تاریخ انتشار: ۰۶:۳۱ ۱۴۰۰/۳/۱ | کد خبر: 167162 | منبع: | پرینت |
در ادامۀ اعتراضها در فاریاب، معترضان شعارهای حکومت فدرالی را سر دادند و اعضای رهبری حزب جنبش ملی هم از مارشال دوستم خواستهاند که یک حکومت فدرالی را ایجاد کند.
اعضای رهبری حزب جنبش میگویند که در واکنش به "بیپروایی" حکومت به خواست آنان مبنیبر معرفی والی تازه، آنان خواستار ایجاد حکومت فدرالی در ولایتهای شمال و شمال شرقی کشور استند.
هفتمین روز است که باشندگان فاریاب دست به اعتراض زدهاند. اکنون زنان نیز در کنار مردان در برابر مقام ولایت فاریاب چادر اعتراض برپا کردهاند تا مخالفت شان را با والی تازه این ولایت نشان دهند.
امانالله یکی از معترضان گفت: «امتحان نگیر که یک روز این سرکها را به رنگ خون خود رنگین خواهیم کرد.»
حشمتالله آرمان، نماینده مردم فاریاب در مجلس نیز اظهار داشت: «پیام ما هم همین است برای حکومت مرکزی مان؛ خدا نخواسته کدام بحران بزرگتر در این کشور نیاید. در این گپ باید هرچه عاجل خاتمه داده شود.»
معترضان میگویند محمد داوود لغمانی را که بهعنوان والی فاریاب معرفی شدهاست، نمیپذیرند.
یک عضو رهبری جنبش ملی تأیید میکند که مارشال دوستم، مراد علی مراد، معاون پیشین رییس ستاد ارتش را همچون والی تازه فاریاب پیشنهاد کردهاست اما حکومت با آن مخالفت کردهاست.
محمد اسماعیل خان، رهبر جهادی بیان داشت: «در مسالۀ فاریاب باید بگویم که حکومت یک اشتباه بزرگ کردهاست. خوب نباید برای یک آدمی که به تعیین یک فرد در یک ولایت به حدی خشم مردم بخیزد که در سمت شمال در چندین مردم دست به تظاهرات بزنند.»
معترضان میگویند که هواداران حزب جنبش قرار است به روز شنبه اعتراضات شان را در شش ولایت دیگر شمال نیز آغاز کنند.
اما ریاستجمهوری میگوید که باشندگان فاریاب باید به داوود لغمانی، والی کنونی فاریاب، فرصت بدهند تا خود را ثابت کند.
دوا خان مینهپال، رییس مرکز رسانههای حکومت بیان داشت: «باید به والی فرصت داده شود تا خود را ثابت کند؛ زیرا او امور اداری ولایتها را میداند و با آن آشناست.»
تنشها در فاریاب باعث توقف پروازهای غیرنظامی به این ولایت نیز شدهاند و معترضان در میمنه به رسم اعتراض هشت نهاد دولتی را بستهاند.
کد (9)
>>> اگر مردم، افغانستانی فارغ از کینه ، تعصب ، کشت و کشتار و حد اقل آرامش ذهنی و جسمی را میخواهند باید سعی و تلاش نمایند تا هر طوریکه میشود بین اقوام سرکوب شده ای ازبیک ، هزاره و تاجیک از یکسو (این سه قوم در مجموع از سه قرن به اینسو تحت انواع بیعدالتی ها قرار دارند اما متاسفانه ازبیک ها نظر به قومیت و زبان و هزاره ها نظر به قومیت و مذهب تحت انواع ظلم و ستمها و کشتار های بیرحمانه خود بزگ بین های پشتون قرار داشته و دارند) و پشتونها که هنوز در حال و هوای سه قرن قبل زندگی میکنند، مرز فدرالی ایجاد شود تا تمامیت خواهان میدانند و محدوده شان و کشتار همدیگر ، دار زدن حیوانات، سنگسار وسایل نقلیه، شکستن تلویزون و غیره رفتار های بر گرفته از اعتقادات شان و اقوام دیگر میدانند اعمال و رفتار شان با همدیگر شان در محدوده خود شان.
