ادعای ساختگی بر جنگ ساختگی
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۴۹    ۱۴۰۳/۱۰/۱۱ کد خبر: 176535 منبع: پرینت

در واکنش به درگیری اخیر میان طالبان و پاکستان، امرالله صالح، معاون اول حکومت محمداشرف غنی، تلویحاً و علی‌احمد جلالی، یکی از وزیران داخله قبلی افغانستان، صراحتاً بر درستی آن تشکیک کرده و ساختگی عنوان کرده‌اند. ادعای جلالی در یکی از رسانه‌های معروف افغانستان بازتاب یافته است که در آن جنگ اخیر طالبان و اسلام‌آباد، «بازی کمپیوتر»ی خوانده شده که به قول او، با واقعیت‌های نظامی مطابقت ندارد. آقای صالح هم با نشر مطلبی کوتاه در صفحه ایکس (توییتر سابق) که در رسانه‌ها بازتاب نیافته است، بر آن تردید ورزیده است: «اگر زیر کاسه نیم‌کاسه‌ای نیست و در کفش‌شان ریگ وجود ندارد، پس چرا صادق خان را [که نماینده ویژه پاکستان برای افغانستان است]، دست گرفته (بخوانید از دستش گرفته) از مسیر تورخم اخراج نکردند.» از این گفته هم برمی‌آید که نه فقط جنگ اخیر، بلکه کل ماجرا ساختگی و غیرواقعی است.

در پیوند به ادعای این دو سیاست‌مدار سرشناس افغانستان، چند نکته شایسته ذکر است:
۱-‌ با آن که اظهارات این دو، معطوف به جنگ روزهای اخیر است، ولی حقیقتاً ریشه در روایت مسلطی دارد که از گذشته‌های دور به این سو تبلیغ و تکثیر می‌شود: اطاعت برده‌وار طالبان از پاکستان. برپایه این روایت، نسبت میان طرفین از جنس ارباب و برده است؛ به این معنا که گروه طالبان فاقد اراده است و بدون اذن اسلام‌آباد، قادر به رتق‌وفتق کوچک‌ترین امور هم نیست. البته پاکستان هم سعی می‌کند پروای برده‌اش را [که اخیراً قدری «نازدانه» هم شده است]، داشته باشد تا خاطر زودرنجش به‌ساده‌گی نرنجد. اگر هم گاهی میان طرفین تنش بالا می‌گیرد، به ‌قصد اغوای افکار عامه است و بس. این روایت به‌ رغم کهنه‌گی، گوینده‌گان زیادی دارد و هنوز هم دارد تکرار می‌شود، بدون آن‌که به پیامدش و یا هم به دگردیسی [نه‌چندان عمیق] در رابطه ارباب و برده توجه شود.

۲– ضعف روایت فوق، این است که ما را ملزم می‌کند تا سیاست را امری «منجمد» و نه «سیال» بدانیم و به آن‌چه به «تیوری توطیه» معروف است، دل ببندیم و از نگاه عیب‌جو به درون دوری جوییم و از عریان‌ کردن خلاها و کاستی‌های خود احتراز کنیم. اگر درگیری اخیر را ساختگی بدانیم، لاجرم که تحریک طالبان پاکستان (تی‌تی‌پی) را هم ساختگی محسوب کنیم؛ چون که جنگ ساختگی هم بر سر حضور این گروه ساختگی در افغانستان است. به تبع آن، جنگ ارتش پاکستان با تی‌تی‌پی و ضربه‌های مرگباری که این گروه بر نظامیان این کشور وارد می‌کند، نیز می‌تواند مصنوعی باشد. درگیری‌های مرزی پیهم میان طالبان و پاکستان در بیش از سه سال گذشته هم غیرواقعی خواهد بود. حتا همین حمله هوایی اخیر بر ولسوالی برمل پکتیکا هم بایستی جعلی و به قصد انحراف افکار عامه باشد. نکات فوق، لامحاله در ذهن هر خواننده، شنونده و بینند‌ه‌ای خطور می‌کند، وقتی نسبت میان طالبان و اسلام‌آباد را گسست‌ناپذیر و از جنس ارباب و برده بخوانیم. البته پرشمار کسانی هم هستند که آشکارا معضل تی‌تی‌پی را جعلی می‌دانند.

