چرا مقاومت دوم همانند مقاومت اول نشد؟
طالبان دوباره قادر شدند تا در نتیجه یک تلاش نفس گیر، بازی در میدان سیاست که توام با مهارت بود و همزمان نگاۀ راهبردی به مساله قدرت، قدرت سیاسی را تصاحب کنند 
تاریخ انتشار:   ۲۳:۰۰    ۱۴۰۳/۹/۸ کد خبر: 176372 منبع: پرینت

اینکه چرا مقاومت امروز همانند مقاومت اول نیست، عوامل مختلف داخلی و خارجی دارد. عناصر داخلی بیشتر به ضعف درونی، فساد، خود شیفتگی، فقدان فرماندهی موثر، نداشتن جغرافیا و انحصار مرکز مقاومت، بستگی دارد. عوامل بیرونی به نقش آفرینی محور آسیایی، تحول در شرایط جهانی و تغییر اولویت ها بستگی دارد.

همچنان بحث اصلی مقاومت بر محور گروه های می چرخد که در جریان جنگ سرد بوجود آمدند و تجربه عظیمی از جنگ و مبارزه را در برابر اشغال خارجی کشور داشتند. یعنی مجاهدین که با سقوط رژیم نخست طالبان و جمهوریت مخلوع بیست ساله، غرق در تجملات شدند و از بازی های سیاسی برای کسب، حفظ، قوام و گسترش قدرت سیاسی، به دور ماندند و بصیرتی در رابطه به آن نداشتند.

از لحاظ تاریخی، بهتر است تا دوره افول و عروج مجاهدین را، به کنکاش و بررسی گیریم:
مجاهدین که عنصر اصلی مقاومت اول را شکل میدادند، سه دوره تاریخی را پشت سر گذاشتانده اند
- جنگ سرد که محصول آن بودند؛
- دوران پسا شوروی که منافع لیبرال و امریکایی برای حفظ آن ها ضروری بود و محور آسیایی برای حفظ منافع خودش، نیازمند آنها گفته می شد؛
- نظم نوین جهانی و حضور امریکا در افغانستان که جمهوریت فساد سالار، کلپتوکراسی با همین مجاهدین شکل گرفت و باعث شد تا فاصله عمیقی میان مردم و مجاهدین بوجود بیاید در دوره اخیر مجاهدین بیشتر متکی بر وجود خارجی بودند و امریکا قبله سیاسی شان، محسوب می شد. زیرا نوستالژی قدرت و ثروت و برگشت به عصر طالیی سرمایه دار شدن در سایه قدرت، کابوس ترسناکی بر ذهنیت این گروه ها، خلق کرده است که به آسانی نمی توانند از زیر بار آن، بیرون شوند.

به هر تقدیر، طالبان دوباره قادر شدند تا در نتیجه یک تلاش نفس گیر، بازی در میدان سیاست که توام با مهارت بود و همزمان نگاۀ راهبردی به مساله قدرت، قدرت سیاسی را تصاحب کنند. اما مجاهدین که همه چیز شان در وجود مرحمت امریکا و متحدان غربی اش، خلاصه می شد، این دور نگری را نداشتند. به طور نمونه، همزمانی طالبان در میدان های جنگ به شدت خشونت و فشار نظامی ادامه می دادند، با کشور های منطقه، فرا منطقه و سازمان های استخباراتی، به گونه عملی، خصلت کاربردی شان را ثابت می ساختند. روسیه، چین، ایران، کشورهای عربی، ترکیه و فرامنطقه با بینش خاص به چیدمان عناصر طالبان برای آیندۀ سیاسی افغانستان، توافق نظر داشتند. به همین ملحوظ بود که جمهوریت مخلوع که متشکل از مجاهدینی بودند که در برابر روس ها می جنگیدند و زمانی قهرمانان آزادی لقب گرفته بودند، روز بروز رو به اضمحالل می رفت و بستر های سقوط آن، هموار تر می گردید. در حالیکه مجاهدین تنها با دالر روی خوش نشان می دادند، تومان، یوان و روبل در همسایگی آنها، بر جیب های طالبان سرازیر می شد و بنیاد های نظامی و فکری آن را قوی می کرد.

