نادیدهگرفتن اعتراض در برابر توزیع اجباری و به گروگانگرفتن و انحراف یک روند بزرگ ملی نهتنها که نشانگر خودخواهی، بیاحترامی به حقوق و خواست شهروندان، بلکه ایجاد بحران و تفرقه در میان جامعه است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۷ ۱۳۹۹/۱۱/۲۷ | کد خبر: 166318 | منبع: | پرینت |
بحث هویت در افغانستان به نزاع دامنهداری تبدیل شده است. تعمیم هویت یک قوم، یعنی «افغان»، بر اقوام دیگر بستر اصلی شکلگیری و تداوم این نزاع است. با آنکه در سال ۱۳۹۳ محمداشرف غنی قانون ثبت احوال نفوس مصوب مجلس نمایندگان را توشیح کرد و این قانون نافذ شده بود، اما بعد از مدتی در زمانیکه مجلس نمایندگان به رخصتی رفته بود، غنی با فرمان تقنینی این قانون را دور زد و بیآنکه هیچ اقدامی برای عملیشدن آن صورت گیرد، قانون دوباره به میدان نزاع برگشت.
در قانون ثبت احوال نفوس مصوب ۱۳۹۲ از سوی مجلس که در سال ۱۳۹۳ از سوی اشرف غنی توشیح شد، آمده بود که هویتهای قومی شهروندان ثبت دیتابیس شود و در شناسنامهی الکترونیکی فقط مشخصات شخصی فرد بدون ذکر ملیت و ملت درج شود. اما پس از دور زدن قانون از سوی اشرف غنی و جنجالهای نفسگیر در مجلس نمایندگان، این بار حکومت با تلاش و تطمیع، موارد محتوایی شناسنامه را تغییر داد؛ ضمن مشخصات فرد، هویت تباری یک قوم بهعنوان هویت ملی برای همه درنظر گرفته شد و در بخشی از کارت، هویت تباری افراد نیز شامل گردید. این کار آتش نزاع و اعتراضات شهروندان را کلید زد و بحث هویت بهعنوان یک نزاع حلناشده هنوز به گرمی خود باقی است. اما افراد معلومالحال حکومتی که متعلق به یک قوم هستند و در راستای تعمیم هویت قومی خود بر اقوام دیگر تلاش میکنند با استفاده از قدرت و امکانات حکومتیای که در دست دارند، تلاش کردند با فشار و تهدید روند توزیع شناسنامههای الکترونیکی را سرعت بخشیده و بدون تمکین به خواست اکثریت قاطع شهروندان و اقوام دیگر، به لجاجت خود ادامه میدهند.
بحث و نزاع هویت در افغانستان (که بستر تمام رویههای اجتماعی را قومگرایی شکل میدهد) مسألهای نیست که از کنار آن بهسادگی گذشت. این مسأله یک نزاع جدی و تهدید بزرگ برای ملتشدن و اتحاد است. یک جامعه زمانی میتواند به صلح، ثبات و رفاه برسد که متحدانه برای ملتشدن حرکت کنند.
ملت، هویت جمعی تمامی شهروندان یک جامعه است که باید براساس توافق و تأیید همهی گروههای تباری، فرهنگی و سیاسی در جامعه مشخص و تعریف شود تا شهروندان آن کشور احساس تعلق به آن هویت کنند. اما در کشور ما بحث هویت در راستای تعمیم هویت یک قوم بر اقوام دیگر پیش میرود. نام کشور ما (افغانستان) متشکل از دو بخش «افغان» و «ستان» است که «افغان» همان نام قومی یک قوم خاص است که به نام پشتون نیز یاد میشوند.
در زبان فارسی پسوند «ستان» پسوند مکان یا جای است. یعنی افغانستان، مکان افغانها؛ جایی که در آن افغانها زندگی میکنند. اما اقوام غیرپشتون (غیرافغان) با توجه به شرایط یا مصلحت و… این تبعیض آشکار را پذیرفتهاند که نام کشور افغانستان باقی بماند.
متأسفانه حاکمیت قومی به این قناعت نکرده است و با سوءاستفاده از مصلحت و خودگذری اقوام غیرپشتون افغانستان، تمامی نمادهای ملی این اقوام را حذف و هویت ملی را از هویت و زبان یک قوم مشخص تعیین کرده است.
دربارهی این که واژهی افغان هویت قومی یک قوم خاص است که به زبان پشتو گپ میزنند، اسناد و شواهد تاریخی فراوان وجود دارد که ارائهی آن از حوصلهی این یادداشت بیرون است، اما چهرههای مشخص و مهرههای متعصب که هیچ باور به ارزشهای جهانشمول و حقوق شهروندی ندارند، برای تعمیم هویت قومی خود نهتنها که از قدرت و فرصت حکومتی استفادهی سوء کردهاند و میکنند، بلکه برای تخریب، انکار و جعل هویت دیگران نیز بیشرمانه عمل میکنند.
انکار، تخریب و جعل هویت دیگران به معنای واقعی کلمه اهانت، تحقیر و نقض حقوق آنها است. در جهان مدرن هویت بخش جداناپذیر و غیرقابلانکار حق شهروندی و انسانی هر فرد است. انکار، تخریب و جهل هویت دیگران جنایت علیه صاحبان آن هویت و سلب حقوق اساسی و بنیادی آنان است.
بیتردید به همان پیمانه که انکار، تخریب و جعل هویت دیگران جنایت، نقض حقوق و بیاحترامی به انسانهای دارای آن هویت است، تعمیمبخشیدن هویت دیگر بر آنان نیز زشت، ناپسند، جنایت و حقتلفی آشکار است. این جنایت، حقتلفی و انکار هویت به هیچ صورت قابل چشمپوشی نیست. افراد و گروههایی که برای انکار، تخریب و جعل هویت دیگران و تعمیم هویت خود تلاش میکنند، در واقع مرتکب خیانت ملی میشوند. این افراد عاملان اصلی واگرایی ملی و عناصر تفرقهانداز در جامعهاند که زمینههایی بیثباتی را فراهم و تخم نفاق و شقاق را در جامعه میکارند.
در قرن ۲۱ انکار، تخریب و جعل هویت دیگران به معنای واقعی کلمه نشانی از بدویت، عقبگرایی، تحجر و خامی است. افرادی که به هر بهانهای در پی انکار، تخریب و جعل هویت دیگران هستند تا هویت خودشان را بر دیگران تعمیم بخشند، نهتنها که مرتکب خیانت ملی و تبدیل به عاملان اصلی نفاق و پراکندگی میشوند، بلکه فرصت ملتشدن، اتحاد، همگرایی، صلح، ثبات و توسعه و رفاه را از یک جامعه و شهروندان آن نیز میگیرند. این افراد باید بدانند که در قرن ۲۱ ممکن نیست هویتهای دیگران را انکار، تخریب و جعل کرد و با بیشرمی تمام هویت خود را بر همهی گروههای اجتماعی دیگر تعمیم بخشید. چنانکه گفتم فقط نتیجهی آن دامن زدن به نزاع کلان و بیپایان است که سبب میشود فرصتهای بزرگ همگرایی را از شهروندان این کشور بگیرد.
