سوخت جنگ در افغانستان فرهنگ نهادینهشده و روحیه خشن و تربیت چند نسل در درون جنگ است. تا فرهنگ همپذیری، نرمخویی و صلحآمیز جای آن را نگیرد، چهرة صلح واقعی را در خواب باید دید | ||||
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۸ ۱۴۰۰/۱/۲۱ | کد خبر: 166796 | منبع: | پرینت |
اینروزها که از مذاکره، صلح و امنیت زیاد سخن گفته میشود، ضروری است که به پرسشی پاسخ بدهیم؛ در حالیکه مردم افغانستان سخت مشتاق پرواز کبوتر صلح در آسمان کشور خود هستند، چرا چهل سال در منجلاب جنگ، ناامنی و اختلاف غرق اند و چرا به این گمشدة نازنین خود نمیسند؟
پاسخهای گوناگونی میتوان به این پرسش مهم داد. من از منظر فرهنگی سعی میکنم پاسخ بدهم. باور من این است که فرهنگ مسلّط در کشور ما فرهنگ جنگ است؛ یعنی تاریخ افغانستان با جنگ سرشته شده و ستون فقرات آن را جنگ ساخته است. صلحطلبیها برخاسته از ضرورتهای فرهنگی درونی شده در جامعه نیست.
این را میتوان از روحیة خشن، ستیزهجو و پرخاشگر مردم تشخیص داد. گذشت، مهربانی، همکاری و همراهی در جامعه کمتر دیده میشود؛ نرمخویی و طبیعت گرم کم پیداست؛ امّا سردی، خشکی و خشونت فراوان. برای اثبات این مدّعا مثالی میزنم.
با فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی، کشورهای آسیای مرکزی به استقلال دست یافتند. در تاجیکستان "نهضت اسلامی" به رهبری سیّد عبدالله نوری برای رسیدن به قدرت دست به سلاح برده بود. حکومت مجاهدین در افغانستان؛ به خصوص استاد برهان الدین ربّانی و احمدشاه مسعود از نهضت اسلامی تاجیکستان حمایت مالی، سیاسی و نظامی میکرد.
روایت کنند که شبی از شبها یک گروه از چریکهای نهضت اسلامی تاجیکستان، در حالیکه تعدادی از مجاهدین افغانستانی آنان را همراهی میکردند برای عملیات نظامی از بدخشان وارد خاک تاجیکستان شدند. به نخستین پل که رسیدند، مجاهدین افغان گفتند این پل را باید خراب کنیم تا موترهای نظامی نتوانند از رودخانه عبور کرده ما را تعقیب کنند. مجاهدین تاجیک گفتند: چه میگویی برادر؟! این پل سرمایه ملّی تاجیکستان است؛ ما آن را ویران نمیکنیم.
به یک مرکز نظامی دولتی رسیدند؛ میخواستند بر آن مسلّط شده سلاح و امکانات آن را با خود ببرند. در نزدیکی آن رأیزنی کردند که عملیات را چگونه آغاز کنند؛ یکی از مجاهدین افغان گفت: چند راکت میزنیم، تعدادی کشته میشوند و دیگران فرار میکنند. فرمانده تاجیک گفت: مرکز نظامی تخریب میشود.
مجاهد افغانی گفت: بلی؛ تخریب میشود. ما هم میخواهیم که تخریب شود. فرمانده تاجیک به چشمان مجاهد افغان خیره شد و گفت: ببین برادر! این پایگاه از سرمایه مردم تاجیکستان ساخته شده و سرمایه ملّی ما است. ما مثل شما سرمایه ملّی خود را تخریب نمیکنم که فردا کاسة گدایی به دست بگیریم. آن عسکرها هموطنان ما هستند. با کشتن آنها خانوادههای زیادی غمدرون و از ما ناراضی میشوند. ما تنها میخواهیم سلاحهای آنجا را به دست بیاوریم؛ بدون تخریب و کشتن.