یک چیزی واضح است که طالبان با تمام مشکلاتش بگونۀ مصمم به خشونت و مبارزه برای کسب قدرت، ادامه میداد. ماشین دیپلماسی آن همواره در حرکت بود و دستگاه تبلیغات آن، همه روحیه جمهوریت و مردم را تضعیف می کرد و برای آن میدان کمایی کرده و سرباز گیری می کرد. بیجا نیست اگر گفته شود که همین دستگاه تبلیغات، مصمم بودن در مبارزه و تماس هوشمندانه با مسلمان و غیر مسلمان، به طالبان این فرصت را مساعد ساخت تا دوباره صاحب قدرت شوند. هیچ موردی را به ذهن نداریم که طالبان در ظرف بیست سال جنگش بر ضد جمهوریت مخلوع و خارجی ها، علم مبارزه را با مذاکره عوض کرده باشد. هیچ گاه، طالبان اذعان نکردند که جنگ راه حل نیست. هیچ موردی وجود ندارد که طالبان برای شریک شدن در قدرت، از تضرع و پاسیفیزم، کار گرفته باشند. بل، همواره با سرسختی و بدون ندامت از گذشته، به جنگ شان ادامه دادند و سربازان زیادی را در تحت لوای مبارزه بر ضد اشغال امریکایی که خود محصول آن بودند، به میادین جنگ کشاندند.

حال سوال اصلی این است که چرا مقاومت اول الی بازی بی سنجش بن، موفق بود اما مقاومت دوم در نطفه خنثی شد؟
اینجا می خواهم دلایل زیادی را در یک بررسی مقایسه یی میان مقاومت اول و دوم مطرح بسازم و صورت مساله را بیشتر بشکافم.
اول- در دور اول، محور آسیایی که امروز منطقه محسوب می شود، بسیار ضعیف بود و امکان نقش آرایی مستقل در تحوالت افغانستان و منطقه را نداشت. پاکستان هم طالبان را دربست در اختیار داشت و مطابق برنامه های انگلیس و امریکا، برای رسیدن به اهداف راهبردی از قبل تعیین شده، از آن ها کار می گرفت. اما حال، این محور بسیار فعالانه در میدان افغانستان، نقش دارند و با طالبان مراوداتی امنیتی و سیاسی را هدفمندان، تعقیب می کنند.
به همین لحاظ بود که جبهه مقاومت نتوانست منحیث دیوار عقبی و حمایتی این محور، نقش تعیین کننده ی بازی کند؛

