در اعلامیه استقلال امریکا آمده است که: «تمام مردم برابر به دنیا می آیند». این ننگین ترین اعلامیه است که علیرغم ظاهر آراسته ذاتا مخالف برابری و آزادی انسان است | ||||
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۴ ۱۳۹۹/۵/۴ | کد خبر: 164298 | منبع: | پرینت |
نگاهی به تحولات سیاسی امریکا؛
امریکا سرزمین مهاجرت ها و کوچ نشینی های قوام مردمان متفاوت است. البته، تاریخ سیر تکامل بشری با مهاجرت ها و کوچ نشینی ها عجین شده است؛ یکصد هزار سال پیش از میلاد، در دور دوم راهپیمایی بزرگ از افریقا جماعت کوچک حدود 25000 نفر از انسان افریقایی که در تاریخ انسان شناختی و علم جامعه شناسی و همچنان در علم ژنتیک در قلمرو بیالوژی از آن ها بنام انسان هوموساپین افریقایی یاد می شود، دست به یک راهپیمایی بزرگ می زنند که در همکاری و کمک رسانی متقابل با همدیگر در قسمی مهربانی و همدلی در سختی های روزگارانِ روزها و شب های گرم و سرد راهپیمایی بزرگ موفق شدند که از افریقا به سوی آسیا خاورمیانه و فلات غرب آسیا و از آنجا به اروپا و امریکا پراکنده شوند و سیر استمرار و بقای حیات بشر را در سینه تاریخ مهاجرت و کوچ نیشینی ها رقم بزنند که بعدها موج دیگر از مهاجرت ها از اروپا بسوی آسیا صورت گرفت.
داستان مهاجرت و کوچ نشینی آدمیزادگان قصه دور و دراز به درازای یک حرکت خود راه افتاده تاریخی است که به شهادت علم یکصد هزار سال پیش، از افریقا شروع شده است که در اینجا محل بحث ما نیست.
در هرصورت، پس از آنکه کرستیف کلمپ انگلیسی سیاح عاشق دریاها در اواخر قرن شانزدهم، امریکا را کشف کرد، قاره ی پر ثروت به روی مهاجرین اروپایی باز شد که مهاجرین کوچ نشین انگلیس ها، هلندی ها، آلمانی ها، دانمارکی ها و فرانسوی به امریکا رسیدند.
قایم شدن نفوذ انگلیس ها در امریکا؛
در میدان مهاجرت و کوچ نشینی ها، کوچ نشین های انگلیسی در سواحل شرقی امریکا مستقر شدند و بعدا سایر کوچ نیشن های انگلیسی کاتولیک از جمله خانواده اشرافی «کاوالیه» ها و «کوگره» های انگلیسی در سواحل شمال و حنوب و در محل پنسلوانا مستقر شدند. در زمان جیمس اول {1603-1625، اولین پادشاه از خانواده استوارت که مرد مستبد و دیکتاتوری بود که معتقد به حقوق مقدسه الهی پادشاهان بود در دوره او نهضت استعمار طلبی ملت انگلیس در هند و در امریکا قوت گرفت}، جمعیت های از انگلیس های پروتانیست مذهب که با حکومت استبدادی جیمس اول مخالفت می کردند و با تفسیر کاتولیکی جیمس اول که به حقوق مقدسه الهی پادشاهان معتقد بود مخالفت می ورزیدند، در سال1620، بوسیله کستی بنام «کُل مه» از انگلستان بسوی امریکا مهاجرت کردند و در سواحل شمالی امریکا کوج نشین شدند و شروع به شهرسازی و تجارت و بانکداری و تبلیغ دین عیسوی به تفسیر که لوتر از دین عیسی آورده بود، کردند.
قسمی رقابت و تنش میان کوچ نشین های انگلیسی و کوچ نشینی های هلندی، آلمانی، فرانسوی و دانمارکی بر سر مناطق پر ثروت و کشتزارها ی های حاصلخیز و خوش آب و هوای معتدل به وجود آمد. این تنش ها پای دولت های اروپایی را در میدان پر ثروت امریکا باز کرد که انگلستان در این رقابت ها یکه تاز میدان پر ثروت امریکا گردید.
