نگاهی به شرايط و وضعيت موجود افغانستان
همانطوريکه امريکایی ها دولت های تحت الحمايۀ شان را رها کردند؛ امريکایی ها چه آقای ترامپ و چه آقای بايدن بالاخره افغانستان را به حال خودش رها ميکنند 
تاریخ انتشار:   ۰۷:۴۲    ۱۳۹۹/۹/۷ کد خبر: 165631 منبع: پرینت

در افريقای جنوبی مبارزات چندين سالۀ نلسون مانديلا و مبارزين ضد اپارتايت نتيجه داد و در نتيجه دولت و مردم اين کشور در امنيت به سر ميبرند و در راه ترقی کشور شان تلاش می ورزند؛
بعد از فروپاشی اتحادشوروی، بروز ناآرامی ها و جنگهای داخلی چيچنيا و تاجيکستان، با درایت و تدبير رهبران آنها خاتمه يافت، حالا آنها در فضای صلح در جهت شکوفائی کشور شان کار ميکنند؛
جنبش های مردمی بنام "بهار عرب" با سرنگون ساختن رژيم های خودکامه، تغييرات زيادی را به نفع مردم شان دراين کشورها رقم زد. آخرين کشور (ليبيا) که از بی امنی رنج ميبرد، اينک با امضای مواقفتامۀ صلح، روال عادی زنده گی را دنبال خواهد کرد؛
متيقن هستيم که به زودی آتش جنگ در سوريه و يمن و در ساير کشورهای جهان که در بی امنی بسر ميبرند، نيز خاموش خواهد شد و مردم آنها در فضای صلح آميز، در احياء و بازسازی کشور شان سهيم خواهند شد.

و اما در افغانستان اضافه از ۴۰ سال است که خشونت، نا امنی و جنگ زير نام ها و عناوين مختلف ادامه دارد. در حال حاضر و به خصوص بعد از نشست هيات های مذاکره کنندۀ صلح طرفين درگير، متأسفانه تنور اين جنگ داغتر شده و ابعاد گسترده تری پيدا کرده است. اين گستردگی جنگ، خواه بخاطر نشان دادن قوت و فشار وارد کردن به جانب مقابل در امتيازگيری های سر ميز مذاکره و خواه زير هر نام و هر بهانۀ باشد، به معنی ناهمپذيری، دوام جنگ، قتل فرزندان رنج کشيدۀ وطن و حفظ و تسلط و دوام قدرت سياسی، اقتصادی و منافع شخصی و گروپی کسانی است که از صلح هراس دارند و بقای خود را در جنگ و خشونت می بينند.

علاوه بران، در گذشته و در حال حاضر، هيچ يک از فرزندان رهبران هر دو طرف در خطوط جبهۀ جنگ قرار نداشته، بلکه در ناز و نعمت يا در خارج از وطن بسر ميبرند و يا هم در داخل کشور در مصؤونيت و امنيت کامل و به تحصيلات و يا به شغل های پردرامد شان ادامه ميدهند. اين مردم غريب و فرزندان شان است که در جنگهای مسلحانه، زيان جانی و مالی می بينند و در آتش غم از دست دادن عزيزان شان در ماتم مي نشينند.

در اينجا در طول سال های جنگ، هريک از گروه های مخالف و درگير، ادعای مسلمانی، برحق بودن و دفاع از مردم را مينمايد. درحاليکه مردم مظلوم و رنجديدۀ اين کشور، هيچ گاهی هم تصميم گيرنده نبوده اند. به عبارت ديگر، هر تصميم و فيصله در غياب مردم گرفته شده و اما ظاهراً به نام آنها و به خواست و منافع آنها ياد شده است. تجارب تاريخی نشان ميدهد، هرزمانی که رهبران و سياستگران، باهم درگير شده اند، بخاطر حفظ قدرت و منافع شخصی شان زير نام های مختلف، همين مردم مظلوم را سپر ساخته اند و خانه و کاشانۀ شان را به آتش کشيده اند و هرانگاهی همين رهبران و سياسيون باهم متحد شده اند، دارائی عامه (بيت المال) را با هم تقسيم کرده اند.

