خاورمیانه، شرق آسیا، آسیای مرکزی، شمال افریقا، جنوب امریکا، اروپای شرقی و بعدا عایقی مانند افغانستان که کماکان در محور بازیهای سیاسی، امنیتی و ژئوپولیتیک قرار داشته اند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۳ ۱۴۰۳/۸/۱۹ | کد خبر: 176272 | منبع: | پرینت |
مناطق مورد منازعه در جهان، مناطقی هستند که به گونه سنتی به اساس رقابت های سیاسی، ایدیولوژیک، مذهبی و منابع طبیعی، همواره در تیتر رسانه های معتبر و بنگاه های تحقیقاتی و تحلیلی جهانی، قرار داشته اند. همچنان پویایی های سیاسی، امنیتی و ژئوپولیتیک در این مناطق به مراتب بیشتر و جدی تر در جریان بوده و پویش های معمول در ورای آن ها، قابل تحلیل و مشاهده است.
خاورمیانه، شرق آسیا، آسیای مرکزی، شمال افریقا و سایر مناطق آن، جنوب امریکا، اروپای شرقی و مناطق حایل و بعدا عایقی مانند افغانستان که کماکان در محور بازی های سیاسی، امنیتی و ژئوپولیتیک، قرار داشته اند. از جمله مناطق مورد منازعه، حساب می شدند. اما، قطب شمال به علت دور بودن، سرد بودن و عدم به توجه به داشته های زیر زمینی آن، از محور بازی های سیاسی و امنیتی در قالب دکتورین ژئوپولیتیک، همواره دور مانده است. ولی حالا، گزارش های متعددی از منابع خبری و تحلیلی وجود دارند که نشان میدهد در عصر گذار به نظام پسا قطبی، قطب شمال به یکی از مناطق مورد منازعه میان غرب و روسیه مبدل خواهد شد.
علت های مزیدی که می تواند به این میدان جدید بازی، فرصت داخل شدن در تعاملات سیاسی، امنیتی و ژئوپولیتیک را بدهد و یا اینکه آن را همچنان منحیث یکی از مناطق مورد منازعه، در سرخط اخبار و تحلیل های سیاسی، قرار دهد، در زمینه وجود دارد. این علت ها شامل تغییرات اقلیمی-سیاسی و رقابت برای بدست آوردن منابع طبیعی، قطب شمال را از منطقه تحقیقاتی به منطقه جدال و نبرد جدی بین ابر قدرت ها تبدیل کرده است. همچنان بر علاوه علت های بالا، درگیری اکراین برای روسیه، هزینه های سختی داشته و عملا این کشور را در حاشیه های بازی های معمول سیاسی و بده و بستان های مد روز با اروپا و امریکا، کشانده است. به همین دلیل، روسیه در تلاش است تا همزمان با حفظ اتحاد راهبردی با محور آسیایی که شامل چین، روسیه، ایران و سایر کشور های منطقه می شود، میدان جدید بازی را با مدنظرداشت امتیاز های سنتی که در آن دارد، باز کند و پای غرب را به این کارزار بکشاند. یعنی گشودن جبهه جدید با داشتن دست بالا در آن.
علت عمده ی دیگر در این تحول جدید، تغییرات اقلیمی مانند گرم شدن هوا و آب شدن یخ بندان ها در قطب شمال است که در طول سالیان متمادی غیر قابل استفاده بوده اند ولی حالا، زمینه را برای کشتی رانی قدرت های بزرگ جهانی به شمول امریکا، اروپا، روسیه و چین باز کرده و این امر باعث شده تا توجه این کشور ها به منابع زیر زمینی این منطقه به علت آب شدن یخ ها، بیشتر گردد. در ضمن، قطب شمال به دلیل داشتن منابع غنی از هیدروکربنها (نفت و گاز) و دیگر مواد معدنی مورد توجه قرار گرفته است. کشورهایی که در این منطقه قلمرو دارند، به شدت به دنبال بهره برداری از این منابع هستند. کشورهای مختلف، به ویژه روسیه، آمریکا، کانادا و نروژ، به طور فعال در حال تقویت حضور خود در این منطقه هستند. از طرفی، با افزایش تنشها میان روسیه و کشورهای غربی به ویژه پس از آغاز جنگ اوکراین، مسکو قصد دارد تا قطب شمال را به عنوان عرصهای جدید برای اعمال نفوذ و رقابت با غرب در نظر بگیرد.