سه سال و اندی از شروع توزیع شناسنامههای الکترونیکی میگذرد. تا سه ماه قبل کمتر از یک میلیون تن شناسنامهی الکترونیکی گرفته بودند که اکثریت آنان بهدلیل دریافت حقوق تقاعدشان مجبور شدند تا با تمام اعضای خانواده شناسنامه بگیرند. در روزهای پسین حکومت و مشخصا نهاد ریاستجمهوری و ادارهی امور با فشار، جبر و تهدید فراوان برای تسریع توزیع شناسنامههای الکترونیکی تأکید کرده است و نیروهای باافتخار قوای امنیتی کشور، کارمندان ملکی، دانشجوایانی که بیرون از کشور برای ادامهی تحصیل میروند، از بیماردارانی که باید بیمارانشان را به خارج از کشور برای درمان ببرند و از همهی گروههای اجتماعی که کارهایشان باید از مجرای نهادهای حکومتی انجام شوند، بیآنکه میلی برای گرفتن این شناسنامههای تحمیلی داشته باشند، به بهانههای گوناگون و با جبر و تهدید وادار به گرفتن آن میشوند؛ شناسنامهای که محل نزاع و کشمکش است.
نزاع هویت را نمیشود به همین سادگی نادیده گرفت. نادیدهگرفتن اعتراض در برابر توزیع اجباری و به گروگانگرفتن و انحراف یک روند بزرگ ملی نهتنها که نشانگر خودخواهی، بیاحترامی به حقوق و خواست شهروندان، بلکه ایجاد بحران و تفرقه در میان جامعه است. هر شهروند این کشور مثل بقیه شهروندان کشورهای دیگر حق دارند با هویت خود زندگی کنند. از حقوق اساسی خود دفاع و پاسداری کنند. توزیع اجباری شناسنامههای الکترونیکی با هویت قومی و تعمیم آن بر همهی شهروندان کشور در میان سیاسیون، جریانهای بزرگ سیاسی، گروههای فعال اجتماعی و اکثریت قاطع شهروندان کشور با اختلاف نظرهای جدی روبهرو است.
اکنون که مصالحهی ملی بهعنوان یک گفتمان جدی در جامعهی ما مطرح است، میباید به این نزاعهای دامنگستر و ریشهدار که آیندهی باثبات و صلحآمیز کشور را تهدید میکند، توجه شود. مصالحهی ملی نباید تقلیل به صلح و توقف جنگ با یک گروه به نام طالب شود. تردید نیست که همه از جنگ خستهاند و خواهان ختم فوری جنگ و خونریزی در کشور هستند؛ اما صلح با طالبان در چوکات مصالحهی ملی مطرح است. یعنی صلح با طالب یک بخش از نزاعهای کلان ملی است.
ما نزاعهای کلان ملی دیگری داریم که متأسفانه به آن توجه نمیشود. نزاعهای که میتواند آتش نفاق و تنشهای دامنهدار و غیرقابل مهار را در آینده روشن سازد، مانند: نزاع هویت، اختلاف در ساختار نظام سیاسی، مشارکت عادلانهی همهی گروههای قومی، مذهبی و سیاسی در ساختار نظام، غایببودن هویت اقوام دیگر در سرود ملی، نادیده گرفتن هویت و زبان دیگران در واحد پول و دهها مورد دیگر که باید به آن بهعنوان چالشهای بالفعل و بالقوه توجه جدی شود و برای حل این نزاعها و اختلافات راهحلهای ریشهای و سنجیده و جستوجو شود. در غیر آن مصالحهی ملی به صلح با طالب تقلیل خواهد یافت که صلح و ثبات دایمی و فراگیر را در عرصهی ملی در پی نخواهد داشت، زیرا نزاعهای اساسی مانند معضل هویت، تبعیض قومی، نظام سیاسی تکمحور و… همچنان در جای خود باقی است. امکان این وجود دارد پس از صلح با طالبان این نزاعهای اساسی واکنشبرانگیزتر شود. برای اینکه طالبان نیز از نظر مذهبی و قومی یکی از جریانهای بنیادگرا در جهان است.
ملک مبارز
روزنامه اطلاعات روز
>>> الحق و الانصاف باید دست این ژورنالیست را بوسید که خوب مشکل کشور را تشخیص داده است.
رحیمی معلم لیسه بلخ
>>> بار هاگفتیم که ما افغان نیستیم شرم جهان نیستیم ما در ایران مرکزی هستیم تحت اشغال انگلیسی هستیم ما همکار استعمار نیستیم قاتل مردم بی گناه ایران مرکزی نیستیم ما گدای گندم های هندو ها نیستیم ما هرگز افغان نیستیم شرم ما جهان نیستیم
>>> در کجای این جهان پول یک کشور به نام یک قوم بدوه است ؟؟ حتی نازی های آلمان هم چنین کاری نکردهند چرا پول کشور ما به نام قوم افغان است؟؟ قوم پرستی هم اندازه دارد
>>> سخن حکمتیار درست است که ما را نا افغان گفته است
بار هاگفتیم که ما افغان نیستیم شرم جهان نیستیم ما در ایران مرکزی هستیم تحت اشغال انگلیسی هستیم ما همکار استعمار نیستیم قاتل مردم بی گناه ایران مرکزی نیستیم ما گدای گندم های هندو ها نیستیم ما هرگز افغان نیستیم شرم ما جهان نیستیم
دیدار شاه روخ
>>> افغان یعنی پشتون۰
یک نام قومی است و از طرف دیگران به پشتونها اطلاق میشد و میشود، مانند پتان، پتهان اوغان، درحالیکه خود پشتونها به خود پشتون یا پختون میگویند۰
اگر در تذکره یا در پاسپورت ما در گذشته غلطی کرده اند، آن غلط ها سبب نمیشوند که ما خود را فریب دهیم و هویت جعلی را قبول کنیم۰ ما افغان نیستیم و آن غلط ها همه نتیجه خیانت های حکومت های خائن گذشته است و باید در آینده اصلاح شوند۰ افغان یعنی پشتون و ما افغان نیستیم۰
ما تمامیت خواهی نکرده ایم و نه هم هویت خویش را بر کسی تحمیل میکنیم۰ البته به کس دیگر هم آنرا در مورد خود و هویت خود اجازه نمیدهیم۰ به خداوند معلوم است که افغان یعنی پشتون و ما افغان نیستیم۰ بقیه اش همه دروغ، جعل، و افسانه است۰
>>> در شرایط فعلی تمام غیر اوغان ها یا غیر پشتون های کشور ما از هر قومی غیر اوغان که هستند باید شدیدا با هم متحد شوند چون بزرگترین دشمن همه شما همین تمامیت خواهی اوغان ها یا پشتون ها و انحصار قدرت توسط اوغان ها است نه هیچ چیزی دیگری بشمول داعش وغیره۰
اوزبیک هزاره تاجیک ترکمن پشه ئی بلوچ ایماق سادات و غیره تمام قوم های غیر اوغان با هم متحد باشید و بر ضد تمامیت خواهی و انحصار گرائی اوغان با هم یکجا ایستاد باشید، در غیر آن هویتتان را از دست میدهید تاریخ تان را از دست میدهید و اولاد اولاد تان مجبوراً غلام اوغان میشوند و ناگذیراً تسلیم تقلب و جعل کاری های اوغان خواهند شد۰
نه این هویت جعلی اوغان را میخواهیم نه این وحدت ملی دروغی اوغان را۰ ما فقط عدالت اجتماعی واقعی میخواهیم۰
>>> شروع قوم وقوم بازی از دهه 70 بوده کدام پدیده نو نیست زیرا در آنوقت قروت را به مردم نشان میداد میگفت این چیست اگر کورت میگفت این شخص واجب القتل بود
وهمچنان ملوک الطوایفی را در قوم درهرکوچه وهربازار تجربه کردیم
>>> من افغان نيستم
و من تمام گردانها(صرف هاى) اوغان و افغگون و افغو٬ فغان٬ فغ و جمع جمع آن افاعنه نيستم.
