كنگره يا مسخره!
گناه رباني فقط اين است كه پس از انتخابات ناكام در قدرت شريك نشد، از وظيفه استعفا داد، به منابع مالي بيروني نه گفت، در مجلس هاي ارگ در موتر محب نرفت و به ساختار جمعيت منحيث يك حزب سياسي و عقيدتي پرداخت 
تاریخ انتشار:   ۲۳:۱۶    ۱۴۰۰/۱/۳ کد خبر: 166672 منبع: پرینت

استاد عطا محمد نور بخواند!
از خاك تا افلاك راز هاي سير و سلوك !
شاخص هاي رهبري جمعيت اسلامي چيست؟
جمعيت اسلامي افغانستان به مثابه هسته مركزي نهضت اسلامي، در دفاع و پخش آرمانهاي عقيدوي در طول ٥٠ سال اخير نقش اساسي داشته و باوجود چالش هاي بسيار توانسته است سهم خود را منحيث يك نهضت فكري ادا كند.
مرامنامه، اساسنامه و حتي كارت هويت و عضويت جمعيت اسلامي افغانستان به اعضايش مي رساند كه اين حزب داري اهداف، ضوابط و طرز ديد خاص بر بنياد يك جهان بيني و ايديالوژي مشخص بوده و جهت تحكيم يك نظام اسلامي - مترقي كه جوابگوي سوالات و حلال مشكلات فرد و جامعه باشد، مبارزه مي كند.

جمعيت اسلامي در زمان تجاوز شوروي به افغانستان، در كنار احزاب ديگر، نقش خود را ايفا نمود و شهيد استاد رباني با وجود ملاحضات و چالش هاي زياد توانست اين كشتي را از درون ابحار خروشان به ساحل پر كشكمش برساند.
دوران مقاومت از دشوارترين شرايطي بود كه جمعيت در پرتو اراده و شخصيت ديني- سياسي استاد فقيد و شخصيت عقيدتي- نظامي شهيد احمدشاه مسعود، درفش خود را بلند نگهداشت.
از پايان جهاد ٢٩ سال، از پايان مقاومت ٢٠ سال و از شهادت استاد رباني رهبر جمعيت اسلامي ده سال مي گذرد.

استاد محترم!
شما بتاريخ ٢٨ حوت١٣٩٩ خورشيدي در يك مضحكه كه به نكاح اضطراري !! شباهت داشت، بنام كنگره جمعيت ،محفل تاج گزاري تان را جشن گرفتيد، پيراهن حضرت عثمان را به دور انداختيد و ماشالله ! رهبر جمعيت فرضي خود تان شديد، كه مرحبا مبارك تان باشد.

استاد عاليقدر!
مي دانم كه اين جملات را به دقت مي خوانيد و از تقصيرات اين درويش مي گذريد.
مي دانم كه امروز حافظه بزرگان به هم خورده است و مواقف خود را بدون مراجعه به گذشته مانند اخبار آب و هوا عوض مي كنند اما تاريخ هر چيز را به حافظه مي سپارد.
مي خواهم آيينه تمام نماي در مقابل تان بگذارم تا تصويرِ خويش را بدون ابهام در آن نظر بفرماييد و در پاي رهبري يك حزب آرماني و عقيدتي كه خواهان عدالت اجتماعي و بر قراري حكومت اسلامي است، به قضاوت بنشينيد.
ماشالله اكثرا در ميدان هاي امتياز طلبي و منبر هاي حق خواهي! از جناب شما همه شنيده اند كه جهاد و مقاومت كرده ايد، قرباني داده ايد، باد آورده نيستيد، دندان ميشكنيد و با مشت حق خود را بدست مي آوريد.
در اين رابطه مي خواهم يكبار به طور اجمالي يكبار به زندگي و سرمايه قبل از دوران ميارزه تان و بعد از آن توجه فرماييد.

شما كه معلومدار از مقدمين جهاد و مبارزه نيستيد و در بهارِ سال ١٣٦٣ خورشيدي زماني كه هنوز شهادت نامه صنف ١٢ را از ليسه باختر حاصل نكرده بوديد و خدمت جبري عسكري شما را مانند بعضي از هموطنان ما تهديد مي كرد، شامل يكي از گروپ هاي تحت قيادت شهيد استاد ذبيح الله مربوط جمعيت اسلامي افغانستان شديد و طبعا كه سرمايه در دست و كفشي در پا نداشتيد.
والد بزرگوار شما كاكا نور محمد در يكي از ماركيت هاي دولتي دكان قالين فروشي با سرمايه اندك داشت كه مي توانست در حد متوسط معاش خانواده خود را تمويل كند.
اما پس از سال ١٣٧١ خورشيدي به گوشه اي از سرمايه حق و حلال تان توجه نماييد؛

