حضرت "اشرفغنی احمدزی" شیر مادر حلالت باد!
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۰۳    ۱۳۹۹/۱۰/۱۳ کد خبر: 165946 منبع: پرینت

بیصبرانه منتظر اقدامات بعدی تان درآینده های نه چندان دورهستیم...
در این موارد خاص حتی دلم میخواهد از ایشان قلبآ سپاسگزاری نمایم.

خدواند پدر بزرگوار اشرفغنی احمدزی مرحوم(شاه پسند) ومادرمهربان شان خانم (کوکبه) ملقب به ضیاگل راغریق رحمت کند و جنت فردوس نصیب شان باد. زیرا چنین فرزند قاطع، مصمم و بیباک را به دنیا آوردند که در شناخت سبکسران کودن کوته اندیش؛ فروخته شده ها ی شکم پرست و شرفباخته های عزت انسانی همتباران ما کوتاهی نکردندو در زمینه چنان مهارت دارند که اینکشور تا حال نظیرش را ندیده و مادری تولد نکرده است. این غلامان و چاگران را در ابتدا استفاده میکنند و بعد همچون کاغذ تشناب به باطله دانی می اندازد، دست اش درد نکند، قبلا میدانستم و حالا از همه خوبتر میدانم تا زمانیکه بر دهن این معامله گران شرفباخته کوبیده نشده است هرگز شما را نخواهد شناخت. بیصبرانه منتظر اقدامات بعدی ایشان در ذلیل شدن بقیه هستیم. حقآ که فرزند واقعی "نادر و مومند" هستند.

اشرفغنی احمدزی اصلا کدام غلطی نکرده است، زیرا زمانی گفته بود "هروقتی من به قدرت رسیدم شما را روزی توسط قوم یا شمشیر و یا هم توسط قوای خارجی از این کشور بیرون میکنم." ولی حالا ضرور نیست توسط شمشیر نابود کند؛ بلکه توسط دسته های خودتان شما را نابود میکند و این شعارش را عملی مینماید.

از همه جالب اینکه حضرت غنی مارهای های آستین و غلامان بی حیثیت را چنان افشا کرد که اگر کی جی بی روس و سی آی ای امریکا وظیفه میگرفت ممکن چهل سال و آنهم از نظر روانشناسی و جامعه شناسی طول میکشید تا در مورد هرکدام این چهره های منفور و غلامان دربار و معامله گران گویا خودی را حداقل به معرفی میگرفت تا از کارهای پشت پرده اینها بقیه مردم باخبر میشدند؛ ولی این شخصیت کارکشته و بی همتا که حقا متفکر در این باره است توانست در این مدت کوتاه سیر پودینه هرکدام از این افراد گویا همه کاره ولی بی همه چیز را که شباهت به پوقانه های پلاستیکی بودند به مردم ما معرفی بکند و دوسیه هرکدام شان را به کف دست مان گذاشتنند و چنان ذلیل و تحقیر شان نمودند و نقاب های شان را بیرون انداخت که بیسابقه در تاریخ این کشور است و این تحقیر توهین ادامه دارد.

ایشان راهی که انتخاب کرده اند یعنی تکمیل فصل ناتمام امانی و عملی ساختن برنامه سقوی دوم آنرا ادامه میدهند.
هموطنان ما حالا شاهد این هستند که این چهره های زشت چه کسانی اند و یکایک افشا شدند و دیگر آبروی برای شان باقی نمانده است. از این بابت من از ایشان قلبا سپاسگزارم و شما را دل تان...!
بقول پدرشعر فارسی رودکی بزرگ:
هرکه ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار...

عطا صفوی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
اشرف غنی
چهره های منفور
نظرات بینندگان:

>>>   بلی بلی خداوند به عمرت برکت دهد کاش به عوض همان پانزده سال هدر رفته توسط کرزی تو می بودی تا وطن را از لوث این معاله چی ها پاک میکردی ،خوب کردی هیچ ابرو وعزت برای شان نماندی ف آنقدر این تاجران دینی را بی آب ساختی که از مرگ بد تر جزا دادی ،
اگر مرگ می بود برای شان یک مرتبه می بود اما این اقدامات تو برای شان مرگ های متکرر است
ر

>>>   آفرینت حالا صد فیصد متیقن شدیم که براستی نابغه ومتفکر هستی ، این جنگ سالاران معامله گر ودوپشت ودوروی را چنان رسوا کن که دیگر تازنده هستند چشم دیدن یکدیگر را نداشته باشند