من از کليه گردانها(صرف هاى) نامهاى غير افغان آريانيان و تورانيانان هندوايرانى و ايرانى و اوستايى و آرينى آريايى هزاله واوزاله و ايرانى وتورانى واز تخمه سندخت و دخت سندخت رودابه هستم
من نسبم از شهربانو و از تخمه خورشيد جام جم جمشيد کوروش (خورشيدبه زبان پارسى هخا منيش عشق ومهر به هخا هستم.
* پشتون نام صادق است. معنى: پشت اسپ يا سوار کار
من نام پشتون را دوست مى دارم
* پټان نام صادق است. معنى: شخص با اعتماد
من نام پټان را دوست مى دارم
* رو ه و روهيله نام هاى صادق اند. معنى:ساکنان قله هاى بلند
رو ه و روهيله نام هاى صادق پشتون اند
من نام هاى رو ه و روهيله را دوست مى دارم.
افغان که جمع فغان است ناله و فرياد مفرد فغان فغ است افغان ملک بنى اسرائيل از اقوام گمشده يهود اند.
من از ناله و فرياد گريان غالمغال و جنجال و شيون واويلا و داد و بيداد خشن و خشونت نفرت دارم.
ستان پارس
>>> افغان یعنی پشتون۰
یک نام قومی است و از طرف دیگران به پشتونها اطلاق میشد و میشود، مانند پتان، پتهان اوغان، درحالیکه خود پشتونها به خود پشتون یا پختون میگویند۰
اگر در تذکره یا در پاسپورت ما در گذشته غلطی کرده اند، آن غلط ها سبب نمیشوند که ما خود را فریب دهیم و هویت جعلی را قبول کنیم۰ ما افغان نیستیم و آن غلط ها همه نتیجه خیانت های حکومت های خائن گذشته است و باید در آینده اصلاح شوند۰ افغان یعنی پشتون و ما افغان نیستیم۰
ما تمامیت خواهی نکرده ایم و نه هم هویت خویش را بر کسی تحمیل میکنیم۰ البته به کس دیگر هم آنرا در مورد خود و هویت خود اجازه نمیدهیم۰ به خداوند معلوم است که افغان یعنی پشتون و ما افغان نیستیم۰ بقیه اش همه دروغ، جعل، و افسانه است۰
>>> درین کشور داعشی وجود ندارد۰ همین اوغان ها یا پشتونها هستند که گاهی طالب میشوند، و گاهی گلبیدینی، گاهی داعشی، و حتی گاهی جنایتکاران خلقی و نجیبی ویا فاشیست های اوغان ملیتی میشوند۰ تمام این وحشت و کشتار ها را همین اوغان ها میکنند، فقط به اشکال مختلف، و فقط همین اوغان ها۰ رهبر های اینها همه یکی هستند، یعنی همه اوغان هستند و باهم وجه مشترک دارند که به اساس آن در وقتش باهم همبستگی و همکاری میکنند۰ واقعیت را باید گفت.
>>> متعصبترین گروه همین اوغانها یاپشتونها هستند۰
همین اوغان ها یا پشتونها هستند که گاهی طالب میشوند، و گاهی گلبیدینی، گاهی داعشی، و حتی گاهی جنایتکاران خلقی و نجیبی ویا فاشیست های اوغان ملیتی میشوند۰ ولی بازهم خود اینها و رهبر های اینها بر اساس همان روابط تعصبات قومی و پشتونولی خود همه باهم یکی میشوند، یعنی چون همه اوغان هستند و باهم وجه مشترک تعصبی قومی دارند به اساس همان وجه مشترک باهم همبستگی و همکاری میکنند۰ خلاصه که تمام این وحشت و کشتار ها را همین اوغان ها میکنند، فقط به اشکال مختلف، ولی بازهم به اساس همان مشترکات قومی تعصبی از همدیگر دفاع میکنند و انگشت ملامت را هم با دیده درائی بطرف دیگر اقوام یعنی غیر اوغانها میگیرند۰
>>> این سرزمین از افغان ها است پشتون تاجک ازبیک هزاره ترکمن بلوچ ایماق پشه یی و..... ولی درتذکره هم به پشتون پشتون است به تاجک تاجک به هزاره هزاره به پشه یی پشه یی به ایماق ایماق نوشته شده ولی به نظردهنده اول دوم و هرکس که این نظر در زهنی خود دارد که تنها به پشتون هاافغان کفته میشود اصلاً افغانی نی بلکه ایرانی یا پاکستانی است خیر مهربانی کنید افغانستان را ترک گوید وبه طرف ایران پاکستان بروید در امور دخلی افغانستان دست نزنید.چون ما خودم تذکره الکترونیکی گرفتم ودیدم که مسایل قومی سمتی مذهبی اصلاً مطرح نبوده است ولی دشمنان افغانستان استند که این مسایل را دامن میزنند افغان هیچ وقت به پشتون گفته نه میشود به تمام اقوام که دراین سرزمین زندگی میکنند گفته میشود.
