دلایل علم ستیزی در افغانستان
دانشگاه بسته نشد، بسته بود! ما تازه متوجه قفل درب آن شدیم 
تاریخ انتشار:   ۱۵:۰۳    ۱۴۰۲/۱۰/۷ کد خبر: 174589 منبع: پرینت

دلایل علم ستیزی در افغانستان
دانشگاه بسته نشد، بسته بود! ما تازه متوجه قفل درب آن شدیم.
چکیده:
در این پژوهش به پدیده علم ستیزی و دلایل آن که در جامعه ما به چشم می خورد اشاره می شود، از این جهت که علم دانش ضرورت حیاتی یک جامعه در عصر مدرن به شمار می آید، ما ناگزیریم که بدون کدام چشم داشتی از خوب و بد بودن آن در راستای پیشرفت و توسعه، از علم رویش های علمی که در سطح جهان وجود دارد را بی آموزیم و بکار بیبربم، اما در نخست به رویش و یا شرایط که برای نتیجه بخشی علم دانش در جامعه مأثیر تمام می شود را آمده کرده یا زمینه و بستر را برای دانش و علم فراهم نموده بعد به دنبال کسب آن برویم . آن وقت است که بزر که می افشانیم رشد و نمو می کند. از این رو که بیان حقیقت و واقعیت ها منجر به برزو ویا به وجود آمدن بعضی اشخاص علم ستیز و دشمن حقیقت می شود، بروز این گونه اختلافات خالی از حکمت نبوده و نیست، چون بدون کدام علتی ودلایلی چنین دشمنی و علم ستیزی مهال است بروز نماید. گذشته از این ها ژرف نگری و واکاوی این مساله را نباید به سادگی انجام داد، اما در این جا به چند علت که مأثیر به نظر می رسد اشاره شده است.

کلید واژگان: علم ستیزی، ارزش علم، شایسته سالاری، اجتماعی شدن دانشگاه؛
مقدمه؛
از آنجا که علم دانش و رویش های علمی امروزه در سراسری جهان حرف اول را می زند شکی نیست. اما در این عصر مدرن انسانها علم دانش را منحیث ابزاری برای قدرتمندی و انحصار طلبی نوع بشر استفاده می کند، که این را می تواند یک نوع علم ستیزی و یا دشمنی با آگاهی و دانستن تلقی نمود! چرا که دست یابی بشر به سلاح های هسته ای و شیمیایی و… که نابود کننده نوع بشر و حتا نابود کننده تمام موجودات زنده می باشد ،برای خیلی ها مساله پیش آمده، که اگر نتیجه آگاهی و یک عمر آموزش در سایه علم و آگاهی این بشود که در آخر به قیمت جان یک موجود زنده تمام شود پس حرف از علم آگاهی و دانستن که از بین برنده جهل و دانانی است توهم بیش نیست. اما از این گذشته رویش های علمی و آموزشی موجود در مدارس، دانشگاهها و نهادهای آموزشی کشور ما افغانستان که از کیفیت لازم برخوردار نیست را، میتوان یک نوع دلیلی برای بروز علم ستیزان فرصت طلب دانست ! چرا که با این نوع آموزشها، که در حال حاضر یا گذشته وجود داشت و دارد، مردم ودانش آموختگان چیزی از علم آگاهی حاصل نمی کند که برای پیشرفت و توسعه جامعه خود از آن استفاده نماید طوری که تا به حال همه شاهد آن هستیم .
بناً از این رو وقتی علم ستیزی و دشمنی با علم آگاهی که در گذشته به شکل مستقیم بود از طرفی افراد و یا از طرفی نظام حاکم یا اشخاص قدرت مند اعمال می شد؛ امروزه شکل و رویش دشمنی آن تغییر یافته که به رویش غیر مستقیم و پنهان به دشمنی یا علم ستیزی می پردازد؛ که آن می توان مهم ترین دلیل برای علم ستیزی قرار داده. با این وجود افرادی علم ستیز همیشه از لحاظ فکری و ذهنی و روانی در قید بند از انواع بیماری های ذهنی و فکری از قبیل تعصب و جهل جهود، و نژادگرا، قوم گرا و... به سر می برد که قرار گرفتن این گونه اشخاص در نهاد های آموزشی و علمی باعث منجمد شدن افکار و اندیشیده در شخص طالب
علم میشود. از این رو راه حل های متعدد در نظر گرفته شده که شاید مأثیر تمام شود در قدم اول رهای از
هر گونه طرز فکری و اندیشه های خود بینانه) تعصب( است، که ذهن و روان انسان را منجمد نگه داشته، و
از ورود هرگونه تفکر و اندیشه روشن و مفید جلوگیری می کند . در قدم دوم ارزش گذاری برای علم و یا
ارزشمند جلوه دادن علم دانش و یا آگاهی است!. چرا که از آن جهت که خداوند متعال می فرماید و در متون
مقدس دین ما نیز آمده است، که دانشمندان و افراد دانا را بر دیگران برتری داده و دانایی و آگاهی ) تقوا( را
از جمله معیار های ارزش و امتیاز افراد قرار داده است.
بناً بهتر است ماهم به آن ارزش قائل شویم و ارزان نفروشم و ارزان نخریم! در قدم سوم انتخاب و تشخیص دقیق افراد آموزش دهنده در نظام علمی است، یا همان اصل شایسته سالاری. تا در جامعه افراد تربیت نمایدکه مشکلات و اختلافات در جامعه را به و روشی علمی و استدلالی پاسخگو باشد؛ از سوی دیگر بتواند افکار های ضاله و بدبینانه نسبت به علم دانش و مصادیق علمی و آگاهی را که در جامعه دیده می شود از بین برده، و روحیه و افکار روشن بینانه را که سرشار از آگاهی و پیشرفت است در ذهن ها بگنجاند. در قدم چهارم اجتماعی شدن دانشگاها است! از بین بردن و برداشتن موانع و فاصله ای که توسط بعضی اشخاص و یا نظامی آموزشی و علمی با مردم عام ایجاد شده است؛ که گسست بین افراد جامعه و علم آگاهی را به وجود آورد است! مدارس و دانشگاها که مهد تربیت اشخاص و تربیت افراد آگاه و دانا در جامعه می باشد، نمی تواند نسبت به اوضاع و احوالات جامعه بی طرفی از خود نشان دهد. چون اصلی ترین و مهم ترین وظیفه نظام آموزشی و علمی در هر جامعه ایجاد فرهنگ و جامعه سالم است. نه تولید اشخاص فارغ التحصیل شده !در اینجا سوال که مطرح می شود که در حال حاضر مهمترین و ظیفه نظام آموزش وعلمی در جامعه ما چیست؟ آیا می شود فقد تولید علم و افراد دانش آموخته را مهم ترین وظیفه نظام آموزشی و علمی دانست؟

