تاریخ انتشار: ۲۳:۰۵ ۱۴۰۳/۹/۱۸ | کد خبر: 176416 | منبع: | پرینت |
سقوط دولتهای افغانستان و سوریه، با وجود تفاوتهای فرهنگی و جغرافیایی شباهتهای زیادی در زمینههای سرعت پیشروی مخالفان، ضعف نیروهای امنیتی، نبود موضع سیاسی حاکمان و خلاء قدرت دارد.
سرعت پیشروی مخالفان؛
در هر دو کشور، مخالفان مسلح حکومتها بهسرعت و بهطور غیرمنتظرهای موفق به پیشروی سریع شدند. در افغانستان، طالبان پس از سالها جنگ علیه نیروهای خارجی و دولت افغانستان، توانست در مدت کوتاهی مناطق وسیعی از کشور را تصرف کند. پیش از آن، طالبان فقط میتوانست هر از گاهی قلمرو محدودی در برخی مناطق داشته باشد.
با خروج نیروهای امریکا و ناتو از افغانستان، شهرها یکی از پی دیگری به دست طالبان سقوط کردند. زوال جمهوریت در پانزدهم اسد ۱۴۰۰، با سقوط شهر تاریخی زرنج، مرکز ولایت نیمروز رقم خورد. جوزجان دومین و سرپل سومین ولایتی بودند که به ترتیب به تاریخ شانزدهم و هفدهم اسد به دست طالبان افتادند. طالبان پس از آن وارد ولایتهای قندوز، تخار، سمنگان و بدخشان شدند.
این پیشرویهای برقآسا ادامه داشت که در نهایت در بیست و یکم اسد غزنی و هرات، و روز بعد آن قندهار، هلمند و غور نیز فروپاشیدند. در شماری از این شهرها اردو و پولیس ملی هیچ مقاومتی در برابر طالبان نکردند.
در بیست و سوم اسد، طالبان ولایتهای بلخ، فاریاب، لغمان، پکتیا، پکتیکا و کنر را هم گرفتند و یک روز بعد، سقوط جلالآباد باعث هرج و مرج و موجب تضعیف روحیه دولتمردان در کابل شد.
رسیدن طالبان به دروازههای کابل باعث هرج و مرج و گسست سوق و اداره در پایتخت شد. با وجود آنکه طالبان اعلامیه صادر کردند که منتظر توافق با اداره کابل اند اما به تاریخ ۲۴ اسد با فرار اشرف غنی، کابل بدون درگیری به دست طالبان سقوط کرد، به این ترتیب نظام جمهوریت پس از ۲۰ سال فروپاشید.
پنجشیر یگانه ولایتی بود که در مقابل طالبان یستادگی کرد، با این وجود این ولایت پس از مدتی مقاومت به دست طالبان افتاد.
سرعت بالای سقوط ولایات افغانستان به دست طالبان در روزهای آغازین ماه اسد سال ۱۴۰۰ مقامات ارشد دولت وقت را دچار حیرت کرده بود.
سقوط حکومت بشار اسد در سوریه طی یک دوره کوتاه ده روزه، به یکی از غیرمنتظرهترین تحولات سیاسی در تاریخ معاصر خاورمیانه تبدیل شد. مخالفان مسلح اسد با بهرهگیری از ضعف ساختاری ارتش سوریه، نارضایتی عمومی و همچنین کاهش حمایتهای بینالمللی از رژیم دمشق، توانستند بدون برخورد با مقاومت شدید، کنترول بخشهای وسیعی از کشور را بهدست آورند.
در پی پیشروی سریع و بیدردسر گروههای مخالف دولت بشار اسد، این گروهها پس از تصرف شهرهای حلب، حما، حمص، دیرالزور و درعا، روز یکشنبه ۱۸ قوس ۱۴۰۳ بدون مواجهه با مقاومت نیروهای دولتی، وارد دمشق پایتخت سوریه شدند و رسما به حکومت بشار اسد پایان دادند.
عدم مقابله نیروهای امنیتی؛
یکی از ویژگیهای مشترک در سقوط هر دو کشور، عدم توانایی نیروهای امنیتی در مقابله با مخالفان بود.
