تاریخ انتشار: ۱۲:۵۸ ۱۳۹۹/۸/۲۵ | کد خبر: 165517 | منبع: |
پرینت
![]() |
در لوی جرگه یک سال قبل من اشتراک کرده بودم اما در جرگه امسال هرچند که جناب آقای معصوم استانکزی و سلام رحیمی؛ آقای بالاکرزی مشاور شورای صلح را وظیفه داده بودند تا به بخاطر اشتراک من در لوی جرگه مشورتی با من در تماس شود.
من وقتیکه با آقای استانکزی ملاقات کردم پرسیدم که هدف از جرگه امسال چیست؟ آنها گفتند که رهایی پنج هزار زندانی طالب. من گفتم که رهایی این پنج هزار جنگ را زیاد میکند و به صلح هیچ کمکی نمی کند از این خاطر من اشتراک نمیکنم و اشتراک نکردم. حالا هم نتیجه اش را میبینید. این موضوع را با حضور داشت آقای بالاکرزی در جلسه ی امنیتی هرات هم گفتم. من در مورد رهایی پنج هزار زندانی طالب شک داشتم که این کار به صلح کمک نمی کند و این افراد به میدان های جنگ میروند از این خاطر در لو جرگه مشورتی شرکت نکردم.
حال داکتر عبدالله عبدالله اعتراف میکند که رهایی این افراد به صلح هیچ کمکی نکرده است. یکی از مشاورین حکومت ترامپ نیز بر تواضع بیش از حد شان به طالبان و یکنوع ساخت و ساز انتقاد میکند.
در مراحل پیش از شروع مذاکرات اصلی صلح درست است که یک مرحله مساله اعتماد سازی است و در این مرحله باید زندانی های دو طرف رها شوند که در پروسه صلح افغانستان هم این کار شد اما یک جای کار میلنگید او اینکه رهایی زندانی ها بر اساس توافق امریکایی ها بود که طالبان را زیاد گستاخ کرده بود و کاری از دست دولتمردان افغانستان ساخته نبود و دیگر اینکه در قسمت رهایی زندانی ها تضمینی وجود نداشت.
در کل گروه طالبان بخاطری اینکه پشت شان از طرف امریکایی ها پُر بود از اعتماد دولت افغانستان سوء استفاده کردند.
احمد سعیدی
>>> سعیدی صاحب !
جنگ به رهایی این زندانیان هیچ ارتباط ندارد.
پاکستان چقدر نفوس دارد؟
دوصد میلیون.
پشتون های پاکستان چقدر نفر هستند؟
سی میلیون.
در پاکستان چقدر مدرسه دینی است؟
هقتاد هزار.
در هر مسجد طور متوسط چقدر شاگرد و یا طالب وجود دارد؟
دوصد نفر.
مجموعاً چقدر طالب میشود؟
یک میلیون و چهارصد هزار.
حالا در موجودیت این یک میلیون و چهارصد هزار طالب،اگر پنج هزار زندانی آنها از نزد دولت رها شوند کجا را میگیرد و اگر رها نشوند کجا را میگیرد؟
نه طالب خلاصی دارد و نه کمک به طالب از طرف دولت های خارجی.
نه عسکر افغانستان خلاصی دارد و نه کمک مالی و نظامی و تجهیزاتی ناتو به سربازان افغانستان.هر چهارسال بعد تمدید میشود.
مردم افغانستان نیز فقیر هستند وبیسواد و خانم های بیچاره زور زده هرکدام شان ده تا دوازده اشتوک به دنیا می آورند و از روی فقر و ناداری آنها را به خاطر صد دالر ماهانه معاش به سربازی میفرستند و بیچاره ها کشته میشوند و معاش ناگزفته،تابوت شان را برایشان می آورند.
پس خانم ها در پاکستان طالب به دنیا می آورند و خانم ها در افغانستان سرباز بدنیا می آورند و خلاصی ندارد.
شما فکر نکنید که با کشته شدن پنجاه هزار طالب و عسکر سالانه در افغانستان و پاکستان نفوس کم میشود.
نخیر.
نفوس هنوز هم زیاد میشود و این جنگ نه به کمبود پرسونل دچار میشود و نه به کمبود وسایل و تجهیزات و منابع مالی.
بنأ یگانه راه حل خروج قوای خارجی است و افغانستان را به حال خود رها کردن است.هرچه بادا باد.
کسانی که میخواهند با طالبان رندگی کنند،بمانند و کسانی که نمیخواهند به خارج پناهنده شوند.
همانطوری که مجاهدین به دولت داکتر نجیب نپیوستند،همینطور طالبان به دولت افغانستان نمی پیوندند.
زیرا آن دولت رادهم دولت کافر و دست نشانده مینامیدند و این دولت را نیز دولت کافر و دست نشانده مینامند.