علم ستیزی و رهای از آن
علم دانش و رویش های علمی تنها راه حل قابل اعتماد برای حل مسائل و مشکلات جامعه و مردم است. از این رو جامعه ما که از توسعه چیزی درک نکرده است، و راهی هم جز توسعه یافتگی ندارد، علم ستیزی و یا وضع بدی علمی حل مسائل را دوچندان پیچیده می کند. با این حال وضعیت علمی در طول تاریخ کشور ما از چندین سال اَخیر بدین سو هیچ نتیجه مطلوبی نداده است. ما که همه چیز را از بازار سوداگری غرب می را هم مثل کالای پنداشته و با دیگر اشیاء و لوازم اشتباه گرفته آورده ایم، همیشه در » علم ودانش « ، آوریم صدد این بوده ایم که بینیم آنها چگونه راه توسعه را رفته است و یا چطور راه آینده راه رفته است که ما هم مثل آنها برویم. یا قدم بر جای پای آنها بگذاریم تا راه آینده فتح شود، و به توسعه یا رفاه برسیم! اما این را فراموش کرده ایم که را آینده با قدم روندگان فتح می شود نه با گشودن یک بار توسط جوامع یا مردمان دیگر.
از این رو از تفکر و اندیشیدن برای حل مشکلات و رفع مسائل جامعه خود دست شسته و به حل نظریات دیگران پرداخته ایم که بینیم آنها درباره ما چی میگوید.! یا چه فکر میکند؛ با این حال هر چه روبه جلو حرکت کنیم برای آموختن علم، وضعیت جامعه ما بد تر وبد تر می شود، در حالیکه درست است که مردم با علم و رویشهای علمی آشنا می شود، اما اصل قضیه آشنایی با علم نیست. بلکه درک فهم درست از حقیقت علم است، که به راه رویش و جهت درست بکار بردن آن بستگی دارد.
بناً علم را اگر در فضای از تعصب، نژاد پرستی و …بیا آموزیم هیچ اثر درونی یا واقعی روی شخصی آموزش دیده نمی گذارد. حقیقت کلام این است که چگونه اثر بگذارد و یا در انسان تحول ایجاد کند، و بینش او را نسبت به یک موضوع یا مسأله تغییر دهد و در جهت درست هدایت نماید، وقتی ذهن و روان انسان منجمد باشد و در قید و بند زندان های فکری که از سلول های سخت محکمی از تعصب وجهود و دیگر بیماری های امثال این ساخته شده، درک حقیقت و واقعیت علم آگاهی برای او مشکل ساز است. انسان جستجوگر و یا جویای علم اگر با این زندان فکری به سراغ آموختن علم دانش برود نتیجه آن چیزی جز تنفر نسبت به چیزی که تعصب ورزیده نیست، که عین نادانی و جهل محسوب می شود چون از جهتی ذهنی و ارادی انسان آزاد نیست؛ آزادی در افکار و روان است که به انسان آزادی می بخشد. بناً انسان نمی تواند با آزادی بیرونی از قید بند های درونی خود رهایی یابد. با این حال در قدم اول آموختن علم و دانش نیاز به شرایطی دارد که باید مهیا و آماده شود تا آن شرایط آماده و محقق نشود کسب علم دانش تغییر و تحولی ایجاد نمی کند.
چیزی که ما سالها تجربه کردیم و به نتیجه نرسیده ایم از این قرار است. بنابراین تا زمانیکه به آزادی فکری یا ذهنی نرسیده ایم، آموختن علم و دانش نه تنها بی اثر خواهد بود بلکه نتیجه معکوس خواهد داد.! از این رو صرف باز بودن مراکز و نهادهای آموزشی و علمی خصوصاً دانشگاها بر روی همه نشانه این نیست که حتماً علم ودانش تحول و تغییر ایجاد خواهد کرد، و یا نشانه پیشرفت ما درعرصه علمی حساب نمی شود. وقتی انجماد فکری ازبین نرود تفکر نو و جدید صورت نمیگیرد. امروزه در دانشگاهای ما مشکل اصلی نداشتن تفکر نو و اندیشه جدید است؛ صرف فارغ دادن گروه گروه از جوانان را نمی شود تولید علم تفکر جدید دانست.
اذهان بسته به باورهای غلط و بینش های مبتذل چگونه درباره آینده مردم و جامعه خود بیندیشد، و با افکار کهنه و فرسوده چگونه نواندیشی و نوآوری نمایم. با این حال دانشگاه های ما در طی چندین دهه گذشته نتوانسته است با فارغ دادن و یا به قول خودشان تولید علم در جامعه بحران های فرهنگی و اجتماعی از افکار مضر و مسموم کننده افراد از بین ببرد یا مهار نماید، درحالیکه در بیست سال گذشته از هرگونه نهاد ها و مراکزی علمی خارجی، امکانات و تجهیزات پیشرفته در اختیار بوده اما نتوانسته از آن استفاده خوب نماید.
از این رو ساده اندیشی است که بگویم دانشگاه بسته شد، دانشگاها یا مدرسه بسته بود ما تازه متوجه قفل خود کرده را تدبیر نیست « های درب شده ایم ! حال مقصر بسته مانده دانشگاها کیست؟ از قدیم گفتند سالیان سال است که برای آموختن علم دانش از بهترین امکانات و تکنولوژی غربی و شرقی، و رویش های علمی جهانی، در کشور ما برای دانش آموزان و دانشجویان استفاده می شود، از بهترین فضای درسی گرفته تا متخصص ترین اساتید مجرب ورزیده، اما اینکه چرا اینها نتیجه مطلوبی نمی داده پرسش برانگیز است.
با این حال ما تا به حال از خود نپرسیده ایم که ما را چه شده است، در گذشته کجا بودیم، و حالا در کجا قرار داریم و یا در زمانه کدام عصر علم تکنولوژی قرار داریم؛ نه به جامعه توسعه یافته پیوسته ایم نه با جامعه درحال توسعه. از دوران آموزش های مکتب که شروعی برای آموختن و آگاهی است، تا ورود به دانشگاه و فارغ شدن از آن چیزی به نام فرهنگ ملی و روح ناسیونالیستی افغانستانی به ما یاد داده نمی شود.
در واقع فهم فرهنگ و روح ملی، راهی است بسوی هم پذیری و ایجاد فضای که آموختن در آن تحول ایجاد میکند و راه صعب آینده را می گشاید. اما گذشته از این در طول مدت آموزش های ما در این دوران از واقعه های تلخ تاریخ و گذشته ای جانسوس اسفبار و جنایت های قومی و مذهبی که توسط نسل های پیشین صورت گرفته، در کتب آموزشی ما فراوان یاد شده و مورد بحث مطالعه دانشجویان و اساتید قرار میگیرد، طوری که اگر دانشجویی از آن واقعه تلخ تاریخی نا آگاه باشد، چنان برای او تعریف تمجید میشود که گویی با چشم خودش آن جنایت را دیده و شاهد آن بوده است. که اینها پیامد جز انتقال بدی از تنفر، تعصب از نسل به نسلی دیگر که جز یک نوع گسست فرهنگی و ملی چیزی عاید نمی شود و فاصله های قومی و مذهبی را فاصله دار تر می کند چیزی دیگری حاضل نمی شود ؛ با این وجود وضعیت علم ستیزی در افغانستان را ناشی از همین گونه تعلیمات آموزش ها باید دانست.
بناء نظام بد و نابسامانی آموزشی علمی در کشور ما منجر به این شده که افرادی زیادی فارغ شدن از دانشگاه را با تولید علم که در حقیقت تولید فکر و اندیشه نو است، با تولید کالا اشتباه گرفته است! در حالی که کالا های تولیدی فقط به درد و نیازی مصرف روز می خورد، نه برای گشودن راهی یک کشور. گویی که ما با اندیشه و تفکر قهر کرده ایم، جویای علم و دانش ایم و برای کسب آن با هر مانعی که سری راه مان قرار بگیرد مخالفت می کنیم، و با آن در ستیز بی می خیزم، اما نمی گویم چه شد که این مانع سری راه ما قرار گرفت، فقد میخواهم از این موانع عبور کنیم اما درباره محو یا از بین بردن آن تأمل نمیکنیم، که مبادا در آینده دوباره از این گونه موانع بروز کند به شکل قیافه دیگر ظاهر شود. ما علم را می خواهم بدون تفکر تامل؛ اگر تفکر تامل بود وضع جامعه ما امروز گونه دیگر بود. با این حال زمانه ما زمانه فکر اندیشیدن نیست، که چیزی را طوطی وار به ما می آموزاند بدون اینکه لحظه در آن درنگ کنیم! نظریات و اندیشه های برای ما آموخته می شود که راهی تفکر را بسته اند. نویسندگان اندیشمندان ما کمتر به اوضاع و احولات جامعه می پردازد، دغدغه امروزی دانشگاه ها حل مسائل جامعه و اجتماع نیست، بلکه دغدغه همه حل نظریات و اندیشه های گذشتگان و دیگران شده است. با این وجود چگونه افرادی علم ستیز در جامعه بروز نکند؟ اینکه ما سخنان گذشتگان و دیگران را تکرار کنیم و به نقل قول ها اعتبار دهیم، آرا و نظریات آنها را مورد بحث قرار دهیم که سالهاست در بین خودشان اعتبار ندارد، به درد ما نمی خورد. بناً مشکل امروزی جامعه ما از اختلاف نظر چند دانشمند و فیلسوف که در اروپا و آمریکا زیسته است به جود نیامده است. رفع حل این اختلافات، گرهی از مشکلات ما باز نمی کند. در واقع امروزه وضع علم در دانشگاهای ما از این لحاظ نا امید کننده است، نمی شود با این شیوه علمی باعث تولید فکر جدید یا تولید تفکر جدید در نسل جدیدی شود.
برخی ها میگویند ما در چند دهه گذشته دانشگاها را گسترش داده و به شهرها و مناطق دور دست انتقال داده ایم. و یا چند برابر دانشگاه تاسیس شده که این خودش پیشرفت و دسترسی مردم به علم را نشان می دهد، اما صرف گسترش دانشگاها و پرداختن به شرایطی که علم را در چه شرایطی آموخت تا راهگشا باشد، وضع را به اینجا کشانده است. ما برنامه ای نداریم و نمیدانیم که تأسیس این همه دانشگاها و فارغ تحصیل کردن از آن نشانه پیشرفت نیست، بلکه فقط رها کردن اصل قضیه و بر هم خوردن تعادل و آشوب در جان مردم و سرگردانی افکار در خود آنهاست، که نه کاری از دستشان بر می آیند، و نه می تواند رها کند! از این رو دشمنان علم امروزه در لباس علم درآمده که اینگونه بحران های فکری را ایجاد میکند، آنهم در این عصر علم و تفکر اندیشه! در سرزمین ما از بی اندیشگی و عدم تفکر همه به جان هم افتاده است. دشمن واقعی ما در زمانه کیست که مانع رسیدن به توسعه و رفاه می شود؟ اگر نگاهی به نظام آموزشی دانشگاها در افغانستان بکنیم می بینم که شده است. » دکان « چقدر مایه تاسف است. برای خیلی ها دانشگاها و مدارس مراکز آموزشی تبدیل به بسیاری از مشکلات اتفاقات اخیر کشور، و حل نشدن مسائل اجتماعی فرهنگی درازنای تاریخ ما ناشی از همین درک غلط از علم در دانشگاهای ما است.
جامعه که نظام علمی شان اینگونه به ابتذال برود؛ جز شکست فروپاشی آن چیزی دیگری نصیب آنها نخواهد شد. در این راستا هر بار کسی سر بلند کرد و خواست قدمی در جهت تغییر و یا بهتر شدن وضع علم و نظام علمی خصوصاً در دانشگاها بردارد، تا جامعه را از این وضع اسفبار نجات دهد، متهم به انواع و اقسام از اتهامات علیه علم دانش و یا نظام علمی دانشگاهی شمرده شده است. سالیان سال برای بهبودی وضع جامعه خود تلاش کرده ایم، در نتیجه چیز که به دست آمده این است که امروزه برای نان شب به جان هم افتاده ایم! می دانیم که روزگاری ما روزگاری انفجار فشنگ در لوله تفنگ است، می دانیم که روزگاری شمشیری است که همه چیز را می درد حتی غلاف خود را روزگاری ماری است که خودش را نیش می زند، و عقربی که نیشش را در آغوش می گیرد. اما راه حل برای برون رفت از این معظل چیست؟ راهی فراوانی برای مقابله این با بیماری فکری )علم ستیزی( واگیر وجود دارد، در این جا به چند نکته که شاید مهم باشد به آن اشاره می کنیم، در نخست آن چیزی که اولیت و مایه حیات علم است ارزش گذاری به علم است.