مجاهد افغان پوزخندی زد و گفت: از همان اوّل میگفتید که شما مرد جنگ نیستید!
شاهد مهمتر بر اینکه فرهنگ ما جنگی و خشن است، جنگهایی است که تاریخ این کشور بر خود دیده است. خمیرمایة تاریخ افغانستان از زمان تأسیس آن تاکنون جنگ، ناامنی و خشونت بوده است. پس از مرگ احمد شاه ابدالی، جنگهای ویرانگر و خونینی بر سر تاج و تخت او آغاز شد. تیمورشاه، جانشین او در حرمسرای خود 300 زن و 70 فرزند داشت. با مرگ تیمور، بین فرزندان او جنگهای درازدامنی در گرفت که دهها سال طول کشید؛ آبادیها ویران شد و ثروتها به باد رفت. در جریان همین جنگها، افغانستان از اطراف خود کوچک و کوچکتر شد تا به حدّ کنونی خود رسید. (میر محمّدصدّیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ج1، ص 165)
اکنون افغانستان در یک جنگ چهل ساله دست و پا میزند. در درون این جنگ چهل ساله، دو سه نسل بزرگ و تربیت شدهاند. این نسلها با صدای تفنگ به دنیا آمدهاند و با آواز گلوله در خاک خفتهاند. در این چهل سال، دهها جنگ خرد و کلان در جهان رخ داده و پایان یافته است؛ چرا جنگ افغانستان پس از چهل سال تبدیل به صلح نمیشود؟ زیرا نسلهای ما در جنگ تربیت شدهاند و جنگ روح و روان ما را در اختیار گرفته است. جنگ در افغانستان به یک فرهنگ دیرپا، ژرف و ماندگار تبدیل شده است.
بیایید به این نکته اندکی درنگ کنیم و بیندیشیم که چرا امروز در افغانستان کسانی چوکیهای وزارت، وکالت، ریاست و ... در اختیار دارند و از قدرت و ثروتهای کلان برخوردار اند که رهبران جنگها یا فرماندهان جنگها بودهاند؛ ویرانی و عقبماندگی کشور نتیجة جنگهای قدرتطلبانة آنان است. آنان به جای اینکه به جرم قتل، ویرانی، دشمنی با مردم و نوکری بیگانگان محاکمه و مجازات شوند، در صدر مینشینند و قدر میبینند. آیا هماکنون سران حزب خلق و پرچم، فرماندهان گروههای جهادی و رهبران طالبان، از بهترین رفاه و امنیت، خانهها و موترهای لوکس و معاشات بلند برخوردار نیستند؟
بنابراین سوخت جنگ در افغانستان فرهنگ نهادینهشده و روحیة خشن و تربیت چند نسل در درون جنگ است. تا فرهنگ همپذیری، نرمخویی و صلحآمیز جای آن را نگیرد، چهرة صلح واقعی را در خواب باید دید.
سید اسحاق شجاعی
>>> ملتی که چشم به و احسان و نذری همسایه بدوزد، شب و شبها نگران و گرسنه می خوابد.
ما تا حال هرچی دیده و شنیدیم از ببرک دست نشانده و دیکتاتور و مجاهد و القاعده و طالبان و آخوندهای حاکم جمهوری اسلامی و گروهها و ارگانهای تروریستی زیر دست و حامی آن و دولتهای رنگارنگ افغانستان همگی متحداً می نالند و شعار می دهند که آمریکا مقصر است و مسئول است و باید با آمریکا هم جنگید و جنگیدند ولی گویا پایانی هم ندارد، حالا جای شک و سئوال این است که نکند مشکل اصلی همین دولتها و گروهها و احزاب و ارگانهایی که همگی متحداً بر علیه آمریکا و خارج می جنگند، خود مشکل اصلی کشور افغانستان و کشورهای مسلمان و عامل و کانون تفرقه و فتنه و جنگ داخل و ویرانی افغانستان بوده و می باشند؟ ولذا برای ایز گم کنی ضعف و درماندگی و تبرئهً خود تمامی بی عملی ها و مسئولیتها و تقصیرات را به گردن آمریکا و خارج می اندازند؟ آیا جنگ چهل سالهً شما با خارج کی تمامی دارد و در داخل حول محور چه ارزش و دست آوردهایی باید مردم فقیر و مظلوم افغانستان متحد شده و به حقوق و حق تعیین سرنوشت خود برسند؟ جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه --- چو ندیدند حقیقت ره بیگانه زدند.