روسها به ویژه در این زمینه دست برتر را دارند زیرا بخش بزرگی از منطقه قطب شمال تحت کنترل آنهاست و این کشور تاکنون توانسته است فعالیتهای نظامی و اقتصادی خود را در این منطقه گسترش دهد. این اقدام روسیه پس از آن صورت میگیرد که در نتیجه تحریمها و انزوای سیاسی ناشی از جنگ اوکراین، مسکو فرصتهای خود را در اتحادیه اروپا و ایالات متحده از دست داده است.
در نهایت، وضعیت حقوقی منابع و تقسیمبندی سرزمینی در قطب شمال هنوز به طور کامل مشخص نیست و اختلافات بین کشورهای عضو شورای قطب شمال (که شامل 8 کشور است) به این پیچیدگیها افزوده است. بسیاری از این اختلافات مربوط به تعیین حدود مناطق اقتصادی انحصاری (EEZ) و مسائلی از این دست میشود. این تحولات نشان میدهد که رقابت بر سر منابع و مسیرهای جدید تجارت در قطب شمال میتواند به یک بخش مهم از استراتژیهای نظامی و اقتصادی کشورهای بزرگ در آینده مبدل شود.
بحث قدرت دریایی که مکمهان آن را در زمینه رقابت میان قدرت های نظیر روسیه تزاری، بریتانیای کبیر و بعدا ایالات متحده امریکا، پیشنهاد کرده بود، بسیار حایز اهمیت است. قدرت دریایی یکی از عوامل اصلی ای بود که روس ها همواره از ضعف آن، نگرانی داشتند و فلسفه رسیدن به آب های گرم که بسیاری علت اصلی لشکر کشی اتحاد شوروی را به افغانستان، عبور از پاکستان و رسیدن به آن می دانند، بود. چون روسیه تزاری و بعدا اتحاد شوروی همانند انگلیس و امریکا به تنگناها و آبراه های استراتژیک ومهم جهت رونق تجارتی و تقویت موقف نظامی و سیاسی، دسترسی نداشت. قطب شمال در یک صد سال گذشته، فاقد چنین مزیتی برای روسیه بوده و بنا بر آن، آب های گرم، مهم ترین مکان مورد نظر روس ها در این منطقه بود که تلاش های شان به اثر اتحاد چین، امریکا، غرب و کشور های عرب مخالف اتحاد شوروی، در افغانستان و عبور از پاکستان برای رسیدن به آبهای گرم به ناکامی انجامید. حالا با گرم شدن درجه حرارت زمین، یخ بندان های قدیمی به آب راه های استراتژیک تغییر چهره داده اند. این موضوع باعث شده تا اهمیت قطب شمال در بازی قدرت های بزرگ، به موضوع کلیدی و مهم جهانی، مبدل شود. زیرا قطب شمال، مزیت های دریایی از قبیل تجارت، امنیت وسیاست را برای سلطه و هژمون جهانی را در اختیار های قدرت های بزرگ جهانی، قرار میدهد.
یکی از مهم ترین این مسیرها، مسیر دریایی شمالی است که می تواند مسیرهای تجاری جدیدی را بین اروپا و آسیا فراهم کند. در حال حاضر، این مسیر به دلیل شرایط سخت و یخ بندان های طولانی، تنها در فصل های خاصی از سال قابل استفاده است، اما با کاهش یخ ها، این امکان در حال گسترش است. این امر می تواند نه تنها از لحاظ اقتصادی بسیار سودمند باشد بلکه برای کشورهای دارای مسیرهای دسترسی به قطب شمال، مانند روسیه، فرصتی برای تسلط بر تجارت بینالمللی در این منطقه فراهم آورد.
