مردِی که روز ۹۰ هزار افغانی را ترکاری میخورد
 
تاریخ انتشار:   ۰۸:۳۳    ۱۳۹۹/۱۱/۴ کد خبر: 166103 منبع: پرینت

فضل فضلی مشاور اشرف غنی است و اگر یکسال این مرد در دفترش سبزی نخورد چی اتفاق می‌افتد!

آینه فساد:
مردِی که روز ۹۰ هزار افغانی را ترکاری میخورد!
آیا می‌دانید فضلی برابر معاش دو سال یک کارمند شهرداری را در یک روز پول سبزی میگیرد؟
این مرد برابر با معاش یک ساله یک معلم را در یک روز سبزی خوری می‌ کند؟
بیست سال تمام یک مامور حکومت مالیه پرداخت کند که جناب فضلی در یک روز سبزی بخورد.
پول یک روز سبزی خوری فضلی و محب برابر است با ۸ ماه معاش یک سرباز در میدان جنگ!
تمام مصارف یک خانوده متوسط در یک سال برابر است با یک روز پول سبزی اداره امور.
پول سبزیجات اداره امور برابر است با درآمد سرانه (۶۰۰۰) تن در کشور.
اگر ایشان یک سال پول سبزی نگیرند سه هزار تن صاحب خانه میشود، ۱۰ فابریکه تولیدی ساخته می‌شود، ۳۰ کتابخانه ساخته میشود، دو بار قصر دارلمان ساخته می‌شود، پول سبزی فضلی برابر است با هزینه ساخت میدان هوایی ولایت بامیان و ولایت خوست!
پول سبزی فضلی برابر است با هزینه یکی از اینها:
با سی میلیون دالر در سال میشود سی کیلومتر سرک شاهراه ساخت، ۱۵۰ مکتب ساخت ۳۰۰ مسجد ساخت، ۱۰ شفاخانه ساخت، چهار ولایت را برق داد، یک بند آب ساخت، سه هزار خانه مسکونی متوسط ساخت، تمام سیستم ترانسپورت کابل را ساخت، ۴ هزار کارمند تنظیف استخدام کرد
اما، اینجا افغانستان است همه این پولها را یک حلقه دزد و فاسد در ارگ به حمایت سلطان فساد چیان در یک روز سبزی میخورند.
نوش جان
شاداب‌بیگزاد


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
فضلی
سبزی
نظرات بینندگان:

>>>   اگر راست باشد ، خداوند بی نیاز به داد شان برسد . هیچ چیزی از دست مردم نمی‌شود باید بسوزد و بسازد .
احمدزی

>>>   حکومت چكه چوران، باخوردن این همه سبزیجات هر روزه هر کسی که باشد اسهال میشود. راپور بعدی شاید مصارف دوا را گزارش دهد.
آتش خاوری

>>>   باشندگان ارگ حیوانات علف خوار اند .

>>>   این آدم ها چقدر روده قاق و مغز خشک دارند که با این همه ترکاری تر نمی شوند.

>>>   شاید هم کلمه ای «ترکاری» در بودجه ٫که امسال توسط ارگی ها تهیه گردیده، به قسم مستعار استفاده شده باشد تا پارلمان و مردم اوغانستان را گول بزنند و منظور از «ترکاری» کدام کار و یا چیز دیگری باشد!

>>>   شاید اختراع باشد و آقای افضلی که اداره امور ارگ را به عهده دارد مجبور شده که کلمه ی Lubrication را به فارسی «ترکاری» معنی کرده باشند.

>>>   اگر راست باشد سرگینش کو؟

>>>   وطنداران محترم ! بیشترازاین راانتظارداشته باشید این مصرف یک ترکاری است خدا ازمصارفات دیگرشان که ماخبرنداریم دورداشته باشد.
احترام

>>>   از فیض سبزیجات است که عمر شان دراز است نه دیابت دارند ونه کلسترول نه صفرا دارند و نه شکم مانند دول .
الطبیب الحاذق

>>>   این علف خور پیش از آمدن به افغانستان درکدام کشور زندگی میکرده ؟

>>>   فضلی چون هر روزه باید به همه اناثیه های داخل ارگ رسیدگی کند نیاز به ۱۷ نوع گوشت و یک کانتینر علف دارد.
در سویدن هم آنکه دور از جناب شان است حتما" گوشت های مختلف را امتحان میکنند.

