جامعۀ ما به یک انقلاب فرهنگی نیاز دارد
استعمار امروز سنگر سیاسی را زود خالی میکند و استقلال ظاهری به مستعمراتش می بخشد، اما آنچه مقابله با آن بسیار دشوار و در هرحال بسیار طولانی است، همین سنگر فرهنگی است 
تاریخ انتشار:   ۱۹:۴۴    ۱۳۹۹/۱۰/۲۲ کد خبر: 166021 منبع: پرینت

فرهنگ استعمار، مظهر تسلط ایدیولوژی استعمار، در جوامع مستعمره است. پس هیچ مبارزۀ ضد استعماری وجود ندارد که در آن مسأله فرهنگی مطرح نباشد.
جنبه های سیاسی و اقتصادی تسلط استعماری به دقت و بار ها تشریح وتوصیف شده است، اما به جنبۀ فر هنگی آن کمتر توجه و پرداخته شده است. استعمار یک سیستم اجتماعی است، که چون هر سیستم اجتماعی دارای زیربنای اقتصادی خاص و روبنای سیاسی، ایدیولوژیکی متناسب با آن و درخدمت آن است.

سال های دراز است که استعمار با تکیه بر تفوق تکنیکی اش بر دنیا فرمان میراند، اما از وقتی که استعمار خود را تمدن معرفی کرد، لازم آمد تا غارت خلق های تحت تسلطه خود را در قالب (فلسفی) هم بگنجاند وایدیولوژی استعماری پدیدآمد: یعنی رسالت پخش تمدن در جهان! اما تمدن تنها تکنیک نیست، پس استعمار با اختراع افسانه ها، جعل تاریخ و فرهنگ جوامع، تمام ریشه های بومی را به یک جامعه، به یک سنت، به یک قومیت و به یک تاریخ وصل می کند، یکی پس از دیگری بریده می شود، که این تنها از راه یک شستشوی مغزی، همگانی و سیستما تیک میسر است. پس استعمار نه تنها حق تفسیر تاریخ بومی، بلکه حق تدوین آنها را هم به انحصار خود در آورده است. استعمار گران تاریخ نوشتند، تاریخ اختراع کردند وهمین تاریخ جعلی را به خور مردمان بومی دادند، که حاصل این جعل تاریخ و این شستشوی مغزی در جوامع مستعمراتی پیدایش « انسانهای مستعمراتی » است. آدمهای بی ریشه وبته، بی هیچ خاطره یی از گذشته، بی دور نمایی برای آینده، معلق در اضطراب و دلهرۀحال.

این یک روی سکه مسخ فرهنگی است!
اما روی دیگرش: استعمار برای حفظ و حراست این سیتم دروغ وجعل وشیادی، نیاز به پاسبان و نگهبان دارد و برای حفظ تسلط فرهنگی- ایدولوژیک اش، به یک«پایگاه فرهنگی» نیاز دارد.

علت وجودی قشر صاحب امتیاز و انگل صفتی در زمینه فرهنگی است، درهمین نیاز استعمار نهفته است. این قشر صاحب امتیاز و انگل صفت واین پایگاه فرهنگی، همان نخبگان و برگزیدگان مستعمراتی می باشند، که به عنوان قشر اجتماعی و در متن جامعه ی استعماری در موقعیت خاص قرار می گیرند و نقش آنها حفظ تسلط ایدیولوژی استعماری است. وقتی فرهنگ اصیل بومی خفه شد و از میان رفت، جای خالی آن بوسیله همین (نخبگان)، با مخرب ترین، منفی ترین، منحرف ترین وجوه فرهنگ استعماری پر ساخته می شود.

آنگاه استعمار به سادگی موفق به کشیدن مرز های جغرافیایی، زبانی و ملیتی می گردد.
از چنین دیدگاهی مبارزه ی ضد استعماری ابعاد بسیار وسیعی پیدا می کند، واز این روست که مسأله ی مبارزه ی فرهنگی - ایدیولوژیکی با استعمار چندی است که به حق در دستور روز پیشگامان جنبش ضد استعماری جهان قرار گرفته است، یعنی مبازره ای است سراسری و کامل، مبازره ایست اقتصادی، سیاسی وهم چنین فرهنگی و ایدیولوژیکی.

در چنین نبردی چگونه می توان سنگری چنین پراهمیت را در دست دشمن باقی گذاشت؟ چطور می توان دشمن را در جبهه ی اقتصاری و سیاسی منکوب کرد، ولی در جبهه ی فرهنگی کاری به کارش نداشت؟ سنگر فرهنگی محکم ترین و پر مقاومت ترین سنگر استعمار است. استعمار امروز سنگر سیاسی را زود خالی میکند و استقلال ظاهری به مستعمراتش می بخشد، اما آنچه مقابله با آن بسیار دشوار و درهرحال بسیار طولانی است، همین سنگر فرهنگی است.

فرهنگ چیست؟
فرهنگ عبارت است از کوشش هر اجتماع انسانی برای رسیدن به غنا وبه یک شخصیت.
آیا فرهنگ می تواند ملی باشد؟
فرهنگهای ملی با همه ویژگی خود، از نظر قرابت، گروه به گروه مجتمع می شوند، این قرابت فرهنگ ها و این خانواده های بزرگ فرهنگی، اسم دارند و این اسم "تمدن" است.
یک فرهنگ ملی فرانسوی داریم و یک فرهنگ ملی ایتالیایی یا انگلیسی یا اسپانیایی یا آلمانی و روسی و این فرهنگ ها ها در کنار گوناگونی واقعی خود، وجود مشترک چشم گیری دارند که در مجموع می توان از یک تمدن اروپایی سخن گفت، همینگونه در قاره افریقا و امریکا لاتین.

موس جامعه شناس فرانسوی تمدن را اینطور تعریف میکند:
"مجموع پدیده های به قدر کافی متعدد و بقدر کافی مهم که در تعدادی قابل ملاحظه ای از سرزمین ها بسط یافته باشند."
می توان از این مطلب چنین نتیجه گرفت که فرهنگ بسوی ویژگی میل میکند و تمدن به سوی کلیت، وفرهنگ تمدنی است خاص یک ملت که هیچ خلق و ملتی دیگری در آن شرکت ندارد، مهر این خلق یا ملت بنحوی پاک نشدنی به روی این فرهنگ خورده است، تمدن و فرهنگ دو جنبه ی یک واقعیت را نشان میدهند، تمدن بیرونی ترین محیط فرهنگ است و فرهنگ هسته داخلی و ویژه ترین جنبه ی تمدن می باشد.