>>> این فرهنگ شوم جنگ و قوم کشی میراث شوم همان عرب هایی بربر است که از ترس بی ناموسی دختران خودرا زنده بگور میکردند. تا این سایه شوم در سر ماست روی آرامی را نخواهیم دید.
درین نوشتار مفاد تجدید تربیت در تاجیکستان شوروی چه خوب برجسته شده است.
آتش خاوری
>>> چیزی گندم تر است و چیزی آسیاب کند. از همین خاطر گندم درست آرد نمیشود.
مردم افغانستان تا اندازه یی خودشان در فقر و بی سوادی و جهل قرار دارند و ازین جهل و نادانی ودفقر شان سؤ استفاده میشود و کشور های همسایه و قدرت های بین المللی نیز زمینه را مساعد دیده و از آن به نفع خویش سؤ استفاده میکنند.
هر دولتی که در افغانستان بوجود می آید،یا باید به خواست های کشور های همسایه تن دهد و غلام آنها باشد و یا کشور های همسایه در مقابل این دولت اپوزیسیون میسازد و دولت در فکر سرکوپ کردن این اپوزیسیون میگردد و این اپوزیسیون به کشور های همسایه فرار میکند و از آنجا پول و سلاح بدست می آورد و دولت را سقوط میدهد و همسایه ها در تقسیم قدرت در افغانستان جور نمی آیند و در نتیجه هر کدام از گروپ های طرفدار خود پشتیبانی میکند و جنگ داخلی ادامه می یابد.
از اضافه تر از چهل سال بدینسو،این حالت در افغانستان ادامه دارد.
عاقل عاقلان.
>>> پروفیسور محمود حسابی
از قول ایشان نقل شده است؛ روزی در آخر ساعت درس، یکی از دانشجویانم که دانشجوی دوره دکترا و اهل نروژ بود از من پرسید:
استاد! شما که از جهان سوم می آیید، جهان سوم کجاست؟
فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.
من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم.
به آن دانشجو گفتم :
جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد!
ر
>>> چقدر جمهوری اسلامی به تو فشار آورده؟؟؟
شعار بدن تو چرا قبول میکنی؟
داعش هم شعار میداد باید به حرف اون هم گوش بدی؟
جمهوری اسلامی به شما میگه تریاک بکارید؟
یکنفر از ایران تا حالا برکشته در افغانستان انتحاری بشه؟کمبود عقل و شعور خودت رو گردن ایران میندازی؟اگر شعار میده جمهوری اسلامی چرا ما مردم ایران که حتما بیشتر برای ما شعار میدن کشورمون رو مثل شما منفجر نمی کنیم ؟؟؟؟
این همه سال آمریکا تو کشورت هست باز هم شک داری که آمریکا منافعش مهم است نه افغانستان؟؟
>>> آری! جنگ و خشونت میراث اجداد و نیاکان شیران این سرزمین بوده است و خواهد بود.
قتل و کشتار و جنایات عبدالرحمان که خود به آن افتخار مینماید٬ درج تاریخ رسمی اش در سراج التوراریخ است.
فاجعه مثله کردن وزیر فتح خان توسط سرداران نامدار هم درج تواریخ متعدد از اسناد تاریخی انگیس تا غبار و فرهنگ است.