>>>   بلی
ضیا مسعود
صالح
عطا
کون شان لچ شد
جمعیت بی عزت شد
تاجک بی حیثیت شد
در پی ترور پدرام هستند و آنهم به وسیله صالح و سگ صالح حمید خراسانی
تاجکان همدیگر خکد را میکشند و اما
جوانان مقاومت دوم در حال کمر بستن اند و نیازی به بگیل های مثل تمام نام های شناخته شده ندارند.
موج ترور فاشیست ها آغاز میشود و سد محکم در مقابل سیل جهالت طالب قد بر افراشته است.
عمر غنی پایان یافته و صالح هر کجا راه دارد جز ور در دره شیران
مولانا قربان تو چرا رفتی و خر صالح شدی؟؟؟؟؟

>>>   جناب صفوی صاحب !
زور کاکا است که انگور در تاکها است این قاطعیت ولچ بازی ها نه از اقای غنی بلکه برنامه ایست که از بیرون ترتیب وتدوین وتجویز میگردد چه انها هر برنامه وپلانی که دارندنمیخواهند ملت باهم متحد ویک پارچه باشد وروی ارامی وامنیت رانبینند باهم در گیر ودر جدال باشندچه پیشینیان گفته اند که تفرقه بانداز وحکومت کن این سیستم انگلیس ها بود ودیگران میگویند که بکش وحکومت نما ازین رو ایکاش غنی با همه کج منشی ها وکج رویشی هایش یک ذره اراده وازادی عمل میداشت هرچه باشد هرقدر ظالم ونارواباشد بازهم یک زمانی افغان بود اماگردانندگان امر وصاحب اختیار کار هاخارجی ها اند وبس
حاجی ولایت خان صافی مقیم پاریس

>>>   غنی مداری است و بخصوص معاونین اول خود را مانند اطفال کوچک فریب میدهد در مرحله اول دستان شان بلند میکند و در مرحله دوم آنها را به رکوع میبرد همه اعمال خراب خود را به آنها بار میکند و. در مرحله سوم که مرحله اساس است در فلان شان چوب را شور میدهد و با لگد در عقب شان میزند که برو بچیم پیش مشاور خاص و معاون بدنام تان .
عبدالله

>>>   بسيار زياد تشكري كرده زبانت شاريد ، مگر فكرت باشد كه به زودي نوبت صفويان مانند تو هم ميرسد و باز آن وقت پشت كفن كش سابق زار زار گريه خواهي كرد.

>>>   جناب صفوی!

من هم با شما صد در صد هم عقیده ام. آنکو ایشان را متفکر دوم معرفی کرد شناخت کافی از ایشان نداشته؛ حالا زمان آن رسیده که لوی بابا غنی به عنوان «« متفکر اول جهان به جهانیان معرفی گردد»».

کتاب مقدس « دوهمی سقاوی » را قبلآ بطور اشتباهی منحصرآ از آن جناب یون میدانسند. حالا بی شبهه میتوان گفت که نظریه پرداز اصلی این تیوری جناب متفکر دوم جهان آنزمان و متفکر اول جهان امروز بوده اند.

به همین خاطر است که از روز اول حصول قدرت سیاسی با مشوره مشاور ارشد جناب یون مو به مو به تطبیق آن آغازید.

فرامین سیزده گانه و برنامه تطبیق آن که قبلآ توسط دانشمندی به تحلیل گرفته شده بود در ذیل اقتباس میگردد؛ دیده میشود که غنی بابا ( متفکر اول جهان) از بدو ورود به ارگ تا امروز تا چه حد در تطبیق آن موفق بوده اند.

متن از کتاب مقدس:
« پیشنهاد ها برای جلوگیری از سقاوی سوم و پاسداری از یگانگی ملی و تمامیت ارضی اوغانستان»:

نخست – دین مبین اسلام حیثیت حلقه وصل میان تمام اقوام اوغانستان را دارد . تمام اقوام برمحور عقیده ی اسلامی جمع می شوند و محکم شدن عقیده ی اسلامی در اوغانستان باعث محکم شدن یگانگی ملی اوغانستان می گردد . برای محکم شدن وحدت ملی در اوغانستان ، به تبلیغ ، ترویج و قایم ساختن دین مبین اسلام ضرورت اساسی وجود دارد . به این اصل باید نه تنها به مثابه فریضه ی دینی مردم ما نگریسته شود ، بلکه به عنوان عامل اساسی یگانگی ملی نیز به آن باید نگریست.

