چرا به غرب مهاجر مي شویم؟
در برخی کشور ها شما اگر ده ها سال را با زن و فرزندان تان سپری کنید برعلاوه که از اعتبار برابر شهروندی برخوردار نمی شوید، حقوق حقه انسانی تان نیز در امان و مصون نیست و کسی به آن احترام نمی گذارد 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۴۹    ۱۳۹۹/۸/۲۰ کد خبر: 165471 منبع: پرینت

چرا به غرب مهاجر مي شویم؟
جذابیت غرب در چیست؟
وقتی شما به کشوری مهاجر می شوید که فرسنگ ها از کشور خود تان فاصله دارد، و این فاصله با فاصله ها و تفاوت های دیگری چون زبان، دین و بالاخره فرهنگ همراه است، ناگزیر به این پرسش مواجه می شوید که چرا به این کشور مهاجر یا پناهنده شده اید؟

اکثریت مهاجرانی که به غرب (امریکا، اروپا، استرالیا و...) و یا هر کشوری دیگری پناهده می شوند، از جانب کارگزاران سیاسی و یا مردم عادی این کشورها به این پرسش روبرو می شوند. پاسخ دقیق به این پرسش چیست؟
شاید پاسخ هرکس متفاوت و مطابق به قضیه و موردی باشد که برای توجیه پناهندگی خودش داده و دارد، اما پاسخ اصلی این آن همواره ریشه در مشکل و چالشی اساسی ای دارد که اکثریت مهاجران در کشورهای خودشان به آن مواجه بوده اند. حالا من به جنبه های انفرادی این مساله کاری ندارم. طرح این مساله برای من از یک دید بنیادی وعام آن مطرح است که درعدم آن، انسان از سرزمین مادری اش به دیگر کشورها مهاجرت می کند.

البته نباید فراموش کرد که پرسش های بالا به دنبال خود اغلب این پرسش را نیز به همراه دارد:
چرا به عوض غرب در یکی از کشور های اسلامی مثل عربستان، ایران و کشورهای افریقایی و امثالش پناهنده نشدید؟
زیرا کشورهای اسلامی برای یک مسلمان و یک کشورافریقای برای یک افریقای تبار به لحاظ فرهنگی به مراتب نزدیکتر از غرب است. اینجاست که یافتن پاسخ ها کمی آسان تر شده و کلیدی ترین مشکل مسأله در ذهن انسان بازتر می شود.

من خودم بارها به این پرسش روبرو شده ام. جواب من به این پرسش به همین سادگی بوده است:
ـ من در نبود یک نظام سیاسی دموکراتیک، قانون محورو شهروند باور که عدالت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از اساسی ترین مولفه هایش باشد، در کشورم محروم بوده ام و دلیل اساسی مهاجرت و پناهنده شدنم به این کشورهمین است. حال در نبود یک نظام عدالت محورمعلوم است که استبداد و بی عدالتی در تمام عرصه های و شئون زندگی بیداد می کنند و پیامد های آن در زندگی هر انسان آن جامعه اثر می گذارد. در کنار آن جنگ و ناامنی، دخالت کشور های بیرونی تبعیض و تعصب اجتماعی و ... که ناشی از نبود یک نظام با ثبات، قانونمند و عدالت محور در جامعه می باشد، بالاخره انسان را مایوس و سرخورده می کند و در نبود یک چشم انداز روشن از آینده تصمیم به ترک سرزمین آبای خویش می گیرد.

خب، حالا امکان دارد پاسخ هرکس دیگرمتفاوت و یا بهتر از این باشد که من دادم؛ اما برای من همه ی مشکلات و چالش های اساسی در کشورم و کشور های عقب مانده ناشی از کلید واژه ی "بی عدالتی" بوده است، که در طول تاریخ من و ما به آن روبرو بوده ایم. متأسفانه اکثریت کشور های جهان سوم و کشورهای اسلامی از نبود نظام های مردمی و عدالت محور رنج می برند و قانون از دست چند نفر محدود بر دیگر اعضای جامعه توضیح و تعیین می شود.

در کشورهای که سیستم و نظام آن مبنای دموکراتیک و قانون محور ندارد، شما مورد تبعض، تعصب، بی عدالتی سیستمانه و آزار و اذیت قرار می گیرد. حق زندگی، کار، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان و... در این کشور برای افراد بومی آنها نیز چندان دلخواه و معیاری نیست، چه رسد به فرد مهاجر و پناهنده. فرد مهاجر در این کشور نه مصونیت سیاسی دارد و نه اجتماعی نه اقتصادی و نه مذهبی. وقتی در ایران به مهاجر "پدرسگ" و در پاکستان "بهن چوت" گفته شود و یا مورد اذیت و آزار قرار گیرد، هیچ قانونی از وی حمایت نمی کند. ویا زمانی در یکی از کشور های عربی به شما گفته شود که "عرب" بهتر از "عجم" است، کی می تواند دلیل و استدلالی بیاورد و سخن و حرفی از حقوق بشر و امثالش بزند؟!

