فدرالی شدن قدرت سیاسی در افغانستان (1)
 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۳۴    ۱۳۹۹/۸/۲۸ کد خبر: 165552 منبع: پرینت

مساله فدرالی شدن قدرت سیاسی در افغانستان پس منظر تاریخی در دهه ی شصت قانون اساسی سال 1343 {1963}، هنگامی که سلطنت در یک شگرد سیاسی از حکومت خانوادگی خانواده حکمران، بسوی دوره قانون اساسی و دموکراسی هرج و مرج سیاسی گذر کرد، چپ و راست ملی گرا و اسلامیست هایی جهان بینی دار مسلح به ایدیولوژی مکتب سیاسی تشکیلات سازمانی و حزبی اساسنامه مرامنانه هایی و پیدا کردند و در یک تنش سیاسی ایدیولوژیک دار جهان بینی دار چندجانبه با هم دیگر گیر افتادند که در این میان این تنشهای سیاسی دو نیروی ایدیالوژیک جهان بینی دار یکی چپ اندیشان مارکسیست-لنینیست {خلقی ها و پرچمی ها و شعله ای ها} و دو دیگر اسلامیست های مکتبی پیروان سیاسی اندیشه حسن النبا بینان گذار «اخوان المسمین» مصر و به ویژه پیروان سید قطب که پس از ترورحسن البنا، رهبری اخوان المسلمین را عهددار شد و با نوشتن کتاب «سایه هایی قرآن» و کتاب «امریکای که من می شناسم» به تیوریسن اخوان المسلمین مصر دهه های پنجاه و شصت {در سال 1969 سیدقطب اتهام سو قصد به جان جنرال جمال عبدالناصر، اعدام گردید} تبدیل شده بود که در پی نجات مسلمانان مصر ازیوغ استعمار انگلستان بود و با ملی گرایان مصر در عین حمایت از جنرال جمال ناصر که در سال 1953، با ملی اعلان کردن کانال سویز شمشیر استقلال خواهی بیرون راندن انگلیس ها از کانال سویز و مصر برهنه گرده بود و داعیه ملت فلسطین و آزاد سازی جهان اعراب ازیوغ استعمار انگلیس و فرانسه داستان غارتگری ها، بر سر رهبری قدرت سیاسی نظام آینده مصر در قسمی تنش سیاسی ایدیولوژیک گیر افتاده بود که جانش را گرفت.

در هر صورت، در دهه ی شصت قانون اساسی و دموکراسی هرج و مرج سیاسی که دست دانشجویان چپ و راست و اسلامیست را به یخن حکومت های انتصابی صدراتی پارلمانی انداخته بود بطوریکه دانشگاه کابل در آن زمان به مرکز فعالیت های سیاسی تصمیم گیرنده سرنوشت سیاسی صدر اعظمان شاهنشاهی مَلُوکانه عالی حضرت حضور {که ملایان سیاسی حضور از جمله مولوی یونس خالص و مولوی نبی محمدی و پیر شور بازار حضرت های استخاره ای حضور سلام خانه شاه را سایه خدا المتوکل عَلی الله، می نامیدند}، تبدیل شده بودند.

بطوریکه یادم هست به قول مشهور تا شور می خوردی، تظاهرات بود: دانشجویان دانشگاه کابل-کابل پوهنتون و معتلمین مکاتب لیسه هایی پسران و دختران جوان چپ و راست و به ویژه چپی های حزب دموکراتیک فراکسونهای دو شاخه بدنه اصلی حزب خلقی ها {اکثرن پشتون. البته، ازییکها، ترکمنها و بخش از هزاره ها و تاجیکها نیز خلقی بودند} و پرچمی ها {اکثراًتاجیک. البته، هزاره ها، ازبیکها، ترکمن ها و پشتون ها هم پرچمی بودند} و همچنان پسران و دختران چپ شعله ای جاوید نیز صفوف محفل در محفل شان را در سازمانهای سیاسی از جمله سازمان «سازمان جوانان مترقی» {در سال 1344، به وسیله طرفداران اکرم یاری و دکتور هادی محمودی به وجود آمد. این سازمان هسته مرکزی شعله جاوید را می ساخت. این سازمان در سال 1347 با محفل انجنیر عثمان و شاهپور یکجا شدند و جریده شعله جاوید را به تاریخ 15 حمل سال 1347 به مسوولیت داکتر رحیم محمودی، او جز اعضای سازمان جوانان مترقی نبود، منتشر ساختند} در تظاهرات ضد دولتی وارد پیکارها می شدند و توجه را به برانگیختن کارگران فابریکه جنگلک. فابریکه حجاری و نجاری واقع گررگاه و سرک دارالاامان متمرکز کرده بودند و با شعار «پارلمان خانه ملت نیست» از مبارزات درون پارلمانی اجتناب و از بیرون در پی برانگیختن کاگران و زحمتکشان شهر و ولایات علیه ظلم عریان خانواده حکمران انگلیس وارث تاج و تخت داستان بوند.