دوم – از آن جایی که اکثریت مطلق نفوس اوغانستان مسلمانان می باشند و باز هم اکثریت شان پیروان مذهب حنفی استند ، لذا با در نظر داشت حقوق اکثریت باید مذهب حنفی به عنوان مذهب رسمی کشور شناخته شود . فایده و سود رسمی شدن مذهب حنفی این که در میان اکثریت نفوس اوغانستان ( پشتون ها ، اقلیت ها { تاجک ها ، ازبک ها ، ترکمن ها ، بلوچ ها یک تعداد هزاره ها و اقلیت های دیگر }) حیثیت حلقه ی وصل را دارد . در پهلوی مذهب حنفی به رسمیت شناختن مذهب دیگری در کشور اختلافات مذهبی و قومی را افزایش می بخشد و به وحدت ملی زیان می رساند . البته اقلیت های مذهبی می توانند که در چوکات داخلی خود مراسم مذهبی خویش را برگزار نمایند.

سوم – در پهلوی یگانگی دینی و مذهبی ، کلمات ” اوغان ” و ” اوغانیت ” برای مردم کشور ما چنان الفاظ و ظروف مناسب استند که هم پس منظر تاریخی و قومی دارند و هم نام کشور از همین الفاظ به وجود آمده است. آن کشور های که به نام یک قوم نامگذاری شده اند از نگاه روانی و سیاسی نشان دهنده پیوند روحی مردم با کشور و آشکار سازنده میهن دوستی شان می باشد و برای یگانگی ملی کشور مفید تمام می شود . پس ، تمام اقوام اوغانستان را به چوکات ” اوغان ملت ” آوردن و مفکوره ی اوغانیت را تبلیغ و ترویج کردن هم به نفع کشور و هم به مفاد تمام اقوام اوغانستان می باشد.

چارم – همان گونه که در قسمت به رسمیت شناختن مذهب معمول است که مذهب اکثریت به مثابه مذهب رسمی کشور شناخته می شود ، در قسمت به رسمیت شناختن زبان هم در جهان همین رسم معمول است . مثال برجسته آن همین کشور ایران است که مدعی حقوق اقلیت ها در اوغانستان می باشد . در ایران بسیار مذاهب و اقوام مختلف وجود دارد ، در آن جا وضع طوری است که نفوس هر قوم و مذهب از نظر تعداد نفر به همدیگر بسیار قرین می باشند و آن گونه که پشتون ها در اوغانستان از مجموع تمام نفوس اقلیت ها دو برابر بیشتر استند ، درایران یک قوم وجود ندارد که از دیگر اقوام از نگاه تعداد و نفوس خیلی بیشتر باشد . در ایران آن قومی که ادعای اکثریت بودن دارد تعداد نفوس آن از هر یک قوم دیگر در آن کشور خیلی کم تفاوت دارد و مجموعه ی تمام نفوس اقوام دیگر از آن قوم خیلی زیاد تر است که در ایران حاکمیت را در دست دارد و مدعی است که اکثریت می باشد. با این وصف ، در تمام ایران تنها یک مذهب شیعه و یک زبان فارسی رسمی شده اند. ملت گرایان ایران به این عقیده استند که همین رسمی شدن مذهب شیعه و زبان فارسی زنده ماندن و بقای ایران را تضمین کرده است. آن ها به این عقیده استند که هرزمانی که حاکمان ایران همین موقعیت مذهب و زبان را سست سازند ، همان وقت ایران به تجزیه قومی و زبانی سوق می یابد . اما ملت گرایی در اوغانستان مانند ایران بر افراط گرایی استوار نیست . در اوغانستان نفوس پشتون ها بیشتر از دو برابر از نفوس مجموعی اقلیت ها می باشند . پس میتوان گفت که رسمی شدن زبان پشتون ها در اوغانستان حق قانونی شان و یک ضرورت اساسی می باشد. این مساله به نفع اقوام کوچک نیز تمام می شود چون آن ها برای اینکه بتوانند با قوم اکثریت یک زنده گی سالم و با تفاهم را به پیش ببرند.

پنجم – رسمی شدن و دفتری شدن زبان پشتو از آن بروکراسی مبتذل هم جلوگیری می کند که با گذشت زمان یک بخش از مردم اکثریت کشور را تحت ستم زبانی یک اقلیت قومی قرار میدهد و بعد از آن از ایشان چنان افرادی ساخته می شود که ذهن و زبان شان بیگانه شده است و برخلاف وطن خود آله ی دست بیگانگان می گردند . همگانی شدن و عمومیت یافتن و دفتری شدن زبان پشتو برای ساختن ملت اوغان یک عامل اساسی و بزرگ می باشد که اگر عملی شود با گذشت زمان یک ملت واحد ساخته می شود و مشکل زبانی و دیگر معضلات قومی از میان میروند و از بروز آن ها جلو گیری می گردد.