اما در غرب و یا هر کشوری که مبنا و شالوده ی آن عادلانه و انسانی پی ریزی شده باشد، هر "شهروند" حق و حقوقی دارد که از نظر قانون برسمیت شناخته شده و بدون استثنا قابل تطبیق است. مفهوم حقوق شهروندی اغلب در کنار دومفهوم حقوق بشر و حقوق اساسی انسانها مطرح است. حقوق شهروند در واقع مجموعه ای از حقوقی ست که افراد به اعتبار موقیعت شهروندی و بدون وابستگی های نژاد، رنگ، زبان، دین و... در جامعه کسب می کنند و هدف و غایت اصلی آن تآمین سعادت و رفا همگانی درجامعه است. یک مهاجر پس از گذشت چند سال محدود می تواند تابعیت این کشورها را بدست بیآورد و از حقوق برابر شهروندی برخوردار شود.

اما در برخی کشور ها شما اگر ده ها سال را با زن و فرزندان تان سپری کنید برعلاوه که از اعتبار برابر شهروندی برخوردار نمی شوید، حقوق حقه انسانی تان نیز در امان و مصون نیست و کسی به آن احترام نمی گذارد.

متأسفانه ما در افغانستان هندوباوران را که جز از مردم کشور ما هستند، بنابر تعصب و تبعیض نتوانستیم تحمل کنیم. این اقلیت آرام و فعال کشور که سهم بزرگی در زندگی اجتماعی ـ اقتصادی دیار خود داشته اند در طول تاریخ کشور با تبعیض و بی مهری حاکمان و و برخی از مردم مواجه بوده اند. از همین رو در حال حاضر اکثریت شان به کشور های بیرونی پناهنده شده و تعدادی محدودی از آنها باقی مانده است.
جذابیت غرب در چیست؟

حال اگر در پی پاسخ دومی که جذابیت غرب در چی است باشیم، باید آن را از منظر ارزش های واقعی و بنیادی و بطور نسبی تفسیر و تبیین کنیم که احترام به انسان و باور های آن در آن نهفته باشد؛ نه به لحاظ مادی و ارزش های ثانونی آن.

یووال نوح هراری فلیسوف معاصر در کتاب "۲۱ درس برای قرن بیست و یکم" بحثی خوبی در مورد مهاجرت دارد که در آن آمده است:
«اگر اروپا يک هستة ارزش واقعی دارد، همان ارزش های ليبرالی مدارا و آزادی هستند، و معنی آن اين است که اروپائيان بايد نسبت به مهاجرين هم با مدارا رفتار کنند، و تا جايی که ممکن است آن ها را آزاد بگذارند تا از سنت های خودشان پيروی کنند. چنين چيزی صدمه ای به آزادی ها و حقوق انسان های ديگر نمی زند... و اگر ۵۰۰ ميليون اروپايی مرفه نتوانند چند ميليون پناهندة فقرزده را در خود جذب کنند، آنگاه اقبال انسان ها در چيرگی بر تضادهای بسيار عميق تری که تمدن جهانی را فرا گرفته، چقدر می تواند باشد؟» ۱

البته این هسته و ارزش های مداراجویانه در تمدن های دیگر هم بوده و حال پرچم دار این ارزش های کشور های غربی و بطور اخص ایالات متحده امریکا است که کشور های اروپای و برخی کشور های دیگردر عرصه های گوناگون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از آن تبیعت و پیروی می کنند.

به قول آقای فرهنگ رجایی استاد دانشگاهی در کانادا، «هر جا ملت در حال مهاجرت هستند، تمدن آنجا است». به این مفهوم در زمان حاضر اکثریت مردم تمایل دارند در غرب باشند، کار و تحصیل و بلاخره زندگی کنند. در حالی که این وضیعت در قرن نهم به شکلی دیگری بود وهمه می کوشیدند که در بغداد باشند؛ زیرا مرکز علم و معرفت و بالاخره مظاهر یک تمدن مدرن در آنجا بود. آنجا بود که علم،ا قتصاد، هنر، اندیشه و... تولید و باز تولید می شدند و به سایر نقاط جهان و یا بر برخی وسیع از جهان پخش و نشر می شدند.

دکتر شیلا بلیر (استاد تاریخ هنر کالج بوستون) نیز درباره بغداد آن روز می‌گوید:
«به طور قطع از قرن هشتم به بعد، بغداد مرکز دانش در دنیای اسلام شده بود، تمام ابداعات جدید هم به سرعت از بغداد می‌آمد و هم به سرعت به بغداد می‌رفت، زیرا بهترین مردم به بغداد می‌رفتند. بهترین متفکران، بهترین فیلسوفان و بهترین هنرمندان در آنجا بودند.
در واقع بغداد عروس شهرهای جهان شده بود و مرکز علم و هنر و تفکر و اندیشه و... که از سرتاسر جهان بسیاری را به سوی خود جذب می‌کرد. مراکز آموزشی و علمی و همچنین کتابخانه‌ها و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی آن، همه و همه زبانزد اهل علم و تحقیق در سرتاسر جهان شده بود.
این مساله برای دانشمندان و روشننفکرانی که می‌آمدند تا در آکادمی بغداد کار کنند، بسیار جذاب بود.
کتابخانه‌های زیادی در آنجا بود و محققان از سراسر امپراتوری اسلامی به بغداد می‌آمدند. همچنین محققانی از ایران هم در آنجا بودند و از روم شرقی هم محققانی آمده بودند. به جز مسلمانان، ادیان دیگری هم حضور داشتند و تمام این داشته‌های دانش بشری در شهر بغداد گرد هم امده بودند.» ۲

