نظام فدرالی؛ راهبرد سزاوار و آزمون دشوار
فدرالییسم، نظامی است از نظر تیوریک و تجربه ی جهانی سزاوار، اما در افغانستان درحوزه ی عمل و تطبیق، بسیار دشوار و ناهموار که باید بدرستی اندیشیده شود 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۰۱    ۱۴۰۰/۱/۳۰ کد خبر: 166873 منبع: پرینت

تجربه، دانش و تاریخ نیم قرن پسین ما آشکارگر این واقعیت است که مشکل بنیادین افغانستان، بعنوان یک واحد سیاسی، الزامن نوع تعریف ما از نظام سیاسی نبوده بلکه نوع تطبیق نظام های سیاسی بوده است. کارنامه ی نظام های مختلف حاوی این موضوع روشن است که ما نظام های متنوعِ سلطنت مشروطه، جمهوری، جمهوری دمکراتیک خلق، دولت اسلامی و جمهوری اسلامی مبتنی برعناصر مولف دمکراسی را تجربه کرده ایم اما برقراری هیچدام از این ساختارها، نتوانسته به نوسازی و دگرگونی اندیشه ی نظام متوازن ملی، ترویج روح ملی و تألیف نظام شهروندی و درنهایت عبور از مناسبات مسلط قومی بینجامد.

مشکل اساسی عقامت نظام سیاسی در افغانستان را، اساسا درنابسندگی و ناتوانی منابع انسانی فکری و ناتمامی ساختار ذهنی اخلاقی باید جستجو نمود که در پنج عنصر بنیادین تجلی می یابد:
1. زوال اخلاقی الیت سیاسی که پیوسته به گفتمان ملی باور ندارند و درهیچ شرایطی، از دایره ی تنگ موروثی استبداد ذهنی مردسالارانه، نمی توانند عبور کنند.
2. فساد فکری و آشفتگی اخلاقی ـ نظری روشنفکران، که در جایگاه گروه مرجع تولید فکر، قادرنشده اند بعنوان مولد اندیشه ی نقاد و دانش سیاسی خرد ابزار، نقش پویا وسهم تیوریک در بسط نظری و گفتمان سیاسی امرِدولت ـ ملت مدرن ایفا کنند.
3. وجود یک مرزِ نامشخص و درهم تنیده میان پدیده ی سکولاریسم بعنوان یک ضرورت ساختاری و دین خویی به مثابه یک الگوی موازی در امر تعریف و تطبیق نظام سیاسی.
4. تکنوکراتیسم منحط، بی مسوولیت و اصلاح ناپذیر که ماشین مدیریت کلان را به گسست کارکردی دچار می سازد.
5. بروکراسی لجام گسیخته، کهنه، قاعده ناپذیر، قانون گریز و نهادستیز که بنیاد نظام اداری را به فرسودگی و چرخه ی سیستم ملوک الطوایفی گرفتار کرده است.
مجموعه ی این گزاره ها و بسیار عوامل دیگر، موجب گردیده که ما هنوز ظرفیت سخت افزاری ـ نرم افزاری تطبیق و اجرای نظام سیاسی توسعه یافته و مدرن را پیدا نکرده ایم.

بحث و سخن پیرامون "فدرالیسم" نمی تواند از دایره ی مفهومی آنچه که طرح شد، جدا تلقی گردد. فدرالسیم یکی ازگزینه های معقول و مقبول برای افغانستان می باشد اما بصورت قاطع کسی نتوانسته با استدلال نظری و با تکیه بر فکت های سیاسی ـ تجربی، ادعا کند این نوع ساختار می تواند در این کشور، بدون تأمین و تحقق و تحقیق منابع و بسترهای انسانی، فکری، اخلاقی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی و اقتصادی لازم در افغانستا معجزه کند و این کشور را بهشت سویس و یا دمکراسی متکثر هند شبیه سازد.

همانگونه که تطبیق نظام جمهوری و مبتنی برقانون اساسی دمکراتیک و با پشتوانه ی تمام کشورهای غربی نتوانست سعادت دمکراسی، عدالت جمهوری و جامعه ی شهروندی ـ مدنی خرد بنیاد را دراین دو دهه برشانه های تکنوکرات های غرب نشین و روشنکفر ـ متفکرهای آدرنوـ مارکوزه شناس تطبیق کند و بلکه برعکس، فساد و گسست و فرسودگی را درنظام جمهوریت فراگیر ساخت، هیچ معجزه ای در کار نیست که برشانه های چوبین همین الیت ـ مجاهدها و برظرفیت تنگِ همین متفکران ـ تکنوکرات قومی و یا در پرتو اندیشه و دانش سیاسی روشنفکرانِ اغلب کم بضاعت، نزدیک بین، محل اندیش و پریشان کیش افغانستان، بتوان با استقرار فدرالیسم، برقرن ها گسست و شکست دولت ـ ملت مدرن فایق آمد.

