غنی بعنوانِ یک غربی تکنوکرات، در واپسین تلاشهایش چگونه بقایای حکومتش را دو دستی به ترسناکترین گروه بنیادگرای تروریستی تحویل داد تا از شر ملا برادر خلاص شود | ||||
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۶ ۱۴۰۰/۶/۲۸ | کد خبر: 168423 | منبع: | پرینت |
این روزها زیاد میبینیم که عبدالغنی برادر چهرهی میانهروِ طالبان معرفی میشود، میانهروی او را در مقایسه با حقانیها تعریف میکنند. در تاریخِ سیاسی کشور، درانیها دو تفاوت بنیادین در مقایسه با غلجاییها دارند. نخست به مداراگری با دیگر اقوام و دودیگر پختگی در سیاست با کارنامهای نسبتا موفقتر از غلجاییها. نمونهی این دو یکی کرزی و دیگری غنی است و همین رشته به غنی برادر و حقانیها سپرده شده است.
شاخهی غیر مذهبی مشرقیها رابطهی نزدیکی با روسیه دارند(که بسیاری از بقایایشان در طالب است، بعنوان نمونه جنرال مبین که دشمنی عمیقی با غیر پشتونها دارند) و شاخهی مذهبی مشرقیها، مانند حقانیها رابطهی تنگاتنگی با پاکستانیها و بهویژه سازمان استخباراتی آن کشور دارند. این گروهها در سیاست خارجیشان تحت تاثیر رابطهی نزدیکِ پاکستان با بریتانیا، به سیاستهای بریتانیا نزدیکتر میباشند تا سیاستهای آمریکا؛ بر خلاف درانیها که رابطهی نسبتا نزدیکی با آمریکاییها دارند.
زمانی داوود خان خود را به آمریکا نزدیک میکرد و در واپسین دیدارش با برژنف، گفتگوهایشان به تشنج لفظی کشیده شد و همچنان آمریکا، پس از طالبان یک درانی را روی کار کرد و کرزی رابطهی دوستانهای با آمریکا داشت، رابطهی کرزی با آمریکا (بخاطر اینکه آمریکا تحت تاثیر بریتانیا و پاکستان قرار گرفت و غنی را به کرسی نشاند) رو بهسردی گرایید.
نخست کابینهی طالبان تا حدودی شامل افراد غیر طالبان نیز میشد که با مداخلهی عاجلِ پاکستان و بهویژهی سازمان استخبارات آن کشور باعث گردید حقانیها بیشترین امتیازها را با حذف غیر طالبان و به حاشیه راندن قندهاریها، فراچنگ آورند.
ملا برادر بهرسم اعتراض به قندهار پناه برده و اکنون طالبان برعلاوهی چالشهای فرامرزی (بهرسمیت شناخته شدن حکومتشان، مورد تایید قرار گرفتنِ جامعهی جهانی، خارج شدن از لیست تروریسم، اشد نیاز به سرمایههای منجمد شده در آمریکا و ضرورت عاجل به کمکهای سازمان ملل) با چنین چالشِ درونی نیز روبرو هستند. غلجاییها دارای کارنامهی حاکمیتِ چندان خوشنامی نیستند و متهم به ناکارآمدی حکومترانی میباشند(چه در زمان میرویس خان برادر و فرزنداناش و چه از دروهی حاکمیت ترکی، امین، نجیب و غنی).
در کنارِ حکومتداریهای پر چالش و ناتمامِ این گروه، این سیاستمداران رابطهی نه چندان مطلوبی با دیگر اقوام، مخصوصا درانیها، دارند و این نارواداریِ افراطیشان باعث گردیده که همیشه به فکر انحصار قدرت باشند و بهغیر از عشیرهی خودشان به کسی اعتماد نکنند و حتی درانیها را پشتونهای رنگباخته و غیر اصیل معرفی کنند. نمونهی واضح اینرا در حکومت کرزی (که تا حدود زیادی همهی اقوام خود را در آن میدیدند) و حکومت غنی(که متمرکزترین حاکمیت در دست چند نفر بود) میتوان مشاهده نمود، ما دیدیم که غنی بعنوانِ یک غربی تکنوکرات، در واپسین تلاشهایش(با کمک فضلی و محب مشرقی) چگونه بقایای حکومتش را دو دستی به ترسناکترین گروه بنیادگرای تروریستی تحویل داد تا از شر ملا برادر خلاص شود. روندی که کرزی با تمام تلاشهایش، با همکاری ملا برادر و عبدالله نتوانست انجام دهد. ملا برادر دیر به کابل رسید و غنی همه را غافلگیر کرد.
اکنون دیده شود که طالبان با همکاری پاکستان و قطر میتوانند این شکاف را بهدرستی از بین ببرند یا نه. اکنون تمام روابط خارجی طالبان تحت الشعاع این مساله قرار گرفته است.
رسول پارسی
>>> اطلاعاتی خوبی و تحلیلی دقیقی نمودی آقای پارسی
قلم تان رسا
>>> هرچه هست خوب شد که همو شـرو فسـاد ماوشما از صحنه قدرت خارج ساخته شذنذد وحالا درغارها پنهان شده از مقاومت حرف میزنند همه شان پانزده نفر نیست
غ
>>> اللهم اشغل الظالمین باالظالمین و اهلک بعضهم بید بعض
>>> قوم جاهل را خدا نابود کند
گر زشرق است یا زغرب و یا شمال و یا جنوب
>>> هر دو اخوانیهای قسمخورده اند!
>>> پاکستان دشما مردم افغانستا بودھ،گست وخواھد بود ،فرق نمیکند کی واز کدام قوم قدرت دارد وایران بازندھ اصلی است۔
>>> ایران که سر جایش است چی را باخته؟
ولی دم کشور ما گرم که انقدر قدرت را دارد همه جا اسمش هست حالا ببین اگه تحریم نبودیم چی میشد
پرچم بالاست
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است