جامعه ما غیبت پسند و افترا محور است و اکثر افراد از گفتن دروغ و قصه بافی در مورد دیگران تا حدی که به ترور شخصیت و تباهی هویت افراد میکشد، ابا نمیورزند و شوربختانه انرا عاری از عذاب وجدان انجام میدهند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ ۱۳۹۹/۷/۱۹ | کد خبر: 165099 | منبع: |
پرینت
![]() |
حتما این جمله را از اطرافیان تان شنیده اید که "ما را از افغان ها تیر، اگر افغان ها هستند، ما نمیرویم!!" روابط اجتماعی میان افراد در جامعه ما افغان ها حتی در خارج، بسیار مغلق و پیچیده و دشوارست. یکی از دلایل عمده ان نیز برخی مشخصه هایست که بر روابط اجتماعی ما حایل است.
تجربه ای که در طول سال ها برخورد با جامعه ما و زنان و مردان ان داشتم این است که مردم ما، صداقت در روابط خود با یکدیگر را ندارند، گاهی خانواده ها بنام دوست با هم انقدر صمیمی میشوند که شب و روز با هم اند، ولی همان اعضای خانواده، اگر با فرد دیگری نشستند، تمام انچه را که در مورد این خانواده که انرا دوست نیز خطاب میکنند، میدانند، به او میگویند و حتی دو سه افترا و دروغ را نیز به ان اضافه میکند...
فرهنگ نمکدان شکستن در جامعه ما خیلی معمول است.
من در برخوردی که با برخی از اعضای جامعه ما داشتم، نه تنها که چیزی از انها یاد نگرفتم بلکه به فرهنگ غیبت و بدگویی نیز اشنا شدم. یادم هست روزی با خانمی صحبت میکردم که خودش کاملا ازاد و به اصطلاح عامیانه ما "مدرن و عصری" است، دخترانش، دوست پسر داشتند و خودش هم مشروب مینوشید و هم سگرت میکشید و هم لباس معادل باشنده های این سرزمین را میپوشید ولی در مورد یک خانم دیگر که از همسرش جدا شده بود صحبت میکرد و انتقاد... میخواستم به او بگویم که اگر شمایل و راه و رسم زندگی خود را به غرب مطابقت داده است، ای کاش ذهن خود را نیز اندکی خانه تکانی میکرد و اگر بنظر او جدایی این خانم از همسرش، معامله ای بزرگی بوده پس این ازادی دخترانش و خودش به کدام قاعده و قانون و فرهنگ افغانستان مطابقت دارد.
یا یک اقایی که خودش همسرش را ازار و اذیت میکرد، مشروب مینوشید و به همسرش بار ها خیانت کرده بود، در مورد اینکه یک زن خوب افغان باید چگونه باشد، با فرد دیگری بحث میکرد!!...
من متعجب میشوم که اینگونه ادم ها، که دختر خودشان ازاد و یا خودشان به تمام معنا باز هم به همان گفته عامیانه دارای "چهار عیب شرعی" هستند، چطور بخود اجازه میدهند که در مورد دیگران صحبت کنند و در موردشان قضاوت.
جامعه ما، متاسفانه جامعه غیبت پسند و افترا محور است و اکثر افراد از گفتن دروغ و قصه بافی در مورد دیگران تا حدی که به ترور شخصیت و تباهی هویت افراد میکشد، ابا نمیورزند و شوربختانه انرا عاری از عذاب وجدان انجام میدهند.
اکثر اعضای جامعه ما، وقتی از دیگران انتقاد میکنند حتی فرصتی بخود نمیدهند تا سه انگشتی را که به سمت خودشان نشانه میرود، بینند و اینکه خود در زندگی شخصی خود، با فرزندان خود، در راه و رسمی که انتخاب کردند، ممکن چه کاستی های باشد که به فرهنگ ما موافق نیست.
بنا، من همیشه به نزدیکانم توصیه میکنم که اگر خانواده و یا افرادی را بنام دوست انتخاب میکنید، انها را به حریم خانه خود راه میدهید، انها با زندگی شما و اعضای خانواده تان اشنا میشوند، مطمئن باشید که انسان های اگاه، با وجدان و خوبی هستند. چه بسا خانواده های که توسط همین گونه افراد از هم پاشیده و چه خانواده های که روابط شان با یکدیگر به دلیل این خاصیت بی جا، به تیرگی انجامیده است.