1- ارزش گذاری به علم؛
بدون شک بدون ارزش گذاری به علم در جامعه، بنیاد و تهداب علم سست باقی خواهد مانده و نتیجه نخواهد داده. وقتی علم را ارزشمند و ارزش زار تلقی شود، برآیند آن چیزی جز روشنایی ترقی و نتیجه مطلوب نخواهد بود وهمین ارزش گذاری به علم باعث میشود که مردم از خیلی از خواستهای که در زندگی عرفی پذیرا است را کنار گذاشته و سراغ راه حل و دغدغه برای بهتر شدن گذر از موانع های فکری و فرهنگی سیاسی رفته و به فکر راهکار های درست برای حل معضلات و مشکلات جامعه بی اندیشد. وقتی از سوگیری های فکری ذهنی که در روان آدمی گاهی اوقات به وجود می آید را از بین نبرده دانش علم یا تحقیق و فهمیدن درباره یک مساله سخت دشوار به نظر می رسد. اما گذشته از این ارزش ثروت در جامعه ما با علم خلط کرده و از این رو دچار اشتباه فاحشی که سالهاست دامنگیر ما شده است بسرمیبرم، قیمت و بهایی هر چیزی را زندگی می توان جبران کرد اما قمیت دانانی را چگونه می توان جبران کرد؟ بناً این علم است که باعث به کاری درست اقتصاد می شوده و ارزشی برای اقتصاد و ثروت می آفریند. دلیل فقر بدبختی از کمبود منابعی طبیعی ثروت ملی نبوده، بلکه مشکل از نحوه استفاده از سرمایه و اقتصادی ملی ما است.
علم برای ثمر بخشی مطلوبیت اقتصاد برنامه و راهنمایی می دهد. اما اقتصاد به علم چندان ارزشی نخواهد داد؛ اینکه امروزه ملتی ثروتمندی روی گنج خوابیده گدایی میکنیم از ندانستن نفهمیدن است نه از نداشتن. علم در ذات خود ارزشمند است در جای هم رشد میکند و یا نتیجه خواهد داد که ارزشمند بودن آن درک شود، وقتی ارزشمند بودن علم به تمام معنا تفهم شد آن وقت راهکاری برای حل مسائل خواهد داد که با هیچ ثروتی به آن دست نخواهیم یافت. با این حال در جامعه با وجود این همه گسترش دانشگاه ها و تولید علم به قولی بعضی ساده اندیشان، چیزی ارزان تر و بی ارزش تر از علم دانش و آگاهی و فهمیدن وجود ندارد. از این رو هنوز روحیه و امیدی برای آگاهی و فهمیدن درست در بین جوانان و مردم ما زنده نشده است، که این خودش سوگیری های فکری نظری نشات می گیرد. ما سالهاست سال در فکر این بودیم که چگونه میتوان با ثروت اقتصاد ملی فقر را ازبین برده و علم دانش را در سراسری کشور گسترش دهیم و با ایجاد چند مدرسه و دانشگاه در نقاط مختلف کشور که دسترسی به مدرسه و دانشگاه ها و مراکز علمی بین الشهری ندارد تولید علم نمایم؛ اما از این جهت که فرایند این حرکت و رویش این آغاز اول و اساس با ذات علم و آگاهی در تضاد بوده هیچ گاه نتیجه مطلوبی از گسترش دانشگاه و تولید علم نداشته ایم. اما از این گذشته علم و نظام علمی که ارزشمند بین مردم تبیین شود انسان را به سمت سوی پژوهش میبرد که راهگشا و خوشبینانه باشد و به مسایل آگاه می نماید. و این ارزش گذاری باعث می شود پشتوانه فکری و تیکه گاهی روشنگری برای علم آموزی وکسب علم دانش محکم و استوار باقی بمانده تا از آن در جهت ازبین بردن علم ستیزان که به لباس علم درآمده اند استفاده کرد.
بنابراین اگر در جامعه نظام علمی ناکام و یا ضعیف عمل می کند و راه حلی ندارد برای معضلات جامعه، این ما توان استنباط کرد که از پشتوانه فکری روشن و ارزشمندی علم برخوردار نبوده با هر بار تولید و یا فارغ التحصیل شدنی بعضی مشکل ها را دو چندان سخت تر می کند. افکار و اندیشه وقت در شخصی جستجوگر علم و از اهمیت علمی برخوردار نباشد، علم دانش در ذهن و روان و فکر او ریشه نخواهد کرد.