«مهاجران انگلیسی همچنان پادشاه و پارلمان انگلستان را به رسمیت می شناختند و خود را تابع آنها می دانستند... در قرن هیجدهم، در سواحل شرقی امریکا سیزده کوچ نشین وجود داشت که همه زیر کنترول حکومت انگلستان بودند. در شمال آنها کانادا قرار داشت و در جنوب ایشان هم سرزمین های تحت تصرف اسپانیا واقع شده بود و هلندی ها و دانمارکی ها و سایر کوچ نشین های کوچکترکه در این سیزده کوچ نشین بودند همه به وسیله آنها بلعیده شده بودند... اما در ماورای قلمرو آنها در سکنمغرب سرزمین های پهناوری گسترده شده بود که تقریباً ده برابر اندازه این سیزده کوچ نشین بود و تا سواحل اقیانوس آرام ادامه می یافت. این سرزمین ها هنوز تحت اشغال هیچ مهاجر اروپایی در نیامده بود و در آنجا قبایل یا ملل مختلفی از سرخ پوستان اقامت و تسلط داشتند که «هندویان سرخ» نامیده می شوند و معروفترین ایشان «ایروکوا» بودند»
«در اواسط قرن هیجدهم، رقابت و مبارزه وسیعی در سراسر جهان میان انگلستان و فرانسه در گرفت که به جنگ های هفت ساله {از 1756-1763} ادامه یافت و نه فقط در اروپا دنبال می شد بلکه در هند و کانادا هم جریان داشت. در آن جنگ ها انگلستان پیروز شد و فرانسه ناچار گشت که کانادا را به انگلیس واگذارد. به این ترتیب، فرانسه از امریکا رانده شد و انگلستان بر تمامی مهاجرنشین های امریکای شمالی نظارت می کرد و تسلط داشت و در سایر نواحی انگلیس ها اولویت و اکثریت یافتند.» {جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه: محمود تفضلی، چپ انتشارات امیر کبیرص694-695}
هندیان سرخ پوست امریکا در دم تیغ انگلیس ها؛
بدین ترتیب، نفوذ اقتصادی و سیاسی و مذهبی و استخباراتی انگلستان در بخش برزگ از خاک قاره امریکای پر روت قایم شد. حکومت انگلستان برای تبدیل کردن امریکا به یک جامعه صنعتی و کشاورزی و بهره برداری از ثروت های معدنی و چاه نفتی به نیروی کار نیاز داشت.ا ین نیروی کار انسانی باید از میان قبایل بومی که در تاریخ «هندیان سرخ پوست» یاد می شوند که در سواحل غربی شکل زندگانی همنشینی با طبیعت را دوست داشتند و در فصول سال از منطقه ای به منطقه ای خوش آب و هوا دیگر سرزمین پهناور امریکا در کوچ نشینی و همنشیمی در دامن بستر طبیعت زندگانی می کردند، به بردگی و مزدوری در مزارع گرفته می شدند.
«هندیان سرخ پوست» که ژان ژاک رسو {فیلسوف معرف فرانسوی در قرن هیجدهم، نویسنده کتاب قرارداد اجتماعی که با بیان این که انسان آزاد به دنیا می آید و به بردگی کشیده می شود و منشاء الهی قدرت را رد کرد و گفت ملت منشاء قدرت است و قدرت دولت از قدرت ملت سرچشمه می گیرد}، از آنها به عنوان «وحشیان نجیب» یاد کرده است در همنشینی با طبیعت رسم و آیین و پرستش و عبادت مخوص به خود را داشتند که در میان شان رسم مال من و مال تو در املاک و زمین و خانه و دارایی شخصی یافت نمی شد بلکه آیین رسم آنها جوانمردی، صداقت، مهربانی و شجاعت و سر نترسی و وفاداری به پیمان و عهد بود و این رسم انسانیت انسان که آزار رساندن به همسایه گناه بزرگ اخلاقی و برخلاف جوانمردی و رسم همنشینی با طبیعت بود.