اگر بخواهیم فرهنگ را از بیرون تعریف کنیم، میگوییم که: مجموع ارزش های مادی و معنوی که در طی تاریخ، توسط یک جامعه بوجود آمده است. البته مقصود از ارزش ها عناصر گوناگون اند، از فن گرفته تا نهاد های سیاسی و از عنصر اساسی چون زبان گرفته تا مد، از هنر گرفته تا علم و مذهب.

ثریا بها


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
انقلاب فرهنگی
سنگر مقاومت
نظرات بینندگان:

>>>   خانم بها!
آن چه نوشته اید از نگاه تیوریک صائب است. ولی باید قدمی جلوتر گذاشت و ارتبایط مطلب را با وضع چهل سال اخیر افغانستان وضاحت بخشید.
قدیر یک سان

>>>   فرهنگ من این است که افغان نیستم

>>>   انقلاب فرهنگی سنگر مقاومت ؟؟ کدام فرهنگ و مقاومت سخن میگوهید ؟؟ در افغانستان انگلیسی حتی نام یک نهاد دولتی هم به زبان پارسی دری نیست همه به انگلیسی عربی فرانسه ای هندی است حتی نام اسناد ملی تان همه انگلیسی و عربی است زبان خود را از دست داده اید توان خسن گفتن به زبان پارسی دری را ندارید همچنان نوشن بیشتر از نیم آن به عربی است نیم دیگرش هم انگلیسی هندی و فرانسه ای است
خراسانی

>>>   مه میگم دشمن را باید چادری در سرش کرد که راه خود را گم کند و نفس کشیده نتواند و بگوید که این کدام کلتور و فرهنگ بود که مرا به این حال کرد؟

>>>   دو هفته پیش بی بی سی فارسی چنین خبری را منتشر کرد:
"در چاپ جدید کتاب درسی فارسی پایه نهم مدارس ایران، نام مولانا جلال‌الدین بلخی، حذف شده است.
در درس چهارم این کتاب، عبارت "مولانا جلال‌الدین گفته است"، به "شاعری چنین گفته است" تغییر کرده است.

برخی رسانه‌ها و کاربران شبکه‌های اجتماعی، این تغییر را عمدی و در راستای حذفیات اخیر در کتاب‌های درسی ایران می‌دانند."
ظاهر داستان برای کسانی که تحصیلات حوزه ارتباطات ندارد خیلی ساده است، ولی نظرات زیر خبر منتشر شده هدف انتشار این خبر را بهتر نشان میدهند.
ترک ها میگفتند مولانا مال ماست!
ایرانی ها میگفتند مولانا مال ماست!
افقانستانی ها میگفتند مولانا مال ماست!
مگر مولانا پاسبرت ایرانی یا ترکی یا افقانستانی داشته؟!
چرا اجازه می دهیم و کمک میکنیم که همان استعمارگری که مرز های سیاسی کشور های منطقه را تجزیه کرد، مرز های فرهنگی ما را نیز تجزیه کند؟
تا امروز از این جنگ بین خرده فرهنگ هایمان چه کسب کرده ایم که کماکان به این آتش، هیزم تازه میریزیم؟
من یک راهنمای گردشگری ایرانی هستم و هر بار تاریخ نگارگری ایرانی را شرح میدهم، با افتخار و حسرت از دوره مکتب نگارگری هرات و استاد کمال الدین بهزاد نقل قول میکنم.
شاید حذف این مرزهای سیاسی بین ما ساده و حتی درست نباشد.(بنده هم نه در این موضوع تخصص و نظری ندارم)ولی با اندکی اندیشه میتوان فهمید کشیدن مرزهای فرهنگی بین خواهران و برادران اگر از تجزیه سیاسی خطرناک تر نباشد و امنیت و توسعه کشور های منطقه را تهدید نکند، خطر کمتری ندارد.
امیدوارم خواهران و برادران عزیزم در هر کجای مرز های افقانستان که هستید، به تاریخ مراجعه کنید و برای فرهنگ خود مرز تعیین نکنید تا اینقدر خود را کوچک بشمارید که فرهنگ اجنبی برایتان جالب تر از داشته های فرهنگی خودمان شود. خواهش می کنم اگر احیانا از دولت یا مردم کشورهای هم فرهنگ بی مهری دیدید بخاطر داشته باشید که پشتیبانه فرهنگی خواهری و برادری ما یکساله و صد ساله و هزار ساله نیست.
فرامشوش نکنید که کشیدن مرز چه بر سر هویت صدها میلیون فارس و کرد و تاجیک و پشتون و ترکمن و ... آورد.

برادر کوچک شما
محمدباقر حمایتی
ایران - قم

>>>   دولت مرکزی دیگر جوابگوی ضرورت حکومتداری کشور ما نیست۰ تجربه این سه قرن اخیر نشان داد که دولت مرکزی ناکام است و نمیتواند یک کشوری با تنوع های مختلف سیاسی و قومی را کنترول۰ سیستم اداره فدرال بلاخره در کشور آمدنی و مستقر شدنی است، چه یک چند تا اوغان بخواهد یا نخواهد۰

>>>   بلی از دهه هفتاد این استعمار روان است سرمایه ملی به غارت برده شد تمام جوالی و دریور کاماز و موتر شوی به یک باره گی میلیونر شد چور دزدی و غارت به فرهنگ تبدیل شد و حالا که در افغانستان بدون خاک چیزی دیگر نماند که چور شود حالاچند دلال و روسپی شروع به فرهنگ سازی کرده و برای افغانستان فرهنگ میسازد این را بدانید که مردم مانند شما چند فاحشه و همجنسگر نیستند که چشم خود را بسته و مانند بلبل هیخواند فرهنگ به دزدی چور لندغری فاحشه گری ساخته نمی‌شود فرهنگ به انسانیت خداپرستی ودر زیر چتر اسلام ساخته میشود چیزی که شما هیچ وقت نمیتوانید زیر این چتر فرهنگ بسازید چون در اسلام فحشا و همجنسگرایی مردود است تنها می‌توانید در کوچه های امریکا و کانادا این فرهنگ را بسازید نی در یک کشور اسلامی و ملت مسلمان

>>>   شما در غرب نشسته از کدام انقلاب فرهنگی سخن میگویید؟ انقلاب فرهنگی از درون جامعه و توسط افراد جامعه به شکل تدریجی به وجود می آید. جامعه که اکثریت آن بیسواد و تحت تاثیر ایدیولوژی افراطی مذهبی قرار دارند کدام انقلاب فرهنگی را می‌توانند به وجود آورند؟

>>>   تمدن افغان هفت هزار و دوصد سال قدامت دارد تاسف بار است که شما فرهنگ و عنعنات افغانی ارزشمند خود را فراموش کردید و نام های مرده گذشته خوراسان را یاد میکنید.
هیبت الله

>>>   مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی

دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان! ای که ماندگار تویی

شهاب زود گذر لحظه های بوالهوسی است
ستاره ای که بخندد به شام تار تویی!

جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی

دلم صراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی

سیمین بهبهانی

>>>   طرح انقلابات فرهنگی بدون و قوع انقلابات اجتماعی به مرواریدی میماند که ابش ریخته و صدفی بیش نیست.تنهانقلابات اجتماعی و توده یی میتواند زمینه های انقلاب فرهنگی و حل عادلانه مسایل ملی را که رکن اساسی انقلاب فرهنگی میاشد مساعد گرداند و انهم زمانی انقلابات اجتماعی میتوانند به چنین هدف برسند که زنجیر های نظام کهنه و استثمار گرانه در هم شکستانده شود...
رضامند

>>>   بیایید پوست کنده سخن گوییم. انقلاب فرهنگی به اتکا بر غنا های فرهنگ گذشته یک جامعه ، خلق و ایجاد فرهنگ جدید ‌عالی از جانب زحمتکشان است.این تحلیل مارکس است و او ادامه می‌دهد:انقلاب فرهنگی یک مرحله کامل از تحول ژرف و بنیادی در زمینه گسترش فرهنگ توده میباشداین تحول بر پایه امکانات جدید اقتصادی و اجتماعی و ایجاد شرایط جدید مادی و سیاسی امکان پذیر می‌شود .جنبه های عدیده انقلاب فرهنگی:
۱-کار عظیم و بیسابقه در زمینه آموزش و پرورش از بین بردن کامل بیسوادی عمومی کردن تحصیلات ابتدایی و سپس تحصیلات بالا تر تخصصی .این جنبه از انقلاب فرهنگی است موفقیت کشور های سوسیالیستی در این زمینه چشمگیر بو د ه است. امروز کوبا بیش‌ترین تعداد داکتر را نظر به تعداد نفوس کشور در جهان دارد.
نوت:در افغانستان صد سال قبل شاه امان الله چنین برنامه را در افغانستان اعلام و در معرض اجرا قرار داد . او مارکسیست نبود ولی جنون برای سواد اموزی سراسری در افغانستان داشت که ناکام شد بعد فرصتهای دگری بدست آمد (۱۹۸۰۱۹۹۰) که با توطیه فرهنگ ستیزان داخلی و حامیان خارجی شان مواجه به شکست گردید
۲-کار وسیع و پیگیر برای تربیت سیاسی توده ها ، پرورش روحیه نوین کار و کوشش و صفات عالی انسانی و اصول بر جسته اخلاقی
۳-ایجاد شرایط مادی بیسابقه که در اثر آن جامعه بتواند موسسات عالی ، پوهنتونهامراکز تحقیقاتی ، مدارس فنی را ایجاد و جوانان را با اتکا به غنای فرهنگ گذشته و گذار به شرایط جدید فرهنگی و اجتماعی جذب ، تربیه و به کار بگمارد.
۴-کار دایمی و وسیع برای بلند بردن سطح آگاهی و فرهنگ عمومی مردم که از وظایف انقلاب فرهنگی به شمار می‌رود
۵-از بین بردن حالت عقب ماندگی فرهنگی برخی نواحی یک کشور نسبت به نواحی دگر یا قشری از اجتماع نسبت به سایر اقشار و یا حتی ملتی در یک کشور کثیرالمله ، یا اقلیت‌های ملی از نظر فرهنگی نیز علاوه بر موارد دگر در عقب ماندگی نگهداشته میشوند . این وظیفه انقلاب فرهنگی است تا شگفتگی همه نواحی یا اقشار و یاملیت ها را تامین کند و سراسر جامعه را بدون استثنا به سطح عالی فرهنگی رساند ....
چنین طرح صرف در جامعه ای سوسیالیستی تحقق پذیر است.
۶-یکی از و ظایف دگر انقلاب فرهنگی جذب و به ثمر رساندن مواریث فرهنگی گذشته است.بهترین دستاوردهای فرهنگی قرون گذشته چه در فرهنگ ملی و چه در فرهنگ جهانی به وسیع ترین شکل آن به توده ها تعلق گیرد. زیرا فرهنگ مجموعه ارزش های مادی و معنوی است که بشر در طول تاریخ اجتماعی خلق کرده است .
فخر اهنگر

>>>   تا زمانیکه سطح آگاهی جامعه پرورش و رشد داده نشود وقوع هر نوع انقلاب یا تغیر بنیادی به هرج و مرج می انجامد.

>>>   اگر میخواهید شامل این دسته افراد نشده و خفته نمانید، پس حتما این کتاب را از لینک پائین دونلود کرده و مطالعه نمائید. اگر از کتاب خوش تان آمد حتما نظر تانرا شریک کنید:
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه اش نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین ...... زنده بماند

>>>   ما به یک وسیله یی ضرورت داریم که مثل خریطه واری باشد و دارای جالی باشد و در سر دشمن کنیم که دشمن راه گم شود و نفس کشیده نتواند.
من این وسیله را پیدا کردم.شما نیز چرت بزنید،آنرا پیدا میکنید.

>>>   خانم محترم بها آیا از خود سوال کرده اید که این همه نا به سامانی ها از کجا ودر چه حال وحوالی به آغازیدن گرفت؟
زمانیکه روشن فکر وقلم بدست ما بجای توافق ملی ،خیر وفلاح جامعه بعد از جنگ فکر می نمودن مسایل را از ازدید جامعه انسانی نه از دید گاه قوم،زبانی وایتکی برسی میکردند وافراد جامعه را بصورت انسانی نه قومی برسی میکردند ،وازقلمشان برای وحدت وهمدلی استفاده میکردندواز عناصر تفیلی جاسوس وخود صفت پشتبانی از روی دیدگاه قومی وحزبی پشتبانی بی جا وبی مورد نمیکردند ،مرگ وکشتن دل سوزان وطن رابه عناوین دروغی سپوتاژ نمیکردند وقاتلین را بالا نمی برند ما این روز را نمی دیدیم. نمونه اش عبدالله خاین به وطن است.

