آوردها و آثار فرهنگ و تاریخ اسلامی و چور و چپاول هست و بود جوامع اسلامی توسط اوباشان مزدور و در نهایت سرازیر شدن این آثار معنوی به کشورهای استعماری.

از زهره ۵۲ کشور خورد و بزرگ اسلامی هیج کشوری را نمیتوان سراغ کرد که در جریان نیم قرن گذشته به نحوی دستخوش تحولات و دگرگونی هایی تباه کن و ریشه برانداز دست اندازی های استعماری نگردیده باشد.
--- پیش برد اهداف توسعه طلبانه رژیم صیهونستی باهمکاری و سرمایه رژیم آل سعود و در نهایت ایجاد اسراییل بزرگ که قسمتی از قلمرو سعودی نیز شامل این جغرافیا خواهد بو.

این همه جنایات با برنامه ریزی های استعماری غرب البته با سرمایه نفتی بی پایان آل سعود و چند شیخ نشین غارتگر مزدور دیگر به پیش برده میشوند. شگفت انگیز تر از همه اینکه این برنامه ها نه تنها با سرمایه کشورهای به نام اسلامی بلکه با قوای بشری مزدور و سرسپرده آنهم از خود جوامع اسلامی راه اندازی میشود تا به فرجامین هدف استعماری نایل آیند؛ و آن همانا از بین بردن تاریخ درخشان اسلام و فرهنگ اصیل اسلامی که از اسلام جز نام آنهم با نام وحشت و خشونت و کشتار و بربریت چیزی باقی نماند.

غرب برای پیشبرد اهداف استعماری خویش دو عنصر مهم را در اختیار دارد؛ یکی رژیم مزدور و دست نشانده سعودی٬ و دوم ثروت بی پایان نفت سعودی.
رژیم مزدور برنامه های باداران استعماری را تا الحال توانسته باشیوه های گوناگون موفقانه به پیش ببرد.
۱. ایجاد گروهای تروریستی بنیادگرا به نام اسلام گرایی سلفی و؛
۲. ایجاد مراکز وهابیت و بسط و توسعه این طرز تفکر وحشت آفرین٬ در کشورهای اسلامی ای که جز فقر و محنت و مرض و و حشت جهل و بیسوادی و خرافات چیز دیگری نصیب شان نبوده و همین باعث میگردد که جوامع به صورت کل و خاصتآ جوانان بیکار و احساساتی به آسانی قربانی این برنامه های شیطانی آل سعود و باداران شان از تل ابیب تا لندن و پاریس و امستردام و واشنگتن گردند.

در کشور ما البته وهابیت مزدوران نامداری چون عبدالرب رسول سیاف ها و گلبدین حکمتیار ها و مسلمیارها و حقانی ها و ملاها و مولوی هایی زیادی را از دوران جهاد تا امروز در اختیار داشته که به نفع وهابیت تبلیغ می کنند٬ و هر از گاهی هم اگر افشاگری ای آمیخته با ترس و لرز از جنایات وهابیت توسط اشخاص و افراد یا رسانه ها صورت گیرد٬ قلم به دستان و مفتیان مزدوری چون فهیم کوهدامنی ها را در اختیار دارند تا با تیغ بران به دفاع از اعمال شیطانی وهابی ها بپردازند.

از خداوند بزرگ و منان استدعا دارم تا هموطنان مسلمان و مسلمانان جهان را از شر این دشمنان اسلام و بشریت نجات دهد.
آمین یا رب العالمین

>>>   نقطه ضعف ما دین و اسلام است وچهل سال است پاکستان وعربستان وهمسایه های دیگر ما ازهمین راه استفاده کردن وموفق شده اند برنامه هایشان توسط ملاهای جاهل ووطن فروش پیاده شود

>>>   رهبران نان گدا رسانه های واژه گدا
بیشترین واژه های که در رسانه ها ما بکار میرود گدایی است از واژه های هندی٫ انگلیسی٫ فرانسه ای و عربی میباشد نان گدایی عادت بدی است که مغزه را تنبل میکند و گدا اندیش میسازد رسانه های ما را که بیشترشان به تنبلی مغزی گرفته هستند توان اندیشه کردن را که گدام واژه بیگانه است و کدام واژه گدایی است را نمیتوانند بکنند ناخواسته به کمک استعمار فرهنگی ٫ زبانی و بیگانه پرستی میرود رسانه ها کار شان رواگ فرهنگی و زبانی بیگانه شده است شاید هم نخواسته نان گدایی سه صد ساله را خورده اند توان اندیشه نفانی (ملی) را ندارند انگشت شماری هم به افغان سازی کردن یعنی نژاد پرستی قومی هویتی کارمیکنند که حمایت کشور های دور و دوبر را هم را باخود دارند نمونه ارتش افغان پولیس افغان هویت افغان پول یک کشور را به نام قوم خود کردهند کاری که نازی های آلمان هم نکردهند شما نام یک کشوری را در جهان پیداکنید که پول کشور شان بنام یک قوم شان باشد ؟هرکاری را نامش را افغان میگویند واژه هندی٫ انگلیسی ٫فرانسه ای ٫ مقولی وعربی را نامش را دری و اسلامی میگویند با چشم پارگی تمام اما پارسی را حرام و پارسی ستیزی را جهاد به کمک استعمار و هم پیمانانش میدانند
پرسش ما این است که در کشور خراسان یا افغانستان انگلیسی که گهواره زبان پارسی است و زبان رسمی دولتی هم است چرا ؟ نام یک نهاد دولتی به زبان پارسی نیست چرا ؟ نام یک اسناد ملی ما به زبان پارسی نیست چرا؟ به انگلیسی است به هندی است به فرانسه ای است مغولی است به عربی است چرا؟ به زبان پارسی نیست ؟ رستی زبان پارسی حرام است ؟؟ انگلیسی هندی فرانسه ای حلال است در جمهری اسلامی خراسان یا افغانستان انگلیسی ؟؟ باید کسی پاسخ بدهد ؟ به کمک و حمایت کی ؟ تا این اندازه پارسی ستیزی ؟ در گهواره زبان پارسی صورت میگیرد مردم حق دارند بدانند که این توهین و ستم را کی به پارسی زبان ها میکند ؟؟ نقش جمعیت اسلامی خراسان یا افغانستان انگلیسی در این ستم نفانی (ملی) فرهنگی چیست از بن آلمان تا قانون اساسی ؟
نویسنده نادر روستایی


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است