بنأ یگانه راه رهایی افغانستان به حال خودش است.
>>> حماقت دولت افغانستان در این بود که قوانین نافذه کشور را به گونه درست عملی نکرد.
زندانی هایی که از سه محکمه حکم اعدام گرفته بودند باید اعدام میشدند.
زندانی های حبس ابد باید شامل لست نمیشدند.
انتحاری به مجرد دستگیری باید اعدام شود ، چون خودش حکم اعدام خود را صادر کرده.
زندان جای مهمانی نسیت ، بلکه جای تجدید تربیت و رسیدن به پشیمانی و یاد گیری نظم و انظباط در زندگی است ، چیزی که در زندان های افغانستان وجود ندارد.
فقط غنی و بلی گویک هایش تصمیم گیرنده هستند و بس.
حتی پارلمان هم صدایش شنیده نمیشود.
قوه قضائیه که در بست به شیطان اجاره داده شده و همه اهل دوزخ اند.
>>> آزادی زندایها یک اشتباه نبود، بلکه با نقشه و طبق هدایت غنی و امریکا و پاکستان انجام شد. در زمان کرزی چند دفعه زندانیان قندهار را بانقشه بیرون کردند تا جنگ خاموش نشود و طالب نیروی جنگ را داشته باشد.
>>> بگذار که صفت تان را کسی دیگری کند شما در جایگاه قرار ندارید که ریس جمهور آن هم غنی کلمرغ برای شما اشخاص بلند رتبه را وظیفه بدهد تا شما در جرگه اشتراک نماید شما به یک کنری هرزه شباهت دارید وقتیکه در کدام تلویزیون که دیگر مضمون نداشته باشد باز دیوانه ها مانند ترا دعوت میکند و شما که از خدا همین طور موقع میخواهید ....گویی را شروع میکنید
>>> اذادی پنجهزارزیندانی طالیب به معنی پنجهزارنیروی کمکی ورزیده وجنگ دیده کمک به طالب شدهمکاری بزرک به طالب بود
>>> آقای ترامپ یک آدم مارکیت است که در تجارت بین المللی هم تبحری نه داشته و سرگرم امور عقاری بود و است لذا فرد
بازاری محسوب میشود . در سیاست پای او
سخت می لنگد . از همیجاست که سنت های سیاسی و مخصوصآ رموز سیاسی را نمیداند سرتنبه
و بسیار خود بین و خود خواه هم است .
حتی طالبان او را بازی داده اند . آقای خلیل زاد با رتبه ای دستیاری این
شخص به امید حصول موقف بلند قصدآ روش
غیر متعارف را اتخاذ کرد .
م . ش . ف از لندن
>>> صلاحیت رها نکردن از حکومت افغانستان نبود ،
>>> طالبان =امنیت+صلح +رفاه اجتماعی
>>> بايد جاى پينج هزار زندانى را كه به خاطر وطن ، ناموس و اشغال زندانى شده بودند وطنفروشان ،مزدوران غرب ،دزدان ، كيسه بران و طرفداران اشغال پر نمايند تا مردم از دست اين خاهنين ملى راحت شوند .
>>> همی آدم چی خوب نوشته :
ارگ ریاست جمهوری و در کُل حکومت افغانستان، قلمرو عقل کُلها و نابغهها است. به بیان روشنتر، مدیران و کارگزاران ارشد قدرت در افغانستان، فکر میکنند که آنان نابعه هستند. رییس جمهور در رأس هرم قدرت قرار دارد و معاونان به ترتیب دوم و سوم اند. رییسان اداراتِ وابسته به ارگ، مهرههای کلیدی این حلقه هستند. وزیران وزارتخانههای مهم نیز همینطور. مشاوران ارشد و نزدیک به ارباب ممکلت، یکی از دیگری فهیمتر و مهمتر اند. جوانان نزدیک به رییس و حلقهی قدرت، هم نابعه هستند و هم نازدانه؛ حرف و نظر آنان حتا اگر خطا هم باشد، در حکومتِ تحت رهبری نابغهی ارشد، نظریه و تیوری است. از نابغهی ارشد تا نابغهی اصغر، همه معتقدند که فقط آنان میتوانند افغانستان را به صلح، ثبات، ترقی و پیشرفت برسانند. این وسط، محکوم مردم اند. به باور نابغههای حکومتی، هرگاه صداهای اعتراضآمیز در جامعه بلند میشود، باز هم مقصر مردم اند؛ زیرا آنان ارزش نابغهها را نمیدانند.
