سکیهـها در سال ۱۸۲۳م شهر پشاور را متصرف گشتند؛ و تا ۱۸۳۹م که سال مرگ مهاراجا رنجیت سنگهـ است، خود را به حدودي رسانیدند كه اينك «خط دیورند» خوانده میشود | ||||
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۱ ۱۴۰۲/۷/۲۰ | کد خبر: 174177 | منبع: | پرینت |
نام این کشور پیش از اینکه افغانستان خوانده شود، خراسان بود:
وقتي میبینی کسي یا کساني یک حقیقت مسلّم را انکار میکند، در میمانی که از کدام سرِ این قضیه گز کنم! زودتر کدام کتاب، کدام سند، کدام معاهده و کدام نامه را به او نشان بدهم؛ طی هزارو پانصد سال پسین، کدام کتاب و حجّت و وثیقهای در بارهی تاریخ، جغرافیا و مردم ایران زمین نوشته شده، که در آن بی مبالغه به تعداد اوراقش، نام خراسان تذکر نرفته؟ چهکسي از ارباب دانش و تحقیق، اعم از داخلی یا خارجی، میتواند از این حقیقت چشم بپوشد که سرزمیني که از دههی پسین سدهی نزده افغانستان نام نهاده شد، بخشي از خراسان است. حتا شاهان غاصب این مُلک سجع مهر خود را با آن نام زینت میدادند؛ و کُتبي که به دستور آنان و زیر نظرشان نگاشته میشد، به این حقیقت اعتراف کرده است.
با اینحال وقتي دیدم که باوجود آنهمه حجّت و برهان، هنوز کساني هستند که بر روی آنهمه چشم میپوشند، گفتم اینبار جوابي از قماش دیگر بیاورم؛ سندي را نشان دهم که ضمن اثبات آن مدعا، پرده از روی چند حقیقت دیگر نیز بردارد. ولی پیش از آوردن آن سند، از ذکر یک مقدمه و چند تحشیه گزیري نیست.
سکیهـها در سال ۱۸۲۳م شهر پشاور را متصرف گشتند؛ و تا ۱۸۳۹م که سال مرگ مهاراجا رنجیت سنگهـ است، خود را به حدودي رسانیدند كه اينك «خط دیورند» خوانده میشود. در تمام این مدت، آنان از حمایهی مستقیم و غیر مستقیم دولت کمپانی هندشرقی برخوردار بودند. چنانکه حتا قبل از اضمحلال دولت سیکهـ در ۱۸۴۹م، مأمورین نظامی و ملکی انگلیسی در تمام قلمرو مربوط به دولت پنجاب حضور داشت؛ از آن جمله در لاهور که پایتخت دولت سیکهـ بود.
چنانکه سِر هربرت ادواردز(١٨٦٨-١٨١٩م)طی سالهای دشوار جنگ انگلیس با سیکهـها(۱۸۴۸ و ۱۸۴۹م)و پیش از آن در لاهور بود، و ادارهی ایالت پنجاب را - که خیبر-پشتونخوای کنونی نیز شامل آن میشد- به عهده داشت. او در موضوع مجادله بالای زمینهای دولتی، هشدارهای عنوانی غاصبان آن زمین فرستاد که برای فهم آن ذکر چند نکته را ضرور میدانم:
۱.بنو نام منطقهی مهمي است در مسیر رود کُرم در نزدیکی مرز افغانستان با پاکستان؛ و چنانکه پیدااست این کلمه فارسی است و آن در اصل نام زني بوده که فرزندانش مسمی به «بنوزی» یا بنوچی، مالک این سرزمین بودند. ولي به تدریج اراضی آنان توسط قبایل افغان تصرف گردیده، و دستبهدست میشده است. هشداریهی ادوادز به آخرین غاصبان آن اراضی است.
۲.هر دولتي که بر آن خطه حاکم میبود، بنا به آگاهیای که از پیشینهی آن املاک داشت، آن را به نفع خود مصادره میکرد. در فاصلهی شکست دولت بارکزایی از سیکهـها، تا تاریخ صدور این اشتهاریه، آن املاک توسط تیرههای قوم وزیر غصب شده بود؛ سران آن قبایل برمبنای منطق «الملک لمن غلب»، آنرا از آن خود می دانستند؛ و افتخا میکردند که به هیچ دولتي نذرانه(مالیه) نداده اند!
۳.زبان اشتهاریه فارسی است؛ اما توسط یک انگلیس یا ترجمان هندی او -آنهم در نیمهی نخست قرن نوزدهم- نوشته شده است؛ فهم آن بدون ویرایش و بعضاً پیرایش، دشوار است؛ کاري که من کردم.
۴.این سند در کتاب مشهور «حیاتافغانی» آمده؛ مولف آن کتاب محمدحیات خان ابدالی حکمران انگلیسی بنو، و عضو هیئت کمپانی هندشرقی به دربار کابل است. او کتابش را در سال ۱۸۶۳م به زبان اردو نوشته، که در همانسالها به انگلیسی ترجمه شد؛ و در دههی شصت شمسی آن را در کابل به پشتو برگراندند؛ باب پنجم آن را که در بارهی اقوام غیر افغان در افغانستان است، اینجانب زیر ترجمه دارد.