احمد ولید از شهرکابل
>>> اُستان و ستان و ان و آباد و نا وانا به زبان تازيان "اسام و علامت مختوميه مکانى" و به زبان پارسى باستانى کهن و ميانه يا پهلوى واشکانى و ساسانى و نو نامهاى گاهى مى باشند.
او اوغان و افگو و افغو و افکون بر وزن فغان "ستان" پارسى را از پشت واژه ابکان و ابکون و افغون و افغان بيرون مى کنيم.
از بس ايکه اين ملت يکهزار قومه و ميليون قبيله اى بی نهایت نام دارند نام و نشان و نسب شان معلوم نيست پدر شان معلوم نيست!
يگان شان ادعا مى کنند که از ابابکان و شاهپور اند آريانا زمين اند. ديگران اش مانند امين خان خوگيانى پسر ارشد اسرائيل خان خوگيانى و ترجمان کتاب تاريخ افغان نوشته سيد جمال الدين سه نامه افغانى و کابلى و اسدآبادى سال 1901 ميلادى رييس فراماسيون ("فراموشخانه") انگليسى در مصر مانند حبيب اﷲ خان انگليسدوست پسر خاکفروش عبدالرحمان خان قصاب جنايت کار عام و عضوکه در لوژ فراماسيون کلکته هند بود
عبدالرحمان خان مظهر خاکفروشى وطنفروشى نماد بى ناموسى کتاب سيد جمال الدين پدر اخوان الشياطين پدر سلفى و وهابى و پدر معنوى تروريسم انگليسى - امريکايى صهیونیست ها و طالبان و القاعده و داعش که کشور هندوکوه و عراق عجم وشام عجم (مناطق کوردنشين آريايى ايران زمين) و ممالک عربى را فدايى اقوام گمشده "افغانا" و يا افغانهاز زمان بخت نصر تا کنون نواده طالوت و يا شاوول ملک يهودان اسرائيل.
پيرامون هويت ها و لقب هاى افغانها
برگردان اول بفارسى کتاب سید جمال الدین حسينی سه لقبه. نام کتاب به عربى: "تتمة البیان فی تاریخ الافغان"
نویسنده: سید جمال الدین حسينی مشهور با سه لقب "اسدآبادی"٬ "الکابلى" و "الافغانى"
تاريخ نگارش:
چاب اول کتاب: 1901 مصر
نام کتاب به فارسى: "بيانات واپسين تاريخ افغان"
مترجم: محمدامین خوگيانى پسر اسرائيل خان خوگيانى
نام کتاب: "حیات سید جمال الدین افغانی" زبان فارسى این کتاب در سه قسمت است:
نویسنده : محمدامین خوگيانى 1900-1985 پسر اسرائيل خان خوگيانى
نام کتاب به فارسى: سوانح سید علی ترمذی جد اعلایَ سید جمال الدین
نویسنده محمدامین خوگيانى
تاریخ افغان به قلم سید جمال الدین افغان به عربی نوشته شده و بعداً در سال 1901 پنج سال بعد از مرگ او علي يوسف الكريدلي, صاحب و محرر جريدة العلم العثماني در استانبول ترکیه آنرا طور هدیه برای امیر عبدالرحمان خان پادشاه افغانستان چاپ نمود و بعداً آنرا محمدامین خان خوگيانى مدیر جریده انیس به فارسی ترجمه نمود
چاپ کتاب به فارسى کابل افغانستان 1940
تتمة البیان فی تاریخ الافغان
محمدامین خان خوگيانى پسر اسرائيل خان خوگيانى بود
که از سوى امان اله خان موظف شد وظيفه آموزش خوگيانى را بدوش گيرد. پدر اش اسراييل خان جان خود را براى استقلال سرزمين عليه انگليس ازدست داد. پدر کلان امان اله خان امنيت زندگى يکى از منورين پشتون را بدست گرفته نتوانست.
محمدامین خان خوگيانى در "فصل اول در وجه تسميهٔ افغان" در برگ 62 کتاب مى نگارد: آغاز نقل قول
فصل اول در وجه تسميهٔ افغان!
فارسى زبانها اين قوم را به لفظ "افغان" مى شناسند و وجه تسميهٔ اين اسم را چنين نگاشته اند. هنگاميکه بخت نصر ملت موصوف را زير فشار اسارت گرفت از درد و اندو زياد آه و فغان مى کردند. بجهت همين فرياد و فغان بفارسى ايشان را افغان مى گفتند و از همان آوان به همين نام ناميده شده اند.[٢]
پاورقى برگ 62 از سوى مترجم
[١]تشريعات اين موضوع ....
[٢]نقل قول تاريخ فرشته ...
در برگ 63
و رأى مؤرخين ديگر بر اين قرارگرفته که نام نوادهء شاوول پدرکلان افغانها "افغان" بوده اولاده او نيز بنام همين پدرکلان خويش مى شوند.
عوام فارس ايشان را "اوغان" مى گويند که قريب لفظ افغان تلفظ ميشود و اهالى هند ايشان را پتهان خطاب کرده اند.
برخى از قبائل افغان که در قندهار و غزنين زيست دارند خود را به اسم پشتون (پښتون) و يا پشتانه (پښتانه) معرفى مى نمايند. و اهالى خوست و كرم و باجور خود را پختون و پختانه مى شناسانند.[١]
اکنون به دقت نظر از تفاوت اين الفاظ معلوم مى گردد که تمام اين آسامى از يک اصل پيدا شده اند لفظ "افغان" ٬"اوغان"و پتهان" همه محرف پختانه (پښتانه) مى باشند. پشتانه (پښتانه) و پاشتانه (پاښتانه)غالباً امکان دارد که از کلمه "باشتان" گرفته شده باشد که نام قريه ايست در نيشاپور [٢] يا هر دو از بست مأخوذ اند که نام شهر يست از شهرهاى خراسان [٣]
پاورقى برگ 63
در برگ 64
الف و نونكه در زبان فارسى براى جمع زياد ميشود به مفرد آن افزوده اند [١] باحتمال اينكه در مواضع فوق الذكز اقامت نموده باشند ويس أزان كه ازان جا كوچيده اند همان نام را باخود به جاى ديگرى برده و تا حال اسم مذكور جارى و پائدار مانده است.
پښتو
حرف "واو" در كلمه پښتو نام زبان ملت افغان است علامة نسبت است مانند حرف يا، كه در لغت عرب براى نسبت زياد ميشود و در حالت جمع حذف ميگردد[١] اين هم احتمال دارد كه كلمة پښتو را از لفظ بشيت گرفته باشند و بشيت، نام قريه ايست از قريه جات فلسطين و اين توجيه وقتى درست مى افتد که ايشان از نژاد بنى اسراٸيل به حساب آينده چون مسله نژاد ايشان در سامى بودن مسلم آيد.
