زمامداران قوم برادر پشتون در طول تاریخ هرگز نخواسته اند اندک کاری برای ملت سازی و ملت شدن انجام بدهند. تمام زمامداران قوم برادر پشتون فقط برای بقای خود، خانواده و قبیله شان خدمت کرده اند | ||||
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۷ ۱۴۰۰/۱/۸ | کد خبر: 166700 | منبع: | پرینت |
ما در کشوری زندگی می کنیم که هویت اتباع آن فردی شناخته شده و اصطلاح هویت ملی هنوز در این کشور بیگانه است. برای روشن کردن مساله ضرور است مکثی بالای مفاهیم هویت فردی و هویت ملی بنماییم تا بهتر بتوانیم نقش فردی فرد و هویت ملی فرد یا اتباع را درآن به مقایسه بگیریم.
روشن است که هویت انسانی یک مقوله اجتماعی است. همه انسانها به هنگام تولد، فارغ از اینکه در کجای زمین به دنیا میآیند یا از چه تعلق قومی و قبیلهای برخوردارند، دارای ویژگیهای یکسان انسانی، در میان انواع موجودات زنده هستند و هیچ گونه تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند؛ بنابراین، مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل میگیرد، کاملاً اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون و نژاد و رنگ پوست وغیره ندارد.
مشخصه هویت، مجموعهای از تعلقات مادی و معنوی انسان است که اصول آن از قبل شکل گرفتهاند. مثلآ اگراز ما بپرسند که ”تو کیستی؟ یعنی بخواهند که شما هویت خود را توضیح دهید، هر یک پاسخی را که برگرفته و متاثر از اصالت، ذهنیات، تربیت و بافت فرهنگی مان است، بیان میداریم، از جمله خواهیم گفت: ”من از افغانستان هستم“، ”من تاجیک, ازبیک, هزاره یا پشتون هستم“، من انسان هستم“، ”من کارمند هستم“، ”من جوان هستم“ و امثالهم.
تعریف اساسی هویت به معنی "چه کسی بودن" است و از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن و شناسانده شدن به چیزی یا جایی برمیآید. برآورده شدن این نیاز، "خودآگاهی" فردی را در انسان سبب میشود و ارضای حس تعلق میان یک گروه انسانی، خودآگاهی جمعی و مشترک یا هویت بومی یا ملی آن گروه انسانی را تعیین میکند.
لذا هویت در قالب فردی و ملی قابل تعریف است. هویت فردی شامل ویژگی های شخصیتی یک فرد است که این ویژگی ها موجب تمایز او از دیگری می شود. در حقیقت ابعاد مختلف شخصیت یک فرد هویت آن فرد را مشخص می کند و اما هویت ملی عبارت است از باز تولید و باز تغییر دایمی الگوی ارزش ها، نمادها، خاطرات، اسطوره ها و سنت هایی که میراث متمایز ملت ها را تشکیل می دهند.
هویت ملی مفهومی است که سعی می کند تعارضات موجود در هویت های گروهی را به نوعی کاهش داده و آنها را در ذیل یک هویت بالاتر یعنی هویت ملی همگرا سازد. از اینرو هویت ملی در نهایت جنبۀ غالب و مسلط دارد و سایر خرده هویت ها در ذیل آن قرار می گیرند.
برای هویت ملی وجوه ها و مشترکاتی چون: خانواده, زبان, زادگاه و سرزمین, تاریخ مشترک, عقاید, سنت ها و ارزش ها فاکت های اساسی شمرده میشوند.
هویت ملی, هویت یا احساس تعلق فرد به یک دولت یا یک ملت است. یک حس مشترک که مردم به یک وحدت کلی درک میکنند که نمود خود را در سنتها، فرهنگ یا زبان سیاست نشان میدهد.
هویت ملی در شکل مثبت آن میتواند به مهین پرستی که با غرور ملی و احساسات مثبت به کشور مشخص میشود همراه دانست.
چرا افغانستان کشوری با اقوام و اتنیک های مختلف در طول تاریخ پر از فراز و نشیب خود نتوانست ملت شود؟
چرا حساسیت های قومی و هویتی, این کشور را همیشه دستخوش ناملایمات و تا پرتگاه سقوط سوق داده است؟
چگونه کشور های دیگر و اقوام دیگر سرزمین ها, توانستند که ملت شوند؟
شاید از اینگونه سوالات دها و صد های دیگر را هم داشته باشیم که جوابش را تا هنوز نیافته ایم و اینجاست که بجان هم می افتیم, همدیگر مانرا مقصر میشماریم, همدیگر مانرا طرد میکنیم, می کشیم, فراری میسازیم و هر آنچه زشتی و بدی است در حق همدیگر مان دریغ نمی داریم.