اشتهاریه!
«اشتهار از پیشگاه حضور هربرتادوادز صاحب بهادر اسستنت رزیدنت لاهور، واقعهی هفدهم ماه دسمبر ۱۸۴۷ع مقام ممشخیل بر ملکان وزیران هاتیخیل، بیزنخیلان عمرزی، سرکیخیل، محمدخیل، سودنخیل و بکیخیل جانیخیل و غیره که برای جرگه فراهم شدهاند، واضح باد که به اینجانب چنین معلوم میشود که از وقت بهدر آمدن ملک بنون از سلطنت پادشاهان خراسان-که تخمیناً عرصهی بیستوپنج سال یا سیسال شده باشد- قوم وزیران که در میان خود اتفاق میداشت[ند]، و بنوچیان [که]در میان خود نا اتفاقی و بد سلوکی میداشتند، لهذا وزیران از کوهستان فرودآمده در زمین بنون-که زر خیز است- بود و باش اختیار کرد[ند] و درجه به درجه یعنی سال به سال زمین از تپهجات بنون [را]در قبضهی خود آوردند. و اینچنین ملکگیری که ایشانان در ملک بنون نمودند باید دانست که در آن هنگام اینچنین مُلکگیری کردند که نه کدام آیین و نه [کدام]حاکم بر سر بنون مقرر بود. اگرچه آیین بنون همین بود که در میان خود حق کدام کس[را]نشناختهاند، و حق زمین بهطرف اوست که طاقت [برتر]میداشت. هرگاه[یعنی چنان] که دیگران از غیر وطن[از جای دیگر] آمد[ند]همین نمونه[را] نقل کردند. چه، جای فریاد[اعتراض]که غیر وطن[غیرمالک] را هم فرض شد رسم ملک قبول کردن[صاحب ملک دانستن].
حالا آن وقت رفت و گذشت، وسرکار لاهور تجویز فرموده اند که ملک بنون در ریاست پنجاب شامل باشد؛ چنانچه[چنانکه در]آینده یک قلعه و فوج کلان و حاکم و آیین درین ملک -موافق پنجاب- [مقرر]خواهد شد. مدعای تجویز[مقصد از فرستادن این هشدار] ایناست که معاملهی سرکار بدون تکلیف و کشش گرفته شود[فرامین دولت را بدون تعلل اجرا نمایید]. و لهذا جریبکشی در هر یک [از]تپه[ها] شروع گردیده است که چهقدر زمین است و [در]قبضهی کدام کس است؛ و معلوم باد که نزد هرکسي که زمین علاقهی بنون ثابت خواهد بود[شد]، خواه وزیر، خواه ختک، خواه دیگر مردمان، او را معاملهی ادای سرکار برابر و یک آیین کردن خواهد بود؛ طرفداری و رویت[روداری] در حق کسی - قوم خورد یا کلان، زور آور [یا]کم زور- نخواهد شد؛ و هر شخصي که [از این نوع]زمین در بنون میدارد، و در طایفهی بنوچیان آمده است[یعنی حالا ساکن بنو است]، و آنچه مَلِک سوانخان میگوید که از این زمین تا حال گاهي کسي پادشاه را معامله نداده اند، حالا چگونه بدهند! هنگاميکه ایشان در وطن خود باشند، این دلیل معقول که تا حال وطن شما خلاص و زیر[ادارهی] کدام حاکم نیست، و مهاراجه صاحب مهاراجه دلیپسنگهـ بهادر به [املاك واقع در]کوه [اقوام]وزیران هیچ غرض نمیدارند؛ ولیکن وقتيکه ایشان[مردم وزير] در ملک دیگر بیایند، آیین و رسوم آن ملک قبول کردن ضرور است. و اگر ایشان را ادای معاملهی سرکار و آیین پسند خاطر نیست، تا [پس]زمین[را] نزد آن کس بگذارند که سابقاً از او گرفته، [و]در تحت[قبضهی] خود در آورده بودند؛ و ایشان در آن کوهِ مبارک و جای دلنشین بروند که معاملهی دادن نمیافتد[که از آنها مالیه گرفته نمیشود]، و[زیرا که] زراعت گندم نمیشود. و این سخن را یقین دانند که از ایشان یا معامله[مالیهْ] سرکارْ اینجانب خواهد گرفت، و یا به زور شمشیر ایشان را از ملک بنون بهدر خواهد نمود. و باید دانست که این قدر افواج همراه اینجانب موجود است که تمامی قوم وزیران را تباه کردن میتوانم. ولیکن یقین اینجانب این نیست که ایشان اینچنین بیوقوف و بیعقل خواه[ن]د بود که آن زمین[را]که در عرصهی سی سال در قبضهی خود [در]آوردهاند، در یک روز خواهند گذاشت؛ یا از فکر دادن حصهی جزوی تمامی فصل درگذاشته خواهند رفت[یعنی باور دارم که شق دوم را اختیار خواهند نمود].