برگردان دوم بفارسى کتاب سید جمال الدین حسينی سه لقبه
مهندس داودعطایی قندهاری
چاب اول کتاب: 1901 مصر
نام کتاب به فارسى: "بيانات واپسين تاريخ افغان"
فارسها اين مردم را افغان ناميدهاند؛ به اين علت كه هنگامیکه آنان در زمانهای قديم توسط بختالنصر اسير شده بودند بسيار آه و ناله و فرياد و شيون میکردند. از اينرو نام "افغان" كه در زبان فارسی معنای ناله و فرياد میدهد آز آن زمانها (يعنی از زمان بخت النصر شاهنشاه بابل باستان؛ حدود سه هزار سال قبل) بر آنان اطلاق میشده است.
همچنين گفته میشود كه "افغان" نام يكی از نوادگان "شاؤول" جد افغانها؛ بوده از اينرو آنان به نام جد اول خودشان خوانده شدهاند.
عوام فارسی به زبان عاميانه اين مردم را "اوغان" مینامند كه مشابه نام "پتان" است كه از طرف هندوان بر آنان اطلاق میشده. اما بعضی از طوايف افغانی مثل ساكنين قندهار و غزنی خود را پشتون و يا پشتانه میخوانند. و بعضی هم مثل ساكنين نواحی خوست؛ كورم و باجور خود را پختون و پختانه ناميدهاند.
از دقت در همخوانی و همگونی اين الفاظ در میيابيم كه همهٔ اين كلمات دارای ريشهٔ واحدی هستند كه عبارت از همان كلمه افغان (اوغان و يا پتان) است. گفته میشود كه اصل اين كلمه از ريشهٔ "پختان" و "پشتان" است كه بطور صحيح از كلمه باشتان (باشتين) اخذ شده كه نام قريهٔ از قرات نيشابور است. و يا ممكنست از كلمهٔ "بشت" نام يكی از شهرهای خراسان قديم اخذ شده باشد. و با حروف الف و نون كه علامت جمع در زبان فارسی است تركيب شده است. احتمال ميرود كه افغانها در اصل در اين شهر سكونت داشتهاند و بعد آنجا را ترك كرده به نواحی ديگر منتشر شدهاند. از طرفی حرف واو در كلمات پشتو و يا پختو مثل يای عربی علامت نسبت مكانی است. كه در اين حالت گويا علامت جمع (ون) به هدف اختصار حذف شده است.
و همچنين احتمال میرود كه اصل اين كلمات از كلمه (بشيت) گرفته شده باشد. كه نام يكی از قصبات يا شهرهای فلسطين است. اين احتمال از آنجا مطرح شده كه گفته میشود كه افغانها اصلاً از جمله اسباط بنیاسرائيل بودهاند. كه دراين مورد در فصل بعد بيشتر بحث خواهيم كرد. سه لقبه ترجمه پشتو کتاب سید جمال الدین حسينی سه لقبه بعد توسط "فرهنگستان پشتو" در کویته، پاکستان در سال 1979 منتشر شد.
همين پشتونان زبان فارسى را "پارسى " ناميده اند و مى نامند.
جمال الدين سه نامه : ﺍﻓﻐﺎﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺑﻘﺎﯾﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻩ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﯾﻬﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ « ﻓﻠﺴﻄﯿﻦ » ﻧﺎﻣﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ « ﺑﺨﺖ ﺍﻟﻨﺼﺮ » ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ اسرائيل - ﺍﺯ فيلستر ( ﻓﻠﺴﻄﯿﻦ) ﺭﺍﻧﺪﻩ شد.
ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﺍﻓﻐﺎﻥ ﭘﺴﺮ « ﺍﺭﻣﯿﺎ » ﯾﺎﭘﺴﺮ « ﺳﺎﻭﻭﻝ » ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﺳﺮﺍﯾﯿﻞ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺗﺄﺭﯾﺦ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖ ﺍﺯ ﻣﯿﺜﺎﻕ ﻫﺎﯾﯽ ﯾﻬﻮﺩ، ﺍﺯ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ. « ﻗﯿﺲ » که عبدالرشيد ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺷﺪﻩ است همان (Kish يا يهودى ) که در وصيت نامه خود نوشت که وى را در پهلوى جد اش در تخت کوه سليمان در نزد قبر "افغانه" يا افغان دفن کند .
قیس عبدالرشید کا مزار، تخت سلیمان، درازندہ،قبائلی علاقہ ملحقہ ڈیرہ اسماعیل خان، پاکستان
:The_Family_Tree_and_Lineage_of_Kish_Kysh_Qais_Abdur_Rashid_Al_Pithon.jpg
جنرال طاقت، یون و افغانمل چطور از کدام نسل ايد? آيا پدر داريد و يا چند پدر داريد ?
جنرال طاقت، یون و افغانمل غير پشتونان را "حرامي" و "نا خلف" و "پدر ندارد" اعلام كردند.
طاقت خود و یون و افغانمل و افغانوال و افغانيار و افغانغول را طاقتاق کرد. گفتار و کردار و پندار خود را غیر قانونی٬غیر مجاز٬ حرام٬ غیر مشروع و نا مشروع کرد.
افراد مخالف خود را اهل قانونی٬ مجاز٬ غیر حرام٬ مشروع و حلالى کرد.
افغان= فغ و فغان٬ شيون٬ واهويلا٬ آه ٬ غالمغال٬ دعوا٬ زاری، صیحه، ضجه، ﺯﺍﺭﯼ، ﻓﻐﺎﻥ، ﺷﻮﺭ، ﻧﺎﻟﻪ، ﻏﻮﻏﺎ، ﺑﺎﻧﮓ عربده،ناره ، فریاد، نفیر، نوحه!