موجودیت مراکز علمی و پژوهشی، تولید علم، هنر و اندیشه، کتابخانه، مسجد و کلیسا و ادیان و فرهنگهای گوناگون در کنارهم، اینها بودند جذابیتی که یک تمدن پویا و جذاب را در آن عصر و زمان بوجود آورده بود. پلورالیسم دینی و فرهنگی و اجتماعی در کنار همدیگر توانسته بودند دست به دست هم داده و با ابدا، نوآوری و خلاقیت در تمامی عرصه های زندگی انسانی سهم بزرگی را در شکل دادن یک تمدن باشکوه داشته باشند.

همینگونه در برخی دوره های خلافت عثمانی می بینیم که فرهنگها گوناکون در کنارهم زندگی مداراجویانه ای که همراه با دست آورد های مادی و معنوی بوده، تمدنی اسلامی باشکوهی را شکل داده بودند که فرهنگهای مختلف در آن حضور فعال و ملموس داشتند.

ولی حالا، این تمدن به جا های دیگر کوچیده است. اکثریت مردم دنیا تمایل دارند به غرب بروند نه بغداد، زیرا آن تمدن و جذابیت اکنون در کشور های پیشرفته ای غربی هستند. تولید همزمانی و همه شمولی در بخش های گوناگونه علم، هنر و فناوری های جدید در اینجاست که تمدن برتری را شکل داده است.
تمدن را تآمین کننده پیشرفت انسان در هیئت اجتماع گفته اند که جنبه عملی و عینی آن در جامعه ای انسانی محسوس است.

لوک کمپ تعریف ساده ای از تمدن می دهد:
«جامعه‌ای است که کشاورزی می‌کند، چندین شهر دارد، بر محدوده جغرافیایی خود استیلای نظامی دارد و ساختار سیاسی آن هم مستمر و پایدار است. بر اساس این تعریف، همه امپراتوری‌ها تمدن محسوب می‌شوند، اما همه تمدن‌ها امپراتوری نیستند.» ۳

اما آنچه امروزه و در تمدن غرب جنبه عینی دارد، فرا تراز تعریف ایشان است؛ این تمدن به اضافه ی کشاورزی، شهر های پیشرفته واستیلای نظامی بر محدوده جغرافیایی خود، حیطه و جغرافیای منافع و استیلای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی اش به مراتب گسترده تر و فراتر از مرزهایش می رود و در پی بدست آرودن منافع دراز مدت و استراتژیک حتا بیرون از قلمرو خود است. این کشورها که بهترین نمونه اش غرب به ویژه امریکاست، خارج از مرزهایش در پی گسترش سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود است و تأمین منافع می کند.

البته در قسمت پیشی گرفتن تمدن غرب بر شرق باید یاد آور شد که پیشرفت و پویایی این تمدن در عین سیال و تاریخی بودنش همراه بوده با شرایط و اوضاع مناسب اجتماعی ـ فرهنگی که جغرافیا و اقلیم مناسب، علم، هنر، نو آوری و ابتکاردرعرصه های گوناگون، اقتصاد رو به رشد، مصرف گرایی، سلطه جویی، استعمارگری و بسا مسایل دیگر در شکل گیری آن مؤثر بوده است. نقش رنسانس که آن را عصر نورزایی و روشنگری نامیده اند در دوران مدرن پس از سده های (۱۵ و ۱۶) م که در اروپا اتفاق افتاد و آرام آرام جان گرفت، نقش خیلی برجسته ای در برپایی این تمدن بوده است. در این دوره بود که فرآیند تحول و دگرگونی در غرب سرعت گرفت و زمینه پیشرفت و ترقی را در سایه ای علوم جدید مهیا شد.

رنساس در واقع تحولی بود که بنیاد های تاریخ قرون وسطی اروپا را از بیخ سست کرد و در نتیجه ی آن علوم جدید تولد شدند که پایه اساسی تغییر در عرصه های مختلف درغرب بودند. تقویت حکومت های ملی و نظام شهر نشینی برمبنای لیبرالیسم ونظام سرمایه داری و بازار آزاد در غرب بوجود آمدند، اومانیسم (انسان باوری) و حق گرایی، سکولارلیسم و... پدید آمدند که این ها همه در کنار هم چشم انداز تازه ای در افق سیاسی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی غرب بوجود آوردند.

