منظومه‌ معرفتیِ طالبان چیست؟
افراد طالبان و فرماندهان و رهبران دینی شان دچار ضعف فرهنگ عمومی هستند مثلا آنان از تاریخ امت اسلامی و از تاریخ افغانستان هیج نمیدانند 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۴۹    ۱۴۰۱/۱۰/۳۰ کد خبر: 172284 منبع: پرینت

مقدمه
مبرهن است که طالبان افغانستان، به عنوان جماعت رادیکال در این کشور، دارای بنیاد های فکری و انگارگانی است. در تاریخ اندیشه های معاصر اسلامی، پس از بین رفتن امپراتوری عثمانی، گروه ها ظهور نمودند که یکی از آنها تکیه بر بازگشت به سفلیت یعنی به اسلام اولیه داشته است. این گروه بیشتر تحت عنوان رادیکالیزم اسلامی شناخته میشود و با اندیشه های دانشمندان چون رشید رضا، سید قطب، مودودی و شماری دیگر گره خورده است. مدرسه دیوبند نیز از جمله اساسی ترین جریانهای اندیشه وی بوده است که از نیمه دوم قرن بیست بدین سو تأثیرات موثر و اساسی بر گروه های اسلامگرا داشته است؛ به همین منظور، اساسی ترین پرسشی که این بحث به دنبال یافتن پاسخ برای آن تدوین شده است، عبارت از این است که زمینه و بسترهای اعتقادی و سیاسی گروه طالبان(منظومه‌ معرفتیِ طالبان چیست) میباشد.
موضوع موجود با توجه به نیازمند ارزیابی بنیاد اندیشه و اعتقادی گروه طالبان که که اکنون در دوره دوم حاکمیت شان قراردارند تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است، هم خود را بر این مهم معطوف داشته واز ارزیابی ابعاد مختلف و وابستگی های منطقه وی و سیاستهای کشورهای بین المللی که احتمالا در بوجود آمدن گروه طالبان نقش اساسی داشته، چشم پوشی می کند.

تاریخچه:
در باره چگونگی به وجودآمدن گروه طالبان داستانها و روایات مختلفی تایید ناشده و ضد و نقیض وجود دارد که در جمله این نکته را قابل ذکرمی دانیم که در سال 1994 ميلادی مطابق 1373 خورشيدی (زماني که گروه های مجاهدين در کابل به جنگ خون و آتش مصروف بودند) ساکنان یک محله برای شکايت از يک فرمانده نزد ملا عمر آمدند، آنها اظهار داشتند که يکی از فرماندهان دو دختر جوان را ربوده سرهايشان را تراشيده وپس از بردن در يک پايگاه نظامی مورد تجاوز قرار داده اند، ملاعمر باجمع آوری 30 طالب که تنها 16 ميل تفنگ داشتند به پايگاه قوماندان مذکور حمله نموده و پس از آزاد کردن دختران ، فرمانده را از لوله تانک حلق آويز کرد، طلاب در نتيجه اين عمليات مقدار زيادی اسلحه و مهمات به دست آوردند، بعد ها ملا عمر اظهارداشت: ما عليه آن دسته از مسلمانها که گمراه شده بودند می جنگيديم، چطور می توانستيم آرام بنشينيم، در حالی که مشاهده می کرديم عليه زنان و بيچارگان جنايت صورت می گيرد.

چند ماه بعد از اين حادثه دو فرمانده ديگر در استان قندهار رو در روی هم قرار گرفتند، اين بار معضله اساسی بالای پسری بود که هر يک از فرمانده خواهان او بودند، در جنگی که بين آنها بوجود آمد چند شهروند به کشته شدند، افراد ملا عمر پسر را، رها کرد و پس از آن اهالی با علاقه فراوان از آنها تقاضا نمودند که در ديگر معضلات محلی نيز به کمک آنها بشتابند، که ملاعمر چهره رابين هود را به خود گرفته بود که در مقابل فرمانده هان زورگو به ياری اهالی می شتافت موقعيت ملا عمر به اين دليل بالا گرفت که هيچ پاداش و تأييدی از مردم که به کمک شان می شتافت مطالبه نمیکرد مطالبه وی تنها يک چيز بود: اينکه برای ايجاد يک حکومت کاملأ سچه اسلامی از وی اطاعت کنند ! در همين هنگام فرستادگان ملاعمر با اسماعيل خان در هرات و برهان الدین ربانی درکابل ديدار کردند، حکومت کابل علاقمند بود هر نيروی جديد پشتون و مخالف حکمتيار را که هنوز از گلوله باران کابل دست بر نداشته بود حمايت کند در اين ملاقات استاد ربانی قول داد طالبان را کمک مالی نمايد، مشروط بر اينکه آنها با حکمتيار به مخالفت بر خيزند، طالبان که در مدارسی تحت سر پرستی مولانا فضل الرحمن مولوی تندرو و حزبش جمعيت العلما درس خوانده بود نيروی نو ظهور طالبان را به قوای مسلح و آی اس آی پاکستان معرفی ميدارد.

مورخ 13 عقرب 1373 خورشيدی، کاروان بزرگ تجارتی کشور همسایه(پاکستان) متشکل از 30 لاری به مقصد آسيای مرکزی از طريق سپين بولدک داخل استان قندهار شد اما به گفته بعضی از مورخین مورد تاراج گروه مسلح ناشناس قرارگرفت وبعد جریان دينی داخل صحنه شدند و با حملات برق آسای نظامی اموال تاراج شده را دوباره بدست آورند و ازهمان جا بود که پای شان در يک سلسله اقدامات اصلاحی داخل گردانيده شد، و بنام تحريک طالبان شهرت يافتند. پس از اينكه جریان به نام «طالبان‏» در پاييز 1373 از مرز «سپين بولدك‏» پيشروى سريع و غيرقابل انتظار خود را به سوى‏شهر مهم و استراتژيك قندهار افغانستان‏شروع نمود حركت آنها، ناظران و تحليلگران داخلى و خارجى راسخت دچار شگفتى ساخت. كمتر كسى مى‏توانست تصور نمايد كه جنگهاى‏دامنه‏دار داخلى در افغانستان كه تاكنون تلفات و ويرانيهای ى‏بى‏شمارى را به همراه داشته ‏است (بدون اينكه تغييرى در توازن‏ قوا بين طرف هاى درگير به وجود آورده باشد)، روزى به دست‏يك‏گروه ناشناخته و نوپا به پايان خود نزديك شود.
گروه طالبان‏ پس از چهار سال جنگ، سرانجام توانست مهمترين پايگاههاى احزاب‏ جهادى را تصرف نموده و حضور خود را در غرب (هرات)، شمال (مزارشريف و شبر غان) و مركز (باميان و هزارجات) و مهمتر از همه در كابل، پايتخت افغانستان تا حدودى تثبيت نمايد و نظام امارت اسلامی که توام با خشونت و ضدیت با نواوری بود تشکیل نمودند.

مانفیست طالبان؛
منظومه‌ معرفتیِ گروه طالبان در حقیقت همان تفکر دیوبندی است که نسخه بدل وهابیت در شبه قاره هند به شمار میرود. جهت روشن شدن بهتر مبانی فکری، اعتقادی و سیاسی گروه طالبان چند محور را در اندیشه آنان از آغاز تاسیس تا استقرار حاکمیت دوم شان مورد ارزیابی قرار می دهیم.

1. اجرای شریعت سختگیرانه اسلامی:
نظام سیاسی مورد نظر گروه طالبان، مبتنی برشریعت رادیکال است و قیام خود را به بهانه استقرارشریعت آغاز نمودند و مجاهدین(حکومت دولت اسلامی) را عاملان اصلی انحطاط شریعت معرفی ومبارزه باآنان را امری شرعی قلمداد کردند اما در دوره اول حاکمیت شان و فعلا تا اینجای کار نه تنها مخالف شرعیت عمل نموده بلکه مخالف ارزش های بشری و قوانین بین المللی اجراات نمودند.