ششم – برای آن که تمام اقوام و طایفه ها به هم پیوسته و درهم تنیده شوند و برای به هم بستن دانه های زنجیر ملی ، این ضرورت است که همان مقدار زمین های شالی که در شرق و جنوب کشور وجود دارند به مردم بی زمین سمت شمال داده شوند و آن مقدار زمین های شالی که در سمت شمال وجود دارند به مردم بی بضاعت سمت های مشرقی و جنوبی توزیع گردند.

هفتم – برای آن که روس ها و کشور های نوبنیاد در مرز های شمالی اوغانستان نتوانند هیچگاهی برنامه های آزمندانه خویش را جامه عمل پوشانند و مداخلات شان به شکست ابدی و قطعی روبرو گردد ، لازم است که تعداد زیاد از مردمان مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی را به صورت گروهی و فردی به بخش های شمال اوغانستان فرستاده و مسکین گزین سازیم و زمین های کشت ناشده را برای شان توزیع کنیم . با این کار توازن قومی در بخش های شمال اوغانستان بهتر می شود و پشتون ها مانند یک سد محکم در برابر مداخله روس ها و دیگر بیگانگان قرار می گیرند.

هشتم – به خاطر امنیت دایمی شهر کابل و برای جلوگیری از هر گونه هرج و مرج باید برای ساختن چنان یک استراتژی ملی فکر کنیم که در صورت وقوع کدام رویدادی که توسط گروه های سیاسی و نظامی به وقوع می پیوندد ، باید جلو غارت وچپاول شهر گرفته شود . برای این مقصد باید در دشت چمتله مردم بی بضاعت مشرقی و جنوب غربی و جنوبی مسکن گزین شوند و همچنان برای ایجاد یک کمربند امنیتی به دورا دور شهر کابل باید مردم مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی جا به جا شوند.

نهم – باید تمام زمین های کشت ناشده ی دولتی از قسمت شمال کابل تا حصه ی سالنگ به صورت کامل به پشتون های مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی توزیع شود . سودمندی این کار این است که حضور پشتون ها توازن قومی را در آن مناطق بهبود می بخشد و از شورش های ضد حکومت مرکزی جلو گیری به عمل می آید

دهم – چون مردم پنجشیر آله دست بیگانگان می باشند و در مقابل قوم اکثریت و دیگر اقوام احساس دشمنی دارند و همیشه امکان دارد که مردم پنحشیر به تحریک دشمنان خارجی ما بر علیه حکومت مرکزی قیام کنند و از موقعیت حساس سوق الجیشی پنجشیر برای دیگر مردم کشور مشکلات و در سر خلق نمایند ، لذا برای جلوگیری از هر گونه پیش آمد ناگوار در آینده ، لازم است که دره ی پنجشیر را از مردم فعلی اش خالی سازیم و پنجشیری ها را در منطقه های مشرقی ، جنوبی و جنوب غربی کوچ بدهیم و آنها را از هم جدا جدا کرده در مناطق پشتونی پراگنده سازیم و دیگر برای شان حق بازگشت به پنجشیر را ندهیم تا آنها به مرور زمان در میان پشتون ها حل شوند و هویت ملی ما را کسب نمایند.

یازده هم – اگر پشتون ها هم احیانا در کدام منطقه ای باعث برهم زدن وحدت ملی شوند و خطری را برای تمامیت ارضی اوغانستان خلق کنند ، باید آن ها هم از همان منطقه به جای دیگر کوچ داده شوند.

دوازدهم – باید در تمام سمت های کشور چنان شاهراه های ساخته شوند که دیگر هیچ فرد و قوم و گروهی نتواند یک سمت را در اختیار خویش بگیرد و راه های عمده کشور را تحت کنترول داشته باشد و شاهرگ اقتصادی کشور را ببرد و در کشور بی ثباتی سیاسی و بی ثباتی های دیگر را حاکم گرداند.