به همین دلیل بود که ژان ژاک رسو که مرد آزادمنش برضد ستم قدرت های حاکم بود و می گفت نظام سرمایه داری بردگی جدید را آورده است که در سلسله مراتب پیچیده آزادی انسان را از آدمیزادگان سلب کرده است و شعارش این بود که به طبیعت برگردیم و ساده شویم، در دفاع از هندیان سرخ پوست امریکا که در چرخه سیاست و نیرنگ پردازی های انگلیس ها گیر افتادند و به صورت بی رحمانه کشتار و نابود و نسل شان تقریباً محو شد، گفته بود که: اروپاییان سفید پوست بروند اخلاق را از «وحشیان نجیب» {هندیان سرخ پوست که در همنشینی با طبیعت و زندگی کوچ نشین به دیده اشرافیت تاج و تخت نژاد پرستان سفید پوست انگلوساکسیون و همچنان اشرافیت سفید پوست اروپایی، وحشی می نمودند} بیاموزند که مال من و مال تو نمی شناسند و آزار رساندن به همسایه را بزرگترین گناه می نامیدند.
لشکریان انگلیس به سوی قبایل بومی هندیان سرخ پوست در سواحل غربی در حرکت شدند تا از میان آن جمعیت ها نیروی کار در کشتزارهای تنباکو در سواحل جنوبی آزاد کنند و هندیان سرخ پوست را مانند سیاهپوستان افریقایی در مزارع به غلامی و بردگی بگیرند. هندیان سرخپوست که از خود روسای شجاع و سر نترس در جنگ و ایستادگی برای آزاد زیستن داشتند، از در صلح و گفتگو داخل شدند. انگلیس ها که در فن نیرنگ های آنچنانی شهره شهر سیاست توطئه در تاریخ هستند، در آغاز کار سیاست ماکیاول پیشه کردند و از رسم دوستی و همکاری سخن گفتند. چون هندیان سرخ پوست در دامن طبیعت آزاد تربیه شده بودند، زندگانی شهری و تمرکز در این منطقه را دوست نداشتند.
روح آزاد و باصفای اخلاقی آن مردمان که آزار به همسایه را گناه بزرگ اخلاقی می دانستند، با برده شدن و غلام شدن برای انگلیس ها که از آن طرف اقیانوس به امریکا رسیده اند، به مخالفت برخاست. این مخالفت ها منجر به جنگ های خونینی شد که داستان اش خیلی دراز و تراژیک است. انگلیس ها که با انواع سلاح های پیشرفته مجهز بودند، هندیان سرخ پوست که تن به بردگی نمی داند و تسلیم نمی شدند و برای دفاع از حق آزاد زیستن می رزمیدند و کشته شدن را بر برده بودن ترجیح می دادند، به دام های گیر انداختند و چنان کشتارهای بی رحمانه در حق آن مردمان شریف نمودند که نسل و طایفه هندیان سرخ پوست را تقریباً نابود کردند.
در آن زمان در امریکا کوچ نشینان در جنوب و شرق {اکثراً کاتولیک} سیستم اقتصاد کشاورزی را به وجود آورده بودند که بر پایه آن بر اصول بردگی استوار بود که سیاهپوستان افریقایی که بوسیله انگلیس ها و فرانسوی ها و اسپانیوی ها به زنجیر بردگی کشیده و از آنجا به عنوان برده فروخته می شدند، در مزارع جان کنی می کردند. در سواحل شمالی که انگلیس های پروتسانت مذهب بیشتر فعالیت و قدرت را در دست داشتند، سیستم کشاورزی مبنی بر یک نوع احساس برابری رقم خورده بود که هندیان سرخ پوست جای برای خود در این دوسیستم که مخالف روح همنشینی با طبیعت و در کوچی نشینی با آن اخلاق و آیین و رسم زندگی اجدادی شان بود، پیدا نمی کردند. انگلیس ها برای چیره شدن به غرب امریکا، با بی رحمی بیان ناشدنی هندیان بومی ساکنان های اصلی قاره امریکا را نابود و از صحنه حیات تاریخی اجتماعی و فرهنگی خارج ساختند.