2. نقش مردم درحکومت اسلامی:
در تیوری "خلافت " و "امارت" گروه طالبان؛ مردم، نهادهای مردمی، اجتماعات، جریان های سیاسی، جنبش ها و احزاب جایگاهی ندارند. از نظر اینها تعداد از سران قبایل و نخبگان به اصطلاح دینی تحت عنوان اهل حل و عقد گردهم آمده و فردی را برای این پست نامزد مینمایند و تمام اختیارات کشور به شخص امیرالمومنین منتقل میشود. طالبان به وضوح اعلام کرده اندکه در افغانستان انتخابات و مردم سالاری برگزار نخواهد شد؛ چون انتخابات یک تقلید غیراسلامی است. دیگر برداشت طالبان از حکومت این است که همه اختیارات حکومت (اعلان جنگ، صلح، عفو، مجازات...)در دست امیرالمومنین است، کسی حق اعتراض به امیر را ندارد، قرآن قانون اساسی حکومت است ، احزاب، انتخابات، مشارکت سیاسی و اجتماع در قالب نهادهای مدنی و کلیه سیستم های جدید اداره حکومت حلاف شرع و با آن مبارزه می شود. کلیه مسوولیت ها فقط باید در اختیار قوم پشتون باشد. زنان حق احراز هیچ مسوولیتی را ندارند.

3. مبارزه بانوآوری:
نفی مطلق مدنیت و نوآوری های روز به وسیله طالبان، آنها را از تمام گروه های بنیادگرای حاضر در جهان اسلام جدا میکند. بگونه مثال اخوانی ها با دید نقادانه به تمدن غربی نگرسته و ضمن رد جنبه های منفی آن، از پذیرش جنبه های مثبت آن استقبال می نمایند؛ در صورتیکه طالبان دست پرورده مکتب دیوبندی و وهابی است.

4. استفاده ازخشونت:
"خشونت وانعطاف ناپذیری"دو ویژگی دیگر در شیوه سیاست مداری در رژیم طالبان است که محصول فرهنگ سنتی قبایل پشتون محسوب می شود. معمولا فرهنگ قبایلی، فرهنگی توأم باخشونت و انعطاف ناپذیری است. کینه خواهی و انتقام جویی، از اصول مهم در عرف "پشتونوالی" می باشد و مردم قبایل پشتون، در امر کینه خواهی در دوکشور افغانستان و پاکستان شهرت دارد. رفتار خشونت آمیز طالبان با مخالفین و مردمان تحت سلطه به ویژه هزارها و ازبک ها ریشه در خصلت کینه جویی و انتقام گیری آنان از دشمنان شان دارد و اگر گروه طالبان با تاکید برسیاست نظامی گری بررسی راه های مسالمت آمیز با مخالفان خود را مردود می شمارند تا حدودی متأثر از این ایده است که نظامی گری، سمبل قدرت و غیرت و شجاعت و مردانگی محسوب می شود که در سنت پشتون ها، معنای بزرگی دارد و گفتگو و مذاکره نشانه ترس و بزدلی و بی همتی و زانو زدن در برابر خصم تلقی می شود که از نظر عرف پشتونوالی، عملی کاملا ناپسند به شمار می آید بنابر این، آنچه طالبان به عنوان یک گروه مذهبی سیاسی تحت نام دین و مذهب ارایه می دهد، نمی تواند صرفا مذهبی باشد؛ بلکه مذهبی است که با پیش فرض های فرهنگ سنتی و قبایلی شکل گرفته و تفسیر یافته است.

5. احیای مدل خلافت و امامت:
مهمترین اصل در اندیشه سیاسی دیوبندی و سایر گروه های رادیکالیزم از جمله طالبان، احیای اصل خلافت در نظام سیاسی اسلام است. شاه ولی الله هندی سر سلسله نهضت بیداری اسلامی در شبه قاره که مکتب بنیادگرای دیوبندی نیز متاثر از افکار او است، احیای خلافت اسلامی را رکن اساسی در اسلامی شدن جامعه دانسته است. شاه ولی الله مانند اکثر دانشمندان اهل سنت، شیوه ایجاد خلافت اسلامی را در چهار مورد خلاصه می کند: بیعت اهل حل و عقد، شورا، نصب و غلبه. جالب اینجا است که شاه ولی الله یکی از ویژگی های خلیفه را (شرافت نسبی و قومی) دانسته که این امر با تفکر امروزی طالبان که خود را منتسب به یک گروه قومی برتر (پشتون) می داند، کاملا سازگاری دارد. طالبان با توسل به این ویژگی خلیفه، نه تنها حق خلافت را شایسته انحصاری مردم پشتون می داند که از میان پشتون ها نیز تنها قوم (درانی) را قوم برگزیده این مقام قلمداد می نماید. طالبان با اعتقاد به اصل خلافت، قبل از دستیابی به هر نوع پیروزی قاطع در افغانستان، عجولانه خلیفه دولت احتمالی آینده خود را در قندهار تعیین نموده و با الگوپذیری از ابوالکلام آزاد تیوریسین جمعیه العلمای هند تیوری (امارت اسلامی) را در افغانستان به اجرا گذاشت.
محمد مناقبی، پژوهشگر در فقه سیاسی و حقوق، به یورونیوز می‌گوید: «آنچه اهمیت دارد، این است که معیار عمل طالبان را این مانیفست‌شان تعیین می‌کند، نه آنچه به‌عنوان نشست مشورتی با علما مطرح کرده‌اند. این نشست‌ها جنبه تشریفاتی دارد و بیشتر برای توجیه عملکرد و نظام خاص مد‌نظر طالبان ایجاد شده است.
علی امیری، نویسنده و پژوهشگر حوزه دینی معتقد است که «طالبان در مانیفست‌شان تلاش کرده‌اند وفاداری خود را به جریان‌های تروریستی نشان دهند و اگر قرار بود داعش یک مانیفست سیاسی بنویسد، همین کتاب را می‌نوشت و تنها نامش را (الخلافه الاسلامیه و نظام ها» می‌گذاشت. در کتاب حتی یک‌ بار اشاره نشده است که تروریسم بین‌المللی حق استفاده از خاک افغانستان را ندارد. این سکوت عمدی و برای جلب حمایت گروه‌های تروریستی به نظر می‌رسد).
محمد محق، پژوهشگر در زمینه افراط‌گرایی اسلامی که سفیر دولت سابق افغانستان در مصر بود نیز مذاکراتی در دوحه با عبدالحکیم حقانی داشت که به تیم طالبان پیشنهاد داده بود الازهر مصر یا گروهی متشکل از الازهر و دیوبندیه به‌عنوان یک مرجع بی‌طرف در مذاکرات قطر حکم کنند؛ اما طالبان نپذیرفته بودند.

6. حقوق اقلیت‌های دینی و قومی:
مسأله حقوق اقوام و اقلیت‌ها در کشور افغانستان به دلیل ساختار اجتماعى افغانستان از اهمیت و حساسیت ویژه‌اى برخوردار است. طالبان در دوران حکومت خویش به احیای سنت‌های استبدادی، تعصبات قومی، انحصار مذهبی و خشونت‌های اجتماعی پرداخت. چیزی که مردم افغانستان از بازگشت آن می‌ترسند مساله تعصبات و عدم احقاق حقوق اقلیت‌ها است. نشانه‌هایی از این مساله در مذاکرات صلح میان آمریکا و طالبان به‌وضوح دیده می‌شود. طالبان خواهان آن است که مذهب حنفی تنها مذهب رسمی در افغانستان باشد. اما مردم افغانستان این مساله را به‌عنوان پایمال شدن بالقوه حقوق اقلیت‌ها در افغانستان آینده می‌دانند.

