بازار ادعای دوستی و برادری‌ سخت در رخ‌نامه‌های بلخیان گرم است؛ نمی‌دانم که در این بازار گرم و فهرست بی‌سروپا، جای پای و کله‌کشکی برای این نه چندان دوست و نه چندان برادر هم مانده است یا نه. دوستان و برادرانی که تازه گل کرده اند و دوستان و برادرانی که دوستی و برادری خویش را به این بهانه «اَپدیت » (تازه) کرده اند/می‌کنند. از نگاه من این اعلان و ادعای یک‌باره‌گی دوستی‌ و برادری، بیشتر مصلحت‌آمیز، رجامندانه و دوراندیشانه است تا عاشقانه، مخلصانه و صمیمانه.

من در بن‌بست کنونی و چالش‌های موجود ولایت بلخ، گمارش استاد فرهاد عظیمی را در سمت و جایگاه والی این ولایت خجسته باد نمی‌گویم بل برایش استدعا و تمنای توانایی و تدبیر مضاعف دارم تا از عهده‌ی این مسؤولیت خطیر و چالش‌های موجود برآید و بتواند بر مشکلات فایق آمده دست کم، غم امنیت و برق بلخ را بخورد. هم‌چنین من از آقای عظیمی می‌خواهم که پس معرفی‌شدن رسمی‌اش در این سمت یک کار روشن‌فکرانه و سنت‌شکنانه کند و اجازه ندهد تا چاپ‌اندازان متوقع برشانه‌های مسؤولیت‌اش چپن بیندازند و مسبب ضیاع وقتِ ارزش‌مند کارها و مسؤولیت‌های اداری شوند. با این وجود اگر شمار فشرده‌یی را برای خجسته‌ بادگویی به حضور می‌پذیرند، به آنان در هنگام هماهنگی دیدار گفته شود که به جای چپن برای شان کتاب هدیه بیاورند و در سرانجام کتاب‌های گردآوری شده را به یکی از کتاب‌خانه‌های شهر اهدا کنند.

در چرخ فلک سیاسی و نوبتی_گروهی این دولت، که بیشتر از ۵۰۰ تن سهم‌دار و شهروند ندارد، گزینش یک تحصیل‌کرده و دانشگاهی (محمد فرهاد عظیمی) در این سمت یک کار خوب و پسندیده است. من به استاد فرهاد حتما فراتر از خجسته‌باد خواهم گفت؛ اما پس از تغییر وضع امنیتی شهر و ارزان‌شدن برق بلخ. دقیقا هنگامی‌که آموزگاران و قشر تهی‌دست جامعه، تمام تن‌خواه و مزد کار روزمره‌ی شان را برای تحویلی برگه‌ی برق ندهند و شهریان شهر مزارشریف بتوانند از بام تا شام در شهر با گوشی (تلفن همراه) و پول جیب شان با خاطر آرام بگردند.

باور بامیک

>>>   حالا یگانه رقیب برای اشرف غنی طالبان است که در پی شکست او میباشند.
بنأ اشرف غنی نه تنها ولایات تاجک نشین و ازبک نشین و هزاره نشین را،بشمول ولایت قندوز دوباره به تاجکان ودازبکان ودهزاره ها میسپارد،بلکه یک تعداد تاجکان را در ولایات پشتون نشین تیز والی مقرر میکند.
زیرا خطر این وجود دارد که این والی های پشتون موقع را غنیمت شمرده ،ولایات را به طالبان تسلیم کنند.

>>>   فرهاد عظیمی در یک امتحان سخت قرار میگیرد.
اگر پیروز شد که قلعه های بعدی
اگر سقوط کرد ، خدا به همرایش
دره سقوط خیلی عمیق است.

>>>   فرهاد بچیش،امریکایی ها میبرآیند،آلمان ها نیز میبرآیند،طالبان چه بخواهی و چه نخواهی می آیند.
پس سرت را مار گزیده بود که درین حالت بحرانی چوکی ولایت مزار را قبول کردی و سر بی درد خود را به درد انداختی؟
همی حالا اگه اشرف غنی از معلم عطا بخواهد که دوباره والی مزار شو،قبول نخواهد کرد.
چند روز بعد طالبان می آیند و مزار را میگیرند و تو مجبور میشی که فرار کنی و پیش معلم عطا یک پیسه ناسره میشی و معلم عطا برایت خواهد گفت که مه پانزده سال ده ای ولایت والی بودم،طالبان نتانستن بگیرن،تو یک سال نمیشه والی شدی،طالبا ولایت ره از پیشت گرفتن و خودت گریختی.

>>>   طالبان هیچ گاه جرئت بر گشت به مزار را ندارند.
اگر یازنه کار دارند بیایند مزار

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است