موانع فرهنگی و تاریخی صلح در افغانستان
آیا واقعا در آستانة صلح قرار داریم؟ توافقنامة طالبان و امریکا با هدف صلح و ایجاد امنیت امضا شده است؟ مذاکرات بین الافغانی، به صلح خواهد انجامید؟ آیا به راستی طالبان و دولت کنونی قدرت را بین خود تقسیم می‌کنند؟ 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۵۸    ۱۳۹۹/۵/۲۱ کد خبر: 164494 منبع: پرینت

هدف و سرانجام هر جنگی صلح است. هیچ جنگی به خاطر جنگ آغاز نمی‌شود و ادامه نمی‌یابد. حتّی وحشی‌ترین حیوانات هم در جنگ، سرانجام صلح را آرزو می‌کنند.
جنگ و صلح همزاد اند؛ با هم به دنیا می‌آیند و با هم می‌زیند. صلح حاکم است؛ امّا روزی جنگ کودتا می‌کند، صلح را عقب می‌زند و به جای او می‌نشیند. جنگ می‌کشد، تخریب می‌کند و کینه و دشمنی می‌زاید؛ امّا صلح، امنیت و آرامش و دوستی به ارمغان می‌آورد.

افغانستان چهار دهه در باتلاق جنگ دست و پا می‌زند. جنگ دو نسل را پیر کرده است. چهل‌ ساله‌ها از زمانی که به دنیا آمده‌اند صدای تفنگ را شنیده‌اند تا حالا که موی سر و صورت‌شان سپید شده است. افغانستان اکنون مانند سرزمینی است که چهل سال باران را ندیده و خشک‌سالی تمام هست و بودش را نابود کرده است. این سرزمین چقدر تشنة آب است، افغانستان همان اندازه تشنة صلح است. رهایی5000 زندانی طالبان و 400 قاتل اعدامی به نام و امید صلح نهایت این نیاز را نشان می‌دهد.

پس از امضای توافق‌نامه سیاسی امریکا با طالبان، امیدواری به صلح افزایش یافته است. مردم دورة صلح را تصوّر و برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند. مثلاً آقای کرزی به مزارشریف و بدخشان و بامیان سفر می‌کند و ...

پرسشی که این‌روزها دغدغة ذهنی هر شهروندی است این است که آیا ما واقعا در آستانة صلح قرار داریم؛ توافق‌نامة طالبان و امریکا با هدف صلح و ایجاد امنیت امضا شده است؟ مذاکرات بین الافغانی که قرار است در روزهای آینده آغاز شود، به صلح خواهد انجامید؟ آیا به راستی طالبان و دولت کنونی قدرت را بین خود تقسیم می‌کنند و حکومت مشترک می‌سازند؟

به این پرسش‌ها از منظرهای مختلف می‌توان پاسخ داد. یکی از این منظرها فرهنگی و تاریخی است. مطالعات فرهنگی و تاریخی برخی از موانع صلح را در منظر ما می‌گشاید. مهم‌ترین این موانع فرهنگ جنگی حاکم بر اندیشه و ذهنیت زعمای سیاسی ـ اعم از دولت‌مردان و طالبان ـ است. فرهنگ جنگی ناشی از زندگی قبیله‌ای می‌باشد. در فرهنگ قبیله‌ای اصل بر جنگ است و صلح به معنی شکست و ناکامی می‌باشد. در زندگی قبیله‌ای، مردم با جنگ انس و الفت دارند؛ در حالی‌که امنیت، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، پیشرفت، آرامش و آسایش مفاهیم ناشناخته‌ای هستند.

تاریخ به ما می‌گوید زعمای سیاسی افغانستان از گذشته‌های دور تا کنون معمولاً ‌گره‌ها را با دندان باز کرده‌اند و نه با دست. نزاع و جنگی در افغانستان نمی‌توان سراغ کرد که دو طرف دور میز نشسته آن را به سرانجام صلح‌آمیز رسانده باشند. افغانستان حکومتی مترقی‌تر و مردمی‌تر از حکومت امان الله خان به خود ندیده است. این حکومت با شورش و جنگ سقوط داده شد و فرصت کلان تاریخی از دست رفت. محمّدنادر خان، از در جنگ با حکومت کلکانی وارد شد. حتّی پس از تسلیم کلکانی، او و یارانش را اعدام و نفاق قومی را استوار کرد.