7. بازگشت به عصر قبل از تجدد و تفسیر سخت گیرانه از مفاهیم دینی(نفی اجتهاد)؛
یکی از پیچیدگی های اساسی در بینش گروه طالبان به طور اخص و بنیادگرایی افراطی به طور اعم، روح تعبد گرایی و قداست بخشی نسبت به دستاوردهای کلامی و فقهی پیشینیان می باشد. بنیادگرایی افراطی، دوران صدر اسلام و میانه را دوره طلایی و مصون از هر نوع خطا تلقی نموده و راجع به تفاسیر و تاویلهای دینی این دوره، اعتقاد جزم گرایانه دارد. اجتهاد و استنباط تازه در این مکتب جایگاهی ندارد و مردم عموما موظف به پیروی نقادانه از کلمات و گفتار علمای سلف می باشند. برداشت صرفا تقلیدگرایانه اینها از دین، سبب بدبینی و حتی دشمنی آنان با الگوهای زندگی رایج در دنیای معاصر جهان اسلام گردیده است. تنها الگوی مطلوب در نزد بنیادگرایان افراطی، الگوی زندگی جوامع روستایی قرون اولیه اسلامی می باشد و رفتار خشک و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش شان نسبت به نقش اجتماعی و تربیتی زن در جامعه، ریشه در همین روح سلفی گری آنها دارد که با ضروریات زندگی کنونی کاملا بیگانه است.

8. ضد ترقی، توسعه، پیشرفت، فرهنگ شهرنشینی و آزادی‌های مدنی؛
مخالفت با ارتقا، اعتلا، پیشرفت، پیشروی، ترفیع، تعالی ، رونق، توسعه، رشد، فرهنگ شهرنشینی و آزادی‌های مدنی، مهم‌ترین عنصر منظومه‌ معرفتیِ گروه طالبان است. این جریان در اعلام و تبلیغ این بخش منظومه‌ معرفتیِ خود، پرده‌پوشی نمی‌کند و ماموریت و هدف اساسی خود را جنگ در برابر جریان اعتلا، پیشرفت، پیشروی و تعالی می‌داند. این گروه با پرچم سنت، دین و ارزش‌های ده نشین، علیه جریان مذکور برخاسته‌اند و ادامه‌دهندگان راه نیروهای مترجعی‌اند که از حداقل صدسال به این‌سو سازمان‌دهی‌شده، روایت‌دار و با حمایت واضح خارجی در عرصه سیاست کشور جنگیده‌اند. این گروه با آن‌که خود با ده‌ها رشته مالی، استخباراتی و سیاسی به خارجیان دور و نزدیک، مسلمان و نامسلمان بسته و رابطه نزدیک دارند‌، اما با علم کردن ضدیت با ترقی، توسعه، فرهنگ شهرنشینی، آزادی‌های مدنی، دموکراسی و انگِ خارجی و تهاجم بیگانه زدن به این ارزش‌ها، خود را به سنت استقلال‌طلبی و محلی مردم افغانستان وصل کرده و از میان جمعیت میلیونی توده‌های عاشق سنت و استقلال، سربازگیری می‌کنند.

9. خود حق پنداری ستیزگرایانه؛
رادیکالیزم از نوع وهابیت، با توسل به حربه به مبارزه با تمامی مذاهب غیر از خود رفته و به جز خویشتن سایر گروه ها را یکسره بر باطل و حتی کافر می پندارد. مکتب دیوبندی در پاکستان جناح فکری رقیب خود (بریلوی) را که حلقه دیگری از سنیان حنفی مسلک است کافر قلمداد نموده و مخالفت با آن را از وظایف شرعی خود می پنداشت. گروه طالبان در افغانستان دارای تفکر ضد شیعی می باشد. طالبان پس از تصرف شهر مزارشریف در مرداد ماه سال 1377 دستور قتل عام وسیع شیعیان را صادر کرده و نظامیان آن گروه گروه شیعیان را به عنوان (رافضی) به خاک و خون کشیدند. افراد طالبان که در جنگ اول مزار شریف (جوزا 1376) به اسارت نیروهای حزب وحدت اسلامی درآمده بودند آشکارا از (وجوب جهاد) علیه رافضیهای کافر و ازبکهای ملحد (زیرا ازبکها در سابق ملیشیای دولت کمونیستی کابل بودند) سخن بر زبان آورده و کشته شدن در مقابل (جبهه متحد) را (شهادت) در راه خدا می دانستند. دشمنی طالبان با ایران نیز ریشه در همین باور نادرست آنها دارد چنانکه همفکران آنها (دیوبندیها) در پاکستان خصومت آشکارشان را با ایران شیعی از کسی مخفی نمی دارند.

10. باورهای قوم مدارانه و ناسیونالیسم/ملی گرایی پشتونیزم؛
طالبان در واقع با یک نوع عقده های که به گفته فروید در دوران کودکی و جوانی عاید حال شان گردیده بود، در عرصه ی سیاسی کشور ظهور نمودند و با خود یک نوع عقده مندی علیه دیگر اقوام شریف این کشور گرفتند که عقده مندی علیه اقوام دیگر باعث گردید که این ها بیشتر بالای جان و مال اقوام غیر پشتون تجاوز کنند و به هر نحوه ممکن بیشترین استفاده را نمایند قوانین و احکام پشتون والی حوزه وسیعی از رفتار و روابط انسانی پشتون ها را دربر می گیرد. مهمترین اصول این مجموعه قوانین ناظر بر کرامت انسانی کینه خواهی و مهمان نوازیاند.
در بینش و کردار گروه طالبان، ویژگی‌های ناسیونالیسم پشتون آشکار و برجسته است. در درون این گروه کسانی هستند که برنامه قومی/ ناسیونالیسم دارند و ملی گرایی که نقاب طالب را پوشیده‌اند نیز به کشاندن آن گروه به سمت ناسیونالیسم کمک می‌کنند. این گروه به دلیل آن‌که از جامعه پشتون برخاسته‌اند، بر زبان پشتو حاکم‌اند و به فارسی که همچون پشتو زبان رسمی و رایج در بازار و ادارات افغانستان است، اصلا بلد نیستند و آن را بیگانه می‌دانند؛ اما درحقیقت پشتوی که افراد منسوب به طالبان به آن صحبت می‌کنند، می‌نویسند و در تلاش ترویج آن هستند، زبان مردم پشتون افغانستان نیست. زبان لندی‌های زیبا، غزل‌های بیداری‌بخش غنی‌خان، قصه‌های فولکلور آموزنده بازمانده از صدها سال تجربه و زنده‌گی توده‌ها و متن‌های روشنگری که در نزدیک به یک سده روشن‌فکران مدافع آزادی، تحصیل و شهرنشینی تولید کرده‌اند، نیست؛ بلکه زبان فرمان‌های ارتجاعی ملا عمر، سخنرانی‌های بدوی ملا هبت‌الله و تبلیغات تکفیری ملا بجلی‌گر و امثال‌شان است.