در افغانستان، نیروهای امنیتی تحت فرمان دولت پیشین بهویژه پس از خروج نیروهای ناتو، بدون انسجام و هماهنگی عمل کردند. برخی به این باورند که فساد در نهادهای امنیتی افغانستان سبب شده بود که این نهادها کارآمدی و موثریت نداشته باشند؛ هر چند که اردوی افغانستان به لحاظ تعداد سرباز و تجهیزات نظامی قابل توجه بود.
در سوریه نیز، نیروهای دولتی به رهبری بشار اسد در بسیاری از مناطق قادر به مقابله با شورشیان نبودند، بهویژه در مناطقی که نیروهای خارجی مانند ترکیه و قطر به مخالفان کمک میکردند.
یکی از دلایل اصلی فروپاشی درونی ساختارهای امنیتی و نظامی سوریه بود که به دلیل سالها فساد، فرسایش و جنگ داخلی شدید تضعیف شده بودند. در بسیاری از مناطق، نیروهای دولتی بدون مقاومت تسلیم شدند یا عقبنشینی کردند. همکاری برخی فرماندهان ارتش با مخالفان و پیوستن بخشهایی از نیروهای نظامی به اپوزیسیون نیز در تسریع این روند نقش داشت.
نکته قابل توجه دیگر این است که پس از خروج کامل امریکا از افغانستان، فرار اشرف غنی و ورود طالبان به کابل، گروه جهادی هیات تحریر شام در سوریه به گروه طالبان تبریک گفت.
بشار اسد رییس جمهور سوریه در آن زمان به تحولات افغانستان اشاره کرد و خروج امریکا از افغانستان را شکست خواند.
رییس جمهور پیشین سوریه گفت پس از شکست امریکا در افغانستان، جنگهای جدیدی رخ خواهد داد. او به افسران گفت: «به زودی شما را در جبهههای جنگ میبینم».
موضع سیاسی گنگ حاکمان؛
نبود اراده سیاسی کافی برای جنگ یا صلح با گروههای مخالف، وجه تشابه دیگری بین سقوط دولت غنی و دولت اسد میتواند قلمداد شود. در هر دو کشور، حاکمان برای مدتهای طولانی در اتخاذ مواضع شفاف و مشخص در قبال بحرانهای داخلی و خارجی دچار سردرگمی بودند.
در افغانستان، دولت تحت رهبری اشرف غنی در بسیاری از مواقع نتوانست سیاستهای مشخصی در مقابله با طالبان اتخاذ کند، بهویژه زمانی که توافق دوحه بدون حضور حکومت افغانستان در ۲۰۲۰ بین ایالات متحده و گروه طالبان امضا شد.
در سوریه نیز، دولت حاکم نتوانست تا بعد از پایان جنگ داخلی، زمینه را برای صلح دوامدار از طریق راهکارهای سیاسی ایجاد کند. علاوه بر این، بحران اقتصادی ناشی از تورم، بیکاری و کمبود کالاهای اساسی، وضعیت داخلی را بحرانیتر ساخت.
از سوی دیگر، فشارهای بینالمللی از طریق تحریمهای سیاسی و اقتصادی از سوی کشورهای غربی و منطقهای، حکومت را تضعیف کرد. شکافهای داخلی ناشی از اختلافات قومی، مذهبی و سیاسی نیز ناآرامیها را گسترش داد. در نهایت، تداوم جنگ داخلی و از دست دادن کنترول مناطق کلیدی به گروههای شورشی و مخالف، بقای حکومت را با چالشهای جدی مواجه کرد.
خروج ناگهانی و خلای قدرت؛
یکی از مهمترین مشابهتها در سقوط دولتها در افغانستان و سوریه، خروج ناگهانی نیروهای خارجی و ایجاد خلاء قدرت است که در هر دو کشور تأثیرات گستردهای داشت.
در افغانستان، خروج نیروهای امریکایی و ناتو در ۲۰۲۱ میلادی، که طبق توافق دوحه برنامهریزی شده بود، به سرعت خلاء قدرتی ایجاد کرد که طالبان توانست به سرعت آن را پر کند. با کاهش حمایتهای خارجی و ناتوانی نیروهای امنیتی افغانستان در مقابله با طالبان، دولت جمهوری اسلامی افغانستان در مدت زمانی کوتاه فروپاشید. از آنجا که هیچ آمادگی سیاسی و نظامی برای مدیریت این خروج وجود نداشت، بسیاری از مقامات دولتی از جمله اشرف غنی، رئیسجمهور پیشین، به جای مقابله با بحران، کشور را ترک کردند. این وضعیت به سرعت به سقوط شهرها و در نهایت به سقوط کابل منجر شد، که نشاندهنده ضعف در سازماندهی و مدیریت بحران بود.
