سیاستمداران هرگاه در کمترین زمان ممکن به وحدت نرسند، بدانید که دشمنان اصلی مردم ما همین ها هستند و باید از هیچ چیزی در راستای مشروعیت زدایی و خلع حیثیت سیاسی اینها دریغ نشود | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۷ ۱۳۹۹/۱۱/۲۷ | کد خبر: 166317 | منبع: | پرینت |
یکم، بخش زیاد رجزخوانیهای آقای حکمتیار به مناسبت خروج نیروهای ارتش سرخ از افغانستان متوجه حکومت افغانستان بود. اگر کمی وقت گذاشته و به کود جزا و یا هم نوشتههای مقامات حکومتی نظر اندازیم، بدون شک گفتههای دیروزی آقای حکمتیار قابل پیگرد قضایی است زیرا تهدید به براندازی حکومت و محاصره ارگ در زمره جرائم علیه امنیت داخلی قرار دارد. هرگاه این گفتههای حکمتیار بدون پاسخ رسمی باقی بماند، بدون شک صلاحیت حقوقی و اخلاقی اقدام بر علیه علیپور که همواره داد دفاع از نظام را میزند، از دست خواهد رفت و همچنان وطنداران ما بیشتر ازین اجازه نخواهند داشت تا با عنوان های چون "مخالفین زیر بیرق" رگهای گردن خود را بالای خودیها بپندانند!
دوم، بخش کوچکی از گفتار های دیروز آقای حکمتیار اشاره به مقاومت و مقامتگران بر علیه طالبان داشت. آقای حکمتیار پا را فراتر از مرزهای اخلاقی گذاشته و با نام گرفتن از کولاب، مرتکب طعنه قومی نیز شد که در آخر این نوشته پاسخ در خور شان را خواهند گرفت. و اما در صف "مقاومت دوم" چه وضعیتی وجود دارد؟
مقاومت اول ۱۳۷۵-۱۳۸۰ علیه طالبان که به زعامت پروفسور برهانالدین ربانی و رهبری بلامنازع قهرمان مردمی ما، شهید احمد شاه مسعود رقم زده شد، پس از تحولات بن، مبدل به میراث خانوادگی و گروهی شده است. همین دیروز، در حالی که حکمتیار به عنوان بزرگترین رقیب شکست خورده جمعیت و مقاومت، بر علیه آنان رجز خوانی داشت، جمعیت اسلامی افغانستان به صورت جداگانه به ریاست صلاحالدین ربانی و استاد شاداب، خروج نیروهای ارتش سرخ را تجلیل کرد!
آقایان قانونی و نور در حالی دم از مقاومت دوم و رهبری جمعیت میزنند که اولی در زمان حیات استاد ربانی فقید حزب سیاسی راه انداخت و دومی شدیدا درگیر جدالهای منزلتی با صلاحالدین ربانی و دکتر عبدالله عبدالله است. من احترام همه بزرگان سیاسی حوزه مقاومت را دارم اما بدون شک و شبهه سیاست ورزی با روشی که این بزرگواران پیشه کرده اند بیشتر به فکاهه شباهت دارد تا سیاست. در صورت تداوم این وضعیت و رفتار های این چنینی سیاستمداران حوزه مقاومت، سخن از "مقاومت دوم" حرف گزافی بیش نخواهد بود.
همین حالا صلاحالدین ربانی کجا است؟
دکتر عبدالله که شورای مصالحه را به قیمت رای مردم از آن خود کرده است درگیر چه کاری است؟
چرا استاد عطا برای پایین شدن از مرکب شیطان این همه تعلل به خرچ میدهد؟
به چه دلیلی جناب قانونی به جای اصلاح و خیراندیشی بر طبل تجزیه جمعیت کوبیده روان است؟
ندای من متوجه پیر و جوانی که متاثر از سیاستورزی این سیاستمداران هستند، است و آن این که در قسمت صدور التیماتوم به سیاستمداران حوزه مقاومت غرض ساختن جمعیت واحد و یک صدا و به طبع آن بازسازی جبهه مقاومت در کمترین زمان ممکن، تعلل به خرچ ندهند. سیل طالب در راه است و اگر وضع به همین منوال پیش برود، همه را خواهد برد! سیاستمداران هرگاه در کمترین زمان ممکن به وحدت نرسند، بدانید که دشمنان اصلی مردم ما همین ها هستند و باید از هیچ چیزی در راستای مشروعیت زدایی و خلع حیثیت سیاسی اینها دریغ نشود!