شركت افتيك با صدها مليون دالر سرمايه، سهم بلندِ شركت نفتي كابل آيل گروپ، شهرك خالد بن وليد با ٦٠٠٠ نمره زمين، باختر ماركيت، بادام ماركيت، عجب خان ماركيت، نور بسنز سنتر، ماركيت ادويه مقابل شفاخانه، كلينيك و لابراتوار نور، شركت تيل نور، شهرك ميترا نور ، تلويزيون ميترا، شركت ترانسپورت ميترا نور، سراي ميترا نور، ماركيت مقابل شهرداری، ماركتت آريا ١٠٠٠ دكان، پمپ استشن هاي خالد نور، شفاخانه فلاحِ و جلال الدين، شركت بلهيكا، ٩ بلند منزل در دبي، ٢٤ خانه در تركيه، خانه هاي هندوستان، وووو و صدها جايداد ديگر كه ليست آن به ٤٨٠ مي رسد و از حوصله اين مقال بيرون است، البته اين جايداد ها مستثنا از جايداد ها و سرمايه هاي است كه توسط خسربره شما جناب يونس گران فرزند مرحوم ريس گران دولت زي در روسيه، اربيكستان و ديگر كشور هاي آسياي ميانه اداره مي شود.

استاد محترم!
چشم بخيل كور، اين همه از بركت جهاد و مقاومت و قرباني هاي بيدريغ شما است كه چون شير مادرِ براي تان حلال! تلقي مي شود، اما جهاد مقدس براي اين درويش و هزاران تن چون من كه در راه جهاد و حفظ ارزش هاي آن و اقامه حكومت اسلامي و آزادي افغانستان، عمر و همه داشته هاي خود را فدا كردند، مانند شما و چند تن انگشت شمار ديگر، بركت و دست آورد نداشت و تنها آرامش وجدان و اداي مسووليت و اجر از طرف پرودگار نصيب مان شد.
در سال ١٣٨٢ خورشيدي به هدايت استاد شهيد وظيفه بررسي جايداد هاي جمعيت در كابل و پيشاور به من سپرده شد كه كاپي اسناد و قباله هاي آنرا كه به ٢٦ رقم مي رسد با خود دارم،
(تقريبا بيشتر اين جايداد ها در خدمت همين همركابان فعلي شما قرار داشت) امروز وقتي آنرا در مقايسه با جايداد هاي حق و حلال! شخصي شما گرفتم، دريافتم كه جايداد هاي جمعيت اسلامي و رهبر اين حزب بزرگ، به 0,05 فيصد جايداد هاي شما هم نمي رسد.

استاد شهيد رهبر جهاد و مقاومت، ريیس جمهور وقتِ و رهبر حزب جمعيت اسلامي فقط يك موتر زرهي داشت و تعداد موتر هايش به چهار مي رسيد و ساعتي كه استاد شهيد در دست مي بست ١٠٠ دالر قيمت داشت، در حاليكه تعداد موتر هاي زرهي شما به ٢٠ و شمار موتر هايتان به ١٠٠ مي رسد و ساعت هاي شش گانه بند دست تان از ٢٥ تا پنجاه هزار دالر قيمت دارد.
علاوه از فرط مدهش زر اندوزي كه تا سرحد جنون آن مي رسد، انديشه مافياي تحكيم قدرت كاذب در طول حيات پر بار تان، تفكر عميق جناب عالي را تشكيل مي داد.

من در سال ١٣٦٦ خورشيدي زمانيكه به هدايت استاد شهيد كميته فرهنگي جمعيت اسلامي سالنامه ديواري را به رنگ سبز به چاپ رسانيد و در آن قوماندانان ولايات و ولسوالي ها معرفي شده بود با جناب شما بنام قوماندان معلم عطا آشنا شدم، قبل از آن حتي در سطح ولسوالي كسي با جناب ايشان معرفت نداشت كه شاهد اين مدعا، نويسندگان آن وقتِ جمعيت اسلامي، عبدالاحد تارشي، مولوي زاهدي احمدزي، عصمت قانع، اجر الدين اقبال، ثمرالدين ثامر، عبدالقيوم ملكزاد، خليل هدف و ديگران كه الحمدالله در قيد حيات اند، خواهند بود.

از مجاهدين مارمل در مورد جناب شما پرسيدم، گمان مي كردم حضرت شما از جمله هم دوره هاي شهيد استاد ذبيح الله باشيد، اما شنيدم كه نخير شما نو جوان و تازه نفس با سوادي هستيد كه به رفقاي بيسواد همدوره تان در جبهه به يك مدت كوتاه خواندن و نوشتن را ياد مي داديد و از همين رو بدون آنكه معلم مسلكي باشيد به معلم عطا مسمي گرديده ايد و بعضا مي گفتند كه ايشان معلم سپورت است.