اگر به جواب این سوالات بصورت موجز بپردازیم نکات آتی, میتواند موانع اصلی در ملت شدن مردم این سرزمین نقش داشته باشد.
1- افغانستان در تقاطع تقابل دو ابر قدرت آنوقت امپراطوری بریتانیا و امپراتوری تزار روس شکل گرفت که این دو قدرت جهانی افغانستان را به کشور منفعل تبدیل کردند.
2- بافت قومی کشور که متشکل از اقلیت های اتنیکی است. این اتنیک ها دارای زبان, فرهنگ, تاریخ, مذهب, بافت و ساختار های منحصر بفرد خود شان هستند که وجهه های مشترک نتوانسته آنها را در طول تاریخ ملت بسازد.
3- سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن انگلیس, روس و غیره, اداره و زمام قدرت را همیشه بدست یک قوم سپرده و حتی تا زمانه هایی نه چندان دور هم از حضور دیگر اقوام در این سرزمین انکار میکرده اند.
4- زمامداران قوم برادر پشتون در طول تاریخ هرگز نخواسته اند اندک کاری برای ملت سازی و ملت شدن انجام بدهند. تمام زمامداران قوم برادر پشتون فقط برای بقای خود، خانواده و قبیله شان خدمت کرده اند.
در حالیکه اقوام دیگر در دولت, سیاست و اقتصاد کشور سهیم نبودند و جبر و بیعدالتی های فراوانی را متحمل گردیده اند, اینرا نباید ناگفته گزاشت که این زمامداران بیشترین ظلم و صدمه را هم به مردم عادی و عوام پشتون روا داشته اند. بیسوادی, فقر, مرض, کوچی گری و دها عامل دیگر که مردم عادی این قوم همیشه از آن رنج برده اند.
5- دین و مذهب هم برای ملت نشدن در افغانستان نقش منفی و غرض آلود بازی کرده است. ملا ها و مولوی ها همیشه در خدمت دربار و معاش خور و بلی گوی دولت مداران ظالم پشتون بوده اند. با تبلیغات سو و دادن ذهنیت فریب کارانه و به مردم آنها را از آگاهی دور میداشتند و پادشاه را به مردم سایه خدا معرفی کرده و واجب ا لاحترامش میدانستند.
6- بیسوادی و عدم آگاهی مردم از سیاست و قضایای کشوری و جهانی. چنانچه ظاهر شاه با همین سیاست مردم را چهل سال گوسفند وار نگهداشت و خود چوپان شان شد, که دولت مداران بعد از او هم کاری بهتر از ظاهر شاه در این چند دهه انجام ندادند. دولت مداران افغانستان همیشه دهن را پر میکنند و با دغدغه در سخنرانی و گفتارشان از ( ملت افغانسان) میگویند, مگر با حلوا گفتن دهن شیرین میشود؟
بخاطر ملت شدن در قدم نخست باید عدالت و برابری واقعی برقرار گردد, البته که درتمام سطوح و در عمل نه در حرف.
از بین بردن تبعیض و نابرابری های قومی, سمتی, مذهبی, جنسی, زبانی و غیره که زمینه را برای مشارکت همه ساکنین کشور با درنظرداشت شایستگی, علمیت, کاردانی, وطن پرستی و تجربه مساعد سازد.
ایجاد فضای همدیگر پذیری, برابری اجتماعی, تقسیم عادلانه ثروت و مشارکت تمام باشندگان کشور در سیاست, اقتصاد و روز مررگی های حیات.
حفیظ حازم
>>> تمام ریشه اش در بیسوادی است
>>> اقای حفیظ حازم..
قبل از همه سعی کنید که جامعه را با سواد بسازید. اکثریت مطلق افراد ساکن کشور از نعمت سواد بی بهره اند.در این روز ها اصطلاح کمونیستهای بهشتی در رسانه ها مروج گردیده است من سعی کردم که علت این لقب را دریابم. بعد از تحقیق دریافتم که چرا عده ای از دوستان حزبی ها را بهشتی مینامند حق دارند من بر نامه های اموزشی و برنامه های وسیع دولت حزبی ها را در قسمت محو بیسوادی مطالعه کردم . واقعا که انها در این راه پیشگامترین در طول تاریخ معا صر کشور بودند به همین ترتیب برنامه های اقتصادی شان که میخواستند با حضور مستقیم دولت در اقتصاد و با حمایت از سرمایداران ملی چرخ اقتصاد و پیشرفت افغانستان را به پیش ببرند ولی با مقاومت جدی دشمنان خارجی و ار تجاع داخلی به کمک روحانیون و اخوانی های مرتجع همه نقشه ها نقش بر اب شد. اگر همان برنامه ها اکنون واقعا مورد اجرا قرار گیرد مردم باسواد شوند و به حقوق شهروندی خویش پی ببرند دگر این چوپانان گرگ صفت نمیتوانند که دد صفت بوده و توده ها را بدرند.