>>>   انقلاب فرهنگی سنگر مقاومت ؟؟ کدام فرهنگ و مقاومت سخن میگوهید ؟؟ در افغانستان انگلیسی حتی نام یک نهاد دولتی هم به زبان پارسی دری نیست همه به انگلیسی عربی فرانسه ای هندی است حتی نام اسناد ملی تان همه انگلیسی و عربی است زبان خود را از دست داده اید توان سخن گفتن به زبان پارسی دری را ندارید همچنان نوشن بیشتر از نیم آن به عربی است نیم دیگرش هم انگلیسی هندی و فرانسه ای است

>>>   بار هاگفتیم که ما افغان نیستیم شرم جهان نیستیم ما در ایران شرقی هستیم تحت اشغال انگلیسی هستیم ما همکار استعمار نیستیم قاتل مردم بی گناه نیستیم ما گدای گندم های هندو ها نیستیم ما هرگز افغان نیستیم شرم ما جهان نیستیم
KHARASANI

>>>   خطاب به اقای خراسانی ..
من تاجیک استم.روز ها به این میاندیشم که یک افغانستان واحد با ثبا ت متحد و پیشرفته داشته باشم. افغانستانی که در ان صدای فیر نباشد . کشوری که دگر اطفال ان شکم گرسنه نه خوابند و قربانی هوسهای شوم افراد خبیث نه شوند.دگر زنان مورد تجاوزات جنسی قرار نگیرند بینی بریده نه شود سنگسار نه شوند ... دختران خرد سال در سن شیرخوا ره گی برای دلالان توسط والدین شان به فروش نرسند. کشوری که هرطفل ان بدون تبعیض به مکتب برود و جوانان ان به جای فرار به ایران و پاکستان به کار و روز گار جذب شوند
اقای خراسانی ؟؟؟از روزیکه شما و افراد چون شما زیر نام خراسان به تجارت پرداخته اید من از کلمه ای خراسان نفرت پیدا کرده ام.شاید شما در خارج از افغانستان باشید و یا داخل . اگر در خارج از افغانستان استید از دل گرم تان و از کیسه پر حرف میزنید و اگر در افغانستان استید باز هم از زندگی مرفه برخوردار استید. من از شماها و لطیف پدرام و غیره میپرسم چند مکتب ساخته اید چند کلینیک صحی ساخته اید چند ساعت از زندگی تانرا کار داوطلبانه برای کمک به جنگ زده ها کرده اید هیچ ... صفر ....
شماها چه تاجیک خراسان طلب استید و یا پشتون افراطی و هزاره افراطی مرد روزگار شوید دست بدست هم دهید و اولا یک انقلاب اجتماعی را براه اندازید و بعدا انقلاب فرهنگی .ثریا جان درست میگوید ولی افغانستان به یک انقلاب اجتماعی و بعدا به یک انقلاب فرهنگی ضرورت دارد.به نوشته فخر اهنگر توجه کنید ایشان مختصرا ولی طور جامع در مورد انقلاب فرهنگی چند سطر نوشته اند.
خراسان طلبان و پشتونهای سرتنبه؟؟؟
به کلمات و لاف و پتاقها نمیشود مصیبتهای جامعه را حل کرد.خراسان دیروز نیز مصیبت های خود را داشت. دهقان مالیه های کمر شکن میداد پادشاهان به عیش و عشرت مصروف بودند و شعرا مدح سرایی میکردند .خلاصه در هر قدم مصیبت در برابر انسان غریب موجود بود.
افغانستان رنجهای فراوان در دوره های زماداران سدوزایی ها و محمد زایی ها و بارکزایی ها نیز دیده است . در این ایام اروپای وحشی به سوی ترقی قدم بر میداشت ولی اینها افغانستان را در سیستم کشنده ملوک الطوایفی نگهداشته بودند و این کشور و امت ان جاگیر ایشان بود.پس بیایید برای زدودن لکه ننگ و شرم اندوره های تاریک از پیشانی این مرز و بوم دست بدست هم دهیم و به سوی ترقی و رفاه و همدلی گام برداریم و هم زنجیر های غلامی عقب ماندگی را بشکنیم . چسپیدن به نامهای افغانستان و خراسان درد مردم را دوا نمیکند.هر نامیکه بر این کشور میگذارید مهم نیست ولی مهم این است که کجکول گدایی را از گردن خویش دور اندازیم.
حنظله

>>>   اقای خراسانی ؛ میگویند در هر خانه یک دیوانه است . حالا باید گفت که در هر کشور یکتعداد دیوانه ها استند چون شما و پشتونهای متعصب.
صاحب جان

>>>   در جغرافیای موجود افغانستان آتش افروخته شده بنیاد همه را در حال سوختن است.
هر کس هر نامی بر خود میماند بماند اما در نهایت میسوزد.
نصف جامعه در لشکر طالب مزدور است و نصف دیگرش در لشکر غنی
غنی و طالب هردو مزدور یک خان اند و آن خان برادر شیطان.

>>>   بشر از بدو خلقت در مقیاس آن زمان و زمانه هابه جنجال ها و مبارزات از برای
زیست و بقا دچار بوده و است .
امروز ودرین عصر که موضوع جهانی شدن
بین ملت ها رنگ دیگر یافته بسیار هم به دنبال اختصاص دادن به خود و خودها باید نباشیم و بشریت باید بکوشد دست آورد های انسانی را یکسان سازد و رندگی را بی درد سر سازد (( اگر بتواند )) .
اما با عمری که داریم رسیدن به چنین آمالی متغیراتی دارد .
بگذار چون ابربگریم دربهاران
م . ش. ف کابل

>>>   هرکس افغان نیست از افغانستان بیرون شود
خراسان مرد و نام مرده هیچ فایده ندارد.

>>>   ما افغان نیستیم و هرگز نخواهیم شد اینجا وطن خانه زاد ماست سرزمین خراسان بود ماند خواهد ماند.
آن کس که باید خارج شود او کسی است که سرزمین خراسان را غصب کرده است.