2- شایسته سالاری؛
در جوامع ملاک انتخاب نیست. نهادهای » شایسته سالاری « افراد در جامعه ما آنجا که باید باشد نیست و یا آموزشی ما به دنبال آدم های متخصص نرفته وجواب که می دهد، متخصص وجود ندارد است. از این هیچ گاه به دنبال اشخاص شایسته وکاردان نمی رود. اما گذشته از این آنقدر هم اشخاص شایسته وجود دارد که از آن کار گرفته نشده و منجر به مسافرت به خارج از کشور شده است؛ از رو نهاد های دولتی و علمی فقط می خواهد بست کاری و یا صندلی خالی یا کمبودی کارمندانی که دارند را پر کند که این هم در دانشگاهها و مدارس به وضوح دیده می شود. اشخاصی هستند که سوادی کافی و لازم ندارد، و با این حال با مدرک پایین علمی سمت های بالای علمی و آموزشی و یا سیاسی اجتماعی برگزیده می شود، با این وجود چگونه وضع علمی در کشور تغییر یابد! صرف خواندن و نوشتن و داشتن مدارک های جعلی را نمیشود سواد و یا ملاک تشخیص قرارداد. بنا از این وضع مفسد کننده اشخاص شایسته را به دلیل نداشتن و پشتوانه مالی و یا رفاقتی، یا هم قومیت گرای و قومیت مداری کنار زده میشود. که این را هم می توان رویش دیگری علم ستیزی که امروزه مروج یافته است دانست.
در قدیم شاید هم به دلیل کمبود یا نبود افراد شایسته و لایق مجبور بودن به انتخاب این گونه افراد، اما امروزه در قرن بیست و یکم آنهم در عصر علم دانش برگزیدن افراد دانان و بی سواد عین حماقت و بی احترامی به آگاهی و علم است. اما گذشته از این تنها راه حل و ایجاد امید بکارگیری اشخاص شایسته و متخصص است، نه افراد ثروت مند پر نفوذ. عدم دقت در انتخاب و تشخیص افراد از که عمدتا توسط افراد قدرتمند و یا پر نفوذ انجام می شود باعث به وجود آمدن نحله جدید از علم زدگی در عرصه نظام آموزش شده است، که تا حال نظام علمی ما نتوانسته از زیر باری سیاست زدگی رهای یابد؛ سالهاست که سیاست زدگی علمی در افغانستان رو به افزایش است حتی تا آنجا که باعث تنفر نفرت در توده و جمعیت عظیمی از مردم در آموختن و آگاهی شده است.
سیاست خودکامه که در افغانستان به وجود می آید از ندانم کاری و کم توجهی دانشگاهها و نظام علمی است. اکثر افراد علم ستیز از همین دانشگاها مدارس و نهاد های علمی فارغ تحصیل شده که امروزه تبدیل به بزرگترین موانع در سری راه علم دانش محسوب می شود حتی تا جای که عقب ماندگی را جامعه می توان به آن نسبت داد.

