آقای اولیووییرژیجیک در بخش دیگر از مقاله اش «جایگاه آیالات متحده امریکا در نظم جهان پیش رو» می نوسیدکه: «ترامپ، با مخالفت های چندجانبه نظم نوین را تهدید کرد. بدیهی است که بهترین استدلال از نظر وطن پرستانه تشریح خشونتی است که دولت ترامپ، در برخی مسایل از آن عقب نشینی یک جانبه کرده ارباب مثال خروج یک جانبه از برنامه توافقنامه بین المللی «برجام» خروج یک جانبه از پیمان منع موشک های میان بُرد هسته ای و اعمال فشارها و تحمیل تحریمات یک جانبه {ایران و روسیه ترکیه} تا بیرون شدن از قوانین کنوانسیون هایی بین المللی و اعمال خواسته های سودجویانه شعار اول «منافع امریکا» تا جهت گیری کاملاً جانبدارانه از اسراییل با اعلام اورشلیم شرقی بیت المقدس به عنوان پایتخت اسراییل در برابر مردم فلسطین.» و همچنان سازمان دادن صلح و آشتی تعداد از کشورهاب اعراب خلیج فارس خاورمیانه از جمله امارات متحده عربی و بحرین با اسراییل در کاخ سفید در حضور سران 50 کشور جهان و سرمنشی عمومی ملل متحد داستان توطئه را لکفلر ها و روچیلها و مورگانها و لاردهای وارثان لردآلفردمیلر انگلیسی و یعقوب شیف یهودی الاصل انگلیسی و اشرفیت تاج و تخت که آنطوری که گاری آلن امریکایی در کتاب «هیچکس جرایت ندارد آن را...توطئه بنامد ترجمه یحیی شمش و همچنان کتاب «کمیته 300 کانون نوطئه هایی جهانی از دکترجان کولهمن امریکایی ترجمه یحیی شمش آورده اند همین بانکدارن بین المللی بودند که پس از جنگ جهان دوم منشور سازمان ملل متحدرا برقانون اساسی آیالات متحده امریکا تحمیل کردند و راکفلرها قطعه زمین بزرگ را در شهر نیویارک فدای سر ساختمان سازمان ملل متحد کردند که جانشین جامعه ملل گردید.

از شورای عمومی امنیت سازمان ملل و سایر ارگان های حقوقی و استخباراتی تحت پوشش سازمان ملل به غرض اداره و کنترول جهان و تقسیم مجدد جهان پس از جنگ جهانی دوم در فصل جنگ سردی که از سال 1948 میان دو ابر قدرت آن زمان آیالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر اشتراکی سوسیالیستی رسماً شروع گردید که به جنگ گرم برای تقسیم مجدد مناطق پر ثروت و ژیوپولیتیک-استراتژیک در دهه 50 قرن بیستم در شرق دور دریای زرد در کوریا متمرکز شده بود و سپس در دهه های 60 و 70 جنگ کرم در جنوی شرق آسیا میان امریکا و شریک در کشور ویتنام در گرفته بود و بعداً آتش جنگ سردی در دهه ی 80 قرن بیستم در قلب آسیا خراسان-افغانستان روشن و متمرکز شده بود که در تمام این جنگها بانکداران بین المللی از طریق سازمان ملل برساخته فتنه ها عمل می کردند و روسای قصر سفید از جنرال هایز نهار گرفته تا ویلسون روزولت و ریچاد نیکسون و همجنان جیمی کارتر و رونالد ریگان کوبای بجه سگرت 555 سرح دایره دار و سگرت ال ام سرخ دایره نشان و یا شگرت کنت فلتر سفید دراز بلند بالا مل بور و سگرت برگی داستان کوبایان اسپ سواران تفنگ و نفگچه دار نیزنشان تیز دست چابک نشان مغز و قلب پاشان و همچنان جرج بوش {پدر} وبل کلینتون خندان و جرج دبلیوبوش حیوان آدمکش مافوق قانون اساسی امریکا و ما فوق قانون و قوانین بین المللی و ما فوق شورای امنیت و سازمان حقوق بشر در جلوه شاهنشاهی خدایی میرغضبان میرغضب و اوباما بحران ساز و سپس دونالدترامپ بیزنیس من دلال مستغلات مرد گمنام دنیای سیاست همه و همه در راستای منافع سرمایه بزرگ سوداگران پول حاکمان بربانک کرکزی آیالات متحده امریکا در حرکت بوده اند و ترامپ، با سیاست های تعبیضی باج گیرانه سودجوبانه و جنگ اقتصادی تعرفه 25 درصدی گمرکی بر اموال ساخت چین و همچنان باج گیری از آلمان و فرانسه و کانادا و اعمال سیاست حداکثر فشار بر مردم ایران و تحریم صنعت نفت و تمام بانک های ایرانی و فروش طلا و فلزات قیمتی به ایران روابط امریکا با جهان و اتحادیه اروپا را سخت تیره در بی اعتمادی ها چندجانبه ساخت و با سیاست معامله گرانه در سازشنامه دوحه افغانستان پرثروت 3 هزار میلیارد دلاری و یکصد تا دوصد میلیارد دلار موادمخدر ثروت افسانوی و موقعیت ژیوپولیتیک به جنرال های پاکستان اجاره برای مدت نامعلوم داده و پاکستان دشمن مردم افغانستان را در دزدی ثروت مردم افغانستان شریک دزدی در قلب آسیا و مامور ترور شخصیت های ملی و آزادیخواهان ملی گرا ضد امریکا و پاکستان و روشنفکران مبارز افغانستانی ساخته است.

