رقابت چین و آمریکا بر سر هژمونی
اقتصاد چین با وجود رشد سریع آن هنوز از اقتصاد آمریکا عقب است، 3/2 ارزش سهام دنیا در وال استریت نیویارک داد و ستد می شود، اقتصاد آمریکا بعد از سال 1945 همواره اقتصاد برتر دنیا بوده است 
تاریخ انتشار:   ۰۷:۲۳    ۱۳۹۹/۵/۶ کد خبر: 164317 منبع: پرینت

اشاره
دولت آمریکا کنسولگری چین را در ایالت هیوستون به دلیل جاسوسی بست، حکومت چین در اقدام مشابه کنسولگری دولت آمریکا را در شهر چندگو بسته کرد. از سوی دیگر رییس سازمان اف بی ای آمریکا کرستوفر ری در یک نشست خبری گفت که دولت چین به یغمای سرمایه معنوی و دزدی اطلاعات ارزشمند علمی آمریکا هم چنان ادامه می دهد، وی در ادامه سخنانش از فشار دولت چین بالای منتقدان چینی که در کشور غربی به سر می برد یاد آوری نموده افزود که دولت چین این افراد را مجبور می سازند که دوباره به کشور شان بر گردند، در همین حال دولت آمریکا رییس و معاون حزب کمونیست ایالت سین کیانگ را به دلیل سرکوب مسلمانان ایغور توسط دولت چین تحریم نمود، مایک پامپیو وزیر خارجه آمریکا در یک کنفرانس خبری جنایت علیه مسلمانان را نظام یافته و هولناک خواند. دولت چین در واکنش به این اقدام آمریکا دو سناتورآمریکایی، سفیر آزادی های مذهبی آمریکا، دفتر کمیسیون مشترک کنگره دولت در امور چین و شرکت لاکهید را تحریم نمود و دولت آمریکا را به مداخله سیاسی در امور،تبت و تایوان که چین آن رابخش از خاک خویش می داند متهم می نماید.

تنش میان چین و آمریکا در سال های پسین همواره در حال افزایش بوده است و این دو کشور بر سر هژمونی جهانی با هم دیگر رقابت می کند، دولت آمریکا چین متهم می کند که این کشور خواهان هژمون شدن است اتهام که از سوی چین همواره رد گردیده است، درهمین حال جان میرشایمراندیشمند آمریکایی معتقد است که خیزش اقتصادی چین مسالمت آمیز بوده نمی تواند و امکان درگیری این کشور با کشورهای منطقه و فرا منطقه وجود دارد.

تاریخچه روابط تنش آلود میان چین و آمریکا؛
بعد از پیروزی انقلاب سال 1949 در چین رهبر انقلاب چین مائو در یکی از سخن رانی خویش گفت که "تمام امپریالیست ها ببر های کاغذی هستند" و به این ترتیب تنش ایدیولوژیک میان این دو کشور آغاز گردید که در جنگ دو کوریا این تنش ها به رویا روی نظامی انجامید، تنش ها میان این دوکشور زمانی فروکش نمودند که روابط میان چین و اتحاد جماهیر شوروی بر سر تفسیر ایدیولوژی مارکسیسم تیره گردید و دولت آمریکا با استفاده از این فرصت تلاش نمود که روابطش را با چین بازسازی نماید و در همین زمان به اساس تلاش های هنری کیسنجر وزیر خارجه پیشن آمریکا، رییس جمهور وقت آمریکا با مائو رهبر جمهوری خلق چین دیدارنمود، اما بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی یک بار دیگر رقابت میان دولت آمریکا و جمهوری خلق چین در عرصه های گوناگون از جمله اقتصادی از سر گرفته شد.