در باور عقل کُلها، تخصص آقایان نابغه به حوزه و رشتهی خاص محدود نمیشود. نابغههای حکومتی، از ارشد تا اصغر در تمامی حوزهها تخصص دارند و سرآمد متخصصان اند. در حوزهی سیاست، آنان جورج واشنگتن، مائو، آبراهام لنکلن، ژولیوس سزار، چرچیل، لنین و استالین زمان هستند. سیاستمدارانی چون مرکل، ترمپ، شی جینپینگ و پوتین پشت سر آنان قرار دارند و شایستهی مقایسه با نابغههای حوزهی سیاست افغانستان نیستند. این که پاکستان منزوی میشود و افغانستان ابرقدرت منطقه، یا ستون فقرات طالبان شکسته میشود و کابل در محراق توجه جهانیان قرار میگیرد، همه و همه محصول سیاستورزیهای خردمندانهی نابغههای حکومتی است.
در حوزهی اقتصاد آقایان نابغه خودشان را فراتر از بزرگان این عرصه میدانند. آدام اسمیت، جان مینارد کینز، مارکس، ژانت یلن، رابرت شیلر، جوزف استیگلیتز، توماس پیکتی، پل کروگمن و دیگران در حد واندازهی نابغههای حکومتی افغانستان نیستند. تنها میتوان در یک پیشداوری خوشخیالانه بزرگان تاریخ اقتصاد را شایستهی شاگردی متخصصان این سرزمین دانست؛ نه بیشتر نه کمتر. ایجاد یک میلیون شغل، تبدیلشدن افغانستان به چهار راه تجارتی منطقه، استخراج منابع زیر زمینی، افتتاح پروژههای مهم و حیاتی، خارجکردن افغانستان مرکزی از حصار طبیعی، همه و همه از ذهن نابغهی نابغهها و مدیران مدبر حکومت بر میآید. اینکه نزدیک به ۹۰ درصد شهروندان کشور همسایه زیر خط فقر قرار دارند، مشکل در ضعف سیاستمدارانشان است. توجه کنید که افغانستان چگونه در کمترین زمان در جمع مرفهترین کشورهای جهان قرار گرفت. همهجا أمن و امان است. این همه در زیر سایهی نابغههای فداکار حکومتی ممکن شده است.
در حوزهی تاریخ، مدیران مدبر حکومت ما با هرودوت، توین بی و ابن بطوطه در یک جایگاه قرار دارند. تاریخنگاران معاصر چون ویل دورانت و یووال نوح هراری در حد و اندازهی بزرگان ما نیستند. شاید اگر فرصت تدریس برای بزرگان مملکت ما فراهم شود، اولین نفری که در صنف آنان ثبت نام خواهد کرد و از عبرتهای تاریخی آنان خواهد آموخت، هراری باشد. اگر چنین اتفاقی بیفتد، باید منتظر کتاب جدیدی از یووال نوح باشیم و شاید نام آن کتاب انسان «خرد پند» باشد. انسانیهایی که به خرد «پند» داده و یکشبه جامعهای را از فرش به عرش رساندهاند. البته نباید فراموش کرد که ممکن است معاون سخنگوی سابق و مشاور برحال فرهنگی نابغهی ارشد، فصیحتر و جامعتر از آقای هراری کتابی بنویسد و سرگذشت یک شاه عادل، عاقل و نابغه و وزیران کارفهم و مشاوران متخصصاش را بنویسد و از فصل درخشان تاریخ افغانستان شرح حال کند.
در حوزهی ادبیات و هنر، نابغههای حکومتی افغانستان حریف ندارند. ویلیام شکسپیر، گوته، جین آستین، داستایوفسکی، جورج اورول، استفن کینگ، لئوناردو داوینچی، پابلو پیکاسو و ژاک لویی داوید در جیب چپ عقل کُلهای این سرزمین اند. اینها بدون اینکه کسی متوجه شده باشد، منار خمشدهی جام را راست کردند، بتهای بامیان را بازسازی کردند، به باد، خاک و باران دستور دادند که بند کمال خان را بسازند و قصرهای ویرانشده را بدون اینکه سکهی از خزانهی ملت کم شده باشد، بازسازی کردند. مهمتر از همه به شاروال کابل دستور دادند که دستی بر سر و صورت «سینما پارک» بکشد و در تاریکی شب کاری کند، کارستان. اینکه صنعت سینمای افغانستان یکشبه جهان دو قطبی سینما را سهقطبی میکند و از هالیوود و بالیوود جلو میزند، از سایهی سر نابغههای حکومتی است.
رسیدیم به موسیقی. راستش در موسیقی حریف در خور شأن و اندازهی بزرگان ما یافت نمیشود. هیچ هنرمندی در تاریخ موسیقی تکرار نشده است که در کنسرتها از چند سبک موسیقی بهصورت همزمان بهره بگیرد و برای علاقهمندانش «راک، جاز، پاپ و جیغ» بخواند. این امر اما در افغانستان ممکن شده است. حوزهی تمدنی ما شاهد ابر هنرمندی است با حنجرهی طلایی و انگشتان هنرور. نابغهی ارشد در کنسرت چند هفته پیش در مجلس، با ظرافت غیر قابل وصفی، اجرایش را از غزل شروع کرد، رسید به راک و جاز و پاپ و با جیغهای منحصر به فردش، ضمن اینکه همه را مجذوب و میخکوب کرد، اجرایش را به پایان رساند.