حالا که بعد از سقوط طالبان و بعد از حضور و دوام جنگ ۱۹ سالۀ ايالات متحدۀ امريکا، قرار است مطابق توافقنامۀ صلح امريکا و طالبان، نيرو های خارجی افغانستان را ترک بگويند؛ آيندۀ افغانستان از لحاظ چگونگی نظام، قانون اساسی، دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی رسانه ها، جامعۀ مدنی، همه و همه در هالۀ از بيم و اميد قرار دارد. سوال عمده اين است که در چنين حالتی آيندۀ کشور افغانستان و مردم آن چه خواهد شد؟

جهت پرداختن به سوال فوق، نخست بايد طرفداران و مخالفان پروسۀ صلح را در وضعيت کنونی واضح سازيم.
۱-طرفداران صلح، عمدتاً آسيب پذيرترين، محتاجترين و خاموش ترين مردم کشور را تشکيل ميدهد که هميشه در جنگ ها زيان های جانی و مالی را متقبل شده اند. برای اين بخش جامعه موضوع مهم ايجاد فضای مصؤن برای زندگی و پيدا شدن کار و شغل اهميت دارد؛ نه چگونگی و نحوۀ سيستم دولتی و اينکه چه کسانی در رأس آن قرار ميگيرند.

۲- مخالفان اصلی صلح عبارت اند از: حلقۀ رهبری طالبان و قوماندانان ذينفع شان در جنگ ها، حلقۀ رهبری جمهوری اسلامی افغانستان و قوماندانان و سرکرده های قومی طرفدار دولت و گروه های مافيایی که منافع و دوام اقتدار شان را در دوام جنگ مي بينند. همچنان در بُعد خارجی برخی از کشورهای که از آغاز بروز جنگ های داخلی در افغانستان، با سوء استفاده از نام های مختلف از طريق دستگاه جاسوسی شان تعدادی از مردم کشور ما را به حيث اجينت تربيه و استخدام نموده اند.

بطور مثال پاکستان و کشور های دیگر قابل يادآوری است که هر بخش از مخالفان مذکور در پروسۀ صلح در ظاهر امر بطور رياکارانه خود را طرفدار و حامی صلح قلمداد ميکنند، در حاليکه از نظر هريک از اين ها صلح به معنای حفظ سلطه و سيادت در قدرت و در اختيار داشتن دارایی عامه ميباشد، نه ايجاد يک دولت فراگير و رسيدن به صلح واقعی در کشور.

حالا هريک از شبکه های مخالف پروسۀ صلح، در تلاش خراب ساختن اوضاع و متهم ساختن طرف مقابل به اين خرابی ميباشند. بطور مثال، طالبان کوشش ميکنند با انجام حملات مسلحانۀ شان در موقعيت های مختلف و با استفاده از وارد ساختن هر نوع تبليغات برعليه دولت، آنرا دست نشانده، ضعيف، ناکاره، مفسد و تخريب کنندۀ جريان صلح وانمود سازند تا از يکطرف در امتيازگيری های قدرت در نشست های بين الافغانی تفوق پيدا کنند و از طرف ديگر با ضايع ساختن فرصت مذاکره برای صلح، در صورت برآمدن قطعات خارجی از کشور، احتمال شکست دولت و رسيدن به قدرت را کمایی کنند.

دولت و طرفداران آن سعی به عمل می آورند تا حتی آن تخريبات، مين گذاری ها، بم گذاري های و راکت پراگنی ها را که واقعاً از جانب طالبان صورت نگرفته باشد، به آنها نسبت دهند تا جامعۀ جهانی و منجمله امريکا را بخاطر باقی ماندن سربازان شان در افغانستان متقاعد سازند. دولت همچنان با راه اندازی حملات غافلگيرانه و هوائی بر طالبان، ميخواهد بر آنها فشار وارد کند تا از امتيازگيری های شان دست بردار شوند و در صورت ممکن آنها را به مدغم شدن در دولت کنونی قانع سازند.

نتيجه اينکه در اين جنگ های خانمانسوز، تلفات مردم ملکی شامل اطفال و زنان و ويرانی خانه و کاشانۀ شان، برای رهبران و سازماندهندگان دوطرف، هيچگونه ارزشی ندارد، بلکه ارزش واقعی برای شان، ماندن در قدرت و تداوم سلطه بر خاک و قبرستان های اين سرزمين ميباشد.