آمریکا چین را به نقض گسترده حقوق بشر، نقض حقوق اقلیت ها، دزدی علمی و استبداد کمونیستی متهم می کند، از سوی دیگر چین بالای آمریکا اتهام وارد می کند که این کشور به بهانه ترویج دمکراسی و حقوق بشر در پی اشغال گری در کشورهای جهان سوم است، از سوی دیگر دولت آمریکا چین را به دزدی علمی متهم می کند، در سند استراتیژی امنیت ملی سال 2017 دولت آمریکا از چین به عنوان بزرگترین تهدید نام برده شده است. روابط میان این دو کشور بعد از شیوع و ویروس کرونا بیش تر از پیش تیره گردید و دولت آمریکا چین را به پنهان کاری دراین راستا متهم نمود.

رقابت میان چین و آمریکا؛
چین از جهات مختلف در سطح جهان با قدرت های بزرگی مثل آمریکا رقابت دارد. عمده ترین شاخصی که چین را در رده های بالا نشان می دهد، توان مندی اقتصادی او است. اقتصاد بزرگ چین که اکنون کارشناسان اقتصادی حرف از اول شدن چین در آینده نزدیک دارند. افزایش قدرت چانه زنی چین در سال های اخیر در معادلات بین المللی در اثر افزایش قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی آن، باعث شده است که این کشور نه تنها در آسیا بلکه در نقاط دیگر جهان برای خود منافعی تعریف کند. این افزایش قدرت باعث شده است که این کشور اکثر اوقات مواضعی متضاد در برابر مواضع آمریکا اتخاذ نماید که این مساله ناخشنودی آمریکا را در پی داشته است.آمریکا که در تمام مناطق جهان و خصوصآ در سازمان های بین المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل، سازمان امنیت و همکاری اروپا، سازمان اتلانتیک شمالی"ناتو" سازمان تجارت جهانی و آ. سه. آن نفوذ وافری دارد، با اعمال سیاست های خود بر این سازمان ها در تلاش است که قدرت چین در حال ظهور را تحت کنترول خود در آورد.

رقابت بر سر مناطق استراتژیک؛
چین به عنوان قدرت بزرگ در عرصه های گوناگون برای خود در سطح جهان منافع تعریف کرده است، این کشور خواهان حظور پر رنگ در آسیای مرکزی، جنوب آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین می باشد و در تمام این مناطق با آمریکا در رقابت شدید به سر می برد. گسترش نفوذ چین در آمریکای لاتین باعث شده است، تا نخبه گان و تیوریسن های آمریکایی خواستار برگشت دولت آمریکا به دکترین مونرو شوند.

آسیای جنوبی یکی دیگر از مناطق است که رقابت آمریکا و چین را برانگیخته و سبب شده است این دو قدرت بزرگ دو قدرت منطقه ای که باهم درگیر است را حمایت و تقویبت کند. سیاست های آمریکا باعث تاثیر گزاری بر وضعیت موجود سیاست های اقتصادی و امنیتی منطقه شده است. هند یکی از موارد تغییرات چشمگیر در استراتژی آسیایی آمریکا است. از آ؛از هزاره جدید واشنگتون توجه جدی به موقعیت استراتژیک هند نشان داده است. کاخ سفید در سال 2002 در سند امنیت ملی آمریکا که تویط بوش ارائه شد، برای اولین بار هند را در ردیف قدرت های جهانی قرار داد. این توجه را می توان معلول دو عامل دانست: یکی توسعه سریع اقتصادی این کشور و ارتقای سریع این کشوردر عرصه سیاست های جهانی که در ترکیب با سایر مولفه های قدرت توانسته هند را از استانداردهای قدرت های بزرگ برخوردار کند و دیگر این که هند با برخورداری ازاین موقعیت گزینه مناسبی برای برقراری موازنه در قاره آسیا به شمار می رود.