من، فصل هفتم از کتاب "هویت های پریشان" را به موضوع فدرالیسم اختصاص داده ام. این فصل، محصول بخشی از صحبت های من در کنفرانس قانون اساسی بود که در سال 2003 در لندن ارایه شد. عنوان این فصل در کتاب هویت های پریشان با عنوان"نظام فدارالی در افغانستان: راهبرد سزاوار و آزمون دشوار" می باشد که کوشیده ام از لحاظ تحلیلی ـ نظری، شایستگی ها و چالش های سیاسی، ژئوپلتیک، ژیواکونومیک، ژیواستراتژیک و پیچیدگی های فرهنگی، سیاسی و قومی موجود در راه تطبیق نظام فدرال را در افغاستان به شکل کدهای اساسی، بررسی کنم.

نتیجه ای که از این بررسی گرفته ام درخودِ عنوان واضح است: فدرالییسم، نظامی است از نظر تیوریک و تجربه ی جهانی سزاوار، اما در افغانستان با وجود سزاواری و مطلوبیت نظری، آزمونی است درحوزه ی عمل و تطبیق، بسیار دشوار و ناهموار که باید بدرستی اندیشیده شود و پیش نیازهای اساسی آن به دقت مورد تحلیل، ارزیابی و آسیب شناسی سیاسی نظری و مطالعات ژیوپلتیک، جامعه شناسی، فرهنگی، قوم شناسی، اقتصادی و جغرافیایی قرار بگیرد.

حمزه واعظی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
نظام فدرالی
نظرات بینندگان:

>>>   در فدرالیزم زنهای تمام تان را خان و ارباب قریه که فعلا یکدیگری هم بالایش علاوه شده بنام قوماندان مجاهدین خواهد ... و شما مجبور خواهید شد که ناموس خود به دست خود پشت دروازه ارباب برده تا خوشگذرانی کند و شما منتظر پشت دروازه اربات بخاطر دوباره بردن ناموس تان‌ به خانه خود و لیتی پخته کردن بخاطر درد های آن مصروف خواهید شد

>>>   فدرالیرم در دهک های گذشته در افغانستان قابل اجرا تر بود لیکن امروزه خیلی سخت شده دلیلیش هم مهاجرت اقوام گوناگون یا بهتر بگیم سرازیر شدن پشتون ها وهزاره ها به شهرهایی مثل کابل هرات وبلخ شده مثلا شهرک جبراعیل هرات تمامش براردران هزاره ما هستند انجا را مثال زدم چون روستای مااست درحالی که سکنه اصلی ان بیشترشان مهاجر ایران شدند وخبر دارم پشتون ها هم بسیار زیاد در هرات خانه وکاشانه گزدیدند ابادی ارامش هرات نسبت به بقیه شهر ها بیشتر است لیکن ساکنان اصلی هرات اکثرا مهاجر ایران هستند وهرات شهری چند قومیتی شده تا جایی که اطلاع دارم بقیه شهر ها هم همینه نسبتا بنابراین فدرالیزم اجرا شود نمیشود پشتون یا هزاره را بیرون کرد از طرفی هم مهاجران به شهر خود بازمیگردند در مورد کابل هم همین است بنابراین قابل اجرانیست ودر بهترین حالت بسیار پر چالش خواهد بود

>>>   یگانه راه حل مشکل کشور و نسخه نجات کشور از تجزیه ایجاد نظام فدرالی برای کشور ما است.