بهر حال واکاوی و بررسی ظهور و چگونگی این تمدن که در یک فرآیند تاریخی بوجود آمده و دارای ابعاد و زوایای گوناگون و با عبور از پیچ و خم ادوار تاریخی راه باز کرده و تا اینجا و عصر حاضر رسیده، نیازمند پژوهش بیشتری است. ولی آنچه در این مقال محل بحث ماست، جذابیت ایست که سیر مهاجرت و زندگی مردمان دیگر قاره ها و فرهنگها را در غرب که ما از آن "تمدن غرب" نامبردیم تسریع کرده تا در کنار شهروندان بومی این کشورها اینها نیزاز یک زندگی آرام، مرفع وهمراه با امتیازات مادی و معنوی یکسان برخوردار باشند.

در این کشورها حقوق سیاسی ـ اجتماعی چون حق زندگی، رای دادن و مشارکت در فعالیت های سیاسی، کارو تجارت، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، خرید و فروش مسکن و غیره برای مهاجران و پناهنده های سیاسی و اجتماعی پس از قبول شدن به صفت شهروند این کشورها محفوظ بوده و همانند سایر شهروندان بومی این کشور از حق و حقوق مساوی برخوردارند.

نتیجه گیری:
در نتیجه می توان گفت که موجودیت نظام های دموکراتیک قانون محور، عدالت محور شهروند باور در غرب باعث شده تا روند پولورالیسم (کثرت گرایی) سیاسی ـ مذهبی در این جوامع نهادینه شود و شکل بگیرد. در حال حاضر فرهنگها، نژاد ها و اقوام مختلف از نقاط مختلف دنیا در این کشورها حضور دارند و حقوق شان در روشنایی قانون تسجیل و برسمیت شناخته شده و همان گونه که از مزیت و حقوق برابر شهروندی بهره می برند سهم و مشارکت شان درارتقا و تعالی دست آورد های مادی و معنوی دراین کشورها نیزمحسوس است.

در پایان یک نکته را نیز نباید از یاد بُرد که آنچه در بالا آمد معنایش این نیست که در این جوامع هیچ مشکلی وجود ندارد و همه چیز بر وفق مراد و صد در صد تکمیل است. در این کشورها هم تبعیض و تعصب و تقابل فرهنگها ناگزیر موجودند. بگونه مثال کشور فرانسه با پوشیدن حجاب برای زنان محجبه در مراجع رسمی مخالفت می کند که خلاف دموکراسی و حق انتخاب یک بانوی مسلمان است. و بسا مواردی که مربوط به تقابل و تعارض فرهنگها می شود، در کشور های غربی نیز به چشم می خورند. اما در بسیاری موارد از جمله رعایت قانون و عدالت آن چنان که در بالا آمد، اکثریت این کشورها بطور "نسبی" کوشش می کنند آن را رعایت کنند و به آن پابند باشند. این است جذابیت که فرهنگهای مختلف را بسوی خود می کشاند و مردمان گوناگون از قاره ها، نژاد ها و زبان های مختلف ترجیح می دهند در کنارهم، با آرامش و با «حقوق شهروندی» برابر در این کشورها کار و زندگی کنند.

اکبر نوابی
رویکرد ها:
۱ـ ۲۱ درس برای قرن بیست و یک، هراری ص ۱۶۱ و ۱۷۳
۲ـ سایت کیهان روزگاری که بغداد پاریس یا نیویارک زمانه اش بود، دکتر شیلا بلیر
۳ـ لوک کمپ، بی بی سی، آیا تمدن در مسیر نابودی قرار دارد؟


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مهاجر
غرب
نظرات بینندگان:

>>>   آیا یونان یک کشور غربی نیست؟
آیا در یونان هومانیزم و حقوق بشر و غیره در نظر گرفته نمیشود؟
همینطور در دیگر کشور های اروپای شرقی.
همه پناهندگان فقط از یخن آلمان گرفتند که ما آلمان میرویم.
چرا؟
بخاطری که در سال دو هزار و پانزده بعد از آن که دولت قضافی در لیبیا بدون پیاده کردن سربازان کشور های غربی،توسط خود مخالفین دولت لیبیا با کمک حملات هوایی کشور های ناتو،از میان برداشته شد،وزیر دفاع وقت آلمان در جلسه امنیتی مونیخ اعلان کرد که ما آماده ایم در مسایل امنیتی جهانی مسؤلیت های بیشتر بگیریم.
اما زمانی که موضوع جنگ سوریه بمیان آمد و موضوع پیاده کردن قوا در سوریه،امریکا تنها ماند و هیچ کشور عضو ناتو خطر پیاده کردن قوا را در جنگ در مقابل داعش از یکطرف و دولت بشارالاسد که توسط روسیه و ایران پشتیبانی میشد از طرف دیگر،به عهده نگرفت.
آلمان پیشنهاد کرد که من در جنگ سرباز نمیفرستم،اما پناهندگانی را که از جنگ گریخته اند،قبول میکنم.
همان بود که سرحدات آلمان بر روی پناهندگان باز شد و اضافه از یک و نیم میلیون پناهنده وارد آلمان شدند.
هرچند این عمل کشور آلمان مایه دل خوشی بارک اوباما شد،اما با تغیر رژیم در امریکا و آمدن دونالد ترامپ به کاخ سفید.انگلا مرکل مورد ملامت قرار گرفت که او چه قسم انسانها را به کشور آلمان راه داده است؟
حالا تمام پناهندگان میخواهند به آلمان بیایند،اما آلمان توان پذیرش زیاد تر پناهندگان را ندارد.

