تاریخ انتشار: ۱۳:۵۷ ۱۳۹۹/۵/۱۵ | کد خبر: 164421 | منبع: | پرینت |
افغانستان چه وقت و چطور بجای حرکت به پیش به پشت زور زدن را شروع کرد؟
گپ بجایی رسیده که غنی غلزی به پیروی از امان الله خان در نظر دارد لوی جرگه دایر کند تا در مورد رهایی اسرای طالبان تصمیم بگیرند!
اغتشاش علیه امان الله از خوست از طرف غلزی ها شروع و زمینه ساز سرنگونی امان الله خان و بقدرت رسیدن امیر حبیب الله کلکانی گشت. در بهار سال ۱۹۲۴م برای نخستین بار قبیله منگل از خوست علیه امان الله خان قیام کردند. گفته عامی قبول است که فساد از پستان کیک می خیزد. بلوا زمانی علیه نظام امانی شروع گشت که یک قاضی حکومتی حاضر نشد، بر اساس نظامنامه جدید، ازدواجی را باطل اعلام کند که پدر دختر مورد نظر دختر را در طفولیت در عقد کس دیگر در آورده بود. ملایی بنام عبدالله مشهور به ملای لنگ این کار قاضی را مخالف شریعت قلمداد کرد و شاه امان الله را کافر خطاب کرد.
در یک حرکت نمایشی، ملای لنگ در حضور جمعی ایستاد شد و نسخه ای از نظامنامه را در یک دست و قرآن را در دست دیگر گرفته و از حضار خواست که بین قرآن بحیث کتاب الهی و نظامنامه امانی یکی را انتخاب کنند. امان الله هیاتی را از کابل توظیف کرد تا مردم محل را قناعت دهند ولی ملای لنگ این هیات را تحقیر کرده و آن ها را مزدور حاکم کافر قلمداد کرد. ملای لنگ شعار جهاد علیه امان الله را سر داده و امان الله خان را بخاطر تسوید و تصویب نظامنامه متهم به کفر کرد. برای اینکه هواخواهان بی خبر خویش از دنیا را خر فهم ساخته بتواند، ملای لنگ امان الله خان را متهم کرد که وی پیرو فرقه احمدیه گردیده است. فرقه احمدیه در سال ۱۸۸۹م، در دوران امارت محمد یعقوب پسر شیر علی، توسط شخصی بنام میرزا علام احمد قادیانی در لاهور بنیان گزاری شد. وی یک شخصیت پنحابی بود و مدعی گشت که وی مهدی آخرالزمان و حضرت مسیح است اما ملاهای حریف وی را تکفیر کردند.
اعتشاشیون خوست بصوب لوگر مارش کرده و در قدم نخست موفق به تسخیر گردیز گشتند. جنرال جمال پاشا، یک افسر ترکی در اردوی امان الله، توانست جلو پیشروی این اغتشاشیون بصوب کابل را بگیرد و شهر خوست را از تسلط اغتشاشیون آزاد ساخت. این ظفر حکومت امانی دیری نپایید. چند هفته بعدتر، عبدالکریم، پسر محمد یعقوب خان، که در لاهور بسر می برد، وارد خوست گردید. اغتشاشیون وی را بحیث شاه قبول و وی رهبری شورش برای سرنگونی امان الله خان را عهده دار گشت. هم عبدالکریم و هم امان الله از قبیله بارکزایی و از اولاده امیر دوست محمد خان بشمار می رفتند.
شورشیان بار دیگر دست به پیشروی زده و برای سرنگونی حکومت و فتح کابل حرکت کردند. در قدم نخست موفق به تسخیر دوباره گردیز گشتند. در آخر ماه جولای اغتشاشیون خود را به حصارک در ۱۲ کیلومتری شهر کابل رساندند و سردرگمی بزرگی را بین ساکنین کابل ایجاد کردند. بخت با آمان الله یاری کرد و افراد قبیله منگل دست از فتح کابل کشیده و بعد از چور و چپاول هستی و نیستی مردمان عامی در طول مسیر حرکت شان بنام غنیمت اسلامی دو باره به خوست برگشتند.