>>>   با درود
فدرالبسم یک راهکار برای جوامعی متکثر از لحاظ تاریخی بود که بر اساس یک توافق سیاسی بین دول و حکومت هایی موجب اتحاد آنها و اجماع مبتنی بر یک قانون اساسی مشترک میشد ، یعنی فدرالیسم راهی بود از تکثر به سمت تجمع آرمانی مشترک ،،
در ایالات متحده و‌ روسیه و المان و کشورهایی که پراکنش وسیعی چه از لحاظ سرزمینی و چه از لحاظ تاریخی داشتند این کار مفید و از روی ناچاری اتفاق می افتاد و اگر آن بهانه و دلیل منقطع میشد خود به خود آنها راه جدایی را پیش می گرفتند از جمله در شوروی و یوگوسلاوی و چک و اسلواکی و ...
اما در جوامعی که عمده مشکلات بخاطر ضعف فرهنگ تساهل و رواداری و حقوق شهر‌وندی و‌دیگر مشکلاتی چون اقتصادی و آثار بحران هایی چون جنگ و انقلاب می باشد و از آن رنج می برند ابتدا باید ریشه یابی و درمان این چالش ها را کرد و با تغییر ساختار سیاسی اینچنین مشکلات نه تنها تمام نمی شود بلکه بحران های غیر قابل پیشبینی بخاطر عدم تجربه (چه در سطح عمومی و‌چه نخبگان سیاسی) پدیدار می شود
در ایران هم بحث فدرالیسم در بین الیت هایی اصلاح طلب چه در درون حاکمیت و‌ چه اپوزیسیون هست ولی به نظر من جوامعی مول ایران و افغانستان با تمرکز زدایی و انجام یک سری اصلاحات اجتماعی و سیاسی خرد نیازی به انجام رفرم های جنجالی ندارند چرا که جوامع انها با وجود مشکللتی هم که دارند به صورت طیفی هستند و در جامعه انها خط و مرزی عمیق چه از لحاظ قومی یا نژادی و تاریخی نیست که با کذر زمان حل و تعدیل نشود ،
همدانی -ایران

>>>   برای مانظام فدرالی نه،بل نظام عقلانی ضرورت است.تاوقتی ازنعمت تعقل بهره مندنشویم،هیچ نظام دردمارامرهم نیست.چهل سال است که مکتب وشفاخانه وکودکستان خودرابه دستهای خودحریق میکنیم وبه ان میبالیم ومباهات میکنیم.ایاواقعا به نظام فدرالی ضرورت داریم یانظام عقلانی؟
عاقل

>>>   مشكل ما در افغانستان در سيستم نيستت، بل اختلافات قومي، لساني، مذهبي وغيره است. نظام شاهي مطلقه، خاندايي/ قومي بود، جمهوري داود قومي بود. رژيم دموكراتيك خلق/ پرچم قومي، مجاهدين سمتي/ قومي، طالبان قومي، جمهوري غربي قومي فدرالي ما به ملوك الطوائفي تبديل خواهد شد. تا وقتي ما از ديدگاه تنگ نظرانه ي قومي، مذهبي، سمتي ، لساني بيرون نياييم، تا ما ملت نشويم، هيچ سيستمي مارا از بد بختي نجات نميدهد.

>>>   گذلارش نامه:
درگزارش واصل شده، به نقل از حنیف اتمر درمحضر شماری از مصاحبان انتخاباتی ایشان آمده است که حمدالله محب به وسیله خانم برادرش، برادرش حاجی محب الله و برادر زاده اش، به فروش مناصب، پست های درآمدزا، از مقام ولایت و وزارت تا پست های میانه، اقدام می کند. دربدل مقرری ها، صدها هزار دالر تا و بالا می شود.

خانم برادر حمدالله محب، یک زن بیوۀ لندن نشین است که به کابل فراخوانده شده و مهم ترین بزنس پول آور در تاریخ جمهوری چهار نفره را مدیریت می کند. حمدالله او را « مادر» خطاب می کند.

حاجی محب الله و سرور احمدزی معاون شورای امنیت ملی در یک گروپ هستند. حاجی محب سرگرم مارکیتنگ برای کرسی های دولتی است و اکثر اوقات در دفتر سروراحمدزی در شش درک دیده میشود واز انجا کارهای مردم را جور میکنند. مشتریان و متقاضیان خریداری کرسی های دولتی را به مهمان خانه شورای امنیت می برد.

درگزارش از اتمر نقل شده است که حمدالله محب در بدل پیشنهاد و گرفتن منظوری مقرری حیات الله حیات وزیرداخله، والی جدید قندهار، عمر شیرزاد که یک دوسیه اختلاس شش میلیون دالر در سارنوالی به نامش ثبت است؛ از اقبال سعید والی کنر، زمریالی احدی والی نیمروز، عبدالستار میرزکوال والی کندز، ولی جان سرحدی قوماندان امنیه هلمند، مخلص قوماندان امنیه غور، جمعه گل همت قوماندان امنیه ننگرهار و خیلی های دیگر، پول های کلانی گرفته است.