3- اجتماعی شدن دانشگاها؛
از آن رو که نظام فرهنگی و سیاسی حاکمیتی یک جامعه از نظام آموزش و علمی موجود در آن اثر می پذیر می باشد، و حتی معیار جامعه توسعه یافته معیار ملاک برگزیدن افراد در سمت های حاکمیتی و سیاسی و فرهنگی شان تخصص داشتن افراد در علم و دانش دان سمت و دستگاه است؛ دانشگاها نمی تواند نسبت به مسایل روز جامعه بی طرف از خود نشان دهد چون این فقد دانشگاه است که میتواند راه حلهای علمی و راهکار های نوین و درست به جامعه و دولت پیشنهاد دهد. با این وجود بی طرفی دانشگاه از سیاست و سیاستگذاری در جامعه و یا حاکمان جامعه منجر به بی کیفیت برنامه های دولتی و یا کوتاه نگری و نه پرداختن به مسائل اجتماعی از هر جنبه اعم از جنبه های اقتصادی، جامعه شناختی، فلسفی، روانشناسی، سیاسی، دینی ادبی، هنری و به مسایل وامور جامعه شده منجر به بروز مشکلات شده است. امروز هیچ مرکزی پژوهشی، تحقیقی علمی در نهادی آموزشی علمی کشور که دغدغه شان حل مشکلات مردم و جامعه باشد در در جامعه ما خصوصاً در دانشگاه دیده نمی شود، که به حل مشکلات جامعه و به وضع اسفباری موجود در جامعه و آینده که در پیش داریم راه چاره بی اندیشد. با این گونه گسست و فاصله گرفتن دانشگاه و مراکز علمی از امورات مهم و اولیه که نیاز حیاتی یک اجتماع را تشکیل میدهد، چگونه افرادی وجود نداشته که با علم آگاهی ستیزی نداشته باشد.
در جامعه دانشمندان و دانش پژوهان آن جامعه با مردم و اجتماع سری نداشته باشد، ویا هدف شان اصلاح جامعه و ازبین بردن علم ستیزی نباشد جهل و نادانی هیچ گاه از بین نخواهد رفت. فاصله گرفتن این گونه افراد با مردم را به نحوی بزرگترین دشمنی و یا موانع در جهت ایجاد وحدت و انسجام فکری و یا افزایش افکار های سوء گیر در بین جوانان جامعه می توان دانست. شرایط زمانه ما نشان می دهد که این گسست و فاصله از مدت های پیش وجود داشته که امروز به اینجا کشانده شده است که بجای ترویج علم دانش ترویج افکار های تک بعدی و نا آشنا با مسایل جامعه و اجتماع مردم است انجامیده اما از این گذشته نظام به وجود آمده در کشور نمی تواند بدون در نظر گرفتن دانشگاها به دوام حاکمیت خود ادامه بدهد. یگانه علت که باعث شکست نظام و فروپاشی حکومت ها می شود نداشتن نظام علمی درست می باشد.
بدون شک بسته شدن دانشگاها بر روی دختران و منع اشتغال و کار بر روی زنان، ضربت محکمی و خطری زده است. مردم افغانستان امروزه چنان با علم دانش آمیزه » امارت اسلامی طالبان « جدی بر پیکره حکومت شدن که نمی شود بدون در نظر گرفتن خواسته مردم آموزش علم دانش است به سوی آینده روشن، یا بسوی احیای جامعه اسلامی برود. از سوی دیگر روی کار آمدن امارت اسلامی سیلی بود برای اینکه مردم از خواب غفلت بیدار شوند و بدانیم که آزادی و نظامی علمی را که سالها بدان افتخار می ورزیدم، چنان سست و بی بنیاد بوده که با روی کار آمدن یک گروه بی سواد از بین رفته نابود شده است! که دیگر شرط عقل است که به چنان آزادی و دستاورد ها نباید امید داشت.
به این حال روح هویت و حیات جامعه فقد با علم و آموزش و آگاهی زنده می ماند، اساس اسلام در خدا شناسی هم روی تفکر و علم استوار است، طوری که اگر تفکر و علم را از دین و متون دینی حذف کنیم، اصلاً دینی باقی نمانده و متونی دینی بی معنا می شود. بناً انسان با تفکر، آموزش درست است که خدا را می شناسد، و دستورات دین را اجرا می کند. حال از منع آگاهی و تفکر کردن چگونه خود و خدا را شناخت؟ با این گونه رفتارها طوری دین را برای مردم می شناساند که بگویم دین برای محدود کردن فهم بشر آمده است.
اما باید گفت که دین برای محدود کردن فهم انسان نیامده بلکه برای آزادی دهی انسان از هرگونه قید بند های استکباری انحرافی آمده که انسان را به بردگی و گمراهی می کشد. با این حال قرآن و احادیث هم موانع برای آموختن علوم دیگر نازیل نشده، بلکه برای آموختن همه علوم دستور داده است. بخاطرکه قوانین و دستورات راهنمای رانندگی و یا شیوه جراحی در قرآن ذکر نشده است که چگونه جراحی یا معاینه نماید؛ یا برنامه های آموزش خلبانی یا تکنولوژی در قرآن بیان نشده است که چگونه هواپیما را به پرواز دربیاورد. اما خدا کسب همه علوم را به زن و مرد واجب دانسته، و تنها از راه علم وتفکر می توان او را شناخت. می فرماید خودتان کشف کنید خودتان تلاش کنید زحمت بکشد تا به دست آورد. سرنوشت هرکس به خود او بستگی دارد. ارزش فهم و دانستن، تفکر یک ساعت برابر با ۷۰ سال عبادت است. بناً این مایه افتخار جامعه اسلامی است که زنان بتواند در کنار مردان خود در برابر جوامع دیگر دستاوردی داشته باشد و در برابر تهاجم فرهنگی غربی مبارزه و قد علم کند، و از خود و هویت و فرهنگ اسلامی خود دفاع نماید، به شرطی که محدوده فهم فکری برای آنها گذاشته نشود. با این حال جامعه اسلامی زمانی می تواند در برابر قدرت های استکباری و طاغوتی غربی مبارزه کند که قشر مهم و اساسی آن که زنان و دختران جامعه است، دربرابری جامعه سرنوشت سهیم و از حقوق برابر و آموزش عالی برخوردار باشد.
از نظر قرآن فرق است بین کسانیکه می داند با کسانیکه نمی داند. اما این دانستن فقط مربوط به طبقه » یعلمون «خاص مردان نیست، و ندانستن هم مربوط به طبقه زنان نمی باشد؛ در دین و قرآن کلمه دانستن مخصوص جنسیت خاصی نبوده بلکه اعم از مرد و زن را شامل می شود. » اقرا « و خواندن و خداوند متعال در قرآن به قلم که وسیله برای ابراز فکر و نوشتن افکار است قسم می خورد، می فرماید سوگند به قلم وآنچه می نویسند. قلمی که با آن زنان و مردان جامعه ما می تواند » ن والقلم وما یسطرون «علم بالقلم علم الانسان « : جهل و سیاهی ظلمت روزگار را به روشنایی و آرامش مبدل کند. و یا می فرماید خداوندی که با قلم آموخت، به انسان تعلیم کرد آنچه را که نمی دانست که چگونه نعمت خداوند »مالم یعلم را بگیرد. از این رو بدون علم و آموختن درک نعمات خدا محال دانسته شده، و هرگزبرای آموزش و کسب علوم و فنون در اسلام و قرآن کلمه جنسیت مطرح نیست که مرد یا زن را از آن محروم نماید. بلکه مخاطب اصلی قرآن انسان است. خدا هم با انسان سروکار دارد نه با جنسیت او؛ در قرآن نمی فرماید ای زن و یا ای این آیه ها هم مربوط به زن » یا ایها الذین امنوا « ،» یا ایها الناس « مرد بلکه می فرماید ای انسان ای مردم هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون انما « : مربوط مرد می شود. یا اینکه در جایی دیگری می فرماید آیا آنان که میداند با آنهای که نمی داند برابر است. یا آیا آنان که آموختن و می داند، با » یتذکر اولوالباب کسانیکه جاهل اند ونادان برابر اند؟
امام صادق علیه السلام ندانستن و جهال را قرآن هم سرزنش میکند و نمی پذیرد که بنده او نادان و جاهل بزرگ شود، بناً اگر برداشت جنسیتی از قرآن نمایم خودش نوع تحریف قرآن و کتمان حقیقت آن و علم ستیزی است. از آنجه که نظام هر جامعه از نظام خانوده آن شکل میگیرد، بناً زنان با سواد و تحصیل کرده، فرزندان خوبی را تحویل جامعه خواهد داد، که با افراد خوب فهمیده می توان جامعه سالم و مطلوبی هم ساخت. گذشته از این ها اگر تفاوت بین زن و مرد در تعلیم و تعلُم در جامعه اسلامی مطرح شود اسلام که دین عدل است برابری که با بی عدالتی و ظلم مبارزه می کند به دین ناعادلانه و تاغوتی تبدیل می شود.

