چرا از طالبان نمی‌ترسم؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۶:۱۵    ۱۴۰۰/۴/۲۱ کد خبر: 167644 منبع: پرینت

طالبان مردم مناطق متصرفه شان را به چهار بخش تقسیم می‌کنند: موافقین فعال (قاری فصیح بدخشان)، موافقین (عبدالحمید خراسانی)، مخالفین (ما) و بی‌طرفان (مردم عادی). تکلیف دو گروه اول مشخص است و فقط کمی زحمت به خرچ می‌دهند تا موافقین را به موافقین فعال تبدیل کنند. مخالفین دو بخش می‌شوند، بخشی که باید کشته و یا بندی شوند و بخشی که باید اخراج اجباری شوند (بدخشانیان کندز) با بی‌طرفان که کسی کار ندارد.

حالا، من شامل بخش اول و دوم نیستم و البته حتی اگر تلاش‌ نیز کنم در جمع بی طرفان قرار گرفته نمیتوانم. هرگاه مخالف طالبان هستیم و طالبان مخالفان شان را کشته، زندانی و یا بی عزت میسازند بناان به نصیحت همیشه‌گی مادرم عمل می‌کنم که میگفت:
"بچیم، حق کسی را نخو و نگذار کسی حقت را بخورد. کت کسی جنگ نکو، اما اگر جنگ کردی باز تا آخرش ایستاد شو، از میدان نگریزی که عیب است، مردم‌ میگه که اِی بچه را ننه‌یش د غنداق شخ نبسته بود!"

بناان گپ ما با طالبان روشن است و آن این که "ما ره ننه ما د غنداق شخ بسته کده" و شاید از همین رو کله ما شخ است، کل مُلک ره هم که بگیرین میزنیم تان، باز میزنیم تان و بازهم میزنیم تان و تا جایی میزنیم تان که آدم شوید!

یکی و خلص!
پ‌ن: گفته می‌شود وقتی که حبیب‌الله کلکانی را در ارگ تیرباران کردند نخست روی دو زانو و بعدن به حالت سجده در نماز غلطید و جان داد. پس از چند دقیقه یکی از سربازان قبایل با لگد به جسد وی زده و به زبان‌ پشتو گفته بود:
مرده‌یش هم کله شخ است!

سمیر بدرود


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
حبیب‌الله کلکانی
طالبان
نظرات بینندگان:

>>>   همین تروریستها و جنگ سالاران که امروز زنده گی مردم افغانستان را تلخ کرده از بقایای بچه سقو است
احمد از ترکیه

>>>   تمایز افغان باسایرملیت ها:
جز کشورمادرگوشه دیگرجهان اگر گروهی مکتب وکودکستان وشفاخانه راحریق وپل وپلچک وسرک وغیره تاسیسات عام المنفعه راانفجاردهد،قبل ازخبرشدن مقامات امنیتی مردم محل انهارا باسنگ وچوب وتبر وچکش تکه تکه وپارچه پارچه خواهندکرد.وامادروطن ما.
ازین طریق میتوان اعتماد مردم راجلب کردوقلوب انها راتسخیرکردوانها درعقب خودبسیج کردودرنهایت نظام حاکم راسقوط داد وصاحب قدرت واقتدارشد.دقیق انچه اشراروطالب انجام دادند.هموتونیست؟
عاقل

