مهاجر کیست؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۴۵    ۱۳۹۹/۱۲/۲۸ کد خبر: 166638 منبع: پرینت

مهاجر بیک پناهندهٔ بیوطن خطاب میگردد که اگر شانس داشت و به مقصدش در یکی از کشور های مترقی و پیشرفتهٔ جهان یا به تنهایی و یا همراه با خانواده رسید مشکلاتش از لحاظ امنیت، سرپناه، مواد غذایی و البسه در صورتیکه کار و زحمت فراوان را متقبل گردد مرفوع میشود اما بقیه همه داشته هایش را از قبیل زادگاه، فامیل، دوستان، قوم، هموطن، همزبان، هم دین، تحصیلات، شغل، سرپناه و غیره دارو ندار زندگی را از دست میدهد.

این در حالی است که 80 درصد از مهاجرین در کشور های همسایه مسکن گزین هستند که وضع زندگی شان رقتبار است.
بهر حال؛ قابل یادهانی است از همان روز اول زندگی در هجرت، اتوماتیک اسم شان تغییر یافته مهاجر خطاب میشوند، حتی ناگوارتر اینکه بعد از نسل اول و یا دوم این ستمدیدگان با وجودی که فرزندان شان با محیط بیگانه مدغم میگردند و سرنوشت آنها به یک فرهنگ و کلتور بیگانه گِره می‌خورد باز هم این اسم بالایشان تا به آخر عمر شان باقی میماند.
بدبختانه ارقام این غربت نشینان از اثر جنگ های ناگوار در چهل سال اخیر از مرز پنج میلیون گذشته است.

مهاجرین دست اول بر علاوهٔ داشتن مشکلات عدیدهٔ فامیلی و روزگار خود، شب و روز در تشویش وضعیت بد زندگی همدیار و اقارب خود که زیر فشار بیکاری، فقر اقتصادی و تحت سایهٔ خشونت جنگی قرار دارند میباشند و رنج میکشند که با وجود اینهمه نابسامانی های زندگی عده ای از منفعت جویان، جنگ افروزان و مزدوران بیگانه با وارد کردن فشار مضاعف توسط تبلیغات دروغین خود، تلاش میکنند تا بالایی تماماً کمک های مادی، معنوی و احساسات وطندوستانهٔ شان خط بطلان کشیده بسیار ظالمانه ادعا میکنند مهاجرینی که دو تابعته هستند از داشتن تماماً حقوق و امتیازات فردی خود در زادگاه شان محروم میباشند.

اکنونکه:
۱- آخرین نیرو های جنگی ایالات متحدهٔ امریکا و از سازمان ناتو وطن ما را ترک میکنند.
۲- سازمان ملل متحد در رأس و بقیه تماماً کشور های منطقه و جهان برای برقراری صلح پایدار و آبرومند تلاش دارند.
۳- از هر دو طرف متخاصم هیأت های مذاکره کنندهٔ صلح از چند ماه بدینسو در کشور قطر هستند.
۴- پیرامون برقراری صلح نماینده های با صلاحیت از کشور های روسیه، چین، هند و امریکا و از کشور های منطقه تحت نظر سازمان ملل متحد تا یکماه دیگر اولاً در روسیه و بعد در کشور ترکیه در حالیکه نمایندگان دولت و طالبان نیز حضور میداشته باشند جهت انجام مذاکرات و تفاهم بخاطر تأمین صلح حضور بهم میرسانند.
بناءً با درنظرداشت فاکتور های فوق کدام بهانهٔ دیگر برای ادامهٔ جنگ و برادر کشی باقی نمیماند.

لهذا از لحاظ انسانیت و اسلامیت که دین مقدس اسلام یک دین برابری، برادری، مهربانی و ضد جنگ و مظالم اجتماعی است و همه طرف های متخاصم شکر خدا مسلمان و دارای یک وطن واحد هستند، عاقلانه و آبرومندانه تر میباشد تا تماماً طرف ها ازین فرصت به وجود آمده استفادهٔ اعظمی نموده از ادامهٔ جنگ، برادر کشی، خشونت و نفاق افگنی بپرهیزند تا باشد که هموطنان عزادار و مظلوم ما بعد از چهل سال جنگ و بدبختی مانند سائر مردمان ترقیخواه جهان یک نفس راحت کشیده یک زندگی مرفه و آبرومند را نصیب شوند.