لغت "افغان" حيثيت و عزت ملى بخود نگرفت نه مى گيرد و نخواهد گرفت": نقل قول آدم خان يوسف زى
اگر چه آدم خان يوسف زى پشتون است
ولى بدلم گپ زد براى ام عزيز است
همين که پيشوندافغان از ستان ما دور شد
همبستگى ميان شروندان زور شد
>>> ایران مرکزی (اوغانستان) و ايران شرقي(تاجيكستان استاليني) با ايران غربی (ایران) باید به شمول یک ملت کشوری شوند
>>> تمام ارزگان و یک قسمت عمده زابل، هلمند، غزنی، وردک، قندهار، و نیمروز هزاره نشین و تاجک نشین بودند که توسط سفاک عبدالرحمن خان نسل کشی شدند و فرار داده شدند و زمین آنها به پشتون ها داده شد۰ زیادترین وحشت کشتار و ظلم را هزاره ها دیدند۰ در دوران های بعدی تا امروز در شمال، غرب، و مناطق مرکزی زمین های درجه اول زراعتی به ناقلین پشتون داده شد و در آنجا جابجا شدند در حالیکه مردمان اصلی آنجا ها همه بی زمین و در فقر بودند و هستند۰
>>> این وطن از تمام مردم این وطن هست، از هر قومی که باشند، و به هیچ صورت تنها از اوغانها یا پشتونها یا همان افغانها نیست۰
واژه افغان هیچ ارتباطی با هویت اقوام دیگر کشور ما ندارد۰ افغان، اوغان، پتان، پختون، پشتون همه مترادف هم هستند، و در طول تاریخ تنها به پشتونها اطلاق میشدند۰
هر کی ادعا دیگری میکند دروغ بافی میکند و خاک در چشم مردم میزند۰
نام افغانستان به این کشور توسط انگلیس و شاه شجاع داده شد و شاهان بعدی او زیر نفوذ انگلیس این نام تایید و پذیرفتند که البته بی طرفانه و مناسب نیست۰
>>> پشتون ها حق دارند خود را افغان بدانند و به آن افتخار کنند چون افغان یعنی پشتون، و اوغان یا افغان نام دوم قوم پشتون است، و من به این کار شان احترام میکنم، حق شان است.
حال سوال این است که پشتونها چه زمانی انسانیت و فرهنگ آنرا پیدا میکنند که به اصلیت من احترام کنند، چون من افغان یا پشتون نیستم و یک تاجیک اصیل این دیار هستم، حق دارم بگویم تاجیک هستم نه اوغان.
شما خود چه زمانی این فرهنگ انسانی را یاد خواهید گرفت؟
>>> قیس عبدالرشید در ادبیات پس از اسلام ، پدر بنیانگذار اسطوره اى افغانها = پشتون ها است. قیس در اوایل اسلام به مکه و مدینه در عربستان سفر کرده است. برخی تذکره نويسان افغانه شجره نامه قیس را به عنوان سی و هفتمین نوادگان شاه طالوت ذکر کرده اند (یا شاول ، در حدود ۱۰۵۰ قبل از میلاد مسیح –۱۰۱۰ قبل از میلاد سلطنت می کرد) از طریق افغان ، نوه طالوت. نظریه تبار افغان از بنی اسرائیل باستان در (تاریخ مخزن افغانی) ، توسط نعمت الله هروى نوشته شده است. اعتقاد بر این تصور که چنین شخصیتی برای ایجاد هماهنگی بین هزاران هویت قومی و قبيله اى پشتونها ى افغانه مى باشد ، زیرا اين قباىل پيشرو از "پختونخوا" (نام بومى شان که احمد خان نواسه دولت خان ونبيره هفت پشت ويالخک دروازه در يک شعر پشتو خود از پختونخوا نمود ه بود .اين اقوام حالت دفاعى را نمى شناسند بلکه قرار متل عموم بهترين دفاع تجاوز و تعرض و پيش روى ايست . اين چنين جهش و جنبش به پيش وعدم برگشت به عقب در اشعار لندى پشتو و قوانين رمزى افغانيت و از سالهاى 1960 به بعد پشتونوالى درج اند.
این نگرش آینده نگرانه و مبارزه به جلو ويا تجاوزانه وتعرضى دراستقامت و مقاومت و پيشروى درجنگ و سیاست و کليه امور ديگر چوروچپاول اموال ديگران با تفنگ و شکار با تفنگ ؛ سیاست خانواده با ازدياد بى سابقه نسل است که نه مانند سایر مردم غیر پشتون ، که با قوم وخويش خود ازدواج ميکردند. پشتونها در هند با مردمان هندى ازدواج کردند نام پشتون صادق و افغان کاذب وبنى اسرائيلى ويهودى خود را باختند و پټهان و پطان ناميده شدند.
و اشغال کننده از تجاوز و اشغال ديگران لذت مى برند
قیس دارای سه پسر بود:(سړبن), (بېټ), (غرغښت . پسران وی سه کنفدراسیون قبیله ای را به نام خود تاسیس کردند: سړبنی ، بېټی و غرغښتی. قیس همچنین یک پسر خوانده داشت ، کارلانی اورمور بارکی ، که از فرزندان قبیله کارلانی است.
پشتونها فقط کد پشتونوالی را می دانند و اگر یک عمل غیراخلاقی با قوانین پشتونوالی سازگار باشد ، حتی اگر از نظر اخلاقی نیز زیر سوال باشد ، به هر حال عمل می کنند. اینها مزایا و منافع ملی پشتونها است. این اقدامات دائماً باعث درگیری ، بحران و جنگ می شود
ڀيشينه گذشته و حال افغانه در هندوکش و اسرائيل در فلسطين به عبارت ديگر هم سابقه تجاوزات توسط افغان ها در هندوکش و هم تجاوزات یهودیان در فلسطین دارای قرابت و شباهت های بسیار زیاد اند. پروردگار اين اقوام ستمديده وستم گر راخودات رهنمايى کن. جهان غرب امريکا بابا و چهل دزد اش ىنيم جهان را قربانى اقوام افغانه سيلمان و اسرائيل صيهون مى کنند
>>> دیکشنری انگليسى است. "فرهنگ" نخست زبان پارسى باستانى "پرهنگ" ناميده مى شد; به گونه اينکه فرسنگ پرسنگ ناميده مى شد.پرسنگ (فرسنگ ) معرب "فرسخ" (زبانهاى سامى مانند عبرى و عربى همخانواده زبانى دبيره ها و يا آوازها يا آهنگ هاى -گ - ٬-پ- ٬-چ- و -ژ- را ندارند.
ريشه واژه دو ويشه* فرهنگ
* واژه "ويش" در زبان پارسى باستان و ژنداوستا پارسى ميانه و يا پارسى پهلوى "بار"٬ "برخ"٬"بخش" و "بيدار" معنى مى داد.
"ويش" زبان پارسى باستان و پهلوى بادبيره هاى ميخانى و ميخى و آرامى (ارمنى) ٬ اشک يا اشکانى و پارسى باخترى ٬ دبيره کوفى و بلاخره با تحميل دبيره عربى (پس از برگردان دبيره اى عربى در دبيره سازى و درست سازى براى آوزهاى زبانهاى ايرانى) در پشتو باقى ماند و در پارسى نو معرب شده دبيره تازيان يعنى فارسى نابود شده و کلمه "فارسى" از سوى دوهمنامان ظاهر خان افکونى (معرب اپگونى) حاکمان فر و هنگ ستيز پشتون در سال ١٩٦٤ ميلادى پس شد و بجاى آن "درى" گذاشته شد
. البته که ويش در نام درويش در پارسى باستانى و ژند و پاژند پارسى پهلوى وميانه وپارسى با تحميل دبيره عربى زنده است. درويش موبدان و مغ هاى و يا مگانها و يا مغان و مغينه هاى سرودهاى زردشتان بودند که با اسپند و در دادن منقلک خويش را با آذر و آدر وآتش مقدس زردشتى به ميدانها و در به درخانه ها و آهين جديد مردم را بيدار مى ساختند: مقايسه نمايد با سازمان ويش ځلميان
زبان پارسى درى (دررى بخوان و در گرفتن آذر و يا آتش) زبان زردشتيان است که آهين زردشتى را هخامنش تا بهرام گور زردشتى در آريانا و اران و ايرانشهر پهن و گسترش داد.