>>>   گر از دید معیار انسانی وداشتن انصاف و عدالت بر روی مردم پاکستان بلخصوص پنجابی ها ‌و نظامیان پاکستانی کار شناسی صورت بگیرد نتیجه زیر سفر خواهد بود یعنی بی انصاف ترین وظالم ترین خون خوار ترین و وحشی ترین قشر بشر است و خواهد بود. در ۱۴ اگست ۱۹۴۷ پاکستان بر رهبری محمد علی جناح از انگلیس استقلال حاصل کرد و این استقلال شامل پاکستان شرقی وپاکستان غربی یعنی پاکستان امروزی وپاکستان شرقی یعنی بنگلادش امروزی است. از ۱۴ اگست سال ۱۹۴۷ تا ۱۶دسامبر سال ۱۹۷۱ این دو کشور باهم یک کشور بودند و در طول این ۲۴ سال پاکستانی ها با مردم بنگلادش همانند برده برخورد میکردند و آنها در هیج پوست مهم دولتی حق نداشتند که در کدام مقامی باشد و تمام پست های مهم دولتی ‌عساکر تمام از پاکستان غربی بودند با وجود که بنگالی ها از هیچ امتیازی دولتی برخوردار نبودند و همیشه مال واموال بنگلادشی ها از طرف نظامیان پاکستانی دزدی وبغارت برده میشدند وهیج دختر زیبای بنگلادشی از تجاوز جنسی نظامیان پاکستانی در امان نبودند تا اینکه بنگالی ها از دست جنایت نظامیان پاکستانی بستوح آمدند و دست به شرش زدند ویک گروه شبه نظامی بنام ارتش آزادی بخش بنگلادش تشکیل دادند و جنگ مسلحانه را برضد پاکستانی ها در ۷/۳/۷۱ آغاز کردند و این جنگ تا ۲۶/۱۲/۷۱ یعنی نزدیک به ده ما با حمایت نظامیانی هندی تانست که نظامیان پاکستانی را شکست فاحش دهد. جنرال ٹکہ خان لوی درستیز پاکستان شرقی ھمرا با جنرال امیر عبداللہ خان نیازی از قوم عمران صدر اعظم فعلی پاکستان بود و فرماندہُ کل نیروھای پاکستان در این دہ ماہ نزدیک بہ سه میلیون بنگلا دیشی را قتل عام کردند و مال واموال بنگالی هارا غارت ودزدی کردند وبر میلیون ها زن بنگلا دیشی مکرر تحاوز جنسی کردند. وهرچی جنایت نظامیان پاکستانی ها بیش تر میشدند بنگالی ها حساس تر می‌شدند. و در نهایت در۱۶/۱۲/۷۱ بنگالی ها توانست که نظامیان پاکستانی را شکست فاحش دهد. وبنگالی ها پیروز شدند و بر بریت وجنایات نظامیان پاکستانی ها پایان یافت. وجنرال امیر عبد الله خان نیازی با بیش ۹۰۰۰۰ نود هزار نیروی تا دندان مسلح پاکستانی بطور ضلمت بار تسلیم بنگالی ها شدند و این شکست نظامیانی پاکستانی ها بایست استقلال بنگلادشی ها شدند… خاطره یک داکتر بنگلادش دیشی از پدرش که یک افسران عالی رتبه بنگلا دیش ومسول شکنجه اسرای ارتش پاکستان در بنگلادش بوده وی از خاطرات پدرش گفت:
تمام اسرای ارتش پاکستانی را رده بندی کردند افسران عالی رتبه را جدا و افسران کوچک تر را جدا و الی آخر عسکر های پاین رتبه را جدا صد صد نفر قطار وبرهنه می‌کردند وانهارا قطار و استاده وخمیده و با بر نامه با هرافسر عالی روتبه در روز روشن جلوی چشم همدیگر روزی ده بار باافسران علی رتبه عمل لواطط انجام میدادند وبا ‌‌پاین تر از آن هفت بار وازو پاین تر در روز پنج بار وعسکر ساده روزی سه بار عمل لواطط انجام میدادند. او می افزاید حتی افراد لواطط گر از هندوستان میامدند و روی افسران پاکستانی در روز روشن در جلوی چشم همدیگر شان لواطط می‌کردند.
و ان داکتر از قول پدرش گفت اگر عساکر پاکستانی اگر ماده میبودند هر کدام شان باید چندین بار زایمان می‌کردند…و این رسوای در تاریخ بشر مثل ندارد. طالبان این است شجاعت باداران پاکستانی تان وچی باشد مزدوران شان طالبان. ولزا سفارش من به قهرمان نیروهای امنیتی این است که هرگز نترسید آنها هیچ گوه نیستن وطن تان یعنی مادر تان مادر تان یعنی ناموس تان‌ از ناموس تان بهر قیمتی دفاع کنید.
حجت الاسلام والمسلمین داکتر عادلی