>>>   در اداره امور خوب زنکه بازی هم جریان دارد

>>>   در سرشت گیاهخوران جهان خشونت وجود ندارد٬ اما این پارادوکس مارا سرگیچه میکند که گیاهخوران افغانی ما چگونه ازین همه خونریزی لذت میبرند؟

>>>   شخص که این راپور را می دهد.ایا فعلا هوشیار کار ش جور کرده یا قبلا کار ش جور بود.چرا این را پور را در وقت کرزی نشر نکردی . مصارف سبزی در ارک در زمان کرزی بسیار زیاد بود.
رحیم کابلی

>>>   مگر گاوند کھ جنین سبزی میخورند؟واقعا بعضی ھا چقد بیشعورند کھ در روز صد جوان بیگناھ بھ خاطر ا ین وطن،ناموس،جان ومال مردم مظلومانھ بھ شھادت میرسند اما عدھ ای اندک وبی کفایت بھ جز شکم پرستی کاری ندارند؟!

>>>   غذای رییس جمهور افغانستان ببرک کارمل
با خواندن متن نشر شده در مورد حیف و میل دارایی عامه بنام سبزی و ترکاری و انهم با چنین رقم بزرک دیوانه شدم.
در سال ۱۳۵۸ تحصیلات عالی خویشرا به پایان رسانده و در جستجوی کار بودم تازه ششم جدی ۱۳۵۸ رخ داده بود حزب و دولت فیصله کردند تا تعدادی از اعضای جوان حزب به اردو جذب گردد. منهم در زمان حفیظ الله امین طور مخفی به حزب پیوسته بودم و بر علیه این قصاب و حکومتش مبارزه مخفی میکردم . کار خطرناک بود. تعدادی از اعضای جوان حزب در پوهنتون شناخته شده دستگیر شدند .بعد از ششم جدی امید باز گشت شانرا یکجا با فامیل های شان داشتیم ولی بیهوده بود زیرا انها دگر در قید حیات نبودند.
حزب به تعدادی از اعضای فارغ که من نیز در جمله بودم دستور داد که نظر به ضرورت به اردو ثبت نام کنمیم بنده خلاف رشته تحصیلی ان بعد از ختم نه ماه کورس و دروس عملی به حیث افسر در گارد ریاست جمهوری توظیف گردیدم. حزب و دولت به یک گارد ملی وفادار به وطن حزب و دولت ضرورت جدی داشت.
در جریان کار و و ظیفه با مرور زمان با کادر و پرسونل گارد بخش ملکی ان نیز اشنایی حاصل کردم از جمله با کسانیکه در طعامخانه کار میکردند و به خصوص با یکتعداد از اشپزان که سالها در قصر از زمان ظاهر شاه به کار اشپزی جذب شده بودند.بعضی وقتها در اوقات فراغت با انها قصه میکردیم و دوست داشتم تا از زبان انها در مورد مینیوی نان خاندان شاهی داود خان و تر ه کی و امین و رهبری جدید یعنی ببرک کارمل و فامیلش چیزهایی بشنوم.
یکی از این اشپزها که مسن تر از همه و شخص مهربان بود چکیده ای از خاطرات خود را گاهگاهی چنین بیان میکرد:
در زمان ظاهر خان بهترین برنج اعلی درجه اول پخته میشد. بهترین نوع زعفران خریداری میشد. هر وقت که برنج را دم میدادیم خوشبو ی زعفران از دور به دماغ میرسید.انها مکلف بودند که برای مجموع فامیل ظاهر شاه مهمانان و ضیافتهای شان انواع مختلف غذا به شمول شیرینی و پودین تهیه کنند و هم در اخر کار اشپزها مواد زیاد باقیمانده را با خود برای فامیلهای شان میبردندچنین پروسه در زمانهای ظاهر شاه و داود خان و تر ه کی و امین هم چنان جریان داشت.. محافل موسیقی و شادمانی وقتا فوقتا صورت میگرفت. ...در مورد داود خان و فامیل موصوف کار اشپزی با تشریفات و مصارف کمتر صورت میگرفت. وی میگفت که داود خان امر کرده بود که از تهیه غذا های پر مصرف جلوگیری شود و حتی مصرف گوشت را که گران بود خیلی کم کرده بود.
در مورد تره کی و امین داستان طور دگر بود. هر هفته شب جمعه پارتی بود و هر هفته باید غذا های متنوع برای تعداد بیشمار تهیه میگردید . اتاقها ی جوار اشپزخانه پر از نوشابه ها بود. هر هفته خان قره باغی و نوازندگان از کوچه خرابات برای محافل موسیقی دعوت میشدند . اشپز موصوف شب سالگره نور محمد تر ه کی را بیاد دارد که برای تعداد بیشمار غذا های متنوع تر تیب داده بودند و جالب اینکه بسیاری از مهمانان با نام غذا ها اشنایی نداشتند.
در مورد رییس جمهور بر حال یعنی ببرک کارمل از او سوال کردم گرچه من شاهد بودم ولی دوست داشتم نظر او را بدانم اشپز چنین گفت:{{