>>>   خراسانی صاحب : ایرانیان کمتر به گذشته ها و بیشتر به ساختن جامعه پیشرفته چسپیده اند.برای تحقق خوابهای خراسان زمین تان اولا جنگ را از بین بردارید . بیسوادی را در مناطق تاجیک نشین تان از میان بردارید سمت شمال سر تمام ولایات افغانستان را در پیشه ننگین بچه بازی خاریده است این لکه ننگ را از پیشانی تان بزدایید فقر را از میان بردارید .
من یک تاجیک استم . بیشتر وقت من در کابل در راه کمک رسانی به فامیل های جنگ زده اواره از هر ولایتی که باشد گذشته است. در میان این اواره گان تاجیک است و پشتون و از هر ملیت. انها در زیر خیمه ها نان کمکی را بین خود تقسیم میکنند به یکدگر مهربانی میکنند . بسیاری از انها فارسی بلد نیستند و فارسی زبانان پشتو ولی یک چیز انها را با هم نزدیک ساخته است و ان انسانیت و درد مشترک.
اقای پدرام شما که سرسپرده خراسان طلب است چند فیصد از عواید خود را به مستضعفین و جنگ زدگان میدهد؟ یک روز من کار داوطلبانه از طرف حزب وی در این زمینه ندیده ام اما گاهی از کشته شدن قاسم سلیمانی و گاهی از کشته شدن فلان ایرانی تاسف میخورد.شما با نام نان و تمامیت ارضی افغانستان بازی میکنید.
شکم تان سیر است کمک از شهر تورنتو کانادا امریکا و اروپا برای تان میرسد .دگر شما چرا گدای گندم هندوستان باشید . گندم شما از قله های بلند کوه های پامیر بدون داشتن مواد کیمیاوی میاید زیرا شما توان پرداخت را داریدولی ملیونها انسان این سرزمین گرسنه است.
بسیاری از شما اقا زاده ها در تکزاس زندگی دارید و حتی کلینیک صحی پر منفعت دارید
پول فراوان بدست دارید و زندگی مرفه . کار تان تفرقه اندازی و تشویق برادر کشی. زهر پاشی شما بد تر از فعالیتهای تروریستی داعش و طالب است.
خطاب به انعده برادران پشتون که تعصب چشمان شان را کور کرده است.
شما باید بدانید که این کشور را نه شما و نه اجداد تان خلق کرده است . نظر به سوابق تاریخی قبیله ای چند قرن قبل و قبیله ای چند قرن بعد به این سرزمین امده و رحل اقامت افگنده اند. اینکشور مال همه است از همه ملیتها و همه حق مساوی در ان دارند . لطفا اروزها و احساسات فاشیستی تانرا کنار بگذارید. شما باید از همه اولتر در قسمت تذکره های برقی که در ان حق شهروندان سلب گردیده و همه باید اجبارا پشتون باشند اعتراض میکردید. ولی نکردید و حتی یکتعداد تان که در پست های بلند دولتی و عضویت شورای ملی را داردند با بیشرمی چیغ زده اند که تاجیکها به تاجیکستان بروند . بسیاری از شما در اروپا و امریکا زندگی دارید با عواقب ناشی از جنگ دوم جهانی و فاشیزم اشنایی کامل دارید ولی افکار تان هنوز زنگ زده و عقب مانده و روحیه استعمار گرانه و فاشیستی دارید.
هیچ کس هیچ جا نمیرود. افغانستان سرزمین برای همه ای ما است . با ارامش و صلح سراسری تغییرات لازم حتی تغییر نام کشور که قابل قبول برای اکثریت باشندگان این خطه باشد و مراجعه به ارای عمومی صورت خواهد گرفت. اگر ما انسان استیم و خود را باسواد و مترقی حساب میکنیم پس باید طرز تفکر ما نیز شفاف و انسانی و عاری از هر نوع تعصب باشد. افغانستان برای همیشه یکپارچه باهمین حدود جغرافیایی باقی خواهد ماند. این سرزمین جان و ناموس همه است . حفظ و نگهداری از ان و مترقی ساختن ان چون ادای نماز بر همه فرض است.
من از جوانی افتخارعضویت حزبی را داشتم که برای ما وحدت و همبستگی و شگوفایی تمامی کشور و تساوی کامل حقوق ملیتها را درس میداد. در این حزب برای ما وطنپرستی و انسان بودن را اموزش میدادند و من تا هنوز به همین اصول باور دارم.
عبدالحلیم افسر متقاعد جمهوری دموکراتیک افغانستان
سابق عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان

>>>   افغان افغان افغان، نام نیک است افغان
افغان افغان افغان، ستاره بُوَد در جهان
ایمان اخلاق قرآن در تار و پود افغان
متانت و آزادی صداقت و وفاداری
و طهارت و پاکی، این است صفات افغان
در هر صفت نگاه کن بهترش هست در افغان
این طور شعری سرودم در وصف فرهنگ مان
دیگر نگو خراسان چون آمده است افغان
هر تاجیک و هزاره هستند همه افغان
هر ازبیک و بلوچ هم باز هم شدند افغان
پشتون عزتمند هست نماد افغانیان
همه هستیم برابر در سایه سار افغان
همه شدیم برادر چه زیباست نام افغان
هرکس که نیست افغان شود نالان و پشیمان
این است نام افغان چراغ افغانستان
عبدالله جلال أباد

>>>   در کجای این جهان پول یک کشور به نام یک قوم بدوه است ؟؟ حتی نازی های آلمان هم چنین کاری نکردهند چرا پول کشور ما به نام قوم افغان است؟؟ قوم پرستی هم اندازه دارد
خراسانی

>>>   در افغانستان انگلیسی حتی نام یک نهاد دولتی هم به زبان پارسی دری نیست همه به انگلیسی عربی فرانسه ای هندی است حتی نام اسناد ملی تان همه انگلیسی و عربی است زبان خود را از دست داده اید توان سخن گفتن به زبان پارسی دری را ندارید همچنان نوشن بیشتر از نیم آن به عربی است نیم دیگرش هم انگلیسی هندی و فرانسه ای است افغان واژه برگذیده انگلیس است حتی واژه افغان هم برگذیده انگلیس است هیچ ربطی به مردم بومی این سرزمین ندارد هرکی افغان است سرباز رسمی انگلیس است شما یان حق دارید سرباز انگلیس باشید نه مردم بومی این سرزمین این نام استعماری را به ما چسپ بانید
خراسانی

>>>   امروز در عصر انترنت هرکس راحت میتواند برای خود هویت جعلی بسازد صدها بار در همین سایت مشاهده کردم که پشتونها خود را تاجیک معرفی میکنند همه من از خراسان متنفر هستم!!
برو لالا جان خودت را گول بزن تاجیک و دشمنی با خراسان!؟

این حیله ها قدیمی شده است این پیام ها کار فاشیست های پشتون است که عقده مندانه خود را تاجیک معرفی میکنند و به بزرگان تاریخ و نیاکان و هویت اصلی کشور می‌تازند و ترس و هراس دارند مبادا نام جعلی که بروی کشور ماندند برای مردم آشکار شود.