>>>   بد ترين آدم ها از نظر اسلام ، مشرك و منافق هستند ولى با اين حال پيامبر ( ص ) فرمود : حكمت يا سخنان منطقى و عقلانى را بياموزيد حتى اگر از دهان مشرك و منافق باشد. علم را بياموزيد حتى اگر در چين باشد.
و اين طرز فكر باعث به وجود آمدن تمدن بزرگ اسلام Islamic golden ages شده بود.
اما در زمان و در كشور ما : اوغان و طالب حنفى مذهب ، سايه تاجيك را با تير ميزند در حاليكه خوب خبر دارد امام اعظم ابو حنيفه رحمة الله عليه از قوم تاجيك بود. تا چه رسد به هزاره كه هم قيافه اش با او فرق دارد و هم مذهبش.
البته به قوم شريف اوغان اهانت نشود. ما هزاره ها و تاجيكان هم هيچ كمى از اوغان نداريم. با گوش گناهكار خود شنيده ام كه هزاره جاغورى ، هزاره دايرنگى را مسخره ميكند.
دست ما به انگور نمى رسد ، مى گوييم ترش است.

>>>   نوابی صاحب عالیقدر!
قطعا تفاوتی میان شرق وغرب موجودنیست،اگرباورت نیست فردا درداخل شهرکابل سه انسان رابه مقایسه بگیر.گدا،تکسی ران وداکتر. هرکدام جایگاه وقدرومنزلت خودرادارند. اروپاهم کاملا همچنان است مثل وطن ما گدا، تکسی ران وداکترهم کدام جای خودرادارد. ازینجاست که اگرقدروقیمت میخواهی بایدتلاش کردوزینه به زینه به پیش رفت. ارزش انسان درهرکشوری معادل موقف ووظیفه اش است. علاوتا غرب مثل یک مکتب است که بتدریج افکاراحمقانه وحیوانی راازکله ات میزداید وباگذشت زمان ازتوانسان به معنی واقعی کلمه میسازد.
گویند روزگاری روباهی تلاش کردازچالیایی خوشه انگوری نصیب وقسمت کندازقضا خیزک هایش بینتیجه ماندودراخیرگفت انگورترش است.
بیدار

>>>   اقای نوابی!
به گمان اغلب حکایت شماازبغداد وتمدنش مشابه این ادعاهای پوچ است که.
ماتاریخ ۵۰۰۰ ساله داریم،ماانگلیسها.روسها وامریکایی هارا شکت دادیم.
(مه بگی).

>>>   برو آقا جان چشمهات رو باز کن
پس این همه تظاهرات در اروپا و آمریکا که کشورهای دموکراتیک هستند که برای تبعیض و ظلم برگزار شد چی بود؟
این همه تظاهرات در اروپا و آمریکا بر علیه مهاجرین برگزار شده که در گوگل سرچ کنی موجود است با شعارهای که از کشور من برو بیرون چیه؟
در استرالیا این همه مسلمانان مورد حمله و فحاشی ساکنان استرالیا هستند چیه؟
نشان از غربزدگی شماست که اونجاهایی رو که دوست داری نمیبینی
دوست عزیز شما در اول و آخر کشورت و مقامات کشورت مسءول وضعیت تو هستند
والا تو افغانستان ایران بیشتر مورد سرزنش قرار میگیره تا خود مقامات افغانستان

>>>   پس چندین ماه در اروپا اعتراضات و تظاهرات گسترده بر علیه تبعیض و بی عدالتی گسترده جلوه های ویژه توسط کامپیوتر بود یا انیمیشن بود؟
پس اینها الکی بود تمام شهرهای اروپا و آمریکا بر علیه بی عدالتی و نژادپرستی تظاهرات کردند
ممنون از اطلاع رسانی شما
من فکر میکردم واقعیه اعتراضات در کشورهای دموکراتیک

>>>   فقط در کالیفرنیا مثلا در لس آنجلس و سانفرانسیسکو دو میلیون و پانصدهزار نفر که مهاجر هستند به آب سالم بهداشتی و آموزش و خدمات بهداشتی دسترسی ندارند و روزانه چندین نفرشون اخراج میشن و بعضی از دکترها و پرستاران داوطلبانه به مداوای اونها میرن و دولت آمریکا اهمیتی بهشون نمیده خیلیاشون بیست سی سال هست اونجا هستند.یا خیلی از مردم آمریکا تو خیابون تو چادر زندگی می کنند و و کلیسا بهشون غذا میده.پس آمریکا با این همه ثروت چرا کاری واسه اینها نمیکنه؟باور نداری مستند بی بی سی انگلیسی رو ببین راجب پناهندگان که هیچی راجب خود مردمش با این همه ثروت کاری نمیکنه تو خیابون نخوابند