همچنان برای میلیون ها انسان مهاجر و دور از وطن که اعم از اطفال، زنان و مردان میباشند زمینهٔ بازگشت آبرومندانه به داخل سرزمین آبایی شان میسر گردد که بیشتر از این خدای ناخواسته سرنوشت آینده ای این قشر بزرگ جامعه که سرمایهٔ بزرگ ملی هستند در خطر مواجه نباشد.
وسلام

محمد عارف آرزو


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مهاجر
نظرات بینندگان:

>>>   تا قوم فاشیسم و رهبران بی خرد شان آدم نشوند جنگ به این بهانه یا آن بهانه جریان دارد.

>>>   مهاجر منه محمد صادق امینیان هستم که سال هاست در وین اتریش زندگی می کنم و مدت ها در سوئدن بودم و ازونجا منتقل رفتم به اوستغایش. احساس می کنم به هیچ جا تعلق نداروم و مدت هاست که نمی دونم که کی هستم محمد صادق امینیان واقعی کیست و از کجاست

>>>   یک مهاجرم بزرگترین ارزویم بازگششت به وطن است در ایران متولد شدم وبزرگ شدم اما هنوز هم خود را مهمان ناخوانده میدانم

>>>   اگر وضع امنیتی و اقتصادی و اشتغالی افغانستان از ایران و پاکستان بد تر باشد،معلومدار پناهندگان بودن در کشور های ایران و پاکستان را زیاد تر ترجیخ میدهند،نظر به افغانستان.
یک تعداد افغانهایی که اولاد هایشان در مکاتب این کشور ها مشغول تحصیل هستند،نیز به امید و آرزوی یک زندگی خوبتر اولادهایشان،با تحمل مشکلات حاضر و اًماده بودن درین کشور ها هستند.
یک تعدادی که وضع زندگی شان خوبتر است و برای خود تجارت و کسب و کاری جور کردند،نیز آماده بودن درین کشور ها هستند.
یک تعداد دیگری که از طریق تجارت بین افغانستان و کشور های همسایه در رفت و آمد هستند،در هردو کشور رفت و آمد دارند و در هردو کشور اقامتگاه دارند.
یک تعداد دیگر که با استخبارات دولت های همسایه در ارتباط هستند،در صورت ضرورت از طرف مقامات استخباراتی ایندگشور ها،برای انجام وظایف استخباراتی دوباره به افغانستان فرستاده میشوند.
یک تعداد نیز بخاطر توسعه فرهنگ این کشور ها در افغانستان.فرستاده میشوند و در نهاد های فرهنگی یا به عبارت افغانی در دستگاه های تعلیم و تربیه و کلتور و مکاتب و پوهنتون ها وغیره ادارات اطلاعات و کلتور جابجا میشوند.
از کشور های اروپایی و امریکا و آسترالیا،کمتر مهاجرین آماده برگشت دوباره به افغانستان هستند.
زیرا نه از نگاه امنیتی شرایط برای آنها مهیا است و نه هم از نگاه اقتصادی و غیره امکاناتی که آنها در کشور های خارج از آن بهره مند هستند.
بنأ با تغیر هرنطام در افغانستان،یک تعداد مردم مجبور به مهاجرت میشوند و این پروسه از چهل و دو سال بدینطرف جریان دارد.
حالا نیز قبل از بوجود آمدن دولت انتقالی و یا دولت مؤقت،مردم نگران اوضاع امنیتی و اقتصادی شان هستند و در پی گریز و مهاجرت هستند.
اما از همه خوبتر این است که یک ثبات سیاسی در افغانستان ایجاد شود.تا جنگ ختم شود و مردم دیگر مجبور به مهاجرت نشوند.

>>>   ما در این چهل سال همه چیز را تجربه کردیم و تا حال نفهمیدیم هر کدام ما بدون فهم عقب یک خر بنام رهبر روان هستیم بجای اینکه ما بالای خر سورا شویم خر بالای ما سوار شده و بخاطر چند پول نجس ما را به ناکجا ها کشیده تا وقتیکه این خر های بی شمار بالای ما سوار باشد همین خرک و همین درک خواهد بود واگر ما همت کردیم و یک حکومت اسلامی حقیقی را که در آن همه فرایض و سنت های اسلامی مراعات شود وبه دیمکراسی کفری نه بگویم وخرهای که بالای ما سوار آست بنام اسلام بنام دیمکراسی به نام این وان فریب هیدهد ما بالای این خر ها سوار شویم دیگر هیچ گپی نخواهد بود وطن ترقی خواهد کرد و اولاد ما در یک کشور پر افتخار بنام افغانستان زنده گی تحصیل و کار خواهد کرد

>>>   مهاجر کسی است که وقتی دروطن مصیبت باشد او از ین وطن نیست ووقتی آرامی شد از همه بیشتر لاف وطن پرستی میزند!