حس قدرت طلبي كاذب به شما راه هاي زيادي را باز كرد، معرفي شما با شهيد احمدشاه مسعود و سرپرستي جبهه استاد ذبيح الله شهيد براي تان موقع طلايي بُود.
از آغاز قدرت محلي شما تا امروز براي تحكيم حاكميت چه حيله گري ها و سياستبازي هاي كه صورت نگرفت، از حذف افراد گرفته تا سازش هاي ننگين جهت حفظ قدرت مافيايي و شريك بودن در آن، صرفه نشده است.
چندي كه پس از پيروزي شما به آرزو هايتان نرسيديد،اما پيوستن شما در تيم بن كه هنوز مهرِ تشريك مساعي شهادت آمر مسعود در عمل و نظر از آنها برداشته نشده است، آغاز زندگي سياسي-مافيايي تان محسوب مي شود.

معلومدار است كه توافقات پشت پرده بن نزد جمعيت اسلامي خيانت ملي پنداشته مي شود و استاد شهيد از آن ناراض بوده است. حتما ياد تان باشدكه استاد شهيد هنگامي كه شريك استراتژیك تان آقاي قانوني در راس هيات ٢٢ نفري جبهه متحد عازم بن شد براي تان چه گفت؛
استاد پيوسته تاكيد مي كرد كه تعين سرنوشت در خارج از افغانستان تحت نظر و موافقه خارجي ها عواقبت وخيم دارد و خيانت ملي محسوب مي شود اما شما و تيم تان همان خيانت ملي را بخاطر بدست آوردن قدرت مافيايي مرتكب شديد و استاد شهيد به اساس مصلحت خاموشانه آنرا پذيرفت و نخواست ظرف جمعيت بشكند و آب آن كه امروز شما و همين معامله گران بن ريختانديد، بريزد.
شما در حاشيه توافقنامه ننگين بن براي ده سال سهم ٥٠ فيصدي گمرك حيرتان را صاحب شديد و آقاي مارشال دوستم ٣٧ فيصد و استاد محقق ١٢ فيصد حق پدري خود را گرفت.
جناب شما با ٥٠ فيصد هم قناعت نكرديد، دوستم مليشه شد، كمونيست شد، دوباره برادر تان شد، جنگيديد و صلح كرديد.

امپراطور بلخ شديد، از تقرري يك كاتب عادي گرفته تا شوراي ولايتي و ارگان هاي نظامي همه و همه را بخاطر منافع شخصي و حفظ قدرت مافيايي تان ، انجام داديد،
حتي پشه بدون اجازه تان در بلخ پر نزد، با تمام شركت ها شريك شديد حتي از ايشان هاي روضه حق !!!! تانرا گرفتيد.
شوراي امنيت ملي را متهم به آوردن طالبان به شمال ساختيد، استانكزي را قاتل استاد شهيد معرفي كرديد، فردا با همان قاتل رفيق شديد، بعدا با اتمر يكجا شديد، با كرزي مقابله كرديد و دوباره سازش نموديد.

زماني كه غني شما را از امپراطوري بلخ بركنار كرد، آسمان را با انگشت مي زديد و ناف زمين را با پاي مبارك تان شور مي داديد، با طمطمراق اظهار مي كرديد كه من رهبر دارم و تنها صلاح الدين رهبر جمعيت مي تواند مرا بر كنار كند، پيراهن استاد شهيد را در جان صلاح الدين مي كرديد و از آن پيراهن حضرت عثمان ساخته بوديد، باز سازش كرديد و خواهان نصف حكومت، ١٥ وزارت برما، نصف ولايات برِ ما و نصف سفارت خانه براي ما !!! شديد، باز سازش كرديد و با معرفي وزير صحت كه از بي شخصيت ترين آدم ها بُود و در دزدي رسوا و برِ طرف شد، اكتفا نموديد، ياد تان باشد كه محمود كرزي را نيز شما معرفي كرديد!

سنگِ جهاد را در بازار مكاره به قيمت كاه ماش و نان قاق فروختيد، سنگ قوميت را به سينه زديد و نماينده تاجيك ها شديد!، اما در لوگر خود را لوگري معرفي كرديد و پشتون خوانديد!
عبدالله را كه دندان در دهانش نمانده بوديد دوباره در آغوش گرفتيد و با همان شوراي امنيت بر ضد خانه و كاشانه خود شريك دسيسه شديد.