>>>   در کشورهای دموکراتیک دانمارک و لهستان و یونان و ایتالیا روزی نیست که بر علیه مهاجران و پناهندگان تظاهرات صورت نگیرد و الفاظ رکیک مخصوصا بر علیه مسلمانان استفاده میشود
در دانمارک جلوی چشم پلیس شهروندان دانمارک قرآن رو در روبروی مهاجران مسلمان آتش زدند
دولت دانمارک هم فقط یک محدوده رو به پناهندگان مسلمان و مهاجران اختصاص داده که بسیار از امکانات محروم هست و هیچ ملکی هم نمیتونند بخرند
آیا دانمارک یک کشور دموکراتیک هست یا نه؟
یا چرا لهستان مهاجر و پناهنده قبول نمیکنه؟
آیا لهستان دموکراتیک نیست؟
برید در گوگل سرچ کنید ببینید

>>>   خوبه دو ماه نیست که کمپ پناهجویان رو تو یونان مردم یونان آتیش زدن
به گفته خود دولت آلمان سالانه پنج هزار حمله توسط مردم بومی آلمان به پناهجویان مهاجران و کمپهای پناهجویان صورت می گیرد
پیشنهاد میکنم مستند راستهای افراطی در اروپا رو که توسط شبکه ایران اینترنشنال پخش شد از اینترنت دانلود کنید و ببینید
و با این مقاله ها مردمتون رو تشویق به مهاجرت نکنید که یه روزی کشورتون از سکنه خالی میشه و به خاک پاکستان ضمیمه میشه

>>>   اگر ایران تابعیت نمیده بخاطر اینکه یک بار این کار را برای کردهای عراق که اونها میگفتند دین و فرهنگ و این چیزها داد و و قتی ساکن شدن و زمین و ملک خریدن و جمعیتشون زیاد شد دست به اسلحه بردن و خواستار تجزیه شدن و صدها کشته و زخمی و صدها گروگان گرفتن و به سایر مناطق کشور سرایت دادن و ایران یک سال در بحران به سر برد
خب وقتی یک کشوری در همین نظام جمهوری اسلامی همچین تجربه ای رو دارد واسه چی باید از یک سوراخ دوبار گزیده بشه؟شما فکر کن همین اتفاق واسه مشهد بیوفته توسط افغان ها با شعار خراسان اتفاق بیوفته.از اون موقع به بعد هم خارجیها اجازه ندارن ملک بخرن

>>>   یکی ابلهی ریگ در کفش داشت---چو درمانده شد دست بر سر گذاشت
که نفرین بر آنکس که این کفش دوخت---که مغزم بکوبید و پایم بسوخت
بسی ناسزا گفت بر آن کفش دوز---سخن ها نسنجیده از درد و سوز
زجاییکه رنجیده باشد کسی---سخن ها نسنجیده گوید بسی
کسی گفتش ای خسته از پای خویش---زمانی بیاسای در جای خویش
تو از ریگ کفش خود آزرده ای---به جای دگر ظن بد برده ای
ببین علت و درد و رنجت کجاست---چو علت ندانی شکایت خطاست

