تاملی بر دونوع قرائت و برداشت از مقوله «ملت»
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۴۱    ۱۳۹۹/۱۱/۵ کد خبر: 166123 منبع: پرینت

قرائت اولی):
نخبگان قوم حاکم با تثبیت حاکمیتش بر اقوام دیگر، با زور و چماق و تکفیر و تهدید و کشتار و نسل‌کشی، همه را تحت سیطره خویش درآورده و به آن "ملت افغان"(پشتون) نام نهادند و هر نوع حرکتی مبنی بر تغییر این بینش را حمل بر یک حرکت ضدملی نموده و با برانگیختن احساسات به ظاهر «وطن پرستانه » و در حقیقت « سلطه گرایانه ملیت حاکم»، مطالبات و خواسته‌های مشروع و بر حق اقوام و ملیت‌های دیگر را انکار نمودند. حتی با زور و ستم و کشتن و طرد و نفی، تلاش کردند تا این هویت‌های متکثر قومی را در هویت خودساخته شیونیستی شان حل ساخته و شعار دروغین "هرکه از افغانستان است، افغان است" را سرپوشی برای تحکیم سلطه قومی شان قرار داده و با جبر و ستم و زور، هویت قومی پشتون را هویت ملی نام نهادند و بحران"هویت ملی " را پی‌ریختند.

اما نگرش دومی):
در نگرش جدید، «ملت» یک مجموعه‌ى بزرگ از اتحاد مجموعه‌ھاى کوچکتر در یک نظام سیاسى دموکراتیک است که شکل می‌یابد و ساختار آن با یک فرد و با تثبیت حقوق شهروندی شروع می‌شود. یا به عیاره دیگر: «ملت، گروه بزرگی از اجتماع انسانی است که افراد آن با آگاهی و در جوّ تفاهم و آزادی‌های قانونی و برابری انسانی، با اراده زیست جمعی باهم بر روی سرزمین معینی زندگی می‌کنند.» در کشورهای کثیرالاقوام دنیا فقط اقوام گوناگونی که در جریان زندگی و زیست باهمی شان در چوکات جغرافیای سیاسی واحد تنها از طريق فرايند ادغام سياسي و با ایجاد یک حاکمیت مشترک سیاسی که تامین کننده منافع همه باشند، پروسه «دولت- ملت» را تحقق بخشیده و موفق به ایجاد یک دولت ملی گردیده اند، «ملت» محسوب می‌شوند.

پس با این تعریف، «ملت» بر مجموعه‌ی اقوام مختلف صرف نظر از تعلقات و وابستگی‌های خونی، اعتقادی، سیاسی و فرهنگی شان اطلاق می‌گردد که همه با تبادل نظر، هم‌آهنگی و هم‌بستگی در راستای تامین منافع جمعی و در چوکات حاکمیت فراگیر با قاعده وسیع ملی، اراده شان را تبلور داده‌اند. پس با این قرائت جدید از «ملت»، مشخص می‌شود که تنها با جمع کردن اقوام در یک چارچوبه جغرافیایی واحد بدون مشارکت متناسب و عادلانه آنان در ساختار حاکمیت سیاسی، اصلا پروسه ملت سازی به انجام نمی‌رسد. چون امکان ندارد که در غیاب اراده سیاسی اقوام و با طرد و نفی بخش‌های عظیمی از مردم کشور از ساختار حاکمیت و به حاشیه راندن آنان، ملت ایجاد گردد.

ایجاد پیوند ارگانیک بین دولت و ملت، فقط و فقط از طریق مشارکت عادلانه و متناسب نخبگان اقوام در ساختار حاکمیت سیاسی، میسر است و میزان مشارکت مردم، ارتباط مستقیم با مشروعیت نظام سیاسی دارد. طبعا حاکمیت سیاسی اگر مشروعیت، اقتدار و اوتوریته اش را از مردم گرفته باشد، کاری نمی‌کند که بخش‌های عمده‌ی از مردم را با ذهنیت طرد و نفی، به حاشیه رانده، تنوع و تکثر نژادی، فرهنگی و زبانی مردمش را انکار کند. زیرا مشروعیت نظام از گسست رابطه دوجانبه دولت و مردم و از خدشه‌دار شدن وحدت ملی جلوگیری به عمل می‌آورد.

پس با این حساب ترکیب متناسب اقوام در گلستان رنگارنگ کشور و تامین حقوق حقه آنان با شرکت متناسب نمایندگان شان در ساختار حاکمیت سیاسی، مقوم وحدت ملی به شمارمی‌رود که همه آگاهانه در راستای تحقق اهداف مشترک و تامین منافع جمعی و حفظ امنیت عمومی، در چوکات حاکمیت سیاسی واحد، تشریک مساعی می‌نمایند. با تحکیم پایه‌های وحدت ملی، نه تنها گراف توانمندی کشور در امر مبارزه با دخالت‌های پیدا و پنهان کشورهای منطقه ای و فرا منطقه ای و عوامل بومی و مزدوران داخلی آنان بالا می‌رود، بل ضریب امنیت ملی، رشد فزاینده ای پیداکرده و همه‌ی اقوام و اقشار کشور با احساس همبستگی ملی در فرایند استقرار صلح و حفظ ارزش ها و منافع ملی، از تمام امکانات مادی و معنوی شان هزینه می‌کنند.