سعادت
>>> شوربختانه نخبگان سیاسی و رسانه ای ما در این بیست سال اخیر مخصوصا بعد از آمدن مدیا در حال لجن پراکنی و نفرت پراکنی به همدیگر هستند و آنچنان تخم کینه و نفرت را بر علیه همدیگر و قومیتهای یکدیگر انجام داده اند که تا قرنها هم این مردم با هم جور نمی شوند
جالبتر که همین نخبگان که خیر سرشان تحصیلکردگان هستند و مردم را باید از قومی قبیله ای بودن خارج کنند به نفرت پراکنی به شدت اصرار دارند و بعد از هر انفجار یا انتحار شروع میکنند به گفتن اینکه خدایا ما چرا ملت نمیشویم و میگویند حتما کار همسایه هاست چون مردم افغانستان هیچ مشکل ندارند ولی شما رسانه ها اصل کار هستید
>>> اگر تعصب ندارید و واقعاً به وحدت ملی همه اقوام فکر میکنید پس بگذارید هر کس هویت اصلی خودش را تبارز بدهد و نام ملی تمام شهروندان کشور یک نام غیر قومی باشد۰ اوغان یعنی پشتون و خود یک نام قومی است نه نام ملی۰
تواگر پشتون هستی، خوب پس حق داری اوغان یا افغان باشی و با آن من مشکلی ندارم و آفرینت۰ ولی اگر پشتون نیستی و فریب این تمامیت خواهان را بنام ظاهری وحدت ملی خوردی پس افسوس به حالت۰
بلی، یکتعدادی خر هائی هم هستند که داوطلبانه خودشان خود را خر سواری این تمامیت خواهان میسازند و دعوا دارند که ما هم افغان اوغان هستیم۰ حیف حیف۰۰۰
>>> وحدت ملی کلچه نیست که در زیر خیمه لویه جرگه ویا از طریق وزارت اقوام و قبایل بزور توزیع شود۰
غیر پشتونهای ساده دِلی که از روی سادگی و خوبی خود را افغان مینامند، باید بدانند که فردا روزش که رسید، باز هم پشتون افغان اصیل میباشد، و با کوچکترین اعتراض که اگر انجام دهند، آنها افغان نا اصل میباشند، لهذا فریب بیجا بنام وحدت ملی باید نخورند۰
پشتونها تمامیت خواه هستند، به وحدت ملی واقعی باور ندارند، و بهترین کاری که میکنند به زور و به ریا همه را یکسان نام میگذارند، و این یکسان سازی جبری، آنهم بنام قوم خودشان را وحدت ملی تلقی میکنند۰ ماده چهارم قانون اساسی خود به مکر و ریا بالای مردم تحمیل شده و محتوای آن دروغ محض است و یک خیانت است۰
وحدت ملی این شکل بدست نمی آید۰ کار و مبارزه درازی در پیشرو داریم۰
>>> افغان یعنی پشتون۰
یک نام قومی است و از طرف دیگران به پشتونها اطلاق میشد و میشود، مانند پتان، پتهان اوغان، درحالیکه خود پشتونها به خود پشتون یا پختون میگویند۰
اگر در تذکره یا در پاسپورت ما در گذشته غلطی کرده اند، آن غلط ها سبب نمیشوند که ما خود را فریب دهیم و هویت جعلی را قبول کنیم۰ ما افغان نیستیم و آن غلط ها همه نتیجه خیانت های حکومت های خائن گذشته است و باید در آینده اصلاح شوند۰ افغان یعنی پشتون و ما افغان نیستیم۰
>>> هیچ پشتون به قوم خود خدمت نکرده ولی به دیگران فوق العاده خدمت نموده است
>>> تازمانیکه تعصب از بین نرود هیچ ملت سرفراز نخواهد شد
>>> اقای حفیظ حازم نوشته شما سراپا گنده وعاری از حقیقت و واقیعت عینی جامعه افغانستان است اولن مسایل تبعیض را اشخاص و افراد با سواد همچون تو. دامن میزنند بی تفاوت است که پشتون است ویا تاجک ویا هزاره ،تنها پشتون ها تبعیض وقوم پرستی را دامن نمیزنند اشخاص و افراد است که در برادران تاجک مان و براران هزاره مان این موضوعات را بسیار با کم وکیف اش دامن میزنند مثال بسیار برجسته اش همین صحفه افغان پیپر بخوانی و. نظریات که اشخاص و افراد اراههٔ میدهند همه زیادتر به مخالفت به برادران پشتون ما توهین و. تحقیر میکنند. و اما علمای دین مخالف با ایت نظریات میباشد علمای دین از احکام خدا ورسولش به مردم توضیعات میدهند نه از تبیعض وقومگرایی ، سخن تو سخن کمونستان است و کوشش کن عاقلانه بنویسی و عادلانه قضاوت نمایی.