دوم-محور اسیایی امروز ظرفیت بالایی دارد تا دینامیک امنیتی و مسیر سیاست نه تنها در افغانستان بل در منطقه را به نفع خودش، عوض کند. اما، در دور اول مقاومت، چین در لاک انزوایی گرایی خود فرو رفته بود و مصروف خودسازی درونی بود، روسیه تازه از شوک انارشیزم پس از فروپاشی شوروی، بیرون شده بود. پس لرزه های این شوک، چالش های جدی ای را برای روسیه خلق کرده بود. دو جنگ چیچین، لیبرال گرایی بی معنا در درون روسیه و ضعف در ساختار سیاسی و امنیتی آسیای مرکزی تازه به استقلال رسیده، برای روسیه این مجال را نمی داد، تا خود مستقلانه در میدان افغانستان عمل کند. بنا مقاومت اول، در واقع دیوار قابل اعتمادی برای روسیه و منافع امنیتی آن بود. ایران نیز تازه از شوک جنگ با عراق، رهایی از ترس متداوم برای خرد شدن در رقابت میان غرب و شرق و تحول در نظم جدید بین المللی، بیرون شده بود. به همین منظور بود که مقاومت اول یگانه پایگاه مطمئن دفاع در برابر زیاده طلبی های اعراب، امریکا، انگلیس و اتحادیه اروپا از جانب محور آسیایی محسوب می شد. زیرا سیاست اتکا به غرب در میان اکثر کشور ها، تلاش های ناتو برای گسترش حیطه نفوذش به سمت شرق و ایجاد لانه های شرارت برای تخریب ثبات نسبی سیاسی در قلمرو سیاسی محور آسیایی، هنوز هم در دستور کار غرب بود تا مجال ندهند، رقبای آسیایی شان، نفس تازه بگیرند. اما حال، این محور با تفاهم راهبردی در یک سه ضلعی، برای مبارزه در برابر زیاده طلبی های امریکا، ظرفیت بالایی برای نقش افرینی در تحوالت افغانستان و منطقه دارند. از سوی دیگر، علت مزید بر اتخاذ چنین رویکردی از جانب این محور که تعامل را با طالبان در دستور قرار داده است، عملکرد هوشمندانه ی طالبان با این محور است که حتی در دوران حضور امریکا استوار به منافع دوطرف، تامین شده بود؛

سوم-مقاومت دوم با عجله روی یک موقف ناخواسته و از روی ناگزیری، شکل گرفت. نه شعار موثر و منطبق به نیاز ها وجود داشت و نه هم هدفی برای بر آورده ساختن آن. اتکا به شعار های نشخوار شده ی غربی مانند دموکراسی، حقوق بشر، انتخابات و رویکرد سازنده با جهان که در قالب سیاست های بزرگ امریکا در اقصی نقاط جهان جای دارد، مقاومت دوم را از محاسبات قدرت های بزرگ در منطقه و فرا منطقه، بیرون ساخت؛

چهارم- در مقاومت اول، ادرس در داخل افغانستان بود و پایگاهی برای بسیج مردم بر ضد طالبان وجود داشت. اما امروز این مقاومت در داربست تجملات و کنفرانس های فرمایشی، سیاست به رویه چند جانبه و نگاه به شرق و غرب، فقدان یک راهبرد مشخص در خصوص آینده ی پس از طالبان، وجود فساد و ستون پنجم، با شکست و فروریخت مواجه شده است؛

پنجم- در مقاومت اول، اصل فرماندهی و ایجاد انگیزه برای مبارزه و مقاومت، وجود داشت. عملکرد طالبان و موقف منطقی جبهه در برابر عملکرد طالبان، توانسته بود، وجهه سیاسی و مبارزاتی این جبهه را روشن بسازد. بنا دنیا و منطقه به خوبی می دانستند با کی طرف هستند و چه اهداف مشترکی با آن دارند که می تواند در حمایت از جبهه خالصه و بر آورده شود. اما حال، معلوم نیست رهبر کیست و کی فرمان می دهد. ایا فرامین رهبر مقاومت گفته های خودش در نتیجه محاسبات سیاسی و جنگی از افغانستان است و یا اینکه عناصر دخیل در روند تصمیم گیری های آن، نقش دستوری اجرا می کنند؟

ششم- عنصر جغرافیا، در هر مبارزه مهم است. وقتی نگاهی به راهبرد های جنگی و مبارزاتی انداخته شود، عنصر زمین و در کنترول داشتن اراضی، از جمله اولین مشخصه ها برای موفقیت در یک پیروزی محسوب می شود. جبهه تا هنوز نتواشته یک ولایت را تسخیر کند. یعنی جبهه مقاومت در تبعید که سرانجامش خردشدن در محاسبات قدرت های بزرگ است.