>>> حکومت فدرالی یعنی نقشه پانترکیسم ترکیه ،بعد احتمالا پیاده نظام ترکیه برای کشتار و قتل و عام سایر اقوام و اقلیتها مانند آنچه در ترکیه بر سر علویان کردها ارامنه آشوری و ....آوردند ،اخر سر هم برای شیعیان هزاره نقشه نابودی دارند ( ترک فقط سنی و حنفی)است غیر آن مجوز کشتار داده میشود ، جلوی نفوذ پانترکیسم بگیرید آنها به مراتب بدتر از طالبان و همردیف داعش اندامان تاریخ باستان غیر ترک را از بین و ساکنان بومی را کوچ میدهند و با اتراک مهاجر جایگزین میکند مانند آنچه در ادلب سوریه و اعراب و کردها آن صورت دادند و جایگزین کردن ترکمنها ،اویغورها ،چچن هاچ تاتارهای.....
احسان
>>> من مانده ام حزب جنبش چطور میخواهد یک دولت فدرالی تشکیل دهد این در حالی است که ولایت فاریاب یک ولایت چند قومی متشکل از اقوام مختلف است اوزبیک ها ۳۰ فیصد تاجیک ها ۳۰ فیصد ۱۵ فیصد هزاره و ۱۵ فیصد پشتون و ۱۰ فیصد عرب ها، حزب جنبش نباید با خشونت چنگیزی و زور گویی کشور را به سوی چند دستگی پیش ببرد من از همه ازبیک های آگاه و وطن دوست میخوام تنها به منافع ملی فکر بکنند و در این شرایط حساس که طالب در پشت دروازه های کابل است با ایجاد اتحاد در شمال کشور را حفظ کنند و به دنبال منافع یک شخص بی سواد نباشند که از آن سوی آمو دریا آمده و جاسوس ترکیه و روس ها هست، زیرا جنبش ملی طوری در ذهن مردم اوزبیک تلقی کرده که با وجود نبود دوستم اوزبیک ها نابود میشوند که اصلا هم درست نیست بلکه دوستم یک مانع بزرگ در مقابل نخبگان و شایستگان قوم اوزبیک هست در طول چند سال رهبری قوم اوزبیک توسط دوستم ما شاهد این هستیم که ولایات اوزبیک نشین از محرومترین و فقیرترین ولایات کشور محسوب میشود و سطح سواد اوزبیک ها نسبت به سایر اقوام از پایین ترین سطح برخوردار هست.
>>> به جز از ایجاد سیستم فدرالی دیگر راه حلی وجود ندارد. راه دیگرش جنگ خانمان سوز قومی است که در آن تر و خشک خواهد سوخت.
آتشخاوری
>>> بهترین راه حل برای همه است
هرکس بخواهد زندگی کنه
هرکس دلش خواست در زیر کون خود اانفجار کند
>>> به حکومت فدرالی
بلی
به حکومت طالبان و غنی و هرچی اوغان است
نه
نه
نه
.
میمنگی
>>> یگانه راه حل ایجاد نظام فدرالی است زیرا دولت های تک قومی وتک محوری بطرف قوم گرایی میروند.اگر لیست کابینه وریاست های مستقل دولت امروزی را ازنظر بگذرانید با وضوح کامل تک قومی آشکار است.اقوام دیگر درانزوا قرار گرفته اند واز بدنه دولت حزف شده اند.همینطور صدها مثال دیگر.
بااحترام عبید الله.
>>> فدرالیسم خوب ، تجزيه و تقسیم بهتر است افغان يا پشتون به پشتونخواه بروند و حکومت وحدت افغان- پشتون را بسازد.
>>> حکومت هاى دروغگو و کثيف شيطان صفت دنيا را بازى داديد! فدرالى را ببلو ساختيد. ولى دولت ها که کثافت دست پول خود رادر دهن شما مى اندازد اکثريت فدرالى اند! چرا از نظام فدرالى ترس داريد? همين که حاکمان پشتون از فدرالى مى ترسند چيز خوب است.