عبدالله ریحان
>>> برادرحفیظ درست گفتی وصحیح اما کوگوش شنوا وچشم بینا که سخن حق رابشنود وحقیقت را درک کند. مگر خدای پاک جل جلاله این حاکمان ظالم را هدایت کند.
محمدعلی هزاره
>>> افغان پیپر لطفآ از موضع گیری مقابل پشتو ها بگذرید به نفع تان نه خواهد بود شما دسته تبر هستید برای دشمن.
زلمی
>>> آقای حفیظ حازم!
میشود گفت که تقریباً بیشترین حقایق را بیان نموده اید اما با آنهم وزنۀ انتقاد تان بیشتر بسوی برادران پشتون بوده است که مفهوم و اهمیت نوشتۀ تانرا زیر سوال میبرد، این در حالیست که سایر ملیت ها، منجمله آنانیکه خود را علم بردار تاجیک در کشور میدانند، در کتمان هویت بسا اقوام یا بهتر گفته شود، در اداغام بسا اقوام به خود دست بالایی داشته اند که خود نشاندهندۀ هژمونی قومی بوده و در این راستا نمیتوان تاجیکها را از پشتون ها جدا نمود، اینان دو روی یک سکۀ هژمونی اند. حتی به صراحت میتوانند بگویم که در تعصب و خود کامگی، تاجیکان دستان پشتونها را از پشت بسته اند، این واقعیتی است که نمیتوان از آن انکار نمود. نا گفته نماند که طرف این حرفها عوام تاجیک و نخبه گان این ملیت نیستند اما روشنفکر نماهای تاجیک که همه ارزش ها را از دوربین تیرۀ شان می بینند چانان ماجرا جو اند که در تنهایی حتی با خود درگیر میشوند، خداوند این عناصر را هدایت نیک نماید.
میهن زرغون
>>> افغانستان هنوز ملت نشده است ملیت ها اند همه اقلیت ها اند.درتذکره های برقی بعد ازقوم باید ملیت ذکر میشد نه ملت.مردم را فریب میدهند.افغان سازی یا(پشتونیزه سازی)میکنند.
>>> عزیزانم ! هیچ کس هیچ کس را مجبور نکرده که بیا از تاجیک یا هزاره یا ازبک جدا شو و نام خود را قوم دیګر بنویس . این کسانی که میخواهند هویت قومی خود را باه دلیلی که دارند در تذکره بنویسند مربوط به تصمیم خود شان بوده که روز ها در پی حصول آن دویدند و تقاضا نمودند تا اینکه به مقصد رسیدند . هیچ کس در اداره احصائیه کسی را مجبور نمی کند که هویت خود را این و یا آن بنویس . هر کس آزاد است هر بخواهد بنویسد . حالا همین شما روشنفکران هستید که میخواهید به زور مردم را وادار کنید تا به شمار قوم تان هویت خود را ثبت کنند تا شمار تان افزوده شود . چرا از کسانی که خود را از کنار تان جدا می کنند نمی پرسید که چرا این کار کردید . حکومت و اداره احصائیه حق ندارد هویت یک کسی را تغیر دهد و به هویت دیگری بگذارد .یک بار به بینی تان دست بکشید و بعد پشت پشک بدوید . این شما مدعیان هستید که نمیگذارید هرکس هویت خود را داشته باشد . این مردم از افغانستان نمی برایند و یا پشتون هم نمی شوند . مطابق تعریف قوم میخواهند هویت خود را داشته باشند همچنانیکه شما با همان تعریف قوم هستید . این اقوام بزرگ در امتیاز نه تاجیک هستند ، نه ازبک و نه هزاره ، ولی در امتیاز گیری باز در ثبت و شمار این اقوام حساب می شوند . این ها دیگر ازین حساب و کتاب بیزار شده اند . بگذار هیچ امتیازی نداشته باشند صرف همین امتیاز هویت شان برای شان کافی است . این مدعیان قوم به خاطر خود هیاهوی به راه انداخته اند نه به خاطر این اقوام کوچک . لقای تان به بقای تان .