سوم، جناب حکمتیار، همانطوری که در بالا گفتم، شما در گفتار های سیاسی تان هیچگاه و هیچگونه مصلحت هم وطن بودن را رعایت نمیکنید. بدون شک اگر شما کمی از میزان جهل و جعل تان میکاستید، یکی از بزرگان مورد احترام همگان بودید که خوشبختانه چنان نیستید. شما محض به دلیل قومی به حاکمیت استاد ربانی نه گفتید و تا آخرین رمق حیات سیاسی/نظامی بر علیه آن جنگیدید و در نهایت با سرافکندگی تسلیم همان حاکمیت شدید. درد شما از دهه هفتاد یعنی از زمانی که آمر صاحب به دهن تان زده و از کابل بیرون تان کرد، میآید.
احمد شاه مسعود کسی است که داغ قدم گذاشتن به کابل را در دلت گذاشته است، کابل سر جایش حتی اجازه نداد که از چهار آسیاب یک اینچ پیشتر بیایی. وقتی در گفتار های سیاسی صحبت از کولاب میکنید، بدون شک منظور تان طعنه قومی است اما بدانید و آگاه باشید که همان کولاب رفتگیهای و یا به باور شما "کولابیها" بازهم در همین کابل، یکبار دیگر مانند ۱۳۶۸ و ۱۳۷۲ چنان روزگاری را به سرت خواهند آورد که در "ماوای اصلی تان" نیز جایی نخواهی یافت. فقط شمارش معکوس فرارسیدن چنین روزی را داشته باش!
این نوشته را با سخن معروفی از آمر صاحب در مورد حکمتیار به پایان می رسانم و آن این که در جریان سفر اروپا، در جلسه گفتگو با هموطنان مقیم خارج، کسی از آمر صاحب میپرسد که: گفته میشود حکمتیار در حال پیوستن به طالبان است، در این مورد چه نظر دارید؟ آمر صاحب پاسخ میدهد که: در این مورد نظری ندارم چه از حکمتیار هر انتظاری را میتوان داشت اما گفتنی ام همینقدر است که هرگاه طالبان در یکسال میرسد شکست خوردنی باشند، با پیوستن حکمتیار، در ششماه شکست خواهند خورد!
سمیر بدرود
>>> خود حکمتیار صاحب با داکتر صاحب نجیب در سالها به وحدت نرسید ، پس اول دشمن همین خودش خواهد بود.
>>> سمیر اینرا بدانید که علیپور ....و مسعود ....را نباید همرایی یک انسان که عمر خویش را در تعلیم و آموزش صرف کرده و هزاران کتاب نوشته برابر ساخت ما نیز از افغانستان هستیم و در چور وچپاول کابل در قلب کابل بودیم اگر کسی ندیده باشد باز گفتار شما برایش یک سوال خواهد بود ولی کسانیکه اعمال مسعود .....و دار دسته اش را دیده باشد....
>>> متاسف هستیم جوانان ما باید وقت عزیز خود را مصروف خواندن نظریات جاهلانی مانند راکتیار کنند
>>> گلو را درد زایمان پیچیده و عنقریب یک طفل معیوب دیگر مثل شورای هم آهنگی خواهد زائید.
تا رسیدن به دوزخ دل شیطان را نشکند و بنده های رحمان را بیازارد که چنین است فطرت این ....
>>> اقای بدرود!
من اشرارنیستم امامقبول نوشتی بادار.سعادتمندوسرفرازباشی.
عاقل
>>> حکمتیار مسعود،ربانی و نور و مور افغانستان را ویران کرد....
>>> با توپ تفنگ و راکت نمیتوانی بگیری با دست خالی بروبگیر
جاغوری
>>> حکمتیار خودش بعد از آمدن طالبان به کابل با جمعیت و شورای نظار به پنجشیر گریخت و از پنجشیر به تخار و از تخار به کولاب و دوشنبه رفت و از آنجا به ایران.
>>> درد اصلی گُلک از ساختن بند شاه توت توسط وزارت آب وبرق در السوالی چار آسیاب مقر سابق راکت پراگنی بالای کابل است این بند مقداری از ابی راکه به پاکستان وطن اصلی گلو می ریزد را می کاهد
>>> سخن حکمتیار درست است که ما را نا افغان گفته است
بار هاگفتیم که ما افغان نیستیم شرم جهان نیستیم ما در ایران مرکزی هستیم تحت اشغال انگلیسی هستیم ما همکار استعمار نیستیم قاتل مردم بی گناه ایران مرکزی نیستیم ما گدای گندم های هندو ها نیستیم ما هرگز افغان نیستیم شرم ما جهان نیستیم
خورشیدی
>>> ربانی ومسعود کدام کاره نبود کابل را ترک کرده به تخار فرار کرد اوزبیک های تخار آز مسعود وربانی دفاع نمی کرد اسیر طالبان میشد
>>> گلو از خواب خيست بان كه چي ميكند....