چنانچه اینهمه شروط ایشان را میدهم:
اول اینکه آنچه زمین از تپهجات زمین بنون زرخرید [کسي]باشد، بلاشک در تحت [تملک]ایشان خواهدماند؛ و زمین که به زور از عرصهی پنجسال در قبضهی کسي [از مردم]وزیر درآمده است، در قبضهی او خواهد ماند؛ اگر کم [تر]از پنج سال به این شرط باشد که زمین وزیر گرفت و بنوچیان برای آن جنگ و قبضه نکردند، تا در قبضهی وزیر خواهد ماند[یعنی اگر مدت قبض زمی از سوی وزیر کمتر از پنجسال هم باشد، در صورتي که بنوچیان یا مالکان اصلی زمین ادعایی نداشته باشند، زمین می تواند در اختیار وزیر باشد].
دویم اینکه هرقدر زمین که در قبضهی وزیران است، موافق رسم و آیین بنون که آدم [یعنی مردمان]میکند، [سر]از فصل خریف و آینده فصل به فصل [مالیه] دادن خواهد شد.
سیوم این که تمامی آن چراگاه فراخ که تهل میگویند، که حد او بهطرف مشرق سرحد زراعت ختکان-یعنی زراعت لتمروکمر و نصرتی و سواد[است]- به طرف جنوب به درهی تنگ، و بهطرف مغرب مچنخیل و دریای کُرم و تپهجات سورانی، و بهطرف شمال از جایي که دریای کُرم از کوه در مُلک بنون میآید، اینهمه تهل برای چرانیدن مال، شتران و گاوان و گوسفندان و غیره جانوران عنایت گردیده؛ به شرط تابعداری[اطاعت] و دادن نذرانه[مالیه] دو نیم صد[گوسفند] دُنبه فربه سالیانه بدهند. و تقسیم این نذرانه در میان قوم خود موافق اندازهی خورد و کلان نمایند؛ و هرگاهي که [کسي از] قوم وزیران از کوه فرود بیامد، باید که هریک مَلِکْ از قوم [یعنی یک ملک قوم]پیشکاردار حاضر شده، شمار قوم خود در کتاب کاردار بنویساند، که چهقدر در تهل آمدهاند.
چهارم آنکه هر قدر زمین در تهل زراعت و کشتکاری-خواه خود، خواه از مضارعه- خواهند کنانید، حصهی ششم آن دادن خواهد افتاد[یعنی مکلف است یکششم آن را به دولت بپردازد].
پنجم اینکه چونکه مردمان اقوام وزیران در تهل و تپهجات بنون پراگنده هستند، در میان ایشان و سرکار، سوانخانِ وزیرْ مَلِکْ مقرر خواهد شد[بود]؛ سوهانخان وزیرِوزیران.
ششم اینکه آینده در میان وزیران و بنوچیان دشمنی و عداوت مسدود خواهد شد؛ و نه خون باشد و نه غارت و نه خشککردن آب زراعت؛ و اگر کسي[از مردم]وزیرْ خود را مظلوم دانند، تا بخدمت اینجانب حاضر گردیده استغاثه و نالش نماید. فقط باید که بر مضمون اشتهار هذا مطلع شده در میان خود صلاح و مشورت کرده بهزودی جواب صاف یعنی اقرار یا انکار عرض دارند»[حیات افغانی، اردو؛ صص۳۸۲-۳۸۰].
محی الدین مهدی
>>> همه افغانستان خراسان نیست مثل شوروی سابق که زمانی که فرو پاشید نام هیچ از این 15 کشور استقلال یافته شوروی نیست امروز هم کشوری به نام شوروی موجود نیست خراسان هم کشور وسیعی بود که فروپاشید و تقسیم شده است مثل یوگسلاویا که به 5 کشور تقسیم شد و نام هیچ کدام یوگسلاویا نیست ما میتوانیم مدعی تاجیکستان جنوبی ترکستان و هزارستان باشیم و همچین پشتونستان خراسان نام قومی ملکی ندارد و در اقل 5 کشور تقسیم شده است
>>> Faiz Moh'd Nayab
جناب داکتر صاحب محی الدین مهدی ، واقعا یک تحقیق علمی ، ادبی و یک خدمت بزرگ فرهنگی را در مورد وجه تسمیه و سوابق تاریخی کشور ما انجام داده اند .
اما خود را درگیر گله یی از پاچه گیران جاهل ، غاصب و متعرض ساختند . اگر چنین نیست ، نباید پاچه گیر ایشان شوید .
ورنه خراسان بخش مهمی از زبان ، تاریخ و افتخارات تاریخی و فرهنگی کشور ما است .
نباید این افتخارات زیر دامن برخی دزدان متجاوز و چپاولگران اجنبی کتمان شود .
