برای کسانیکه دهان شان بوی چاکلیت ارگ می دهد
 
تاریخ انتشار:   ۲۲:۰۶    ۱۴۰۰/۱/۷ کد خبر: 166695 منبع: پرینت

برای کسانی که دهن شان هنوز بوی چاکلیت ارگ می دهد!
آنهایی را که مثل گربه در بغل شان گرفته و نوازش می کنند از روی مردم دوستی و وطن پرستی نیست بلکه برای خاموش کردن آتش غیرت توست که مبادا سر بلند کنی!

20 سال ما را فریب دادند و در 20 سال جنگ های مسلحانه را تحت نام طالبان و کوچی بر ما تحمیل کردند و در مسیر راه و هر سرگردنه، ما و مردم ما را سر بریدند و هیأت های حقیقت یاب موهوم تشکیل دادند جنگ تنها در بهسود و کجاو، جلریز و ارگو و جغتو و غور و کهندژ، جاغوری، ورزگان، بدخشان و...، نبود بلکه در تمام شاهراه ها و سرگردنه ها و شهرها و قریه ها بود و پشت تمام این جنگ ها تنها ارگ نشینان بود و تو هنوز امیدواری که در بدنه ی قدرت سهم داری اما اینگونه نبوده و نخواهد بود، بیش از این خودت را فریب مده و بیدار شو!

مگر جنگ و تهاجم بر مدنی ترین مردم در میدان دهمزنگ، دادخواهی تبسم، مصلای شهید مزاری ره، باقر العلوم، مسجد امام زمان، ورس کوثر و...، جزغاله کردن عروس فیروز کوه و...، را از یاد برده ای؟!
بیست جنگ ارگ علیه مردم هزاره را دیدی ولی باور نکردی!

دیدی که چگونه برای خاموش کردن آتش غیرت و شهامت شما، گله ی از مشاور را ساختند. دیدی که چگونه صدای رسای عدالتخواهی تو را با دکوراسیون معاونت دوم و نوازش نا رهبران خفه ساختند!.
دیدی که ارگ برای نابودی زبان و فرهنگ و ادبیات و تاریخ تو جنگ را تحت عنوان کوچی و طالب و راهزن و دزد و منگ رهبری و مدیریت کرد و دیدی که سهم هزاره ها از کمک های جهانی صفر بود؟

مگر ندیدی که به دستور ولسمشر شما را از تمام وزارتخانه ها، ادارات و...، با بی شرمی روفتند و کاملا تصفیه کردند؛ خوب جنگ است و اینگونه اعمال تصفیوی را با خود دارد و شما هنوز بر این باور هستید که جنگی در کار نبوده است و هنوز دارید در حق مردم تان اهمال و اغفال می کنید و فقط خود نمی بینید و شاید خود در این جنگ منافقانه شریک هستید و انکار می کنید!

اما شما بیش از حد سعی می کنی صادق باشی و این صداقت و راستی شما و خوش باوری شما سبب شد که ارگ در این جنگ، ملیت اش را بر شما تحمیل کند و بین شما و تاریخ و فرهنگ و ادبیات شما فاصله ایجاد کند!
هنوز دهانت بوی چاکلیت ارگ می دهد و به خود دل می دهی که حق شرکت شما در قدرت محفوظ است‌‌؛
نه خیر هنوز هم در خواب نوشین غفلت هستی ‌و نمی دانی که به کدام سو روانی!

بیست سال است که جنگ را تحت عنوان طالب، داعش و کوچی علیه رشد و تعالی و دانایی شما و مردم تان مدیریت کردند، فکر نکنید تحمل شما را در این آب و خاک دارند و عاشق چشم و ابروی تان است، نه اینگونه نیست؟!

حقیار


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
داعش
کوچی
حکومت
نظرات بینندگان:

>>>   برای کسانیکه دهان شان بوی هژده نوع گوشت میدهد!
اگر از حق نگذریم همی حقیار حق گفته حق تلخ است اما ثمر شیرین دارد1
ر

>>>   حقیار حقیقت را بیان کرده ما باید بیش از این خودمان به خواب نزنیم و فکری برای آینده و احقاق حق وجایگاه اجتماعی و فکری برای نجات مردم و فرهنگ مان بکنیم و به دست از این خوش بینی برداریم

>>>   این رهبران بی خرد و جاهل حتی حاظر به پیشکش کردن حرم های شخصی خود به پیشگاه فاشیسم قبیله هستند چه رسد به قوم و افراد و در نهایت علیپور قهرمان.

>>>   ما را قرن هاست که فریب داده اند و مغز هایمان را هم با فانتیزی های شان مسخر. حالا عادت کرده ایم که نه تنها فریب بخوریم بلکه خود هم در فریب دادن خود شریک باشیم.
اینهایی که شما را درین ۲۰ سال نه بلکه ۴۰ سال اخیر سوپر فریب داده اند همان گرگ هایی اند که با لباس میش آمده اند و می دانند که فریب دادن ما کدام کار فوق العاده نیست.
آتش خاوری

>>>   غنی تمام روز در ارگ حق نواحی مردم را مهمانی می دهد تا در قدرت دوروزه بماند .....به این دروغگو و فریب کار در زمان کمپاین می گفت ما اهل کار را به اهلش مسپارم دروغ است فقط به خاطر بقای قدرت

>>>   این گرگ سالهاست که با گله آشناست

>>>   حقیار صاحب حق دارد که حق بگوید چون حقیقتا که حق پنهان نمیماند
حق گوی

>>>   مردم هزاره با برادران پشتون خود هیچ مشکلی ندارد اما این دولت اشرف غنی فاشیست است که می خواهد بین اقوام اختلاف ایجاد کند. غنی با سیاستهای شیطانی خود آبروی مردم پشتون را هم برده است. او مردم هزاره را مجبور می کند که در برابر پشتونها و دولت آمریکایی اش بایستد. اشرف غنی دشمن مردم افغانستان است که با نیات شوم خود می خواهد خانه جنگی راه بیاندازد. مواضع اشرف غنی چیزی نیست که نیاز به تحلیل و توجیه داشته باشد او به صراحت علیه مردم غیر پشتون در سخن و عمل قد علم کرده است. ما از اشرف غنی هیچ توقع و گله ای نداریم چرا که گله از دشمن غیر معقول و غیر عقلایی است. ما از سران اقوام تاجیک، ازبک و هزاره گله مند هستیم که چرا در کنار دشمن خود نشسته و کمر او را علیه مردم غیر پشتون می بندد.

>>>   روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیده‌ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطره‌ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
شعر از پروین اعتسامی
محمدی از کابل


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است