جالب این است که جنرال جمعه گل همت را در مقابل پول اول والی بادغیس تعیین کرد؛، وقتی خیزش مردم معترض بادغیس موجب شد که طیاره حامل والی درفرودگاه آن ولایت نشست کرده نتوانست، همان روز او را قوماندان امنیه کابل مقرر کرده بود. وقتی در کابل هم ناکام شد وامنیت کابل از پیشش شارید؛ او را به ننگرهار تبدیل کرد.
حیات الله حیات وزیر داخله آدم نیمه باسواد است؛ و دوسیه چندین صد میلیونی اختلاش وی درسارنوالی محفوظ مانده، اما در بهترین بست مقرر شد. آقای اتمر گفته است که اگر گروپ فضلی و حمدالله محب متوقف نشوند، حکومت هیچ نیازی به دشمن ندارد. یقین کامل دارم که عمر حکومت غنی به زودی تمام می شود

>>>   به اولی ک مثال زنده اش اینکه طالبان ناموس شان دراختیار آی اسآی است ،
انمسان های جاهل و بی منطق فورا دست به شمشیر می برند مانند اولی ،چون منقی ندارد فورا به فحش گفتن شروع میکند وهم کلاشینکوف در دستش نیست که همین خالا ده نفر را بکشد بنا دشنام میدهد

>>>   ترورستان می خواستند کپتان تیم هند بال سمنگان را ترور کنند اما پرسونل همیشه بیدار امنیت ملی موضوع را کشف وترورستان را پیش از جنایت زنده دستگیر وبه پنجه قانون تسلیم نمود !!!

>>>   محمد حنیف اتمر طی تماس تلفونی از بلنکن وزیرخارجه امریکا پرسیده است درصورت خروج نیروهای نظامی پول هژده تنوع گوشت هم قطع میشود یا جاری میماند؟ بلنکن برای همتا افغانی خود اطمینان داده است که الی یازده سپتمبر همچنان دوامدار پول هژده توع گوشت بشما میرسد دراخیر جناب اتمر ازین کمک کشور دوست امریکا اظهار سپاس نمود

>>>   نظر دهنده اولی
" در فدرالیزم زنهای تمام تان را خان و ارباب قریه که فعلا یکدیگری هم بالایش علاوه شده بنام قوماندان مجاهدین خواهد" این تیوری جایزه نوبل را از کجا کشف کردی. بیشتر از نیم کشور ها فدرالی اند وچنین اتفاق خارق العاده تو دیده نشده، حتمأ ارتباط به رسم و رواج ها و یا هم جهالت دارد.
آتش خاوری

>>>   به جواب نظر دهنده اول
حاجت به فدرالیزم نیست همین حالا هم در مناطق پشتون نشین قمندان های طالبان و بادار های پاکستانی آنها همان حالت را بالای شما و فامیل های شما از دیر وقت است که عملاً تطبیق میکنند۰
هیواد شینکی

>>>   شبه نظام فدرالی را دردهه 70 تجربه کردیم بسیار خسته کن واذیت کننده بود زیرا آن ظرفیت درفدرالی خواهان موجود نبود

>>>   صفرمحمد مظفری
درشمال بهترین زمین‌های زراعتی به پشتون‌ها داده شده است. تنها در دره‌ی غوربند پنج ساعته راه برای موتر‌های تیز رفتار، زمین و باغ‌های پرثمر مال پشتون‌های ناقل است. در مزار شریف تاریخی‌ترین جای یعنی ولسوالی فعلی "بلخ" تحت مالکیت پشتون‌ها قرار دارد. بلخی که نماد تاریخ و مدنیت قدیم ترک‌ها و تاجیک‌هاست هم اکنون در تصرف پشتون‌هاست. دیگر جاها را من ندیده ام ولی شنیده ام که در دیگر ولایات شمال نیز وضعیت همین‌گونه است. از مشرق و جنوب و قسمت‌های از جنوب غرب می‌گذریم که یک نواخت پشتون‌ها لنگر انداخته اند. در مرکز کشور نیز زمین‌های حاصل خیز و مناطق گرم سیر مال یک قوم است. کوچی‌ها در همه جا نه تنها میله‌‌ جای یا چراگاه دارند که زمین زراعتی هم دارند( به جبر و تحت حمایت قاطع دولت از مردم محل گرفته اند)، و نیز در خارج زمین‌دارترین و جایداد دار‌ترین مردم افغانستان( البته اگر کوچی‌ها افغانستانی حساب شوند) همین کوچی‌هایند البته به استثنای بعض سرمایه داران محمدزایی و سدوزایی. حالا اما باید اطراف هر سد و بند نیز مال کوچی‌ها باشند زیرا این را غنی با اقتدا به اسلافش خواسته است ولو حتا کوچی‌ها هم نخواسته باشند و نخواهند.