نتیجه گیری:
از آن رو که علم و دانش امروزه حرف اول را در هر جامعه می زند، نظام آموزشی و پژوهشی در یک جامعه بیشترین میزان تأثیر را اعم از تأثیر مثبت و تأثیر منفی را بر جامعه می گذارد. تاثیر منفی آن از آن جهت است که اگر نظام های آموزش وعلمی در یک جامعه طوری باشد که علم دانش و آگاهی را یا دانستن و فهمیدن را ارزشمند بیان نه نماید، برآیند این نوع آموزش و تعلیم افرادی خواهد بود که سِمَت و مقامی علمی و جایگاهی علمی را برای میزان حقوق که در نظر گرفته می بیند، نه یک سکوی برای پریدن به سوی تغییر و تحول، یا مبارزه با جهل. بنابراین از این رو تاثیری منفی روی افراد تحصیل کرده می گذارد، که این را می توان یک نوع علم ستیزی به رویش نوین یاد کرد.
با این حال وقتی صاحب نظران علم و پژوهش در دانشگاه رویش تعلیم و آموزش دادن خود را ارزش گذار به علم ودانش تعیین نکند، در مسیری آموزشی موفق نخواهد بود. چراکه وقتی چیزی ارزشمند بی ارزش جلوه پیداکند به هیچ دردی نمی خورد. با این حال هزینه های که بشر در طول زندگی خود پرداخت می نماید را می شود جبران کرد؛ اما هزینه عمر را که در دانانی تلف شده را چگونه می تواند جبران کرد؟