>>>   دوستی دارم در کانادا. بعد از سقوط حکومت دکتور نجیب الله ترک وطن کرد ده سال در هند و ستان پناهنده بود و ماهانه مبلغ پنجاه دالر مدد معاش برایش میدادند که حتی کرایه خانه هم نمیشد ولی دفتر پناهندگی ملل متحد در دهلی بعد از مدتی به بهانه ای پول کمکی را نیز قطع کردند .دوستم فقط با ارسال پولهای دوستان نزدیکش زندگی را سپری میکرد.بخت با او یاری کرد با استفاده از اسپانسر به کانادا مهاجر شد. با گذشتاندن یک هفته در خانه ای یکی از دوستانش خانه به کرایه گرفت. به دفتر امیگریشن مراجعه کرد. برای او و خانمش کارت مخصوص با نمبر مخصوص دادند تا بتوانند کار کنند. برای سه طفلش الی سن هیجده سالگی ماهانه مبلغ ۱۲۰۰دالر دولت میپرداخت. زن و شوهر بدون تبعیض زحمت کشیدند. چون تحصیلات کمپیوتری نداشتند مجبور شدند در رستوران کار کنند. اطفال بزرگ شدند به زبانهای فرانسوی و انگلیسی تسلط یافتند .یوهنتون را در رشته های مورد علاقه ای شان تمام کردند و بعد از تپ و تلاش هر سه کار های دولتی بدست اوردند. در دنیای غرب و امریکا و کانادا معاشات به حساب سالانه پیشنهاد میگردد. هر یک از سه فرزند فامیل موصوف سالانه با معاش پنجاه هزار دالر به کار شروع کردند. در این کشور چون سطح زندگی و ارزش پول بلند است هریک توانستند برای شان خانه طور اقساط دست وپا کنند.به این ترتیب سختی های زندگی را پشت سر کردند. در کشور های ما فارغغین موسسات عالی بیکار اند.و اگر کار دولتی هم پیدا کنند معاش شان حتی پول نان خشک را هم پوره نمیکند چه رسد به اینکه خانه و موتر بخرند.
تبعیض در هر کشور است. این کاملا طبیعی است حتی در کشور خویش تحمل یکدگر را نداریم. تاجیک برفرق پشتون میکوبد . پشتون بر سر تاجیک و هزاره بر فرق هردویشان. حتی همین امراض ساری را با خود در کشور های خارج نیز اورده اند و هرملیت کمیونیتی خود را دارد.از طرق فیسبوک ها و نشرات تلویزیونی شفیع عیار بر سر سجیه میکوبد و سجیه بر سر دگران.
این حقیقت دارد زمانیکه بغداد مرکز تمدن بود علم و دانش شعر و ادب در اسیا به اوج خود رسیده بود مسلمانان این خطه ها به غربیان مثل وحشی ها نظر میانداختند و حقیقت هم همین بود.تمدن شرق حسادت غربی های وحشی را بر انگیخت و جنگهای صلیبی در قرن یازدهم بنام مذهب توسط کلیسا برای غارت کشور های شرقی اغاز یافت.
اکنون غربی ها ما را عقب مانده و وحشی میانگارند . اسلام و مسلمان را از دیدگاه اسامه بن لادن مینگرند.
به هر حال اگر ما به حال خود فکر کنیم در برابر یکدگر صادق باشیم به وطن و خاک خود عشق بورزیم دزد و فساد پیشه نباشیم میتوانیم کشور های کوچک خود را بهتر از غرب و امریکا بسازیم.اگر هزار سال قبل اجداد ما تمدن بی سابقه بر پا کرد چرا ما امروز نمیتوانیم ؟؟اراده نیک در کار است.
لکنوال

>>>   تظاهرات اروپا برضد این گروپ های مهاجرین اند.
-جوانان متفتخوروبکیارکه پس ازسالها زندگی دراروپا کارنمیکنند.
-دست به انواع جرم وجنایت میزنند.
-افکاراحمقانه افراطی دارند.
-به قوانین کشوراحترام نمیگذارند.
-وده هاعیوب دیگر.
مهاجر

>>>   من بیش از بیست سال است در هالند هستم تابعیت هالندی دارم درس خواندم وتا زمانیکه خانه داشتم کار میکردم دادگاه فاشیستی هالند خانه ام را به دوست دختر قبلی برازیلی که عیسوی است وحالا رسما در تحت حمایت حکومت هالند تن فروشی هم میکند بطور غیر قانون وغیر منصفانه داد .وکیل هاییکه دیدم گفتن در کتاب قانون نیست که پولیس های تروریست هالندی مسلحانه حمله کنند وکسیکه خانه بنامش است را از خانه بکشند وخانه را به کسیکه رسمیت ندارد بدهند. اما در مورد من چنین اقدام ضد انسانی را حکومت فاشیستی هالند انجام داد .دادگاه فاشیستی وضد اسلامی هالند هم طرفدار زن تن فروش مسیحی برازیلی است ومن که مسلمان هستم دادگاه وقاضی های فاشیست خلاف من است. در عرب حقوق بشر به کفار مسیحی است نه برای مسلمانان

>>>   به نویسنده محترم چهاردهم!
درهنگام که بادختربرازیلی مسیحی وتن فروش طرح دوستی ریختیدانگاه احساس اسلامیت تان کجابود؟موضوع کاملا اشکاراست دراول شمااوراسمبه کردیدودراخراوشمارا.حق به حقداررسیده مداخله دران ظلم است.
ارش بینوا

>>>   وقتی ان رسیده که ما به داشته های پیشین چندان دل نبندیم بالای این فکر نمایم که کنون چه داریم! انگلیس ها این افتخار را دارند که یک روزگاری افتاب در امپراطوری انها غروب نمیکرد ولی امروز نیزحد اقل بدون مشوره ونظر انها برگی از درخت نمی افتد وخاری به پای کسی نمی خلد ازین بدیهیات هم که بگذریم به یک واقعیت دیگرتوجه مبذول داریم وان این که همه مصایب وبدبختی های امروزی از اثر امیال امپریالیستی جهان غرب بمیان می اید وسایر کشور ها وباقی انسانها به نظر شان به اندازه ای مورچه ارزش واهمیت ندارد هرجا خون میریزند وویرانگری می نمایند ونا امنی وبد امنی را سبب میشوند وقتی به قصد جان دیگران برمی ای وخانه وکاشانه اش را میسوزی وحکومت های دست نشانده ومزدور را بر گرده های انها سوار مینمای وطاقت انسانهارا طاق میسازی پس این بیچاره ها بخاطر نجات جان واهل وعیال خود در جستجوی مکان امن وجای استحصال حق حیات اند وپس از مشقات فراون وقبول مرک وغرق گردیدن ودر مبارزه وکشمکش بین مرگ وحیات خود را از مجبوری بازهم به دامان قاتلین وظالمین می اندازند وهنوز هزار منت انها را تحمل مینمایند وخویش را زیر بار احسان انها قرار میدهند در حالی که از هر نگاه قانونا حق دارند که اشغالگران امنیت وحق زندگی ونفقه ای اتباع تحت اشغال را تامین نمایند حتی تا حینی که نوبت ذبح وکشتارشان میرسد شکمشان از اب ونان سیر باشد وقصاب ها هم هنگام ذبح کردن گوسفند ها کمی اب برای شان می دهند
حاجی ولایت خان صافی از کاپیسا مقیم پاریس