سیزده هم – باید یک برنامه ی همه جانبه را روی دست گیریم که جلو مداخلات و دست درازی های ایران در کشور ما به طور قطعی و دایمی گرفته شود . باید کاری کنیم که تمام زمینه ها و امکانات مداخله ایران از میان برود . برای برآورده شدن این هدف باید در بخش های از بامیان و مناطق شیعه نشین هزاره جات پشتون های مشرقی و جنوبی و مناطق جنوب غربی را جایگزین سازیم . همچنان باید در تمام مناطق مرزی ما با ایران پشتون ها را جا به جا سازیم . چون که پشتون ها هیچ وابستگی زبانی و مذهبی با ایران ندارند ، ممکن نیست که تحت تاثیر تلقینات و تحریکات ایران بروند و به لحاظ همزبانی و همتباری همیشه به دولت مرکزی اوغانستان وفادار می مانند و از مرزهای کشور به خوبی پاسداری می کنند . چیزی دیگری که در رابطه با ایران از همین حالا و قبل از تطبیق برنامه های بزرگ دیگر باید عملی شود این است که بالای وارد شدن آثار و نوشته های تاریخی ، علمی ، فرهنگی و مذهبی که از ایران به اوغانستان آورده می شوند یک کنترول و مراقبت شدید حاکم باشد و باید یک کمیسیون تعیین شود که تمام کتاب ها و نشرات وارد شده از ایران را معاینه و بررسی کنند و از ورود کتاب ها و نشرات ضد اوغانی و ضد مذهب حنفی جلوگیری نمایند.

این بود سیزده رهنمود کتاب مقدس و حالا ببینیم که تا چه حد در تطبیق آن موفق بوده اند:

بند اول - اسلامیت: گرچه این کشور اکثریت مطلق مسلمان اند و دولت هم به نام اسلامی و قانون اساسی نیز پابند شریعت اسلامی است اما هدف کتاب مقدس درینجا همان اسلام بنیادگرایی دیوبندی/ وهابی است٬ که عملا توسط طالبان و داعشیان (جنبش مقاومت اسلامی) به اصطلاح ناشر کتاب مقدس درحال تطبیق بوده و تقریبآ به این هدف رسیده اند.

بند دوم - مذهب حنفی: این ادامه همان بند اول است که داعش و طالب هردو خواهان آن اند؛ و به درازا کشیده نشست دوحه خود مرتبط به این بند بوده که به اساس رهنمود کتاب مقدس درین بخش نیز موفقیت نصیب ایشان است.

بند سوم - افغان وافغانیت: همان چیزیست که جبرآ توسط دولت قبیلوی حتی برخلاف مصوبات پارلمانی با تحمیل تذکره های برقی عملا در حال تطبیق است و موفقیت هم نصیب ایشان.

بند چهارم - رسمی ساختن زیان پشتو: این برنامه گرچه ازقدیم بالای ساکنین این کشوربالای به اصطلاح (اقلیت ها) قابل تطبیق بود٬ اما از زمان ریاست جمهوری غنی احمدزی با مشاوریت فرهنگی اسماعیل یون حق قانونی و ضرورت اساسی محسوب شده و از ارگ قبیلوی شروع تا آخرین دیوان و دفتر رسمی درحال تطبیق بوده و احکام و فرامینی به نام مخکش ها نیز به منظور به کرسی نشاندن این هدف بوده است که موفقانه بدون هیچ نوع موانعی به پیش میرود.

بند پنجم - رسمی شدن ودفتری شدن زبان پشتو: عملا جریان داشته و درپیاده سازی این هدف نیز بی اندازه موفق بوده اند.

بند ششم - توزیع زمین شمال: که از زمان امان الله شروع شده و درطول سلطنت نادرشاه و پسرش ظاهرشاه ادامه داشت واکثریت زمین های آبی حاصلخیز ازبدخشان شروع تا بادغیس همه زیر مالکیت ایشان بوده است٬ اما درین بخش برنامه تلاش شان براین بوده تا تمامی اراضی للمی٬ مالچر٬ کوه و تپه و جنگلات در شمال را دراختیار داشته باشند٬ بیم آن میرود٬ روزی خواهد رسید که ساکنین بومی چون مردمان آواره فلسطین همه از خانه و کاشانه ای آبایی رانده خواهند شد

بند هفتم - جابجایی مردمان مرز جنوبی به مرز شمالی: در طول بیست سال گذشته از زمان کرزی تا احمدزی جریان داشته و جابجایی ناقلین به مرزهای شمال عملا این هدف را برآورده ساخته است.

بندهشتم - توزیع زمین های کابل و اطراف آن: تاسیس شهرک ها در شمال و جنوب و غرب و شرق کابل توسط قبیله و تصرف تمامی تپه ها و زمین های بایر توسط کوچی ها با رهبری ملا تره خیل به اساس همین برنامه بوده که درین مورد نیز درین بیست سال اخیر صد درصد موفقیت نصیب ایشان بوده است.