عبدالناصر نورزاد


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
طالبان
مجاهدین مقاومت
نظرات بینندگان:

>>>   امین انتظارموجوب شکست وبعدنام شدن جبهه شدازغرب یاازشرغ اگرمقاومت تشکیل میگرفت درداخل نه درخارج بلک اول روحی دشمن زایف میشد دوم جواناهم آمده بیسیج بودن بااین هم امکانات بدست داشت سوم خارجی ها همگی پیش میتاختن براامیدپیروز درمیدان جنگ ولی همگی خیانت پنداشت اول داکترساهب عبدالله جانشین فرمانده مقاومت میشناختن مردم ازامان روزشکست خورد کی بردولی ریس جمهور نشداین آشغال بعدازین حرفاطالبان ازروزی پابه میدان گزاشتن که جمهوریت شوروشدتوسط کرزی مجاهدین همگی راخل سلا کردن وآمیان مقاومت کی درمحلس نماینده گان بودن ایمروزنیستن ازجمله حیب الرحمان پدرام ولطیف پدرام غیره لاف میزدن اگرمقاومتی هست اوزوری نیست طالبان مردم را غارت کردن ازناموس مال علم پیشرفت سرزنش جوانان دیگرچرامیخاهد ببینه مقاومت گران یاخرجی ها
شاه محمود ازهرات

>>>   آقای نورزاد ، دو نکته را در نظر داشته باشید ، اول اینکه داشتن جغرافیا به وسعت یک ولایت هیچگاه حتمی نیست ، ما به خاطر داریم که طالبان تا یک ماه قبل از فراخوان امریکا برای تسلیم شدن قدرت هیچ ولایتی را در کنترول خود نداشتند.
و اگر مروری بر تاریخ جهاد داشته باشیم دیده میشود که جهاد به گونه نقطه یی از دور ترین نقطه به مرکز یعنی نورستان آغاز شد و تا نزدیک ترین نقطه به شهر یعنی چهاردهی ادامه پیدا کرد.

میماند مباحث تیوریک سیاسی _ استراتیژیک
جنگ های چریکی هیچگاه تابع قواعد عام سیاسی استرتیژیک نبوده و نمیباشد بلکه سیاست و توام با آن استراتیژی های منبعث از آن به گونه زیکزاکی و مارپیچ دنبال مد و جزر جنگ های چریکی در پیچ و تاب است.
مقاومت دوم تنها چیزی که از مقاومت اول دارد نام است و باقی محتوای آن در حال شدن است و احتمال دارد که در پهنای عمر من و شما به قوام برسد یا نرسد اما پیروز میشود .

>>>   در دوران جمهوریت نیمی از خاک افغانستان توسط طالبان اداره می شد ولی ارتش جمهوریت در یک رشته عملیات تمام بسیج های محلی را خلع سلاح کرد و کلیه موانع را از جلوی طالبان حذف کرد.

>>>   کدام مقاومت اول همان مقاومتیکه تهداب دزدی جور و غارت را نهاد مقاومت اول یک دسته دزدان و رهزنان تحت نام مقاومت یکجا شده و قسم کردند که افغانستان را از تهداب ویران می‌کنیم و این درس های ویرانگری در خارج از کشور سال‌های به این گروه درس داده شده بود چون اکثریت این دزدان به اصطلاح مقاومتی خود را از افغانستان نمیدانست و به ویرانگری آن سر سختانه مبارزه می‌کرد و قسم کرده بودند که افغانستان را ویران می‌کنیم که تا یک اندازه کامیاب هم بودند و آن قسم که در خارج از افغانستان همرایی باداران خود کرده بود بجا کردند چون اینها میدانست که از افغانستان نیستند و افغان نیستند ولی خوش بختانه که آرمان این گروهی دزدان بر آورده نشد و روی سیاه به باداران خود برگشتند

>>>   علتش اینست که درهردو لجاجت نیت پاک واهداف ملی درنظر نبود فقط چور چپاول خلاف کاری قلدری دزدی وغارت گری بود مرحله اول دزدان ماهر تر وبا تجربه تربودند چون زیاد غنیمت گرفته بودند مرحله دوم دزدان سیراب بودند وبارشان ثقیل بود چون زیاد دزدیده وغارت کرده بودند گرفتار مادیات شدند ومردم هم این مرتبه فریب شانرا نخوردند .
غ