از روابط نزديك جناب شما و آقاي محب حتي در چوكات فاميلي خبر هاي از دير زماني وجود دارد، فضل سكرتر سايق شما از راز داران آقاي محب است كه توسط ايشان پول هاي كلان را جهت تخريب جمعيت بدست آورديد، (ما هم بي اسناد گپ نمي زنيم و مانند شما دوسيه در بغل داريم)
كرزي و غني توانستند با استفاده از عناصر فرصت طلب در صفوف مجاهدين رخنه كنند و آنها را بيشتر متفرق سازند.

استاد محترم!
شما از يك طرف كار خوبي را نيز انجام داديد و عناصر تشنه قدرت، مذبذب و بي خاصيت را از جمعيت دور ساختيد، از يكسو بغل شما خالي نماند و از سوي ديگر دامنِ جمعيت پاك شد!
آقاي شاداب ريس عبوري جمعيت شما! در محفل تاج گزاري تان چه آتشين سخنراني كرد! او گفت ؛كه دست آوَرَد هاي جمعيت تنها محصول خون استاد شهيد و مسعود شهيد نيست؛
آيا كسي ادعا كرده كه دست آورد هاي جهاد و مقاومت حاصل خون استاد شهيد و مسعود شهيد است!؟
هرگز!
اگر دست آورد سلاح، موقف، پول، مقام و... باشد اين همه در اين مدت در خدمت شما ها بوده است و اگر دست آورد عزت، افتخار، شخصيت و شهادت باشد، هر آيينه بدانيد كه شما ها لياقتش را نداريد!

فكر نمي كردم كه آقاي شاداب اينقدر بي خاصيت و بي حرمت باشد تا مستقيم به استاد شهيد و مسعود شهيد توهين كند.
آقاي شاداب! ياد تان است، شما در حالي كه در خانه شخصي تان در مكروريان سوم مقابل مطبعه زندگي مي كرديد، خانه خود را خانه كرايي وانمود كرده كرايه آنرا براي سالهاي متمادي از جمعيت مي گرفتيد و استاد شهيد با وجودي كه ميدانست با تبسم اوراق تانرا امضا مي كرد؟
نمي دانم چگونه با اين جرات و طمطراق حرفِ مي زنيد!

آقاي شاداب! در جمله جايداد هاي جمعيت دو قباله بنام شما بود، يكي دفتر مركزي جمعيت واقع جهارراهي زنيق كه فروش آن به مشوره شوراي اجرایيه صورت گرفت و جناب شما، با حيله و نيزنگ شكر پاي تان در دو چك مبلغ ٢٢٩ هزار دالر حق الانتقال گرفتيد و زمين خانه كارته ٤ تانرا خريديد و بخاطر خانه دومي جمعيت كه در گلوله پشته ناحيه ٤ موقعيت دارد و بنام شما بود ، ايمان تان را فروختيد.
شرح قباله كه كاپي آنرا با خود دارم چنين است،
قباله شماره ٢٣٧٨/٢٨٠ سه بسوه تجارتي مورخ ١٣٧٤/١٠/١٨ بنام سيد عنايت الله شاداب ولد مولوي سيد احمد ولديت سيد اكبر مسكونه اصلي قريه اركشا ولسوالي چاه آب ولايت تخار.
اين جايدات براي بخش جوانان جمعيت خريداري شده بود تا از آن استفاده مناسب صورت بگيرد اما شما آقاي شاداب از مسترد نمودن آن به جمعيت ابا ورزيديد و آنرا مال شخصي خود دانسته با شريك استراتژيك تان آقاي واقف حكيمي تقسيم كرديد و آنرا حاصل قرباني خويش در جمعيت دانسته در دامنِ استاد معظم عطا محمد نور غلطيديد.
ناگفته نبايد گذاشت كه آقاي واقف دختر خود را به عقد نكاح فرزند شاداب درآورده و قباله نامبرده را بنام هاي پسر شاداب و پسر خود انتقال داده است و در حقيقت واقف زرنگ كه علم ميراث! را خوب مي داند، از دو طرف سود مي برد.

واقعا به آقاي منصور حفيظ دلم سوخت، ٧ راي برد! و رهبر جمعيت نشد!
به عرض آقاي منصور مي رسانم كه هنوز وقتِ زياد دارد، كوشش بفرمايد در قدم اول املا و انشای خود را درست كند، از پشت منبر زبان و قوم برايد و به تحصيلات خود ادامه دهد، تنها با خواندن صنف ١٢ و ٥ ماه كورس ژورناليزم در افغان مديا سنتر و چند نوشته بي سرِ و پا نمي شود رهبر جمعيت شد، رهبري جمعيت تقوي ديني و سياسي و علم و دانش مي خواهد.
آقاي مراد، واصل نور خان مظلوم و ديگران را چيزي نمي گويم خودشان بهتر مي دانند.