این گونه تحقیقات ؛ به غنای تاریخی و فرهنگی کشور ما ، منطقه و جهان می افزاید و راه تحقیق و تتبع آینده گان را روشن می کند .
>>> Walid Wali
جناب غرق در تعصب خراسان، حالا وقتی همدردي با هراتیان است، نه چرت و پرت خراسان.
>>> Jahanger Tabibi
خلیفه بود را چیکنیم؟ آدمی هم پیش از آنکه انسان شود بوزینه بود
حال را گپ بزن
اگر چنین باشه که به گذشته بر گردیم قبول دلری که شادی خطاب شوی؟
>>> Roman Khan
“انکار” برای ساختن و رهایی نیست.
پزیرفتن منطقی ترین کاریست که میتوانیم با آن خوب به پیش برویم.
داکتر صاحب نیاز نمیدانید که درمورد انکار بصورت جداگانه بنویسید و این سلسله را باز نماید و به تاریخ مکتوب شاهان که شاهکار بلورین از باد در لای کاغذ ساختند را برباد بسپارید، تا حق به حق دار برسد.
>>> Nisar Qayoomi
آنها یی که ظاهرا هم دم از مخالفت با نام خراسان می زنند قبول دارند و می دانند که نام این سرزمین البته به مقیاس بسیار وسیع تر از امروز خراسان بود
اما از سر لج با آن مخالفت می کنند
این کدام کشف جدید نیست که شما کرده باشید
همه میدانن
اما می ماند اینکه چقدر این بحث برای امروز ما مفیدیت دارد
قطعا جر وبحث راجع به این مسایل هیچ دردی از این مملکت نگون بخت را دوا نمی کند
نامش را گورستان بگذارید اما در آن حقوق شهروندی و حق رای و عدالت را برای همه ایجاد کنید
>>> Sayed Abdullah Hekmat
عرب ها به متصرفات شرقی خود خراسان خطاب می کردند که آن مناطق فعلا در تاجیکستان، قرغیزستان ،ازبکستان، ایران، و ترکمنستان و افغانستان تقسیم شدن نام خراسان را قبل از اسلام در هیچ متن تاریخی دریافت کرده نمی توانید جالب اینکه هیچ قوم ساکن در سرزمین های یاد شده ادعای تغیر نام کشور را شان ندارد جز یک کتله فاشیست افغانستان .
خوب اگر فرض کنیم جغرافیا کنونی سیاسی افغانستان فقط صد سال قبل به این نام مسمی گردیده است فکر نمی کند صد سال برای شهرت یافتن یک سرزمین کافی باشد
>>> Aziz Rahman Mahboob
والله، تا زره ای از تعصب در وجود تان باشد نه خراسان و نه افغانستان درد ملت را دوا میکند . کاش در مورد چگونگی کمک به مردم مظلوم که زیر آوار زلزله هنوز هم بند مانده مینوشتی ! انسانم ارزوست
اولویت بحث چیست؟ نوشتن درباره زلزله هرات یا جعلی ثابت کردن نام افغانستان؟
>>> Mark Kabir Seraj
ساحه جغرافیایی بود نه سیاسی یعنی دولت مستقل نداشت که خراسان را نام قبلی افغانستان بشماریم و بعد از تهاجم اعراب بحیث یک ایالت خلافت بغداد از آن یاد شده است .
سلسله طاهریان و صفاریان که از همین ناحیه برخاستند با آنکه در مجموع بیش از صد و چند سال حاکمیت داشتند ولی خود را سلاطین خراسان نخوانده اند .
>>> Eqbal Sadat
همین موضوعی تاریخی را که شما انعکاس میدهید، در نظریات مردم ارزیابی کنید که در زمان حال چند فیصد مردم هم نظر با شما و چند فیصد مردم مخالف نظر شما هستند. پس اگر نظریات فعلی مردم در نوشتار شما ارزیابی شود همین مطلب نوشته شده شما به چند مفهوم جداگانه در آینده انعکاس پیدا خواهد کرد.
چون سیر و انعکاس تاریخ طبیعتاً از لحاظ مفهومی و زبانی برای انسانهای حال و آینده اصل واقعه یا رویداد را تعریف نمیکند.
>>> Azizullah Omar
داکتر صاحب را از وقتی میشناسم که یک از چهره های سیاسی شورا و دولت اسلامی بودند و انسان بامطالعه و با فرهنگ استند. تمام این بزرگوارن این مشکل را دارند که خواستند و میخواهند تسلیل سیاست در افغانستان فامیلی باشد. این کار مشکل خاص نیست به شرط آنکه یک سیستم دولتی نهادینه میبود.
در مورد نام وطن مه مشکل زیاد ندارم . ولی خواهش من اینست که به اقتدار سیاسی فکر کنید تا نام کشور. قدرت های جهان کشور ها را ساختن و نام نهادن . کشور بسازید بعد نامش را هم حق دارید انتخاب کنید.
فکر جوانان را به بی راه نبرید.