>>> مهین زرغون در اصل هیواد شینکی است۰
>>> پشتو تولنه ، ارگ ، وزارت قبایل و قوم ها باید بیایند و چند کلمه را تعریف کنند.
۱ قوم چیست ؟
چه وقت یک مجموعه قوم نامیده میشود؟
شاخصه های قوم شدن چیست تا با پوره کردن همان معیار ها یک مجموعه را به نام قوم بشناسیم.
قبیله چیست و معیار های قبیله شدن چیست؟؟؟
طایفه چیست؟
عشیره چیست؟
اقوام لوی پکتیا و لوی ننگر هار و لوی کندهار گدام اقوام اند و چرا در لست تذکره نیستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کوچی چیست؟؟؟؟؟؟
چه وقت یک فرد را میتوان کوچی نامید؟؟؟
شاخصه ها و معیار های کوچی بودن چیست؟؟؟؟؟
آیا کوچی گری یک شغل و پیشه است ؟؟؟؟؟
اگر کوچی ها ده نشین شوند چه ضرری عاید کشور میشود؟؟؟؟؟؟
>>> من در ایران متولد شدم
ولی هربار که میخواهم اخبار وطن را جویا شوم و سر به رسانه ها میزنم همیشه صحبت از قومیت است و این آن را اوغان میگوید آن یکی مغول میگوید آن یکی می گوید برو تاجیکستان .تمام اینها اعصابم رو خورد می کند.در ایران همه قومیتها چطور با هم جور هستند؟چرا همه اینها فقط به نام و پرچم کشورشان فکر می کنند تازه خیلی علاقه هم به قومیتهای کشورشان دارند و عاشق رسم و رسوم قومیتهای دیگر کشورشان هستند چرا باید ما اینطور نباشیم؟
هر روز تلوزیون ایران ده ها برنامه راجب قومیتهای مختلف و قشنگ پخش میکند و من فقط حسرت میخورم
>>> ///چرا حساسیت های قومی و هویتی, این کشور را همیشه دستخوش ناملایمات و تا پرتگاه سقوط سوق داده است؟
چگونه کشور های دیگر و اقوام دیگر سرزمین ها, توانستند که ملت شوند؟
جواب: چون افغانستان و پاکستان کشورهایی استعمار ساخته هستند.
افغانستان را از ایران و پاکستان را از هند
جدا کردند و برای آنها تاریخ و پیشینه جدا ساختند
و برای هر کدام مشکلاتی به ارث گذاشتند
برای افغانستان شکاف قومیتی و خشخاش و برای پاکستان کشمیر و ایدئولوژی مذهبی تفکیکی از هندوستان ،،،
>>> پدران اگذشته افغانستان فکر کردند یک سرزمین را اسمش را کشور بگذارند کار تمام است؟؟!!!
كشور بودن اول نيلز به ملت داشتن دارد و ملت نياز به تاريخ ،، تاريخ واقعي ،،، افغانستان نه ملت سازي شده نه به اين راحتي مي شود
هزار سال طول مي كشد ،تمام
>>> بار هاگفتیم که ما افغان نیستیم شرم جهان نیستیم ما در ایران مرکزی هستیم تحت اشغال انگلیسی هستیم ما همکار استعمار نیستیم قاتل مردم بی گناه ایران مرکزی نیستیم ما گدای گندم های هندو ها نیستیم ما هرگز افغان نیستیم ما شرم جهان نیستیم
حکومت نازی های افغان با حمایت انگلیس و آمریکا و هم پیمانان شان نمیتواند ادامه داشته باشد در سرزمین های ایران مرگزی
در کجای این جهان پول یک کشور به نام یک قوم بدوه است ؟؟ حتی نازی های آلمان هم چنین کاری نکردهند چرا پول کشور ما به نام قوم افغان است؟؟
چرا در کشور که دو زبان رسمی است نام یک نهاد دولتی به زبان پارسی دری نیست ؟؟ به انگلیسی هندی فرانسه ای عربی است اما به زبان مردم بومی این سرزمین نیست ؟؟ چرا ؟؟ اسناد ناملی تان به همه زبان های یاد شده است اما به زبان پارسی دری که زبان مردم بومی است نیست چرا؟؟