>>>   زنده باد تمام قوم های کشور، ولی اوغان یا افغان نام دیگر تنها قوم پشتون است نه نام ملی همه شهروندان این کشور۰
خودفروشی و بیغیرتی نکنید، ماده چهارم قانون اساسی را که اوغانها به خیانت و تقلب بر همه تحمیل کرده اند باید اصلاح گردد.
یکتعداد اگر صد بار هم از روی چاپلوسی ویا خوشباوری اوغان شوید باز هم اوغانهای واقعی شما را به اوغان اصل و اوغان نا اصل تقسیم خواهند کرد.
متعصب آنست که هویت قومی خود را بر دیگران تحمیل کند، نه آنکه از هویت اصلی اش مردانه دفاع میکند.
اوغانها فقط همان پشتونها هستند و این پروژه اوغان سازی مثل سابق بازهم ناکام میماند، و هیچگاهی موفق نمیشود، چون برحق نیست.
اگر درپاسپورت ما افغان نوشته میشود، ویاخارجی ها ما را ناگذیر بنام افغان یاد میکنند، آن همه نتیجه خیانت های گذشتگان و حاکمان قبلی هستند که همه باید اصلاح گردند. ماده چهارم قانون اساسی که به زور و به خیانت بر همه تحمیل شده باید اصلاح گردد۰
به عوض افغان ها میتوانید مردم کشور، مردم افغانستان، یا افغانستانی ها بگوید تا زمانیکه این مشکل از بنیاد اصلاح قانونی گردد۰

>>>   تمام ارزگان و یک قسمت عمده زابل، هلمند، غزنی، وردک، قندهار، و نیمروز هزاره نشین و تاجک نشین بودند که توسط سفاک عبدالرحمن خان نسل کشی شدند و فرار داده شدند و زمین آنها به پشتون ها داده شد۰ زیادترین وحشت کشتار و ظلم را هزاره ها دیدند۰ در دوران های بعدی تا امروز در شمال، غرب، و مناطق مرکزی زمین های درجه اول زراعتی به ناقلین پشتون داده شد و در آنجا جابجا شدند در حالیکه مردمان اصلی آنجا ها همه بی زمین و در فقر بودند و هستند۰