>>>   یک منبع در شورای صلح که به نسبت حساسیت موضوع نخواست نامش ذکر شود گفت:عبدالله عبدالله عبدالله به نسبت اینکه وزیر جنگلات کشور هـایتی دچار زکام یا ریزش شده است پیام تسلیت فرستاده وهرچه عاجل برایش استدعای صحت کامل نموده است!

>>>   محترم واعظی نوشته ای تانرا مرور کردم. به هر حال مفکوره ایجاد نظام فدرالی چیز نو و تازه در افغانستان نیست. این اندیشه شش دهه قبل توسط روشنفکران و سیاسیون کشور مطرح بود و از طریق جراید احزاب سیاسی چپ به چاپ رسیده است. احزاب سیاسی منجمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان در این بخش کار زیاد کرده است و بعد از کسب قدرت سیاسی و زوال حفیظ الله امین حزب و دولت گامهای نخست را در راه فدرالی ساختن افغانستان از طریق ایجاد ارگانهای محلی در سطح قصبات ولسوالی ها و ولایات و انتقال قدرت از اینطریق به مردم برداشته اند که متاسفانه درک چنین مسایل از ظرفیت رهبران تنظیمها و تکنوکراتهای غربی و نشنالیستهای افغان ملتی خیلی ها بدور بوده است به تیزس های دهگانه ببرک کارمل مراجعه کنید...دوستان و شخص حمزه {{ واعظی}}میتوانند از مواد ان بهره کافی بگیرند. مورخین و محققین ما میتوانند به اسناد تاریخی حزبی و دولتی دوران کارمل و نجیب و سایر احزاب دموکراتیک مراجعه نمایند....زیرا اینها از قلب جامعه برخاسته و نیاز های عینی و ذهنی جامعه ما را خوبتر تحلیل کرده اند...
موفق باشید
حنظله

>>>   بهترین راه برای افغانیتان تجزیه است
نگاه کنید چه بلایی سر غیر پشتون ها آوردید
چند میلیون هزاره کشتید
تورک ها را آواره کردید
خاک هزاره و تورکمن و اوزبک برای خودش است و ربطی به پشتون ندارد
تجزیه از فدرالیست هم بهتر است
با آرزوی نابودی کشورهای جعلی با مرزهای جعلی
افغانستون یکی از جعلی ترین کشورها است.
فقط یک احمق می گوید هزاره و تورک با پشتون برادر است! دو نژاد جدا با دو زبان جدا هستن
اصلا معنی ندارد در یک کشور باشند.

>>>   ۳۰۰ سال است که نظام متمرکز و ریاستی مقتدر اوغان را تجربه می‌کنیم که جز شرمساری نفاق بدبختی فقر و گدایگری چیزی دیگری به ارمغان نیاورده.

>>>   زوال اوغان زوال فاشیزم اوغان و زوال اوغانستان رسیدنی است، انشا الله.
جهالت تمامیتخواهی تقلب خیانت و جنگ اوغان ختم ندارد. بهترین نجات برای همه قوم های غیراوغان فقط و فقط یک راه است، و آن یکدست و متحد شدن همه قوم های غیراوغان کشور و تجزیه کشور بین اوغان و اتحاد قوم های غیراوغان میباشد، ختم داستان.