در حقیقت آمریکا تلاش کرده است چین را به وسیله هند موازنه کند. چین از این بابت نگرانی ویژه خود را دارد و همیشه سرمایه گذاری های فراوانی در پاکستان به ارزش شصت ملیارد دالر از آوایل قرن بیست یکم به این سو انجام داده است تا بتواند موازنه منطقه ای را برسود پاکستان جلب کند، موجودیت 10000 کارگر چینی در پاکستان نشان دهنده رابطه کاری عمیق میان چین و پاکستان است، تمام ذخایر نفت بلوجستان در اختیار چینایی ها قرار دارد. به تاریخ بیست چهار نوامبر سال 2006 هژده قرار داد و تفاهم نامه در عرصه تجاری، انرژی، مواصلات و زراعت بین پاکستان وچین به امضا رسید. این همه نشان می دهد که چین به دنبال مقاله نرم با نفوذ سیاسی – امنیتی آمریکا در منطقه است.

رقابت بر سر اقتصاد جهانی؛
بر اساس منطق اقتصاد سیاسی، اقتصاد قدرت می آورد؛ و به توجه به نظرات کارشناسان این حوزه، افزایش قدرت اقتصادی در حرکت به سوی برتری اقتصادی نیاز به ایجاد موازنه را برای کشوری که در حال از دست دادن موقعیت برتر اقتصادی است اجتناب پذیرمی سازد. امروزه کشور چین از ویژگی های یک قدرت در حال صعود اقتصادی بهره مند است و این ضروری است آمریکا که خود را ابر قدرت اقتصادی جهان می بیند این روند را که چندان مناسب اوضاع خود نمی داند جلوگیری کند.

رشد سریع چین از نظر اقتصادی آن ها را در مسیری قرار داده که به دنبال هژمونی اقتصادی منطقه ای و پس از آن سهم بیشتر ازکیک اقتصاد جهانی اند و این ضرورت ایجاد توازن علیه چین را الزامی می کند، از طرف دیگر پیش بینی ها بر آن است با ادامه این روند که چین عنوان قدرت دوم اقتصاد جهان دست پیدا کرده و تا حدود 2045 قدرت اول اقتصادی جهان خواهد شد و به این ترتیب ظهور چین که با عنوان ظهور مسالمت آمیز از طرف نخبگان چین مشهور شده است، نظم موجود بین المللی به رهبری آمریکا را به خطر خواهد انداخت.چینی ها به صراحت با سیستم اقتصادی کنونی جهان که دولت آمریکا در راس آن قرار دارد مخالفت می کند و خواهان چند صدایی در اقتصاد جهان هستند.

رقابت بر سر منابع طبیعی در آسیای مرکزی؛
نظام بین الملل پس از پایان جنگ سرد دستخوش تغییر و تحولات فراوانی شده است، در مهم ترین این تحولات نظام دو قطبی که شکل مشخص آن غالب بودن دو بازیگر مهم آن(آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی) بود ازمیان رفت یکی از تاثیر های این دگرگونی، ورود و قدرت گیری روز افزون مجموعه ای جدید از بازیگران در نظام بین الملل بوده است، چین یکی ازهمین بازیگران است. منطقه آسیای مرکزی یکی از مناطقی است که چین از گذشته با آن ارتباط داشته است، از سوی دیگر اقتصاد چین یکی از اقتصاد های بزرگ جهان به شمار می رود که به شدت به مواد خام و انرژی بیرونی وابسته است، قسمت عمده انرژی"نفت و گازمایع" این کشور از کشورهای حاشیه خلیج فارس تامین می گردد.

با درنظرداشت این که کشورهای یاد شده بگونه مستقیم و غیر مستقیم تحت تاثیر آمریکا هستند و در صورت تشدید تنش میان چین و آمریکا احتمال این که کشورهای یاد شده به اشاره آمریکا جریان صدور نفت و گاز را به چین متوقف نماید زیاد است، از همین رو دولت چین از سال 1992 به این طرف تلاش نموده است که نفوذش را در آسیای مرکزی افزایش دهد و در بخش انرژی سرمایه گذاری هنگفت را انجام دهد، از سوی دیگر آمریکا به عنوان ابرقدرت منافع بلند مدتی در باز گشایی جهانی تمام مناطق دارد به ویژه مناطقی که ذخایر انرژی بالای دارند و از آن جایی که منابع انرژی در سیاست خارجی آمریکا نقشی اساسی دارد، ایالات متحده می خواهد، با کنترول جریان انرژی در جهان سیطره همه جانبه ی خود را گسترش دهد، از همین رو بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی تلاش نمود که با حضور در افغانستان نفوذش را درآسیای مرکزی افزایش دهد.