زندگی در تنهایی و یا با خانواده بسا بهتر و ارامش بخش تر از ان است که با افرادی اینگونه در جامعه ما سر و کار داشت.... و اگر شما، دوست خانوادگی دارید که با انها روابط اجتماعی خوبی را دارا هستید، نمکدان را نشکنید، حریم شخصی ان خانواده را احترام بگذارید و اگر از شما با عزت و احترام پذیرایی میکنند، عزت و احترام شان را حفظ کنید.
داشتن دوستان واقعی یکی از بهترین نعمت های زندگی است که انسان میتواند با انها رنج و غم و شادی خود را تشریک کند..ولی در انتخاب دوست محتاط باشید....با هر که دوست میشود، صادق و مهربان و با وجدان باقی بمانید، انسانی را که حریم خانواده خود را به روی شما باز کرده است، از کرده اش پیشمان نسازید...نمکدان را هرگز نشکنید و بیاموزید که ترور شخصیت یک انسان، گناه بسیار بزرگیست که ما با فرهنگ غیبت و افترا خود، هر روز به ان مبادرت میورزیم و بدبختانه این فرهنگ بدگویی، به یک تفریح و سرگرمی ما در روابط اجتماعی ما مبدل شده است که ما در ان، یکدیگر را قربانی میکنیم!
لیلا روزبه حیدری
>>> قال سبحانه: {أتأمرون الناس بالبر وتنسون أنفسكم وأنتم تتلون الكتاب أفلا تعقلون} (البقرة:44)
خداوند همه مارا به راه راست هدایت فرماید.
جامعه ما به حد کافی دچار امراض مختلف اجتماعی شده و از نظر من مشکل اصلی در این است که ما همزمان عضو چندین کلوپ هسیم.
باید عضو یک کلوپ بود و در محدوده قونین همان کلوپ خود را آراست.
شما کاملا" به جا فرمودید خانم مهربان.
از من به جناب انجنیر صاحب روزبه هم سلام برسانید ، چندی با هم همکار بودیم.
امیدوارم که حیات باشند و در صحت و عافیت کامل به سر ببرند.
>>> در بعضی موارد کاملا نظر شما در ست است و این نشانه کم ظریفتی و خدا ناترسی را بیان میدارد و اصلا برای تعدادی گذشته و خاطات روز های تلخ زندگی اش فرموش میشود.
>>> خانم روزبه!
در هرجامعه افراد خوب وبد پیدا میشود. شما نمیتوانید بخاطر بد بودن یک اقلیت.مجموع یک ملت را محکوم کنید.
>>> لیلا جان خواهر !
یک مقوله است ( کور خود بینای مردم )
این زیب دارد تاعنوان مقال شما باشد.
از لحاظ فلسفه اخلاق اگر این تک فرد را
کار بندیم زندگانی ما در هر کجا که باشیم به آسایش قرین خواهد بود .
دیده زعیب دیگران کن فراز
صورت خودبین ودرو عیب ساز
همصدای شما
م.ش.فروغ کابل
>>> تا حدودی بنظر شما موافقم، ایجاب می نماید تا در گام نخست علمای دین مضرات این روش (غیبت و عیب جوی)را به مردم تفهیم نمایند و از جانب دیگر خسارات که به شخصیت و کرامات انسانی از رهگذر غیبت و عواقب ناگوار آن به افراد جامعه وارد میگردد، از طریق وسایل اطلاعات جمعی انعکاس یابد.
>>> كاملا دقيق است گفته هاي تلن خانم حيدري
افغان ها متاسفانه در هرجاي كه هستند اين ميراث هاي رفتار شان را همرا با خود دارند اگر قرن ها هم بگزرد چندان تحول در تغيير فكري صورت نه ميگيرد
تشكر بسيار كه اين موضوع مهم را ياداوري كرديد
>>> مادر كلانم خدا بيامرز چادرى سر ميكرد اما با سواد بود. قرآن را با رعايت قواعد تجويد و ترتيل ميخواند. ديوان حافظ و چهار كتاب عطار داشت. بسيارى از رباعيات خواجه عبدالله و اشعار نظامى گنجوى را از بر بود. سيد جمال الدين افغانى و علامه اقبال لاهورى را خوب ميشناخت اماچادرى دار بود.
يادش بخير آن روز ها كه هنوز نوجوانى بيش نبودم رفته بوديم خريد از جمله يك دسته جارو خريده بوديم. سوار ملى بس شديم. از بير و بارك ملى بس ها كه حتما خبر داريد. ناگهان جارو كه در دست من بود ، خورد به بند پاى يك دختر خانم عصرى و به اصطلاح آن روز فاكولته اى. دخترك كه سراسيمه يا به گفته خود ما وارخطا شده بود از من خواست كه يك تار از دسته جارو كَنده كنم چون در باور هاى عاميانه ما، خوردن جارو به بند پاى يعنى فلاكت و بدبختى. مادر كلانم خدا بيامرز گفت : دختر جان تو كه نام خدا عصرى و تحصيل كرده هستى اگر از يك دسته جارو ميترسى پس واى به حال ما زنهاى بيسواد و چادرى پوش !