شواهد موجود نشان ميدهد که در حال حاضر، جنگ افغانستان از نظر امريکا و کشورهای غربی منحيث يک جنگ طولانی، یک دام و يک اژدها تلقی ميشود که در ان همه کمک های عرصۀ منابع انسانی و عرصۀ منابع مالی، بدون دستاورد و بدون نتيجه، ضايعه و بلعيده ميشود. از نظر آنها دولت افغانستان يک دولت و يک پارتنر نهايت ضعيف و نامطلوب بوده و از قطعات قدرت های باهم مخالف در داخل کشور و تعدادی از افراد وابسته به کشورهای بيگانه تشکيل گرديده و به شکل ملوک الطوايفی با انارشی کامل و يا يک شرکت سهامی و بصورت تجريد و جدا از مردم با دروغ و تذوير و ضايع ساختن سرمايۀ مادی و معنوی کشور و به زور قوت ها و کمکهای مالی بين المللی به موجوديت شان دوام ميدهند.

به عقیده من امريکایي ها و غربی ها خواهان ختم هر چه زودتر حضورشان در این کشور می‌باشند، ضمناً آن‌ها سرمایه‌گذاری امنیتی و اقتصادی را در افغانستان بیهوده و بدون منفعت دانسته و سیاسیون این کشور را مشتی فاسد، فرصت‌طلب و نهایت غیر قابل اعتماد دانسته و دلیل آن را فساد گسترده اداری و سیاسی و نبود یک حکومت قوی و وسیع‌بنیاد که نمایندگی از تمامی اقشار افغانستان کرده بتواند می‌دانند. از طرف دیگر شدت جنگ و قربانیان روزافزون نیرو‌های امنیتی و دفاعی افغانستان در خلای یک رهبری سالم نظامی و امنیتی مردم افغانستان را از این جنگ و چگونه‌گی حضور خارجیان در افغانستان به ستوه آورده است. این وضعیت غیر قابل تحمل و ناپایدار است... ."

در اين ميان ايالات متحدۀ امريکا و شخص ترمپ آخرين کوشش های شانرا برای رهانی از منجلاب جنگ نامختوم و يا به اصطلاح گرباچف "زخم خونين" افغانستان به عمل آوردند و موافقتنامۀ دوحه را با طالبان به امضاء رساندند. هرچند اين مواقفتنامه وابسته به برخی شرايط است، اما چنانچه تجارب تاريخی نشان مي دهد، همانطوريکه امريکایی ها دولت تحت الحمايۀ شانرا در سيگون رها کردند و همانطوريکه روس ها افغانستان را در زمان داکتر نجيب الله رها کردند؛ امريکایی ها چه آقای ترامپ و چه آقای بايدن بالاخره افغانستان را به حال خودش رها ميکنند.

اروپایی ها و پيمان ناتو نيز برآمدن از افغانستان را با شرايط به توافق رسيدن مذاکرات صلح و حفظ دستاوردهای سال های حضور شان در اين کشور وابسته ميدانند. اما با برآمدن نيروهای امريکایی، ناتو نيز ضياع کمک های مالی و کمک های نظامی اش را در تداوم جنگ بيهودۀ افغانستان، تحمل نخواهد کرد.

در چنين شرايطی حساس و دشوار کشور ما همچون يک کشتی شکسته در آخرين لبۀ غرق شدن قرار دارد، احتمال بروز هر پيشامد و شکست مذاکرات صلح وجود دارد. مثلاً يک از احتمالات آن است که شايد گروهی از رهبران سياسی اين کشور که از دولت کنونی ناراض اند، در صورتيکه مصؤونيت و جايگاه سياسی شان به وسيلۀ طالبان تضمين گردد؛ هنگام برآمدن قوت های خارجی از افغانستان، با طالبان کنار آمده، زمينه را برای سقوط دولت کنونی فراهم سازند. (آنچه در زمان دولت داکتر نجيب الله اتفاق افتاد).

احتمال دوم اين است که با برآمدن قوت های خارجی، عده ای از رهبران و سياسيون شامل نظام موجود، کشور را ترک ميکنند و يک عده در جنگ های قومی و گروهی و عمدتاً در جنگ های ميان طرفداران دولت و مخالفان دولت (طالبان) درگير ميشوند. اما نتيجه همان خواهد شد که با آمدن طالبان در زمان دولت استاد ربانی اتفاق افتاد.