11. زن در مانفیست طالبان:
طالبان یکی از زن‌ستیزترین گروه افراط‌گرای اسلامی‌اند که هنوز تاریخ شاهد آن است. با استقرار حاکمیت دوره اول طالبان در بخشی از افغانستان، در نخستین فرمان رهبری‌شان، زنان را مکلف به پوشیدن چادری اجباری کردند. در نظام طالبانی زنان حق تحصیل، حق کار، حق مسافرت بدون محرم، حق عکس گرفتن، حق آرایش کردن، حق رای یا نظر… را مثل فعلا نداشتند و هنوز هم با این افکار افراط‌گرایانه‌ی‌شان در صدد تطبیق این احکام هستند. به زعم طالبان، زن جنس دوم مرد است و عزت آن تنها ماندن در خانه می‌باشد. آن‌ها چه در زمان حاکمیت‌شان و چه بعد از آن، در نواحی زیر سلطه‌ی‌شان زنان را محکمه صحرای کردند. نوع بینش خاص طالبان نسبت به (زن) و حقوق آن در جامعه و حتی خانواده، مورد دیگری از تاثیر عرف پشتونی بر برداشت دینی آنها می باشد. جایگاهی که (زن) در سایه حکومت دینی طالبان کسب نموده است، غیر از جایگاهی است که (زن) در نزد دیوبندیان پاکستان احراز کرده است. بدون شک، اصل مکتب دیوبندی طرفدار عدم حضور زن در محیط خارج از منزل است اما با وجود آن محدودیتهایی که از سوی طالبان در حق زنان اعمال می شود هرگز قابل مقایسه با سیاستهای جمعیه العلمای اسلام در پاکستان نیست. زن در عرف رسمی و ملی پشتونها موجودی است محکوم به حضور در منزل که حق رفت وآمد در اجتماع را نداشته و باید از ارتباط با هر مرد اجنبی برکنار باشد. زن در این فرهنگ، شخصیت مستقل ندارد. او تا قبل از دوران ازدواج عنوان ملکیت پدر را یدک می کشد و پس از ازدواج؛ شوهر و خانواده شوهر, مالک تام الاختیار او به شمار رفته و درباره سرنوشت او تصمیم می گیرند. تعلیم و تحصیل زنان در محیطهای باز و مدارس جدید عملی است ناروا. عبدالحکیم مجاهد سفیر طالبان در دوره اول حاکمیت شان در پاکستان درباره نوع نگرش سنتی طالبان نسبت به آموزش دختران چنین می گوید: تمام ارتش ملی و نیروی پلیس ما داوطلبانی از مناطق پیر و سنتی هستند و معتقدند فرستادن دختران به مدرسه کاری بی شرمانه است.
در دور دوم حاکمیت فعلی شان در کتاب "الإمارة الإسلامیة و نظام‌ها" مولوی عبدالحکیم حقانی؛ قاضی‌القضاتِ طالبان ذیل عنوان «شروط الإمام و مواصفاته» و در بندِ سوم آن، یکی از اوصاف امامت را مرد بودن دانسته و در توضیح آن آمده است: «زیرا زنان به ماندن در خانه امر شده‌اند و اصل در مورد حالتِ آنها بر «ستر» است». حقانی سپس به حدیث «لن یفلح قوم ولو أمرهم إمراة» استناد می‌کند و به سخنی متوسل می‌شود دایر بر این که وقتی جناب عایشه همسر پیامبر (ص) شایسته‌ تولّی امور نباشد، زنان دیگر به صورتِ اولی چنان شایستگی‌ نخواهند داشت. در ادامه آمده است: «زیرا این کار (تولّی امور) متضمن اعمال خطیری است که سرشتِ زن تحمل آن را ندارد؛ زن چنان که در حدیث صحیح تصریح شده است، ناقص العقل و الدّین است». در ادامه مینویسد: «بدان که خداوند جایگاه زن را محفوظ داشته و مکان او را در میان فرزندان و در صیانت از آنها قرار داده است. زن ضعیف است و بنابراین نمی‌تواند از خود دفع ضرر کند؛ چه رسد به این که در صورت امام شدن از دیگری دفع ضرر نماید. روی این بیان، اهل علم بر ناجایز بودنِ امامت زن اجماع کرده‌اند». سپس نویسنده(حقانی) آثار مرتبه بر امامتِ زن را اعم از اختلاط زن با مرد، خروج زن از خانه، قیمومیّت زن بر مردان و غیره یک به یک می‌شمارد و با استناد به روایاتی از پیامبر اسلام، بر نادرستی آنها استدلال می‌ورزد. نویسنده(حقانی) ظاهراً به پرسشات مقدّر در پیوند به رهبری زنان نیز عنایت دارد. یکی از سوالاها این است که، اگر زنان حق رهبری ندارند چگونه جناب عایشه همسر پیامبر فرماندهی جنگ را برعهده گرفت؟ آیا این کار ملازم اختلاط با مردان و ظاهر شدن در میادین عمومی نیست؟ حقانی مدعی است که جناب عایشه اراده صلح داشت تا جنگ. او برای صلح برخاسته بود و از آنجایی که در هودج نشسته بود، کسی او را نمی‌دید. حقانی با این ترفند که جناب عایشه برای صلح به پا خاسته بود تا جنگ، ظاهراً این واقعیّت را که همسر پیامبر(ص) فرماندهی سپاه چند هزار نفری را برعهده داشت، نادیده می‌گیرد. این پرسش هنوز به قوّت خود باقی است که چگونه همسر پیامبر (ص) توانست سپاه چندین هزار نفری را رهبری نماید؟ آیا سخنرانی‌های جناب عایشه به سپاهیان او نیز از پسِ پرده صورت می‌گرفت یا این که مردم و سپاهیان او را می‌دیدند؟ نویسنده با تفکیک میان حوزه‌های عمومی و حوزه‌ خصوصی، کار زنان را تولد فرزند و سرپرستی اطفال می‌داند و مسوولیّت مردان را تأمین نفقه و اشتغال به کارهای بیرونی مانند زراعت، صنعت، تجارت و وظایف حکومتی تعریف می‌کند. او چنین تفکیکی را ملازم نظام ربّانی می‌‌خواند و آنچه را امروزه به نام تعلیم، فرهنگ و حقوق زنان شایع شده است، در حقیقت نقضِ نظام ربّانی با نظام جهل و کفر می‌داند. واکنش وی در برابر نظام‌هایی که در آن زن‌ها نیز می‌توانند بیرون از منزل کار کنند و به مشاغل بیرونی بپردازند، یادآور تفکیکی است که دهه‌ها پیش سید قطب در باب جامعه‌ اسلامی و جامعه‌ جاهلی اظهار نموده بود. حقانی با استناد به سخنی از زیلعی و روایتی از جناب عایشه، نه تنها اشتغال به سیاست، بلکه رفتنِ زن‌ها به مساجد را نیز ممنوع می‌شمارد. وی در صفحه‌ی 155، از برتری مردان بر زنان سخن می‌راند و به این منظور، به آیه‌ 34 سوره‌ نساء که در آن از «قیمومیّت مردان بر زنان» اشاره شده است، استناد می‌جوید. از دید او، وجه برتری مردان بر زنان از دو ناحیه است: 1) علم و 2) قدرت. در این که مردان از نظر توانایی فیزیکی بر زنان برتری دارند تردیدی نیست؛ امّا آیا برتری فیزیکی به عنوان یک موهبتِ الهی "نه یک دستاورد کسبی" به تنهایی می‌تواند امتیاز به شمار آید؟

12. سخت گیری فقهی:
عملکرد رژیم طالبان در برداشت و ارایه مباحث فقهی باعث گردید که این گروه نوع دید تحجر گرایانه از فقه و اصول فقهی بشکل سطحی ارایه نمایند. ارایه ی فقه که اصلاً با آموزه های کلی اسلامی آنگونه که مکتب دیوبند هند و دیوبند پاکستان ارایه می نمایید متفاوت و متضاد است. به ویژه در مسایل کلان اعتقادی چون جنگ با حکومت های جهان اسلام و ریختن خون انسان و حرام قرار دادن مباح و مباح قرار دادن حرام به هیچ یکی از مذاهب اسلامی رایج در جهان امروز شباهت ندارد.
اجازه ندادن چاپ عکس در روزنامه ها چه عکس کامل باشد یا از طرف پایین قطع شده باشد.
مقالات تفسیرها وقصیده های منتشرشده در روزنامه ها مطابق باسیاست جنبش طالبان باشد.
مخالفت باکتاب فروشی هایی که کتاب های مخالف باسیاست طالبان را به فروش می رسانند.
مخالفت بارسانه ها چون نمایش تصویرحرام است.
مخالفت با تلویزیون و رادیو در صورت عدم موسیقی و پخش دینی و ملی قصیده های مدح پیامبر جواز دارد.