>>>   کشور جعلی اوغانستان باید تجزیه شود.
قسمت های تروریستی و پشتو و انتحاری و خار بی دینی و طالبانی به چرکستان داده شود .
قسمت های ازبک و هزاره و تاجیک هم باید رفراندوم برگزار شود که برای اینده تصمیم گیری کنند.
رفراندوم میتواند شامل گزینه های زیر باشد برای تعیین اینده کشور :
1) کشور خودمختار جمهوری خراسان ازاد
2) الحاق دوباره به ایران
3) متحد و یکپارچه شدن با تاجیکستان
4) تشکیل فدراسیون یا اتحادیه ای مانند اتحادیه اروپا به همراه کشور های ایران و تاجیکستان

>>>   مشکل افغانستان بنیادیست و با آمدن و رفتن طالبان حل نمیشود.باید بدون تعصب به آن نگاه کرد. حقیقت اینست : کمی کمتر ازنیمی از مردم پشتون میباشند. بیشتر پشتون ها تعصب مذهبی و ملی دارند ولی ملیت را به قدرت مطلق پشتون ها میبینند. تأکید میکنم بیشتر پشتون ها که قدرت را در دست دارند و نه همه آنها.
عده فراوانی مذهب را از همان مدارس تندروی یاد گرفته اند که داعش و القاعده را تربیت کرد.بیشتر آنها تضاد با پاکستان را قبول نمیکنند و قدرتشان را از پاکستان و پولشان را از قطر و عربستان میگیرند . از ایران و هند و روسیه متنفرند و با چین مشکلی ندارند. با آمریکایی ها هم تا حدی جنگ میکنند که عصبانیشان نکنند و اگر لازم شد باهاشان کنار هم می آیند.
بقیه مردم بیشترشان تعصب ملی را به تاریخ مشترک فارسی ، آریایی ، خراسانی، آریانایی و... پیوند میزنند و مذهب را در طیف سکولار مثل تاجیکستان و یا در مذهبی ترین شکل شبیه ایران میخواهند که قرائتی ملایمتر از اسلام است.
با هند و ایران و روسیه مشکلی ندارند ولی آمریکا و غرب را ترجیح میدهند.
این دو قابل جمع نیست و تلاش برای جمع آن به نابودی و عقب ماندگی هر دو گروه منجر میشود و البته قتل عام های تعصبی، مهاجرت ها و آوارگی فراوان و قحطی و فقر هم ناچار ادامه خواهد یافت.
چاره اینست که این دو گروه بزرگ مردم این حقیقت را بدون تعصب قبول کنند که نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند و از هم جدا شوند تا مجبور به کشتن یکدیگر نشوند. مرزی و سرحدی بگذارند و شمال و جنوب را جدا کنند. این اتفاق در بسیاری از کشورها افتاده و منجر به پیشرفت قسمتهای استقلال یافته از همدیگر شده، بر حیث مثال: سوئد و نروژ و یا یوگوسلاوی سابق و یا چک و اسلوواکی و...
و البته مردم هر قسمت باید بتوانند به قسمت دیگر رفت و آمد کنند و یا مهاجرت کنند مشروط به اینکه قوانین آن قسمت را رعایت کنند. البته سخت است و باعث مهاجرتهای کلان میشود ولی از جنگ و ویرانی کامل بسیار بهتر است.
سپس میتوانند در ساختن با هم رقابت کنند و نه در کشتن و اگر زمانی دلشان برای هم تنگ شد دوباره با مذاکرات و همه پرسی با هم متحد شوند.

>>>   متعصبترین گروه همین اوغانها یاپشتونها هستند۰
همین اوغان ها یا پشتونها هستند که گاهی طالب میشوند، و گاهی گلبیدینی، گاهی داعشی، و حتی گاهی جنایتکاران خلقی و نجیبی ویا فاشیست های اوغان ملیتی میشوند۰ ولی بازهم خود اینها و رهبر های اینها بر اساس همان روابط تعصبات قومی و پشتونولی خود همه باهم یکی میشوند، یعنی چون همه اوغان هستند و باهم وجه مشترک تعصبی قومی دارند به اساس همان وجه مشترک باهم همبستگی و همکاری میکنند۰ خلاصه که تمام این وحشت و کشتار ها را همین اوغان ها میکنند، فقط به اشکال مختلف، ولی بازهم به اساس همان مشترکات قومی تعصبی از همدیگر دفاع میکنند و انگشت ملامت را هم با دیده درائی بطرف دیگر اقوام یعنی غیر اوغانها میگیرند۰

