بیان یک واقعیت تاریخی
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۰۸    ۱۴۰۰/۱/۱۷ کد خبر: 166755 منبع: پرینت

مارشال دوستم به ملاغوث: "خانه پرپلو، تو خودت اسیر هستی!"
مصاحبهٔ جنرال عبدالملک رهبر حزب آزادی را با تلویزیون یک مشاهده کردم. گذشته از موارد گوناگون قابل نقد و تأملی که در اظهارات ایشان وجود داشت، در یک مورد ایشان با نشان دادن‌عکس نصرالله بابر، برخی اعضای رهبری طالبان، مارشال دوستم و حاجی محمد محقق و کسان دیگر مدعی شدند که اینان با هدف سقوط دادن دولت استاد ربانی با هم نشست داشتند.

گردانندهٔ تلویزیون یک که ظاهرا هیچ اطلاعی از تحولات صفحات شمال کشور در آن مقطع تاریخی نداشت، نتوانست این ادعای جناب ملک خان را با واقعیت ها و مستندات تاریخی به چالش بکشد. من خوشبختانه در آن نشست - نشست بابر با رهبران شمال- حضور داشتم و این مورد را از میان کتاب خاطرات خود با هدف روشنگری عینا نقل می کنم:

نشست قلعهٔ جنگی؛
در قلعة جنگی، جنرال دوستم در مسند رهبری شورای دفاع از وطن با شکوه و وقار تمام نشسته بود و رهبران شورای عالی دفاع، محمد یونس قانونی، سید منصور نادری، محمد محقق، نسیم مهدی و شمار از جنرالان نظامی و خیلی های دیگر در کنارش، در مقابل، نصرالله بابر، ملاغوث وزیر خارجهٔ طالبان و ملا دادالله وزیر مخابرات این گروه احراز مقام کردند.

قبل از آغاز رسمی بحث، بابر از دانه ها و سنگ های گران قیمت افغانستان و برخی آثار تاریخی کشور ما سخن زد و بعد رویش را به سید منصور آقا کرده با کمی شوخی گفت: شما در خانة خود یک سنگ بسیار قیمتی دارید که آرزو دارم آن را به دست بیاورم. سید منصور آقا با شگفتی به او نگاه کرد و گفت: شما که از داخل خانۀ ما این قدر اطلاع دارید، حتما آن را به دست می آورید! بابر از علاقة وافرش به سنگ های نایاب و آثار عتیقه سخن زد و گفت که یک کلکسیون خوب از این آثار در خانة خود در پیشاور تهیه کرده است.

احتمالا یکی از هدایات او به طالبان شاید همین بوده که سنگ های قیمتی و آثار دورۀ کفری را به جای شکستن و نابودکردن به او تسلیم کنند!
بحث رسمی آغاز شد و بیشتر حول محورآتش بس، تبادلۀ اسرای جنگی و بحث روی تشکیل یک دولت مشترک چرخید.

نقطة مضحک این جلسه آن بود که هر بار دوستم، قانونی یا دیگران از جانب شورای دفاع از وطن سخن می گفتند، بابر با همان چوب دستی اش به بغل ملاغوث می خلاند، یعنی حالا تو نظرت را بگو، دوستم و اعضای دیگر جلسه این صحنه را زیر نظر داشتند.

در یک بخش صحبت ها، ملاغوث خطاب به دوستم و دیگر اعضای شورای دفاع از وطن گفت: تا زمانی که شما خودرا از اسارت اجنبی ها رها نکنید؛ مشکل است توافقی میان ما و شما صورت گیرد. دوستم مثل این که فرصت یافته باشد، یک باره برافروخته و با کمی خندۀ تمسخرآمیز خطاب به او گفت: "او خانه پر پلو! همی حالی تو در اسارت اجنبی قرار داری یا ما؟ نمی بینی که جنرال صاحب بابر هربار چه گونه با چوب دستی اش به تو خله می کند؟"

این بحث ها بسیار طولانی و خسته کننده پیش رفت و سر انجام، با نوشتن یک صورت جلسۀ مشترک و بسیار فرمالیته حاوی مفید بودن گفت و گوها و ضرورت تداوم این بحث ها با هدف یافتن یک راه حل سیاسی به مشکل کنونی کشور، خاتمه یافت.
دوستم مطابق فطرت مهمان نوازی و سخاوت همیشگی، با اهدای قالینچه ها و تحفه های گران قیمت، بابر و هیآت طالبان را رخصت کرد.

قابل ذکر این که این نشست و نشست های بعدی بابر با رهبران شمال زمانی صورت گرفت که اینان با احمدشاه مسعود و‌ استاد ربانی در نشست سالنگ ها شورای دفاع از وطن را تشکیل داده و مارشال دوستم را به عنوان رییس این شورا انتخاب کرده بودند.

سید‌ آقا حسین سانچاره کی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دوستم
شمال
نظرات بینندگان:

>>>   آقای سانچارکی شما در بیان حقایق غدر میکنید یا این که از جریان پیوستن دوستم به محور آی اس آی اطلاع ندارید. مسئله بر میگردد به کودتای یازدهم جدی سال 1372، یعنی قبل از کودتا دوستم با گلبدین و آی اس آی هماهنگ شده بود. دوستم پاکستان رفت و آنجا مخارجش را پرداخت کردندو باری در سال 1374 و بعد از نا امیدی گلبدین و دوستم در شکست دادن دولت ربانی، استاد ربانی و احمد شاه مسعود ابتکار عمل را به دست گرفته و از دوستم خواستند تا در دولت شریک شود. دوستم علی الظاهر مسله را قبول کرد و خواهان پرداخت حقوق کارمندان شمال شد که برای چندین سال حقوق دریافت نکرده بودند. دولت ربانی نیز موافقه نموده و مقادیری از پول هایی را که در روسیه چاپ میشد به دوستم گسیل کردند اما بانک افغانستان در مشوره با نهاد های امنیتی یک ابتکار عمل بخرچ داده و سایز بانکنوت های یک هزار افغانی را اندکی بزرگتر از نوت های اصلی چاپ کردند و برای دوستم فرستادند، چون باور نداشتند که دوستم بار دیگر غدر نکند. القصه بعد از دریافت پول از طرف دولت ربانی، پاکستانی ها مداخله کرده و برای دوستم چندین برابر پول حقوق کارمندان دولت در شمال، به روپیه پاکستانی پرداختند و در عوض از دوستم خواستند فکر یکجا شدن با دولت ربانی را از سر بدر کند. دولت ربانی هم که متوجه غدر دوستم شد، همه پول های فرستاده شده را فاقد اعتبار اعلام نمود. این جانب دانشجوی سال اول دانشگاه پزشکی کابل بودم.....
آقای سانچارکی در چشم مردم خاک نزنید و خیانت های ملی دوستم را لا پوشی نکنید ....
دوستم یک بار نه که چندین مراتبه بگیل شده است. او آدم بی ایمان و بد اخلاق و فاسد است، او دست کمی از برادران طالبش ندارد ....
ای کاش میشد از همه وقایع تارخی درس گرفت

>>>   جنرال عبدالملک چیزی از یک تسلیمی پوده که خودش را به طالبان فروخت بیش نیست۰ حرف های او و باد الاغ یک ارزش را دارند۰
گرداننده طلوع هم اصلن درین مورد ها معلوماتی نداشت، مانند بسیار موارد دیگر۰


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است