13. آمورزش و پرورش در مانفیست طالبان:
گروه طالبان در هنگام حاکمیت دوره اول و فعلی با تفکر افراط‌گرایانه‌ای قرون وسطایی، نه تنها دروازه‌های آموزش و تحصیل را به روی دختران بستند بلکه برای تحصیل پسران نیز محدودیت‌های را وضع کردند که به معنای بسته شدن نامریی درب‌های مکاتب و دانشگاه‌های پسرانه بود.
بطور نمونه طالبان در دوره اول حاکمیت شان پس از تسخیر کابل و هرات در سال ۱۳۷۵ بیشتر مدارس دولتی، بخصوص مدارس دخترانه، را بست. برخی رهبران طالبان به فراگیری علوم در مدارس دولتی بسیار بدبین بودند؛ از جمله، ملاخان دوران، رییس کار و امور اجتماعی طالبان، علومی همانند شیمی و ریاضی را علوم کفار می‌دانست. در برخی مکاتب، به شاگردان گفته می‌شد که بگوئید مرگ بر مکتب. اما در عین حال، در قندهار بیشتر مدارس دولتی باز بود و کسی مانع آنها نمی‌شد. در بیشتر مناطق مرکزی شیعه‌نشین نیز مدارس دولتی تعطیل نشد. اما فراگیری شریعت و زبان عربی برای تمامی دانش‌آموزان الزامی گردید و حقوق معلمان نیز بسیار کاهش یافت. تا آنجا که یک معلم با حقوق ماهانه خود تنها ۲۸ کیلوگرم گندم می‌توانست خریداری کند. اما در مقابل، به تاسیس و گسترش مدارس دینی توجه بیشتری ‌شد، از جمله در منطقه خوست مدرسه‌ای ساخته شده بود که هفتصد طلبه شبانه‌روزی آنجا تحصیل می‌کردند و از امکانات رفاهی نیز بهره‌مند بودند. حقوق معلمان مدارس مذهبی نیز بیش از دو برابر حقوق معلمان مدارس دولتی بود.
با تسلط دوباره‌ی طالبان بر افغانستان در ۲۴ اسد سال گذشته، آموزش و پرورش افغانستان نیز مانند سایر بخش‌ها شدیدا آسیب دید و دست‌خوش تغییرات اساسی و گسترده‌‌ای شد. طالبان هرچند یک ماه بعد از حاکمیت خود، مکاتب را به‌ روی پسران و دختران دوره ابتدایی (پایین‌تر از صنف ششم) بازگشایی کردند، اما با وعده‌های مکرر تا به امروز، دختران بالاتر از صنف ششم و دانشجویان دختر را از حق آموزش(مکاتب و دانشگاه ها) محروم کرده‌اند.

14. تغییر نصاب تعلیمی و تحصیلی مکاتب و دانشگاه ها؛
گروه طالبان در دوره اول حاکمیت و فعلا در دوره دوم شان، رفتارهای «غیرمعیاری» زیادی علیه نظام آموزشی نشان داده‌اند. این گروه علاوه بر «غیراسلامی» خواندن نصاب آموزشی‌، محدودیت‌های دست‌وپاگیر و حتا «تحقیرآمیز» زیادی را علیه دانش‌آموزان، دانشجویان و آموزگاران وضع کرده‌اند. آنان در هر دانشگاه برای استادان مبلغ دینی استخدام کرده‌ و اکنون روند اخذ «آزمون دینی» از آموزگاران مکتب‌ها را روی دست گرفته‌اند. همچنان امتحان تمام دختران دانش‌آموز صنف دوازدهم مکتب را در یک روز اخذ کرده‌اند.

15. حرکت عمل گرا:
گروه طالبان یک جریان عمل گرا است و آنچه را میگوید با وجود در مغایریت با شرعیت اسلامی و موازین بین المللی باشد انجام میدهد و بعد عملی آن بر بعد نظری و تیوریکی غلبه دارد. هنگامیکه شعار تطبیق حدود و قصاص را مطرح کردند در مناطق زیادی به اجرا گذاشتند.

16. احترام به علما:
در گروه طالبان عالم و مولوی از احترام زیادی برخوردار است. لذا یک طالب هرچند به عالی ترین منصب ها در حکومت دست یابد به عالم احترام می گذارد و او را مرشد خود می داند و همه ی امور به او مراجعه می کند.

17. استبدادفکری:
طالبان چنین عقیده دارند که آنان همیشه برحق و غیر آنان بر باطل هستند و مخالفت با طالبان مخالفت باحق است و هیچ کسی حق ندارد در نظریه ای با آنان مخالفت کند یا در مساله ای آنان را مورد نقد قرار دهد. چون به نظر آنان نقد و اعتراض بر طالبان اعتراض بر اسلام می باشد که این مفکوره شان در ضدیت با اسلام قرار دارد.

18. احترام نگذاشتن به تخصص و حرفه:
طالبان به مسأله تخصص هیچ احترامی قایل نیست. لذا هر طالبی در هر کار کوچک و بزرگ دخالت می کند و کسی که به لیست نام های وزیران و کارمندان ادارات تخصصی نگاهی بیفکند، جز اسم "ملا" کس دیگری را نمی بیند. در واقع فارغ تحصیلان مدارس دینی همه ی پست ها و منصب ها را برای خود اختصاص داده اند. اما از جانب دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خرابی حاصل از انجام دادن کار بدون تخصص و آگاهی را بیشتر از اصلاح آن می داند و می فرماید(مَنْ عَمِلَ عَلی غَیْرِ عِلْمٍ کانَ ما یُفْسِدُ اَکْثَرَ مِمّا یُصْلِحُ) هر کس بدون علم و تخصص، کاری انجام دهد، بیش از آنکه آباد کند، خراب می کند. همچنان در قرآن کریم آنگاه که یوسف علیه السلام به عزیز مصر می گوید: «اجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ اْلأَرْضِ؛ مرا بر خزائن این سرزمین بگمار» (یوسف: 55)، از تخصص و آگاهی کافی خویش سخن گفته و می گوید: «إِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ؛ همانا من نگاهبانی (امین) و کاردانی آگاه به این کار هستم». (یوسف: 55)

19. سخت گیری:
روش طالبان سخت گیری و دشوارسازی در هرکاری حتی در مباحات است. آنان مردم را در بعضی از مباحات هم مجبورمی سازند. گو اینکه از واجبات اساسی دین است و مانند پوشاندن سر به عمامه و کلاه به این هم اکتفا نمی کنند بلکه در اعمال ذوق و سلیقه خود هم دخالت می کنند. به عنوان مثال آنان در هرات جوانان را دستور داده اند که عمامه یا کلاه بپوشند و از پوشیدن کلاه های سفید سبک و نازک و کلاه پکول منع کرده اند و کسی که تخلف کند، مجازات شده و کلاهش پاره می گردد. طالبان در جرم های بسیار اندک، مجازات های بسیار سنگین و سخت درنظر می گیرند.

20. ضدیت با آثار تاریخی و فرهنگی و موسیقی؛
طالبان به عنوان یک گروه افراط‌گرا، جاهل و بیگانه با تمدن و فرهنگ متعالی‌اند. آن‌ها با اجرای شریعت طالبانی، بت‌های بامیان را که یکی از میراث‌های تاریخی- فرهنگی عصر باستان کشور محسوب می‌شد، با وجود فشارهای داخلی و جهانی با آتش توپ‌خانه در دوره اول حاکمیت شان منهدم کردند.
در دوره دوم حاکمیت(فعلا) بر اساس فیصله کمیسیون تعلیم، تربیه و تحصیلات عالی شان، مضامین تعلیمات مدنی، هنر و فرهنگ باید از نصاب معارف افغانستان حذف شوند به اساس نظر اینها این سه مضمون غیر‌ضروری و مضرند. قبلا عناوین این مضمون‌ها در مورد حقوق زن، مردم‌سالاری و دموکراسی، حقوق بشر، فرهنگ، نوروز، موسیقی، مجسمه‌سازی و قانون اساسی است که از نظر اینها تمام این موارد در تضاد با ایدیولوژی شان قرار دارد. همچنان تمام درس‌هایی که در مورد موسیقی است و تصاویر آلات موسیقی در آن دیده می‌شود، باید حذف شود؛ چون به گفته کمیسیون مذکور این کار ترویج فرهنگ غرب و بیگانه است و باعث گمراهی جوانان می‌شود. از نظر طالبان، گوش دادن به موسیقی حرام است و شنونده آن باید مجازات شود. طالبان در موارد متعددی وسایل موسیقی شهروندان را شکستانده‌ و صاحب آن را مجازات و توهین کرده‌اند. خیلی از هنرمندان و نوازندگان می‌گویند که مجبور شده‌اند وسایل خود را بفروشند یا مخفی کنند.