>>>   جهاد دربرابر طالبان فرض و واجب و وظیفه شرعی هر مسلمان‌ است. چون طالبان مسلمان نیستن مسلمان‌ مسلمان را نمی کشد طالبان منافق ومزدوران بیگانه ومتجاوز و محارب و قاتل ملت مسلمان افغانستان است. طالب را هر جای گیر کردید گردن بزنید و بکشد خون ندارد. طالب را کشتید غازی هستین اگر در برابر این گروه پلید وگم راه شهید شدید جایگاه تان جنت است. چون این گروه منافق و گم راه و همه روزه مردم مسلمان افغانستان اعم از زن مرد و کودک پیر وجوان همه را بخاک خون میکشد و همه روزه پل وپلچک وسرک ومکتب وتمام آبادانی این وطن را بدستور بادران شان ایران وپاکستان تخریب واز بین میبرد. این گروه پلید نتنها مسلمان نیست بلکه انسان دانستن این گروه گم راه گناه کبیره محسوب میشود. من نمیگویم از اشرفغنی دفاع کنید من میگویم از وطن تان که در حقیقت مادر معنوی تان است دفاع کنید واز نیروهای امنیتی دفاع کنید که فرزندان ‌و برادران مسلمان ‌مدافعین وطن تان هست دفاع کنید. اشرف غنی خود یک انسان آلوده و مملو از فساد است. شما از نظام دفاع کنید نظام از عروسک امریکا غنی کسیف نیست نظام از مردم شما واز خود شما است شما از ارزش های وطن وابادانی وطن تان دفاع کنید. طالبان یعنی مزدوران استخبارات ایران طالبان یعنی مزدوران حلقه بگوش آی اس آی. طالبان یعنی انتحار طالب یعنی انفجار طالب یعنی قتل وغارت ودزدی طالب یعنی تباهی ‌بربادی طالبان یعنی دشمنان انسانیت طالبان یعنی بیماری واگر طالب یعنی دشمنان انسانیت طالب یعنی دشمن تشنه بخون خود خود تان. اسلام طالبان اسلام جعلی است و شعار که طالبان که بشهر ها حمله نمی کند یک فریب است..
بیش از پنجاه فیصد طالبان یا چیچن است یا القاعده است یاحرکت به اصتلاح اسلامی ازبیکستان و حرکت ترورستی ایغور های چینی است اینها تمام محصولات کارخانه های تولید تروریست در پاکستان است. شعار اسلام فقط یک اسلحه ادمشی برای این ترورستان است. اسلام اینها دروغ ‌فریب است.
و لزا باید در برابر این آدم خوران مردانه جنگید وهمیشه باید بیدار باشید ‌تحرکات این آدم خوران را همیشه زیر نظر داشته باشید..
شیخ الاسلام قاری عبدالصبور

>>>   طالب مثل همیشه ذلیل خواهد شد و ذلیل تر از همه طالب دوستان خواهند شد که نه دنیا دارند و نه آخرت.

>>>   پیروز و سر فراز باشی، شرم بر آنانیکه به کلدار و دالر مادروطن را میفروشند.
آتش خاوری

>>>   هزاران آفرین بر مادری که چنین فرزندان شجاع و با همتی زاده است و صد رحمت به آن شیر. ننگ و شرم باد بر کسانی که در برابر وحشیان و ظلم جاهلان طالب تسلیم میشوند.

>>>   باذن الله تعالی امارت اسلامی افغانستان بزودی برقرار میشود.

>>>   به نام خدا
چندماهی است که به لطف برادران طالب وحکومت نادان وفرصت طلب به خاک ایران امدم به کشوری آمدم که با مردمش همزبان هستم اما به لطف حکومتها، همدل نیستیم! .. راستش را بخواهید زیادهم مکدر نیستم واگر خداوند یاری کند تا چندصباحی دیگر راهی اروپا هستم.این راهم میدانم که برای من که روزگاری استاد ادبیات فارسی بوده ام، جایگاه مناسبی نخواهد بود. اما چه کنم که در سن وسالی هستم که نه قدرت جنگیدن دارم ونه توان ایستادگی!
پس میروم؛ اگرچه شبی نیست که به یاد وطن اشک نریزم!شبی نیست که در ماتم وعزای تنها فرزندم که به دست طالبان جلوی چشمانم پرپر زد گریه نکنم! اما خدا میداند که مصیبت وعزای اصلی من مرگ وطن است!ویرانی وطن است.خواری وطن است.