1- واژه فرهنگ به عنوان "نويسه گاه" نخست براى روشن اندازى و فهميدن واژه هاى زبان مادرى بود. "نويسه گاه" تخته سنگ و يا پوست يا ژند بود تا اختراع کاغذ و مکتب (جاى نوشتن) و کتاب (آنچه كه در آن چيزى نوشته مى شود)
برگردان و گوناگونى برگردان ها
* برگردان دبيره اى از يک زبان به زبان خارجى: فرهنگ : Pharhang (به انگلیسی: Transliteration or Transcription) اصطلاحی در زبانشناسی است نویسهگردانی لغتنامه اى) که دبيره زبانهاى از يک خانواده زبانى را به خانواده زبانى ديگر برگردان رونويسى مى کنند . من اين را "دبيره گردانى" پيشنهاد مى کنم.
* برگردان واژه ها از يک زبان به زبان ديگر برگردان يک واژه و جمله و متن از يک زبان با همين دبيره به دبيره زبان ديگر ( شخص زبان ديگر محتوا ، کیفیت کميت زبانى را با تمام حواس خود همان واژه را درک و بفهمد. (يعنى بسوى صد در صدى فهميدن ) بگونه مثال مادر پدر خواهر برادر.
(به انگلیسی: ; Translation - آلمانى:Übertragung oder Übersetzung تورکى عربى: ترجمه و ترجمان)
واژه هاى زبان بافناورى سامانه اى فرهنگى مانند خواندن پر و مداد و نوشتن در تخته سنگ و يا پوست يا ژند (درفش يا پارچه ) در کاغذ پرورش تکامل نمود با دبيره هاى محدود واژه ها زيادتر و جمله سازى نامحدود شد.
فرهنگ (لغت) نوشتن با قلم و پر و نى واژهها را جاودانى ساخت و زبان و ادبيات را از يک قله به قله ديگر اوج وجلال وعزت دانشورى داد.
که پرهنگ در زبان پارسى باستانى بوده مانند فرسنگ که پرسنگ گفته مى شد.
واژه پر: امر پريدن است
* پر (بخوان پرر تشديد پرّ) پر مرغ که نماد نوشتن
* پر نماد جلال و شکوه و بلندى
و
* پر نماد سر تاج شاهان* پر نماد خرد Prudentia عقلانیت یا خردورزی ادراکی است که با آن میتوان بهطور خودآگاهانه معنیها را درک کرد، منطق به کار برد، واقعیتها را سازماندهی کرد یا صحت آنها را بررسی نمو
پر (بخوان پرر تشديد پرّ) پر مرغ که نماد نوشتن و نماد جلال و شکوه و بلندى است و پر در تاج شاهان
پريدن معنى فرار کردن پرندگان وانسانها هم معنى شد و حتى رنگ چهره اش پريد ; برف پريد.
در زبان پارسى به دبيره عربى "فر" (فرار کن.
* بلى زبان فرهنگ است
* زبان فرهنگ را مى سازد
* زبان فرهنگ را مى نگهداى مى کند
«فرهنگ» مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهاى كتابى شامل لغات يك يا چند زبان و شرح آن ها، علم و دانش و ادب، ،آموزش و پرورش را، فرهنگ مى نامند.
کولتور آلمانى و لاتين و کلچر انگليسى پرورش دادن زمين کشاورزى است : مصدر کولتويرين با پاکسازی ، آبیاری یا زهکشی (زهکشی : خارج کردن آب اضافی از زمین تا دانه خراب نشود) آن را برای استفاده های کشاورزی مناسب کنید. به انگليسى ارگى کلچر
* هنرهاى هفتگانه فرهنگ
«فرهنگ مركب از «فر» (جلال و شکوه و خرد ) «هنگ» نيرو و پاس يعنى پاسدارى از جلال و خرد.
اصطلاح «هنگ» از واژهٔ «سرهنگ» پارسی میانه ساخته شده است،و در پارسی باستان « پیشبرندهٔ و پاتى (پشتيبان ياپاسبان جلال ) در زبانهای پارسی میانه و سغدی هم به معنای سرور سرهنگ» به کار میرفته است در از دیر باز «هنگ» «سپاه» پارسی میانه نيرو.
تقویت زبان پشتو نمی تواند در تضعیف زبان فارسی صورت گیرد. حاکمان دولتهای پشتون از هر شيوه ، وسیله ، امکان و فرصتی قابل تصور ديکتاتورى فاشيستى برای تضعیف و مبارزه عليه زبان فارسی سؤ استفاده کردند. بگونه نمونه حاکمان افغانپشتون از سياست "شلاق تازيانه اوغانه " تا پيکش "شربت در پيمانه " کوشيدند غير پشتونان را وادار سازند در تدريس تحميلى زبان پشتو شرکت نمايند. اما به هدف نرسيد.
بهترین راه برای فرهنگ (هر دو به عنوان كتاب لغات) و همچنین به عنوان كل ارزشهای فرهنگی در همه ، انواع ، روش ها ، دانش ها ، حقایق و واقعیت های همه توانایی ها ، ، مهارت های كلی و عالی انسان ،شکوه و وقار همه این مواردی که انسانهاایجاد کرده اند فرهنگ نامیده می شود.
پشتو
بنابراین ، برای زبان پارسی نو، تاریخ واژه های پارسی باستان و پارسی میانه باید گرفته شود .
حاکمان پشتون واژه سازى با زبان پشتو نمود بگونه مثال ماه ها پشتو ; دفترها پشتو; اسام با پسون تون پشتو; نامها و درجات علمى و اکادمى دولتى پشتو و لغتهاى تازيان عرب پاکسازى وبه
پشتو; درجات ارتش نظاميان و سپاه يان پشتو; وغيره و غيره
افغانسازى و پشتوسازى به سرعت عجيب و غريب پيش مى رود. تفرقه قومى به شدت پيش مى رود با قانون اساسى کرزى اقوام و زبانهاى بيرون شد که همين اقوام غير پشتون به زبان پارسى بهتر گپ مى زند نسبت به زبان مادرى خود ( هزارگى و گوجر و پشه اى و اوزبيکى و تاجيکى.