21. ضدیت با هنر و هنرمندان؛
دانشکده هنرهای دانشگاه کابل را بستند، هنرمندان را سرکوب کردند. توهین، شکنجه و اعدام بی‌رحمانه نظر‌محمد، مشهور به خاشه‌زوان که کمدینی فعال در بازار و رسانه‌های اجتماعی و باشنده قندهار بود، از اولین برخوردهای خشن آن گروه با هنرمندان در این دور بود. طالبان بعد از آن در مناطق مختلف، آوازخوانان را تحقیر و شکنجه و تعدادی را مجبور به توبه کردند. دیگران فرار کرده یا تن به سکوت دادند.
اما برعکس اندیشه طالبان، استعداد هنری و حس زیبایی‌جویی را خداوند در نهاد جانشین خود بر زمین قرار داده است، هنر از بدو خلقت انسان زبان تبادل اندیشه و گفتگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌های بشری بوده است و در ایجاد و پایه‌ریزی سنت‌های فرهنگی جامعه اهمیت اساسی دارد. از همین رو رشد و گسترش هنر همواره بر محوریت دین صورت گرفته است. به گونه‌ای که دین محتوای هنر را مورد تاثیر قرار داده است. در طول تاریخ هنرمندان بسیاری بوده‌اند که خلاقیت‌های هنری خود را به منصه ظهور رسانده‌اند و در پرتوی این هنرآفرینی، باورهای دینی و اعتقادات اسلامی خود را به صورتی بارز به اثبات رسانده‌اند.

22. عدم پذیرش دموکراسی، حزب و قانون اساسی؛
طالبان دموکراسی را شرک قلمداد کرده و آن را برای جامعه جایز نمی‌داند، زیرا دموکراسی حق قانون‌گذاری را به مردم اعطا می‌کند نه به خدا. طالبان تدوین قانون اساسی یا تعیین آیین‌نامه برای تنظیم امور کشور را نیز ضروری نمی‌داند و قرآن و سنت را قانون اساسی دولت اسلامی برمی‌شمارد. از سوی دیگر، طالبان معتقد است، حزب به گسستگی در جامعه می‌انجامد و باعث ایجاد مشکلات فراوان، خصومت و نفاق بین مردم شده است. در دوره دوم حاکمیت طالبان(فعلا) رژیم حاکم در حمل سال ۱۴۰۱، ریاست احزاب سیاسی وزارت عدلیه را لغو کردند. عبدالکریم حیدر، معاون وزارت عدلیه طالبان، در نشست سالانه گزارش‌دهی این وزارت گفت که در حال حاضر نیاز به احزاب سیاسی در افغانستان نیست. طالبان با ممنوع کردن فعالیت احزاب تلاش می‌کنند هر نوع نیروی مخالف خود را سرکوب کنند و جامعه را از تنوع فکری و ایدیولوژیکی به سمت یک‌دست‌سازی پیش ببرند. نبود احزاب و ممنوعیت فعالیت‌ ‌آن‌ها دال دیگری بر استبدادی بودن رژیم طالبان است. از سویی، نبود احزاب به این معنا است که دیگر هیچ‌گونه نظارتی بر اعمال طالبان وجود نخواهد داشت.

23. خشونت در اجرای احکام:
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های طالبان که خشم جامعه جهانی را برانگیخت، خشونت در اجرای احکام توسط آن‌ها است. زندگی در افغانستان تحت سلطه طالبان بسیار سخت و مانند زندگی در یک پادگان نظامی بود. مجازات‌های طالبان در مورد افراد مختلف از فرامین آن‌ها توسط خبرگزاری‌های خارجی به ‌سرعت مخابره می‌شود.

24. ضدین با غرب و اندیشه های غربی؛
غرب به‌صورت عموم در اندیشه گروه‌ طالبان، یک شر مطلق است که پیوسته در برابر آن خود را تعریف می‌کنند و سازه‌های فرهنگی خود را با انگاره‌های فرهنگی‌ـ‌تمدنی غرب مقایسه می‌کنند. این مقایسه، ستیز مداوم و شر مطلق پنداشتن غرب نه از شناخت و آگاهی، بلکه از سرخورده‌گی مفرط، عاطفه خروشان و احساسات کاذب ناشی می‌شود که در آن هیچ منطقی وجود ندارد و در مواردی حتی به مرز جنون و نژادپرستی نیز می‌رسد. برای همین ادوارد سعید، شرق‌شناسی وارونه را به بوته نقد می‌نشاند و آن را فاقد شناخت و فهم عمیق از غرب می‌داند و به همان‌سان شرق‌شناسی را یک برساخت گفتمانی می‌پندارد. حال‌آن‌که مواجهه طالبان با غرب حتی شرق‌شناسی وارونه هم نیست، بلکه بیشتر سرخوردگی و تحقیر‌شدگی با نژادپرستی و ضدیت حداکثری است که می‌تواند بسیار زیان‌بار باشد.

25. ضدیت با هموطنان هندو و سیک:
طالبان در دهه ۱۹۹۰ میلادی با صدور یک حکم شانزده‌ماده‌ای، هندوها و سیک‌‌های افغانستان را رسماً از جامعه راندند. بر‌اساس آن حکم، هندوها و سیک‌‌ها از ساختن عبادتگاه جدید منع شده بودند، باید مثل مسلمانان لباس نمی‌پوشیدند، سر بام خانه و دروازه دکان‌شان باید پرچم‌های زرد نصب می‌کردند، حق نداشتند با مسلمانان در احوال‌پرسی دست داده یا بغل‌کشی کنند و نباید با مسلمانان در یک خانه زندگی می‌کردند.

26. تکفیر مخالفان اعتقادی و سیاسی؛
تکفیر(لعن و نفرین، تهدید، مجازات) مخالفان اعتقادی و سیاسی یکی از باورها و عمل‌کرد‌های خوارج بود. طالبان نیز دشمنان و مخالفان‌شان را کافر خطاب می‌کنند و ساحه زیر اداره دولت افغانستان را دارالحرب می‌نامند.

27. اهتمام به فروع و اهمال اصول:
گروه طالبان در تکلیف و عملکرد و فعالیت های خود اولویت ها را مراعات نمیکند به مظاهر و نمودهای ظاهری به و مراتب بیشتر از حقایق اهتمام میورزد.

28. نداشتن برنامه مدون یا دورنما برای آینده کشور؛
سطحی اندیشی و اهتمام نورزیدن به بعد فکری و علمی، افراد طالبان برای اینده هیجگونه برنامه ریزی ندارند و به تربیت کادرهایی که افغانستان به انها نیاز دارد هیچ نمی اندیشند بلکه موسساتی را که چنین کادرهایی را تربیت میکنند تضعیف کرده اند.

29. ضدیت با آزادی بیان و رسانه های خصوصی
براساس آمار سازمان گزارشگران بدون مرز در ۲۰ سال گذشته افغانستان بالاترین مقام و امتیاز را در میان کشورهای منطقه به لحاظ آزادی بیان داشت.
سازمان مذکور اعلام کرده است که در جریان یک و نیم سال گذشته بیش از290 رسانه‌ در افغانستان از فعالیت باز مانده‌‌اند. به گفته این سازمان، از میان ۵۴۷ رسانه فعال در افغانستان در سال ۱۴۰۰ خورشیدی، تنها ۳۲۸ رسانه پس از تصرف قدرت توسط طالبان، به فعالیت خود ادامه داده‌اند. به نظر می‌رسد که با ادامه وضعیت و اعمال محدودیت‌های بیشتر، تعدادی دیگر از رسانه‌ها نیز فعالیت‌شان را متوقف کنند.

30. ضعف سطح فرهنگی:
افراد طالبان و فرماندهان و رهبران دینی شان دچار ضعف فرهنگ عمومی هستند مثلا انان از تاریخ امت اسلامی و از تاریخ افغانستان هیج نمیدانند.

31. ضعف آگاهی سیاسی:
هرگروهی که بر دولتی حکومت کند نیازمند است که واقعیت های پیچیده سیاسی را بداند و تجربه و مهارت سیاسی داشته و با بازی سیاسی بین المللی و منافع کشورهای منطقه و حکومت های جهان و استراتژی های انان و شیوه تعامل با انان اشنایی داشته باشد اما رهبرا طالبان در این بعد بی نهایت تنبل و ضعیف هستند همانطوریکه در ابعاد دیگر نیز دچار ضعف و ناتوانی هستند.