بلى قبول دارم كه روشنفكران و عصرى هاى چون ايشان و ملا ها و مذهبى هاى چون من ، جامعه افغانستان را تباه كرديم.
اما خواهر گل و با درك و فهم ما ، ما نبايد به وطن و وطندار خود ، بدبين و بدگمان شويم چون بدگمانى باعث نوميدى ميشود و نوميدى ، افسردگى و سرشكستگى بار مى آورد. اگر بودا و محمد ( ص ) و عيسى و گاندى و ماندلا به اين زودى از ملت هاى خود دلخور و نا اميد ميشدند كه امروز بدين جايگاه نميرسيدند. قرآن ميگويد : خداوند پيامبرش يونس را بخاطر بى صبرى و نوميدى از هدايت قومش ، سالها در تاريكى زندانى و تنبيه كرد.
خواهر عزيزم لينا جان ! من اگر از افغان و افغانستان تير شوم به كجا خواهم رسيد ؟
چندى پيش يك خانم واقعا روشنفكر و با سواد ما ، عكس چند بازيگر مرد هاليودى و اروپايى را در صفحه انترنتى خود نشر كرده و نوشته بود : اين مردان با وجود داشتن شهرت و ثروت و خوش تيپ بودن هنوز به همسران خود وفادار هستند اما مردان افغان همگى از دم ... هستند !
كار اين خانم باعث رنجش خاطر مردان و جوانان هموطن ما شده بود. به نظر من اين كار نه تنها باعث شكسته شدن غرور و غيرت مردان و جوانان ما ميشود بلكه براى دختران جوان و دم بخت ما نيز ، نوميدى و سرخوردگى بار مى آورد.
بلى اين مردان شريف هاليودى و اروپايى جواهرات گرانبهايى هستند اما به شرافت و مردانگى جوانمردان و عياران خراسانى قسم هنوز هم در كوچه ها و پس كوچه هاى شهر و روستاى سرزمين ما مردانى پيدا ميشوند كه راه و رسم جوانمردى و كاكه گى را از ياد نبرده اند. اين مردان قهرمانان هاليود و باليود نيستند اما سايه سر مادران و خواهران و همسران خود هستند.
آن مردان صاحب مال و جمال امريكايى و اروپايى كه به همسران خود وفادار ماندند همچون گنج هايى هستند كه در قصر يك پادشاه ثروتمند از يك كشور ثروتمند به نمايش گذاشته شده اند اما گنج هايى كه در خرابه ها و ويرانه ها پيدا ميشوند خيلى با ارزش تر و گرانبها تر از گنج هاى هستند كه در خزانه قصر ها پيدا ميشوند.
با احترام : خاله چادرى دار
ها راستى قريب يادم رفته بود ، لينا جان ! از تو خوشم مى آيد.
>>> قرآن کریم نصیحت کرده که دعوت کردن در میان باشد و برای طعام خوردن شام یا نهار نه اینکه هر کسی آشنا بود یا همسایه یا هر کسی بلند شود در خانه مردم را بزند و داخل شود ...وقتی هم غذا سرو شد لازم است مهمانان بروند ...دلیل بیشتر غیبت برمیگردد به وقت گذرانی های بیخود در خانه مردم
>>> زبانت درد نکند .
احمدزی
>>> افغان ها تنها پشتونها هستند نه تمام شهروندان کشور ما که بزور انگلیس یکنیم قرن قبل اسمش از خورآسان به افغانستان تبدیل شد۰ شما خانم روز به گر واقعن آگاه و فرهنگی هستید نخست همین نکته را درک کرده خوب بفهمید که همه را افغان خطاب کرده توهین است۰ این نام یک تاپه دولتی است که بزور استبداد حکوت از سال ۱۳۴۳ ه ش به این طرف با ظلم و ریا بر غیر پشتونهای کشور ما تحمیل شده و باید اصلاح شود۰ وحدت ملی به معنی یکسان سازی جبری نیست و بدانگونه بدست نمی آید۰ در حال حاظر تا صلاح قطعی واژه افغانستانی ویا شهروندان افغانستان بهترین بدیل واژه ناملی افغان است۰
>>> اینه بخوان گذارش نامه چی نوشته:
از نگاه ایرانی ها، ما مشتی از آدم نماهای همپا با شامپانزه هستیم
نوشته ای ظریف و دقیق از قلم عبدالاکبر اکبر
از منظر ایرانیان؛
فارسی زبانان افغانستان هیچ ارزشی نزد مردم و حکومت ایران ندارند. ایرانیان، زبان فارسی را زبان تمدن مشترک نمی دانند. ایرانیان خراسان را به رسمیت نمی شناسند؛ بلکه افغانستان امروز را بخشی از ایران و از توابع اسبق ایران می دانند و با این تابع قدیمی سر ناسازگاری هم دارند.