>>> Habibullah Habib
داکتر صاحب محترم ، شما که از جمله مجاهدین و مبارزین سابقه هستید و از یاران قهرمان ملی ، من یکبار به قرارگاه شما در سال های شصت امده بودم و دو یا سه شب در قرارگاه شما تیر کردم.
بعضی وخت به نوشته های شما و همچو همفکران شما نویسنده گان محترم حیران می مانم که ما چرا با این علمیت و مبارزه چنین فکر و نظری داریم.
اسم یک وطن چی اهمیت دارد. شخصا خودم خو به این عقیده هستم که افغانستان اسم اش باشد یا خراسان یا ترکستان هیچ اهمیت ندارد. این مهم است که ما و شما که در این سرزمین زنده گی کرده ایم چی کرده ایم و به دنیا چی قدر همسو و چقدر وطن ما پیشرفت کرده.بگذارید بجای این برای پیشرفت و رفاه وطن کار کنیم و با این چیز های پا افتاده وقت خود ضایع نسازیم و به ترقی و اسایش این وطن فکر بکنیم و کار کنیم. نام کشور اگر خراسان باشد ویا پشتونستان و یا نام دیگر چی اهمیت دارد که مردم ما دربدر و خاک به سر باشد.
مردم در چی غم است و شما سیاسیون در چی غم هستید ، واقعا متاسفم
>>> Selab Lodin
هیچ کشوری از ابتدایی پیدایش زمین مربوط یک قوم خاص نبوده. هیچ کشوری از زمان پیدایش کره زمین به نام که حالا است نبوده. مثلاً نام همین منطقه آریانا و باختر بوده است. خوب گیریم پشتون ها صد سال پیش در مناطق شمال افغانستان مهاجرت کرده اند, چرا در این سرزمین ها اقوام ازبک و ترکمن و پامیری و غیره زندگی دارند? اگر مربوط یک قوم میشد چرا دیگران اینجا بودند?. پس بدین معنی که یا تاجک ها در اینجا از مناطق دیگر آمده اند یا ازبک ها آمده اند یا ترکمن ها . این بدین معنی که در مرور زمان مهاجرتها صورت گرفته هرکسی هرجای را برای زندگی مناسب دانسته آنجا نشسته. چطور یک ولایت از قرن ها قرن ها هم مربوط ازبک باشد و هم مربوط تاجک? یا تاجک آمده اینجا با ازبک. نتیجه این است که نه این سرزمین مربوط تاجک است نه قومی دیگری . پس دنبال موضوع نام کشور و منطقه و اقوام افتیدن یک کار ابلهانه و ضیاع وقت و تنها انسانهای نژادپرست و خودخوا که در زندگی پر از کدورت و عقده و رنج دیده ذهنی است میگردد. اگر افغانستان نام ناقص است پس خراسان هم نام ناقص است چون قبل از آن نام این کشور آریانا و باختر بوده
>>> Abdullah Atiq
اولویت بحث چیست؟ نوشتن درباره زلزله هرات یا جعلی ثابت کردن نام افغانستان؟ رگ رگ تان از نفرت، عقده و تعصب پُر است.
>>> Khan Nassery
جناب داکتر صاحب بزگوار، به عبارت دیگر، در آن زمان حدود سرزمینی به نام خراسان ذیلا توضیح داده شده است.
"از نگاه تاریخی و فرهنگی؛ منظور از خراسان، عموماً خراسان بزرگ است که حوزهای بسیار گستردهتر از خراسان ایران معاصر را در بر میگیرد. قلمرو تاریخی خراسان؛ شامل استانهای خراسان ایران کنونی و بخش عمدهای از افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بخشهایی از قرقیزستان امروزی بودهاست.[۳۳]
بناً آیا یکی از این کشور ها اکنون خودشان را به نام خراسان میشناسد؟ خراسان هیچگاه نام کشوری نبوده بلکه نام یک قلمروی تحت سلطهی امپراتوری های مختلف در ادوار مختلف تاریخ بوده. امروز چیزی به نام امپراتوری در جهان نداریم. بعد از فروپاشی امپراتوری ها و به ویژه بعد از به میان آمدن سازمان ملل متحد کشور ها با مشخصات واضح رسما ثبت این سازمان شدند که حتی تعدادی از کشور ها اخیراً چندین پارچه شدند و اکنون نام های رسمی و ثبت شده خودشان را دارند. بلی! هیچکس نمیتواند ادعا کند که نام این کشور قبل از قرن ۱۸ میلادی افغانستان بوده و اما با تمام احترام که به شما دارم این داعیهی خراسان خواهی نیز مضحکهی بیش نیست.
>>> Mohaiuddin Mahdi
از توصیهی تان تشکر:
واضح است کسانی که این کشور را با این نام ساخته اند، من و تو(شاید) که از آن تبار نیستیم، صاحب اقتدار سیاسی در این کشور نخواهیم شد!