سایر احزای و سازمان های ساسی با بیرق ها و شعارها و پارچه های شعارهای چپ و راست و اسلامیست تندر و میانه رو با رنگهای سرخ و سفید و آبی داستانها در جاده ها، پارکها و چهارراه های چهاراهی بندانها، به ویژه، در منطقه ای پل باغ عمومی و پارک زرنگار احزاب و سازمانهای سیاسی چپ و راست و اسلامیست مکتبی ایدیولوژیک {نهضت اسلامی} تریبیون های تبلیغانی خودشان و سخن گویان و کادرها و فعالان و هواخواهان و اعضای حزبی و سازمانی و تشکیلاتی اساسنامه و برنامه های تبلیغاتی های در حال ستیز خود را داشتند که در این هیاهوی هرج و مرج سیاسی ستیز اندیشهای متفاوت، چپی های حزب دموکراتیک خلق {به تاریخ 11 جدی 1343=اول جنوری 1965، اولین کنگره جمعیت دموکراتیک را موسسان اصلی کنگره از جمله: نورمحمدتره کی، ببرک کارمل، محمد زری، آناهیتا را تب زاد، داکترشاه ولی، دستگیر پنجشیری، طاهر بدخشی و سلطان علی کشتمند و دیگران حضور داشتند در منزل رهایشی نورمحمدتره کی واقع کارنه چهار کابل گشایش یافت که طاهر بدخشی سخنگو و گرداننده جلسه کنگره بود و آدم خان حدران ریاست کنگره را به عهده داشت و عبدالحکیم شرعی جوز جانی نایب رییس کنگره بود.} در پارک زرنگار پل باغ عمومی ستاد تبلیغاتی داشتند که سخن گویان داشتند که در آن میان ببرک کارمل که نقش رهبری کننده داشت اکثراً سخنرانی می کرد.

و در آن طرف نزدیک پشتنی تجارتی بانک پل باغ عمومی رهبران و کادرها و سخنگویان و فعالان چپی های شعله جاوید گرد هم با بیرق ها و شعارها جمع می شدند که در میان سخنگویان شان یکی انجنیر عثمان و دیگر شاهپور و سیدال بیشتر سخنرانی های چندجانبه جنگ ایدیولوژیکی را در نقادی از حکومت و سلطنت و پارلمان و همچنان در نقد چپ حزب دموکرات تیک خلق افغانستان و همزمان در نقادی اسلامیستهای مکنبی براه می انداختند که گلبدین رادیکال پیرو سید قطب اخوان المسلمین را به روی سیدال سخنگوی شعله ای جاوید در داخل دانشگاه کابل در اواخر دهه ی شصت در زمان حکومت داکترظاهر زد که جنگ فارسی و پشتو از طریق گل محمد مهمند و فاشیست های قبیله که از سوی داوودخان و نعیم خان و عبدالمجید زابلی دلال کمپرا دور مشهور صاحب شرکت و بانک در عقب فاشست ها در حرکت بودند.

گلبدین، برخلاف تعلیمات اسلام که به مناظره نیکو با بهترین لحن می فرماید، در شعله احساسات خود پرستی و خودخواهی تندروی افراطی احساسات وتعصبات جنون مذهبی دین خویی غیر اسلامی که در قرآن و سنت و سیره رسول اکرم {ص} نیست، در روز روشن با سیدال درگیر جنگ شد وقتی که منطق این چاقوکش بیچاره شد در برابر منطق برهان حربف، بربرمنش شد و چاقو کشید و در شعله جنون تعصبات و خودخواهی ها به سیدال حمله کرد و با چاقو قتل نفس ناحق کرد که خدا آن را بعد ارشرک بدترین گناه دانسته که مثل آن است که همه بشریت را کشته باشد، شکم سیدال را درید ووی را ناحق به قتل رساند و قاتل خون ناحق شد و رسوای دو عالم قسمی که هم اکنون می بینیم این پیر گرگ قصاب کابل دهه ی 90 راکتپرانی های سکر کور سحرگاه خونین 1372 را که چه رسوا و درمانده بی ابرو شده جاسوس چند صرفه جیره خوار امریکا و انگلیس و پاکستان و عربستان سعودی داستان فساد نفس شیطان شده این حکمتیار بی عقل نادان بی حکمت و بی فضیلت می بینیم که نسبت به مجموعه معارف دینی و معارف علوم مثبت طبیعت و علوم اجتماعی جاهل جهل مرکب است با همه کتاب های شعاری و کلیشه گویی های آن چنانی که درباره قرآن و کایینات نوشته است این گمراه رانده شده از قرآن مجید. «یُوفکُ عَنهُ مَن اُفِکَ» بازگردانیده می شود از قرآن هر که در علم الهی از خیر مطر و داشت. {الذَّاریات/9} طرح مساله با به تصویر کشیدن اوضاع و احوال دهه ی شصت قانون اساس و دموکراسی هرج و مرج سیاسی که شاه قانون احزاب سیاسی را درروَکِ کیشوی میزسیاسی سلطنت محبوس ساخت و توشح نکرد، سعی شده است که نشان داده شود که: در دهه ی شصت احزاب سیاسی چپ و راست و ملی گرا هر کدام شان یه شمول اسلامیست های مکتبی بیشر ایدیولوژیک بودند و جهان بینی های را نشخوار می کردند.