>>> کاربرى در پیامی خود در همين برگ خوب به زبان پارسى (هر چند نام اضافى اش برايم پروا دارد ) نوشت: تمام ریشه اش در بیسوادی است. پيام خوب ! "بیسوادی" اگر منظور کمبودى آگاهى سياسى دولت مردان باشد!?! که است استعاره پرمعنى به چارمغزان متفکر اند که خود را از دود افغان-پشتون هفت برادران با پسوندان زاىى و زى مى ناميدند و مى نامند که منجمله آقاى اشرف غنى از زمان بورس تحصيلى اش در دانشگاه امريکاى لبنان تخلص "احمدزى" به دور پرتاپ نمود و دو يشيزه و يا خانم نصارا يى و فلنگيستاى يهودى پرست لبنانى ازدواج و در سالهاى اوج مبارزات آزاديخوايي مردم لبنان و اخراج نيروهاى امريکايى و غلامک امريکايى شوراى امنيت مملل متحد ( شوروى و چين و امريکا وانگلستان وفرانسه) شوراى امنيت مملل متحد قدرتمند بود و است. سازمان جهانى ملل متحدآله دست امريکا و غرب شد. اين سازمان بى غيرت و پوده وچاق پوقانه اىهيچ زمانى در هيچ محلى صلح و آرامش نياورد مانند حاکمان پشتونهاى صاحب قدرت وغيرصاحب استقلال درون دولتى و صاحب قدرت غير استقلال بيرون دولتى مانند سازمانهاى تروريستى پشتونى که در نتيجه هر دو در بتن امريکا آموزش و پرورش شده اند.
زمانيکه جوره غنى در سال ۲۰۰۲ ميلادى از امرکا به کابل بازگشت نمودند در شناسنامه و گذرنامه هاى اين زوج "اشرف غنى" و "رولا غنى" درج بودند.
کشور که حتى قانونيت و مشروعيت ساخته خود را خود هميشه زير پا و يا خود دولتداران نقص مى کنند.
اشرف غنى پيش از نامزدى به انتخابات يک بارى بر پايه معلوماتى قومى تخلص پشتونتبار قبيله اى «احمد زى» خود را به آخر اسم مندرجه رسمى چند دهه اقامت در خارج از کشور " شرف غنى " افزود.
اسم قومى «شرف غنى احمد زى» در مدارک رسمى يعنى در مدارک رسمى از دانشگاه مثلا و ديپلوم کارشناسي ميانه و ارشد پايانامه ها و درجه علمى خود آقاى غنى و سند عروسى و اسنداد زايشگاه و نامهاى والدين در اسناد تولدى فرزندان يعنى پسر و دختر اشرف غنى نوشته شده بود. تغير غنى به احمدزى رولا غنى را وارى خطا ساخت. رولا ناره کرد : او آدم چرا هغه کوى لکه احمد خان "او دار ى" "ابدالى" خود را درانى کيدلى ياست به حق ما حيوانک ها? من خو با آدم ديگر عروسى نکردم. امريکه و لبنان قوانين نام دارند پنجاه شاهد در آمريکا مدار اعتبار نيست . بايد نام کوچک و نام فاميلى و يا نام قومى مانند وردک و کنيگ (شاه به انگليسى) مارتين کينگ و و دويچ (جرمن ) (آقاى دويچ) دويچ+ لند آلمان از نظر قانون آلمان مدار عتبار دارد. و نامهاى زبانهاى ديگر جهان براى درج در سند تولدى کودکان خارجيهايا در کتابهاى آلمان نوشته شده باشد وياو يا سفارت ها ى کشورهاى خارج. ناگفته نماند که نامهاى مردمان ايرانزمين که مردان اکثرا عربى اند پارسى و زبانهاى بومى پيش از اسلام از برکت ترجمه هاى اثار باستانى تا اکنون
بگونه نمونه ايران شناسان مانند فردناند يوستى نامهاى پارسى ژند اوستايى را فردريش اشپيگل پارسى باستان وميانه ياپهلوى فردريش رويکرت دوست گويته نامهاى شاهنامه را نامهاى شاه کوه کوه و بى بى گل و کوه کو ه گل آيا در تذکره و يا پاسپورت کدام شروند افغانستان در روز يا هفته تولد درج شده است?
"به فرق سر میخ زدن" يک متل (مثل) آلمانى است به مفهوم موضوع اصلی روشن بيان کردن يا بیان هدف اصلی!