بدون شک برگزاری نشست های دوطرف مخالف (دولت و طالبان) زير نام مذاکرات بين الافغانی يک فرصت خوب و مناسب برای رسيدن به يک توافق سياسی، قبل از برآمدن قطعات نظامی امريکا و ناتو به منظور ختم خشونت و ختم جنگ و پايان دادن به بدبختی ها و رنج ها و درد های مردم اين سرزمين خواهد بود. اما به شرط اينکه رهبری هر دو طرف که خود را مسلمانان نخبه و رهبران بالاستحقاق اين کشور ميدانند، مطابق رهنمودهای اسلام بخاطر ختم جنگ و مصايب مردم کشور، از خودخواهی ها و انحصار قدرت بگذرند و کشور را از پرتگاه نابودی نجات دهند. البته بسيار مهم است که هردوطرف در مورد نوع دولت آيندۀ را که روی آن به توافق ميرسند، قابل قبول اکثريت قاطع مردم افغانستان باشد.

احمد سعیدی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
افغانستان
آمریکا
نظرات بینندگان:

>>>   جناب آقای سعیدی، همه موضوعات مرتبط با کشور رو بیان داشته اید ،کو گوش شنوا ، دولتمردان کشور افغانستان هیچ گونه صلاحیت رو در مورد کشور شون ندارند و صرف مطابق سناریو آتاق فکری دارند برنامه رو اجرا و عملی می کنند ، اگر کشور رو آب ببرن و سربازان گرنسه باشند، اکمالات بهشون نرسد، مردم غذا نداشته باشد جوانان بیکار باشند، دیوار فقیر صد متر شود ، خانه های عفاف زباد بشه، زندان ها پر شود، بی عدالتی بیداد کند، کشور رو آتیش بگیرد ،صدای نه از حقوق بشر است ،و نه بشری است که گوش کند و همه در یک سر در گرمی بسر می برند جز مهر سکوت و خاموشی چیزی در قبال ندارند و اینجا است که خشم مردم طغیان می کنند و خدا نکند که این خشم شعله ور نشه و اگر نه تر و خشک با هم می سوزد .

>>>   سعیدی صاحب
نه ما صلح میخواهیم ، نه منطقه و نه جهان
افغانستان تبدبل شده به یک زن بدکاره، هر کسی نیاز پیداکرد مراجعه میکند وقت و پول و انرژی اش را مصرف میکند ، کارش تمام شد بر میگردد.
گله های داخلی هم شده اند دلال
این شرق را تشویق به آمدن و میکند و آن غرب را
غنی هم چون به اوج خواست خود نرسیده غرب را به ماندن و پول دادن تشویق میکند.
صلح، یعنی درب این عشرتکده را بستن و مشتری ها را جواب دادن ، آیا ممکن است ؟؟؟؟؟؟؟؟

>>>   آمريكا هم همانند بريتانيا و قبلش پرتغال مجبور خواهد شد كه ميدان منطقه را به ايران واگذار كند و برود و آخر ما مي مانيم و دوستان و دشمنانمان... خوشا به حال دوستانمان و بدا به حال دشمنان ايران/
ایرانی