محرم علی عالمیان
منابع:
تفسیری موضوعی قرآن کریم، جمع از نویسندگان، دفتر نشر معارف، قم، ۱۳۸۹
تفسیر المیزان، علامه طباطبایی ،ترجمه مکارمشیرازی، بنیاد علمی وفکری علامه طباطبایی، ۱۳۶۴
دریچه از آسمان، مصطفی ملکیان، سروش مولانا، ۱۳۹۸ چاپ دوم
ما و راه دشواری تجدد ، رضا داوری اردکانی، ساقی، تهران، ۱۳۸۴
آسیب شناسی فرهنگ و آیین های تمدن اسلامی از دیدگاه سید حسن نصر ، علیرضا عالمی، تاریخ پژوهان،
۱۳۸۸ ، شماره ۱۸


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دانشگاه
علم ستیزی
نظرات بینندگان:

>>>   ✍ دلیلش از ترس، رشک و حسادت ورزی مردم پشتوزبان ناقلین و هم از رژیم استبدادی انحصارگرای تکقومی افغاپشتونهای متعصب برخواسته که ریشه در هویت و شناسه زبانی-قومی دارد و بس.
✍ که فقط از کلمه ملی، وحدت، اتحاد، طالبان، اسلام و جهاد استفاده افزاری و منحرفانه شده است و در درون قدرت دولتی، موضوع ترور هویتی زبانی و قومی است و خلاص.

>>>   مقاله جامع و پژوهشی پسندیده و به درد بخور ملت ما، خدایا ملت ما را کمی عقل عنایت فرما.

>>>   💥 اهداف پشت پرده ای دلایل علم-ستیزی، که از سوی افغانپشتون های حکومتی مدیریت میگردد عملکردی برای حذف فرهنگ-دانشی یعنی زبان (فارسی-ستیزی) و محروم ساختن مردم فارسیزبان یا ترکتباران هوشمند است و بس.
👈 در زمان سابق از طرف دولتمردان افغانپشتونها (به شاگردان ممتاز ترکتباران و فارسیزبانان در دانشکده های خوب و عالی) راه داده نمی شد، چونکه مردم ترکتباران و فارسیزبانان ذهین، پر تلاش، لایق و نهایت پر ثمر هستند. که دولتمردان افغانپشتونی-حسادتی و ترسو تحملی پیشرفت رقابت و انسانیت اقوام دیگر را ندارند.
👈 از قصه سهمیه نمرات کانکور قومی افغانپشتونی و فارسیزبانان در دوران بیشرف-غنی که شما لطفا بازگویی کنید

>>>   🕳 علم ستیزیی که از طرف رژیم های بد پشتوزبان و یا افغانپشتونطالبان متعصب و کینه توز جریان دارد (از کندن کلمه《دانشگاه》که به فارسی=دانشی نوشته بود کنده شده است) چیزی که عیان است، چنین وضعیت و برخورد های افغانپشتونی معرفی و فرهنگ کشور های منطقه را نیز به تهدید روبرو میسازد.

>>>   😇 نکته ای جالب حیله گرانه ای افغانپشتونها این است که:
✍ در داخل کشور ما از سوی مردم پشتون و رژیمهای افغانپشتونی (به مردم غیرپشتون به هویت افغان-بودن دیده و تعریف نمی گردد تا اینکه ملکیت، تمدن و فرهنگ، تاریخ و جغرافیا، علمیت و ثروت، زبان فارسی دانشی آنان را غضب و حذف کنند و تا بتوانند دارای هویت شانرا ازبین ببرند)،
✍ و زمانیکه برضد مجرمین پشتوزبان و افغانی زشت اقدام و کارزاری قانونی از سوی دولتمردان ایران و پاکستان صورت میگیرد، آنوقت است که رژیم و مردم افغانپشتون سرو صدای برپا میکنند و (مردم احمق فارسیزبانان و ترکتباران را) نیز تحریک میکنند که هله در ایران و پاکستان شورش افغان-ستیزی آغاز شده !؟
✍ آغاز و پایدار باد بر افغان=فغان ستیزی

>>>   💦💥💦💥 هشداریه نیکطلبانه!
👈 به توجه دولتمردان ایران و پاکستان با دولتمردان کشور های تاجکستان، چین، ترکمنستان، ازبکستان و غیره ها و شما اگر [ در موضوع توهم انحصاری-تحمیلی یا تک-هویتی (افغان و افغان-ستان) و هم در فطرت قومپرستی افراط گرایانه این مردم { نژاد افغان که قوم پشتون و یا پشتوزبان هستند } ] توجه جدی نکنید و یا جلوگیری از اهداف نفوذی این قوم توهمی صورت نگیرد، بدون شک که وضعیت منطقه ای و هم تحریکات قومی-مذهبی داخل ایران، پاکستان و کشور های همسایه بد و بدتر می شود.
👈 حتا بشما لازم است که در فضای مجازی و شبکه های رسانه توهمی سرکشان و خودخواهی و خشن فغانیت های تندروانه (قومی افغان و پشتوزبانرا) حذف، تحریم و سرکوب نمایید.
👈 و ای دولتمردان کشور های همسایه و منطقه می خواهند که از قبل ( از شر و اشراریت نیابتی و تروریزم، قاچاق ها و اقوام شورانگیز افراط-گرا و نوکران مداخله-پذیر خلاص ) و بدور بمانید فقط یک فورمول آسان و نجاتبخش نرم بشما نشان میدهم که با تطبیق این معادله یا فورمول بشردوستانه-جمیع (بستر همه شراره آتش و قوغ زیر خاکستر) انشاالله کاملا برچیده و ازبین میرود که عامل (همه بدبختی نیابتی-قومی-افراطی) در نطفه خنثی و خشک شده و وقایه دایمی میگردد.
👈✍ صرف به همین لفاظی یا کلمات {( هویتی افغانستان / افغان-ستان و افغان، که در زمان روسیه تزاری و انگلیس ایجاد شده است )} که ای طرح نهایت ظلم، احمقانه، غیرمنصفانه و ضدبشری بوده است بهمین طرح هویتی-بد تمرکز و تفکر کنید و تحت بازنگری تجزیه و تحلیل عادلانه و منطقی بگیرید و بس،
که امنیت دنیای ما و شما گل و گلزار می شود.💦💥
عزیزانم اینرا کاپی، شییر و در همه شبکه ها بفرستید