در نزد چپ طرفدار راه رشد غیر سرمایه داری تز بررژینف صدر رییسه شوروی سابق {خلقی ها و پرچمی ها} مبارزه طبقاتی اصل ایدیالوژی مارکسیسم-لنینسیم است و ساختار سیستم شورای ها کارگری دیکتاتوری پرولتاریای داستان اسطوره سازی تاریخ بشر و این که مارکس مساله ملی یعنی نژاد و زبان ها و هویت قومی را ناشی از طبقاتی شدن جامعه به طبقات مختلف دارای منافع متفاوت اقتصادی پیچیده بود در فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک تاریخی که با بر افتادن نظام سرمایه داری و جایگزین شده نظام سوسیالیسم و شیوه تولید کار جمعی بر وسایل تولید فرهنگ غنی سوسیالیسم و تولید سوسیالیتسی عشق برادرانه احساسات ناسبونالیستی و قومی و تعلقات نژادی و عشیره ای و طایفه ای را در روان انسان سوسالیست انترناسونالسیت فازکمونیسم عشق برادرانه و آقای عقل می شوید و از بین می برد و از این دست خیالات خام خیالی های کلی گویی های پیامبرانه که نادرستی آن امروزه که بازناسونالیسم و فاشیسم راست افراطی ناسونالیسم راست افراطی ملی گرای دارای رگه های تبعبض نژادی احزاب سفید پوستان از درون سرمایه دارای امپریالیستی رقابتی بیرون شده قسمی که در امریکا و غرب و اروپای شرقی و آسیا و افریقا و امریکایی لاتین دیده می شود. به اطراف تان بنگرید. ای قوم خیال پرست کلیشه گوشعاری سخنان به اطرف تان بنگرید که جهان در دست کیست؟

از این رو طرح مساله را آوردیم تا نشان بدهیم که در داخل چپ طرفدار راه رشد غیر سرمایه داری راه بررژینف شوروی و همچنان در داخل سازمان های محفل در نحفل شعله جاوید چپ طرفدار اندیشه مانسه دونگ رهبرحزب کمونیست چین در جنب مارکسیسم-لنینیسم، که با شعار راه رشد سرمایه دارای انقلاب دموکراتیک طراز نوین یه صحنه پیکارها آمده بودند که در آن طبقه سرمایه دار ملی که برضد سرمایه دلال کمپرا دور داخلی می رزمد تحت رهبری حزب کمونیست در شرایط ویژه است که در درون انقلاب دموکراتیک طراز نوین نقش انقلابی بازی می کند و با همین شعار به چپ طرفدار تز برژینف راه رشد غیر سرمایه داری حزب دموکراتیک حکله می کردند و آن را طرح سیاسی برژینف در نظر داشتند که به هدف وابسته شدن اقتصاد افغانستان به اتحاد شوروی خواهد شد و جز جمهوری های سوسیالیستی خود مختار تابع شوروی داستان که مثل درخت خشک چوب سوته چوپانان داستان تاریخ در یک تکان جنگ تسلیحاتی داستان جنگ ستارگان و توطئه بدام افتادن در جنگ پر مصرف فرسایشی افغانستان.