نتیجه گیری
در گونه شناسی منظومه‌ معرفتیِ طالبان جدا از کنش ها و جریانات سیاسی، آموزه های کلامی نقش تعیین کننده دارند و تحلیل مبانی فکری طالبان بدون درنظر گرفتن پیش زمینه ها ی تاریخی آن نمی تواند تحلیل جامعی باشد. قضیه گروه طالبان را نباید بیش از حد سیاسی جلوه داد. جلوه هایی از اندیشه طالبانی را میتوان در تاریخ اسلام در خوارج، حنابله و وهابیت مشاهده کرد. این اندیشه از آنجا که از توان کافی برای سنجش و تحلیل مسایل و مصالح زمان خود برخوردار نیست و نگاهی مطلق به حقانیت مبانی خود دارد، بنا تکفیر سایر چریانها و فرق اسلامی، ناخود آگاه به سمت عمل گرایی مفرط کشیده می شود و تمام توان و دغدغه خود را متوجه ظواهر شریعت می نماید. نکته قابل توجه این است که این تفکر هرگاه در صدد ایجاد حکومت برآمده و با نهاد قدرت و سیاست پیوند خورده به دلیل ساختار ابتتدایی ختود، اولا " آله دست سیاسیون زمان قرار گرفته دوم موجب خشونت و خونریزی شده و در این میان تنها خون انسان های بی گناه بر زمین ریخته شده است، زیرا تفکر طالبان از کشتن مخالفان خود به نام دفاع از دین و مبارزه با بدعت، شرک و کفر هیچ ابایی ندارد و آن را افتخاری برزگ محسوب می دارد. طالبان با الهام از این تجربه های تاریخی در مواجهه با چالش های پیچیده سیاسی قرن بیستم روی کار آمدند. رشد تفکرات افراطی اسلامی که در قالب گروه های بنیادگرایی چون القاعده و جمعیة العلماء السلام جلوه گر شده بود و به حمایت کشورهایی همچون پاکستان و عربستان مهد وهابیت؛ رو به رو بود، می توانست بهترین الگتوی فکری و نظری برای طالبان باشد. از اینرو اندیشه طالبان در یک سیر تاریخی بعد از گذار از اندیشه های اهل حدیث، حنابله، ابن تیمیه و وهابیت، در یک بستر سیاسی به رهبری پاکستان و عربستان و بواسطه مکتتب دیوبندی کته تجاب وهابیت در شبه قاره هند و پایه فکری جمعیة العلماء االسلام محسوب متی شود، در تفکرطالبان راه یافت.

نویسنده: حامیه نادری

پی نوشتها:
1. قرآنکریم
2. حدیث شریف
3. احدی، انور الحق، عربستان سعودی، ایران و جنگ در افغانستان، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبدالغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش.
4. امامی، حسام الدین، افغانستان و ظهور طالبان، نشر شاب، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۷۸ش
5. پهلوان، چنگیز، افغانستان عصر مجاهدین و برآمدن طالبان، نشر قطره، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۷۷
6. دیویز، آنتونی، نحوه شکل گیری گروه طالبان به عنوان یک نیروی نظامی، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش
7. حقانی، عبدالحکیم، کتابِ (الإمارة الإسلامیة و نظام‌ها)، سال چاپ1444
8. رشید، احمد، پاکستان و طالبان، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش
9. رشید، احمد، طالبان اسلام نفت و بازی بزرگ جدید، ترجمه: اسد الله شفایی و صادق باقری، نشر دانش هستی، چاپ اوّل، ۱۳۷۹ش.
10. رفیعی، محمد طاهر، طالبان، مؤسسه دار الاعلام لمدرسة اهل البیت، قم، چاپ اوّل، ۱۳۹۵ش.
11. سجّادی، سیّد عبد القیوم، گفتمان جهانی شدن و اسلام سیاسی در افغانستان پسا طالبان، سازمان انتشارات دانشگاه مفید، قم، چاپ اوّل، ۱۳۸۸ش
12. سرافراز، محمّد، جنبش طالبان از ظهور تا افول، انتشارات سروش، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۹۰ش.
13. سیکل، امین، دولت ربانی ۱۹۹۶-۱۹۹۲، افغانستان طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبد الغفار محقق، انتشارات ترانه، مشهد، ۱۳۷۷ش.
14. سید احد موثقی، جنبشهای اسلامی معاصر، سمت، تهران ،1374
15. مودودی، نظام سیاسی اسلام ترجمه زین العابدین, ابن سینا, تبریز, 1358
16. اولیور روا، افغانستان از جنگ مقدس تا جنگ داخلی, فصل پنجم. این کتاب در دست ترجمه است و هنوز منتشر نشده است.
17. مژده، وحید، افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، نشر نی، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۸۲ش.
18. مارسدن، پیتر، طالبان: جنگ، مذهب و نظام جدید در افغانستان، ترجمۀ نجله خندق، تهران: وزارت امور خارجه، ۱۳۷۸.
19. روزنامه هشت صبح.


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
طالبان
رهبران
نظرات بینندگان:

>>>   بانو نادری گرامی
شما را به خاطر مقاله همه جانبه تان که تا اکنون از میان نویسندگان بشکل اجمالی همچو موضوع کامل را نبشته ننموده اند ستایش می کنم

>>>   خداوند هرگز باردیگر شروفساد را روز خوب ندهد
همین طالبان درمدت کم با وجود مشکلات کارهای بزرگی انجام دادند حکومت دزد ها درجریان بیست سال نتوانست سیلورا فعال سازد اما طالبان فعال کردند بنئد کمال خان را تکمیل کردند فابریکه هخای سمنت غوری را فعال کردند کار کانال قوش تپه را سرعت دادند چند فابریکه در قندز وهلمند فعال ساختند
مواد مخدر را ریشه کن ساختند فساد وحرام خوری دوره حکومات دزد ها را خاتمه دادند امنیت را تامین کردند
شفاخانه چهار صد بستر را بروی میدم می گشایند آن داکتران بی ایمان که وسایل طبی را عمداغیر فعال مکی ساتند تامرم به معلاینه خانمه های شخصی بروند منبعد این خیانت را کرده ننمیتوانند برای تمام معلولین که حتی تعد غادی مخالفین شان هستند معاش میدهند از سرحد درمقابل پشیرفت پاکستانی ها حفاظت میکنند
-اینرا همهمیدانند که درموسسات خارجی وداخلی زنان چه بازار گرمی داشتند کی خبرندارد؟ همه میدانیم . در ریاست جمهوری مخصوصا اشرف غنی اطرافیان مفسدش چی مصروفیت های د اشتند موترهای شیشه سیاه ودختران روی سیاه در داخل ارگ رفت وآمد داشتند درپوهنتوهن ها از فساد اخلاقی کی خبرنداشت ؟
حتی ارگان های کشفی ناکام ومفسد ان زمان خود از جمله مشتریان فساد خانه ها بودندچنانچه موسسه بین المللی ایشیا فوندیشسن رسما اعلان کرد که اکثرا پرسونل یوناما پرسونل امنیت ملی یا همان کمپنی خصوصی پنجشسیر وردک وپرسونل مفستد ترین اداره حکومت یعنی وزارت داخله بخش جنائی آن هستند که در روسپی خانه ها رفت وآمد دارند همان پرسونل ریاست های مختلف وزارت داخله نبودند که اختنطاف میکردند سرقت میکردند
حالا دست همه این مفسدین بسته شده امارت درمدت کمتر از دوسال ریشه فساد بیست ساله را در اورد تعداد کمی مفسدین روسیاه که هتنوز نقاب درچهره لاند اخته ودروزارت داخله تاحال هم به عادت دیرینه خود خیانت میکنند انشا اللهبزودی رسوا واز صحنه خارج ساخته میشود
خداوند با امارت است
(غ)