شورش کوچ نشین ها علیه مظالم استثمار انگلیس؛
در جریان جنگ هفت ساله کوچ نشینان در جنوب که بیشتر کاتولیک و وفادار به پادشاه انگلستان جورج سوم بودند، تحت پوشش ارتش منطم انگلستان با فرانسوی ها می جنگیدند. آنها فنون جنگ را از انگلیس ها آموخته بودند. چون جنگ به پایان رسید، حکومت و پارلمان انگلستان، برای بیشتر تحصیل پول از کوچ نشین ها مالیات بیشتری بر آنها وضع کرد و فشار ها را تشدید ساخت.
از سوی دیگر، حکومت کمپنی هند شرقی انگلیسی، که تجارت چای هند را همراه با تجارت تریاک اعلی بنگال بدست گرفته بود، کوچ نشینهای جنوب و شرق و شمال به مصرف چای که بوسیله کمپانی هند شرقی تهیه می گردید، مجبور ساخت. ثروتمندان انگلیس که در تجارت چای به امریکا نقش بازی می کردند دولت را تحت فشار قرار داده بودند که نوشیدن چای را در کوچ نشین ها اجباری سازد تا سودهای بزرگ را به جیب بزنند.
کوچ نشین ها که اجباری نوشیدن چای سبز و افزایش مالیات را نپذیرفتند و بر ضد انگلیس ها نوشیدن چای و واردشدن صندق های چای را بایکوت کردند. در دسامبر 1773، کشتی های کمپنی هند شرقی صندق های چای را به بندر «بوستون» آوردند، کوچ نشین ها مخالفت کردند. جمعیت بزرگی جمع شده بودند. آنها وارد کشتی ها شدند و صندوق های چای را به دریا انداختند. این کار جنگ منجربه جنگ میان کوچ نشینان و ارتش انگلیس در سال 1775، گردید. جنگی که تلفات سنگین بر کوچ نشین ها وارد کرد.
در سال 1774، چهل و شش نفر از از اعضای برجسته «کنگره کلنی ها» به شمول جرج واشنگتن، به جرج سوم نوشتند که خواهان استقلال و آزادی و جدا شدن از پادشاهی انگلستان نیستند بلکه فقط حکومت خودمختار در کار داخلی می خواهند که تحت ریاست انگلستان باشد. اما پس از مدتی تعداد اعضای کنگره کلنی ها سند دیگری را امضا کردند که بنام «اعلامیه استقلال امریکا» معروف است.
اعلامیه استقلال امریکا؛
جورج واشنگتن، که در سال 1774، به جورج سوم نامه را فرستادند که در آن از تاسیس دمینون {حکومت خودمختار تحت ریاست انگلستان} سخن گفته بود، در فصل جدید کشمکش ها رهبری ارتش کوچ نشین را بدست گرفت. فرانسه و اسپانیا برای گرفتن انتقام از انگلستان که آنها را از امریکا بیرون انداخته بود، به شورشیان کمک می رساندند. قوای کوچ نشینان به قوماندانی جوج واشنگتن مناطق جندی را تصرف کردند. اکنون همه برضد مظالم حکومت جورج سوم، داخل جنگ شدند. این نبرد تا سال 1782 ادامه پیدا کرد و در سال 1783، انگلیس ها در پیمان پاریس استقلال امریکا را به ظاهر کار به رسمیت شناختند. اما در امور داخلی امریکا، مداخله می کردند. اعلامیه استقلال امریکا در سال 1776 اعلام شد.جورج واشنگتن به حیث نخستین رییس جمهور امریکا انتخاب شد.