>>>   به جواب کسانی که در آرزوی صلح میباشند:
ارش خواندن را دارد
این مطلب را از بی بی سی کاپی کردم.
در این مطلب که برای صفحه ناظران فرستاده شده، نویسنده معتقد است که برای این‌که طالبان بتوانند با آتش‌بس توافق کنند، باید برای دوازده پرسش مهم و اساسی خود، پاسخ‌هایی پیدا کنند.
در سه روز آتش بس در روزهای عید فطر در ۲۰۱۸ تصاویری از نقاط مختلف افغانستان منتشر شد که اعضای گروه طالبان را مشغول تجلیل مراسم عید با نیروهای امنیتی و مردم نشان می‌داد.
آتش‌بس نشانه‌ای از اراده‌ طرفین درگیر برای رسیدن به هدف مشترک در مذاکرات صلح است. تجارب جهانی نشان داده که آتش‌بس یک تصمیم بسیار دشوار ولی راهگشا در نخستین مراحل صلح پروری است.
آتش‌بس می‌تواند توجیه‌پذیری و تفسیرهای گوناگون برای بازیگران جنگ و صلح خلق کند. به گونه‌ نمونه آتش‌بس می‌تواند جنگ شما را بی‌هدف‌تر جلوه دهد، یا می‌تواند اراده‌ شما را به آرمان‌های تان کُندتر به نمایش گذارد و یا می‌تواند اهمیت شما را در تعاملات کلان سیاسی کاهش دهد. از سویی‌ هم اگر شما با جنگ می‌توانید بهتر سخن گویید آتش‌بس برای شما معنایی ندارد.
برای این‌که طالبان بتوانند به آتش‌بس توافق کنند، باید به دوازده پرسش مهم و اساسی پاسخ دهند:
1- برای چه جنگیده‌ایم؟ آن‌ها این پرسش را از خود می‌پرسند و سپس به این نتیجه می‌رسند که اگر برای پیروزی جنگیده‌ایم، آیا آتش‌بس برای ما پیروزی می‌آورد؟ آتش‌بس یک معامله است و شاید هم معامله‌ دشوار سیاسی که منجر به شکست ما شود. آتش‌بس نقش ما را در تقسیم قدرت تعیین خواهد کرد و اگر ما از این جنگ پیروز به درنیاییم، جایگاه ما در قدرت نیز محدود خواهد بود. از این‌رو پیروزی جهاد و طالبانیزم را بر آتش‌بس ترجیح می‌دهند که ادامه‌ جنگ معنا می‌دهد.
2- منابع جنگ چه خواهد شد؟ روشن‌است که جنگ یکی از مروج‌ترین نوع معامله و روش پول‌سازی در جهان است. طالبان نیز منابع معتبری برای جنگ دارند که زیرساختار طالبانیزم را فعال نگه داشته و آن‌ را می‌چرخاند. در این زیرساختار رهبران، فکرسازان و بازیگران معامله‌گر طالبان ذینفع هستند. در پهلوی آن مواد مخدر، اخازی‌ها و مالیات تحت کنترل طالبان و قاچاق مرزها منابع پردرآمدی برای طالبان هستند. آتش‌بس محتوای این زیرساختار و منابع پولی آن‌ها را زیر پرسش جنگندگان طالبان قرار می‌دهد.
3- آن‌ها با ما چه خواهند کرد؟ طالبان در زیر چطر حمایتی پاکستان و سیاست‌های دیگر هم‌پیمانان خود در حوزه‌ خلیج نقش بازی می‌کنند. طالبان با گذرنامه‌های آنان سفر می‌کنند، حساب بانکی باز می‌کنند، از جغرافیای آنان استفاده می‌کنند، در بیمارستان‌های آنان زخمیان خود را مداوا می‌کنند و از مزایای قدرت آنان در محلاتی که خانواده‌های شان به سر می‌برند، مستفید می‌شوند. مگر می‌شود بدون حمایت آنان دست به تصمیم بزرگی چون آتش‌بس زد؟ این یک عمل‌کرد احمقانه تصور می‌شود.
4- به مدرسه‌ها چه بگوییم؟ پاسخ برای این پرسش خیلی دشوار است. اگر ما بگوییم که دیگر جهاد نمی‌کنیم، بنیاد فکری ما واژگون خواهد شد. ایدیالوژی ما پیوسته به نقش کودکانی است که فردا طالبانیزم را ترویج و فریاد خواهند کرد. مدرسه‌ها، سالانه هزاران نوجوان را به سربازی به میدان‌های نبرد و فکر می‌فرستند. چگونه می‌شود این دستاورد بزرگ و تاریخی را قربانی آتش‌بس با دولتی کرد که اصلا به مدارس ما اهمیتی قایل نیست. رهبران کابل بارها گفته اند که مدارس مذهبی در مرز افغانستان و پاکستان مواد سوخت جنگ را می‌سازند. اگر ما جهاد را از مدرسه‌های خالی کنیم، چیزی‌ که در آن باقی می‌ماند به درد ما نمی‌خورد.