سوالی که در این پیوند مطرح می‌شود، این است: پاکستان و طالبان از خلق نزاع جعلی چه بهره‌ای می‌برند؟ واقعیت این است که پاکستان نه‌تنها نفعی نبرده و نخواهد برد، بلکه خیلی زیان هم کرده است؛ آن هم به قدری که این روزها درمانده است که چه‌گونه به معضل تی‌تی‌پی رسیده‌گی کند. این در حالی است که دولت‌ها هر گامی را که بر می‌دارند، برمبنای اصل «محاسبه سودوزیان» است. برای فعلاً پاکستان در ناامنی قرار دارد، نظامیانش پیهم کشته می‌شوند، اقتصادش به احتضار افتاده است، نارضایتی داخلی اوج گرفته است و هیچ یک از قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و جهانی هم تاکنون سراغش را نگرفته است؛ جز چین که می‌خواهد با طالبان برای مهار تی‌تی‌پی وارد گفت‌وگو شود، ولی کاری از پیش نبرده است.

همین‌طور، طالبان هم نه سود که زیان می‌کنند. برای نمونه، جنگ‌جویان این گروه کشته می‌شوند، به همسایه‌ستیزی و جنگ‌طلبی متهم می‌شود، زنگار حمایت از تروریسم بر جبینش صیقل می‌خورد و بابت عدم حفاظت از تمامیت ارضی افغانستان نیز به میزان زیاد نکوهش می‌شود؛ آن هم بیش‌تر از جانب افکار عامه. تنها سودی که طالبان می‌کنند، خلق تصویر عدم وابسته‌گی مطلق به پاکستان است؛ نکته‌ای که از فرط تکرار تبدیل به کلیشه شده است و این گروه هم زیاد پروایش را ندارد و آن را امری می‌داند که در قالب اخلاق و نه سیاست جای می‌گیرد.

۳– اگر فارغ از حب‌وبغض به ماجرا نگاه کنیم، واقعیت‌های میدانی از نیمه آگست ۲۰۲۱ به این سو و حتا سال‌ها قبل از آن، خلاف روایتی است که در فوق اشاره شد. در عین حال، روشن است که گروه طالبان از زهدان پاکستان بیرون آمده و در دامن این کشور و با حضانت عربستان و امارات متحده عربی تغذیه و پروار شده است و تا دم در قدرت نیز همراهی شده است؛ اما فراموش نباید کرد که اخلاق ماقبل قدرت لزوماً با اخلاق مابعد قدرت یکی نیست. پس طالبانِ بی‌قدرت هم لزوماً عین طالبانِ دارنده قدرت نیستند.

اکنون طالبان یک کشور را اداره می‌کنند و خود را حاکم بلامنازع آن می‌دانند؛ کشوری که سازمانی به بزرگی ناتو برای بیست سال در آن حضور سنگین نظامی داشت. این گروه می‌خواهد در قدرت بماند، دولت تشکیل بدهد، مشروعیت پیدا کند، اعتماد مردم را حاصل کند و… . این همه ظاهراً با اطاعت برده‌وار از پاکستان یا هم سایر کشورها زیاد نمی‌سازد. مزید بر آن، پای طالبان چون گذشته فقط در زنجیر سه کشور نیست و دوستان و حامیان جدیدی برای این گروه پیدا شده‌اند که هر کدام خود را قدرت جهانی و منطقه‌ای می‌خواند: چین، روسیه، قطر، ایران، ترکیه، جمهوری‌های آسیای میانه (به استثنای تاجیکستان) و… . این موجب شده تا در سیاست خارجی طالبان در مقایسه با گذشته، دگردیسی ملموسی ایجاد شود که یک نمونه روشن آن، بهاندادن به تامین رابطه با عربستان است. ریاض چون گذشته به طالبان بها نمی‌دهد و این گروه هم ظاهراً پروایش را ندارد. نه‌تنها چنین است، بلکه در سایه رقیب جدی منطقه‌ای‌اش پناه گرفته است: قطر. طالبان هم به ایجاد دفتر سیاسی در دوحه و نه در ریاض و ابوظبی و اسلام‌آباد رضایت دادند.