بند هشتم - توزیع زمین های شمال کابل تا سالنگ: زمین های مردمان بومی این مناطق از یک قرن قبل توسط حشری های قبایلی چور و چپاول و به غارت برده شده اند؛ بجز از کاریز میر و چمتله٬ این دوبخش هم که معلوم است بدست کی ها است. یگانه زمین بایر همان مناطق باریک آب بود که عملا به اساس برنامه به قبایل مرز جنوب توزیع شد و قباله ای رسمی هم برایشان داده شد٬ لذا درین بخش نیز باید اظهار داشت که موفقیت صد در صد داشته اند.

بند دهم - تخلیه دره پنجشیر از ساکنین آن: این یگانه بخش برنامه کتاب مقدس است که تاحال علیرغم همه تلاش های مذبوحانه موفق به عملی سازی آن نشده اند. آوردن غلام بچه ای سرسپرده نیز آنقدرها کارآ نبود٬ ازینرو رژیم قبیلوی فاشستی تمامی هم و غم خویش را به کوچ دادن جمعی مردمان پنجشیر معطوف ساخته واز هیچ نوع دسیسه٬ توطیه٬ جنایت٬ ابتذال٬ تطمیع٬ تخویف٬ شکنجه٬ غبن٬ غدر و حتی متوسل شدن به کمک باداران اجنبی دریغ نمی نماید تا به این مامول موفق گردد. و تا زمانی قبیله گران خواب راحت نخواهند داشت مگراینکه این بند برنامه کتاب مقدس یعنی دره پنجشیر از ساکنان تخلیه و آرامگاه قهرمان ملی به خاک یکسان نگردد. تخلیه پنجشیر و انفجار مقبره احمدشاه مسعود بزرگ ( به زعم باطل ایشان سقاوی دوم) از اهم ترین بخش برنامه کتاب مقدس است.

بند یازدهم - کوچاندن پشتون های ضد وحدت ملی: این بند از همان زیرکی های قبیله برای توجیه برنامه تخلیه پنجشیراز یکطرف و از جانبی هم٬ هدف آنها همانا قبایل محکوم اقلیت های پشتون شده از قبیل پشه ای٬ فرژغانی و گوجر وغیره اند٬ که از ناحیه ایشان خطری برایشان محسوس نیست.

بند دوازدهم - تمدید شاهراها: به خاطر جلوگیری از شورش های احتمالی توسط سران اقوام به گنجانیدن این بند متوسل شده است که تا حال مشکلی ازین ناحیه ندارند.

بند سیزدهم - جابجایی پشتون ها در مناطق مرکزی هزاره نشین و جلوگیری از تهاجم فرهنگی ایران: این جنایت از زمان عبدالرحمان شروع و در جریان بیست سال دولت قبیلوی کرزی-احمدزی با شدت ادامه داشته است؛ که تهاجم غولان بیابان کوچی به مناطق هزاره نشین بدون وقفه همچنین دوام دارد. و طراحان مفکوره فاشستی (دویمه سقاوی) ٬ جنابان احدی٬ یون٬ طاقت٬ گلبدین٬ روستارترکی٬ گلاب منگل واصولی و دیگران نیز نوادگان و ادامه دهندگان راه همان جانیانی بنام عبدالرحمان٬ نادر٬ هاشم٬ مامد گل مومند اند.

اما آنچه که در کتاب مقدس تازگی دارد همانا جلوگیری از تهاجم فرهنگی ایران است٬ که این بی فرهنگان ازان بی نهایت بیم دارند٬ چون میدانند که مرکب لنگ هیچگاهی با اسپ رهوار قابل مقایسه نیست. ازینرو دیدیم که با تمامی امکانات عملا در بیست سال گذشته وزیران فرهنگ به جای فرهنگ سازی خود به دیوان ظلمت و بی فرهنگی مبدل گشتد. کتاب های وارد شده از ایران را به دریا غرق ساختند و چنان بیمی از کلمه دانشگاه تبارز دادند که جن از بسم الله دارد. زبان فارسی را از زمره زبانان بیگانه قلمداد کردند و به ما گوشزد کردند که چه واژه هایی را در مکالمات روزمره خویش بکار بریم تا وحدت ملی به خطر نیفتد٬ ورنه زبان ما بخاطر سخن زدن به زبان سچه ای مادری از کام ما برآورده خواهد شد و قس.

این بود فرامین سیزده گانه کتاب مقدس « دویمه سقاوی »٬ که انصافآ اگر بیطرفانه قضاوت کنیم٬ در تمامی موارد فوق حکمروایان قبیله پرست درین بیست سال اخیردر پیاده ساختن برنامه فاشستی « دویمه سقاوی » موفق بوده اند بجز بند دهم ( تخلیه پنجشیر و کوچ اجباری و جمعی ساکنین این دره).