جان سخن اينكه؛
بودنه با بودنه زاغ با زاغ
كند همجنس با همجنس پرواز

استاد عاليقدر!
شما كه مي فرماييد جمعيت نبايد ميراثي شود، حق بجانب هستيد، آيا گفته مي توانيد كه چه كسي ادعاي ميراثي بودن جمعيت را كرده و ريس فعلي را چه كساني و به چه شرايطي انتخاب كرده اند؟
آيا وقتي كه فرزند نابالغ تانرا در تركيب هيات مذاكره كننده به دوحه مي فرستاديد، همين فكر را كرده بوديد؟!
آيا به مغز متفكر ایتلاف نامقدس تان آقاي قانوني گاهي نگفتيد كه پنج فرزند و برادرنش را چرا برِ شانه هايً مردم سوار كرده است؟!
آيا در جمعيت جواناني بهتر از آنها نبود؟
آيا سرنوشت جمعيت تنها مربوط شما و همين چند كلاه گذار اطراف تان است؟!

استاد محترم! جمعيت مانند انجينير اسحاق، انجينير ايوب، نجيب الله لفرايي، عبدالاحد تارشي و... كدر هاي سياسي، نظامي و فرهنگي دارد كه مثل شما هزاران نفر را سوق و اداره مي كرد و برنامه مي داد و اكنون هزاران جوان مكتبي، متخصص و بيدار در صفوف جمعيت اسلامي براي اهداف اساسي آن ميارزه مي كنند و ميتوانند سر نوشت خود را خود رقم بزنند، شما نبايد پول وافر و قدرت كاذب تانرا كه در حقيقت ريشه در بيرون دارد معيار قرار دهيد و غره شويد.
جمعيت يك نهضت فكريست نمي شود با شهادت نامه هاي خيالي و افتخاري، افتخار رهبري آنرا حاصل كرد.

گناه صلاح الدين رباني فقط همين است كه پس از انتخابات ناكام در قدرت شريك نشد، از وظيفه اش استعفا داد، به منابع مالي بيروني نه گفت چون شما در مجلس هاي ارگ در موتر محب نرفت و به ساختار جمعيت منحيث يك حزب سياسي و عقيدتي پرداخت و شما و همركابان تان كه تشنه و معتاد قدرت و دولت بوديد و به مبارزه و آينده ايمان و باور نداشتيد به چنين اقدام مسخره دست زديد.
اكنون ديگر مردم چهره هاي تمام تان را مي شناسند و هرگز بر شما اعتماد نخواهند كرد.

جناب محترم استاد عاليقدر!
از خواب بيدار شويد و به آيينه نگاه كنيد.
الحاج استاد ستر جنرال عطا محمد نور رهبر جمعيت اسلامي افغانستان!

شیر شاه شهاب


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
عطا
ربانی
جمعیت
نظرات بینندگان:

>>>   آقای شهاب شما که هستید؟ چرا با تأخیر افشاگری می کنید؟ چرا زود تر ار از این اقدام نکردید؟

>>>   براستی که کسی که مفهوم ”جهاد” و عملکرد و کار بردش را ”اختراع” کرد، نابغه بوده. اینهمه ثروت، برای کسیکه ”جهاد” را با پای لچ، به قول شما، اغاز کرده بوده، مزایای واقعی ”جهاد” و دکانداری دینی را به نمایش میگذارد ولی مگر در فرهنگ جهادی/اخوانی چیزی به نام پاکنفسی و ازرم موجود است؟

البته، حساب شما اقای نویسنده از سایر ”برادران” و همسنگران شما جداست. شما قبل بر اینکه جهادی شوید، ضمیر پاک و محکمی داشتید و فلسفه ی جهاد که بر جمع اوری غنیمت استوار است، شمارا الوده نکرد. قلم تان نویسا

>>>   ازمعلومات مبسوط درباره دارایی های عطامحمد خان به اصطلاح نور تشکر.آیادر بین سران تنظیم های جهادی وسایر چهارکلاه های حاضر در صحنه کسی پیدا می شود که کمتر ازین دزد سرگردنه ثروت ودارایی داشته باشد؟ اگر وجود داشته باشد من نوکرش می شوم.