..در اتاق خود در این ملک غریب ودر این غروب دلگیر نشسته ام ومی اندیشم که ما مردمان چه ساده دل بودیم که فریب اشرف غنی ودارودسته اش را خوردیم!
بیست سال عمرکمی نیست!بیست سال این دارودسته فریبکار صاحب اختیار این ملک بودند!بیست سال نگاه جهان به ما بود!بیست سال همه کشورهای قدرتمند و صاحب نفوذ در این خاک سربازآوردند آدم کشتند و جنگیدند با کسانی که به ظاهردشمن بودند!ویا خیلی ها با مردمان ما خوب بودند.. سازمان های مردمی هم جمع شدند ودر این بیست سال به اندازه فروش پنجاه سال نفت خاورمیانه، دالار جمع شد!

در این بیست سال کاسه گدایی ارگ نشینان همواره به سوی کشورها وسازمانها ونهادهای خیریه دراز بود وجرینگ جرینگ سکه ها و گونی گونی پیسه ها در ارگ ذخیره شد! اگر روزی روزگاری حسابرسی شود معلوم میشود که روزگاری خزانه این ملک به یمن مردمان خیرخواه جهان پر بود ولبریز...
امابیست سال موش های گرسنه ارگ به انبار غله زدند وبه جای واریز دالار های اهدایی به خزانه مملکت در حساب شخصی خود در بانک های سوییس واریز کردند.

هرچه دلسوزان از آینده این کشور بیمناک بودند جناب اشرف به اشرافیت خود رسید ودر ینگه دنیا برای خود جای پا محکم ساخت!البته در این میان کسانی مانند عبدالله وصالح هم بی نصیب نماندند!ودیگران ودیگران
هم آمدند وخوردند وبردند...
خیلی ها در این بیست سال لفت ولیس کردند وقهقه مستانه سردادند! ان هم درست زمانی که مردمانی به نان شب محتاج بودند.همان مردمان گرسنه دیروز، امروز با شگفتی از قوم طالب استقبال میکنند.همان کسانی که ارگ نشینان لحظه ای به آنها وزندگی غمبارشان فکر نکردند وتلاش نکردند تا با فرهنگ سازی و بالندگی اقتصاد با خود همراه سازند.

بیست سال در میان پولهای اهدایی غوطه ور بودند وفقط به فکر پرکردن انبارهای خودبودند وسخاوت مندانه برای هرجنس بنجلی بودجه های میلیاردی را برباد دادند ودریغ از انجام زیرساخت های اقتصادی وصنعتی! در این میان تنها افتخارشان به ساخت بند بر روی رودخانه هایی بود که کارشناسان خبر از خشک شدنشان در سالهای آتی میدادند..

مهندسی بود دلسوز که برایم حقایق را می گفت واز همان شخص شنیدم که خیلی ها در جلسات سدسازی با این کارمخالفت کردند و نمونه های ناموفق از آمریکا گرفته تا استرالیا وحتی کشورهایی مانند ایران آوردند که با ساخت این بندها اکوسیستم منطقه را نابود خواهند کرد وبا خشکسالی در آینده مواجه میشوند
جواب دادند:همه این واقعیت ها را می دانیم اما ارگ اصرار دارد تا این بندها ساخته شودو...
در این بیست سال وبا این حجم از پول واریزی میشد صدها کارخانه در این ملک ساخت که هم بیکاری نباشد وهموطن ما به خاطر یک لقمه نان آواره بلادغریب نشود وهم کشور از بیگانگان بی نیاز شود...خبردارم که حتی گچ وسیمان وتخته ومیخ وپیچ و...از خارج وارد میشود

در این بیست سال چه کردید که هیچ کس از کارگرساده گرفته تا استاد دانشگاه ازشما رضایت ندارند؟
در این بیست سال می توانستید یک افعانستان جدید ازنو بسازید اما طمع شما به مال دنیا ازشما خیانت کارانی ساخت که تنهابه ضرر مردم وکشور گام برداشتید