نمونة نزدیک‌تر و عینی‌تر آن در زمان جهاد اتّفاق افتاد. قوای مسلح شوروی افغانستان را ترک کردند. دکتر نجیب الله، با میانجی‌گری سازمان ملل متحد پرچم مذاکره و صلح را بلند کرد. گروه‌های جهادی به دعوت مذاکره و صلح او چه پاسخی دادند؟ آن‌ها براساس فرهنگ و تاریخیت حاکم بر ذهن و روان خود، جنگ را برگزیدند و پاسخ‌شان تشدید جنگ و حمله به جلال آباد بود.

در زمان حاکمیت مجاهدین، ده‌ها جنگ در کابل و شهرهای دیگر بین گروه‌های متخاصم و زیاده‌خواه درگرفت، هزاران تن قربانی شدند. کابل و شهرهای دیگر ویران شد، اقتصاد و معیشت مردم تباه شد، آبروی جهاد مردم به باد رفت، زخم‌های عمیق بین اقوام مختلف دهان باز کرد و کینه‌های تاریخی گسترش یافت. چرا گروه‌های مجاهدین در بین خود مذاکره نکردند؟ چرا ویرانه‌های برجای مانده از جنگ‌ها را با مذاکره بین خود تقسیم نکردند؟ زیرا صلح در ذهنیت و فرهنگ قبیله‌ای آن‌ها جایی نداشت.

زمانی‌که مجاهدین در کابل حکومت می‌کردند، طالبان از مرزهای پاکستان برخاستند و پس از تصرف قندهار و غزنی خود را به کابل رساندند. هردو طرف مجاهد بودند و هردو شعار حکومت اسلامی می‌دادند؛ امّا به این دلیل که تنها به قدرت می‌اندیشیدند و نه به آبادی و پیشرفت کشور و آرامش مردم، مذاکره و صلح نکردند. آن‌قدر جنگیدند؛ کشتند، ویران کردند تا یک‌طرف شکست خورد.

زمانی که دور برگشت و این‌بار طالبان در کابل حاکم بودند، گروه‌های دیگر بازهم با جنگ و خون‌ریزی حکومت را گرفتند. چرا همان زمان به مذاکره و صلح فکر نکردند؟ چرا گروه‌هایی که همأکنون حاکم هستند و می‌خواهند با طالبان مذاکره کنند همان زمان با طالبان مذاکره نکردند؟ اگر آن‌زمان با طالبان مذاکره و صلح می‌کردند و میراث مانده از مرده‌ها را بین خود تقسیم می‌کردند، جنگ‌ها، کشتارها، ویرانی‌ها و دشمنی‌های بیست ساله رخ نمی‌داد.

در این‌که افغانستان نیاز شدید به صلح دارد و مردم فریاد صلح سر می‌دهند تردیدی نیست؛ امّا واقعیت این است که سران و زعمای سیاسی براساس نیاز کشور و خواست مردم تصمیم نمی‌گیرند. ذهنیت فرهنگی و تاریخیت حاکم بر روان آن‌ها جنگ است. آن‌ها در هر جنگی تنها به پیروزی مطلق فکر می‌کنند. تنها چیزی که در ذهن و روان آن‌ها جایی نمی‌یابد صلح و کوتاه آمدن از قدرت‌طلبی و زیاده‌خواهی و تقسیم قدرت است.

زعمای سیاسی افغانستان اهل مذاکره هستند؛ بارها هم مذاکره کرده‌اند؛ امّا همان ذهنیت فرهنگی و تاریخی اجازه نداده که این مذاکره‌ها به صلح بینجامد. مذاکرات سران گروه‌هایی متخاصم جهادی و عهد و سوگند آن‌ها در مکه و خانه خدا را شاید به یاد داشته باشید. پای‌شان که به کابل رسید، سوگند را شکستند و جنگ را از سر گرفتند.