فراموش نشود که تنوع گسترده قومی، لسانی و مذهبی در کشور ما، خود گویای این حقیقت است که پی‌ریزی روند ملت سازی بر محور یک قوم خاص امکان پذیر نیست. زیرا ملت، یک مفهوم سیاسی است و در چوکات یک حاکمیتی برخاسته از متن اراده‌ی همه‌ی اقوام شریف کشور قابل تعریف می‌باشد. اصلا تحکیم پایه‌ها و مبانی «وحدت ملی» فقط با توسعه روابط انسانی و رشد مناسبات دموکراسی و تامین عدالت اجتماعی، میسر است. بدون تامین عدالت اجتماعی در کشور، نه هویت ملی تحقق می‌یابد، نه مشروعیت حاکمیت تثبیت می‌گردد و نه وحدت ملی ایجاد می‌شود.

شوربختانه با نگاهی گذرا در تاریخ سیاسی افغانستان از گذشته تا کنون، قشنگ درمی‌یابیم که هیچ‌گاهی در این کشور یک حاکمیت مشروع ملی برخاسته از متن اراده همه‌ی اقوام شریف افغانستانی وجود نداشته است که در پرتوی حاکمیت آن، هویت ملی اتنی‌های مختلف، تثبیت و در نتیجه وحدت ملی تامین گردیده باشد. درواقع این مفاهیم، همیشه جزؤ رویاهای تحقق نیافته و دور از دسترس بوده که مردم ما از پا نگرفتن آن، در عینیت تاریخی کشور شان، رنج برده اند.

عباس دلجو


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ملت
مردم
نظرات بینندگان:

>>>   در دوران کارمل در افغانستان در تشکیلات دولتی از تمام اقوام اشتراک داشتند.
حتی باورتان نخواهد شد،یک هزاره بنام سلطان علی کشتمند صدر اعظم افغانستان بود که در حقیقت تمام امور دولتی و جلسات شورای وزیران را به پیش میبرد و خود کارمل صرف جلسات حزبی را مانند جلسات بوروی سیاسی و کمیته مرکزی و کنکره حزب ودغیره جلسات حزبی را به پیش میبرد و در امور دولتی هیچ دخالت نداشت.
در تشکیل کابینه نیز از تمام اقوام اشتراک داشتند و همینطور در ادارات امنیتی بشمول وزارت دفاع و داخله و امنیت ملی از تمام اقوام جنرالان ودصاحب منصبان وجود داشت.
در دوران داکتر نجیب که اونیز از اعضای حرب پرچم بود،این اشتراک قومی در نظر گرفته میشد.
اما در دوران کرزی ،بعد از اقدام دوباره ربانی جهت اخذ دوباره قدرت با تشکیل جبهه ملی و در دوران اشرف غنی بعد از ایجاد دوباره اتحاد شمال با ایجاد اتحاد بین عطا محمد نور و دوستم و محقق،این عدالت اجتماعی از بین رفت ودبخاطر حفظ قدرت خویش،زیادتر بالای اقوام خود ایستادگی کردند.
حالا نیز چون در مقابل اشرف غنی دیگر اپوزیرسیون شمال وجود ندارد و تنها اپوزیسیون مقابل اش طالبان است،بنأ کوشش میکند بخاطر ترساندن طالبان از قدرت های تاجک ها و ازبک ها و هزاره ها استفاده کند،چنانچه معاونیت اول امرالله صالح،رتبه مارشالی به دوستم و مشاوریت محقق و ریاست ارکان وزارت دفاع جنرال ضیأ و غیره تقرری ها،علاوه بر رییس مجلس نمایندگان و معاون ریاست سنا و رییس مصالحه ملی که همه پنجشیری ها هستند،نشان از تعادل قومی در تشکیلات را نشان میدهد.
اما چیزی که به امور مالی ارتباط میگیرد،اشرف غنی میخواهد همه را زیر کنترول خود داشته باشد و حد اعظمی سؤ استفاده مالی را ازین اختیارات انجام دهد.