5- آیا حاضریم این همه توجه و اهمیت جهانی را از دست دهیم؟ این پرسش بر اعماق افکار طالبانیزم خطور می‌کند. حالا ما یک جنبش مهم در منطقه هستیم. تا دیروز ما را هراس‌افگن می‌پنداشتند. بر سر رهبران ما میلیون‌ها دالر پاداش می‌بستند. سربازان ما را به گوانتانامو می‌بردند. خانه‌های ما را بمباران می‌کردند. اما حتی دانلد ترامپ، رئیس ‌جمهوری پیشین آمریکا با ما نیم‌ساعت جلسه‌ آنلاین برقرار می‌کند. وزرای خارجه‌ دولت‌های مهم جهان با رهبران ما چه که حتی به معاونین آن‌ها ملاقات می‌کنند. مسکو، تهران، تاشکند، عشق‌آباد و اسلام‌آباد به راه ما فرش قرمز هم‌وار می‌کنند. مگر دیوانگی نیست این همه امتیاز را در پای یک آتش‌بس و آن‌هم لرزنده و شکننده با دولت کابل که مشروعیت مارا بر نمی‌تابد، بریزیم؟ خوب پاسخ روشن است.
6- استخبارت را چه پاسخ گوییم؟ پرواضح است که جنگ طالبان با استخبارات منطقه گره خورده است. پژوهش‌های معتبر نشان داده است که استخبارات منطقه نقش محوری برای برنامه‌های استراتژیک طالبان دارند. در پژوهش‌ها آمده است که استخبارات منطقه چنان بر طالبان حاکم است که مسیر، برنامه‌ها، استراتژی و تاکتیک‌های آنان را زیر وارسی دارد. طالبان به خوبی می‌دانند که سرکشی از این ید پرقدرت محتوای ایدیالوژی طالبانیزم و قدرت جنگیدن طالبان را نابود خواهد کرد.
7- آیا دولت افغانستان اسلامی است؟ این پرسش نیز برای طالبان تعیین کننده است. اگر ما بپذیریم که دولت افغانستان مسلمان است و ما با آن‌ها آتش‌بس کنیم پس مفهوم جوهری ما که امارت اسلامی است، چه می‌شود؟ آیا ما تا به حال جنگی را که راه انداخته ایم بر وفق ارزش‌های دینی و تفسیر ما از آن نبوده است؟ برای جنگندگان خود که به نام جهاد همه‌ زندگی خود را از دست داده‌اند چه بگوییم. آیا ما با آتش‌بس جوهر و مفهوم خود را از دست نخواهیم داد؟ برای این پرسش‌های دشوار طالبان تا هنواز پاسخ‌های روشن بدست نیاورده‌اند.
8- با دوستان بین‌المللی خود چه بگوییم؟ واقعیت این‌است که طالبان کمیت قابل توجه‌ از جنگندگان بین‌المللی را در سنگرها و در اطاق‌های سیاسی خود دارند. همکاران بین‌المللی طالبان از القاعده گرفته تا جنبش‌های اسلامی منطقه‌ای بر حضور طالبان به عنوان یک پدیده‌ انکارناپذیر در حیات سیاسی افغانستان اثر مهمی داشته‌اند. اینان بودند که مهم‌ترین و پیچیده‌ترین عملیات‌ها را مانند دو حمله به هتل انتر کانتیننتال کابل، دو حمله به گرین‌ولیج کمپ خارجیان در شرق کابل، حملات پیچیده به پایگاه آمریکایی‌ها در بگرام، مقر ارتش و پلیس و حملات به هتل‌ها و دفاتر سازمان‌های جهانی در کابل راه‌اندازی کردند. چگونه می‌شود از این‌ها کنار رفت و به جای آن آتش‌بس با دولت کابل را جاگزین کرد. این تصمیم برای طالبان حیاتی خواهد بود.
9- هژمونی قومی را چگونه مدیریت خواهیم کرد؟ تایید آتش‌بس به معنای هم‌دیگرپذیری است. افغانستان را باید به عنوان یک سیستم واحد به رسمیت شناخت. به مردمان آن باید با دید هم‌سان نگریست و به همه گوش فرا داد. اما این ‌کار هژمونی قومی را که بر طالبان مسلط است و سبب پیوند راهبردی میان ناسیونالیزم و طالبانانیزم شده است صدمه نخواهد زد؟ مسلم است که صدمه می‌زند. پس چگونه می‌توان این صدای «محبوب» و این راهبرد «مفید» را قربانی کثرت‌گرایی اجتماعی کرد. دادن این قربانی بنیاد طالبانیزم را می‌خشکاند.