>>>   در این جهان هیچ نظام ديکتاتورى٬ فاشيتتى شاهنشاه اى٬ اسلامى و يهودى و مسیحی شاهى و شاهى مشروطيت ٬ جمهورى رياستى وجود ندارد که دولت "تحت فرمانروایان افغان( نام افغان" ، به معنای واقعی کلمه گریه ، زاری ، فغان ناله و داد و مترادف پشتون که خود را "افغان" پټان و روهيله می نامند) به عنوان شهروندان متمدن و اهلى بسازند.
حاکمان هزار خيلى و قبايلى و زى افغانى يا پشتونيستى که خود قوم پرست ترين قبيله ها مردمان غير پشتون و ناافغان را متهم به قوم پرستى مى کنند.
. پشتونهای حاکم ، تحت اشغال استعمارگران خارجی انگلیس ، سلطنت مشروطه خواه ملی پشتون با دادن سوسیالیسم شرق و سرمایه دار ان امپریالیسم ایالات متحده آمریکا و متحدان غربى ، سلطنت مطلق پشتون هستند. جمهوری شاهزاده سرخ داود خان پسر عموی شاه ، جمهوری سوسیالیستی شوروی - امپریالیسم ، دولت امارت طالبان و باداران شیخ نشین های عرب آن و از زمان سقوط طالبان که از اقوام پشتون به عنوان "سربازان اجير" آموزش ومسلح شده در خدمت دولت پاکستان زيرا پاکستان قصد گستاخى هاى ديکتاتور داود خان را گرفت.
افغانپشتون هر نظامها را تجربه کردند و ناکام شدند.
بلاخره نظام فدرالی چندين پارلمانه در "بوم هفت کشوره" هفت شهر عشق ؛ سرزمين هفت اقليم ميتوانست يک راه حل کشور منجنيق افغان شود.و اگر نه عاقبت اين مکان فغان افتادنى است. تجزيه يگانه و آخرين گزينش آرامش در هندوکوه و کوهاى هند مى باشد.

>>>   اگر فدرالیسم به معنی "تقسیم" و تجزیه و تحلیل است ، آنگاه باريکه "بنی افغان" (هزار خيل ) از هر نظر بدتر از يک خاک تقسیم و "تجزیه" شده است. اين کشور درمانده و عقبرفته و ناکام چرا تجزيه و پارچه وپارچه وتکه تکه است؟
چون تهداب سياسى و دولتى بنيانگذارى اش و تاريخ نامگذارى اش يک اسم زبان بومى نيست بلکه . اصطلاح افغان از زبانهاى سامى مانند عبرى وعربى ريشه گرفته شده است و از اين جهت نام عبرى وعربى بيگانه است.
در پيکر سه گوشه اى کمبوجه اى آريا ورتا (بهارت گنگا راجيه ) و آريانا و يا ايران ويج وتوران در بتن همين سه حوزه فرهنگى ايرانزمين و هند و تورک- التايى تباران کمپنى هند شرقی بریتانیا درست در ۳۱ دسامبر ۱۶۰۰ميلادى (١٠ ماه دهم يا دى سال ٩٧٩ هجرى خورشيدى يا ۲۴ جمادى دوم سال ۱۰۰۹هجرى قمرى) به هدف کسب امتیازهای بازاريابى در ابتدا یک شرکت و یک شرکت سهامی" با- زر- گانى" (زر طلا و سيم نقر) انگلیسی و سپس به يک شرکت خصوصى و انحصار وکنترول سياسى تمام شريانهاى اقتصادى جها ن و کنارزدن استعمارگران شبه جزیره ایبری (سپانیا پرتگال) و تربيت آموزشى نظامى لشکر مزدوران براى چورچپاول منابع سرشار نه تنها هندو وايران بلکه در امپراطورى برتانيه که کل قاره استرالیا و کشورهاى قاره افريقا و قاره امريکا و کشورهاى آسيا را اشغال نموده بود.
اشغالگر و استعمار گران بریتانیا بلاخره قدرت سياسى ونظامى مستقم را غصب نمودند آرام آرام با انگيزه شعار گونه "تفرقه به انداز وحکومت کن" قدرت و نفوذ خود را گسترش با کمپنى هند شرقی بریتانیا سپاهيان نوين براى اشغال دومدارهندوستان پايه گذارى کرد.
يک کشور دولت ساختگى و قلابى و جعلى که نام بدون گذشته فرهنگى نام قومى وقبيله اى و مظهر آشفته گى و جنگ وفغان وفرياد را بالاى پيشنه شايسته ديرباز فر و فرهنگ و ادب و هنر دانش وفن نام نامى و سرزمين روشنى و نور وخورشيد را به دولت کشور تاريک اهريمنى وشطانيت وپستى تبديل نمودند.

