سادهلوحانه است که تصور کنیم امریکا اجازه دهد یک شخص یکی از مهمترین پروژههای سیاست خارجی در حساسترین نقطه دنیا را مدیریت کند و کاری را در تضاد با منافع امریکا انجام دهد | ||||
تاریخ انتشار: ۲۰:۰۰ ۱۳۹۹/۸/۱۸ | کد خبر: 165452 | منبع: |
پرینت
![]() |
از بس که ما در افغانستان فقدان سیستم و تداوم فرهنگ شخصمحوری را شاهد بودهایم، میپنداریم که با رفتن ترامپ و آمدن بایدن همه برنامهها و نقشهها و سیاستهای امریکا که در زمان ترامپ طرح و دیزان شده بود، به دور افگنده میشود و طرح تازهای روی دست گرفته میشود.
البته میتوان انتظار داشت که بعضی برنامهها مورد بازنگری قرار گرفته و تغییری در آنان رو نما شود اما این انتظار که مثلاً برنامه صلح دوساله امریکا با طالبان که توسط خلیلزاد و وزارت خارجه امریکا طراحی شده، کاملا کنار گذاشته شود، سادهلوحانه است.
به نظر من اگر خلیلزاد بتواند از طرح صلح خود در حضور بایدن دفاع کند (که میکند و میتواند) تغییری زیادی را در این طرح شاهد نخواهیم بود. خلیلزاد کاری را که انجام داده براساس فهم و درک خودش از منافع امریکا انجام داده است. خلیلزاد در این کار تنها نیز نبود و یک تیم از مشاوران وزارت خارجه و گانگرس و وزارت دفاع امریکا را او همراهی و نظارت میکردند.
بازهم سادهلوحانه است که تصور کنیم که امریکا با آن همه سیستم مدرن دولتداریاش اجازه دهد که یک شخص طبق علایق و سلایق خود یکی از مهمترین پروژههای سیاست خارجی این کشور در مهمترین و حساسترین نقطه دنیا را مدیریت کند و این کار را در تضاد با منافع امریکا انجام دهد.
به اعتقاد من با رویکارآمدن بایدن در کاخ سفید، برنامه صلح امریکا با طالبان مورد بازنگری قرار خواهد گرفت و بعضی از تغییرات اندک در آن رونما خواهد شد اما اصول و مبانی این برنامه تغییری چندانی نخواهد کرد.
منافع امریکا در منطقه ما ایجاب میکرد که با طالبان صلح شود و این گروه در قدرت سهیم ساخته شود یا قدرت به این گروه واگذار شود. چون امریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که از یک طرف طالبان از طریق نظامی کاملا نابود نخواهند شد.
از سوی دیگر، حکومت تحتالحمایه امریکا در کابل نتوانسته اساسات یک حکومتداری مدرن را پایهگذاری کند که بتواند کشور را به سوی ثبات و توسعه سیاسی و اقتصادی سوق دهد و بنابرین صلح با طالبان حتمی و ضروری است تا زمینه حضور درازمدت امریکا در افغانستان و منطقه با خطر استراتژیک مواجه نشود.
امریکا در منطقه ما طرحهای بزرگی برای ماندن و سیاست کردن دارد و از اینرو چون طالبان را یک نیروی بالقوه تشخیص داده، تصمیم گرفته که با این گروه صلح کند و آن را از دشمن امریکا به دوست امریکا تغییر ماهیت دهد.
شاید بازنگری برنامه صلح امریکاییها یک مدتی زمان بگیرد که حکومت افغانستان تشنه همین زمان است تا در این زمان تیم حاکم در قدرت بماند و به اصطلاح عامیانه دم غنیمت بشمارد.
نورالله وليزاده
>>> نگاه جوزف بايدن به افغانستان !