به گزارش انترنشنال، در سوریه نیز تغییر سیاست برخی نیروهای خارجی مانند ایالات متحده و تغییر رویکردهای روسیه و ایران، متحدان نزدیک اسد موجب بحرانهای جدی برای دولت بشار اسد شد. پس از تصرف مناطق وسیعی از سوریه توسط مخالفان و شورشیان، که بسیاری از آنها از حمایتهای غربی و منطقهای بهرهمند بودند، نیروهای اسد مجبور شدند برای حفظ حکومت خود به کمکهای خارجی بیشتری، به ویژه از روسیه و ایران، اتکا کنند. اما در واکنش به تحولات داخلی و فشارهای بینالمللی، وضعیت سیاسی اسد به شدت آسیب دید.
کد (9)
>>> شباهت سقوط کابل و دمشق این بود که در هر دو کشور لشکری ها و کشوری ها تعصبی نسبت به بقای نظام حاکم نداشتند. شغل آن ها صرفا یک منبع درآمد بود. آن ها متخصص بودند و متعهد نبودند. بسیاری از نظر فکری تعلق به دشمن داشتند و اعتقاد قلبی به حاکمیت خود نداشتند. هیچ کدام از پتانسیل مذهب برای فداکاری استفاده نکردند. در سوریه از فاطمیون حزب الله و واگنر استفاده می شد ولی سربازان ارتش سوریه حاضر نبودند در راه بشاراسد جان فشانی کنند.
برخلاف آن چه در رسانه ها مشهور بود در سوریه فرقه نصیریه در حاشیه بود و بدنه اصلی حاکمیت سوریه و نیروهای مسلح سوریه از جنس مردم بودند و تفاوت کمی بین دولت و مخالفان قائل بودند.
>>> دولت سوریه یک ماه قبل اقدام به تعطیل کردن مدارس ایرانی کرد. ماموران دولتی خیابان به خیابان می رفتند و از مردم می خواستند کسی خانه خود را به ایرانی ها اجاره ندهد. بشار اسد به ترامپ نامه نوشت و به او گفت از جبهه مقاومت فاصله خواهد گرفت و از آمریکا برای بقای حکومت خود کمک خواست. امارات به او وعده پول جهت بازسازی سوریه و اردن وعده عدم حمایت از معارضان را کرد. غرب بشاراسد را فریب داد. او فریب وعده های دروغین غرب را خورد که هرگز عملی نشد و حکومتش را باخت.
>>> پولیس ملی هیچ مقاومتی در برابر طالبان نکردند.//
1_همه پولیس های افغانستان می داتتد که از کابل دستور رسیده بود که میل تفنگ بر زمین بگذارند و در مقابل طالبان نجنگند. قدرت قوات طالبان بسیار کمتر از قدرت اردوی ملی بود. پس معامله ای با طالبان شده بود.
2_ در افغانستان هرگز جمهوریت نبود بلکه اشغال بود. بنا" نام آن 20 سال دوران جمهوریت نیست بلکه "دوران اشغال" است. ما رای های گوسپندی را فراموش نکرده ایم. کدام جمهوریت؟ جان کری برای افغانستان رئیس جمهور معین می کرد.
3_ جرا حکومت اسد سقوط کرد؟ جرم اسد چه بود؟ جرم اسد مخالفت با اسرائیل بود.البته ماحرا مفصل است.
4_قضیه سوریه تمام نشده و این آغاز ماجرا است. جنگ آخرالزمان در سرزمین شام اتفاق می افتد و رژیم های وحشی و ستمگر و ظالم دنیا (به شمول وحوش اروپا و امریکا) نابود می شوند به قسمی که دیگر خون 5 هزار زن و طفل توته توته شده ریخته نشود.
>>> همه حکومت های دست نشانده سرنوشت یکسان دارند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است