در زبان پارسى مثل: " یکی به نعل میزند، یکی به میخ؛ افرادی هستند که خط و مشی روشن و شفافی ندارند. گفتار و کردار دوگانهای دارند و میکوشند در زندگی در خانه و خانه ملت و ارگ ملت، به هرگونه شود خود اش و اصل و نسب اش برنده و پيروز باشد. اين روش يک اصل خوب است چرا نى?
ولى چنين روند هميشه منافع خود را در شکست و ناکامى ديگران مى بينند.
همين "شاه پروا" است. ( شاه تار ٬ شاه رباب و شاه توت ٬شاهستون٬ و ديگر واژه ها! Königserläuterungen شاه توضیحات در ادبيات آلمانى نظمى و نثرى و درامه اى بگونه کتابچه چاپى جيبى در "نياز دانشگاه" دوکان يا فروشگاه دانشگاه هاى آلمان به دانشجويان و دانشياران و بالاتر از آن که کرسى آموزش در دانشگاه دارند به فروش مى رسند! حتى آموزگاران ارشد که دارنده "هابليتيشن" (درجه علمى توانایی و شایستگی) که پایان نامه و دفاع موفق از آن پيش شرط دريافت درجه دولتى-اکادمى پروفسور مى باشد. استاد "Privatdozent " با معاش رسمى تدريس نمايند ولى "پروفسور " در اروپا مثلا در آلمان با تفاوت به امريکا درجه علمى نيست. دسيرتايسون پيش شرط دکتورا وهابليتيشن پيششرط ناميدن "پروفسور " مى باشد که دارنده آن ميتواند پس از بازنشتگى و يا بى کارى خود را"پروفسور " نامد. در آلمان به اعضای کانونهاى آموزشى عالى فنى همه رشته ها ( مقايسه: تنها و تنها در دانشگاه ها درجه علمى دکتورا دريافت مى گردد) لقب "پروفسور" را دولت مى دهد. تعداى اين استادان "پروفسور داکتر " پيش نام خود دارند.
ولى بسيارى اين گونه استادان فقط لقب "پروفسور" دارند.اين "پروفسوران" پس از اتمام شغل در چنين کانون ها اجازه ندارد پيش نام خود پروفسور بنويسند. عنوان دکتور مخفف "در."( .Dr) جزء اسم در شناسنامه و گذ رنامه حتمى درج مى شود. لقب "پروفسور" آن از دريافت دکتورا دانشيار و يا استاد در پهلوى ديسرتاشن رساله علمى هابلى- تشن .
پارسى زبانان واژه هاى ناب دارند ولى باز هم در اين زمان تازى پرستى و عربسازى زير نقاب اسلامگرايى بنيادى به يک رقابت عجيب وعريب مبدل گرديده است .
به معربى بوجود آمده که در رساله ها و کتابها و حتى در نبشته هاى زبان فارسى درهمين برگ ميتوان يافت. "پروا ندارد" تازى يا معرب شده گان "مشکل و اشکال " و اروپايان "نو پروابليم" مى گويند.
حاکمان افغانها که در سرزمينهاى متمدن- وگوشه هاى فرهنگى گوناگون خاور و باخترزمين تحت عنوان مترادف نامهاى "پشتون"، "روهيله" و "پټهان" نیز نامیده می شوند. ریشه همه بدبختی ها در افکار و اقدامات قبایل حاکم و مسلط پشتون نهفته است.
در طول تاریخ به پشتون ها "افغان" یا" روهيله" و "پټهان" نامیده می شد. اين عنوان ها يا اطلاق ها و يا نامها لقب ها معرب اسام مترادف ( پارسى: " همچم" و "همچون" ؛ لاتينى -انگليسى: " زوزنوم" " هم نام" به زبان شرين پشتو نوم نام) " همیشه وهنوزهم خود را "افغان" با مفهوم و معنای ضمنی يعنى معنای جانبى و جنبههای عاطفی و فرهنگی و هويتى غیرزبانی که يک واژه در پهلوى بیان معنای صریح یا لغوی به حالت تصويرى و تصورى در مغز و تاروپود انسان متجسم (بازتاب) مى شود.