نخستین جمهوری در امریکا؛
سیزده کوچ نشین امریکایی باهم وحدت کردند و آیالات متحده امریکا را تشکیل دادند. در آنزمان جمعیت سیزده کوچ نشین متحد شده 4 میلیون نفر بود. در سال 1930، جمعیت آیالات متحده به 112 میلیون نفر رسید. جورج واشنگتن رییس جمهور امریکا انتخاب شد. {او یکی از مالکان ثروتمند در جنوی امریکا بود} از شخصیت های برجسته و سیاسیون آنزمان یکی بنیامین فرانکلین بود و دیگری توماس بین وپاتریک هانری و جیمس نادیسون بود.
در اعلامیه استقلال امریکا آمده است که: «تمام مردم برابر به دنیا می آیند». این ننگین ترین اعلامیه است که علیرغم ظاهر آراسته ذاتا مخالف برابری و آزادی انسان است زیرا که میلیون ها انسان سیاهپوستان افریقایی در زیر ریش جورج واشنگنتن دلال مستغلات بی خبر از انسانیت و برابری، در مزراع و کارهای سخت راه سازی و ساختمان مثل حیوانات استثمار می شدند و رنج می بردند و در شرایط غیرانسانی نابرابر در چرخه ظلم نظام سرمایه داری فاقد هرنوع حقوق بودند.
کشمگش میان پروتستانت ها و کاتولیک ها؛
ایالات جنوب بیشتر کاتولیک بودند و آیالات شمال بیشتر پروتستانت مذهب بودند. لوتر آلمانی یکی از مصلحین دین عیسوی و بنیان گذار فرقه پروتستانت یعنی اعتراض کنندگان در نیمه دوم قرن شانزدهم میلادی می باشد. او در سال 1483 متولد شد و سپس در جوانی از قدیس «اگوستن» پیروی می کر. او در سال 1508، شروع به موعظه کرد و برضد تفسیر کاتولیکی دیانت عیسی مسیح چرخید و خرافات کاتولیکی که بردیانت مسیح افزدوشده بود را رد کرد و راهب دومینیکی هلندی به نام تنزل را متهم کرد که اوراق بنام اسناد آمرزش نرتیب داده و با فروختن آن پول می سازد و از دین دکان ساخته است.
این تنش ها در سال 1521، تفسیر لوتراز آییین عیسوی را آورد.
لوتر، سنت کهن کلیسای کاتولیک روم که می آموخت که در راز و نیاز گفتن و خدا را خواستن، به بزرگان دین توسل کنند تا آنها پیام او را به خدا برسانند و نیازش را برآورده کنند، را نقد و درهم شکست و گفت که: «فرد حق دارد بدون واسطه با خالق خویش راز و نیاز کند. چیزی که کلیسای کاتولیک نمی پذیرفت.
لوترکلیسای جدیدی اعمار کرد. او آلمانی های پرتستانت را علیه کلیسای روم به مبارزه فرامی خواند تا علیه پاپ و کاردینال ها و اسقف ها و کیشش های کلیسای کاتولیک و مزخرفات کاتولیک ها مبارزه کنند.
کلیسای کاتولیک نه تنها جلوی پیشرفت علمی را می گرفت و با دانشمندان به جنگ برخاسته بود که به دستور پاپ در سال 1600 جینوبرنو ایتالیایی را به جرم این که گفته بود نه تنها بی نهایت ستارگان و کهکشنان وجود دارد بلکه بی نهاییت زمین های در عالم است که در بعضی از آنها انسان ها زندگی می کنند، را زنده در آتش سوراندند. 5000 هزار دانشمند اروپایی به وسیله کلیسای کاتولیک زنده زنده به آتش کشیده و سوزانده شدند. در سال 1616، هنگامیکه گالیله، نظریه ی کوپرنیک را انکشاف داد و از کروی بودن زمین که بدور خورشید می چرخد یاد کرد، کلیسای کاتولیک چاقوی تکفیری تازه کرد. به دستور پاپ، گالیله محکوم شد یا از نظریه اش برگردد و توبه کند و یا مجازات زنده در آتش سوزانده شدن را بپذیرد. گالیله، برای نجات شق دوم را برگزید. مشهور است که گالیله هنگام که به رسم توبه کردن بینی را به زمین راست و چپ می مالید و می گفت توبه کردم، زمین کروی نیست، صاف و هموار است، در همان حال در پیش خود میگفت، زمین کروی است و بدور محور خود و مرکز خورشید می چرخد.