>>>   استاد عالیقدر !
طور تخمینی چند ملیارد افغانی از پول گمرک حیرتان را زده باشید ؟؟
استاد جللالتمآب!
وقتی چندین شبانه روز به امید مشرف شدن به پابوسی طالبان دردبی بودی ایا این سعادت دوجهان نصیبت شد؟
استاد استادا !
واقعا که چهاد کردی سندش همان ساعت های رنگارنگ بیست وچهل هزار دالری ات است

>>>   جناب شهاب!
باور کنید به چنان مرحله ای از بی باوری به جهاد و مجاهدین رسیده بودم که به یکبارگی میخواستم بالای هرآنچه به نام جهاد و مجاهد ختم میشد٬ خط بطلان بکشم. گرچه به فرموده شما:

«««اما جهاد مقدس براي اين درويش و هزاران تن چون من كه در راه جهاد و حفظ ارزش هاي آن و اقامه حكومت اسلامي و آزادي افغانستان، عمر و همه داشته هاي خود را فدا كردند، مانند شما و چند تن انگشت شمار ديگر، بركت و دست آورد نداشت و تنها آرامش وجدان و اداي مسووليت و اجر از طرف پرودگار نصيب مان شد.»»»

ما و شما قربانی ها دادیم و خون عزیزان مان و ملیون ها انسان درین راه ریخته شد٬ اما ثمره جهاد را تیکه داران چندی از قماش عطا نور نصیب شدند.

به مجاهدین واقعی که هنوز درین ماتم سرا تسلیم زر و زور نشده و مناعت نفس و پاکی وجدان را نگه داشته و دامن جهاد مقدس را مانند شارلتانانی چون نور و قانونی و دیگران آلوده نساخته اند٬ درود میفرستم.

نوشته های روشنگرانه شما هزاران انسان ساده لوح کشور؛ به خصوس نسل جوان را که از جهاد جز جنگ و ویرانی و کشتار و انفجار و انتحار و وجود صدها هزار بیوه و یتیم و معلول چیزی نمیدانند را به حقایق جهاد و مقاومت آگاهانیده ایشانرا از دام این دکانداران که خودرا میراثخوار جهاد و مجاهدین میدانند میرهاند.

شما با افشاگری جنایات این روسپیان سیاسی که بااستفاده از نام جهاد و مجاهدین٬ جز معامله گری بااستخبارات جهانی٬اندوختن زر و اندیشیدن پیرامون اهداف پلید روی ناف و زیر ناف چیز دیگری در بساط ندارند؛و ازین تجارت های نامشروع به زندگی ننگین خویش ادامه میدهند؛ نه تنها مردم را از دام ایشان میرهانید که اجر عظیم دنیوی و اخروی را نیز کمایی میکنید.

قلم انسانان با وجدان و آگاه ضمیر رسا باد!
برادر تان
سرور ندا

>>>   عطای لوگری از حماقت زیاد پشتوانه خود را تخریب کرد و با دوپارچه ساختن جمعیت سد حفاظتی خود را از بین برد و اگر فاشیسم فرصت پیدا کند در اولین اقدام ریشه های مالی و اقتصادی عطا را به تصرف خود می آورد و عطا توان دفاع از خود را نخواهد داشت.