(به امید روزی که این وطن آبادشود)
داکتر عبدالله فروتن...ایران..بیرجند

>>>   نمیدانم چند نفر از مطلب نویسان در جبهه در مقابل طالبان میجنگند. برادر عزیز، مادر شما نصیحتی کرده که ۴۰ سال است نتیجه نداده است. فراموش کرده بودند که برایتان یاد آور شوند که در هر مقطع زمان باید به صلح از راه مذاکرات و توافق دو‌جانبه روی آورده شود تا از خونریزی و مرگ انسانان جلو گیری شود. نه خودت گوسفند استی و نه عسکر طالبی که که کورکورانه فرمان رهبرش را اطاعت میکند.
برادر متنفر از جنگ شما

>>>   ههههههه ای روایت بجه سقو را کی کرده بود برایت؟
اولین بار که انگلیس ها از آدرس دین رخنه در کشور پیداکردن و سبب بربادی کشور شده همین حبیب الله کلکانی را استفاده نمودن ...

>>>   دروغ بالای دروغ و گپ های بیهوده ویاوه گویی تا به کی؟!! نمیدانم با اسم مستهار مینویسی یا نی اما در نوشته هایت دقت کن جناب سمیر بدرود!
درباره حبیب‌الله کلکانی یا همو بچه سقوی معروف نوشتی نفری که همیشه به بدنامی شهرت دارد:
(ملافیض محمد کاتب هزاره که کاتب دربار امانی بود و نوشته‌هایش معتبرترین اسناد در تاریخ‌نگاری معاصر افغانستان می‌باشد، درباره ظهور حبیب‌الله کلکانی در کتاب خود تحت عنوان تذکرالانقلاب می‌نوسید: «حبیب‌الله فردی از فوج پیادۀ نظام موسوم به قطعه نمونه که جمال پاشا آنرا پس از مغلوب شدن به دست قشون انگلیس در عراق عرب، به امید برانگیختن دولت افغان به معاونت دولت ترک، به کابل فرستاد و تشکیل و تعلیم وظایف عسکری داده بود و در محاربات قوم منگل و سمت جنوبی که انفاََ رقم گشت، طریق خدمت دولت پیموده، بعد با همه قشون مذکور که از اعداد قرعه و نظام اجباری بودند، از خدمت سبک‌دوش شده در قریۀ کلکان کوهدامن به خانۀ خود رفت. و چون قدرت بر تهیه مٶنث و مایحتاج معیشت خود و زوجۀ خویش نداشت و هم انگور و چوب فروشی و غیره امور و شغل مروج و مرسوم دیگر مردم کوهدامن را که به ذریعه آنها تحصیل قوت و امرار معاش می‌کنند و اغلب به‌توت خشک امرار حیات کرده، نان گندم کم‌تر به چشم آرزو می‌بینند، ناگوار پنداشته، ناچار همت به قطع طریق و سرقت مال و غارت منال مردم گماشت. و عده‌ای از امثال خودش چون: سید حسین چاریکاری و ملک محسن سراخواجه و غیره که به بیست و چهارتن منتهی شدند، فراهم گردیده به قتل جان و نهب مال مسلمانان پرداختند. و سه‌سال در در مغارات جبال و نشیب و فراز سهال و تلال (منطقه‌ای در پاکستان) روز ذلت و زحمت به سرقت به شب خوف وو یأس و هراس از عقوبت حکومت بسر برده، در خلال این حال از بسم گرفتار دست حکومت شدن در پشاور گریخته و به چای فروشی و دزدی پرداخته تا که اعظم نام دزد میدانی رفیقش گرفتار دست پلیس و داخل توقیف‌خانه انگلیس گردیده از ترس گرفتار شدن خود، از پشاور به تل و توت تنگی (از مناطق قبایلی هند) شده و چند در آن‌جا روز روز فقر و مسکنت به سرقت جزئیات گذرانیده، بعد از هراس معروف به دزد شدن خویش، راه مراجعت جانب کلکان و کوهدامن پیش‌گرفت. و از ترس دستگیر شدن، ترک اقامت در خانه و لانه خود گفته با چند تن دزدانی که با او همراز و انباز بودند، شب به جایی و روز به جایی، روز هراس وسواس گذرانیده، از غلبه جوع اقدام به سرقت و اکل مال حرام و ریختن خون ضعفای انام نمود...)


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است