نسبت به هر حکومت دیگری در دوره حکومت آقای اشرف غنی عروج و سقوط بعضی ها خیلی متفاوت بود.
یک عده ی به قدرت رسیدند جفا کردند و خاک بر چشم مردم زدند، و عده ی سقوط کردند افتیدند عده ی هم دوباره بلند شدند.
اما بعضی ها خوردند، بعضی ها بردند و بعضی ها هم ناجوان مردانه در سرنوشت وطن خیانت کردند. عده ی از خاینین حمایت شدند و تعدادی که صادق بودند سرکوب شدند.

حالا روز های محدودی از عمر این حاکمیت باقی مانده است. دیده شود کسانیکه تا دیروز در کنار آقای غنی همه چیز در اختیار شان قرار داشت، و آنچه که میخواستند انجام میدادند.
پرسش این است که آیا در روز های دشوار در کنار آقای غنی می ایستند یا نه ؟ شخصاً من کمتر باور دارم...

اگر یاران آقای اشرف غنی که وطن را قربانی کاکل شان کرد اگر در روز های دشوار و در روز محاسبه در پهلوی آقای غنی قرار گرفتند برایشان صد آفرین میگویم، گرچه میدانم که در روز های دشوار فرار را بر قرار ترجیح میدهند چون بسیاری از دلقکان سیاسی که امروز به این دروازه و فردا به دروازه دیگری در روز های دشوار به رهبر خود پشت کرده با بکس های پر راه خود را عوض میکنند.

نمونه های وجود دارد اگر پرسیده شود که آقای همایون قیومی و شاه محمد سرگند و ده ها تن یاران دیگر آقای غنی کجا هستند؟
من خیلی میترسم و میدانم که در روز های دشوار یاران با وفای دیروز آقای غنی او را تنها میگذارند. واقعاً که روز بد برادر ندارد.

احمد سعیدی

>>>   همی حالی وقت اش است که خودت پیش اشرف غنی بروی و باز بچه های خود را معرفی کنی که در فلان رشته تحصیل کردند و در جایی برای چند روز هم شده.اشرف غنی آنها را مقرر کند.بعد از برطرف شدن اشرف غنی،خودت منحیث برادر در پهلویش ایستاد شوی.
اما اگر در پهلوی اشرف غنی ایستاد شدی و ملا هیبت الله بچه هایت را از کار برطرف کرد،به مه غرض نیست.

>>>   در جمهوري سه نفره (غني، محب، فضلي) ، امكان ماندن محب زياد است، زيرا او خودرا جانشين سلطنت ميپندارد. اما فضلي هوشياراست. او بقدر كافي زِد و خورد كرد و فاميلش هم در سويدن است . فكر نميشود كه او خودرا در خطر باندازد. اگر او نباشد، سلسله ي يازنه ها از هم ميپاشد.

>>>   اگربچه سعیدی بود حق کار درحکومت را نداد؟؟اگر پنشیری بود میتواند آدم بکشد وبعد برود درخارج تحصیل کند وپدرش هر زوز مکعامله کند غصب کند اختلاس کند دزدی کند ودر هرحکومکت سهم داشته باشد مثالش خیلی زیاد است بدون نام بردن همه میدانند
وقتی کسی دیگری در یک چوکیئ خورد حکومتی مقرر میشود پنشیری ها ائورا ملامت میمکنند اما خودش ان یک رذوز وزیر است فردایش به چوکی مدیریت هم راضی میشود یک روز بسم اله وزیر دفاع است فردایش زیردست محب در مشاوریت امنیتی معاون یک نمدیریت میشود مانند فعلا!

>>>   وای گور ، تنهای گور
غنی که روز های آخر عمرش را سپری میکند و خود میداند که مرض مزمن و کشنده رهایش نمیکند ، با حسرت خواهد مرد در حالیکه دلقک های دور و برش در فکر جابجایی اندوخته های خود هستند و در فکر فرار .
این است پایان سریال حماقت های غنی

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است