اما چشمدیدی از جهاد مقدس و مجاهدین کرام را دوستی چنین حکایت کرد؛
یکی از قوماندان های نامدار همانند عطا نور در ظاهر خودرا با فرهنگ و اهلی شده قلمداد میکرد٬ و ریش و پکول و پیراهن و تنبان با بند رنگین را در حرمسرای خویش گذاشته و برای عیاشی با کراوات و نکتایی به دبی آمده بود؛
این دوست با تحیر گفت٬ شبی هنگامی که مصروف تناول غذا در یکی از رستورانت های مقابل برج خلیفه بودیم٬ جناب قوماندان طرف برج خلیفه اشاره کرد و به حسرت گفت که:
« ایکاش راکت اندازی میداشتم و نشان میدادم که لالایت این هدف را چگونه نابود کیکرد.»
حالا سرنوشت کشور به دست شیر بچه های همین شیران است و آینده را هم میتوان از روی آن به خوبی پیش بین بوده
>>> نجابت کابلی :
ضرب المثلی هست که میگه ، ازماست که برماست ،!
جهل وبی سوادی نتیجه اش نوکری برای بیگانگان است ، وقتی درکشور ما ؛ مکتبها ودانشگاهها تخریب ، ومعلم ودانش آموزی وتحصیل وتعلیم تربیه و...جرم است ،
پر واضح است که برای آبادانی وتوسعه وپیشرفت کشور ، به بیگانگان وابسته می شویم ،
وبدون شک هرکسی وهر گروهی که اینگونه تفکر ومفکوره دارد ، نوکر بیگانگان است
چه نوکر پاکستان وچه امریکا و..
وقتی عده تمایتخواه وقبیله ای بخواهد نسبت به دیگر اقوام تعصب وتبعیض وظلم وستم روابدارد ،
نتیجه قطعی آن ضعف وذبونی ملت ما بدنبال داشته ووابستگی قهری به دیگران بوجود می آورد،
چه کسانی به این رفتار واقدامات ذلیلانه وخبیثانه دست می زند ،
مزدوری ونوکری درذات عده قبیله پرست ریشه دارد ، که وحدت وبرادری وبرابری بین اقوام شریف کشور را بر نمی تابد وتحمل نمی تواند ،
واصولا با هرگونه پیشرفت وتوسعه وتجدد مخالف است ،
و...
>>> این خط سرخ حتماً انتخابات غنی کوچی هم به یک لکه زرد تاریخی دیگر به عقب دامن تقلب ها و خیانت های او درج تاریخ پر بار قبیله خواهد شد، بیاد داشته باشید۰
هیواد شینکی
>>> از کبوتر صلح گرگس آدمخوار ساخته اند
>>> صلح جاده یکطرفه نیست و همدیگر پذیری و گذشت میخواهد۰ صلح کردن فهم دانش و فرهنگ میخواهد، اوغان آنرا ندارد۰
>>> این بدوی ها جنگ وحشت خشونت انتحار و کشتار را شجاعت و مردانگی تلقی میکنند و بر آن افتخار هم میکنند۰
بگذارید این ....ها افتخار خودشان را بین خودشان و برای خودشان داشته باشند۰ بقیه باید باهم متحد شوند و راه خود را از این ....های انسان نما برای همیشه جدا کنند۰
>>> این بدوی ها جنگ وحشت خشونت انتحار و کشتار را شجاعت و مردانگی تلقی میکنند و بر آن افتخار هم میکنند۰
بگذارید این ....ها افتخار خودشان را بین خودشان و برای خودشان داشته باشند۰ بقیه باید باهم متحد شوند و راه خود را از این ....های انسان نما برای همیشه جدا کنند۰
صلح جاده یکطرفه نیست و همدیگر پذیری و گذشت میخواهد۰ صلح کردن فهم دانش و فرهنگ میخواهد، اوغان آنرا ندارد۰
>>> مقصر جهل وبی سوادی وبدنبال ان وطن وخود فروشی پشتون ها ترسویی وبزدلی ما فارس هاست گیریم پشتون بد چرا شما خوبان هیچ کاری نمیکنید نشسته اید همین پشتون ها برای شما تصمیم بگیرند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است