ایرانیان فکر می کنند که اقوامی از جنگل افغانستان از برکت تمدن ایرانی فارسی "شکسته و ریخته" یاد گرفته اند و افغانستانی ها فقط به درد کارگری و مزدوری می خورند و بس.
این فارسی زبانان افغانستان اند که به زور خود را در دسترخوان پهن شده زبان فارسی ایرانیان شریک میدانند و از تمدن مشترک حرف می زنند.
ما با ایرانیان همانقدر بیگانه هستیم که با مردمان ازبیکستان و یا سندی های پاکستان.
وقتی ایرانیان در خراسان افتخار و تمدن مشترک نمی بینند، فارسی زبانان افغانستان چرا تمدن خراسان را با ایرانیان شریک کنند.
ایرانیان غرق در افتخارات تاریخ ۳ هزار ساله خویش و ما به مثابه گدایان طلب بخشش افتخارات و تمدن مشترک- که از منظر ایرانیان به هیچ وجهه مشترک نیست.
خود را زحمت ندهیم. ایرانیان هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ فرهنگی به دیده استعماری به ما نگاه کرده اند و نگاه می کنند.
از منظر آنان، ما فقیر، گدا، بی فرهنگ، فاقد تمدن و مشتی از آدم نماهای همپا با شامپانزه هستیم.
اگر اینطور نیست، پس چگونه است؟
>>> شما قصد جدایی انداختن دارید این سخن شما نادرست می باشد اگر تمایل دارید می توانم بروم از در و همسایه بپرسم که ما ایرانی ها نسبت به شما چه احساسی داریم و ببینم این گفتار شما چقدر درست است.
مولانا می گویید
همدلی از همزبانی بهترست
>>> موي شگافي بر عيب ديگران.
چون به عيب خود رسي كوري از ان
>>> فکر میکنم ایرانی ها اینطوری نگاه می کنند که این افغانستان یا خراسان یا آریانا یا هرچی اسمش رو شما می گذارید از زمانی که از ایران جدا شد از نظر فرهنگی متوقف شد و به جز تعداد انگشت شمار شخص مهم دیگری نداشتید
اصلا قبل از آغاز جنگها منظورمه یعنی قبل از این چهل سال
البته بعد از شروع جنگها و مهاجرت دوباره افغان ها در ایران و کسانیکه در افغانستان از نظری علمی و فرهنگی وصل هستند به ایران دوباره جهش علمی ادبی فرهنگی پیدا کردند
پس فرهنگ ایران و محیط ایران حلقه مفقوده افغان هاست
>>> تاریخ بخوانید تا بدانید که خراسان کجاست.
>>> افرین به شما خانم شجاع وبا همت وبا ایمان ،آنطور واضع و اشکارا این موضوع را را تشریع و توضیع داده اید که مو در بدن غیبتگران ومنافقان و انسان های که ارزش خود را از دیگران والاتر وبهتر میدانند ،خواهر عزیر واقعن سخنان شما برازندگی ولیاقت شما وفهم ودانش والای شما را نزد همه بالا وبالاتر ساخت ،آفرین به شما
عبدالله ریحان
>>> متن زیبا و به جا بود
درباره ناآگاهی ایرانیان سر تقصیر به هیچکس نیست غیر خودمان که هیچ از گذشته نمیدانیم و تنها به همین چهل و پنجاه سال نگاه میکنیم. هر دو مردمان نادانند و در نادانی می مانند تا روزی کسانی بیایند که بگویند این سرزمین های پهناور در غرب آسیا روزی چگونه بود و بعد چه شد. کجای تاریخ بودیم چه ها کردیم و چه به سرمان آمد.
قصه ما مردمان قصه دردهاست . کمی التیام دهیم درد ها را
>>> اگر ہر کہ ہستید
لطفا وقتی بحث و صحبت و نظری دارید
بیاد داشتہ باشید کہ ہمان لحظاط صحبت ہای
شما افراد زیادی معصومانہ بقتل میرسند
و انانرا در نظر داشتہ باشید
یعنی تلاش شود سخنان شما بیکم و کاست
و غیر مسولانہ نباشند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است