رقابت بر سر هژمونی؛
منابع و آثار فراوان وجود دارند که نشان می دهند که هژمونی آمریکا در خطر است. این خطر ناشی از افول آمریکا نه، بلکه ناشی از خیزش قدرت های دیگر است که چین خود را بیش از هر قدرت دیگری شایسته آن می داند تا در برابر آمریکا قد علم کند و قد بر افراشتن چین بارزترین نمود پایان یافتن دوران تک قطبی و نیز قامت بر افراشتن آسیا است.

چین با جمعیتی حدود 3/1 میلیارد نفر و داشتن مرز مشترک با سیزده کشور جهان قصد دارد قدرت خود را به رخ دیگران خصوصآ آمریکا بکشد. حرکت سریع چینی ها به سوی مدرنیزاسیون اقتصادی باعث رشد اقتصادی آن ها به بالاترین ارقام رشد در سال های اخیر برسد.آن ها اگر به این روند ادامه دهند به ثروت مند ترین و قدرت مند ترین کشور جهان در کنار آمریکا تبدیل خواهد شدو و شاید هم تا حدود سه دهه ی دیگر از آن ها پیشی بگیرند. درحالی که این موضع باعث انگیزه و تشویق رهبران چینی و مردم این کشور شده است تا در پیگری امور اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی خود جدی تر باشند، اما نگرانی فزاینده ای درسیاست گذران و مردم آمریکا به وجود به وجود آمده است. ازهمین روآمریکا برای مهار چین پیوند خود را با کشورهای جاپان، کوریای جنوبی، هند و تایوان مستحکم تر می سازد، ایجاد پایگاه های نظامی در حاشیه ی مرزهای غربی چین در ازبکستان، قرغیزستان وافغانستان، اعزام نیرو به پایگاه خود در کوریای جنوبی و حمایت اقتصادی و نظامی از تایوان که موضوع اصلی مناقشه دو قدرت است، در راستای ایجاد مانع در برابر چین است.

مقامات آمریکایی به خوبی از آینده ی روشن اقتصادی و نظامی چین آگاه هستند،اما آن چه موجب شد، که چین را چالشگر بزرگ هژمونی خود در آینده بدانند، تقابل فرهنگی و ایدیولوژیک است. دولت آمریکا اگر از یک سو با پایگاه های نظامی در در کشورهای هم مرز با چین و اعزام نیرو به کوریای شمالی این کشور را در خشکه محاصره نموده است از سوی دیگر با استقرار ده ها کشتی جنگی و استراتیژیک در آب ها نزدیک به چین در پی محاصره این کشور در دریاها نیز می باشد

پایانه؛
قسمی که در ابتدا گفتیم اتحاد موقت میان چین و آمریکا بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی ازمیان رفت و جایش را به رقابت در عرصه های گوناگون از جمله رقابت بر سر اقتصاد جهانی داد، چین و آمریکا بزرگترین شریکان تجاری هستند و تشدید رقابت میان این دو غول اقتصادی تاثیرات منفی روی اقتصاد جهانی می گذارد.
رشد سریع اقتصادی و افزایش نفوذ منطقه ای چین باعث نگرانی آمریکا شده است، نخبگان آمریکایی به این باور هستند که دولت چین هر زمانی که بخواهد می تواند قدرت اقتصادی خویش را به قدرت نظامی مبدل ساخته می تواند، از سوی دیگر مشق هژمون گرایی چین در شرق آسیا، آسیای جنوبی و آمریکای لاتین، به نگرانی دولت آمریکا به شدت افزوده است.
رشد برق آسای اقتصادی چین برای کشورهای غربی و به خصوص آمریکا یک زنگ خطر محسوب می شود، محصولات و کالاهای چینی تمامی بازارهای جهان را درنوردیده است و هیچ کشور در جهان پیدا نمی شود که در بازار های آن محصولات چینی پیدا نشود.