>>>   نادری عزیز،
باز هم برای نوشتن همچو مقاله تحقیقی برایت تبریک میگویم.
امیدوارم تا صاحبان قلم از روی حسادت هم که شده قلم بردارند و لایه های بر هم انباشته شده گروه های گوناگون فعال در کشور ما از جمله طالبان را باز و باز تر کنند تا آنانیکه در صدد محو و نابودی چنین میکروب هایی هستند بهتر بتوانند شیوع عمل خود را تنظیم کنند.
در ضمن یک نکته را به عرض میرسانم و آن اینکه بستر رشد تفکر طالبانی و دیگر تفکرات افراطی و انحرافی بیشتر جامعه بیسواد و عقب مانده در اطراف و اکناف کشور است که امروز بیشترین سیاهی لشکر این گروه را تشکیل میدهد و شاید یکی از رموز بستن درب مکاتب و جلو گیری از رشد تعلیم و تربیه عصری هم همین نکته باشد.
در مورد ایجاد طالبان باید عرض کنم که طرح و نقشه و دیزاین این گروه در لابراتوار های جهانی و منطقوی انجام شد و بعد به گونه های مختلف پیاده شد نه اینکه آغازش از ملای گوشه نشین باشد.
به هر حال قلم تان رسا باد و امیدوارم که کتاب هایی در این موارد عنقریب از شما داشته باشیم.

>>>   👩‍🎓👨‍🎓👨‍⚕️ خود فریب و مردم فریبی نباش و هم غافل و ترسو نباش که:
(منظومه معرفتی طالبان) نه!
بلکه به این عنوان (منظومه معرفتی اسلام/مسلمانی پشتون=طالبان) تصحیح کنید.👩‍🎓👩‍⚕️👨‍🎓

>>>   "رشد تفکرات افراطی اسلامی که در قالب گروه های بنیادگرایی چون القاعده و جمعیة العلماء السلام جلوه گر شده بود و به حمایت کشورهایی همچون پاکستان و عربستان مهد وهابیت....."
این متن گوشه یی از "نتیجه گیری" ات است:
سوال اینست که چرا این همه توطیه و نارامی تنها در کشور هایست که در آن از سفسطه عربی پیروی میشود و به وایرس وهابیسم مبتلا شده اند مانند کشور ما، عراق، سوریه، در گذشته تاجکستان، کشور های افریقای شمالی، سودان و ........؟؟؟؟؟ و آنانی که تکه داران این سفسطه اند مانند انگلیس شیطان، چرکستان و سعودی صهیونیست (غلام بچه های انگلیس) به آتش این نارامی ها تیل انداخته میروند.
داعش یک روز هم به صهیونیست هایی منطقه بشمول سعودی حمله نبرد و یا چرکستان هیچ گویی در هند خورده نمی تواند (بجز یک بمب پرانی در بمبی).
این همه بدبختی نتیجه اعتماد خیالی و خماری به بهشت خیالی عرب های بربر است وتا ما خماریم هیچ فلسفه بازی کمک کننده نیست و باید جامعه و مغز ها را از وایرس عربی پاکیزه کنیم. امید نسل نو آنرا درک و راه نجات را خود بدست بگیرند و واژه های قسمت و تقدیر را در خاک دفن کنند.
از آنانی که هنوز هم میخواهند مقید این بربر بازی باشند پرسیده شود که آیا این سفسطه آنقدر می ارزد که خود، کشور خود و آینده فرزندان مان را تباه کنیم؟؟؟؟
آتش خاوری

>>>   ممنون و تشکر از زحمات حامیه نادری گرامی با نوشتن مطالب مستند ، واقعی و پر محتوا .
با عرض حرمت
رحیم شنسب

>>>   هم وطن منظومه معرفی طالبان آدم کشتن
معفرفی طالبان بچه بازی
معرفی نوکری به ددلت شیطان پاکستان

>>>   ای آنکه از امارت توصیف کرده یی،
اگر طالبان طی بیست سال گذشته جنایت نمیکردند نه تنها چند پروژه ناتمام که خودت یاد کرده یی بلکه به صد ها پروژه دیگز نیز آغاز و انجام میشد اما انتحار دوزخ رو های طالب باعث نا امنی شده بود و حالا که آدم کشان شده اند مسولیین امور زمین کار برای تکمیل پروژه ها مهیا شده.
در زمینه فحشا کمی به مناطق طالبانی فکر کن که در نبود جنابان طالبان این درجن درجن اولاد از کجا آمده به شمول خودت.

>>>   خانم نادری! جای سوال است گروهی که چند نفر محدود دارد به سرکردگی ملا عمر ( درست است که چند مشکله ی محدود محلی را حل فصل کرده ) چطور توانست چندین شهر بزرگ را فتح کند؟ باید در اول این را می گنجانیدید که: به گفته خانم بی نظیر بوتو که در میدان هوا ای لندن طی مصاحبه گفت: طالبان با طرح انگلیس؛ پشتیبانی سیاسی امریکا؛ با پول سعودی؛ و کمک لوجستیکی پاکستان به وجود آمد. اما حینیکه جنگ‌های داخلی خصوصا جنگ کابل که توسط گلبدین شروع شد، طالب در پاکستان زیر تریننگ بود. در جنگ کابل در حقیقت امریکاای ها و پاکستانی ها زمان می خریدند برای آماده تر شدن طالب چه از نظر کیفی و کمی. طوریکه شما در اول نوشته اید: طالب گروه سر به خودی نبود که از چند نفر محدود تشکیل شده باشد مطالب بعدی شما را بحثی نداریم منظور تشکیل اولیه طالب است.
سهیل

>>>   🤔🤔 سه صد سال دیگر که بگذرد، مشکلات مردم و کشور ما بیشترتر میشود بخصوص از فارسیزبانان و ترکتباران و از غیر پشتون ها.
(همین پشتون=افغان=طالبان یا کوچی=ناقلین که به نارامی جنگ ناامنی فساد ... و قانون شکنی فطرتا عادت کرده دارند و بیدون خونریزی سرکشی و شرارت زندگی نمی توانند و......)

تا زمانی که ریشه و منشا یا علت و دلایل اکثر یا غالب تباهی فساد .... و پیوند های وقفه یی و دایمی خونریزی داخلی کشور را سلسله به سلسله تجزیه و تحلیل یا زیر تفکر و تعمق سرگذشت های تاریخی نگیرید یا نبینید،
شمایان هرگز و هیچ زمان روی امنیت پیشرفت رفاه ... و صحتمندی را نمی چشید بلکه چندین نسل بعدی شما هم نخواهد دید و نمی بیند.
گره-گاه یا کور-گره مشکلات و خونریزی شما مردم در نام نهادن یا نام داشتن《《《 افغان، افغانستان، کوچی، د اقوام قبایل وزارت، لر او بر پشتون، پشتونطلبی و پشتونیست-گران 》》》 گره خورده و بستگی دارد و بس.

فرضا که همین امروز (طالبان و نام طالب و یا پاکستان و استخبارات پاکستان، انگلیس و یا آمریکا یا کشور عربی یا سلفی و وهابی.....) ازبین بروند
یا از مداخله در کشور ما دست بردارند یا اینکه همهء شان را سیل ببرد و نابود هم شوند.
بازهم آرامی امنیت آبادی ثروت اقتصاد دانش قانونمندی ..... را نمی بینید.
چونکه همه جبر و فقر غربت مشکلات و خونریزی در میان نکات (مسایل مرموز یا نام های قوسین فوق افغان......) قرار دارد و بس.

هر فردیکه امروز یا فردا به این نکات مرموز کشنده بالا دقت و تفکر نکند مثل اینست که وی همیشه مثل گربه یا سک از دمبش گزیده و میکروبی شود و آن گربه یا سگ از مجبوری دمبش را با دندانش بگزد یا بخارت تا که کمی آرام گردد .....، اما گربه ... هیچ وقت صحت و راحت آرامی را نبیند !؟؟
که در همین حالت پیر گردد تا بمیرد با همین مشکلات و مرض افغانیت-میراثی نسل در نسل...،
مانند وضعیت جریانی حال و اولاد بعدی ات 🤔🤔


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است