از روزی که کارمل صاحب امده شکم ما خوار و غریب شده است. نه مهمانی دارد و نه فرمایش نان او ساده است . فقط قورمه سبزی پالک با برنج سفید بدون کوشت.
ظرفهای اشپزخانه در گوشه انبار شده و استفاده از ان صورت نمیگیرد...}}
واقعا قضیه چنین بود. از ظاهر شاه گله و شکایت نبود. زیرا او شاه بود و کدام تعهد هم در برابر توده ها نداشت. داود خان شخص متواضع بود و من اکثرا او را در موتر تویوتا رنگ لیمویی بدون موتر تعقیبی و بادی گارد در مسیر راه کارته پروان و باغ بالا دیده ام فرزندان او را کسی نمیشناخت زیرا انها خود سازی و کلانکاری را دوست نداشتند.ولی در مورد کارمل دگر قضیه کاملا بر عکس بود. کارمل پول بیت امال را حیف و میل نمیکرد. پارتی و محفل بازی را دوست نداشت ...زندگی بی الایش داشت و قسمتی از سالهای زندگی اش را در کانتینر گذشتاند. در سال ۱۳۶۷ از گارد بوظیفه دگری توظیف شدم و بعد از سقوط دکتور نجیب الله و امدن جهادی ها برای همیشه با اردو خدا حافظی کردم زیرا به هر طرف که نگاه میکردم از زیر هر سنگ یک جنرال جهادی سربلند میکرد. اداب و رسم و تعظیم عسکری را اصلا بلد نبودند فقط چیزی را که خوب بلد بودند چور عراد ه جات عسکری ....تخلیه سلاحکوتها و فروش سلاحها چنین حادثه در تمام فرقه ها و لوا ها صورت گرفت و غم انگیز است.
حالا وضع بد تر است . مصارف خرچ دسترخوان اراکین دولت وکلای پارلمان سناتوران و سران جهادی وغیره سفر های پرمصرف و ساختن قصر ها در شهر ها اشک را از دیده هر انسان وطنپرست جاری میسازد.
سپین

>>>   سپین جان!
کارمل تو تجربه تسمم شدن امین را بیاد داشت و هیچگاه غذای رسمی را نمی خورد.
آتش خاوری

>>>   محترم اتش خاوری صاحب..
کارمل غذا از دست پخت همان اشپزانیکه برای سربازان و افسران گارد غذا میپختند شکمش را سیر میکرد.
هدف از تحریری افسر سپین خان این است که بعضی از رهبران سیاسی افغانستان در قسمت دارایی ملت خیلی ها حساس بودند.رهبران همه یکسان نیستند مثلا مرحوم ربانی که بعد ختم میعادش حاضر به ترک قدرت نبود در مدتی که ایشان بر مسند قدرت بودند روزهای معین برای پذیرش قوماندانان گویا جهادی داشتند. برای این قوماندانان چای فوق العاده با بهترین نوع کلچه و کیک داده میشد و هر قومندان در جیب بغلی یک ورقه عرض داشت و ان گرفتن پول بخششی تبرکی جهادی . تقاضای هر قوماندان حد اقل بیست و پنج لک افغانی تاپنجاه و صد لک بود البته نظر به جاغور قوماندان.هیچ قوماندانی دست خالی بر نمی گشت.امر بالای بانک مرکزی داده میشد تا پول درخواستی در اختیار شان قرار گیرد.مشت نمونه خروار.
حالا خاوری صاحب قضاوت بدست شما.
ضمیر کارگر سابق کارمند دولت ...حالا دست فروش لباس
جاده میوند کابل

>>>   فساد اداری حیف و میل دارایی عامه در طول قرنها در افغانستان و جهان وجود داشت.اما چور و چپاول که امروز ما شاهد ان استیم شباهت به چور و چپاول چنگیز و پسرانش میماند که در هر منطقه اباد و معمور افغانستان رسیدند بعد از خراب کاری و قتل عام طلا ها و جواهرات حاکمان را یکجا با حرم شان به مغولستان میبردند. بار دوم شهر کابل در قرن بیستم شاهد دزدی چپاولگری کشتن و ربودن و خرابکاری دارایی عامه توسط دزدان جهادی هزاره و سنی ها بود. این یک مثال بود. حالا نیز همان قصه های گذشته تکرار میشود. از هر طرف دزدی . از پولهای کمکی ملل متحد از مساعدتهای کشور های دگر از هر زاویه دزدی .تاریخ قدیم و معاصر افغانستان چنین وحشت را ندیده است . در فساد و رشوه و خیانت دست حاکمان پاکستانی را که چتل ترین و فساد پیشه ترین انسانها در منطقه و جهان اند از پشت سر بسته ایم.
اگر داستان مصرف نود هزار برای ترکاری درست هم نباشد خیانتهای شبیه ترکاری هر روز در افغانستان توسط حاکمان افغانستان صورت میگیرد...
شایق


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است