>>> بهترین رفرینس برای حدود خراسان کتاب حدود العالم است
>>> 💥👈 به آنعده افراد و مردمی قوم پشتون و پشتون زبان که از شروع دوران حکومت کرزی تا اکنون ( تذکره و پاسپورت) داده شده است،
✍ و هم به آن مردمی پشتون=افغان که در زمان نادرجان و ظاهرشاه تذکره داده شده است و در سمت شمال در غرب در مرکزی و دیگر جا های که بنام ناقلین و یا کوچی جابجا شده اند،
✍ همه اینها باید زیر نظر و در یادداشت تاریخی مشخص و شناس شوند تا در آینده نزدیک یا خود شان داوطلبانه به ذات گاه اجدادی شان بروند،
و یا بوسیله زور از طرف مردمان بومی-اصیل این سرزمین انشاالله بطرف کوه سلیمان و جنوب مرز ها کوچانده و اجبارا برگردانده شوند.
>>> 👈✍ تا زمانیکه هویت سازی تباری قومی فرهنگی زبانی و جغرافیایی اعاده نشود و یا تجدید شناسه درست نگردد،
👈 یعنی بیزاری و تنفر را در برابر هویت توهمی تکقومی فغانیت=پشتونیستی اعلان و تبارز دهید،
👈 ورنه به ده ها حادثات زلزله ای و سیلابی که بر مردم فارسیزبان و تورکتباران واقع شود البته از طرف حاکمیت های پشتونی-تروریستی به آنها رسیدگی و کمک دولتی عمدا صورت نمیگیرد.
>>> جناب داکتر صاحب گرامی،
انگلیس ها برای اینکه طرف معامله واحدی داشته باشند عبدرحمن بچه امیر محمد افضل خان را از بخارا آوردند و در کابل حاکم ساختند و نامش را گذاشتند امیر عبد رحمن خان.
در یک تفاهم دوحه گونه هند بریطانوی با امیر کابل روی یک اصل اساسی توافق کردند و آن اینکه اجرات و مستیل داخلی در دست حاکم کابل و تمام ارتباطات و روابط خارجی زیر نظر انگلیس انجام شود.
برای اینکه حیطه تسلط حاکم کابل مشخص شود با عقد معاهده دیورند سرحدات شامل صلاحیت دولت خداداد کابل را تثبیت کردند و نامش را گذاشتند افغانستان و مردم عام اوغانستانش نامیدند.
این میراث تا حالا ادامه دارد.
آنچه حالا مهم است نام نیست بلکه حاکمیت بر خاک است.
حاکمیت بر خاک بنا به اصول سیاسی معاصر باید از طریق انتخابات باشد اما در اصول امارت اصل حاکمیت استوار بر غلبه است .
پس راه های غالب شدن را باید جستجو کرد و آنگاه تغیر نظام و قانون و شیوه اداره و نام کشور مسایل مورد بحث خواهند بود.
>>> جناب داکتر صاحب مهدی !!!
تحقیق و جمع آوری معلومات برای توضیح ژیپپولیتیک قدیم حرف خوبی است ولی ما در شرایطی زندگی میکنیم که نباید خوابهای دیروز را ببینیم.
ورنه فرقی بین ما و میان انهاییکه خواهان خلافت اسلامی با حدود و اربعه ای گذشته آن نخواهد بود.
تغییر و یا تداوم نام افغانستان بر سرزمین کنونی بیشک که با احساسات ناسیونالیستی عده ای از ناسیونالیستهای پشتون که منافع خود را در آن جستجو میکنند ، سخت گره خورده است ...وباید در مقابل چنین گروه ها استدلال منطقی نمود.اما وضعیت کنونی کشور ما طوری است که ما را متوجه علویت های دگر میسازد...
فعلا در کشور مشتی از مسلمانان متعصب ، فاشیست و صهیونیست نما
حاکم استند که باید با آنها تصفیه حساب کرد مردم را از شر آنها نجات داد یک حکومت ملی و دموکراتیک ساخت ، اقتصاد ، صنعت ، بهداشت ،کار و سایر ضروریات مبرم مردم تضمین گردد بعدا در فضای مساعد بدون مشت و یخن شدن تغییر نام افغانستان که بیانگر شمولیت تمام اقوام باشد مطرح گردد.
برای ریفرنس شما باید گفت که در سالهای ۱۹۸۰ برای نخستین بار در تاریخ معاصر افغانستان تلاشهای فوق العاده
برای ایجاد زمینه ها برای شرکت توده ها از اقوام مختلف کشور در اداره کشور صورت گرفت اما متاسفانه همین روشنفکران و مورخین و اکادمیسین ها در کنار غرب ، در کنار استعمار نوین قرار گرفتند و یکجا همه با هم در تخریب و نابودی دولتی که در فکر محو حاکمیت تک قومی بود ، دست و آستین را بر زدند. در آن سالها گامهای نخست به سوی آن هدفی که شما و صد ها قلم زن دگر که اکنون در سر دارند برداشته شد اما شما ها سد راه واقع شدید.. منابع خارجی معمولا بیطرفانه دوره حاکمیت دوازده ساله حزبی ها را در افغانستان یک دوره مناسب برای از بین بردن تفاوتهای قومی میدانند ،حتی بی بی سی در بعضی برنامه هایش از اندوره ای خوب و مناسب برای رشد اقلیتها در افغانستان نام میبرد .اما تحلیلگران ما از یاد آوری و تحلیل اندوره انکار میورزند ...این دگر کار پژوهشگری و روشنگری نیست.