اما با درد و دریغ باید پرسید٬ در طول مدتی که قبیله پرستان برای پیاده سازی برنامه کتاب مقدس « دویمه سقاوی» شب و روز تلاش بخرچ میدادند٬ بزرگان اقلیت ها بالخاصه تاجیکان مصروف چه کاری بودند و چه اقداماتی را برای نفی این برنامه فاشستی انجام دادند؟

بیایید ذیلآ نظری بیندازیم:
مگر در زمان همین سرسپردگان ( فهیم و قانونی و عطا و اسماعیل و امرالله صالح و خلیلی و محقق و فرهنگیان مداح و مزدور و سایر غلامان) نبود که بند « مصطلحات ملی» را فاشستان خر سوار از زیر ریش شان تیر کرده و در قانون اساسی جعلی گنجانیدند٬ که متاسفانه عواقب شومش را امروز با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده و خنجر زهرآگین آن قلوب مارا نشانه گرفته است؟

مگر در زمان همین معاونان ریاست جمهوری ( فهیم و احمدضیا و قانونی تاجیک) نبود که نویسنده کتاب دوهمی سقاوی به حیث مشاور ارشد فرهنگی ریاست جمهوری (حامد کرزی و اشرف غنی احمدزی) مقرر و خطوط مش نگاشته در کتابش را در طول این مدت مو بمو در عمل پیاده کرد و هیچ صدایی هم از بزرگان تاجیک و هزاره و ترک درینمورد برنخاست.؟

مگر در زمان ریاست پارلمانی جناب قانونی نبود که قبیله پرستان در تالار مجلس همه وکلای غیر خودی را بیگانه و حرامی خطاب کردند٬ و به اساس رهنمود کتاب « دوهمی سقاوی» به همه بیگانگان راه برگشت به اوطان اصلی شانرا در صورت عدم اطاعت از خواست ساکنان اصلی کشور ( افغان/پشتون) که مراعتآ به ایشان حق زندگی داده شده نشان دادند؟

مگر کتاب سوزی وزیر اطلاعات و فرهنگ فاشست کریم خرم در زمان اقتدار همین جنابان تاجیک و ترک و هزاره صورت نگرفت؟
مگر همین معاونان جناب خلیلی و محقق نبودند که جلو خروش ملیونی مردم را که جنازه های تبسم هارا تا پشت دیوار های ارگ رسانیدند گرفتند؟
مگر همین تاج بخش اوزبیک نبود که هردو فاشست افغان (کرزی-احمدزی) را به مقام ریاست جمهوری رسانید٬ که بعد از اندک زمانی طرح ترورش را ریختند؟
مگر آبده محمد گل مومند فاشست با همه جنایات بشری اش در شمال کشور٬ در زمان قدرت فرعونی عطامحمد نور تاجیک و به فرمان وی برای خشنودی باداران فاشست در زادگاه مولینا ساخته نشد؟

تخریب و ریشه کن ساختن فرهنگ دیرینه ای کشور از حالا شروع نشده است که تازه متوجه شده باشید؛ تخریب مصلای هرات توسط عبدالرحمان سفاک٬ تخریب تمامی آثار گرانبهای فرهنگی شمال کشور توسط جنایتکاری به نام محمد گل مومند به امر نادر و هاشم٬ تخریب بت های بامیان توسط مزدوران طالب٬ کتاب سوزان کریم خرم و صدها و هزاران جنایات دیگر تاریخی فاشستان عقده مند که قلم از بیانش عاجز است.

اگر بزرگان ما بعد از بیان این همه حقایق تلخ و ناگوار تاریخی٬ خاصتآ در بیست سال اخیری که ایشان شریک قدرت بودند؛ اما قبیله پرستان زیرکانه برنامه های نابودی ایشان را طراحی و عملی ساختند٬ هنوز هم به خود نیایند؛ و اگر هنوزهم درآرزوی آنند که گرگ خون آشام به این گوسپندان رحمی نماید٬ این آرزو را با خود به گور خواهند برد.

علی محمد تاجییک

>>>   خوب شد تراهم ما شناختیم که یکی از چاپولوسان درباری هستی غنی غیر ازکشتن مردم وبربادی مردم بیچاره وسپردن کشوربدست طالبان کاری نکرده.