اکنون جوزف بایدن که شاهد نرک برداشتن نظم جهانی برساخته بانکداران بین المللی است که جرج بوش {پدر} رییس جمهور وقت امریکا، پس از جنگ خلیج 1991 و سرکوب قتل عام 120000 سرباز عراقی در حال ترک حاک کویت با بیرق های بر افرشته رسم صلح سفید یرفراز کارون موترها و سنگرها که برطبق کنوانسیون ژیتو درامن و امان قانونی بودند، در حضور کنگره اعلان داشت که: «جهان به نظم نوین ضرورت دارد.»، در پیچ نظم نوین جهانی چندقطبی که در پیش رو است پیچیده است که: «نظم جهانی دنیای چند قطبی که در پیش رو است هرگز نه یک قطعه کامل واحد، بلکه مجموعه ای چند سطحی است. نخستین سطح «سیاست کلان» برمبنای قطب بندی روابط بین المللی قدرتمندترین حکومت ها-ترتیبی است که کنشگران دیگر بخشی از راهبرد خود را برمبنای نخالف و تضاد بین قدرت های بزرگ سطح سازمان دهنده روابطی کنونی بین چین و اتحادیه اروپا، آیالات متحده امریکا و روسیه بر رسب می کنند.»

«دومین سطح شناخت از جهان چند قطبی نامتجانس مربوط به وجود نیروهای سیاسی راهبردی منطقه ای است که برجستجوی هویت منافع حکومت های شکل دهنده و نافع حکومت های تشکیل دهنده آن با همکاری و رقابت های مختلفی ایجاد می کنند، این نیروهای منطقه ای می توانند تاثری غربال کننده داشته باشند که اثرات رو در رویی های بین قدرت های بزرگ را کمتر کنند به عنوان نمونه می توان از انجمن ملت های آسیای جنوب شرقی نام برد که همایش آن برخی از موارد به اعضایش امکان می دهد که به رغم فشارهای مخالف بکن و ورشکستگی گزینه آزاد داشته باشند.»

«برخی از قدرت های متوسط در این امر امکان حفظ آزادی عمل راهبردی ای را می بینند که از منافع مشخص شان در حوزه همسایگی شان دفاع می کنند. سرانجام سومین سطح یک نظم حمایتی در همگرایی منافع، بدون در نظر گرفتن وضعیت جغرافیایی است. این امر خود را به صورت توافقنامه های بین المللی مربوط به موضوع هایی که جنبه جهانی دارد در عرصه های بهداشتی، فرهنگی، بازرگانی، فناوری، مالی، امنیتی...و بسیاری از موضوع های دیگر نشان می دهد برادشتی براساس «همه یا هیچ»

«از آنجا که نظم جهانی چند سطح متمایز دارد پیش از آن که بر پایه شکل سلسله مراتبی استوار باشد، بر مبنای تعدیل دایمی تعادل های بدون ثبات قرار دارد که دست خوش اثرات دقیق تغییرات، به ویژه در سطح منطقه است.» {آیالات متحده امریکا در نظم جهانی پیش رو نویسنده اولی و ویرزیوجیگ. ترجمه شهباز نجفی. هفته نامه پارسیان. شماره 1191..19/11/2020 سدنی استرالیا ص 5}

در ادامه این سلسله نوشتارهای تاریخی به تقابل قدرت های جهانی و منطقه ای به شمول قضیه سیاسی افغانستان در جهان چند قطبی در آینده به تفصیل صحبت خواهیم کرد.

محمد صدیقی

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است