>>>   فدرالیسم خوب ، تقسیم و تجزيه بهتر است ما افغان نيستيم. ما انسان و شروند سرزمين خورشيديم

>>>   شکل نظام حکومت چه جمهوری متمرکز یا فدرالی یاشاهی ویا پارلمانی ویاصدراعظمی ویا امپراطوری باشد مهم نیست مهم اینست که حکومت ها چه پروگرام وبرنامه ها برای رشد وترقی وعدالت اجتماعی دارد؟ بطورمثال درجاپان نظام حکومت امپراطوری است که برای روشن فکران واهل سیاست نظام حکومت امپراطوری نظام کهنه قدیمی است که درحال حاضرقابل پذیریش نیست،درحالیکه جاپان با داشتن چنین نظام و حکومت کهنه وقدیمی رشد وترقی سریع درجهان دارد.آیالات متحده آمریکا باداشتن حکومت جمهوری متمر کز رشد وترقی چشمگیر نموده است. رشد وترقی یک مملکت تنها مربوط تخنیک نیست بلکه عواید ومنابع طبیعی مانند معادن وذخایر پطرول ویاگازطیعی نیز است.ممالک که درقلمروشان ذخایر معادن وپطرول ویا گاز زیاداست رشدوترقی سریع نموده اند.
رامین چخانسوری

>>>   "آیالات متحده آمریکا باداشتن حکومت جمهوریی متمر کز رشد وترقی چشمگیر نموده است. " نقل قول از رامین چخانسوری.
ایالات متحده آمریکا از پنجاودو کشور فدارلى ساخته شده است. انتخابات رييس جمهور فدرال ایالات متحده درست يکسال در بر مى گيرد.
رييس جمهور هيچ غلطى کرده نمى تواند
قانون اساسی ایالات متحده عالی ترین قانون ایالات متحده آمریکا است. مانند افغانستان که هر رييس جمهور از خود کميسيون انتخابات رامى سازد.
کميسيون انتخابات امريکا را قانون اساسى تعين مى کند نامزدهاى گوناگون از يک حزب مخالف مثلا ديموکراتها و يا يک نامرد حزب جمهورى خواهان براى بار دوم را نامزد رييس جمهور از سوى تاز سوى اعضاى يک حزب حزب مخالف انتخاب مى شود
هر نامزد مبارزه انخاباتى مى نمايد تا آخرين نفر . بلاخره همه نامزد هاى ديکرهوادران خود را توصیه می کند برنده نهايى را به عنوان نامزد رياست جمهورى در کنگره حزب تصويب نمايد.

این سند در اصل شامل هفت مادهاست . سه ماده اول آن آموزه تفکیک قوا را تجسم می بخشد ، به موجب آن دولت فدرال به سه شاخه تقسیم می شود: قانونگذاری ، متشکل از کنگره دو مجلسین (ماده اول). قوه مجریه ، متشکل از رئیس جمهور و افسران تابعه (ماده دوم) ؛ و دادرسی ، متشکل از دادگاه عالی و سایر دادگاه های فدرال (ماده سوم). ماده چهارم ، پنجم و ششم مفاهیم فدرالیسم ، حقوق و مسئولیت های دولت های ایالتی ، ایالت های در ارتباط با دولت فدرال و روند مشترک اصلاح قانون اساسی را بیان می کنند. ماده هفتم روالي را كه متعاقباً توسط 13 كشور براي تصويب آن استفاده شد ، تعيين مي كند. این قانون به عنوان قدیمی ترین قانون اساسی ملی مکتوب و مدون موجود در نظر گرفته شده است

>>>   سرواژه (FBI) اف‌ بی‌آی سازمان اطلاعات داخلی و امنیتی ایالات متحدهٔ آمریکا و اصلی‌ترین سازمان فدرال اجرای قانون این کشور است.
ادارهٔ تحقیقات فدرال یا پلیس فدرال آمریکا (به انگلیسی: FBI
Federal Bureau of Investigation

>>>   این کشور را جاه طلبی جهالت خودخواهی و انحصارگرایی یک گروه خاص جاهل بی‌فرهنگ و وحشی برباد کرده است، آن گروه خاص را همه میشناسند.

>>>   انشالله کشور ایران شرقی با فارسی زبانان افغانسنتان تکیل شود

>>>   این کشور را جاه طلبی جهالت خودخواهی و انحصارگرایی یک گروه خاص جاهل بی‌فرهنگ و وحشی برباد کرده است، آن گروه خاص را همه میشناسند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است