>>>   محترم احمد سعیدی صاحب...
هر حزب هر سازمان سیاسی و هر کشور اگر فاقد رهبری سالم قوی و دور اندیش باشد برد در جنگ حتمی است.
اغاز بهار عرب در کشور های افریقای شمالی و شمال شرقی افریقا چون جمهوری مصر تونس و لیبیا مشخصات مجزا و متفاوت از قضیه افغانستان دارد. در تونس نظام عوض شد . در مصر هم چنان ولی فرجام خوب نداشت.در لیبیا زیر نام بهار عرب اصلا امپریالیزم پلانهای دگری زیر کار داشت که منجر به بی ثباتی لیبیا گردید و اخرین نشست سران گروپهای مخالف در لیبیا تحت نظر سازمان ملل متحد فعلا به بن بست مواجه شده است زیرا لیبیا در هرج و مرج مثل افغانستان به سر میبرد در سوریه بهار عرب با مداخلات بیگانگان رقم خورد و منجر به قتل صدها هزار سوریایی گردید.
امریکایی ها از سایگون به میل خود برون نه شدند بلکه در انجا از دیر مدتی شخصی بنام هوچی مین رهبر حزب کمونیست ویتنام وجود داشت. او نه تنها فرانسویان را مجبور به ترک ویتنام کرد بلکه به کمک شوروی توانست هم امریکا و هم جمهوری خلق چین را در میدان جنگ شکست دهد و ویتنام جنوبی و شمالی را متحد گرداند وجمهوری دموکراتیک ویتنام را بنا نهاد .
دکتور نجییب الله فریب کلمات پر زرق و برق و سیاست عوامفریبانه گلاسنست و پریسترویکا گورباچف را خورد. رهبری حزب و مجموع حزب را قمار سیاسی زد باخت و با تاسف به قیمت جان او تمام شد. او اغوش خود را برای کسانی باز کرد که انها حتی اجازه رفتن برای رفع حاجت را باید از پاکستانی ها میگرفتند. مشی مصالحه داکتر صاحب جاده یکطرفه بود...
فعلا وضعیت هزار مرتبه بد تر از سال ۱۹۹۲ است.طالب امتیاز میخواهد.طالب از لحاظ سیاسی و مورال خیلی ها خود را قوی احساس میکند . چنین غرور را رهبران اشرار در سالهای اخیر ۱۹۸۰ زمانیکه مقامات شوروی با برهان الدین ربانی بدون انکه حکومت دکتور نجیب الله را در جریان بگذارند ملاقات انجام نیروی تازه بخشید .در رابطه با طالبان که همواره امریکاییان دنبال انها غرض مذاکره روان بوده اند به موقف بین المللی و داخلی شان را بلند برده است از این لحاظ انها در گفتار شان یک دنده اند. مذاکرات دوحه بی نتیجه خواهد ماند.
اقای غنی که بار ها گفته است اشتباه نجیب الله را تکرار نمیکند دچار سر گیچه شده است. او خودش را با نجیب الله که با هم زمین اسمان فرق دارند مقایسه میکند اگر دکتور نجیب الله انتروپولوجی خوانده بود بیشک برای پنجاه سال دگر اشرف غنی را در همین رشته ای تخصصی اش درس میداد. امریکا اگر قاطعانه معاشات اراکین دولت را قطع کند غنی و شرکایش چه پشتون اند و چه تاجیک از وطن فرار میکنند ولی حادثه خلای قدرت به وجود نخواهد امد . مردم افغانستان هوشیار شده اند تمام نیروهای وطنپرست تاجیک و پشتون چپی و غیر چپی در یک صف قرار دارند و با غیابت حاکمان دولت مردم و کمیته رهبری مردمی این خلا را پر خواهند کرد
وضعیت فعلی افغانستان به خرمن باروت شبیه است . فقط به کبریت ضرورت است و بس.انگاه نه گلبدین و نه طالب و داعش و نه سیاف و نه دگر تیکه داران دین {شیعه و سنی} در میدان باقی خواهند ماند.
فخر اهنگر

>>>   به این پرسش من پاسخ بدهید اگر شما صاحب این سرزمین هستید چرا حتی نام یک نهاد دولتی به زبان پاریس دری نیست ؟؟ به انگلیسی است به هندی است به فرانسه ای است به عربی است اما به زبان پارسی دری اجازه نیست چرا ؟؟ چرا نام اسناد نا ملی تان به زبان ها رسمی تان نیست انگلیسی است عربی است فرانسه ای است هندی است کسی میتواند پاسخ درستی بدهد ؟؟؟
میهنی

>>>   خطاب به هموطن ایرانی راجب بریتانیا و پرتقال
نه پس دیوانه ایم این همه تحریمهای کمرشکن رو به جون میخریم که روی آمریکا رو کم کنیم؟
کشورهای منطقه خوب میدونند که اگه ایران از زیر این تحریمهایی که خود آمریکاییها میگن بی سابقه ترین تحریمهای تاریخ است سالم بیرون بیاد که ایشالا حتما از تحریم باز هم با سربالا بیرون میایم وقت اون را داشتندکه دوستی و دشمنی خودشون رو ابراز کنند
اگر تک تک این کشورها بیان جلوی ایران هیچ غلطی نمیتونند بکنند.الان همه اینها علیه متحد شدند
ولی منطقه متعلق به ایران و دوستان ایران است


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است