امان الله خان یک جلسه درباری را در ارگ دایر کرده و تلاش کرد برای دفع ماجراجویی های ملای لنگ چاره سنجی صورت گیرد. امان الله خان نام این جرگه درباری را لویه جرگه قلمداد کرد. مطبوعات سرکاری اعلام کرد که این جرگه بزرگ با شرکت سران تمام قبایل پشتون دایر گشت. در حالیکه تمام گپ ها توسط محمود طرزی و همفکران وی ساخته و بافته می شد تا چنین وانمود سازد که امان الله خان از حمایت پشتون ها برخوردار است.
واقعیت امر این است که الی ظهور امان الله خان با پیش قدمی محمود طرزی، لویه جرگه ای در افغانستان نبود. آنچه در تاریخ افغانستان ادعا می گشت که احمد شاه ابدالی در یک لویه جرگه در قندهار روی کار آمد یکی از همان جعلیات نابخشودنی تاریخ افغانستان است. لویه جرگه ترجمه مجمع کبیر ملی (Buyuk Millet Meclisi) از زبان ترکی بود که در زمان مصطفی کمال اتاترک ابداع و توسط محمود طرزی به پشتو ترجمه گشت. در لویه جرگه درباری امان الله خان یک نفر از قوم و قبیله پشتون شرکت نداشت. تمام مشترکین جرگه مردمان ساکن کابل و فارسی بان و شماری هم از تاجیک های کوهستان، تگاو و کوهدامن بودند.
شامل ساختن عبارت قبایل پشتون و نامگزاری جرگه با ایزاد پیشوند لویه از پشتو یا بزرگ صرف و صرف خاک زدن در چشم اقوام و قبایل پشتون و جلب حمایت پشتون ها برای سرکوبی ملای لنگ بود. دایر نمودن این جرگه نی فقط به فایده امان الله نبود بلکه قسمت اعظم بحث جلسه شکایت از افزایش مالیات، از بین بردن خدمت جبری در اردو، و نفوذ بی حد و حصر ترک ها در بخش معارف و اردوی افغانستان بود تا جبه گیری علیه شورشیان خوست برهبری عبدالکریم و تحریک ملای لنگ. نورالمشایخ فضل عمر، از حضرت های شوربازار، و حمید الله آخوندزاده، ملای تگاو، در جرگه بالای نظامنامه امانی علنا تاخت و تاز را آغاز کردند و آن را مخالفت صریح با احکام شرعی قلمداد کردند. قابل یادهانیست که حمیدالله آخوندزاده قبلا امان الله خان را بحیث امیر افغانستان تایید کرده بود. این دو شخصیت مذهبی در تبانی با ملاهای دیوبندی موقف و موضع ملاهایی را مورد سوال قرار داد که در خدمت حکومت نظامنامه امانی را اسلامی مهر زده بودند. این گروه اعلام کردند که با یک شرط حاضرند بخواست امان الله علیه ملای لنگ موقف بگیرند که امان الله خان اجازه دهد کمیته از علمای هواخواه آنان صلاحیت تسوید و تدوین نظامنامه جدید را بیابند.
امان الله خان چاره ای جز تسلیمی بخواست این ملاها نداشت. همان ضرب المثل در مورد امان الله خان صدق کرد که عاقل کی کاری کند تا پشیمانی آرد؟ اگر امان الله خان براستی خود و مردم خود را می شناخت هرگز با این سبکسری نظامنامه نمی ساخت و با این عجله تف پرتاب شده را دوباره نمی لسید. به تایید امان الله خان کمیته ای برهبری نورالمشایخ، تعیین گشت تا نظامنامه ای را که از طرف محمود طرزی بنا شده بود سر از نو بازنویسی کنند. همین کمیته برای اینکه به این اساسنامه قدسیت بخشیده باشد آن را به زبان عربی نوشت و بعد برای مترجمین وظیفه داده شد که متن را از عربی به فارسی برگردانند.