>>>   به جواب نوشنه ارش بینوا
در قانون کشور های اروپایی چنین است که تا طرف ازدواج رسمی نکرده باشد وهم طفل نداشته باشد کسی چی رفیق وچه هم رفیقه حق دعوا وگرفتن ملکیت اورا ندارد .از انجا که هالند یک نظام فاشیستی وضد اسلامی دارد ومحکمه وقاضی ها توسط افراطی های مسیحی ضداسلام اداره میشود .یک مسلملن هیچگاه حق دفاع مشروع خودرا ندارد وهمیشه مسلمانان در جامعه هالند سرکوب میشوند .هموطن ما که زن فاحشه برازیلی چنین جنایتی را با او انحام داده حق نوشته است.زنان هرزه برازیلی وکلمبیایی که در فحشا وکلاهبرداری در جهان مقام اول را دارند .همیشه مردان اروپایی وامریکایی رابه شرایط سخت وناگوار مواجه میسازند زیاد اند .بنابراین قضاوت تو ارش بینوا نام ناقص حق وعدالت واز کوته نظری وعدم بینش واگاهی ات سرجشمه میگیرد
فرزاد از فرانکفورت المان

>>>   باید همه مسلمانان به عربستان مهاجرت کنند تا هم حاجی شوند وهم از ثواب مهاجرت برخوردار شوند

>>>   جمع کن قندولکم! از سرحد یک کشور به قسم غیرقانونی تیر میشی. طلبکار هم هستی؟!! از سر حد امریکا غیرقانونی عبور کن تا پولیس سرحدی امریکا لوله تفنگش را به حلقت فروکند.
نوشته کردی که "اما در غرب و یا هر کشوری که مبنا و شالوده ی آن عادلانه و انسانی پی ریزی شده باشد، هر "شهروند" حق و حقوقی دارد که از نظر قانون برسمیت شناخته شده و بدون استثنا قابل تطبیق است." گویا غرب پرستان بدبخت کور هم استند و ندیدند چی قسم پولیس امریکا پایش را بر گلوی شهروند امریکایی فشار داد تا او را کشت. یا باربار از نزدیک بالای شهروند بی سلاح فیر کرد.
غرب پرستی یک قسم بدبختی و خاک توسری لاعلاج است و مثل کرونا تداوی ندارد. خلاص.

>>>   در غرب اگر مهاجران بسیارند
علت نه در این که از وطن بیزارند
آن در به دران وغمکشان در واقع
محصول فشارپای استعمارند
ن هلند

>>>   یکی از دلالیل مهاجرت به غرب بی همتی است کسانی که دنبال زندگی آماده هستند مهاجرت می کنند. در حالیکه زندگی را باید ساخت. غربی ها از طریق استعمار دیگر کشورها خود شان را آباد کردند جوانان ما نیز استعمار زده اند

>>>   در غرب اگر مهاجران بسیارند، دوست عزیز غرب کسی را به زور دعوت نکرده، مهاجران از جهنم طالبان و دیگر حاکمان آدمکش و مسلمانان متعصب و خونریز فرار کرده اند، لذا آنهایی که می خواهند زن را مانند مسلمان م تعصب به اسارت در آورده و به مالکیت و آلت جنسی و رفع شهواتی خود تبدیل کنند، پس همان بهتر که به افغانستان و یا عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران برگردید و در کشورهای اسلامی زندگی کنید. ببخشید که رک صحبت کردم.
فقیه شهر به رفع حجاب مایل نیست.
چراکه هرچه کند حیله، در حجاب کند
ایرج میرزا
ترک دنیا به مردم آموزند، خویشتن سیم و غله اندوزند
سعدی.
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند..
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
حافظ

>>>   بااحترام به ن.هلند.
اگرماازتعقل برخودارمیبودیم استعمارقادرنبودباپیش روی گلون مافشارواردکند. پروبلم اصلی احماقت سرتاسری ناشی ازگوش دادن به خرافات ترش کرده وبوی گرفته ملا است.تابیداری راه درازشاید چندقرن پیشروداریم.
کمال

>>>   دوست عالیقدر که اشعارایرج میرزا،سعدی وحافظ رانوشتی!
درعالم خیال دستان مبارکت را میبوسم.
عاقل


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است