او بنده خدا هم که جلال أبادی! است اول من ندانم جلال آباد کجا هست چون جلال آباد را می‌دانستم اما این را نه

دوم به به چی شعر قشنگ سرودی مبارک باشد بر تو پشتو جان نام افغان انشا الله تا صدساله افغان افغان افغان باشی نام زیبا برایت مبارک باشد اما حیف شد که من دوست دارم که نالان و پشیمان شوم!! اما افغان نباشم چون هیچ گاه از اول هم افغان نبودم ماشاالله برادر میدانی چقدر صفات افغان نیک است که از همه صفات جهان بهتر است و ستاره جهان! است صداقت هست اما تقلب نیست! متانت کلمه زیبایی است اما هرچیقدر فکر کردم نتوانستم ربطش را به افغان بیابم اما واقعا این آزادی که دیگر واقعا در کشور ما بیش از حد شده است و مهد آزادی جهان هستیم حق رأی که هیچ حق امنیت و زنده گی را هم نداریم من این چراغ را نخواستم انشاالله روشنایی خانه آن باشد برادر پشتون اما واقعا ما برابر هستیم؟! چه خوب است پس چرا اینقدر دیکتاتوری حاکم است که همه چوکی های حکومت را پشتون پر کرده است ریاست جمهوری در انحصار قوم پشتون است.

امرالله رحیمی

>>>   چقدر جالب شده است که ناگهان همه در این صفحه تاجیک شده اند و همزمان تاجیک ها را ملامت میکنند و به نام خراسان می‌تازند!
فاشیست پشتون با چندین نام چند رنگ لباس میپوشد !؟
برادر محترم عبدالحلیم جان اتفاقا استاد پدرام در مورد برابری اقوام و نام کشور گپ حق میگوید فقط ایشان نبود که در ارتباط به قاسم سلیمانی پیام تسلیت داد و بسیاری از مقامات افغانستان از اقوام مختلف تسلیت و غم شریکی خود را اعلام کردند و حق و انصاف هم همین بود چون حتی اگر فرض کنید ما در قبال اتفاقات دهه اخیر و قضیه داعش در سوریه و عراق بطور کامل بی تفاوت شویم اما منحیث ملی او در وطن ما کنار بزرگان جهادی تاجیک احمد شاه مسعود و مارشال فهیم در مبارزه با تروریسم و افراطیت جنگیده بود بهمین علت که اسماعیل خان و ربانی و عطامحمد نور و فرزند قهرمان ملی احمد مسعود هم روی آن سخن گفتند.

>>>   قبلاً میگفتند تمدن افغان پنج هزارسال سال است. الآن دو هزار و دوصد سال سال دیگر هم افزوده شده است و مجموعا هفت هزار سال و دوصد سال میشود! شاید پنج سال دیگر هم یک هیبت الله جدید بیاید ادعا میکند تاریخ تمدن افغان نه هزار سال شده است. ماشاالله اینقدر که سرعت تاریخ تمدن افغان در حال افزایش می باشد شاید در چند سال دیگر از تاریخ انقراض داینسورها یا حیات بشری در کره زمین سبقت می یابد!!
خوب است در این سایت در این اوضاع مصیبت چند نفر پیدا میشود با طنز و فکاهه موجبات خنده ما را فراهم کند.

>>>   فرهنگ خراسان را باید زنده کرد! باید برقصیم و در زمان غیرت بگوییم که چای ناخورده جنگ نمیشه و.....
افغان

>>>   قرآن در و پود تاجیک هست
قرآن در تار و پود همه اقوام مسلمان هست
اما باز میگوییم کلمه افغان جعلی است و بر پشتون اطلاق میشود حتی همه پشتون ها هم حاضر نیست کلمه افغان را قبول کند.

>>>   من یقین دارم که تا 50 سال آینده افغانستان کشوری عقب مانده خواهد بود و کدام تحولی نخواهد شد. مشکل کلان افغانستان زیرپا شدن استقلال آن است. حتی اگر قوای امریکا از خاک افغانستان بیرون شود بازهم افغانستان مستعمره امریکاست و امریکا ارباب افغانستان. استرداد استقلال افغانستان اوجب واجبات است همو قسم که در زمان حمله شوروی بود.

>>>   اینقدر دعوا نکنید من یک ایرانی ام یک فارسی زبان هستم شاید تعجب کنید ولی من خود را فارس نمیدانم از کلمه های قومیتی بدم می آید از برجسته کردن (فارس ترک لر کرد عرب افغان تاجیک بلوچ) یا هرچیزی دیگر بدم می آید خدا این زبانها را فقط به ما داده تا با یکدیگر سخن بگوییم آن موقع که جان میدهیم به این قوم پرستی های خود افسوس میخوریم آنجا میفهمیم در جهالت بودیم انسانیت مهم بود صفات اخلاقی عقل ایمان بندگی طاعت خداوند مهم بود، صداقت مهم بود بگزارید این قومیت پرستی ها برای کفار و غیرمسلمانان باشد اما ای کاش می‌دانستید حتی آن ها با این که کافر هستند یا مسیحی هستند در عمل نسبت به اقوام مسلمان با یکدیگر بهتر رفتار میکنند و در واقع مرزهای آنان نمایشی است هرکجا منافعشان مطرح باشد همه درکنار هم سیاست یکسان مقابل مسلمانان دارند چه زیبا مولا امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند مردم خوابند وقتی مرگشان می‌رسد بیدار می‌شوند.

ایکاش ما مسلمانان یک نام بیشتر نداشتیم
همه یکدیگر را با نام مسلمان به معنی تسلیم در برابر خداوند می‌شناختیم.
ایکاش همه ما محمدی علوی فاطمی حسنی حسینی بودیم. نه این که اسم ما به نام این بزرگواران باشد ایکاش این ایمه را الگوی خود قرار می‌دادیم و رفتارمان شبیه ای بزرگواران میشد.
متأسفیم ده ها گروه تروریستی تربیت شده وهابیت سالیان سال نام اسلام را بدنام ساختند و از حقیقت اسلام حقیقی فاصله گرفتیم.
امیر طیب طاهریان

>>>   شما میدانید بخش اصلی ایران زمین همین خراسان ما بوده است اگر نمیدانید بروید آثار دانشمندانی همچون ابوریحان بیرونی را بخوانید که در کتابهای جغرافیه خود حدود عالم را ثبت کرده است باز هم میتوانید به اشعار فرخی سیستانی ناصر خسرو بلخی سنایی غزنوی رودکی و فردوسی رجوع کنید تا تاریخ نام ایران بر محدوده جغرافیه سرزمین ما را دریابید ما میتوانیم حتی هنوز نام ایران را در وطن خود زنده کنیم و اعلام نماییم ما ایران حقیقی یا ایران اصلی یا ایران شرقی هستیم و در مفاخر آن سهم و نقش داریم هیچ مشکلی هم نمیتواند در تفاوت های سیاسی ایجاد شود شما میبینید دو کشور کوریای شمالی و کوریای جنوبی با دو نوع بینش سیاسی مختلف نام های اصلی و تاریخی خود را دارند مدت ها آلمان غربی و آلمان شرقی هرکدام دولت و تفکر سیاسی خود را داشتند همچنین کشورهای دیگر زیادی نام های شمالی/جنوبی یا شرقی/غربی را با خود داشته اند همچون یمن شمالی/جنوبی آخرین کشور سودان شمالی و سودان جنوبی بوده است.
امیرعاصف کابلی