>>>   عالیقدر محترم شیر شاه شهاب!
از حکایت تاریخی شمابه سختی میتوان فهمید که راستی طرفدار نهضت وجمعیت ومقاومت هستید ویا با جانب داری از یک جهت میخواهید اصل نهضت وحرکت جهادی ومقاومت ملی ومردمی را زیر سوال ببرید وچون گرگ در جلد وپوست میش جمعیت را پارچه پارچه جرح و تکدیر می نماید در چیز های که معلومات ندارم با شما مناقشه نمیکنم ان مواردی را که میدانم وشما دروغ بافته اید ویا به شما دروغ گفته اند باهم بحث مینمایم هنگامی که عطامحمد نور در جبهه امد هنوز دوسه سال به دوره ای عسکریش مانده بود واو قبل ازین که به جبه بیاید به صفت چریک های شهری مصروف پیکار بود وهمچنان کاکا نور محمد پدر عطا جان ان وقت اگر سرمایه دار نبود روز وروزگاری خوبی داشت تا انحد که به قول شما از بی بوتی به جبه رفته باشد نبود وجناب ذبیح الله خان شهید دران زمان هم بالای اقای نور اعتماد وباور کامل داشت ووظیفه ای تعلیم وتربیه ای عده ای از مجاهدین را به اوسپرده بودندازین بزرگوار های که می بینید هیچ کدام هم از ابتدا مال ومنال در اختیار نداشتند حتی ملیاردر های جهان از صفر شروع کرده اند گاهی مال ودارای اتفاقی وبا رنج ومحنت اندک بدست می اید اما اینکه گفته اید نور ۹ بلند منزل در دبی و۲۴ خانه در ترکیه دارد یک دروغ محض وافترای بیش نیست ایها همه دروغ های تافته وباهم بافته ای رقیب های نوراست هرچه شهرک خالد ابن ولید همه به مجاهدین مستحق وبی بضاعت توزیع گردیده ویک مقدار پول نا چیز بخاطر اعمار سرک وپارک ها و... گرفته شده ویک منطقه ای ابرومند برای بلخ وکل کشور محسوب میشود از نه خانه ای دبی یک خانه ای نشیمن شخصی ان واقعیت دارد وباقی اگر راست است چرا سند ارایه نمیکنند ویا به خانه های ترکیه کدام سند دارند باید نشان دهندرهبر جمعیت مانند هر رهبر تنظیم های دیگر بشر بودند ومعصوم نبودند خطا ها واشتباهات بسیاری از ایشان سر زده یکی ان مخالفت شدید وفشار های بیمورد بالای قهرمان ملی بود در یکی از روزها جناب مارشال صاحب که روابط خوب باجناب استاد داشتند از مسعود خواهش میکند که چرا یک مرتبه نزد ریس جمهور نرویم ومشکلات خودرا با ایشان از نزدیک در میان نگذاریم و...مسعود میگوید بسم الله حرکت میکنیم پرواز میکنند در میدان هوای فقط یک دریور را بخاطر بدرقه ای مهانها فرستاده بودند وچون در بدخشان در دار الریاسه میرسند که جلال جان انجا نشسته از عقب میز یک دسته با مهمانهای ریاست جمهوری دست میدهد وبعد از یک ساعت ونیم جناب رهبر تشریف می اورند ودو ساعت گیله وگذار ها امر مسعود کسب اجازت مینمایددر حالی که شام است وپرواز خطر دارداقای رهبر نمیگویند که شب باشید نا وقت است با وجود فشار حنگ بالای مسعود برایش پول وامکانات هم نمیدهند وقتی در تخار می رسند مسعود یک نگاه معنی دار بسوی مارشال مینماید به این معنی که دیدی تو مرا ملامت میکردی که فاصله میگیرم ونزد رهبر نمی روم نظر به خواهش خودت رفتیم وهیچ ثمره وحاصلی بدست نیامدومارشال مرحوم ومغفور دست های خودر به شوخی بالامیکند ومیگوید من تسلیم بچه ای دوست محمد خان چرا اقای شهاب که این همه سنگ را بجانب نور وشاداب ونقیب زاده پرتاب مینمایند از صلاح الدین ربانی نمی پرسند که انهمه امکانات جمعیت ودولت و.... را که گرفتید کجا شد حیف است به این قضاوتهای مغرضانه
گل نبی عیدی زاده