نظامنامه تجدید شده برای بار اول تاریخ افغانستان را طوری ورق زد که این کشور خداداده میراث مانده در تبانی با سایر کشورهای منطقه و جهان بجای حرکت به پیش به پشت زور زدن را شروع کرد. افغانستان برای بار اول در طول هستی خویش رسما یک کشور اسلامی قلمداد گشت. در این نظامنامه تسجیل می گردد که افغانستان مطابق فقیه حنفی باید اداره گردد چون دیوبندی های هند پیرو این فقیه بودند. همچنان این قید اضافه گشت که یک کمیته از ملاهای دیوبندی باید ایجاد گردد تا از انفاذ و اجرای قانون مطابق فقیه حنفی نظارت بعمل آورد. فرق بین حرکات و سکنات مسلمان و غیر مسلمان بشکل اصولی معرفی گشت. آزادی در صورتی مورد قبول بوده و شده می توانست که این آزادی ها در تقابل با نظریات ملاهای دیوبندی پیرو فقیه حنفی نباشد. همچنان از همین جاست که کارهایی از قبیل قضاوت و عدالت توسط حنفی مذهب ها تعیین و تعبیر می گردد. قانون ازدواج و خانواده که در نظامنامه محمود طرزی سجل گردیده بود ملغی قرار گرفت. تحصیل دختر ها تنها در مدارس دینی و آنهم تا سن بلوغ که نه سالگی باشد برای قرایت قرآن به زبان عربی مجاز گشت. دختران بالاتر از سن بلوغ حق دانش آموزی را از دست دادند.
بعد از آنکه امان الله خان با تمام محتویات این نظامنامه جدید موافقت کرد، شاملین لویه جرگه فتوا دادند که ملای لنگ یک یاغی باغی علیه نظام اسلامی افغانستان است. ملاهای کوهستان و تگاو به سوی وطن حرکت کردند تا لشکر قومی را علیه ملای لنگ جمع آوری نمایند. این گیر و دار از هرنگاه قابل تامل است. وقتی یک گروه ارتجاعی اسلامی به مرام دنیوی خویش رسیدند فتوا جهاد علیه گروه مشابه خود را از روی عین متون قرآنی و حدیث صادر می نمایند. این سنت با ظهور طالبان در سال ۱۹۹۴م تکرار گشت. ملا محمد عمر کور فتوای جهاد علیه رژیم برهان الدین ربانی، رهبر حکومت اسلامی افغانستان، را صادر کرد. برای اینکه امان الله خان فتوای ملای لنگ علیه خود را باطل ساخته باشد، وی چندین تن از هواخواهان و پیروان فرقه احمدیه را بی موجب و صرف و صرف بخاطر عقیده در کابل اعدام کرد.
امان الله خان با سبکسری و خامپرانی، با فراخوانی لویه جرگه خود را طوری سبک و بدنام تاریخ ساخت که مثالش کمتر در تاریخ تجربه یا دیده شده بود. حامد کرزی به پیروی از امان الله خان لوی جرگه را در مورد قانونی ساختن حضور امریکایی ها در افغانستان دعوت کرد ولی در آخر خودش بالای فیصله لوی جرگه شاشید. امروز غنی غلزی مذبوحانه تلاش دارد خاک به چشم مردم زده و رهایی طالبان از اسارت حکومت را موکول به تصمیم لوی جرگه می سازد. واقعیت امر این است که مرداری غنی غلزی بجایی رسیده که از این طریق اگر وی بتواند یک ماه بیشتر به عمر نکبت بار سیاسی خویش ادامه دهد، آن را غنیمت تلقی می کند.
عبدالحمید
>>> حبیب الله پدر امان الله بستر مادر امان الله را تحریم کرده بود و امان الله به تحریک مادر که سخت نیاز به محبت شوهر داشت و مگر از دست داده بود ، پدر را کشت و خود پادشاه شد ، مگر درایت پادشاهی را نداشت و فقط ۳۰۰ شیر مرد شمالی بساط ذلالت اش را سر نگون کردند.
مرد میدان نبود و فرار کرد به قندهار و بعد تا غزنی پیش آمد مگر تر اش رفت و خود را به انگلیس تسلیم گرد و در ایتالیا به بیچارگی مسکن گزین شد و با ذلت مرد.
هر که عاقبت کار را نیندیشد چنان شود که او شد و غنی هم وارث اش است و چنان میشود که او شد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است