>>>   در حالیکه پلان گلوبلایزیشن در گستره جهان همه جا را گرفته و نماد های آن اشکار است . دیگر چسپیدن به نیشنلیزم
که موضوع این نوشتار به آن پیچیده است
چه معنی دارد. (کل شیٌٍ یرجع الا اصلیه)
بشر دوباره به توحید و یگانگی رجعت دارد . همین تفاوت ها در شوون و چسپیدن
به فرهنگ ها ( که در بر گیرنده همه
کنش ها و واکنش ها است در درازای عمر
بشر سبب جنگ های خانمان سوز بوده است.
م.زمین بوس

>>>   سرزمین خراسان تا پس از «احمدخان درانی» و فرزندش «تیمورشاه» نیز خراسان نامیده می‌شد اما ۲۰۰ سال پیش با پدیدار شدن سایه شوم استعمار، اسم خراسان کم کم کم‌رنگ شد و جای آن را افغانستان گرفت. البته «سیف هروی» که در اشعار خود ایران را ستوده است ،در قرن ششم هجری در کتاب «تاریخ‌نامه هرات»، از افغانستان اسم برده است اما منظور او از افغانستان، «کوه‌های سلیمان» در مناطق قبایلی در پاکستان فعلی بوده است. یکی از منابع مهمی که در آن رد پای انگلیس برای تغییر اسم خراسان به افغانستان دیده می‌شود، کتاب «افغانان» یا «گزارش سلطنت کابل» نوشته «مونت استوارت الفنستون» است. الفنستون کسی است که در سال ۱۸۰۸ میلادی یعنی ۲۱۰ سال پیش به خراسان آمد و اطلاعات فراوانی را برای دولت بریتانیا جمع‌آوری کرد.

الفنستون درباره سرزمینی که بعداز سفر او، افغانستان نامیده شد، نوشته است:
"نامی که توسط ساکنان سرزمین، بر تمام کشور اطلاق می‌شود، خراسان است."(۱)
او سپس به هویت حاکمان کابل اشاره کرده و آنان را خراسانی نامیده است:
"اکنون حکومت در دست افغانان از قبایل مختلف است که در آن دُرانیان نیرومندترند. آنان همه افغانان سنی خراسانی‌اند.(۲)

الفنستون، در شرح حدود و جغرافیای سکونت‌گاه پشتون‌ها نوشته است:
"بیشتر بخش‌های سرزمین افغان در منطقه مهم و بزرگ خراسان داخل است."(۳)
به رغم آن که الفنستون، پشتون‌ها یا افغانان را خراسانی و سرزمین شان را خراسان نامیده اما از آنجا که او برای یک مأموریت فوق سری و محرمانه به خراسان آمده بود، وظیفه داشت که اسم خراسان را به افغانستان تغییر دهد.

او در گزارش خود که به لندن ارسال کرد، پس از شرح حدود خراسان یا سرزمین پشتون‌ها، محیلانه نوشته است:
"افغانان نام عمومی برای کشورشان ندارند اما افغانستان که محتملاً نخست در ایران به کار برده شده؛ مکرر در کتاب‌ها آمده است و اگر به کار رود برای مردم آن سرزمین[خراسان] ناآشنا نیست. بنابراین من این نام را برای کشوری به کار خواهم برد که هم اکنون حدود آن را شرح دادم."(۴)

دقیقاً پس از ارسال گزارش الفنستون به لندن و هند بود که حاکمان بریتانیای کبیر و نمایندگان آنان، در سخنرانی‌ها و همچنین هنگام قراردادهای خود با نوادگان احمدشاه درانی و امیردوست محمدخان، اسم افغانستان را درج کردند. این‌گونه بود که کمتر از ۲۰۰ سال پیش، کلمه افغانستان، جایگزین خراسان گردید.

مرادی
منبع و مأخذ:
(۱) افغانان، استوارت الفنستون، ترجمه محمد آصف فکرت، ص ۱۵۸

>>>   آفرین برادر ایرانی امیر طیب صاحب بسیار با شما هم عقیده می‌باشم ایکاش ما مسلمانان از خواب زمستانه بیدار شویم.
احمد کابل جان

>>>   در کجای این جهان پول یک کشور به نام یک قوم بدوه است ؟؟ حتی نازی های آلمان هم چنین کاری نکردهند چرا پول کشور ما به نام قوم افغان است؟؟ قوم پرستی هم اندازه دارد
خراسانی

>>>   ممنون از احمد کابل جان یکی از برادران افغانستانی عزیز از گلوبلایزیشن یا همان جهانی بودن خودمان سخن گفت است آری برادر عزیز ما مسلمانان جهانی بودیم آنگاه که غرب هنوز در تاربکی و جهالت و توحش قرون وسطی بود نمونه اش مولوی است در سیرش از بلخ به تبریز و قونیه و ابوعلی سینا است در سیرش از بلخ تا اصفهان و همدان و ظهیر فاریابی است در سیرش از فاریاب به تبریز یا سیر و سفرنامه ناصرخسرو در کل بلاد ایران زمین یا سیر و سفر سعدی در بلاد جهان اسلام یا ابوریحان و فارابی و ابن هیثم خوارزمی خیام جمال الدین اسدآبادی یا صدها بزرگان جهان اسلام این ها نمونه‌ای کوچکی است که ما مسلمانان قرن ها بود در روابط علمی فرهنگی اقتصادی تجاری و. بین خود مرز نداشتیم بلکه پادشاهان سر قدرت خود مرز هایی داشتند که پیوسته جابجا میشد اما مسلمانان به کل جهان اسلام می اندیشیدند متاسفانه غرب در قرون جدید ما را فریب داد و ما را صد پاره و صد فرقه و تجزیه ساخت و خود غرب متشکل از صدها خرده اقوام بر مبنای دشمنی با مسلمانان با هم متحد شدند به قول شما وقت بیداری اسلامی جهان اسلام است. قوم پرستی به هر شکل چه بهار عربی! یا بهار ترکی! یا آریایی! نامش بیداری نیست بلکه خواب است. پان ترکیسم پان عربیسم یا حتی پان آریایی (فارسیسم یا کردیسم یا پشتونیزم یا...) حیله های یهود برای جنگی خونین بین مسلمانان است اگر شاعران و حکمای ما در قرون اسلامی از ایران زمین یا گاهی توران زمین سخن میگفتند هدفشان نژاد آریایی و یا نژاد ترکی و نژاد عربی نبود یا منظورشان از ایران، ایران باستان زرتشتی نبود بلکه هدفشان سرزمین ایران زمین اسلامی بود یعنی سرزمین مردم عجم در مقابل سرزمین مردم عرب! اگر ما آگاه باشیم حتی بین سرزمین عجم و عرب هم نباید فاصله قلبی داشته باشیم چون همه مسلمان هستیم.