حاکمان افغان پر معلومات ترين (اطلاعات ٬ خبرها و آهگاهى در باره دولتمردان و خود شان و مخالفين خود اسناد و اعداد استخباراتى خود آنقدر در جاسوسخانه هاى خود انبار کرده و هر مقام دولتى پشتون ها از تحت نام هاى سازمانهاى امنيت ملى رياست جمهورى گرفته تا سازمانهاى امنيت ملى پياده دفتر پشتونى يعنى لانه هاى جاسوسى و معلومات واطلاعات براى ذخيره و يا ياداشتهاى چاپى و دستنويسى و اکنون آوازى الکترونى در قدم نخست از اقوام و قبايل اودور خود ذخيره مى کنند
دولتهاى حاکمان پشتون در فاصله زمانى پيشينه گذشته کوتاه خود از حاکمان قبايل گوناگون ساخته شده اند که در روند تاريخ قدرت سلطنتى خود توسط حاکم قبيله پشتون ديگر باپشتيبانى يک دولت منطقوى و خارجى و بيگانه اروپايى و اکنون امريکايى اريکه تخت ارگ شاهى تاجگذارى مى شدند به و يا پادچاه گردشى متواتر ارگى و کاخى و قصرى وکورکردن يک برادر از سوى برادر يک "تربر" (پشتو: بچه کاکا يا عمو) به "تربر"ديگر و "اودور زاده" (فرزندان یک پدر با زنان (ا نباقها ) و نواسه ها ى شان دشمنى سيالى و کدورت شان ب اکشتن وبدل و خرافاتهاى قرون وحشت همراه مى باشد) به "دود" (پشتو: قوم عادت عنعنه سنت رسم و رواج) بمرگ حاکمان پشتون شدند.
ادامه در همين برگ
>>> این عبدالله ریحان تمام حواسش متوجه آنست که به پشتونها یا همان اوغان ها توهین نشود ولی نوشتن یا گفتن حقیقت برایش نه تنها مهم نیست بلکه بخاطر گل روی اوغانها اصلا باید جلوگیری هم شود.
>>> چرا قوم برادر پشتون؟ ذکر کلمه ( برادر) در متن نشانه ای از ترس و جبن نویسنده است. اگر آنها ما را برادر خود میدانستند و یا بدانند هیچگاهی جنگ پشتون و اقوام دیگر در کشور ما صورت نمیگرفت به خاطریکه عدالت بر قرار میبود کسی حق کسی را ضایع نمیکرد. اکنون پیروان دو طرز فکر سیاسی پشتون ها ( طالبان و تربیه شدگان غرب ) بر مبنی منافع باداران خود با هم میجنگند و این اقوام تاجک ، هزاره و ازبیک هستند که به طرفداری یکی از این دو مفکوره ارتجاعی مفت کشته میشوند. متئسفانه هیچگاهی وقایع تاریخی را به یاد نمی آوریم که پدران ما در جنگ بین بارکزی ها وسدوزی ها شرکت میکردند ، هر طایفه ای شان که قدرت را به دست میگرفتند در ک.و.ن مزدوران شان که زنده می ماند چوب را درون کرده نامش را کشمش میماندند البته استثنائات یا تعدادی قوم فروشان بودند که به صفت مزدور در دربار استخدام میشدند. به عنوان نمونه از اشتراک اقوام دیگر در جنگ اودور زادگان پشتون اشاره به، به قدرت رسیدن امیر عبدالرحمان خان مینمائیم ، وقتی امیر عبدالرحمان به جنگ امیر شیر علیخان از بخارا به سمت کابل حرکت کرد به غیر همین اقوام فریب خورده چه تعداد پشتون در رکابش جنگیده است؟ به جز تعدادی محدود از شهزادگان پشتون کسی دیگری از پشتونها نبود. پس به هوش بیائیم که ازبیک ، تاجیک ، هزاره گفته بر علیه همدیگر به نفع فاشیست ها نجنگیم و هر جا دیدیم که فاشیست ها بالای یکی از این اقوام ظلم و ستم مینمایند باید همه با هم به دفاع از مظلوم بلند شویم. برادر گفتن و کاکا گفتن پشتونها فایده به حال ما ندارد مگر اینکه پر روی تر شوند.
>>> تشکر وسپاس ازین نویسنده گرامی ،
برخی ازحلقات در حاکمان گذشته وفعلی که از برادران پشتون ماهستند ؛بدنبال تغییر هویت وپیشینه تاریخی دیگر اقوام هستند ،
واین پروسه را هم طالبان وهم دولت کنونی به جدیت دنبال می کند ، تخریب مجسمه های پنج هزارساله ما و درج کلمه افغان درتذکره الکترونیک و...همه درهمین راستا ارزیابی می گردد،
واین پروسه ازطرف انگلیس وبیگانگان به اینها دیکته شده ووظیفه داده شده ،
زیرا اختلاف افکن وحکومت کن ازروش انگلیس است ، درحالکه تنوع قومی در دیگر کشورها وحفظ زبان وتاریخ وپیشینه ای تمدنی آنها از افتخارات محسوب می شود ولی درکشور ما بدنبال نابودی انهاهست
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است