>>>   مردم افغانستان هوشار باشید من نه طالبان ونه در دولت فقط حقایق را برای تان می گویم که ارگ و محب از همان یهودی های اند که مردم غریب وبیچاره ما در جنگ روان می کند و خود شان در عیش و نوش همرای زنهای خارجی شان اند آنها هر گز از غم من وتو از خارج به آنجا نه امدهزعیم دولت باید کسی باشد از همین وطن باشد نه دو پاسپورته

>>>   پاسخ من به سربازان غیره رسمی انگلیس در خراسان این است در افغانستان انگلیسی حتی نام یک نهاد دولتی هم به زبان پارسی دری نیست همه به انگلیسی عربی فرانسه ای هندی است حتی نام اسناد ملی تان همه انگلیسی و عربی است همه انگلیسی هندی و فرانسه ای است افغان واژه برگزیده انگلیس است هیچ ربطی به مردم بومی این سرزمین ندارد هرکی افغان است سرباز رسمی یا هم غیره رسمی انگلیس است شما یان حق دارید سرباز انگلیس باشید نه مردم بومی این سرزمین این نام استعماری را به ما نچسپ بانید شما افغان باشید شرم جهان باشید که هستید نام کشوری را میتوانید بگیرد که شما از او گدایی نکرده باشد ؟؟؟ این افتخار قبیله افغان ساحته و پرداخته انگلیس است؟؟

>>>   صاف و ساده
یا فاشیسم قمی چنانچه در ۲۵۰ سال جریان دارد.
یا شهروندی که فقط فرد ارزش دارد و معیار ها و ستندرد های ثابت و علمی تعین کننده جایگاه سیاسی و اجتماعی و کاری فرد در جامعه میباشد.

یا قبول تکثر قومی و توزیع تذکره الکترونیک مطابق قانون پاس شده از پارلمان و توشیح شده که به اساس آن تناسب نفوس تثبیت و همه امکانات و امتیازات و مسولیت ها و وجایب به اساس فیصدی قومی پلان گذاری شود.
فکر نکنم غیر این سه راه راه دیگری وجود داشته باشد.

>>>   سعدی شیرازی چه خوش فرموده:
تا نباشد چوب تر
فرمان نبرد گاو وخر
به الفاظ نیک و القاب مبارک شمایان هیچگاه آدم نشده و نخواهید شد. همان دیگ و همین شلغم!!!
برای شما چوب و انتحار و انفجار طالب حتمیست در غیرآن کثیف ترین انسانهای روی قاره های زمین هستید.

>>>   ( در عینیت تاریخی کشور شان،رنج برده اند ) ببخشید این جمله را اصلاح فرمایید؛ در عینیت تاریخی کشور شان پایمال، خاک بسر واز بین رفتند؛را بنویسید.

>>>   مردم عزیز و هم وطن های افغانستانی برداران محترم من یک جوان هستم دوست ندارم نام خود را بگویم یا براتان بگویم از کدام یک اقوام هستم اما شاید در چند سال متاسفانه گاه ناگاه در انترنت پیام های سمتی قومی می‌نوشتم حال پشیمان هستم و از شما حلالیت میخواهم و میگویم همیشه همه اقوام مسلمان با یکدیگر متحد باشیم و سخن از انسانیت و احترام متقابل و برادری هم زیستی مسالمت آمیز بگوییم اگر من از پشتون هزاره تاجیک بلوچ خطا دیدم باید بگویم این خطا مربوط به شخص وی هست نه این که به کل قوم او نسبت ناروا بدهم همین طور هست در مذهب باید سنی و شیعه با یکدیگر برادر باشیم و هیچ گاه یکدیگر را اهانت نگوییم من در گذشته خام بودم و چقدر افسوس دارم که عمر خود را تباه ساختم و حال خیلی پشیمان هستم از شما میخواهم من را حلال کنید و برایم دعا کنید خداوند خطاهای گذشته من را مورد بخشش قرار دهد. خصوصا از برادران تاجیک هزاره پشتون بلوچ میخواهم من را حلال کنید. حتی نام قوم خود را نوشتم تا هیچ کس فهمیده نتواند.

>>>   آیا ما از کشور هند/ هندوستان کلان تر هستیم ؟!
در قانون اساسی این کشور آمده است نام های کشور هند/هندوستان/بهارات و نام اتباع میشود هندی یا هندوستانی معلوم است که اتباع هندوستان همه تابع آیین هندو نیستند و زبان همه شان هم هندی نیست ما میفهمیم ده ها و صدها طایفه و مذاهب در هند وجود دارد.
بگزاریم هرکس خودش میخواهد هرچه خود را خطاب کند هرکس میخواهد افغان نام کند هرکس هم خواست افغانستانی/خراسانی نام کند. در این باره ضرورت است نمایندگان مجلس ملی طرح بدهند قانون اساسی از حالت تبعیض خارج شود و نام اتباع عام باشد.
مسعود تخارستان

>>>   افغان‌ستان یعنی افغان را بستان از ما چون در خراسان هستیم یا افغان‌نیستان یعنی سرزمینی که وطندارانش افغان نیست.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است