>>>   به خاطر اینکه در مقاومت اول مردم از ذات جهادی ها خبر نداشتند و هنوز امیدوار بودند تا راه چاره ای برای نجات از طالبان بیابند اما حالا مرذم این حماعت را میشناسند و حاضر نیستند به خاطر دنیا پرستی اینان هزینه بدهند چه جانی و چه مالی و تصمیم درستی هم هست چون اینها برای ما نمیجنگند ما چرا برای اینها بجنگیم هرکس حکومت میخواهد این گوی و این میدان اگر پسر مسعود فریب نمیخورد و با اینها یک جا نمیشد شاید مردم به او که از نسل امروز بود اعتماد می کردند لیکن مسعود جوان با قاتلان مردم افغانستان یکجا شد وامید مردم ناامید شد

>>>   درموردجنگ.
میخواهم عرض کنم که جنگ به ان ساده گی که شمافکرمیکنیدنخواهدبود.
بلکه به جراءت،غیرت،شهامت،توانمندی فزیکی بدنی ،قدرت ابتکاروتعقل ضرورت دارد.
برادرتان قوماندان شجاع(تسلیم)

>>>   نه استاد ربانی است نه احمد شاه مسعود پسران شان بلند منزل دارند موتر های مادل مادل دارند وپول ثروت دارند چرا جنگ کنند.
اصل قصه این جاست برادر جان
آریا

>>>   تا هنوز هم در افغانستان مردم عادی و سوادار وسیاسون غلام نوکر منفعت طلب زیاد استن اینها بغیر بدبختی بیچارهگی خون و خون ریزی مهاجرت برای ملت و افغانستان چیز دیگر آوردن که تا هنوز هم یاد اینها میکند 1 ملت افغانستان چه جوانان کشته شدن چه جوانان به خارج مهاجرت کردن چقدر جوانان در غربت مردن اقتصاد ملت افغانستان به گدایی رسیدن به غیر یک دو ملیون نفر که ار حامین را به سروت رسیدن 2 کشاورزی دنیا کجا است ما کجا استیم تکنولوژی کجا است آسایش کجا است ما کجا آستیم ماشین دنیا کجا است کشور ما افغانستان کجا استن غیر ار این استن که ما در این چهل پنج سال این بیسوادها خودخاه و نادان ها را سمبول دادیم سر گوردی ملت افغانستان سوار کردیم بی طرفانه این رهبران کشور افغانستان را قضاوت کنیم حال این ها کجا استن و در چی عیش ناز زندگی میکند ملت افغانستان را ببینید که یا مهاجر شودن از مجبوری نفقه ی اولادای خود یا در افغانستان هشتاد در صد ملت نمیداند که غذای اولادای خود را از کجا پیدا کند ده در صد ملت افغانستان جدای میکند باز هم یک مقدار که تجارت وزندگی شان از حامین را به دست می آوردن باز هم از این حیمایت میکند چی بر سر این ملت آمده که تا بکی ما برای شادی دیگران خود را به گدایی از خارجیها آموخته کردیم مگر ما انسان نیستیم چی بگویم به کی شکایت کنیم که همه منفعت طلب شود دروغ و راست را تشخیص نتوانیم از بس که در گوش ما ملت خواندن که غیر از اقوام افغانستان دشمن دیگر نداریم که همه باور کردیم که اصل این تور نیست به هر افغانستانی که ه. خارجی ظلم میکند به خدا قسم هر افغانستانی دلش زخمی میشه اگر طرف از هر قوم باشد من با چشم سر دیدم ما ولی در افغانستان ما را شهر به شهر قریه به قریه زبان به زبان قوم به قوم تقسیم کردن افسوس


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است