10- چگونه با خواست زمان هماهنگ شد؟ حالا دوران اینترنت و سرعت اطلاعات است. هیچ نیروی جلو پیش‌رفت آن‌را گرفته نمی‌تواند. رسانه‌های اجتماعی بنیاد خاورمیانه را دگرگون کرد. رسانه‌ها زبان آزادی شهروند، حقوق بشر به ویژه حقوق زنان و کودکان هستند. امروز بیست درصد جمعیت افغانستان در بیرون از کشور به سر می‌برند. گروهی بزرگ از افغان‌ها در کشورهای دموکراتیک به سر می‌برند و روزانه هزاران خبر تازه به مردم افغانستان از طریق رسانه‌های اجتماعی مخابره می‌کنند. جوانان امروز، جوانان دیروز نیستند. یک تلفن همراه یک شهروند را به یک رسانه تبدیل کرده است. رفتن به آتش‌بس و هم‌گرایی با این روش پویای اطلاعاتی راه ما را برای شعارهای کهنه و دیروزی بسته است. ما یا باید شعار و سیاست ما را امروزی سازیم یا اینکه با این آتش‌بس همراه نشویم. برای تغییر شعار و سیاست ما نیاز به زمان داریم. نه جنگندگان ما حاضر به این تغییر هستند و نه رهبران ما به این دگرگونی شگرف موافق هستند. پس صبر کنیم. این به نفع ماست.
11- سلطه‌ مذهبی ما باقی خواهد ماند؟ یکی از عواملی که مذاکرات دوحه به بن‌بست رفت تاکید طالبان بر حاکمیت مذهی آن‌ها نسبت به سایر مذاهب در کشور بود. این سلطه‌ی مذهبی که بر مکتب حنفی استوار است پشتوانه‌ کلان فکری دارد و به دهلیز اقتصادی و مافیایی سایر کشورهای هم‌کیش طالبان راه دارد. در داخل افغانستان نیز این دهلیز افراطیت راهروان فراوانی دارد. طالبان این تازیانه‌ فکری-مذهبی را در دست دارند و نمی‌خواهند و می‌شود گفت نمی‌توانند از دست دهند. آن‌ها به این باور هستند که آتش‌بس بدون قبول این فرمانروایی مذهبی معنایی ندارد چون به جوهر و فلسفه‌ی طالبانیزم آسیب جبران‌ناپذیری وارد خواهد آورد.
12- با فرهنگ جنگ‌سالاری چه باید کرد؟ وقتی شما برای سی سالِ تمام، با جنگ زیسته‌اید، از منابع آن استفاده برده‌اید، از فکر آن آراسته شده اید، از جغرافیای آن سود جسته‌اید، از امتیازات منطقه‌ای و جهانی آن لذت برده اید، از سربازان آن بهره برده اید چگونه یک‌باره به انسان معمولی برگشت می‌زنید؟ تلخ‌تر از این‌که در این مدت با کشتن، کشته‌شدن، ویران کردن و ویران شدن، آتش‌زدن و سوختن زندگی کرده اید، چگونه به روال عادی انسان ارزشمند در می‌آیید؟ آیا برای شما و هزاران جنگ‌جوی دیگر که زشت‌ترین حوادث چهل سال اخیر را تجربه کرده‌اید راه برگشت به زندگی عادی مهیا است؟ آیا برای روان‌درمانی شما چاره‌ای است؟ آیا برای برگشت به زندگی ، کار و اشتغال مهیا است؟ پاسخ ها روشن هستند و آن «نه» است.
این دوازده پرسش پاسخ‌های عمیق می‌طلبند که تا هنوز برای طالبان حل‌ناشده هستند. این پرسش‌ها دورنمای طالبانیزم را هدف گرفته اند. اگر طالبان برای این پرسش‌ها پاسخ می‌داشتند، شاید راه را برای مسامحه و مصالحه باز می‌کردند.
واقعیت تلخ این‌است که روند صلح‌سازی در افغانستان بازیگران و نیروی متخصص و میانجی‌گرهای حرفه‌ای را با خود ندارد. شوربختانه ما در جامعه‌ جهانی که همیشه برای صلح در افغانستان و منطقه تاکید دارند نهادی را نمی‌شناسیم که بتواند به این پرسش‌های مهم پرداخته باشد. دولت افغانستان که در این دوازده پرسش نقش‌های گوناگونی دارد همیشه قانون اساسی را به عنوان پیش‌شرط با طالبان پیش‌کش کرده است. این در حالی‌است که دولت، خود مسبب تخطی‌های گسترده قانون اساسی بوده است. حالا وقتی از نشست‌های جهانی در مسکو، استانبول و شاید هم جاهای دیگر نام برده می‌شود این دوازده پرسش اهمیت بیش‌تر پیدا می‌کنند. حقیقت این‌است که به این پرسش‌های دشوار در روند صلح‌پروری افغانستان اهمیت زیادی دارند. استراتژیست‌ها همیشه می‌گویند برای اینکه راهکار خوبی را مطرح و مساعد گردانید باید از خود پرسش‌های دشوار بپرسید. اما ما وقتی پرسش‌های دشوار را مطرح می‌کنیم، دولت می‌گوید که شما مخالف صلح هستید. وقتی این پرسش‌های دشوار را از طالبان مطرح می‌کنید آن‌ها می‌گویند شما مزدور غرب هستید. وقتی این پرسش‌های دشوار را از خارجی‌ها می‌پرسید آن‌ها می‌گویند که شما مخالف غرب هستید.
حالا دشوارترین پرسش این است که کی‌ها به این دوازده پرسش می‌توانند پاسخ بدهند؟
• ملک ستیز
• پژوهش‌گر امور بین‌الملل


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است