خدا را شکر در عصر حاضر هم یک شهید سلیمانی و رزمندگان خالصی داشتیم که در سنگرهای مقاومت از افغانستان و ایران تا عراق و سوریه و لبنان و فلسطین در جبهه حق علیه کفر و تروریسم خالصانه جنگیدند و انشالله تا آزادی قدس شریف پیش برویم.

امیر طیب طاهریان

>>>   هرکسی کو دور شد از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
مولوی بلخی

>>>   سلام برادران افغانستانی بعنوان یک ایرانی چند کلامی با شما سخن دارم اول میدانم بعضی از پشتونها متاسفانه براساس تبلیغات و تفرقه افکنی غربیها با ما ایرانیها دشمنی دارند و با صدها دروغ سعی دارند علت هر بدبختی و هر جرم و جنایت در افغانستان که مربوط به مسایل داخلی این کشور هست را به ما نسبت دهند. من با پشتونها هیچ دشمنی ندارم اما از افراد قوم پرست متنفر هستم چه فارس باشند چه پشتون و چه ترک و عرب یا هر قوم دیگر.
اما کلام من این است برادران افغانستانی یکی از علت های که افغانستان موفق به ملت سازی نشده است این است که هنوز فرهنگ روستایی و قومی قبیله ای در این کشور حاکم است.
علت دوم به نظر من سرود ملی شما هست صرف نظر از این که به زبان پشتو می‌باشد خود عامل تفرقه است من فکر میکنم یک فتنه انگلیسی پشت این قضیه باشد تا خدای ناکرده کشور شما را تجزیه کند برخلاف این طور که پشتون های افراطی و یا طالبانی فکر میکنند ایران به هیچ‌وجه خواستار تجزیه افغانستان و پاره پاره شدن مردم در گروه های قومی نیست چون به هر صورت تاثیرات نامطلوب خود را روی کشورهای همسایه خواهد گذاشت هرچند از اول استعمار انگلیس و روس ملتهای اسلامی از جمله ایران را تجزیه ساخت اما حالا دیگر کار از کار گذشته است بهترین کار این است که مانع شویم سرزمین های اسلامی باز هم به واحد های کوچکترین تقسیم گردد. سرود ملی افغانستان که اقوام متعدد را ذکر میکند نمی‌تواند عامل وحدت باشد بلکه خود عامل جزء نگر در مقابل مولفه های کل نگر هست که برای ملت بودن نیاز است. علت این که پشتون ها روی کلمه خراسان حساسیت دارند را نمیدانم شاید فکر میکنند خراسان نام چند استان ایران است و آنها هم با ایران خوب نیستند اما به هرحال خراسان نامی است که هیچ جنبه قومی و قبیله ای ندارد هرچند تاجیک ها نام خراسان را دوست دارند اما کلمه خراسان تاریخی یک نام قومی نیست بلکه یک محدوده سرزمینی تاریخی با حدود مشخص است که اکنون یک ربع آن در ایران و دو ربع آن در افغانستان و یک ربع در ترکمنستان قرار گرفته است. هرچند گاهی شامل محدوده سیستان و فرارود مثل بلاد قندهار بست نیمروز سمرقند و بخارا هم می‌شده است.

این که نام سرزمین شما چه بوده است چه هست و اکنون چه باشد ربطی به ما ندارد این مسأله باشد برای مورخان و دانشمندان خودتان اما یک چیزی که مربوط به ایران میشود این است بر خلاف آنچه شما فکر میکنید نامگزاری افغانستان به نام قدیمش یعنی خراسان به نفع ایران است هرگز چنین نیست بلکه در نهایت به ضرر ایران است. همانطور که وقتی جمهوری آذربایجان فعلی از شوروی جدا شد و تصمیم گرفتند نام آذربایجان را انتخاب کنند اولین کشوری که اعتراض کرد ایران بود چون این نام گزاری با توجه به اشتراک اسمی با نام چند استان شمال غربی ایران میتوانید برای ایران پیامدهای امنیتی داشته باشد از سوی دیگر این امر موجب میشود بار مفاخر سرزمینی ایران به سمت کشورهای هم نام انتقال یابد چنانکه اکنون جمهوری آذربایجان به دنبال آن بود که نام شاعران ایرانی همچون نظامی گنجوی و خاقانی شروانی و بسیاری از رسم و رسومات آذری و حتی عید نوروز را به نام کشور تازه تأسیس خود ثبت نماید! اکنون نیز وضع به همین ترتیب است نام گزاری محدوده سرزمینی در شرق ما با نام مشابه نیز میتواند برای ما تبعات منفی داشته باشد. در واقع به زبان خودمانی بگویم ما نام های*آذربایجان و *خراسان را دوست داریم اما دوست داریم این نام ها فقط برای خودمان باشد.
صادق از بیرجند

>>>   مردم نباید همانند دوران کمونیستهای دیکتاتور به مثال مرغ و برده ها با دست نان و آب داده شوند، مردم افغانستان باید بطریق دموکراسی و انتخابات آزاد صاحب و ناظر و مالک بر سرنوشت خود و کشورشان گردند تا سیاستهای ملّی و سازنده و قوانین دموکراتیک حاکم گشته و خود مردم با دستان و توانایی و استعدادهای خود تولید کننده باشند و بدینوسیله نان و کالاهای خود و فرزندانشان را تولید کنند و بسازند و زندگی کنند. بنابراین اولین پایه و اصول سازندگی پایدار استقرار دموکراسی است که متاًسفانه خیلی از مسئولین و روشنفکران و بخصوص مرتجعینی مانند طالبان و متحدانش از درک و فهم این اصول و مبانی پایه ایی اجتماعی عاجز و درمانده می باشند.
با احترام به مردم مظلوم و ستمدیدهً افغانستان.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است