كاى ايده نماينده پيشين سازمان ملل در افغانستان، در فصل هفدهم كتاب (كشمكش بر سر قدرت در افغانستان ) نوشته است:
( در جنورى سال ٢٠٠٩، يك هفته قبل از اداى سوگند وفادارى اوباما، سناتور جوزف بايدن Joseph Biden معاون رئيس جمهور كه توسط سناتور ليندسى گراهام Lindsay Graham ، يك جمهوريخواه سابقه دار، بدرقه مى شد، بكابل آمد. قبل از آنكه با رئيس جمهور كرزى ببيند، به قصر نمبر هفت آمد، كه اقامتگاه من بود. در يوناما فيصله نموده بوديم كه پيشنهادات خود را در جريان تدوين استراتيژى جديد، به اداره جديد امريكا ارائه مى كنيم. از آنها خواهش كرديم كه در مورد حضور و نحوه برخورد شان، يك بار ديگر بحث مجدد شود. همينگونه از اداره اوباما خواستيم كه استراتيژى انكشافى امريكا نيز مورد تجديد نظر قرار گيرد. و جهت موثريت هرچه بيشتر مساعدتها، به آنها مشوره هايى داديم. بايدن، بسيار دوستانه و با علاقمندى مايل بود كه بشنود. زيرا آنها هنوز، مسئوليت خود را آغاز ننموده بودند. و مى خواستند كه هرچه را بشنوند. همان بود كه مذكور پيشنهادى نكرد كه نظر او تلقى شود.
ديدار او با كرزى چندان مورد پسند نبود. آنچه ميان آنها و كرزى گفته شده بود. فوراً روى زبان سياستمداران و ديپلماتان قرار گرفت. بايدن براى كرزى بطور مستقيم و شفاف گفته بود كه پاكستان در مقايسه با افغانستان، پنجاه مرتبه براى شان مهم تر است. بايدن اين را هم اضافه نموده بود كه القاعده براى شان، نسبت به طالبان مهمتر است. كرزى يكبار ديگر از كشتار مردم ملكى توسط نيروهاى نظامى بين المللى انتقاد نموده بود. طورى معلوم مى شد كه هر دو طرف بهمديگر توهين كرده باشند. بر اساس معلومات باب وود وارد Bob Woodworth ، نويسنده كتاب ( جنگ اوباما )، هر دو سناتور، از كاركرد خود راضى بودند. هر دو سناتور امريكايى از زبان تند با كرزى كار گرفته بودند. و هشدار جدى داده بودند كه روابط اداره اوباما با او چنان نرم نخواهد بود. طورى كه روابط بوش بود. سخنان بايدن زنگ خطر را در ميان رهبران افغان بصدا درآورد و ترديد هاى كرزى را بيش از پيش ساخت. لحن رهبرى جديد امريكا طورى بود كه كرزى با آن عادت نداشت. )
منصوری
>>> تجزیه بین اوغان و اتحاد اقوام غیر اوغان یگانه راه نجات از آشوب این بی فرهنگ های متقلب خاین تمامیتخواه و شرور است۰
اقوام غیر اوغان کشور بیدار شوید و متحد شوید۰ شما باهم اکثریت این کشور هستید و متحد باهم قوی ترین گروه این کشور هستید۰
حساب تان را از این خاین ها و متقلب های بیفرهنگ انتحاری انفجاری نوکر بیگانه برای همیش جدا کنید۰
>>> تجزیه بین اوغان و اتحاد اقوام غیر اوغان یگانه راه نجات از آشوب این بی فرهنگ های متقلب خاین تمامیتخواه و شرور است۰
اقوام غیر اوغان کشور بیدار شوید و متحد شوید۰ شما باهم اکثریت این کشور هستید و متحد باهم قوی ترین گروه این کشور هستید۰
حساب تان را از این خاین ها و متقلب های بیفرهنگ انتحاری انفجاری نوکر بیگانه برای همیش جدا کنید۰
>>> موجودیت قوای اشغالگر امریکا تا بحال صرف در جهت تحکیم قدرت فاشیزم اوغانی کمک کرده است و بس، از بقدرت نگهداشتن کرزی ـ خلیلزی ـ کوچی احمدزی و بقیه فاشیست قومی اوغان تا معامله دوحه و کوشش دوباره امریکا و چاکر هایش برای بقدرت رسانیدن طالبان وحشی آنها دیگر کاری نکرده اند در کشور ما۰ بگذارید بروند گم شوند با این ....های وفادار شان یکجا۰
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است