به هر حال از گذشته ها درس باید گرفت و بر اساس آن استراتیژی تانرا تعیین کنید ، ما وحدت مردم خود را میخواهیم و این وحدت نباید تصنعی باشد
ما سعادت هر شهروند خود را صرف نظر از تعلقات مذهبی و قومی میخواهیم...ما نمی خواهیم که تسلط یک قبیله بر تمام ملت ستم ملی را بدنبال داشته باشد...ولی نباید نسبت به مسایل ملی که تغییر نام یک کشور جز آن است برخورد سطحی و بدون تعمق سیاسی صورت گیرد
حنظله
>>> خراسان (سرزمین خاوران) را عرب ها بر مناطق شرقی ایران می گفتند..مناطق شرقی / شرق کجا؟ ایران. باختران هم نامی بود که بر مناطق غربی ایران گفته می شد. نام واقعی اقدام شرقی ایران پارثه بود و نام مردمان غربی ایران ماد.. و مناطق مرکزی فلات ایران مسکن مردمان پارسی بود.. هیچ نامی غیر از اینها در تاریخ سابقه ندارد و اسامی خراسان و افغانستان و آریانا و هر چه مانند اینها منعکس کننده واقعیت نام تاریخی منطقه نیست.
دیرینوی نام ایران هم در سکه های نادری و شعر فردوسی و سنگ نبشته ای داریوش بزرگ و غیره هست.. پس نام بهتر و برازنده تر از خراسان برای افغانستان می تواند ایران شرقی باشد و نام خراسان هویت فرهنگی یک دوره گذر و میانه و با شکوهی است که مشعل دار تداوم فرهنگ ایرانی بود...
فربد.. مشهد.. خراسان
>>> ایران بزرگ در زمان باستان از سه قوم تشکیل شده بود... مادها در غرب ایران... پارس ها در فلات مرکزی ایران... پارثه یا پهله یا پارت ها در شرق ایران.. مردم خراسان از قوم پارثه یا پارت هستند... خراسان یعنی محل طلوع خورشید یا شرق.. چون شرق ایران بوده.. خراسان نامی است که ریشه در باستان ندارد و برای بعد از اسلام است... نام افغانستان قدیمی تر از خراسان است
>>> افغانستان بزرگ یک کشور است که هیچ وقت به کسی سر خم نکرده است و به نام خر اسان یک ولسوالی ایران است و بود چین مغلستان هندوستان ایران این همه مربوط افغانستان بود و در همان زمان یک تعداد بزدل ها مانند امروز پیدا شد و افغانستان ساحه خود را محدود ساخت بعضی کسانی امروز همجنسگرایی میکند و دعوای خراسان دارد اول سوراخ خود را حفاظت کن باز از خراسان سخن بزن کسی که اختیار جان خود را نداشته باشد و شخص دیگر بالایش سوار میشود او چطور میتواند دعوای خراسان کند
>>> برادر،
مشکل هرات مشکل مقطعی است و اگر حاکمان کابل درایت و فهم کاری داشته باشند به سرعت قابل حل است .
اما مشکل نام مشکل دراز مدت با سابقه بیشتر از صد سال و تباهی تمام ملت.
افغانستان را پشتون های ما اوغانستان می دانند و به این مفهوم فقط اوغان ها صاحب حق اند و دیگران باید مطیع و فرمانبردار سرکاران و سرداران پشتون.
اینجاست که مشکل ایجاد شده و ادامه دارد.
در وقایع اخیر دیدیم که کافر و مسلمان و تحصیلکرده و با سواد و بیسواد و مقیم خارج و مقیم داخل و ملا و عامی پشتون ها همه در تبانی با هم در کنار طالبان قرار گرفتند و رک و راست از سیطره پشتونی طالب بر افغانستان دچار وجد شده و پشتیبانی میکنند و از دیگران طلب اطاعت از امیر غایب .
به یاد داریم که جناب احدی که زمانی رهبر حزب افغان ملت بودند مقاله یی نوشتند زیر نام زوال پشتون ها ، چرا ؟ به خاطر اینکه یک غیر پشتون برای چهار سال رییس جمهور این کشور بود!!!! و حالا بعد دوصد و پنجاه سال سیطره پشتونی اگر حرفی از زوال غیر پشتون ها بر زبان بیاری مهر خاین به وطن و خاین به منافع ملی بر پشت ات زده میشود و به نام یاغی و باغی فتوی قتل ات را میدهند.
از این رو مشکل نام ریشه تمام مشکلات موجود است و باید به گونه منطقی آن حل و فصل شود.
در غیر آن با سوء استفاده از این نام فجایع دوصد پنجاه سال گذشته شاید تا چندین سال دیگر نیز ادامه پیدا کند.