در هر صورت، در هر دوشاخه چپ مساله ملی و یافدارلیسیم-یعنی فدرالی شدن قدرت سیاسی در افغانستان در آن زمان مطرح نبوده است. هر چند پس از انشعاب حزب دموکراتیک خلق {به خلقی و پرچمی}، طاهر بدخشی از حزب خلق جدا شد و سازمان زحمتکشان مردم افغانستان {سازا} را با رقفای اش به وجود آوردند که از آن به بعد مساله ملی در میان چپ مطرح شد که خلقی ها پشتوانوالی برضد طاهر بدخشی در حرکت شدند و او را «ریزیوینست» تجدید نظر طلب در مبانی نظری مارکیسیم-لنینسم فتوای سیاسی کردند و از اصل مساله ملی فرار کردند و بعدها شادروان طاهر بدخشی را همراه با شادروان کیهان پیر خردسال اش به امر حفیظ الله امین در پالنگون پل چرخی به قتل رسیدند. روح شان شاد {من عضو هیچ حزب و سازمان نیستم نبوده ام. دوستان می گفتند من تنظیم ناپذیر هستم من مردی هستم میان قرون سرگردان ها ها ها چه راست می گفتند و یادم هست من برایشان این شعر را می خواندم: زهوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد/ دلا دیوانه شو دیوانگی عالم دارد...با هر کمال اندکی دیوانگی خوش است/ گیرم که عقل کل شده ای بی جنون مباش.بیدل}

در هر صورت، مساله فدارالی شدن قدرت سیاسی افغانستان در دهه های شصت و هفتاد و هشتاد در نزد چپ و راست تا آنجا که من می دانم مطرح نبوده است. آقای پدرام رهبر حزب کنگره ملی ادعا دارند که مساله ملی قبلا بوسیله شادروان بدخشی مطرح بوده است اما از فدرالی شدن افغانستان هیج در نزد چپ {سازا} خبر و نشانه ای نیست. فیدرالسم و مساله فدرالی شدن افغانستان آن چیزی است که من {پدارم} برای بار نخست در تاریخ مبارزات سیاسی افغانستان مطرح کرده ام تا نظام غیر متمرکز فدارلی جانشین حکومت متمرکز دیکتاتوری فردی خود محور فرزندان قبلیه گردد که نمونه بارز ستم عریان یک قوم براقوام دیگر است. آقای لطیف پدرام می گویند که طرح فیدرالی شدن افغانستان را نخست وی مطرح کرده است.

در ادامه این سلسله نوشتارها به مساله فدارلیسم و فدارلی شدن سیستم قدرت دولتی در افغانستان که امروز در رسانه ها به یک مساله ضروری در حل عادلانه مساله قدرت سیاسی در افغانستان جنگ زده تبدیل شده است به تفصیل صحبت خواهیم کرد که چرا افغانستان به یک نظام فدرالی برای پایان دادن به مناقشه جنگ های چهل سال آتش خون و وحشت ها ضرورت دارد.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
فدرال
افغانستان
نظرات بینندگان:

>>>   متلی که پارسی سخن بزند
عربی نیایش کند
انگلیسی نسخه بنویسد
امابه هیچ زبانی نیندیشید
آیندهش هین می شود
حق گزینش نام کشور وهویت
خود را نداشته باشد
میهن دوست

>>>   تا آنجایی که حافظه من قد میدهد با واژه "فدرالی" در زمانی که هنوز در مکتب بودم آشنا شدم و گاه گاهی در مجالس بحث بزرگان به گوش ام میخورد (سال هایی پیش از هفت ثور). من خود هیچ نوع سند کتبی در مورد "سیستم فدرالی" از شادروان بدخشی نخوانده ام و اگر هم موجود باشد با تاسف چانس خوانش آن برایم میسر نشده است. مگر یک نشریه مخفی (تقریبأ ۳ ورق) را در دهه ۶۰ هجری و یا ۸۰ میلادی از کابل دریافت کردم که موضوع آن ضرورت ایجاد سیستم فدرالی در کشور بود.
آزاده

>>>   جناب آزاده:شما کاملآ دقیق فرمودیدنشریه 3ورقی راکه دریافت و مطالعه کرده بودید همان نسخه دردهه60هجری وقمری دقیقآ درسال 1362در زمان رژیم کارمل بسته چند ورقی تایپ شده طرح ایجاد سیستم فدرالی از طریق سازمان کارگران جوان افغانستان (کجا)بارنخست برای ببرک کارمل پیش کش شدامااز جانب ببرک کارمل درهمان زمان بنابر ملحوظات سیاسی مورد قبول قرار نگرفت .علاقمندان میتوانند نسخه کاپی آنراازاعضای رهبری آن سازمان برای مصداق مطلب دریافت بدارندتا باشد ادعای بارنخست آن ثابت گردد.
ع-ب-کابل


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است