ب. ب،م
>>> حکمتیار روسیاه ترین سیاستمدار دنیا است!
خدا شرماندش و می شرماند! نه مقام یافت، نه مارشال شد نه قهرمان شد همان مولی که بود مولی ماند!
افغان
>>> احمد ولی مسعود جواب گلبدین را داد گفت که اینه رستم شمشیر در بغل دارد و مردم را اخطار میدهد و باز گفت که مه خو رستمی اش را ندیدم. راست میگوید کجاست رستمی گلبدین او بیچاره در انتظار فرمان های پنجابی ها است از خود کدام اراده ندارد و حالا کسی هم نیست که اورا حمایت کند این اسپ پیر را.
قوماندان
>>> سمیر صاحب...
زمان غر زدنها ی تان گذشت. در سالهای ۱۹۹۲ مردم برای اول چهره های کثیف شما جهادی را دیدند ولی باز هم امیدوار بودند که شاید جنگ برای همیشه ختم شود ولی مردم بسیار دیر فهمیدند...و اکنون بهای اشتباه شانرا با قربانی شدن از طریق ترور های انفرادی یا عملیات انتحاری میپردازند.
اقای سمیر نه احمد شاه مسعود نه ربانی و نه گلبدین و سیاف و فامیل شاه پرست گیلانی در این وطن مشروعیت دارند.اینها مشتی از افراد ماجراجو و بی مسولیت بوده و استند.
در سال ۱۹۹۲ شهریان کابل در گرو گروه بی مسوولیت شورای نظار حزب وحدت شدند و بعدا هم گلبدین بودند.
سالهای جنگ کابل من در کابل بودم و شاهد جنایات همه ای تان بودم.
و اقای ربانی شهریان کابل را رها کرده و از ارگ جمهوری فرار کرد او از طریق دستگاه های مخابره از شمالی گلبدین را دشنام میداد و مردم را دلداری.یکسال بعد از جنگها به هندوستان رفتم و به سفارت افغانستان در دهلی غرض تمدید پاسپورت. تما م کارکنان و رهبری سفارت از جمعیت بود و تمام عایدات سفارت که از مراجعین گرفته میشد به حساب حزب جمعیت و فامیل اقای ربانی تحویل میشد. در سفارت افغانی مقیم لندن برادران امر صاحب بودند از انها بپرسید که چه گلهار ا به اب داده اند.
من از گلبدین نفرت دارم ولی سوال من از شما این است که چرا نیم اخوانی های شمالی مربوط حزب این کثیف است؟؟
اقای سمیر جنگهای ۱۹۹۲-۹۳ نشان داد که هیچ کدام تان قادر به سرکوبی یگدگر نیستید و نتیجه پرخاش شما تباهی مردم خواهد بود.
کوهستانی
>>> برادر محترم این ها خود میداند که اگر کمی وقت به مردم داده شود و تاریخ کسیف اینان از چاپ بر آید دانه دانه به زنجیر بسته و به پای میز محاکمه کشانده خواهند شد . بنا اینان میخواهند که با همین میتود چند صبا عمر نجس خود را تیر کنند . کسانیکه از اینها دفاع میکنند سخت در اشتباه هستند . یک خدمت این نوع انسان هارا در همین صفجه بنویسید دست های خون آلود این کسیفان باید از آرنج قطع گردد و در چهارکنج کابل آویزان گردد . این ها ترویج کننده انواع و اقسام جاسوسی ؛ قتل ؛کشتار و جنایت در افغانستان هستند. باید تمام مردم افغانستان جامعه مدنی افغانستان و نسل جوان و حقوقدانان اینان را به پرده های تلویزیون خواسته و از اینها در مورد دارایی شان سوال کنند بعد خواهید دید که خون کیها در جیب اینها به سرمایه هنگفت تبدیل شده هنوزم با استفاده از آن سر مردم فقیر پا میگذارند . تمام افراد های بیسواد خود را با سند های جعلی شامل ادارات دولتی میسازند . در وقت اجرا کار لیاقت شان مانند روز بر ملا میگردد بهمین لحاط است که افغانستان در گودال جهالت و تاریکی این خون آشامان قرن 21 نفس میکشد و خود را از تاریکی جهالت اینان بیرون کشیده نمیتواند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است