فورمول اصلی حل مشکل این کشور رسیدن به یک توافق و تفاهم همگانی برای زیست مشترک در این سرزمین واحد است.
>>> درود
بله همه افغانستان كنوني خراسان نيست اما بخش عمده آن خراسان بود و زبان آن هم دري يا فارسي بوده است بايد بازي بزرگ يا رقابت روس و انگليس را بدانيد تا متوجه شويد چرا دولت حايل ميان روسيه و مستعمره زرخيز بريتانيا يعني هندوستان تشكيل شد و افغانستان نام گرفت
>>> سلام بر هم زبانان و هم نژادان عزیز ما در افغنستان فعلی و در واقع خراسان شرقی یا آریانا.
واژه افغانستان تحمیلی است و حاصل تسلط استعمار انگلیس است.
نام این منطقه آریانا و کل قسمت شرقی ایران قدیم شامل کشور های امروزین تاجیکستان و ترکمنستان و ازبکستان و... خراسان بود.
برخلاف نظر برخی دوستان در یاد داشتهای فوق واژه خراسان ابداع اعراب نبود بلکه معرب و عربی شده واژه (خور آیگان بود) خور آیگان یعنی آنجا که خورشید طلوع می کند و بالا می آید (شرق) قسمت های غربی ایران بزرگ قدیم (خور بران) یعنی جایی که خورشید غروب میکند. و قسمت های شمالی (باختران) که البته بعد ها باختر به معنی غرب نیز به کار رفت و بخش های جوبی ایران قدیم( نیمروز) نام داشت کما اینکه یکی از استانهای اموزین افغاتستان نیز نیمروز نام دارد
-برادر شما
دکتر روشن
دانشگاه بوعلی سینا
همدان
>>> نظر دهنده بی نام وبی نسب شما مردم قندهار ولوگر از سوراخ خود بسیار حفاظت می کنید در سطح جهانی شهرت بسزائی دارید در حفاظت سوراخ تان.اول خودتان را اصلاح کن بعد به دیگران تاخت وتاز کن.
مهدی
>>> خاک و زبان و نژاد خالی به هر وسعتی که باشد کشور و مردم اداره نمی کند و به رفاه و صلح و ثبات و ارامش و امنیت و سعادت نمی رساند. اعتقاد و التزام به ازادی و قوانین حقوق بش و دموکراسی کشور را ادره کرده و به صلح و ثبات پایدار می رساند.نژاد پرستی در دوران نازیهای هیتلر رد و به گذشته و تاریخ سپرده شده است.
>>> 💔 اولتر و سریعتر (هویت فردی-قومی و تکقومی خشونتی توهمی و منحوس افغان=فغان ناله، خون و خرابه را) ، و در ضمن (هویت جغرافیایی شوم تکقومی افغان-ستان=فغانستان خشونتگاه نحس و نگبت) را منکر و بیزار اعلان و پست کنید،
و در مدیا این هویت های زشت و خشن را مردود و استعماری اعلان نموده و پی در پی نشر کنید تا نام و هویت خوب و شایسته تباری-بومی شما عزیزان (فارسیزبان و تورکتباران بافرهنگ) تجدید و اعاده گردد که انشاالله حتمی میگردد.
>>> 👈 شما که بهتر میدانید به گپ .....طالبغنی که قتل عام مردم ....=افغان در راه و بعد از مسئله اکراین و اسرائیل نوبت به سرنگونی و فراری دادن پشتون=افغان=کوچی میرسد، که کشور و فرهنگی ما را تبیله-خانه ساخته اند....
>>> 💯 تا لفاظی و نامهای هویتیی (سلاخ-گونه محاصره یی و جغرافیه-انحصاری و هویت آیدیولوژیکی-تکقومی) یعنی باید《پشتون = افغان-ستان و افغان = پشتونکوچی》که است را، از دماغ تان و از هویت خرافغانیت ناخواسته تان، شما فارسیزبانان و تورکتباران هرچه زودتر این دو هویت را دور و طرد کنید.
تا از هویت شوم،، منحوسی و نگبتی خلاص گردید.
افغانیت = منحوسیت و شوم توهمی قومی است
>>> 🔹ایران بزرگ داری 7 اقلیم است.
1)آذربایجان(از داغستان تا کوردستان)
2)کوردستان بزرگ( شامل نواحی 4کشور)
3)تیپورستان(تمام سوال کاسپین تا البرز)
4)بلوچستان بزرگ(در شرق فارس و جنوب خراسان)
5)خراسان(از فرارود تا شمال بلوچستان بزرگ)
6)هوجستان(جلگه شمال خلیج فارس)
7)فارس(محصور در بین تمام مناطق بالا)
>>> نام را می خوری می پوشی می چوشی چی می کنی نام را.
برای این ملت نان به کار است نه نام ما باید نان به برای ملت تهیه کنیم تمام ملت در فقر غوطه ور شده از گرسنه گی می میرند شما در فکر نام هستید.
اریا
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است