در حوزهی فلسفه همین بس که اعتراف کنیم که نابغههای افغانستان دست بزرگان این عرصه را از پشت بستهاند. سقراط، ارسطو، افلاطون، ابوعلی سینا، رنه دکارت، کنفوسیوس، جان لاک، هایدگر، سارتر و ادموند هوسرل با فاصلهی بسیار، پشت سر نابغههای ما قرار دارند.
نابغههای حکومتی، در مبارزه و ایستادهگی از ماندیلا، لوتر کینگ و گاندی جلوتر اند. در فن جنگ، اسکندر، ناپلئون و هیتلر پیش این تکاوران کم میآورند. اینها با فاصلهی بسیار پیشتاز این عرصه هستند. در ریاضی، فیزیک و تکنولوژی نابغههای ما حرف ندارند. نیوتن، انشتاین، سوفیا ویلسون، کارل ساسنرا، داگلاس کراکفورد و دونالد کنوث به بزرگان ما نمیرسند. نابغههای افغانستان سیستمی ساختند که توسط آن تمامی بخشهای عوایدی کشور از یک اتاق کنترل میشود.
در فوتبال، نابغههای حکومتی هرکدام به تنهایی مارادونا، پله، زیدان، رونالدینیو، مالدینی، روبرتو کارلوس، کاسیاس، اشمایکل، رونالدو، مسی و نیمار است. آنان توانایی بازی در هر پُست را دارند. هرکدام میتواند روزی در نقش مهاجم به میدان برود و روز دیگر به عنوان هافبک. روزی مدافع باشد و روز دیگر دروازهبان. نابغههای ما در تمامی پستها با اختلاف از هر اسطوره و ستارهای فوتبال برتر هستند. اگر میبینید روزی آقا نابغهای، سخنگوی ریاست جمهوری است و روزی دیگر وزیر معادن، تعجب نکنید یا اگر میبینید نابغهای، روزی سفیر است و روز دیگر مشاور (مشاور امنیت ملی)، بازهم تعجب نکنید و در نهایت اگر روزی دیدید که تمامی نابغهها از مقامی به مقام دیگر جابهجا شدند، بازهم انگشت به دهان نگذارید و حرفی به زبان نیاورید؛ چون کارگزاران قدرت افغانستان همه نابغه هستند و ارگ قلمرو شان
>>> تا زمانیکه غنی یهودی در قدرت باشد افغانستان روی خوبی را نمی بیند خا طر جمع باشید
>>> حکومت وحدت ملی، اشتباه محض
حکومت شراکتی، اشتباه محض
رها سازی زندانیان ، اشتباه محض
ریاست شورای مصالحه ، اشتباه محض
جناب عالی متخصص اشتباهات پی در پی هستید.
>>> من بار ها گفته ام که همت شاه شجاع اولی با تمام نوکرصفتی بهتر ازین شاه شجاع هایی پلاستیکی امروزی بود. حداقل او صلاحیت دخالت در تصمیمات را داشت و مثل اشرفک نبود که حتی در امور خانه شخصی خود هم تابع مشاور فرنگی باشد!!!!.
عبدالله خو تنها به همین خوشست که در چنگک اشرفک (یا امثال او) آویزان باشد و مقام و موتر سرکاری اش باشد، منافع مردم فدای سر اش!!
آزاده
>>> رهای پنج هزارزندانی برنامه ریزی ان ازطرف اشغال گران امریکای صورت گرفته بود وتوسط نوکران خویش ودست نشانده گان خودرها نمود بحث دراینجا است دراین سناریو به اصطلاح یک لویه جرگه نمایشی مثلیکه درسریال ها وفلم ها نمایش داده میشود تمثیل گردیدچراکه طالبان به باداران خودگفته بودن که به نیروی انسانی درجنگ مواجع میباشیم چراکه ازپیدایش طالبان امین امریکا نبود برای آن گرو لوابی میکردوهم تمویل نمود.
اگریک حکومت واقعی دراین کشور باید لیست اشخاصیکه درجرکه اشتراک کردن به شمول سیاف که آن جرگه مشروعیت غیر قانونی واسلامی داد بخاطر منافع شخصی ومقدارپول را درمقال این معامله ننگین که درتاریخ ثبت وماندگارمیماندازغلام جلقه به گش اخذنمود
به زودترین وقت به جهنم میرویددست این ملت به گردن کثیف تانخواهدبود
آبشار*****
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است