در هرصورت، لوتر به مردم آموخت که قوه عالیه دیانت نیر باید در دست نیروی سیاسی باشد. همین تعلیمات بود که نه تنها در سال1525، شورش های دهقانی را آورد بلکه منجر به جنگ هایی خونین پنجاه ساله میان پروتستانت ها و کاتولیک ها در سراسر اروپا شد و وحدت دنیای اروپایی آنزمان را پاره پاره کرد. که در طول جنگ ها که تاقرن هفدهم به وقفه ها در اروپا ادامه داشت و ده ها میلیون نفر کشته شدند.
قسمی که قبلا در بالا خاطرنشان ساختیم که آیالات شمال که بشتر پروتسانت {اعتراضیون} بودند که زمان جیمس اول پادشاه انگلستان، در سال 1620 توسط کشتی گُل مه، به سواحل شمالی امریکا در اقیانوس اطلس رسیدند. آنها در سواحل شمالی کوچ نشین های را تشکیل دادند که با برنامه ریزی شروع بکار کردند و برخلاف کاتولیک ها تبلیغات مذهبی می کردند. جمعیت ایلات شمالی که سایر مهاجران اروپایی های پروتستانت نیز به آن سواحل رسیدند، افزایش پیدا کرد. این مساله جنوب را می ترساند. انگلیس ها که در عقب کاتولیک {هرچند تاج و تخت بریتانیا از کلیسای کاتولیک جدا شد و کلیسای دیگر تیار کرد، اما در اعتقادات کاتولیک باقی ماندند} ها در جنوب در حرکت بودند به اختلافات دامن زدند که در سال 1861 آیالات جنوبی را به روی آیلات شمالی به رهبری ابراهام لینکن که در سال 1860، به حیث رییس جمهور امریکا انتخاب شده بود و از آزادی برده ها سخن می گفت، در یک نبرد کینه توزانه اقتصادی و سیاسی و مذهبی زد که از سال های 1862 تا1865، کاتولیک ها و پرتستانت ها را هم به انگیزه اقتصادی و سیاسی هم دینی به بهم درگیرجنگ های انتقامجویانه شدند که، سرانجام، پروتستانت های آیالات شمالی که در عقب آنها ثروتمندان امریکایی و اروپایی مخالف انگلستان در حرکت بودند، بر ایلات جنوب پیروز شدند.
ابراهام لینکن، شخصیت برجسته ای بود که خود از خانواده فقیر دهقان زاده بود که در راه آرمان آزادی امریکا از قید انگلیس می رزمید و بعد از پیروزی جوانمردانه با ایلات جنوب رفتار کرد. او در جنوری 1863 فرمان آزادی بردگان را صادر کرد که پس از جنگ داخلی فرمان آزادی بردگان را صادر کرد. ابراهام لینکن در حین سخنرانی، بوسیله ابرمالکان که با انگلیس ها جوش خورده بودند به قتل رسید.
در ادامه این مباحیث از تبدیل شدن آیالات متحده امریکا، پس از جنگ جهانی دوم به یک امپراتوری عظیم الجثه و جنایات اقتصادی و براه اندازی جنگ های خونین در جهان و افغانستان در آینده به تفصیل صحبت خواهیم کرد.
محمد صدیقی
>>> برف کوچ های اخرسال1396درتنگی مکنی سفیدچهرحصه اول ولایت پنجشیر(2)زخمی و(1)تن شهیدبرجاگذاشت.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است