>>>   اقای عارق مرد نوشته های تان کنایه آمیز است باز هم خوب شد که خود را شناختی که تو بدون دزدی لندغری فحشا دیگر هیچ چیزی در سر نداری ولی باز هم آفرین پسر شاه پسند که این قدر حوصله نمود و گذاشت که این دزد ها ‌کیسه بر ها یک روز اصلاح خواهد شد ولی دید که اصلاح نمی‌شود بلکه دزدی را در قانون خود جا دادند به امید پیروزی بشتر پسر ضیا گل

>>>   ای غنی روزی فلج خواهی شدن

>>>   غنی فاشیست عوام فریب مکار چنان مکر و فریب و هیلهرا بکار برد که یکی را علیه دیگر استفاده کرد و جنگ انداخت این عمل نه کمال غنی است و نه دانش ان بلکه این روش و رفتار اش نوعی از شیطانیست نه کارخوب انسانی شیطان با انداختن یک گل به اب چ کشت و خن را بر پا کرد اقای صفوی تو هم میخوانی از یکطرف صفت کاذبانه غنی را با چنین کلمات حضرت و چه وچه به پیش قدم غنی احمدزی نثار کنی تا مگر بدل غنی خان راه پیدا کنی که گویا خودت با تمام مشخصات با فامیل انرا راه داشتی و صفت ات از روی شناختی فامیلی انست نه سرسری واز جانب دیگر با هنر نمایی بدیگران نشانی از انتقعاد علیه رهبران سیاسی قوم فارسی زبان را را به اصطلاح کرده اید از جمله دوستان فارسی زبان هستی درین گپ ات مه موافقم که باید از دوران روزگار شناختی از غنی مکار میداشتند و گول این فاشیست قومی و زبانی را نمیخوردند که فریب حیله و مکر انرا نا دانسته خوردند .

>>>   این بیت رودکی بزرگ به این شکل نیزآمده است:
هرکه نامخت ازگذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار

>>>   او اشرفغن جعلکار متقلب وزارت آموزش هند فارسی را جو زبانهای ادبی و کلاسیک این کشور شناخت و اعلام کرد پارسی زبان بیگانه نیست ما در کشور خود یعنی ملک خراسان زادگاه زبان فارسی از هندوستان کمتر هستیم که میخواهی زبان ما را دری گفته شود و فارسی خارجی است!؟

>>>   غیر پشتونها در خواب غفلت و بی مسئولیتی قرار گرفته اند. پشتونیزم پاکستانی با حمایت آمریکا و اسرائیل نقشه نابودی غیر پشتونها را که از مردمان بومی کشور هستند، کشیده و به قوم پشتون که از نژاد بنی اسرائیل هستند می خواهند در این کشور حاکمیت مطلق بدهند و در نتیجه یک کشور اسرائیل جدید بسازند. اشرف غنی از عمال دولت صهیونیستی اسرائیل است که بسیار فریبکار و نقشه کش است و با همدستان خود توانسته خود را به اهدافش نزدیکتر کند. تاجیک را با تاجیک ازبک را با ازبک و هزاره را با هزاره می خواهد از بین ببرد. امااین رفتار اشرف غنی آفرین گفتن دارد که چه قدر او برای رسیدن به هدف خود و آمریکا و اسرائیل نقش مؤثر بازی می کند. جای تأسف این است که غیر پشتونها اعم از تاجیک و هزاره و ازبک چرا این قدر غبی و کودن هستند که فریب نقشه های این شیطان اسرائیلی را می خورند.چرا این سه قوم از رهبران فداکار و مردم دوست برخوردار نیستند بلکه به دنبال قدرت و پول هستند که از سوی اشرف غنی و اطرافیان به آنان عنایت شود. همین امرالله صالح در دوره قبلی چه اظهاراتی که علیه اشرف غنی نمی کرد آدم خیال می کرد که او واقعا دلسوز مردم دست کم دلسوز مردم تاجیک است اما همین که اشرف غنی او را به بغل گرفت 180 درجه تغییر موضع داد و الان در پی نابودی سران تاجیک به نفع اشرف غنی قرار گرفته است. ای نتغییر موضع ها خود دلیل روشن بر این است که چنین افرادی نه درد مردم دارد و نه درد کشور و نه درد دین و ملت بلکه فقط به دنبال پول و مقام حرکت می کنند. اینها لیاقت خاک پای شهید احمدشاه مسعود برهان الدین ربانی را ندارند. آنان چون هدف داشتند از سوی دشمنان کشور به شهادت رسیدند و امروز تمام کسانی که به صورت مرموزانه ترور می شوند بدانید که آنان با دشمنان کشور همکاسه نمی شوند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است