نظام سلطنت درانى امپراطورى فدرالى بود و موفق هم بود وى فدراسيون قوم وقبايل پشتون راساخت که پس از مرگ اش يوسفزى دولت فدرالى را در کندهار ترک کرد و گفتند سنگ ابدالى ويا نونام درانى ارزش ندارد.
سنگ در زبان شرين پشتون قرارداد توافق و پیمان عهد یا میثاق معنى مى دهد! سنگ ماندن صلح کردن
پس نظام فدرالى چست?
فدراسیون و کنفدراسیون چندين فدراسیون = کنفدراسیون
فدراسیون (از واژه لاتین fœdus به معنای توافق و پیمان عهد یا میثاق) : حکومت فدرال در فرهنگ سیاسی به اتحاد چند کشور یا چند ستانى و استانى حق خودمختاری و خودگردانی داخلى ولی امور خارجی زیر نظر فدراسیون است. کشورگان یا کنفدراسیون (فرانسوی جمله زبانهاى رومن يا لاتينى است: Confédération) اتحادیهای مرکب از چند ایالت خودمختار یا کشور است که با حفظ حاکمیت خود برای نیل به اهداف مشترک، امور سیاست خارجی و دفاعی را در یکی از ایالتها یا کشورها متمرکز میکنند.
کنفدراسیون بر خلاف فدراسیون، دارای یک قدرت مرکزی نیست که بر شهروندان همه دولتهای متحد فرمانروا باشد، دولتهای عضو، در سیاست داخلی و خارجی خود آزادند.
امريکا شمالى يانکى ها و مردم جنوب امريکا نخست کنفدراسیون ساختندو پسان اتحاد ممالک ايالات متحده.آلمان اول ملک الطوايفى بود هر کشور از خود شاه داشت. کنفدراسیون آلمان از سوى کانسلر رهبرى مى شد و قيصر مانند شاهنشاه
بود. آلمان اتحاد ممالک آلمانى زبان بود. هالند بلجيم سويس اطريش کشورهاى اتحاد ممالک است.
آلمان تقسيم شده وحدت خود رامانند کشور تقسيم شده پشتونها نخواست بلکه وحدت آلمان در اتحاد کشورهاى اروپايى آلمان از کله استفاده کرد حاکمان افغانپشتونپتان از پانقراس شکم خودکه آن هم را طالبان انتحار و انفجار داد.
هيچ يک رييس جمهورحق ندارد در مورد تجزيه پاکستان گپ بزند واگر از سوى جامعه جهانى وپاکستان گوشمالى مى شوند.
نظام فدرالى توصیف یک سیستم حکومتی است سه بر چهار و حتى تقريبا کل جهان سيستم فدرالى دارند. فدرالیسم اروپایی , فدرالیسم آمریکایی فدرالیسم استرالیا, فدراسيون روسيهفدارليسم کانادا, فدراليسم يوگوسلاوى را اتحاديه اروپا پاشيد, چين حکومت مرکزى دارد و لى به کانتونهاى زياد تقسيم شده است. امريکا عليه نظام فدرالى نيست بلکه عليه نظام سوسياليستى فدراليستى و کنفدراليستى شوراها بود. قوم خودخواه افغان هر چيز را غلط تعريف مى کند و مى گويد فارسى و درى دو زبان است.
البته که خوانندگان گرامى ميدانند که سرويسهاى انترنيتى برگردان کننده وجود دارد شما متن فارسى و يا درى راميتوانيد به زبانهاى ديگر برگردان نمايد ىپس چرا گوگل پشتو دارد و درى ندارد?
>>> همين اکنون کشور پارچه پارچه است. قانون اساسى کرزى که توسط جرگه ريش سفيدان قرن سنگ خود براى تجزيه اين کشور معادله فورموله کرد. و واژه *ملت و افغان* (افغان ملت) را در قانون اساسى چنين گنجانيد: " ملت افغان = پشتون، تاجيک، هزاره، ازبک ، ترکمن، بلوچ، پشه ي، نورستانی، ايماق، عرب، قرغيز، قزلباش، گوجر، براهوى و ساير اقوام مي
باشد. “
"ملت" پديده بود سياسى که در زمان ناسيوناليسم و جنگهاى ناسيوناليستى براى وحدت درونى کشورهاى اروپايى بين دولتهاى اروپايى سر تقسيم جهان سازماندهى و فورمولبندى شد که همين ناسيوناليسم ملت پرستى به امپراليسم و فاشيزم
انجاميد. اصلن در زبان هاى ايران زمين - فارسى (با صفت درى) ٬ پشتو با صفت افغانى ٬ بلوچى و کردى و ديگرزبانهاى تورانى و هندى واژه ***ملت*** وجود نداشت .