در ضمن، منطقه قطب شمال منابع طبیعی فراوانی دارد که در سال های اخیر توجه زیادی به خود جلب کرده، اما دست نخورده باقی مانده است. زیرا، کارشناسان بر این باورند که این منطقه حدود ۳۰ درصد از منابع نفت و گاز کشف نشده جهان را در خود جای داده است. علاوه بر هیدروکربنها، این منطقه دارای منابع معدنی دیگری مانند طلا، نقره، و فلزات کمیاب است که برای صنایع فناوری پیشرفته و تولیدات الکترونیکی حیاتی هستند که آسیب پذیری در برابر تغییرات اقلیمی نیز ممکن است رقابت بر سر این منابع را شدت بخشد. اگرچه کشورهای مختلف ادعاهایی بر سر منابع موجود در قطب شمال دارند، برخی از این منابع هنوز به طور کامل بهعنوان منابع مشترک شناخته می شوند و به همین دلیل حقوق مالکیت در این منطقه، موضوعی پیچیده و بحث برانگیز است. برعلاوه، یکی از مشکلات مهم در قطب شمال، عدم وضوح در مرزهای جغرافیایی و تقسیم منابع است. شورای قطب شمال، که شامل 8 کشور ساحلی است (روسیه، آمریکا، کانادا، دانمارک (گرینلند)، نروژ، ایسلند، سوئد و فنلاند)، یک سازمان مشورتی برای همکاری و حلوفصل اختلافات در این منطقه است، اما تا هنوز نتوانسته معضل های پیش آمده در خصوص مالکیت این منطقه را، حل و فصل کند.
روسیه در طول سالیان متمادی، سرمایه گذاری های هنگفت نظامی و سیاسی و هم اقتصادی در منطقه داشته است. ایجاد و تاسیس پایگاه های نظامی شامل پایگاه هوایی، زمینی و دریایی، روسیه را در حالت بهتر استراتیژیکی در این منطقه قرار داده است. در حال حاضر، کشورهای غربی، به ویژه ایالات متحده و اعضای اتحادیه اروپا، نگرانی هایی از بابت گسترش نفوذ نظامی و اقتصادی روسیه در قطب شمال دارند. با توجه به تنش های فعلی در جنگ اوکراین و فشارهای سیاسی روسیه، آمریکا و کشورهای اروپایی ممکن است به دنبال راه های جدید برای تقویت حضور خود در قطب شمال باشند، چه از طریق تقویت همکاری های دفاعی با کشورهای ساحلی این منطقه، یا از طریق تحریم های اقتصادی و نظامی.
به غیر از روسیه و کشورهای غربی، چین نیز به عنوان یک بازیگر جدید در قطب شمال حضور خود را تقویت کرده است. پکن در سال های اخیر تلاش کرده تا با گسترش همکاری های تجاری و سرمایه گذاری در پروژه های زیربنایی در این منطقه، نفوذ خود را افزایش دهد. چین به عنوان یک قدرت اقتصادی بزرگ، علاقمند به دسترسی به منابع انرژی و مسیرهای تجاری جدید است و در این راستا در تلاش است تا روابط خود را با کشورهای شمالی به ویژه روسیه تقویت کند.
با توجه به اهمیت روزافزون قطب شمال از نظر استراتژیک، اقتصادی و امنیتی، این منطقه به احتمال زیاد در آینده شاهد رقابت های شدید تری خواهد بود. این رقابت ها می توانند به درگیری های نظامی و کشمکش های حقوقی منجر شوند. همچنین، با توجه به تغییرات اقلیمی و اثرات آن بر محیط زیست و جوامع بومی، حفظ تعادل میان بهره برداری از منابع و حفظ محیط زیست یک چالش بزرگ خواهد بود.