دولت آمریکا تلاش دارد تا روند پرشتاب رشد اقتصادی چین را با کندی روبه رو سازد، و برای تحقق این هدفش تعدادی از شکرت های چینایی از جمله شرکت تولید کننده، زیر ساخت های مخابراتی و تلفن های همراه هواوی را تحریم نموده است، دولت آمریکا ادعا دارد که این شرکت اطلاعات مهم شهروندان کشورهای غربی را در اختیار دولت چین قرار می دهد، رییس کنگره آمریکا خانم نانسی پلوسی با اشاره به تلفن های همراه هواوی به دولت های اروپا هشدار دارد که در جیب هر اروپایی یک جاسوس چینی وجود دارد، رقابت میان چین و آمریکا تنها به رقابت اقتصادی خلاصه نمی شود، چین تلاش دارد که نفوذش را در جنوب آسیا،آسیای مرکزی ، خاورمیانه و آمریکای لاتین افزایش دهد از سوی دیگر دولت آمریکا با احداث پایگاه های نظامی در کشورهای هم مرز با این کشور در صدد محاصره چین است از سوی دیگر آمریکا چین را متهم به هژمون گرایی می کند مساله که همواره از سوی چین رد گردیده است.

اقتصاد چین با وجود رشد سریع آن هنوز از اقتصاد آمریکا عقب است، 3/2 ارزش سهام دنیا در وال استریت نیویارک داد و ستد می شود، اقتصاد آمریکا بعد از سال 1945 همواره اقتصاد برتر دنیا بوده است، دالر واحد پولی این کشور ارزش جهانی دارد. در عرصه نظامی نیز آمریکا مجهزترین ارتش جهان را دارد، موجودیت بیش از 725 پایگاه نظامی در سراسر جهان باعث شده است تا این کشور در هر قسمت از کره زمین در کمترین زمان دست به عملیات نظامی بزند.

رقابت های میان این دو کشور در سال های آینده سیر صعودی خواهد داشت و دلیل عمده آن توان مند شدن چین در عرصه های گوناگون است، تشدید این رقابت ها ممکن است به تصادم نظامی میان این دو کشور و جنگ های نیابتی گردد فرجام منجر به تغییر نظام بین الملل خواهد شد و نقش چین و سایر قدرت های در حال ظهور در سیاست و اقتصاد جهانی پر رنگ تر خواهد شد، اما آمریکا هم چنان به عنوان یک بازیگر مهم در پهلوی سایر بازیگران جدید خواهد بود.

منابع
الف: کتب
1. اشمیت، هلموت(1388)، چین ابر قدرت آینده، تهران، نشر قطره.
2. ان. واسرسترام، جیفری(1396)، چین امروز، کابل، انستیتوت مطالعات استراتیژیک افغانستان
3. علی پور، حسین(1392)، جدال اژدها و عقاب، تهران، انتشارات نسل نو اندیش.

ب: پایان نامه ها
1. نعیمی، نظیم(1396)، جایگاه ژئوپولیتیکی افغانستان و حضور ایالات متحده آمریکا دراین کشور(2001 تا 2014)، کابل، دانشگاه افغانستان.
2. قاعلی، سید مصطفی(1396)، نگاه امنیتی پاکستان و همکاری های امنیتی در جنوب آسیا(2001 تا 2017)، کابل، دانشگاه افغانستان.
3. آمین، عمران(1398)، بررسی سیر تحولات دموکراسی نوین در چین، کابل ، پوهنتون غالب.

مقالات
1.دولت آباد، روح الله صالحی و احمدیان بهرام امیر، اهداف و راهبردهای سیاست های خارجی چین در آسیای مرکزی، فصل نامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 84، زمستان 1392

لطیف آرش


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
چین
آمریکا
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است