از این‌رو، می‌توان پاکستان را یکی از بازی‌گران مهم در افغانستان زیر اداره طالبان خواند، نه فقط تنها بازی‌گر مهم و یا هم همه‌کاره امور. اگر واقعاً بسط‌ید می‌داشت، سیاست خارجی طالبان را هم باید وفق ذوق خود عیار می‌ساخت که نساخته است. در آن صورت، سایر کشورها هم از طالبان دوری می‌جستند یا هم برای رفع نزاع‌شان با این گروه، به آدرس اسلام‌آباد مراجعه می‌کردند که تاکنون نکرده‌اند. همچنان جهان که در اقناع طالبان برای ایجاد دولت فراگیر و تامین حقوق بشر ناکام مانده است، بایستی به ریسمان پاکستان چنگ می‌زد که تا این دم چنین نکرده است.

۴– اگر مخالف طالبان هستیم، عقل حکم می‌کند که در قبال جنگ این گروه با پاکستان طوری موضع بگیریم که دومی به حمایت از نیروهای دموکراتیک افغانستان متمایل شود، نه این‌که کاری کنیم که همچنان خط گذشته را تعقیب کند. تکرار روایت برده‌گی تا کنون نه فقط سود ملموس در پی نداشته و با واقعیت هم زیاد نمی‌سازد، بلکه طالبان برای بار دوم به قدرت برگشتند و رژیمی را تشکیل دادند که مردم افغانستان با آن احساس بیگانه‌گی می‌کند. آفت دیگر تکثیر روایت فوق، مجسم ‌شدن تصویر پاکستان به‌مثابه دشمن آشتی‌ناپذیر افغانستان در ذهن‌ها و چشم‌‌هاست؛ تصویری که تماشایش نه سودآور که زیان‌بار هم بوده است. پس شاید بهتر باشد روایت دیگری برای فروکوفتن طالبان و ترمیم رابطه با پاکستان بیرون داده شود.

۵– آقای صالح چندی پیش در گفت‌وگو با یک روزنامه هندی موسوم به «پرینت» از تعامل دهلی نو با طالبان شدیداً انتقاد کرده و آن را ناقض منافع مردم افغانستان خوانده بود. او گفته بود که هند با تعامل با طالبان نباید جایگاه خود در میان مردم افغانستان را به مخاطره افکند. حتا تصریح کرده بود: «طالبان نباید به هند دیکته کنند که با چه کسانی صحبت می‌کند، کجا سرمایه‌گذاری می‌کند و به چه کسانی ویزا بدهد یا ندهد.» این واقعاً نکته جالبی است. از گفته صالح برمی‌آید که رابطه طالبان و هند به میزانی گرم شده است که اولی برای دومی [که با قدرت‌های بزرگ جهانی کله می‌زند]، «نقشه راه» ترسیم می‌کند. مگر برده پاکستان می‌تواند به طرف هندی اندرز یا هم انذار دهد؟ جدا از حرف آقای صالح، آمدوشد میان هند و طالبان، چندان عیان است که طرف پاکستانی را هم نگران کرده است.

نکته پایانی؛
مفاد نوشته حاضر استوار بر واقعیت‌های میدانی و وقوع دگردیسی در سیاست خارجی طالبان است، نه داده‌های استخباراتی و اطلاعاتی که ممکن است عکس آن باشد. همچنان بنای کار بر مستقل نشان‌ دادن طالبان نیست، بلکه پاسخ به سوالاتی است که در ذهن ناظران جنگ طالبان و پاکستان بر سر تی‌تی‌پی، خلق می‌شود؛ سوالاتی که پاسخ‌هایش ادعای دو سیاست‌مدار فوق را سازگار با واقعیت‌های میدانی نشان نمی‌دهد.

شجاع‌الدین امینی
هشت صبح


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
طالبان
پاکستان
نظرات بینندگان:

ایمیل:
لطفا فارسی تایپ کنید. نوشتن آدرس ایمیل الزامی نیست
میتوانید نام و محل سکونت خود را همراه نظرتان برای چاپ ارسال نمایید
پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است