توافق‌نامة ایالات متحده و طالبان اگر در کشور دیگری می‌بود، به آسانی بستر صلح را فراهم می‌کرد؛ امّا در افغانستان این توافق‌نامه و حتّی رهایی 5000 طالب کمکی به صلح نخواهد کرد؛ بلکه نفتی است بر آتش جنگ؛ زیرا فرهنگ حاکم بر ذهنیت زعمای سیاسی نه اسلامی است و نه غربی؛ قبیله‌ای است و مهم‌ترین ویژگی فرهنگ قبیله‌ای تمامت‌خواهی، سیری‌ناپذیری و زیاده‌طلبی است.

بنابراین چشم‌انداز صلح در افغانستان چندان روشن به نظر نمی‌رسد؛ مهمترین مانع صلح ذهنیت فرهنگی و تاریخی زعمای سیاسی کشور است که هر مذاکره‌ای را تبدیل به فرصتی برای تشدید جنگ می‌کنند. تا زمانی‌که ذهنیت قبیله‌ای جنگ‌سالاری تغییر نکرده و صلح در ذهن و روان زعمای سیاسی ارزش و اهمیت لازم را نیافته گمان نمی‌رود صلح چهره بنماید.

سید اسحاق شجاعی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
موانع فرهنگی
صلح
نظرات بینندگان:

>>>   هر کدام از این کلمات آگاهی، آزادی، آبادی تعریف و لازمه و پیش شرطهای خود را دارد که اگر در جامعه پیاده و عملی نشود، رسیدن به مرحلهً بعدی آن غیر ممکن و یا صوری و غیر واقعی و بادکنکی و تحمیلی خواهد بود. ولی بهتر بود به ترتیب آزادی>>آگاهی >> دموکراسی >> عدالت>> صلح و ثبات و آبادی ردیف بندی می کردید. ممنون

>>>   پاسخ میخواهیم
پرسش ما این است که در کشور خراسان / افغانستان که گهواره زبان پارسی است و زبان رسمی دولتی هم است چرا ؟ نام یک نهاد دولتی به زبان پارسی نیست ؟چرا نام یک اسناد ملی ما به زبان پارسی نیست ؟ به انگلیسی است به هندی است به فرانسه ای است مغولی است به عربی است چرا؟ به زبان پارسی نیست ؟ باید کسی پاسخ بدهد ؟ به کمک و حمایت کی ؟ تا این اندازه پارسی ستیزی ؟ در گهواره زبان پارسی صورت میگیرد مردم حق دارند بدانند که این توهین و ستم را کی به پارسی زبان ها میکند ؟؟ نقش جمعیت اسلامی خراسان / افغانستان در این ستم ملی فرهنگی چیست از بن آلمان تا قانون اساسی ؟

>>>   در فرهنگ قبیله‌ای اصل بر جنگ است و صلح به معنی شکست و ناکامی می‌باشد.
بادار نوشته گر چتیات گفتن خو آسان است ، تو فکر کدی که کتی دایره و دنبک وطن نگاه میکنی .
نی وطن ! بر خاک نگاه کدن بسیار خون ضرورت است .
کلت تان قبیله قبیله میگین ، پدرا امو قبیله بود و است توواره آدمای نمک حرام ده خاک پاک به آبرو زنده بودین اگه نی آلی نامت اسحق اوف میبود و وظیفی ت سرک پاکی ده مسکو بود ، فامیدی بادار یادت نره که کبرت ذوال داره آه وطن.

>>>   زبان صرف وسیله افهام وتفهیم است .باگذشت زمان تغیرات درآن رونما میگردد .وزبان های جدیدی بمیان میآید .زبان وقتی اهمیت داده میشود .که درآن موضوعات علمی ودینی نهفته باشد .درگذشته وحال زبان عربی بخاطراهمیت داردکه قران کریم بزبان عربی است .واینگلیسی هم بخاطرموضوعات علمی .

>>>   دویست سال شما پشتون ها با چماق به ما حکومت کردید و رابطه‌ی ما را با هم زبانان خویش تیره وتارکردید .غیر پشتون ها، تا کی صبر کنیم تا پشتون ها و اربابان امریکایی این ها در این مملکت به ما ظلم وجفا کنند؟؟؟؟


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است