چيزى که وجود داشت واژه **مردم** با مهفوم زبانى! اين مردم زبان مشترک٬ فرهنگ مشترک٬ تاريخ مشترك، جغرافيه مشترك، ارزشهاى مشترك٬ اقتصاد مشترک و ديگر اشتراکات هنرى ٬ ادبى وموسيقى و رسم و رواجهاى مشترک داشتند.
کشور نامنهاد يعنى به نام افغانستان اصلن کشور با پيشينه فرهنگى نبوده بلکه مانند پاکستان (درعصر امپريالسيم امريکا) در عصر کلونيالسيم... از بطن رقابت روسيه تزارى وانگليس ... زاىيده شد. دولت- کشور که در نقشه امروزى
در زنده گى مردمان تاثير نداشته و حتى امروز ندارد.
دولت و نهادهايش براى مردم ازسوى مردم نبوده بلکه وسيله وهدف براى تحقق قدرت حاکمان و براى مفاد کنسرنها و منافع کشورهاى قدرتمند وبويژه شوروى وامريکا بودند. فقط يک قشر کوچک است که دارايى هاى کشوررا بين خود تقسيم مى
کنند. دولت داراى ها را از سوى نهادهاى کارى مالى و پولى و بيمه هاى گوناگون پرداخت مزد ٬ و بيمه بى کارى تقاعدى و صحى مى پردازد ويا کنترول اش را دردستدارد هر کارگر بايد ماليه بپردازد!!! ولى در کشوريکه اقتصاداش در
دست خود اش نباشد. آيا از اقتصاد مشتر ک صحبت مى شود. اقتصاد مشتر ک يک نشانه ملت و يا ويا دولت مشترک است . از انتخابات سالها گذشته است پس از چندين ماه ها نتيجه انتخابات اعلان شد امروز دولت پارلمان ندارد.
گرداننده گان قدرت در کشور ٬ به زبان "ملت افغان" می گویند، که انگار همه ملتها و مليتها را در بر مى گيرند اما منظورشان همان قوم دارد. افغان و يا پشتون است. زمينه سازى: در کشورهاى دموکراتيک واژه هاى ملت و خلق معنى و مفهوم خود را ازدست داده است. دولت و فابريکه ها ديگر از *"*ملى سازى*"*٬ ناسيوناليز ٬ ناسيوناليستى گپ نمى زند بلگه گلوباليز ( "جهانى شدن") !!! ملت و تابعيت آنقدر مهم نيست.
واژه "شهروند" واژه دولت مدرن است که در آن ارزشهاى انقلاب کبير فرانسه برابرى و قانونيت و برادرى شعار داده مى شد. ديگر زبان ٬ دين ٬ مذهب٬ جهانبينى٬ تبار قوم و جايگاه در مرکز ديد قرار ندارد بلکه شهروند٬ همشهرى٬ هم مهين٬ و يا باشنده!
موانع براى حق شهروندى!!
۱- نام افغان و افغانستان
۲- دافغانستان اصلى بچه گان: فرزندان اصلى
۳-...ون ااهل و ناخلف" گفتن به غير پشتونها
۴- ساختارهاى چندين مليتى
۵ -قدرت از حاکمان به مردم
۷- عدم موافقت ساختارهاى فدرالى
سويس٬ آلمان٬ فرانسه و امريکا و حتى انگلستان٬ و بسيارى از کشورهاى اروپايى سيستمهاى فدرالى دارند!!
راه که حاکمان افغان مى روند همان است
تاکه افغان نام است: کشور در فغان و افغان است
. وحدت ملى مانند سرآب در بيابان است٬
ساکنان اش باهم در گير ودار است
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است