>>>   ✍ بیشترین حقوقدانان، سیاستگران، روانشناسان، جامعه و اجتماعیات خواندگان و نااستادان دانشکده ها در عمل پنهانگرا و پنهانکاران هستند،
که مشکلات حقیقی، واقعیتها، عامل و علل یا علیت یا معلول، سبب و مسبب رنجش و درد مردم را برای شان نمی گویند و مطاع جیفه خود شانرا در نظر دارند

>>>   💦💥 فیلسوف جهانی و شناخته شده (آقای صدیق افغان) که یک دانشمند ریاضی و رئیس آکادمی علوم فلسفه ریاضی جهان است و دولتمردان ترکیه و روسیه به وی پناهندگی داوطلبانه و افتخاری پیشنهاد دادند، چرا !؟
✍ دلیل پیشنهاد پناهندگی به او بخاطر نجات جانش بود که (از سوی دولتمردان متعصب افغانپشتونی ریس جمهوریت کرزی و غنی) وی ترور نگردد،
✍ حالانکه چندین بار مورد شکنجه تحقیر توهین لت و کوب و سوء قصد از طرف رژیم افغانپشتونی قرار گرفته بود !؟
✍ و اگر او یک فردی با هویت نژادی افغان یا افغانپشتون میبود آنوقت احترام بیحد، نوازش با مدال پی در پی طلا و بخششها، که بنام وی چندین نهاد پشتون-آموزشی تاسیس می شد و هم مورد مکافات بیشتر و حمایت ۲۴ ساعته، با یک منزل رهایش رایگان، دو نفر درایور و با دو موتر مادل بالا و ضد-زره برایش تحفه داده و تمام خانواده اش به عیش و عشرت داخلی و خارجی غرق می شدند، و نیز در مورد وی تعریفات مبالغه-آمیز دولتی هم صورت میگرفت !؟
✍ جرم فیلسوف ریاضی جهان به اساس هویتی-قومی بود که هویت (ناافغان=ناپشتون=ناپشتوزبان) داشت و یک فرد فارسیزبان بود !؟
✍ همانگونه که ناداکتر نجیب ریس جمهور سابق پشتوزبان زشت بود که او حق علمی آقای دوران فضانورد/فضارو را گرفت و به زی زی اش داد، یعنی بجای دوران که مستحق فضا رفتن بود او را محروم کرد، و در عوض یک افغانپشتون قومی اشرا به فضا فرستاد !؟
✍ حال که چند روزی می گذرد دو تن از نوجوانان علمی رباتیک را رژیم افغانپشتونطالبان=پشتوزبان در زندان انداخته، چرا !؟
✍ زیراکه این نوجوانان هوشمند هستند ولی هویتهای اصیل خود شانرا ندارند و با هویت طفیلی و جعل (ناافغان یعنی فارسیزبان یا ترکتباران) مجرم شناخته شدند !؟
...

>>>   Sayed A H Sancharaki
بیست سال در افغانستان خیلی ها می پنداشتند که امریکا از دموکراسی، آزادی و حقوق بشر حمایت می کند اما جانبداری مستمر آن کشور از افراد پرتاپ شده، چشم پوشی از تقلب و فساد و اعمال نفوذ گسترده در گمارش افراد خاص در پست های کلیدی و نهایتا معاملهٔ ننگین با طالبان و غزه سازی زندگی مدنی و آزادی های مردم افغانستان نشان داد که امریکا همان است که هست ؛ یک حامی قاطع و ثابت قدم همیشگی نظام های سیاه استبدادی و عامل بسیاری از کودتاها در آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا.
وتوی قطعنامهٔ آتش بس در غزه برگ دیگری بر این دوسیهٔ حجیم و سنگین است..

>>>   🗨 ای غافلان محروم شده فارسیزبانان یا ترکتباران !
✍ در صورتیکه هویت فردی تذکره ای (تبار اجدادی تان یا هویت زبانی و نژادی تان حذف و یا پنهان نگهداشته شده است) و به جعل به هویت پشتونها برچسب هویت (افغان یا پشتونی) سرش شده اید،
✍ واضح است که شما هیچ، پوچ و《طفیلی-هویت》حساب و معلوم می شوید در جامعه هویت (افغان)، که همین افغانهویتی متعلق بذات نژادی افغانپشتونها است، پس شما دعوای کدام علم و دانش را دارید، او هویت ترور شده ها !؟
✍ پس واضح است که کسانی/هویت داران جعل و کذب افغانیت را دارند یا هویدارانی ناافغان هرزه هستن باید محروم از علم و دانش شوند !؟
✍ همچنان، در صورتیکه هویت سکونتی یا سرزمین بابایی شما بنام هویت ذاتی مردم پشتونها یا افغانپشتونها ثبت و درج شده یعنی سرزمینی بنام (افغان+ستان) که معنی پشت پرده و منطقی آن (پشتونستان) است،
✍ پس شما فارسیزبان یا ترکتباران را حقی نیست که در این کشور زندگی کنید و حالی اینجا امانتی هستید، و حق دعوای کدام درس و تعلیم کردن را دارید درین کشور بنام افغانستان !؟
✍ شما را در قریه و وطن تان نمی گذارد، شما احمق میگید که اسپ ما را در در ستون دروازه والی بسته کنید.
✍ در واقع علمستیزی نیست مردم-قومی ستیزی است که با تذکره ذاتی و سرزمین ذاتی (ناهویت=محرومیت) شده اید ، و...


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است