در نتیجه، قطب شمال دیگر صرفاً یک منطقه دورافتاده و غیرقابل دسترس نیست، بلکه به یکی از نقاط حساس رقابت های بینالمللی تبدیل شده است که کشورهای بزرگ به شدت در آن نقشآفرینی میکنند و در آینده نه چندان دور، ممکن است شاهد تحولات بیشتری در این منطقه باشیم. بنا مناطق مورد منازعه که در حال حاضر، کانون مهم تعاملات و پویایی های سیاسی اند، کماکان ارزش و اهمیت خود را حفظ می کنند، اما قطب شمال به عرصه جدیدی از این رقابت ها افزوده خواهد شد. به این لحاظ ممکن است در آینده، تصمیم های مبتنی بر توافق و تفاهم میان قدرت های بزرگ در مناطق بحرانی و امنیتی مانند خاورمیانه، شرق دور، افغانستان، آسیای میانه و افریقا و امریکای لاتین، بوجود بیاید. اصل توافق میان قدرت های بزرگ، به اساس تقسیم حوزه منافع و منابع، صورت خواهد گرفت که باعث می شود، یا در این مناطق، بحران های سیاسی، امنیتی و اقتصادی، تشدید شود و یا اینکه به اساس تفاهم های سیاسی، صلحی برگشت داشته باشد. این روند را گذشت زمان و سیر تحول در نظام بین الملل، مخصوصا تحولات سیاسی در امریکا، اروپا، جنگ اکراین و مساله افغانستان، روشن خواهد ساخت.
عبدالناصر نورزاد
>>> روسیه در مورد سیاست توسعه ساحه نفوذ خود در جهان، همان سیاست دوران شوروی را به پیش میبرد.
امریکا زمانی که در دهه هفتاد میلادی قرن گذشته در زمان ریچارد نکسن سیاست خروج خویش از ویتنام را اعلان کرد، در افغانستان کودتا داودخان با کمک احزاب خلق و پرچم صورت گرفت.
در زمان جیمی کارتر که روابط امریکا با شاه ایران دوباره نزدیک شد و داود خان را نیز در پهلوی خویش گرفتند و در نتیجه اعتلاف امریکا و ایران و افغانستان و پاکستان و عربستان در منطقه صورت گرفت، در افغانستان انقلاب ثور صورت گرفت.
زمانی که شوروی قوای خود را از افغانستان بیرون کرد، توسعه طلبی امریکا شروع شد و جنگ اول عراق صورت گرفت،افغانستان زیر تسلط مجاهدین قرار گرفت و زمانی که روابط ربانی با روس ها نزدیک شد،امریکا گروه طالبان را به قدرت رساند. بعداً جنگ یوگوسلاویا صورت گرفت و توسعه ناتو به شرق صورت گرفت و کشور های اروپای شرقی جز ناتو شدند.
بعد از یازدهم سپتامبر حمله به افغانستان و عراق و لیبیا و سوریه صورت گرفت و حالا جنگ اوکراین و غزه در جریان است.
حالا در زمان دونالد ترامپ امکانات صلح در اوکراین و غزه بمیان آمده است و روسیه در فکر توسعه در منطقه شرق افریقا است. چنانچه اخیراً وزیر خارجه مدگاسکر که به شکل یک جزیره در شرق افریقا موقعیت دارد،به روسیه دعوت شده است و امکانات ساخت و ساز تاسیسات نظامی و اقتصادی درین کشور که یک منطقه سوق الجیشی هم برای کشور های افریقایی و هم برای راه رفت و آمد جالات اظطراری میان قاره آسیا و اروپا مهم است، یا توسط روسیه و یا هم مشترکاً توسط روسیه و چین،وجود دارد.
هرچند در گذشته نیز گروه واگنر روسیه که یک گروه نیمه نظامی بود، در قاره افریقا فعالیت داشت، اما حالا بطور رسمی امکانات توسعه روابط نظامی و اقتصادی میان روسیه و چین از یکطرف و قاره افریقا از طرف دیگر بمیان بیاید.
هرچند چین نیز تا بحال چندین مرتبه کنفرانس مشترک چین و قاره افریقا را در چین دایر کرده است. اما اینبار شاید مستقیماً در مورد ساخت و ساز تأسیسات نظامی در منطقه،توافقاتی صورت گیرد.
این در حالی است که کشور های افریقایی انتظارات گسترده یی از سیاست (گلوبال سوت) یا همانا انکشاف کشور های نیم کره جنوبی زمین که شامل کشور های افریقایی و امریکای جنوبی میشود و از طرف کشور های عضو پیمان بریکس اعلان شده است، دارند.