>>>   جمعیت اسلامی افغانستان در ابتدای تاسیس ان به مثابه یک نهضت و گردان سیاسی با اندیشه ایجاد دولت اسلامی پا به عرصه ی وجود گذاشت اما این حزب پاکیزگی و عفت خود را در پیشگاه مردم افغانستان از چند جهت از دست داد. اولا فعالیتهای تروریستی این حزب در وجود احمد شاه مسعود و یارانش در زمان داود خان و بعدا جا گرفتن در اغوش سازمان سی ای ای و ای اس ای امریکا و پاکستان بعد از انکه قوتهای نظامی شوروی بنا به دعوت جمهوری دموکراتیک افغانستان برای کمک نظامی برای جلوگیری از فعالیتهای تروریستی از خاک پاکستان علیه دولت وقت به افغانستان امدند. امدن شوروی ها در ان روز ها برای امریکاییان پاکستان و برای رهبران فراری احزاب سیاسی اسلامی افغانستان بهترین شانس برای همه جوانب برای کسب پول قدرت و ایجاد سیستم مافیایی مذهبی بود و هر انسان نیمه باسواد میداند که چرا امریکاییان در جنگ افغانستان علاقمند بودند.
شهاب صاحب از کثافت کاری های عطا نور لیست داده است ولی از کثافت کاری های احمد شاه مسعود و استاد ربانی لیست ارایه نکرد ه اید ولی مردم اسناد فراوان در مورد این دوشخصیت دارند که چگونه روی سرنوشت هزاران زن و مرد و کودک این کشور بازی کردند.ازفعالیتهای قطاع اطریقی و تروریستی اقای مسعود که کار شان سرقت قطار های اکمالاتی افسوتر حیرتان - کابل بگذریم از ناکامی مطلق این جنرال نامنهاد در برابر گلبدین پاکستانی و فرار اقای ربانی در ایام جنگهای کابل از مرکز به صوب نا معلوم و تنها گذاشتن شهریان کابل زیر راکتهای راکتیار یاد کنید اگر شرم تان میاید مردم حافظه خوب دارند و من یکی از انها استم.
اقای شهاب ...
مردم افغانستان متدین و مسلمان اند انها با اطمینان خاطر در زمان پرچمی ها به اجرای مراسم دینی و فیستیوالها میپرداختند . هیچ نوع ترس از انتحاری و بمب های چسپکی نبود ... شیعه در تکیه خانه های شان سنی ها در مساجد و خانقاه هایشان و اهل هنود در عبادتگاه های شان همه با ارامش خاطر بدون ترس اعیاد خود را جشن میگرفتند ولی از روزیکه شما افراد شوم مسلمان نما به قدرت رسیدید دمار از روز گار مردم برامده است و عامل اصلی ان شما افراد بیسواد و ملایان استید.
طرد معلم عطا نور و یا قانونی معنی انرا نمیدهد که باقی شما مردمان پاک طینت و شریف استید. مردم کابل راکتهای شما را که در زمان نجیب از شمالی بر شهر کابل فیر میکردید فراموش نمیکند هر روز یک جمعیتی تروریست بنام الله و اکبر از میان کوه ها راکت کور فیر میکرد و این راکت بر فرق طفل و مردم بیچاره میخورد. و شما امروز با بیشرمی از انسان بودن احمد شاه مسعود و استاد ربانی یاد میکنید؟؟؟
شهاب جان
اینکه شما جمعیتی ها در بین خود چه میکنید و کی را شاه و کی را گدا میسازید کار خود تان است ولی به لحاظ خدا از سر کل مردم بیچاره که از دست شما تباه شده اند دست بردارید.خداوند نام مسعود و ربانی را برایتان زیارتگاه جمعیتی ها بسازد ولی در بین مردم به اندازه یک سوزن هم جا ندارید.
شما امدن شوروی را تجاوز میگویید پس امدن امریکاییان را چه نام میگذارید؟؟؟ شما که اینقدر با سواد استید فرق میان مهمان ناخوانده و مهمان دعوت شده را نمیدانید؟؟اینقدر حافظه تان ضعیف است...خیر میتوانید با مراجعه به اثار و نوشته های متفکرین در بخش های حقوق بین الدول و امور بین المللی رفع مشکل نمایید.
شما در افشای جنایات اقای نور خیلی دیر کردید . اگر او کودتای درون حزبی نمیکرد عطا نور باز هم نورچشم تان بود و از او قهرمان جهاد و دوران مقاومت یاد میکردید.تنها عطا نور دزد نیست لیست دزدان جمعیتی و شورای نظار خیلی طویل است...
شما از چشم پوشی های استاد در برابر سو استفاده های برادر جهادی تان شاداب حرف زده اید فراموش نکنید که خود ربانی صاحب فایل پر از سو استفاده ها از پولهای امدادی عربها و امریکاییان که از طریق پاکستانی ها بنام سهمیه داده میشد دارد....بنیاد جهاد شما چور کسب ثروت و شهرت بوده است و اینرا زمان بعد از انکه در سال های ۱۹۹۲ و بعد از کنفرانس بن ۲۰۰۲به قدرت تکیه زدید و پستهای دولتی را مثل مال پدری تان اشغال کردید ثابت ساخت. سرنوشت دگر احزاب اسلامی بهتر از شما نیست....
امروز شما طالبان را تروریست خطاب میکنید در حالیکه انها مثل شما مدعی اند که علیه اشغالگران کافر جنگ میکنند چیزی که شما در سالهای ۱۹۸۰ بخاطر امدن روسها به افغانستان میگفتید...پس چنین نتیجه گیری میشود که هر که بنام دین بیرق بلند کرده است تروریست است چه شما بوده اید و یا اکنون طالب و داعش است.
مردم افغانستان همه بهتر از شما اسلام را میدانند و مسلمان اند ضرورت به شما دزدان جهادی ندارند که مال و نان شانرا دزدیده اید...پس بروید و کوله بار خود را گرفته و از این دیار بروید و به اغوش حامیان غربی امریکایی و عربی تان باز گردید...
نایاب سیستانی

>>>   تا که تاجیکها چای ناخورده باشند هیچ امیدی نیست زیرا تاریخ نشان داده که این رقاصان چیزی نمی توانند

>>>   چای ناخوردهګان از بخارا اشکار اند!

>>>   جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه--- چو ندیدند حقیقت ره بیگانه زدند.
یک عمر متحد طالبان و ببرک و پرچمیها و کمونیستهای ورشکسته بر علیه آمریکا شعار داده و ضدیت کردیم بجایی نرسیدم و از این به بعد هم نخواهیم رسید. الحمدولله مسلمانیم.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است