اسم فارسى رسما حذف شد.
واژه هاى "زبان درى" دولت پشتون کاهش مى يابد.
راه بيرون رفت:
دوباره فعال شدن و ساختن واژه هاى پيشينه اى پيش از حذف پارسى و گذاشتن درى!درى اسم زبان نيست بلکه صفت است.
درى باستانى و درى ميانه و درى نو وجود ندارد.
ناميدن درى يک باد بد بو از نشيمندگاه دربارمحمد ظاهر خان و نخست وزيراش عبدالظاهرخان بالا شد از ميليونها بار نوشتن و ناميدن پارسى ناديده گرفته شد و ٢١ بار چند شاعرى زبان پارسى را با دربارى و مخفف توصيفى درى ناميدند. از تسميه جز به کل رفتند.
از دانشمندان خواهش مى نمايم که واژهاى ناب پارسى باستانى (هخامنيش )و پارتهيان٬ پارسى باخترى و ساسانيان و ژند اوستانى و يا پارسى ميانه را
بنويسند. همانطور که مردم و ملت های دیگر این کار را کرده اند. لغت سازى در پشتو گسترش و در فارسى کاهش مى آيد. پاسوال پشتو حق و پاسدار پارسى ناحق. "گپ " (پارسى باستان گفتن) و گرپ (گرفت).
به عنوان مثال گراپ و شکاف پاسى و يا پاثى (پاسدار٬ ٬سپاه نگهدار ) امنيت و حافظ و محافظت عربى اند.
>>> روزى نام خراسان حذف شد گفتند مصلحت كنيد!
روزى نام دانشگاه حذف شد گفتند مصلحت كنيد!
روزى روپيه كابلى حذف شد گفتند مصلحت كنيد!
روزى سرود ملى حذف شد گفتند مصلحت كنيد !
روزى قانون اساسى جعل شد گفتند مصلحت كنيد !
روزى آراء مردم ربوده شد گفتند مصلحت كنيد!
روزى أمده كه هويت ما حذف ميشود، ايا مصلحت كنيم؟
نوت: واژه ملت افغان قبلاً وجود نداشت ودر زمان كرزى وارد شناسنامه ها شد، !
>>> احمد ولید شاید تو اجدادت یهود اسراییل بودند از آنها اشغالگر ی آموختی من نه هرگز هویت جعلی افغان را میخواهم و هیچ گاه وطن مادری و زبان مادری خود را ترک نمیگوییم تا بدست اشغالگر کوچی چرکستان بیفتد.
>>> کلمه افغان هیچ ارتباطی با هویت اقوام دیگر کشور ما ندارد۰ افغان، اوغان، پتان، پختون، پشتون همه مترادف هم هستند۰
اینهم دید گاه محمود طرزی ( پدر فاشیزم ) درافغانستان:
"..."ما را ملت افغان، و خاک پاک وطن عزیز ما را افغانستان میگویند. چنانچه عادات، اطوار، اخلاق مخصوص داریم، زبان مخصوصی را نیز مالک می باشیم که آن زبان را "زبان افغانی" میگویند. این زبان را مانند حرز جان باید مخافظه کنیم، در ترقی و اصلاح آن جداً کوشش کنیم. تنها مردمان افغانی زبان نی، بلکه همۀ افراد اقوام مختلفه ملت افغانستان را واجب است که زبان افغانی وطنی ملتی خود را یاد بگیرد .درمکتبهای ما، اهمترین آموزشها، باید تحصیل زبان افغانی باشد. از آموختن زبان انگلیزی، ترکی حتی فارسی ، تحصیل زبان افغانی را اهم و اقدم باید شمرد... به فکر عاجزانۀ خود ما، یگانه وظیفۀ انجمن عالی معارف، باید اصلاح و ترقی و تعمیم زبان وطنی و ملتی افغانی باشد..."
(سراجالاخبار، شماره ۲، ۲۰سنبله ۱۲۹۴)
"...زبان افغانی اجداد زبانها و ملت افغانی اجداد اقوام آریا میباشد...."
(سراجالاخبار، شماره ۹، ۳دلو
>>> احمد ولید
وحدت ملی کلچه نیست که در زیر خیمه لویه جرگه ویا از طریق وزارت اقوام و قبایل بزور توزیع شود۰ افغان نام دوم قوم محترم پشتون است و نباید منحیث نام ملی همه شهروندان بر مردم یک کشور کثیر قومی بزور تحمیل شود۰
غیر پشتونهای ساده دِلی که از روی سادگی و خوبی خود را افغان مینامند، باید بدانند که فردا روزش که رسید، باز هم پشتون افغان اصیل میباشد، و با کوچکترین اعتراض که اگر انجام دهند، آنها افغان نا اصل میباشند، لهذا فریب بیجا بنام وحدت ملی باید نخورند۰
پشتونها تمامیت خواه هستند، به وحدت ملی واقعی باور ندارند، و بهترین کاری که میکنند به زور و به ریا همه را یکسان نام میگذارند، و این یکسان سازی جبری، آنهم بنام قوم خودشان را وحدت ملی تلقی میکنند۰ ماده چهارم قانون اساسی خود به مکر و ریا بالای مردم تحمیل شده و محتوای آن دروغ محض است و یک خیانت است۰
وحدت ملی این شکل بدست نمی آید۰ کار و مبارزه درازی در پیشرو داریم۰
>>> احمد ولید جان،
معلوم میشود هنوز خیلی جوان کم مطالعه و کم معلومات هستی، لی هر قدر عمیق تر به این جزیات توجه کنی زیاد تر بیدار میشوی۰ بعد زمانی میرسد که علیه این ظلم بیداد و تعصب آزادانه صدا بلند میکنی، ولی متاسفانه خودت بنام متعصب تاپه زده میشوی۰
ما از این مرحله ها گذشته ایم۰
مبارزه علید بیداد ظلم و تعصب خود تعصب نیست۰ دریغا که بسیاری آنرا نمیدانند و شر شور طفلانه میکنند۰
>>> تو چه کمال کردی در سه صد سال گذشته؟ به هر خارجی که بود عقبت را فروختی۰ کدام شمشیر کدام مردانگی و کدام شجاعت۰ قدرت اگر در دست تو است بخاطر شمشیر نه بلکه بخاطر خ۰۰ های خارجی ها است که همیشه در دست گرفتی، از صفوی های ایران که غلامی دربار آنها را میکردید تا غلامی انگلیس روس پاکستان و حال غلامی امریکا را از هردو طرف میکنی، چه افتخار داری؟
>>> تا از قوم پرستی و تک محوری قوم خاص توبه نکنید این کشور آرامش نخواهد یافت.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است